یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آداب جنگ یا تقوای جنگی در اسلام


با توجه به گستردگی این مقررات و مباحث مرتبط با آن، در این مقاله صرفا به برخی از آداب جنگ در اسلام یا مظاهر تقوای جنگی و مقایسه آنها با قواعد حقوق بشر دوستانه امروز اشاره شده‏است.
كلید واژه‏ها: حقوق بشردوستانه، اعلان جنگ، اسرای جنگی، منّ و فداء، جنایات جنگی.فرهنگ اسلام نخستین مبدأ تدوین قواعد انسان دوستانه بین‏المللی بوده است (محقق‏داماد، ۱۵۲) و اگر بگوییم هر رفتار غیرمشروع علیه زخمی‏ها و مجروحین و كلیه افرادی كه تحت حمایت كنوانسیونهای موضوعه هستند مخالف اسلام است، گزاف نگفته‏ایم (همو، ۱۸۳). این در حالی است كه در ادیان دیگر - كه البته متأسفانه تحریف شده‏اند - نه تنها بر حقوق بشردوستانه تأكید نشده است، بلكه ترغیب و تشویقهای فراوانی جهت سركوب بی‏قید و شرط طرف مقابل صورت گرفته است.در عهد قدیم یهود آمده است كه «اگر وارد شهری شدی، تمام ساكنان آن شهر (از زن و مرد و كودك و پیر) را از دم تیغ می‏گذرانی و حتی چهارپایان آن را نیز از بین می‏بری و سپس تمام اثاثیه شهر را در وسط آن جمع كرده، آتش می‏زنی و در پایان، شهر را نیز به آتش می‏كشی و ویران می‏كنی»(زحیلی، آثارالحرب، ۴۴؛ نواوی، ۱۲۳؛ علی منصور، ۳۳۱، ۳۷۹). پرواضح است وقتی نگرش تئوریك دینی به حقوق بشر اینگونه باشد، كردار رزمندگان چگونه خواهد بود.متأسفانه علی‏رغم اینكه مقررات اصیل مسیحی از هرگونه استفاده از زور به دورمی‏باشد، كشیشان و پاپهای مسیحی برای نشر عقاید و حفظ جایگاه خویش، به ارتكاب فجیع‏ترین جنایات بشری دست زده‏اند و بویژه در قرون وسطی با تشكیل دادگاههای تفتیش عقاید یا انگزیسیون، گرایشات به دور از انصاف خود را به منصّه ظهور رساندند. دكتر گوستاولبون (۳۳۳) در این زمینه می‏نویسد: «فردیناند گر چه در ابتدا در زبان و مذهب به اعراب آزادی داد، ولی در سال ۱۴۹۹م پیمانی را كه در این‏باره با مسلمانان بسته بود، شكست و شروع به تعّدی و آزار آنها نمود كه تا چند قرن ادامه یافت و بالاخره منجر به ریشه‏كن شدن مسلمین و اعراب گشت. نخست مسلمانان را به زور وادار به قبول دین مسیح كردند؛ سپس محكمه‏های تفتیشی آنها حكم به سوزانیدن این مسیحیان تازه داد، به بهانه اینكه واقعا به دین مسیح در نیامده‏اند. و البته این كار به تدریج صورت می‏گرفت، زیرا نمی‏توانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را یكباره بسوزانند. از این رو كشیش بزرگ طلیطله كه در ضمن، رئیس محكمه‏های تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی كه دین مسیح را نپذیرفته‏اند، از پیرو جوان و زن و مرد و كوچك و بزرگ، همه را گردن بزنند». این در حالی است كه مسلمانان در برخورد با مسیحیان، بسیار نرمخو و مهربان بودند، به حدی كه بسیاری از مستشرقین مسیحی بدان اذعان كرده‏اند. مثلاً روبرتسون۱ در كتابی كه در تاریخ شارل پنجم نوشته است، می‏گوید: «تنها مسلمانان هستند كه با عقیده محكمی كه به دین خود دارند، یك روح سازش و تسامح نیز به ادیان دیگر در آنها هست؛ اینان با اینكه دین خود را با شمشیر پیشرفت دادند، ولی هر كس در دین آنها رغبتی نداشت او را به حال خود می‏گذاردند تا اگر خواست بپذیرد وگرنه در دین خود بماند»(همو، ۱۴۶). البته معلوم نیست كه چگونه اسلام به وسیله شمشیر فراگیر شد، در حالی كه به اعتراف روبرتسون، آزادی عقیدتی را محترم می‏شمرد. میشود۲ نیز می‏نویسد: «همان قرآنی كه دستور به جهاد داده، نسبت به ادیان دیگر سهل انگاری و مسامحه كرده و كشیشان و رهبانان و خدمتكاران آنان را از دادن جزیه معاف داشته است و پیغمبر اسلام كشتن رهبانان را به خاطر اینكه سرگرم عبادت هستند، قدغن كرد. مسلمانان در زمان عمر بن الخطاب كه بیت المقدس را فتح كردند هیچگونه آزاری به نصاری نرساندند، ولی بر عكس، هنگامی كه نصاری این شهر را گرفتند با كمال بیرحمی، مسلمانان را قتل عام كردند و یهود وقتی بدانجا در آمدند، بی‏باكانه همه را سوزاندند»(همو، ۱۴۷). ملاحظه می‏شود كه خود دانشمندان غربی و مسیحی نیز به این موضوع اعتراف می‏نمایند.
در حقوق بشردوستانه معاصر، قواعدی مشخص برای چگونگی جنگ و مقررات حاكم بر آن معین شده كه برخی آن را در سه قاعده: تفكیك بین نظامیان و غیر نظامیان، حفظ محیط زیست و منع رنج و درد زاید خلاصه نموده‏اند(هنجنی، تقریرات درس متون مخاصمات مسلحانه). اما گروهی دیگر اصل تناسب و حقوق دول بی‏طرف را نیز اضافه نموده‏اند(ممتاز، تقریرات درس دوره عالی تخصصی سیاسی). به هر ترتیب، این قواعد زیر ساختارهای حقوق انسان دوستانه در جنگ را تشكیل می‏دهد كه در مقررات اسلامی نیز به صورت شفاف به این موارد اشاره شده است.
۵۶، ۱۱۹، ۱۲۰؛ الظالمی، ۷۴؛ زحیلی، العلاقات الدولیّة فی‏اسلام، ۶۷؛ مكی، ۲۶۵). حضرت پیامبر اكرم (ص) در این زمینه فرموده‏اند: «اغزوا باسم الله و فی سبیل الله...اغزوا و لا تغلوا و لا تغدروا و لا تمثلوا و لا تقتلوا ولیدا»؛ یعنی «با نام خدا و در راه خدا پیكار نمایید...بجنگید اما غل و غش مورزید و خیانت و غدر مكنید و مثله نكنید و كودكان را نكشید»(عبدالباقی، ۵۳). همچنین می‏فرمودند: «لا تمثلوا حتی بالكلب العقور»؛ یعنی «حتی سگهای هار را مثله نكنید». در حدیث دیگری از پیامبر رحمت (ص) آمده است كه: «لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لاتقتلوا شیخا فانیا و لاصبیا و لاامرأة» (طی، ۱۴۶؛ ابواتله، ۱۱۵؛ باناجه، ۱۰۲؛ علی منصور، ۳۱۳)؛ یعنی «غل و غش مورزید و مثله نكنید، غدر مكنید، پیر مرد فرتوت و كودك و زن را مكشید». بنابراین، همه فقیهان، چه شیعه و چه سنی، اتفاق نظر دارند كه در جهاد با كافران، كشتن پیرمردان و پیرزنان و خردسالان و همه آنانی كه از عرصه معركه بر كنار هستند، جایز نیست و مسلمانان حق ندارند آنها را بكشند(اسماعیلی، ۱۰۴، زحیلی، آثارالحرب، ۴۹۷؛ ابویوسف، ۱۹۵). جالب اینكه اسلام اهمیت خاصی به راهبان می‏دهد و تا موقعی كه آنان در عبادتگاههای خود مستقر هستند و در جنگ شركت ندارند، از هر گزندی در امان می‏باشند. همچنین كشاورزان و صنعتگران و پیشه‏وران و سایر افرادی كه دخالتی در جنگ ندارند، از آثار مخرب جنگ در امان هستند (ابواتله، ۱۸۵). همچنین مسلمانان از تخریب اماكن عبادت یهودیان و مسیحیان منع شده‏اند(علی منصور، ۳۲۰). جالب اینكه قرآن یكی از اهداف جنگ را حفظ اماكن عبادت (از جمله محل عبادت مسیحیان و یهودیان) می‏داند(حج، ۴۰).
سخنان حضرت امام علی (ع) نیز در مورد تفكیك بین نظامیان و غیر نظامیان، حكایت از مشی و روش اسلام در این زمینه دارد. در نامه ۱۴ از نهج‏البلاغه (۳۷۳) می‏خوانیم: «فاذا كانت الهزیمة باذن الله فلا تقتلوا مدبرا و لا تصیبوا معورا و لا تجهزوا علی جریح و لا تهیجوا النساء باذی و ان شتمن اعراضكم و سببن امراءكم فانهن ضعیفات القوی و الانفس والعقول. ان كنا لنؤمر بالكف عنهن و انهن لمشركات و ان كان الرجل لیتناول المرأة فی‏الجاهلیة بالفهر او الهراوة فیعیربها و عقبه من بعده»؛ یعنی «چنانچه شكست دشمن با اراده خدا محقق گشت، پس هیچ فرد در حال فرار را نكشید، جان هیچ مجروحی را نستانید، زنان را با آزار و اذیت تهییج نكنید، هر چند كه به ناموس شما دشنام دهند و به فرماندهان شما فحش گویند؛ زیرا آنان از نظر نیرو و جان و عقل ضعیف‏البنیه هستند. ما به روی گرداندن از آنان در حالی امر می‏شدیم كه آنان مشرك بودند و اگر مردی زنی را در جاهلیت اذیت می‏كرد، بدین نحو كه با سنگ كوچكی او را ادب می‏كرد یا با عصای خود به او حمله می‏نمود، تا آخر عمر، خود و خانواده‏اش برای این كار مورد تمسخر قرار می‏گرفت».در حدیثی، حفص بن غیاث از امام صادق (ع) سؤال می‏كند كه چگونه جزیه از زنان ساقط شد؟ حضرت صادق (ع) فرمود: «لان رسول الله (ص) نهی عن قتل النساء والوالدان فی دارالحرب الا ان یقاتلن، فان قاتلت ایضا فامسك عنها ما امكنك»(حرّ عاملی، ۱۵/۱۶۴). یعنی «زیرا پیامبر خدا (ص) از كشتن زنان و فرزندان (خردسالان) در دارالحرب، مگر اینكه وارد صحنه كارزار شده و به جنگ پرداخته باشند، نهی كرده است، پس حتی اگر زنان در عداد جنگجویان باشند، از بر خورد با آنان دوری جو، البته تا جایی كه امكان آن وجود داشته باشد».
معصومین (ع) از كشتن بیهوده و بی‏مبالاتی در مجازات مردم بسیار انتقاد كرده و آن را موجب زوال مُلك دانسته‏اند(حنبلی، ۵۲). در قضیه معروفی كه در كتب تاریخی به آن اشاره شده، پیامبر اكرم(ص) از عملكرد ناجوانمردانه خالدبن ولید به شدت انتقاد كرد و از آن تبری جست. موضوع از این قرار بود كه پس از فتح مكه، پیامبر(ص) تصمیم به از بین بردن بتها در سرزمینهای اطراف آن گرفت. از این‏رو خالدبن ولید به فرماندهی گردانی برای دعوت قبیله «جذیمة بن عامر» به اسلام و شكستن بت «عزی» رهسپار سرزمین آنان گردید. پیامبر(ص) به او دستور داد كه خونی نریزد و از در جنگ وارد نشود و عبدالرحمن بن عوف را معاون وی قرار داد. در دوران جاهلیت، قبیله بنی جذیمه عموی خالد و پدر عبدالرحمن را هنگام بازگشت از یمن، كشته و اموال آنها را به غارت برده‏بودند. به همین جهت خالد بن ولید كینه آنان را در دل داشت. وی وقتی با جمعیت بنی جذیمه روبه‏رو گردید، همه آنها را مسلح و آماده دفاع یافت؛ پس فریاد كشید كه اسلحه را به زمین بگذارید، زیرا دوران بت‏پرستی سپری گردیده و ام‏القری (مكه) سقوط نموده و همه مردم تسلیم سپاه اسلام شده‏اند. سران قبیله نظر دادندكه اسلحه را تحویل دهند و تسلیم ارتش اسلام شوند. یك نفر از آن میان، با ذكاوت خاصی دریافت كه فرمانده لشكر قصد سوء دارد و سران قبیله را از نتیجه تسلیم برحذر داشت. امّا سرانجام، سلاحها را به سربازان اسلام تحویل دادند. در این هنگام، خالد بن ولید با كمال ناجوانمردی و بر خلاف دستور صریح اسلام، فرمان داد كه دستهای مردان قبیله را از پشت ببندند و همه را بازداشت كنند. سپس سحرگاهان گروهی از آنها را اعدام، و دسته‏ای را آزاد كردند. وقتی خبر جنایت هول انگیز خالد به گوش پیامبر(ص) رسید، سخت ناراحت شد و فورا به علی (ع) ماموریت داد كه به میان قبیله مزبور برود و خسارت جنگ و خونبهای افراد را به طور دقیق بپردازد. علی (ع) در اجرای دستور پیامبر(ص) به قدری دقت به خرج داد كه حتی قیمت ظرف چوبی را كه سگان قبیله در آن آب می‏خوردند و در هجوم خالد شكسته بود، پرداخت. سپس به جبران خساراتی كه بر آنها وارد شده بود و آنان خود از آنها بی‏خبر مانده بودند، مبلغی اضافی پرداخت و به مكه بازگشت و گزارش كار خود را به پیامبر(ص) داد. پیامبر(ص) عمل وی را تحسین كرد و رو به قبله ایستاد و دستهای خود را بالا برد و با حالت استغاثه گفت:«اللهم انی ابرء الیك مما صنع خالدبن ولید»؛یعنی« خدایا تو آگاهی كه من از جنایت خالد بیزارم» (سبحانی، ۲/۳۴۸؛ ابن هشام، ۴/۷۸؛ یعقوبی، ۲/۶۱؛ طبری، ۲/۳۴۱؛ ابن اثیر، ۶۲۰).
جالب اینكه این برخوردها در اسلام صورت سیستماتیك، بلكه فرهنگ گونه گرفته و هر وقت معصومین (ع) و یا حتی اصحاب پیامبر(ص) با برخوردی غیر ارزشی مواجه می‏شدند، با آن مقابله می‏كردند. در فتح مكه، دشمنان باسابقه پیامبر(ص) و مسلمانانی كه اسیر شده‏بودند، همراه برخی از مسلمانان، مانند سعد بن عباده، فریاد «الیوم یوم الملحمه» سر دادند؛ امّا حضرت فورا در جواب آنان فرمود: «الیوم یوم المرحمة» و در برابر چشمان وحشت‏زده مردم مكه و سران جنگ‏افروز، فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء» یعنی «بروید كه همه شما آزادید». این برخورد نرم و ملایم اسلام آثار مهم و برآیندهای بسیار مثبت داشته است و دشمن را مجذوب این آیین می‏كرد.
حتی برخی از فقهای عامه (مانند شافعی) و خاصه معتقد هستند كه خون كافر قبل از دعوت وی به اسلام محترم است و در صورتی كه شخص مسلمان كافری را پیش از دعوت به اسلام به قتل رساند، باید دیه وی را بپردازد(شمس‏الدین، ۴۲۸؛ زحیلی آثارالحرب، ۱۶۰).
از دیگر مقررات جالب اسلام، احترام به اتباع دشمن و محافظت كامل از اموال آنان است. در اسلام، جنگ با یك كشور، هیچ گونه قیدی را متوجه اتباع آن كشور كه مقیم دارالاسلام هستند، نمی‏كند و تا وقتی كه خوف خیانت از آنان نرود (در این صورت بر طبق آیه ۵۸ از سوره انفال و اما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخائنین) باید با احترام ایشان را به خروج از دارالاسلام، راهنمایی كرد. اموال تبعه دشمن نیز هر گز مصادره نمی‏شود و آنان حق آزادی رفت و آمد و معامله با مسلمانان را - همچنانكه در حالت صلح دارند - خواهند داشت. (زحیلی، آثارالحرب، ۵۱۸، ۵۰۹).
اما طبق رویّه معمول در قرن اخیر، تبعه دشمن را در محل معینی توقیف می‏كرده‏اند. در جنگ جهانی اول و دوم، توقیف و نگهداری اتباع دشمن به صورت عرف در آمده بود. بر طبق ماده ۴۲ كنوانسیون ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۹ راجع به حمایت از غیرنظامیان در زمان جنگ، توقیف و نگهداری یا اجبار به اقامت در محل معین، در حق اتباع دشمن، نباید اجرا شود، مگر امنیت دولتی كه افراد مذكور تحت اختیار آن به سر می‏برند، چنین اقداماتی را مطلقا ایجاب نماید. این عمل بر طبق ماده ۴۳ این كنوانسیون، باید در هر حال مقید به كنترل متناوب قضایی یا اداری دولت عامل باشد. كسانی كه به این ترتیب نگهداری می‏شوند، به موجب ماده ۸۰ اهلیت مدنی، خود را به طور كامل حفظ می‏نمایند و كلیه حقوق‏ناشی از آن را در صورت عدم مغایرت با وضعیت خود استیفا می‏نمایند.
با این همه بعضی علما در وجود یك قاعده عرفی كه مانع توقیف و نگهداری دسته جمعی اتباع غیرنظامی دشمن باشد، تردید دارند (روسو، ۱/۵۵، ۵۸). در مورد تجارت اتباع دشمن نیز، طی جنگ اول و دوم جهانی، راهكار متّبع ممنوعیت تجارت با اتباع دشمن بود. بلكه حتی در جریان جنگ جهانی دوم، تفسیر موسّع از ممنوعیت تجارت با دشمن قاعده عمومی گردید و در نتیجه مثلاً پرداخت دیون یك شركت متعلق به دشمن به مثابه عمل تجاری ممنوعه تلقی می‏شد و از ابتدای جنگ جهانی اول، دول درگیر كلیه قراردادهایی را كه روابطی با دشمن تولید می‏كرد و بعد از آغاز جنگ منعقد گردیده بود، به علت مخالف بودن با نظم عمومی، مطلقا باطل اعلام كردند و همین قواعد در جنگ جهانی دوم نیز به كار گرفته شد. جالب اینكه كمیسیون مصالحه فرانسه - ایتالیا كه با قراداد صلح ۱۹۴۷ م تأسیس گردیده بود، پذیرفت كه به طور كلی، شروع جنگ فسخ قراردادهای منعقده بین اتباع دول متخاصم را به دنبال دارد. در مورد وضعیت اموال دشمن، در جنگ اول و دوم جهانی تدابیر محدودكننده بسیار شدیدی شامل ضبط و توقیف و تصفیه و فروش اموال اتباع دشمن اتخاذ شد (زحیلی، آثارالحرب، ۵۰۹).
از مقایسه حقوق بشردوستانه معاصر با اسلام این نكته مهم روشن می‏شود كه بسیاری از قواعد حقوق بین‏الملل كه در كنوانسیونهای چهارگانه ۱۹۴۹ م ژنو پا به عرصه نهاده، بیش از ۱۴۰۰ سال پیش در اسلام تدوین شده بوده‏است.
مقررات حقوق بشردوستانه اسلام نه تنها در سنت مورد توجه قرار گرفته، حتی در قرآن نیز كه قطعی‏الصدور و مهمترین منبع مقررات اسلامی است، بر آن تأكید شده است. مثلاً در آیه ۱۹۰ از سوره بقره می‏خوانیم: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا یحب لا المعتدین». در اینجا عبارت «الذین یقاتلونكم» مشخص كننده طرف جنگ می باشد. بنابراین، اشخاصی كه با مسلمانان جنگ نمی‏كنند، مانند كهنسالان یا خردسالان یا زنان یا راهبان یا كشاورزان و یا صنعتگران، نمی‏توانند طرف جنگ واقع شوند. همچنین در آیه ۲۰۵ از سوره مباركه بقره آمده است: «و اذاتولی سعی فی‏الارض لیفسد فیها و یهلك الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد». محل شاهد «والله لا یحب الفساد» است كه كشتن غیر جنگجویان بی‏تردید از مصادیق فساد می‏باشد. بنابراین در هیچ شرایطی (مگر شرایط استثنایی) نباید قاعده مهم تفكیك بین نظامیان و غیر نظامیان خدشه‏دار شود، زیرا پیامد آن فساد خواهد بود كه مورد مذمت خداوند قرار گرفته‏است.
در آیه ۸ از سوره مائده نیز می‏خوانیم: «یا ایهاالذین آمنوا كونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجرمنّكم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی ان الله خبیر بما تعملون». این آیه بر عدل و قسط تأكید كرده و حتی تجاوز دشمن را دلیلی برای عدم اجرای عدل ندانسته است. ازاین رو نظر به اینكه كشتن غیر نظامیانی كه هیچ دخالتی در جنگ ندارند، عین ظلم می‏باشد، مسلمانان مأمور به اجتناب از آن هستند.ب - قاعده حفظ محیط زیست (اكولوژیك)
در باره قاعده اكولوژیك، در حقوق بشردوستانه اسلام مقررات كاملی وجود دارد كه قطع درختان یا تخریب پلها و زیرساخت اقتصادی را جز در صورت ضرورت فزاینده جایز نمی‏داند. امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اكرم (ص) وقتی در صدد بود گروهی را برای جنگ اعزام كند، آنان را در كنار خود می‏نشاند و به آنان می‏فرمود:«با نام خدا و برای رضای خدا و برطبق روش رسول خدا حركت كنید، غل و غش نكنید و مثله و غدر را پیشه كار خود نسازید و پیر مرد فانی و كودك و زن را مكشید و هیچ درختی را قطع نكنید، مگر اینكه مجبور به قطع آن شوید»(حر عاملی، ۱۵/۵۸). در حدیث دیگری از امام صادق (ع)، وصایای پیامبر اكرم(ص) به جنگجویان مسلمان اینگونه بیان شده است: «...و لا تحرقوا النخل و لا تغرقوه بالماء و لا تقطعوا شجرة مثمرة و لا تحرقوا زرعا لانكم لاتدرون لعلكم تحتاجون الیه و لا تعقروا من البهائم مما یؤكل الا ما لابد لكم من اكله»(همان، ۵۹)؛ یعنی «هیچ نخلی (درخت خرما) را آتش نزنید و آن را در آب غرق نكنید و هیچ درخت ثمردهی را قطع نكنید و هیچ زراعتی را آتش نزنید، زیرا شاید شما به آن نیازمند شوید و هیچ چهارپایی را كه گوشت آن قابل خوردن باشد، از بین نبرید مگر آنكه برای خوردن به آن نیاز داشته باشید». بنابر این، اسلام حتی كشتن حیوانات را مگر برای ضرورت سد جوع منع نموده است (محقق داماد، ۱۸۶؛ نواوی، ۸۸). در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) كه در كتاب سنن بیهقی آمده، بیان شده است: (لا تهدموا بیتا و لا تعقرن شجرا یمنعكم قتالاً او یحجز بینك و بین المشركین)(نواوی، ۱۳۹)»؛ یعنی «خانه‏ای را ویران نسازید و درختی را قطع نكنید، مگر درختی كه شما را از جنگ باز دارد و یا بین شما و مشركین (متجاوز) مانعی ایجاد كند.» البته برخی از فقها انجام این عمل را مكروه دانسته‏اندنه حرام (محقق حلی، ۲/۲۳۶؛ محقق كركی، ۳/۳۸۵؛ نجفی، ۲۱/۶۶؛ شهیدثانی، ۲/۳۹۲). اما اجماع فقها را می‏توان بر امور ذیل محقق دانست:
۱ ـ اصل در حقوق بشردوستانه اسلام عدم قطع درختان و تخریب بناهاست، مگر اینكه ضرورتی این اصل را خدشه‏دار سازد.
۲ - سخنان فقهای عظام در زمینه امكان قطع درختان و تخریب بناها محدود به ضروریات جنگی می‏شود و تصور اینكه منظور آنان جواز در اصل تخریب بدون هیچ دلیل یا ضرورتی باشد، به دور از واقعیات است(ابواتله، ۱۸۷). جالب اینكه حتی اصحاب رسول اكرم (ص) نیز همین شیوه را برگزیدند و به یاران خودتوصیه می‏كردند كه از ضرر رساندن به محیط زیست و حیوانات جدا خودداری كنند. خلیفه اول در سفارش خود به اسامة بن زید می‏گوید: «لا تخونوا و لاتغلوا و لا تغدروا و لا تمثلوا و لا تقتلوا طفلاً صغیرا و لا شیخا كبیرا و لاامرأة و لا تقطعوا نخلاً و لا تحرقوه و لا تقطعوا شجرة مثمرة و لا تذبحوا شاة و لا بقرة و لا بعیرا الالمأكلة و سوف تمرون علی قوم فرغوا انفسهم فی الصوامع فدعوهم و ما فرغوا انفسهم له»(علی منصور، ۳۰۴)؛ یعنی «خیانت و غل و غش و مثله مكنید و كودكان كوچك و پیرمردان كهنسال و زنان را نكشید و هیچ درختی را قطع نكنید و یا آتش نزنید و هیچ درخت ثمردهی را از جا نكنید و هیچ گوسفند و یا گاو یا شتری را مگر برای خوردن ذبح نكنید. شما بر قومی خواهید گذشت كه تمام وقت خود را صرف در صوامع (كلیساها) كرده‏اند؛ پس آنان را به حال خود و آنچه انجام می‏دهند، واگذارید».
امّا متأسفانه علی‏رغم وجود این مقررات ارزشی و متعالی، برخی از گروههای افراطی با طرز تفكری رادیكالیستی و به دور از مقررات اصیل اسلامی، بر خلاف باورها و هنجارهای دینی گام برداشته‏اند. از جمله این گروهها، گروه طالبان است كه به هیچ یك از مقررات اسلامی اعتنایی نكرده و دست به ارتكاب فجیع‏ترین جنایات زده است. در گزارش «چونگ هیون پاپك»، گزارشگر ویژه سازمان ملل، در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان كه به كمیته سوم مجمع عمومی ارائه شده، آمده است: «بنا بر اطلاعاتی كه از منابع موثق به دست آمده است، بعد از تصرف شهر مزارشریف در تاریخ ۸ اوت ۱۹۹۸ به دست طالبان و گروههای متحد با آن، كشتار و فجایع دیگر در این شهر شروع شد ... در اولین روز تصرف شهر، نیروهای طالبان با مسلسل به سوی هر جنبنده‏ای در شهر شلیك كردند و حتی به كسانی كه از پنجره خانه خود ناظر وقایع بودند نیز رحم نكردند. در این كشتار، مردان، زنان، كودكان و سالخوردگان بدون اینكه هویت قومی یا مذهبی آنها در نظر گرفته شود، جان خود را از دست دادند. سربازان طالبان حتی به سوی حیواناتی مثل الاغ، بز و گوسفند شلیك كردند»(روزنامه جمهوری اسلامی، شم·· ۵۶۱۷، ۱۳۷۷ش).
ج - اعلان جنگ:
براساس قواعد حقوق بشردوستانه، در اسلام جنگهای ناگهانی و بدون اعلام ممنوع است، زیرا ممكن است كه دشمن پس از اعلام جنگ از سوی مسلمانان، خواسته‏های آنان را برآورد و احتمال وقوع جنگ منتفی گردد. امّا اگر پس از سه روز از اعلام جنگ، اهداف مسلمانان محقق نشود و دشمن همچنان بر تجاوزگری و عناد خود اصرار ورزد، باید با او جنگید (نواوی، ۱۱۴؛ طی، ۱۳۳؛ علی منصور، ۲۹۷؛ ابواتله، ۱۹۵؛ باناجه، ۱۵، ۱۰۰). حضرت پیامبراكرم(ص) در این زمینه فرموده‏اند:«تألفوا الناس و تأنوا بهم، و لا تغیروا علیهم حتی تدعوهم...»(ابواتله، ۱۸۸)؛ یعنی «با مردم مهربان باشید و با صبر و حوصله با آنان برخورد كنید و تا آنان را به اسلام نخواندید، به ایشان حمله نبرید». جالب اینكه وقتی صحابی جلیل القدر، سلمان فارسی، به جنگ ساسانیان رفت، پیش از آغاز جنگ به لشكریان اسلام گفت: «دعونی ادعهم كما رأیت رسول الله (ص) یفعل»؛ یعنی«به من اجازه دهید تا آنان (سپاهیان دشمن) را همانگونه كه رسول خدا(ص) دعوت می‏نمود، دعوت كنم». سپس رو به لشكر ساسانی كرد و گفت: من مردی از شما هستم كه اسلام آوردم، پس ملاحظه می‏كنید كه چگونه اعراب مرا اكرام می‏كنند و شما اگر اسلام بیاورید، آنچه برای مسلمانان است، برای شما نیز خواهد بود و آنچه كه بر آنان است، بر شما نیز خواهد بود و اگر ابا كنید (از اینكه مسلمان شوید)پس باید جزیه بپردازید (زیرا آنان زرتشتی و از اهل كتاب بودند) و اگر از دادن جزیه نیز امتناع كنید، با شما خواهیم جنگید. وی این دعوت را سه روز تكرار كرد، اما چون نتیجه‏ای حاصل نشد، روز چهارم مسلمانان را به پیكار با آنان فراخواند(نواوی، ۱۱۵).
اعلام جنگ و دعوت دشمنان پیش از آغاز پیكار، چندان مهم است كه چنانچه عدم آن موجب قتلی شود، مرتكب قتل، باید دیه بپردازد (ماوردی، ۳۸؛ باناجه، ۱۰۳؛ علی منصور، ۲۹۷).
در مورد این اصل مهم اسلامی، پروفسور میشل دی‏توپ۳ اظهار می‏دارد: «ما تاریخ تشریع اصل اعلام جنگ را عصر حاضر می‏دانیم كه به عنوان قاعده بین المللی در سال ۱۹۰۷ در كنفرانس دوم لاهه به تصویب رسید. این اصل از اصول جوانمردی و مردانگی است كه در قرون وسطی هیچ اثری از آن یافت نمی شود، ریشه‏های این اصل را باید در شرق اسلامی جستجو نمود»(علی منصور، ۲۹۸). با این وصف، در زمان تدوین مواد مربوط به لزوم اعلام جنگ پیش از مبادرت به آن، در كنفرانس ۱۹۰۷ لاهه، بحث میان كشورها وجود داشت كه پس از چه مدتی بعد از اعلام جنگ، دولتها حق آغاز تهاجم مسلحانه را خواهند داشت؟ پیشنهاد هلند مبنی براینكه حداقل ۲۴ ساعت بعد از اعلام جنگ، می‏توان اقدام به حمله مسلحانه نمود رد، و مقرر شد كه بلافاصله پس از اعلام جنگ، امكان هجوم مسلحانه و نظامی وجود داشته باشد و این در حالی است كه در اسلام این مدت تا ۳ روز پیش‏بینی شده‏است (نواوی، ۱۱۵). البته حقوق بین‏الملل معاصر اعلام جنگ را به دو قسمت: ۱ - دارای اثر فوری، ۲ - دارای اثر مقید و مشروط، تقسیم كرده‏است. در اعلام جنگی دارای اثر فوری، به محض اعلان، حمله مسلحانه آغاز می‏گردد. این اعلان علی‏الاصول باید مستند باشد، حتی اگر دلیل و توجیه، آشكارا نادرست باشد. اما قسمت دوم كه به اولتیماتوم نیز معروف است، عبارت است از اخطاری كه به طور قاطع به دولت متقابل كتبا ابلاغ می‏شود و منظور از آن، اجابت بعضی امور (عمل مثبت یا خوداری از عمل) در مدتی (معمولاً) كوتاه است كه در صورت اجابت نشدن خواسته‏ها خود به خود با انقضای مهلت، حالت جنگ پدید می‏آید. اولتیماتوم ممكن است به شكل یك اعلام جنگ مشروط یا توأم با تهدید و همراه با اخطار مؤجل باشد. البته با وجود این مقررات، متأسفانه جنگهای جدید مانند جنگ اسرائیل و اعراب در ۱۹۶۷، جنگ عراق و ایران (حمله عراق در سپتامبر ۱۹۸۰) و جنگ بین انگلستان و آرژانتین در ۱۹۸۲ بدون اعلام قبلی پیش آمد(روسو،۱/۴۰ - ۴۴). تمام اعلانهای جنگی اسلام مدت‏دار و مشروط است (البته نه الزاما كتبی)، بویژه اگر دعوت به اسلام برای دشمن بازگو نشده باشد كه در این صورت آغاز جنگ حتما باید مشروط و مقید به دعوت باشد. این اصل مبنای قرآنی نیز دارد. در آیه ۵۸ از سوره انفال می‏خوانیم: «و اما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخائنین»؛ یعنی «و هر گاه (با ظهور نشانه‏هایی) از خیانت گروهی بیم داشته باشی، به طور عادلانه بر آنها اعلام كن (كه پیمانشان لغو شده)، زیرا خداوند خائنان را دوست ندارد».د - عدم رنج و درد زاید
اصولی چون منع به كارگیری سلاحهای كشتار جمعی از جمله سم (مسموم كردن دشمن) یا غرق نمودن و یا استفاده از آتش و سوزاندن دشمن، از قاعده عدم رنج و درد زاید متفرع می‏شود. قاعده عدم و رنج و درد زاید به این معنی است كه هدف اساسی از به كارگیری سلاح جنگی، تضعیف نیروی جنگی دشمن به منظور شكست دادن او می‏باشد، نه از بین بردن دشمن. از اصول حقوق بشردوستانه در اسلام، منع استفاده از سلاحهای كشتار جمعی و مقید نمودن عملیات جنگی به اهداف نظامی است. همچنین عدم به كارگیری ابزار تخریب گسترده مانند غرق نمودن و یا سوزندان دشمن است (ابواتله، ۱۸۷؛ زحیلی، آثارالحرب، ۲۱؛ محقق‏داماد، ۱۶۵؛ الناصری، ۱۸۳). این قاعده را می توان از آیه شریفه ۱۹۰ از سوره بقره نیز استنباط نمود: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین». بر مبنای این آیه، فقط با كسانی باید جنگ كنیم كه با ما در جنگ هستند (نظامیان دشمن) و در صورتی كه آثار جنگ به غیر نظامیان بدون مجوز عقلی و قانونی سرایت كند، تجاوز محسوب می‏گردد كه مورد پسند خداوند نیست. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نیروهای بعثی بارها از سلاح شیمیایی و كشتار دسته جمعی علیه نیروهای اسلامی استفاده كردند و بدیهی‏ترین اصول انسان دوستانه بین‏المللی را خدشه‏دار ساختند؛ در حالی كه در حقوق بین‏الملل معاصر، از مدتها پیش، هرگونه استفاده از سلاحهای مخرب و كشتار جمعی ممنوع شده بوده است.
در اولین كنفرانس بین‏المللی ناظر بر حقوق جنگ كه در سال ۱۸۶۸ و به اهتمام سزار الكساندر دوم در سن پطرزبورگ، به منظور «كاهش تا حد ممكن فجایع جنگ» برگزار شد، ممنوعیت الزامی استفاده از گلوله‏های انفجاری به تصویب رسید. این اولین كنفرانس بین‏المللی جهت نهادینه سازی قاعده عدم رنج و درد زاید به شمار می‏رود. پس از آن، در كنفرانس اول لاهه (۱۸۹۹)، نمایندگان دولتها پس از مذاكرات طولانی موفق شدند تنها استفاده از سه نوع اسلحه را ممنوع كنند: گازهای خفه كننده، گلوله‏های انفجاری دام دام ۴ و مهماتی كه بر آب روان می‏شوند، مثل مینها(جاكینگ و نورماند، ۶۳-۴۱). البته كنفرانس دوم لاهه (۱۹۰۷) تكمیل كننده مقررات سابق بود و از نظر تئوریك، مجموعه‏ای پرارزش از حقوق بشردوستانه را به وجود آورد. پس از آن نیز، معاهدات چهارگانه ژنو در ۱۹۴۹ و سپس دو پروتكل ۱۹۷۷ و معاهده ناظر بر ممنوعیتها یا محدودیتها در استفاده از برخی سلاحهای متعارف كه ممكن است بی‏نهایت زیان‏آور باشد یا دارای اشیایی غیرقابل تشخیص باشد، در ۱۹۸۰ (حقوق بشر، ۱۳۸) مقررات نسبتا جامعی را در مورد این اصل مقرر نمود. البته معاهدات پروتكلهای مصداقی نیز وجود دارد كه خاستگاه آنها همین اصل است، همانند پروتكل ۱۹۲۵ در ممنوعیت به كارگیری سلاحهای بیولوژیك شیمیایی و میكروبی كه در واقع، بخش اعظمی از سلاحهای بیولوژیكی را تشكیل می‏دهد یا عهدنامه ۱۹۷۲ كه ممنوعیت هر گونه ساخت، تولید، انباشت، به دست آوردن یا نگهداری عناصر بیولوژیكی یا سمی (میكروبی) برای كلیه كشورهای عضو مقرر شده است(ضیائی بیگدلی، ۱۷۸).
به هر ترتیب، مجموعه مقرراتی كه در قرن اخیر بویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم تدوین شده‏است، نگرش و رویكرد فونكسیونالیستی از توسعه كیفی و كمی سلاحهای كلاسیك و غیر كلاسیك را متبلور می‏سازد. مع الوصف عدم وجود نهاد بین‏المللی كاراكه بتواند حداقل‏های حقوق بین‏المللی را اجرا و بر آن نظارت كند، بسیاری از این مقررات را از اهداف ارزشی، اخلاقی و مهم آن تهی ساخته است. اگرچه تحولات اخیر بین‏المللی، بویژه تشكیل دیوان جزای بین‏المللی و محاكمه برخی از سران جنایتكار یوگسلاوی سابق و رواندا و تقویت جایگاه مهم حقوق‏بشر در نظام نوین بین‏المللی، امیدوار كننده‏است.
ه·· - اسیران جنگی
در پایان این مقاله باید هر چند خلاصه، به برخی از مقررات اسلامی در زمینه اسرای جنگی اشاره كنیم و مقررات اسلامی در این زمینه را تبیین نماییم. اگرچه بیشتر نخبگان حقوقی این موضوع را در قالب قاعده تفكیك میان نظامیان و غیر نظامیان بررسی می‏كنند، اما ما این موضوع مهم را نظر به اهمیت و جایگاه ویژه آن، در قسمت جداگانه‏ای مورد كنكاش و تتبع قرار می‏دهیم.
بی‏تردید، حقوق اسیران جنگی در اسلام، بحث مفصلی می‏طلبد؛ چنانكه گروهی از نویسندگان كتابهایی قطور در این مورد به رشته تحریر درآورده‏اند. پرواضح است كه امكان بیان تمام مقررات اسلامی در این زمینه وجود ندارد و ناگزیر فقط به برخی از اصول ارزشی اسلام در چگونگی برخورد با اسیران جنگی اشاره می‏شود.
در اسلام، اسیر جنگی دارای حقوق و احكامی است كه مسلمانان به هر شكل، موظف به رعایت آن می‏باشند. از جمله این حقوق، احترام به اسیر و رفتار محبت آمیز با او می‏باشد. پیامبراكرم(ص) مسلمانان را به خوشرفتاری با اسیران سفارش می‏كردند :«استوصوا بالاساری خیرا»(ابواتله، ۱۹۸؛ الناصری، ۱۰۵؛ علی منصور، ۳۳۴؛ زحیلی، آثارالحرب، ۴۰۴؛ شفائی، ۱۸۱؛ ابن هشام، ۲/۲۵۶) و رزمندگان اسلام نیز این مسایل را رعایت می‏كردند، تا جایی كه برای آنهایی كه لباس نداشتند، لباس تهیه می‏نمودند و غذای خود را به آنها می‏دادند و اگر دو نوع غذا می‏داشتند، غذای خوب‏تر و لذیذتر را به آنها می‏بخشیدند (شفائی، ۱۸۲). در اسلام، غذا دادن به اسیر، بركسی كه او را به اسارت می‏گیرد تا آنگاه كه وی را به فرمانده سپاه برساند، واجب است و اگر شخص اسیركننده این كار را نكند، اطعام اسیر بر امام (حاكم) واجب می‏شود (احمدی، ۲۱۴). ابن هشام از ابوعزیز بن عمیر كه در جنگ بدر به اسارت مسلمانان در آمده بود، نقل می‏كند كه چون مسلمانان می‏خواستند نهار یا شام بخورند، ابتدا به من تعارف می‏كردند و به من نان می‏دادند و خود فقط خرما می‏خوردند. سپس اضافه می‏كند: هیچ كس از آنان مقداری نان در اختیارش قرار نگرفت، مگر اینكه نخست به من تعارف كرد (ابن هشام، ۲/۲۵۷). همچنین در حدیثی از امام باقر (ع)، از امام علی (ع)نقل شده است كه «اطعام الاسیر والاحسان الیه حق واجب و ان قتلته من الغد(حر عاملی، ۱۵/۹۲)»؛ یعنی «اطعام اسیر و نیكی كردن به او حقی است واجب، هر چند كه بخواهی او را در روز بعد به قتل برسانی». در حدیث دیگری از امام صادق (ع) درباره آیه شریفه «و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا» سؤال می‏شود كه در جواب می‏فرمایند: «هوالاسیر»؛ منظور از این آیه اسیر است و سپس می‏افزایند: «الاسیر یطعم و ان كان یقدم للقتل و قال: ان علیا(ع)كان یطعم من خلد فی‏السجن من بیت مال المسلمین»(همانجا)؛ یعنی« اسیر اطعام می‏شود هر چند كه محكوم به مرگ باشد و سپس فرمودند: حضرت علی (ع) به زندانیانی كه بایست تا آخر عمر در زندان بمانند (حبس ابد برای آنان صادر شده‏بود)، از بیت‏المال مسلمین (بودجه عمومی دولت اسلامی) به آنان غذا می‏دادند». حضرت علی(ع) در مورد قاتل خود، سفارش نمود: «احبسوا هذا الاسیر و اطعموه و اسقوه و احسنوا اساره»؛به این اسیر محبت كنید و به او آب و غذا دهید و با او به احسان رفتار كنید(احمدی، ۲۱۴).
از حقوق دیگر اسیران جنگی، رفتار خوب و متناسب با شخصیت آنان است. پیامبر اكرم (ص) در این زمینه فرموده‏اند: «اذا اتاكم كریم قوم فاكرموه و ان خالفكم(مجلسی، ۴۵/۱۵)؛ «اگر فردی كه دارای شأن و منزلت در قوم خویش است، نزد شما آید او را اكرام كنید، اگرچه دشمن شما باشد». در حدیث دیگری آمده است: «اكرموا كریم كل قوم» یعنی «هر فردی را كه دارای منزلت در قوم خویش است، اكرام كنید». در این زمینه ذكر یكی از وقایع جالب صدر اسلام مفید است: خلیفه دوم با ایرانیان میانه خوبی نداشت؛ لذا وقتی كه آنان را اسیر می‏كرد، می‏خواست كه زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را بندگان اعراب كند و تصمیم گرفت كه پیران و معلولان مسلمان را بر دوش آنان سوار كرده تا طواف كنند (برای تحقیر شخصیت ایرانیان). در این میان حضرت علی(ع) بیان داشت: پیامبر اكرم(ص) فرمود: اكرام كنید به اشخاصی كه در قوم خود دارای منزلت می‏باشند، گرچه با شما مخالفت كنند و این ایرانیان دارای حكمت و كرامت می‏باشند و دست صلح به سوی ما دراز كردند و رغبت به دین مبین اسلام نشان دادند؛ بنابراین من حق خود و بنی‏هاشم را در راه خدا می‏بخشم. انصار و مهاجرین نیز همین‏گونه رفتار كردند و عمر از اجرای نیت خود ناكام ماند. همچنین حضرت علی(ع) عمر را از اینكه دختران یزدگرد سوم را بفروشد، نهی فرمود و علت آن را اینگونه بیان كرد كه دختران شاهان در بازارها فروخته نمی‏شوند. سپس آنان را مخیر كرد تا با هر كسی كه بخواهند ازدواج كنند و این براساس حدیثی است كه بیان می‏دارد: لایجوز بیع بنات الملوك و ان كن كافرات(مجلسی، ۴۵/۱۲۳)؛ یعنی«فروش دختران شاهان اگر چه كافر باشند، جایز نیست».
از دیگر حقوق اسیر جنگی در اسلام، عدم تحمیل فشار بر او و تهیه كردن وسائط نقلیه لازم برای انتقال وی به پشت جبهه می‏باشد و در صورتی كه مركبی برای انتقال او در دسترس نبوده و اسیر نیز از راه رفتن ناتوان باشد، باید او را آزاد كرد؛ زیرا حكم امام در مورد وی معلوم نیست و ممكن است حكم به آزادی او صادر شود. از امام سجاد(ع) نقل است كه «اذا اخذت اسیرا فعجز عن المشی و لم یكن معك محمل فارسله و لا تقتله، فانك لاتدری ما حكم الامام فیه»(حر عاملی، ۱۵/۷۲)؛ یعنی «اگر دشمنی را اسیر كردی كه از راه رفتن عاجز بود و تو نیز مركبی برای حمل وی نداشتی، وی را آزاد كن و حق كشتن او را نداری، زیرا از حكم امام در مورد او بی‏اطلاعی». این حق در صدر اسلام چندان محترم بود كه ولیدبن ولید كه خود از اسیران جنگی بود می‏گوید: اصحاب پیامبر(ص) ما را بر دوش خود حمل می‏كردند و راه می‏رفتند(احمدی، ۲۱۱).
از حقوق مهم اسیران جنگی در مقررات اسلامی، مداوای مجروحان است؛ زیرا این عمل مقتضای احسان و نیكی است و مسلمانان نیز به آن امر شده‏اند، بویژه اگر اسیر، خود، مسلمان باشد. در میان خوارج، چهل مجروح بودند كه حضرت علی (ع) فرمان داد تا آنان را مداوا كنند و پس از معالجه به آنان فرمود، هر جا كه می‏خواهید، بروید(همو، ۲۳۴).
همچنین در صورتی كه مادر و فرزند هر دو به اسارت سپاه اسلام در آیند، نباید، آنان را از هم جدا كرد. علامه حلی در كتاب تحریر بیان می‏دارد:« و حرم بعض اصحابنا التفرقة»؛ یعنی «برخی از فقهای شیعه، جدایی را(میان مادر و فرزندی كه هر دو اسیر شده باشند) حرام كرده‏اند». البته اهل سنت متفق‏القول هستند كه جدایی بین مادر و فرزند حرام است(همو،۲۲۷).
آیه‏ای كه حكم اسیر را به كامل‏ترین وجه بیان كرده‏است، آیه چهارم از سوره محمد(ص) است كه می‏فرماید:« فاذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منّا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها...»؛ یعنی « هنگامی كه با كافران در میدان جنگ روبرو شدید، گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه كافی دشمن را در هم بكوبید. در این هنگام اسیران را محكم ببندید، سپس یا بر آنها منت گذارید (و آزادشان كنید) یا در برابر آزادی از آنها فدیه (عوض) بگیرید و این وضع همچنان ادامه یابد تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد». بنابراین، براساس نص صریح قرآن، حكم اسیران جنگی فقط آزادی است، یا آزادی یك طرفه (منّ)، یا به وسیله عوض (سربازان مسلمان اسیر شده در دست دشمن یا مال) است (باناجه، ۱۵؛ ابواتله، ۱۹۸؛ علی منصور، ۳۳۲).
البته گروهی از فقهای شیعه بین دو حالت اسارت قبل از پایان جنگ و بعد از پایان آن فرق قائل شده و معتقدند كه حكم اسیر قبل از پایان جنگ، یا گردن زدن است و یا قطع دست و پا تا اینكه آنقدر خون از بدن اسیر بیاید تا بمیرد. اینان مستند خود را آیه ۳۳ از سوره مائده ذكر كرده‏اند:«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی‏الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من‏الارض». همچنین به حدیثی ضعیف‏السند استناد می‏نمایند كه راوی آن مشهورالفساد است (حر عاملی، ۱۵/۷۲).
البته گروهی دیگر علاوه بر دو مورد پیشین مورد سومی راكه عبارت از فداء است، مورد توجه قرار داده‏اند. ابی الصلاح حلبی در این مورد در كتاب الكافی فی‏الفقه می‏نویسد:«و اذا اسر المسلمون كافرا عرض علیه الاسلام و رغب فیه فان أسلم اطلق سراحه و ان ابی و كان اسره والحرب قائمة فالامام مخیر بین قتله و صلبه حتی یموت و قطعه من خلاف و تركه یجوز فی دمه حتی یموت او الفداء به»(حلبی، ۲۵۷). ملاحظه می‏شود كه عبارت «اوالفداء به» مشخص كننده منظور فقیه گرانقدر می‏باشد.
اما اگر اسیر پس از پایان جنگ، دستگیر شود، علاوه بر منّ و فداء، حكم سومی نیز قابل اجراست و آن بردگی شخص اسیر است. البته این حكم فقط در صورت صلاحدید حاكم شرعی قابلیت اجرا دارد و علت تشریع آن نیز مربوط به وضعیت موجود در صدر اسلام و از باب مقابله به مثل بوده‏است(زحیلی، آثار الحرب، ۴۳۲) و به این ترتیب تا آنجا كه ظاهرا در تاریخ اسلام آمده، حتی یك مورد نیز نقل نشده است كه پیامبر (ص) جنگجویی را پس از اسارت، به بردگی گرفته باشد(ابراهیمی، ۸۲). البته اهل تسنن فرقی میان اسارت در حین جنگ و پس از آن قائل نیستند و بر این عقیده هستند كه حتی در زمان جنگ نیز اگر فردی اسیر شود، همچنان حق منّ و فداء و بردگی علاوه بر قتل، برای امام محفوظ است(همو، ۸۵). فقهای اهل تسنن حكم قتل را نیز به اسیرِ پس از پایان جنگ به اسارت گرفته شده سرایت داده‏اند(زحیلی، آثارالحرب، ۴۳۳). علاوه بر این، مذهب حنفیه فداء در عوض مال را جایز نمی‏داند و فقط تبادل اسیران را مجاز شمرده است، اگرچه استدلالهای آن محكم و استوار نمی‏باشد(همان، ۴۵۲). بنابراین، از دیدگاه حقوق بشردوستانه بین‏المللی، حكم اسرای جنگی منّ یا فداء (آزادی بدون عوض یا با عوض) است كه قرآن بر آن تصریح دارد و البته در شرایط صدر اسلام، بردگی نیز وجود داشت، اما اكنون كه معاهدات چندگانه بین‏المللی در منع بردگی وجود دارد و بردگی به عنوان جرم بین المللی شناخته شده است، حكم برد«


همچنین مشاهده کنید