سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

کسی که یاری مثل تو داره، بیاره


کسی که یاری مثل تو داره، بیاره
قصه لیلا، مادر حضرت علی اكبر! حضرت علی اكبر مادری بنام لیلا داشته اند ولی «یك مورخ» هم نگفته كه لیلا در كربلا بوده است. اما ببینید كه چقدر ما روضه لیلا و علی اكبر داریم! روضه آمدن لیلا به بالین علی اكبر، حتی در قم، در مجلسی كه به نام آیت الله بروجردی تشكیل شده بود و البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را شنیدم كه علی اكبر به میدان رفت، حضرت به لیلا فرمود كه از جدم شنیدم كه دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برود در فلان خیمه خلوت، آنجا موهایت را پریشان كن، در حق فرزندت دعا كن شاید(!) خداوند این فرزند را سالم برگرداند!
اولا لیلایی در كربلا نبوده كه چنین كند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین(ع) نیست. منطق حسین(ع) در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند هر كس كه آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی كه می شد عذری برایش ذكر كند، ذكر می كرد. بجز برای علی اكبر »فاستاذن اباه فاذن له« یعنی تا اجازه خواست گفت برو.
حال چه شعرها كه سروده نشده! از جمله این شعر كه می گوید: خیز ای بابا از این صحرا رویم/ نك بسوی خیمه لیلا رویم...
اگر سید الشهدا علیه السلام بیاید و ببیند ــ البته در عالم معنا كه می بیند ــ اگر در عالم ظاهر هم بیاید می بیند ما برای او اصحاب و یارانی ذكر كرده ایم كه اصلا او یك چنین اصحاب و یارانی نداشته است. مثلا در كتاب محرق القلوب كه نویسنده اش هم یك عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده كه یكی از اصحابی كه در روز عاشورا از زیر زمین جوشید(!) هاشم مرقال بود.
درحالی كه یك نیزه هجده ذرعی(!) هم دستش بود، آخر یك كسی هم گفته بود سنان بن انس كه بنا به قول بعضی ها سر امام حسین را برید، یك نیزه ای داشت كه شصت ذرع بود. گفتند نیزه شصت ذرعی كه نمی شود! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده بود!! اینجا هم در كتاب محرق القلوب نوشته كه هاشم بن عتبه مرقابل با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. درحالی كه این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش از عاشورا هم كشته شده بود! ما برای امام حسین یارانی ذكر می كنیم كه نداشته است.
و یا زعفر جنی جزو یاران امام حسین است. یا اینكه نوشته اند كه امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش كشت! با بمبی كه در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر كشته شدند و من حساب كردم كه اگر فرض كنیم كه شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یك نفر كشته شود، كشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد كشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هفتاد ساعت بوده است! همینطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند كه بیست و پنج هزار نفر را كشت كه من حساب كردم اگر در هر ثانیه یك نفر كشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می خواهد. باید باور كنیم كه اگر كسی بخواهد امروز بگرید، اگر كسی بخواهد امروز ذكر مصیبت كند، باید بر مصائب جدیده(!) اباعبدالله بگرید، بر این دروغ هایی كه به ابا عبدالله علیه اسلام نسبت داده می شود گریه كند.
چند سال پیش در اصفهان روضه خوانی این روضه را خواند و بقدری مردم را گریاند كه حد نداشت!! داستان پیرزنی را نقل می كرد كه در زمان متوكل می خواست به زیارت امام حسین برود و آن وقت جلوگیری می كردند و دستها را می بریدند تا اینكه قضیه را به آنجا رساند كه این زن را بردند و در دریا انداختند. در همان حال این زن فریاد كرد: یا ابوالفضل العباس! همینطور كه داشت غرق می شد سواری آمد و گفت ركاب اسب مرا بگیر، ركابش را گرفت، بعد پرسید چرا دستت را دراز نكردی؟
گفت من دست در بدن ندارم، كه مردم خیلی گریه كردند!! تاریخچه قضیه را پیدا كردم؛ یكروز در بازار اصفهان، مجلس روضه ای بود كه بزرگترین مجالس اصفهان بود. واعظ معروفی گفته بود كه من آخرین منبری بودم. منبریهای دیگر می آمدند و هنر خودشان را برای گریاندن(!!) مردم اعمال می كردند، هر كس می آمد روی دست دیگری می زد!! بعد از منبر خود می نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببیند. تا ظهر طول كشید. دیدم هر كس هر هنری داشت بكار برد، اشك مردم را گرفت. فكر كردم كه من چكنم؟ همانجا این قصه را جعل كردم رفتم قصه را گفتم از همه بالاتر زدم!! عصر آنروز رفتم در مجلس دیگری كه در چارسو بود، دیدم آنكه قبل از من منبر رفته همین داستان را می گوید! كم كم در كتابها هم نوشتند و چاپ هم كردند!
حق بدهید كه باید توبه كنیم، واقعا باید توبه كنیم، به خاطر این جنایت و خیانتی كه نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب و یاران و خاندانش مرتكب می شویم، همه افتخارات این ها را از میان می بریم. توبه كنیم و بعد، از این مكتب تربیتی استفاده كنیم. آفت دین هم كه مشخص است: دانشمند بد عمل، فاسق و فاجر، زعیم و پیشوای ستمكار و مقدس نادان؛ در واقع عوام و خواص هردو در این انحرافات سهم دارند.(۱)
● سند شش دانگ انقلاب
علما دینشان را از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) دارند، ولی مردم جامعه دین را از علماء. این دین موجود در جامعه از بركت علماء است. مردم جامعه با عمل ما، مسلمان هستند. ما كه در جامعه نمی خواهیم فقط به مردم درس بدهیم. »یعلمهم الكتاب« كار حوزه هاست، »یزكیهم« كار مشترك است. تا ما جلو نیافتیم، كسی دنبال ما نمی افتد. بهترین فرصت در نشر معارف هم جریان سید الشهداست. كربلا گذشته از آثار معنوی، یك جریان نمونه است. نباید فراموش كرد كه اگر امروز اینجا بر سر سفره پر بركت نظام نشسته ایم، به بركت عاشورای حسینی است. شش دانگ ایران به نام سید الشهداء نوشته شده است.
در شبهای عملیات كه سرود »ای ایران، مرز پرگهر« جایی نداشت؟ این كشور با نوای »یا حسین یا حسین« حفظ شد، نه »ای مرز پر گهر«! شرف این مملكت با حسین بن علی (ع) تأمین شد. همه می دانید بدنه ارتش ایران در آغاز جنگ كه متلاشی بود، اگر نبود شوق و اشتیاق عاشورایی سپاهی و بسیجی همه چیز از دست رفته بود. وقتی خدا بخواهد دین خودش را حفظ كند، اینگونه آن را حفظ می كند. این است كه الان اگر كسی بخواهد بداند سند ۶ دانگ این كشور به نام كیست، باید گفت سید الشهداء. اگر علما در منابر مستندات را بگویند، دیگر مداحان فرصت نمی یابند هر چه بخواهند بگویند. علما و روحانیون اگر منبر نروند مداحان، امور دینی مردم را به دست می گیرند.
... با گریه ی تنها كه نمی شود مردم را اداره كرد. گریه یك احساس زود گذر است كه با یك سریال طنز از بین می رود. سعی كنید آیات مربوط به عاشورا و سید الشهداء را تبیین كنید. عدالت خواهی، مبارزه با ظلم، معرفت دینی اینها حقیقت عاشوراست.
آن یزید آن روز بود و این هم یزید امروز؛ امروز شروع كردند به سلمان رشدی ها بها دادن، شروع كردند مهر باطل شد چاپ كردن، شروع كردند به تك تك این صفحات قرآن كریم مهر باطل شد زدن، برای یوروتیوی فرستادن. حالا ای جوان! اگر تو تحصیل كرده ای، به این فكر نباش كه این آهن سرد بی خاصیّت را بلند كنی!
مشق شمشیر زدن بكن كه اگر خدای ناكرده روزی حمله كردند، بتوانی جزء بسیجیان باشی و این كشور را حفظ كنی! این آهن سرد بی خاصیّت را به دوش كشیدن نه تو را سپاهی می كند، نه تو را بسیجی می كند، نه مدافع شرف می كند، نه مدافع مرز و بوم!! الآن كه دوران جاهلیّت نیست. الآن دوران «عدل » است و « عقل ». دوران فهم است و فهم است و فهم است و فهم! این كارها چی است؟! آن پرچم های پارچه نوشته شده، آنها پیام دارد، نه این علم و آهن سرد بی خاصیّت، سرد بی اثر...(۲)
(۱)تحریف های عاشور،
آیت الله شهید مرتضی مطهری
(۲)آیت الله عبدالله جوادی آملی، بهمن ۴۸و دی ماه۵۸
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید