یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن(بخش ششم)


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق  اثر آنتونی کردزمن(بخش ششم)
● مرحله سوم: تلاش های ایران برای فتح عراق: ژوئن ۱۹۸۲ ـ مارس ۱۹۸۴
۶) اولین حمله ی گسترده ی ایران علیه عراق:
مشخص نیست که ( امام) خمینی و حامیان او در تصمیم برای اشغال عراق تا چه اندازه جدی بودند. براساس برخی از گزارش هایی که در سال ۱۹۸۸ انتشار یافت، (امام) خمینی و اطرافیان او، تصمیم نداشتند که پس از آزاد سازی تمام قلمرو ایران، به جنگ ادامه دهند. این در زمانی بود که ایران متحمل خسارت های سنگینی شده بود. اما در مورد درستی این مسئله تردیدهایی وجود دارد.
( امام) خمینی طی اظهاراتی اعلام کرده بود ایران توانایی آن را ندارد که در ابتدای جنگ، عراق را فتح کند، و چنین جمله ای به این احتمال بر می گشت که صدام حسین از قدرت بر کنار خواهد شد و برخی قیام های صورت گرفته در عراق، شرایط این رژیم را تغییر خواهد داد. علاوه بر این، ( امام) خمینی در اختیار گرفتن اماکن مقدس عراق را یکی از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلی در آزاد سازی قدس می دانست.
در ژوئن ۱۹۸۲ ،دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود. ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود. نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها، تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی، مواجه شده است. نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران، هیچ دفاع مشخصی ندارد.
در ماه های ژوئن و جولای سال ۱۹۸۲ کمتر کسی از اطرافیان ( امام) خمینی حرف از اعتدال می زد. جنگ داخلی در پایتخت، و کودتاهای پی در پی، تمایل برای تشویق عملکرد نظامی را تقویت می کرد. در روز های پایانی ژوئن و اوایل جولای،(امام) خمینی و دیگر سخن گویان سرشناس ایران اشاره هایی هم به این واقعیت داشتند که به زودی ایران تهاجماتی را علیه عراق ترتیب خواهد داد.
۶-۱) وضعیت نیرو های ایرانی و عراقی در آغاز تهاجمات ایران به عراق:
این اشاره ها به زودی به واقعیت پیوست. سومین مرحله جنگ زمانی آغاز شد که ایران نزدیک به پنج لشکر را برای فتح بصره بسیج کرد. در این برهه از جنگ، تعداد نیرو های هر لشکر ایران بسته به تعداد پاسداران و بسیجی هایی که نیرو های «مهاجم» یا همان نیروهای حمله را تشکیل می دادند،۱۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ نفر بود. آنها از یگان های زره پوش و توپخانه بهره می بردند. همچنین از پیاده نظام قدرتمندی نیز برخوردار بودند که برای استفاده در حملات جبهه ای و حملات موج انسانی، سازمان یافته و می توانستند بر هر گونه مقاومتی غلبه کنند.
آرایش نیرو های ایرانی به گونه ای صورت گرفته بود که به فرماندهان اجازه می داد حجم عظیمی از نیروهای پیاده را در حملات پی در پی پلکانی و یا «موجی» به کار گیرند. همچنین این آرایش اجازه می داد تاکتیک هایی به کار گرفته شود که در بازپس گیری خوزستان و خرمشهر موفق عمل کرده بود. با این حال این آرایش مفید اشکالات عمده ای هم داشت.
این نیرو ها نمی توانستند سریع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زمانی که نیرو ها درگیر جنگ می شدند. فرماندهی و کنترل با دشواری هایی رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبری حمله، نیمه مستقل عمل می کردند و معمولاً هماهنگی میان پیاده نظام و توپخانه ضعیف بود. حرکت مستقیم نیروی های ایرانی به سمت خطوط دفاعی عراق، که در شب ممکن بود، عراق را در استفاده از نیروی هوایی و توپخانه ی خود دچار مشکل می کرد. ایران نیز توانایی حمایت هوایی و توپخانه ای را نداشت به جز زمانی که برای حمله پیاده نظام آماده می شد.
سازماندهی نیرو های ایرانی و تاکتیک های حمله به شدت با تجربه ی موفق آنها پیوند خورده بود. زمانی که موج نیروهای پاسداران و بسیج شروع به پیشروی می کرد، فراتر از کنترل تاکتیکی وفرماندهی ، بسیار عالی بودند.
فرماند هان نیز از نظر ایدئولوژیکی خود را ملزم به دست یابی به اهداف یا «شهادت» کرده بودند، در زمانی که عموما هیچ نقشه ی جایگزینی در دست نداشتند. همچنین فراخوان نیرو هایی که عقب نشینی کرده و یا اگر برای عقب نشینی موفق آموزش کافی ندیده بودند، کار دشواری بود. همچنین برای نیرو های زرهی، جدای از حمایت کردن از پیاده نظام، اغلب اوقات نقش دیگری تعریف نشده بود. نیروی زرهی ایران گاهی می توانست یک نیروی عراقی را دور بزند، اما توانایی آن را نداشت که بدون حمایت پیاده نظام علیه مقاومت های عراق دست به مانور های عمیق بزند و قسمت عمده ی نیروی پیاده نظام ایران فاقد تجهیزات و توانایی های کافی بود که بتواند همانند نیرویی مکانیزه عمل کند.
همچنین تاکتیک های ایران نشان داده بود که در فراهم آوردن و استفاده کردن از یک شکاف، مشکلات اساسی دارد. عموماً نیرو های پیاده نظام تجهیزات انفرادی شان را حمل می کردند و زمانی که در تک های پلکانی پیشروی می کردند، پشتیبانی آنها به کمک سیستمی کاملاً ابتدایی صورت می گرفت. سیستم پشتیبانی تا زمانی از کارایی بر خوردار بود که نیرو های ایرانی مجبور به عقب نشینی نبوده و یا نقشه ی خود را تغییر ندهند. اما زمانی که نیرو ها نیاز به سازماندهی مجدد داشتند و یا به سرعت پیش می رفتند، سیستم پشتیبانی فرو می ریخت. همچنین مرحله ای در نظر گرفته نشده بود که در آن نیرو های پیاده و زرهی، حمله ای مکانیزه را ترتیب دهند و به دنبال پاسداران که خط دفاعی عراق را در هم شکسته بودند، از پیروزی هاب اولیه خویش، بهره برداری کنند.
تا زمانی که ایران می توانست حجم نیروی انسانی و تجهزات خود را افزایش دهد و نسبت به عراق تمرکز نیروها و برتری خود را بالا ببرد، این مشکلات برای ایران جدی تلقی نمی شد. نسبت مطلوب نیرو ـ فضا در خوزستان و تاکتیک های دفاعی ایستای عراق، به ایران این امکان را داد که سرزمین های خود را آزاد سازد. این حقیقت را نیز باید در نظر داشت که نیرو های عراقی در ایران برای هدفی می جنگیدند که تقریباً غیر عملی بود. در حالی که نیرو های ایرانی برای دفاع از سرزمین خود مبارزه می کردند. در حالی که کسی نمی تواند قدرت جنبه های روحی و ایدئولوژیک جنگ را محاسبه کند، شکی نیست که نیرو های ایرانی طی سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲ با آرزوی مردن (شهادت) می جنگیدند و این برای نیرو های عراقی ترس آور و وحشت آفرین بود.
با این حال عراقی ها اینک برای دفاع از خاک خود می جنگیدند،اما همچنان به نگهداری خطوط دفاعی خود در خاک ایران ودرنزدیکی قصر شیرین، نفت شهر، سومار، مندلی، مهران و موسیان ادامه می دادند. همانند شوروی سابق در جنگ جهانی دوم، این جنگ، جنگ صدام حسین بود که به منازعه ای ملی تبدیل شده بود و هر یک از سربازان عراقی اکنون می توانستند آن را درک کنند.
با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نیروی هوایی خود به نسبت۴ به۱ برتری داشت. برتری این کشور در نیروی زرهی و توپخانه ای مؤثر به نسبت ۳به۱ بود و در نیروی پیاده نظام و حوزه ی تدارکات خود از یک برتری کامل بر خوردار بودند. عراق اکنون به دفاع از مواضع خود می پرداخت و خطوط ارتباطی عالی به او کمک می کرد تا امکان پشتیبانی و تقویت بسیار سریع تر را مقدورسازد. عراق همچنین نیروی نظامی تقریباً مشابهی را در ارتش سوم خود در اختیار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود ۷۰۰۰۰ تا ۹۰۰۰۰ نفر.
عراق یگان های ارتش مردمی خود را از فرماندهان نالایق پاکسازی کرد و همانطور که از پیش آموخته بود، به جای این که آنها را به خط مقدم اعزام کند و با این کار نقطه ی ضربه زدن برای ایران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نیرو های پرسنل ارتش خود درآورد. این امر همچنین ناشی از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنین عراق تمام نیزارهای جنوب هویزه را به سنگری مستحکم تبدیل کرد.
خط مستحکمی از خاکریز در ناحیه ی مرزی در قسمت شرقی جاده ی اصلی شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زیادی از جاده های فرعی به کمک جاده های کوچکتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم می رسیدند. این جاده های بلافاصله در پشت خاکریز مرزی قرار می گرفتند. «کمربند آتش» مشخصی جلوی خاکریز وجود داشت و در تمام طول خاکریز برج دیده بانی و نقاط آتش مستقر شده بود. از این نقاط به کمک تانک های مستحکم دفاع می شد، و تعداد زیادی ضد هوایی و توپ مستقر شده بود که از آنها برای «شلیک» کردن به سمت نیروهای مهاجم ایرانی استفاده می شد. عراق از ادواتی چون خمپاره انداز، میدان مین و سیم خاردار استفاده ی بسیار گسترده ای کرد. در هر نقطه ای که ممکن بود، عراق آب را وارد منطقه می کرد تا بدین وسیله موانع دفاعی بیشتری به وجود آورد.
در عقبه ی هر خاکریز،یک یگان توپخانه قرار داشت و چینش آنها به گونه ای بود که در مواقع اضطراری می توانستند یکدیگر را تقویت کنند. مخازن مرکزی پشتیبانی مهمات و تدارکات در لایه ی بعدی قرار می گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذیه ی جبهه و جلوگیری از اتمام مهمات، انبار ها سرریز شده بودند. استحکاماتی که برای بصره و دیگر مناطق شهری در جنوب ترتیب داده شده بود، متشکل از حلقه ها یا نیم دایره هایی مشابه بود. با اینکه عراق چنین سیستم دفاعی مستحکمی در عمق خاک خود بنا نکرده بود، اما در اواسط سال ۱۹۸۲ چنین استحکاماتی را برای بصره فراهم آورد.
این ساختار همچنین مشکل فرماندهی و کنترل را ساده می کرد، زمانی که عراق متوجه می شد ایران حمله ی اصلی خود را از کدام نقطه آغاز می کند. حمله ی ایران به استحکامات گسترده ی کاملاً مسلح و مجهز عراق نیز در این فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقی می توانستند از توپخانه برای حمله به نقاط مورد نظر استفاده کنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،کمربند آتش کاملاً تعریف شده ای را در اختیار داشتند. موانع دفاعی به عراق اجازه تقویت بیشتر شمال و جنوب را می داد. در حالی که نیرو های ایرانی از عقبه ی خود بسیار دور بودند وامکان ارتباط سریع با آن را نداشتند تا بتوانند از شکافهای تاکتیکی استفاده کنند.
خلاصه این که شرایطی که در چند ماه گذشته به نفع ایران رقم خورده بود، اکنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنین لازم به ذکر است که هر دو طرف از انجام مانور های مدرن جنگی عاجز بودند. تحرکات نسبتاً کوچک و افزایش فاصله نیروها از همدیگر، بهم ریختگی بسیار و مشکلات فرماندهی و پشتیبانی قابل توجهی را به وجود آورد.
۶-۲) عملیات رمضان، به سمت بصره:
اولین تلاش ایران برای فتح عراق ،عملیات رمضان المبارک نام داشت. این عملیات در ماه رمضان و در شب ۱۳-۱۴ جولای ۱۹۸۲ آغاز شد. عناصر چهار لشکر که پاسداران هدایت آنها را بر عهده داشتند، استحکامات مرزهای شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشکار حملات این بود که ارتباط جاده های جنوبی با بصره را قطع کرده و شهر را جدا کنند. برنامه ریزی حمله ی ایرانی ها تقریباً کامل بود. حمله در شب و از تالاب های جنوبی هویزه آغاز شد. نیرو های ایرانی به سرعت از استحکامات مرزی عبور کرده و به سمت خط اصلی دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نیرو های ایران تقریباً ۲۰ کیلومتر در عرض و کمتر از ۱۰ کیلومتر در عمق نفوذ کردند.
به هر حال نیرو های ایرانی رو در روی خط اصلی دفاع عراق قرار گرفتند. نتیجه این بود ایران مکرراً سعی کرد از موضعی عبور کند که عراق در آن مواضع استحکامات دفاعی خوبی داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه ای آنها برتری کامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگینی متحمل شدند، اما تلفات نیرو های ایرانی سه تا چهار برابر بود. حمله ی ایران نیز به سرعت زمین گیر شد. این امر به عراقی ها اجازه داد نیرو های ایران را از دو جناح دور بزنند. در حالی که مانور عراقی ها فاقد سرعت و «ظرافت» کافی بود، اما تأثیر به سزایی داشت. نیرو های ایرانی در یک دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ی آغاز حرکت خود عقب نشستند.
سپس جنگ تبدیل به جنگ فرسایشی توپخانه ای شد. این جنگی بود که عراق برای پیروزی در آن به خوبی تجهیز شده بود. برتری توان توپخانه ای و قدرت نیرو های زرهی عراق می توانست علیه نیرو های ایرانی به کار گرفته شود، نیرو هایی که اینک تقریباً انسجام خود را از دست داده بودند و به کندی حرکت کرده و عکس العمل نشان می دادند. جنگنده ها و بالگرد های عراق تلفات و خسارات چندانی را به بار نیاوردند، اما در انجام امور پشتیبانی بسیار خوب عمل کردند. آثاری در دست است که نشان می دهد در این دوره ، توپخانه ی عراق از «گاز اشک آور» (CS) و یا گاز های ناتوان کننده (incapacitating ) استفاده می کند. به نظر می رسد استفاده از این گاز ها در درهم شکستن نیرو های ایران مؤثر بوده است، و شاید بر تصمیم گیری عراق در استفاده های بعدی از گاز های سمی ، مؤثر بوده است.
با اینکه دو تیپ زرهی عراق متحمل خسارات سنگین شده بود،اما در مقابل ایران عناصر اصلی خود را هم در لشکر پیاده نظام و هم در لشکر زرهی از دست داد. ایران همچنین حجم عظیمی از نیروهای توپخانه ای و زرهی و انسانی خود را از دست داد. ایران باید حمله ی خود را متوقف می ساخت و در مورد آن، تغییر عقیده می داد. در عوض، ایران نیرو های خود را دوباره جمع کرده و از موقعیتی نزدیک به زید، در ۲۱ جولای حمله ای مشابه را ۱۵ کیلومتر به سمت جنوب، آغاز کرد.
این حمله ی ایران باز هم در شب انجام شد و این بار به جای یک محور، از دو محور صورت گرفت. این حمله موفق تر عمل کرد و خط دفاعی عراق را شکست. اما ایران در دفاع از جناحین خود شکست خورده و در مقابل ضد حمله ی آهسته ی عراق فاقد دفاع زرهی بود. ایران با حداقل دستاورد، عقب نشینی کرد و تقریباً ۱۰۰۰۰ نفر را از دست داده و ۳۰۰۰ نفر را هم از نیروهای عراق کشت.
علیرغم خسارات وارد آمده به ایران و اینکه ایران هیچ نشانه ای از حمایت شیعیان عراق بدست نیاورد، آنان در ۱ آگوست ۱۹۸۲ برای سومین بار دست به حمله زدند. با این حال، ایران متحمل خسارات بسیاری در نیروی انسانی و ادوات نظامی شد و تا حد زیادی برتری خود را نیز از دست داد. محور جدیدی که ایران وارد عملیات خود کرد، از حد فاصل میان زید و ماشوا کار خود را آغاز کرد، اما طی چند روز ساختار نیروهای ایران ، درهم شکست. در این زمان ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر از نیرو های ایران کشته و یا به شدت زخمی شدند و ۲۰ تا ۲۵ درصد از تجهیزات نیز نابود گردید.
این خسارات نشانگر آن بود که هزینه ی ایران بیش از هزینه ی عراق در خرمشهر بود. ایران حجم قابل توجهی از نیروی انسانی آموزش دیده و با تجربه ی خود را از دست داد. همچنین تجهیزات ایران متحمل خسارات جدی شده بود. در واقع این خسارات باعث شد ایران در مورد دیگر حملات گسترده خود در بقیه فصل تابستان، تأمل کند. همچنین این خسارات،حاکی از دشمنی میان فرماندهان نظامی و ملاها بود و نیز مشکلاتی را در جذب نیرو نشان می داد.
با این وجود بعضی از عناصر رهبری در ایران، عملیات رمضان را به نوعی پیروزمند می دیدند، از این جهت که عراق را مجبور کرد وارد جنگی فرسایشی گردد که احساس
می کردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با این حال به نظر می رسید که استراتژی اساسی ایران نوعی پتک بر سندان کوبیدن است. ایران در نهایت با یورش به استحکامات عراق، نیرو های خود را در هم شکست و تنها دستاورد هایی سمبلیک کسب کرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانایی های تهاجمی خود را بهبود ببخشد. این حملات مکرر همچنین کادر فرماندهی، نیروی انسانی آموزش دیده و تجهیزات ایران را کاهش داد. این حملات ایران را از ادواتی که باعث برتری نیروی انسانی می شد، محروم کرد و حمایت مردمی از جنگ، روحیه ی نظامیان و بستر نیرو گیری را کاهش داد.
همچنین در نظر داشتن این نکته مهم است که عملیات رمضان حاکی از تغییر اساسی در اعتقادات مستبدانه ی رهبران عراق و ایران بود. موفقیت های عراق در اوایل سال ۱۹۸۲، به نظر می رسید (امام) خمینی را متقاعد کرده است که نیرو های انقلابی زمانی به موفقیت دست می یابند که از تاکتیک قربانی شدن و شهادت بهره بگیرند. این دیدگاه همچنین به وسیله ی اصول مذهبی وی و مشکلات دائمی که در وفاداری پرسنل نیروی نظامی ایران وجود داشت، تقویت می شد. با اینکه احتمالاً بعضی از اطرافیان (امام) خمینی با او هم عقیده نبودند، و رهبرانی چون منتظری و رفسنجانی در موقعیت های معینی، احتیاط بیشتری به خرج می دادند، درمجموع به نظر می رسید بسیاری از فرماندهان و مقامات رسمی پاسداران، به اندازه ی کافی با او هم عقیده هستند و این باعث می شد تغییر شیوه ی جنگ و سازماندهی نیرو های ایرانی، بسیار دشوار شود.
در نتیجه ایران نتوانست توجه کافی بر حرفه ای ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنین در نیرو گیری، آموزش و سازماندهی پاسداران نیز همین اتفاق افتاد. ادامه یافتن نیرو گیری تا پایان جنگ بستگی به شور و اشتیاق انقلابی و فشار ایدئولوژیکی داشت، اما هیچگاه ایران به حد اعلای نیروی کار خود نرسید. دشمنی و فقدان همکاری میان پاسداران و نیرو های پرسنل، هرگز به پایان نرسید. برای پاسداران، وفاداری و اعتقاد جای خود را به تخصص گرایی داده بود. اما انطباق سازمان نظامی با تاکتیک ها که می توانست باعث موفقیت ایران در اوایل سال ۱۹۸۲ شود، موفقیت ایران را در ادامه جنگ محدود کرد.
در مقابل، بسیاری از مشکلاتی که باعث شده بود صدام حسین در حمله به ایران متحمل هزینه ی بسیاری شود، کمتر از آنی بود که باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالی که رویکرد ایستای عراق به جنگ، برآن بود که جنگ را برای چندین سال ادامه دهد ـ و این کار هزینه های سنگینی را در جزایر مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ی بصره بر عراق تحمیل کرد ـ اما آنان در توزیع نیرو های خود،روز به روز موفق تر عمل میکردند. همچنین عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقیت های بزرگتری دست یابد.
در حالی که هیچ یک از دو طرف ، رهبری سیاسی روزآمدی که شایسته یک جنگ باشد را از خود به نمایش نگذاشتند، این صدام حسین بود که مسئله ی پشتیبانی و تاکتیک را بهتر از رقبای ایرانی خود درک کرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحکامات خود را بهبود می بخشید. این کشور انبار های سلاح و تدارکات بسیار غنی را بنا کرد و مدام به دنبال افزایش سطح کیفیت تکنیکی آنها بود. عراق دائماً شبکه ی
جاده ای خود را گسترش داده و به تعداد وسایل ترابری خود می افزود و توان ترابری و پشتیبانی از نیرو های خود را بالا می برد. در حالی که عراق تا آخرین سال های جنگ تنها به موفقیت هایی محدود دست یافت، این کشور همواره می کوشید سطح آموزش نیروی زرهی، پیاده، توپخانه ای و هوایی خود را افزایش دهد. رهبری سکولار عراق نه تنها از توسعه و ترفیع نیرو های خود حمایت کرد، بلکه در تغییر شرایطی که رهبری مذهبی ایران دچار آن بود، عملگراتر بود.
در ضمن، موفقیت عراق در دفاع چندین تأثیر استراتژیک بر جای گذاشت. این حاکی از آن بود که در ادامه جنگ از حمایت مردمی و توانایی نظامی برخوردار است. این مسئله نشان داد که اعراب ایرانی در حمایت از عراق مهیا تر از شیعیان عراق در حمایت از ایران هستند. همچنین روشن شد که ایران در صدد فتح عراق است و به همین خاطر،دیگر کشورهای دنیا کمک های با ارزشی را به صدام حسین و رژیم وی کردند. این حمایت ها باعث شد بعد ها انتقاد هایی به کمک های اعراب شود و نیز غرب و شوروی که تلاش می کردند مطمئن شوند ( امام) خمینی در فتح عراق و استیلا یافتن بر خلیج موفق نخواهد بود، زیر سؤال رفتند. این مسئله همچنین باعث شد شوروی دوباره به سمت عراق متمایل گردد، البته بخشی از این مسئله به دلیل افزایش روز افزون نگرش ضد شوروی ایران و تعقیب قضایی اعضای حزب توده بود. از سوی دیگر ، به همین دلیل فرانسه حمایت ها و تجهیزات بیشتری در اختیار عراق قرار داد و ایالات متحده با به راه انداختن «عملیات بدون روزنه» (operation staunch)، هر چه بیشتر تلاش کرد که مانع انتقال تسلیحات به ایران شود.
۶-۳) کاهش تهاجمات ایران در سال ۱۹۸۲ :
حمله ی بعدی ایران، به جای عراق کرد های ایرانی را مورد هدف قرار داد. کرد ها ،تنها قومیتی بودند که همچنان با حکومت (امام) خمینی در حال جنگ بودند و مشخص بود که به صورت روز افزون تبدیل به سلاحی برای عراقی ها می شوند. ایران نیرو های خود در نزدیکی ارومیه را تقویت کرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ی گسترده ای را علیه آنان ترتیب دادند. این حمله تبدیل به جنگ بزرگی شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ی آن وقفه افکند. حمله ی نیرو های ایرانی، نیرو های مبارز کرد را عقب راند و تعدادی از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پیشمرگ های باقی مانده ،کنترل مرز های کوهستانی را در اختیار داشتند.
حمله ی بعدی ایران به عراق در ۱ اکتبر سال ۱۹۸۲ صورت گرفت. این حمله "مسلم بن عقیل" نام داشت. در این حمله ایران برآن بود با اشغال چند بلندی استراتژیک که بر شهر مندلی ـ شهری در ۶۵ کیلومتری بغداد ـ مسلط بودند، موقعیت خود را در نزدیکی مرز منتهی به بغداد ، توسعه بخشد. این حمله در حوالی نفت شهر رخ داد که این منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شیرین، یکی از مناطق نادر مرزی در شمال بود که در سمت ایران دشت های گسترده ای را شامل می شد و شبکه ی جاده ای مناسبی در این دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر این منطقه اشغال می شد، نیروی مهاجم می توانست در جنوب شرقی به سمت مندلی و بغداد و در شمال به سمت اسدیه و کرکوک حرکت کند.
تعداد نیرو های ایران در این حمله ۴۰۰۰۰ نفر بود که آن را چند لشکر از پاسداران و یک لشکر زرهی از پرسنل ارتش تشکیل می دادند. عراق چند روز مانع پیشروی این نیروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران این حرکت را با انجام حمله در جبهه ای عریض پاسخ گفتند و با کمک گرفتن از پوششی که عوارض طبیعی برای آنها فراهم می کرد، توانستند تا نزدیک مواضع عراقی هایی که قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ کنند.
پاسداران در ابتدا موفقیت هایی بدست آوردند و توانستند عراقی ها را مجبور کنند تا جاده سومار- مندلی عقب نشینی کنند. با این حال نیرو های عراقی به آرامی عقب نشینی کردند و به امید این موقعیت نشستند که پاسداران از موج حمله های انسانی خود بهره بگیرند. به نظر می رسد باز هم عراق برای در هم شکستن حملات ایران، از گازهای شیمیایی کمک گرفته است. همچنین نیرو های عراقی پس از هر حمله ی پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتی را صورت می دادند. نیرو های ایرانی تا ۶ اکتبر به پیشروی ادامه دادند، اما تلفات سنگینی را متحمل شدند و تنها دست آورد هایی سمبلیک را کسب کردند. در بهترین حالت، ایران ۵۰ کیلومتر مربع از قلمرو کوهستانی عراق را در مرز های شمالی دشت های مندلی، فتح کرد.
سپس ایران حمله ای را در نزدیکی بصره به راه انداخت. این حمله که در۱ نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف این عملیات بازپس گیری خاک ایران در نزدیکی مرز مشترک بود که همچنان در دست عراقی ها قرار داشت. همچنین ایران درصدد بود با مستقر ساختن نیرو های خود در این منطقه، قسمتی از جاده ی بغداد ـ بصره را قطع کند. قسمتی که کوت و بخش شمال شرقی المحره را به هم متصل می ساخت.
این بار به نظر می رسید عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبیعی هم اجازه پشتیبانی سریع را نمی داد. حمله ی رسته های پاسداران در شب انجام می شد. پس از یک هفته جنگ شدید، که بیشتر آن نیز جنگ پیاده نظام بود، نیرو های ایرانی از رودخانه دوعیجی عبور کرده عراقی ها را تا نزدیکی مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها ۳۵۰ مایل مربع را اشغال کردند که ۱۹۰ مایل مربع آن متعلق به خاک عراق بود. ایران ادعا کرد در این عملیات ، ۳۵۰۰ اسیر جنگی، ۱۴۰ تانک، ۴۰ توپ و تعدادی دیگر از وسائل نقلیه را به غنیمت گرفته است.
ایران مجدداً در ۷ نوامبر به مندلی حمله کرد و حملات متفرقی را نزدیک مرز موسیان صورت داد. جنگ تقریباً ده روز به طول انجامید. ایران منافع محدودی را کسب کرد، اما به هیچ نتیجه ی قاطعی دست نیافت. بارش باران به صورت گسترده ای، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عملیات های گشتی در قسمت اعظم جبهه انجام می شد و تبادل آتش توپخانه نیز موضوعی عادی بود.
این وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبکه ی دفاعی خود را در سراسر مرز تقویت کرده و گسترش داد. انبارهای پشتیبانی و استحکامات عراق تا آنجا که ممکن بود تقویت شدند. بسیاری از این استحکامات دارای فضای سرگرمی، آموزش، کلینیک های درمانی کوچک و حتی آرایشگاه بودند. رژیم عراق همچنین مواضع نیروهای خود را به تجهیزات و تسهیلاتی همانند تلفن و تلویزیون، مجهز ساخته بود.
با گذشت زمان عراق برای دفاع از خود از مین ها و موانع بیشتری استفاده می کرد. حجم حمایت توپخانه ای هم افزایش یافت و تانک های بیشتری به منظور مهیا ساختن آتش مرگبار، به کار گرفته شدند. با اینکه ایران نیز خاکریز هایی تدافعی بنا کرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعی عراق نزدیک نشدند و حتی در روحیه دادن به سرباز ها هم با عراقی ها برابری نمی کردند.
شرایط داخلی عراق نیز بهتر از ایران بود، با اینکه هر دو رژیم به شدت سرکوب گر مخالفانشان بودند. در ایران تعقیب و پیگرد مجاهدین در تمام طول تابستان و پاییز سال ۱۹۸۲ ادامه داشت. با اینکه حکومت ایران ادعا کرده بود مجاهدین را در اواخر جولای کاملاً متوقف ساخته است ـ و قریب به ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ نفر هم در طول این جنگ کشته و یا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاری ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. کمیته های محلی انقلاب هم در سراسر ایران مستقر شده بودند و مردم را برای تطبیق با معیارهای اسلامی یا حداقل وفاداری ظاهری به انقلاب ، تحت فشار قرار می دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار می ساختند و برای کمک به جنگ، پول جمع
می کردند.
درهمین زمان، (امام)خمینی سخت گیری خود نسبت به حزب توده را افزایش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصری ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگیری های گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت های قومی را بویژه در تهران و تبریز بصورتی ظالمانه و خونبار سرکوب می کردند .
تلفات جنگ به حدی رسیده بود که خانواده های ایرانی را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که رژیم تلاش می کرد از شهادت تجلیل به عمل آورد و فواره ای را با نام «فواره خون» بنا کرد، آشکار بود که بسیاری از شهروندان عادی ایرانی، تمایلی به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزینه های جنگ ایران را وادار کرد واردات خود را کاهش دهد و بازار سیاهی را به راه اندازد که تا اواخر جنگ عمر کرد. تورم و فساد معضلات اصلی بودند.
در اواسط سال ۱۹۸۳ رژیم (حضرت امام خمینی) خمینی دچار فسادی مشابه فساد رژیم شاه شده بود.
مردم عراق هم از سرکوب های رژیم رنج می بردند. رژیم با دراختیارنهادن پست های سطح بالای حکومتی و سرمایه گزاری در پروژه های قومی و مذهبی، در پی راضی کردن کرد ها و شیعیان بود. در همین زمان پلیس مخفی، هر گونه مخالفت سیاسی را سرکوب می کرد. با این حال سطح زندگی مردم عراق بالاتر از ایران بود و مواد مصرفی و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حکومت به خانواده هایی که کسی را در جنگ از دست داده بودند، غرامت می داد، البته کیفیت این گونه غرامت ها پایین بوده و بعضی از پاداش های ویژه ـ مانند اتومبیل هایی که برای خانواده ی فرماندهان کشته شده در نظر گرفته می شد ـ هرگز به دست افراد نمی رسید.
۶-۴) تأثیر فروش جنگ افزار و پیشرفت های جدید در نیروی هوایی عراق:
عراق میان واردات جنگ افزار و پشتیبانی تمایز قائل می شد. عراق قادر بود در سال ۱۹۸۱، ۳.۸ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲، ۴.۳ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کند. ایران در سال ۱۹۸۱، ۱ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲ ۱.۵ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کرد.
این بدین معنی بود که عراق بیش از سه برابر ایران تسلیحات بدست آورد و قادر بود در ازای هر دلار ،کمک و تکنولوژی بیشتری را بدست آورد. سختگیری های ( امام) خمینی نسبت به حزب توده باعث شده بود که روابط حسنه ی ایران با شوروی بر هم خورده و این مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحادیه جماهیر شوروی تمام سفارشات معوقه ی عراق را فراهم کرد و تجهیزاتی که عراق توانایی پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختیار این کشور قرار داد. این باعث شد عراق بتواند تانک های تی۷۲ ساخت شوروی را خریداری کند، جنگنده های خود را تعویض نماید، موشک های زمین به هوای جدید بدست آورد و توپخانه ی خود را تقویت کند.
در همین زمان فرانسه نیز ۴۰ درصد از صادرات نظامی خود را به عراق ارسال می کرد. یگان های میراژ اف۱ سریع وارد عمل شده و عراق از این جنگنده ها بهره برداری کرد. موشک های هوا به هوای مجیک ۱ فرانسه نیز توسط عراق به کار گرفته شد. این باعث شد که عراق در نیروی هوایی خود نسبت به ایران برتری یابد، چرا که ایران فاقد قطعات یدکی و حمایت های تکنولوژیکی بود. همین امر سبب شد عراق در جنگهای هوایی خود پیروز باشد. در همین زمان، جنگنده های میراژ اف۱در ارتباط های هوایی عملیات های هوا به زمین، بسیار بهتر از جنگنده های شوروی عمل کردند. همچنین فرانسه موشک های اگزوست آ.ام۳۹را در اختیار عراق گذاشت که امکان آن را داشتند که از بالگرد های سوپرفلرون شلیک شوند. این وضعیت باعث شده بود که عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران، توانایی جدیدی را کسب کند. این بالگرد ها برد تقریباً کوتاهی داشتند و امکان دسترسی به خطوط حمل و نقل دریایی نفت ایران را نداشتند. اما فرانسوی ها نوعی سیستم پرتاپ موشک هوا به دریا را در اختیار عراق قرار دادند که این کشور را قادر می ساخت بدون این که موشک هایش رهگیری شوند، ناوگان ایران را هدف قرار دهد.
عراق استراتژی حمله ی موشکی به ایران را از سر گرفت. این کار در پاسخ به تهاجمات تابستانی ایران بود. عراق ادعا کرد حملات هوایی و موشکی جدید در پاسخ به حملات هوایی ایران به بغداد در ۲۱ جولای می باشد. اما اهداف عراق در این حملات بسیار گسترده تر بود. عراق تلاش می کرد با استفاده از برتری قدرت هوایی خود، ایران را به آتش بس و یا صلح وادار سازد ، تلاشی که در آن زمان به مسئله ای بسیار مهم تبدیل شد.
عراق موج جدید بمباران های استراتژیک خود را با جنگده ها و بمب افکن ها و بهره گیری از موشک های فراگ۷علیه شهر های ایران، آغاز کرد. در ۱۲ آگوست اعلام شد که قسمت شمالی خلیج، منطقه ی نظامی نیست. اما عراق در ۱۸ آگوست، ۲۵ آگوست و ۱۷ سپتامبر، حملاتی هوایی را بعلیه جزیره خارک انجام داد. عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران در آبهای شمالی خلیج، هر چه بیشتر از موشک های اگزوست استفاده می کرد. در این دوره، حجم حملات هوایی عراق علیه ایران بسیار بالا، اما برنامه ریزی و هدف گذاری آنها ضعیف بود. اما همچنان حملات هوایی عراق بسیار کمتر از آنی بود که بتواند تأثیر گذار باشد و در نتیجه این کشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتیجه تلاش های هوایی عراق هیچگونه دستاورد استراتژیکی را به بار نیاورد.
عراق همچنین در سال ۱۹۸۲ اولین موشک های اسکاد بی را به سوی ایران شلیک کرد. این کشور در ۲۷ آگوست اولین بار این موشک ها را علیه شهر دزفول به کار گرفت و در ۱۸ دسامبر از دو نوع موشک اسکاد و فراگ۷ برای حمله به این شهر دزفول بهره برد. این موشک ها کمتر از آنچه که انتظار می رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جدیدی از سلاح های «تروریستی» در لیست دارایی های عراق به حساب می آمدند.
عراق در طول ماه های دسامبر و ژانویه به حملات خود علیه شهروندان و اهداف اقتصادی ایران، ادامه داد. در ۱۸ ژانویه حمله ی تقریباً گسترده ای را صورت داد. عراق ادعا کرد ۶۶ هواپیمای بمب افکن را به کار گرفته است. اما تعداد واقعی بیشتر بود. عراق بدون اینکه تعداد کافی جنگنده برای اسکورت بفرستد و توجه به پایگاه های ضد هوایی ایران داشته باشد، بمب افکن های خود را اعزام می داشت. همچنین حفاظت کافی را از هواپیما های خود به عمل نمی آورد و در پاره ای از موارد ،هواپیما های حاضر در عملیات سوخت خود را به پایان می بردند.
در روز های ۲۵ تا ۳۰ ژانویه نیروی هوایی ایران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز های کم ارتفاع و هدف قرار دادن بسیاری از مواضع عراقی، موفق است. با این حال ایران در حمله به هر یک از اهداف عراقی به ندرت بیش از دو تا چهار هواپیما را به کار می گرفت و دفاع هوایی ارتفاع پایین عراق و جنگنده های این کشور تلفات سنگینی را بر نیرو های ایرانی وارد آوردند. هدف نهایی این بود که حریف در بمباران های استراتژیک خود با بن بست مواجه شود. با اینکه عراق در حملات هوایی خود از مشاورهای هندی، اردنی و مصری بهره می برد و حمایت های تکنیکی شوروی و فرانسه را در اختیار داشت، اما به جای این که به مثابه ی یک واحد هوایی منسجم عمل کند، همانند گروهی تار و مار شده حمله می کرد. در مقابل ایران همچنان به اندازه کافی قدرتمند بود که با به پرواز در آوردن هواپیما های خود، مانع عراق شود. اما این حملات برای بدست آوردن نتیجه ای واقعی ضعیف بود. همچنین از دست دادن هر کدام از هواپیما ها، از قدرت هوایی ایران می کاست. بر اساس برخی از منابع آماری، در جنگ های هوایی ماه ژانویه، عراق ۸۰ و ایران ۵۵ هواپیمای خود را از دست داد.
در این برهه از جنگ، عراق ۳۳۰ هواپیمای جنگی فعال و تعداد فراوانی بالگرد زرهی در اختیار داشت. این رقم شامل ۷تا۹ فروند بمب افکن توپولف۲۲و ۵ تا۸ فروندبمب افکن ایلوشین۲۸ می شد.
نیروی هوایی تهاجمی عراق شامل اسکادران های زیر می شد: چهار اسکادران با ۷۰ فروند MIG-۲۳BM، شش اسکادران با ۷۰فروند Su-۷ و ۲۰فروندSu-۱۷ و یک اسکادران با ۱۲ هواپیمای شکاری فرسوده.
نیروی هوایی دفاعی عراق شامل موارد زیر می شد: پنج اسکادران با ۱۴ فروند MIG-۲۵، ۴۰ فروند MIG-۱۹/F-۶، ۷۰ فروند MIG-۲۱/F-۷ و بیش از ۳۰ فروند هواپیمای جدید Mirage F-۱EQ و F-۱BQ که از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنین ۸ هواپیمای شناسایی MIG-۲۵ بلند پرواز در اختیار داشت.
قدرت نیروی هوایی عراق بسته به میزان تلفات و پشتیبانی به شدت متغیر بود، اما معمولاً قادر بود ۱۵۰ تا ۲۰۰ تک هوایی در روز ترتیب دهد. تخمین قدرت بالگرد های توپدار عراق دشوار است چرا که بیشتر این بالگرد ها بهسازی شدند. به هر حال عراق بالگرد های زیر را در اختیار داشت: ۱۳تا۴۱ فروند بالگرد مهاجم فعال Mi-۲۴، ۴۷فروندAlouette &#۹۲۱;&#۹۲۱;&#۹۲۱; که مجهز به توپ و موشک های هوا به زمین AS-۱۲ بودند و تا۵۰۱۵ Gazelles که مجهز به موشک های هدایت شونده ی ضد تانک هات بودند.
عراق همچنین ۱۱فروندهواپیمای Super Frelon که توانایی پرتاب موشک AM-۳۹ به سمت کشتی ها را داشت، بدست آورد.
تخمین قدرت هوایی ایران سخت تر است. تعداد هواپیماهای فعال ایران در آغاز سال ۱۹۸۳، بین ۷۰ تا ۱۲۰ فروند بود. با اینکه به نظر می رسید در آغاز سال بیش از ۱۰۰ هواپیما در نیروی هوایی ایران قرار داشت اما در پایان سال این رقم به کمتر از ۸۰-۷۰ فروند رسید.
۱۲ تا ۳۵ فروند F-۴D/E، ۴۰ تا۶۵ فروند F-۵E/F، ۵ تا۱۵ فروند F-۱۴A و۳تا۵ فروند RF-۴E قابل استفاده در ناوگان هوایی ایران وجود داشت. تعداد بالگرد های جنگی فعال نیز از این قرار بود: ۱۰۰ فروند AH-۱J، ۱۵۰ فروند Bell ۲۱۴A، ۳۰ فروند
AB-۲۰۵A و ۲۰۶A و ۷۰ فروند CH-۴۷.
مفهوم نیروی فعال ایران در مقایسه با این مفهوم در عراق بسیار متفاوت بود. ایران می توانست سطح توان هوایی خود را تا مرز ۱۰۰ هواپیما در روز و ۳۰ تا ۵۰ هواپیما در هفته بالا ببرد، اما این کار باعث می شد ایران به سرعت توان عملیاتی خود را پس ازیک ماه و یا بیشتر از دست دهد. نیازی ایران به ترمیم هواپیما های خود، اغلب مشکلاتی جدی را به وجود می آورد. ایران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا کرد که توانسته است قطعات یدکی را بدست آورده و آنها را در کشور تولید کند، اما این در حالی بود که هرگز موفق نشد مشکل قطعات یدکی را حل کند. بسیاری از هواپیما های ایران به علت اینکه نیازمند قطعه ی یدکی مهمی بودند، کنار گذاشته می شدند و اگر هواپیما با همان قطعات به کار خود ادامه می داد، ایران باید چندین روز یا چندین هفته در بازار جهانی به دنبال قطعه یدکی می گشت.
در طول جنگ نیروی هوایی ایران آموخت که در جنگ، این تعداد دارایی ها نیست که شمارش می شود ، بلکه این توان عملیاتی و توان مقاومت یک کشور است که مورد محاسبه قرار می گیرد.
نیروی هوایی ایران همچنین قادر نبود اعتبار نیرویی «انقلابی» را کسب کند. در اواخر سال ۱۹۸۲ تعدادی از کارکنان هواپیمایی نظامی و غیر نظامی ایران ترک خدمت کردند و در طول سال ۱۹۸۳ وقفه های گاه و بی گاهی رخ داد. (حضرت امام) خمینی در ماه آوریل بار دیگر فرماندهان نیروی هوایی را تغییر داد و تلاشی هم در ماه می برای کودتا صورت گرفت که در آن پرسنل نیروی هوایی مقصر شناخته شدند. بر خلاف سایر نیروهای ارتش ایران، نیروی هوایی قادر نبود که عناصر «انقلابی» را آموزش دهد و این به دلیل ظن و گمان های سیاسی و مراقبتی بود. با گروگان گرفتن خانواده های خلبانان و خدمه ی هوایی، دستگیری ها نیز ادامه یافت و به منظور جلوگیری از پناهندگی ، میزان سوخت دهی نیز محدود شد. بسیاری از افسران، خلبانان و نیرو های ماهر زندانی شده و یا از دست رفتند و ایران بسیاری از هواپیما های خود را در اثر حوادث و یا عدم نگهداری مناسب از دست داد.
۶-۵) ادامه ی تلاش های ایران برای اشغال عراق در اوایل سال ۱۹۸۳:
ایران در سال ۱۹۸۳ و با شروع اولین عملیات والفجر، جنگ زمینی خود را آغاز کرد. این عملیات در ۷ فوریه ۱۹۸۳ از قسمت غربی دزفول و بخش موسیان آغاز شد. حمله به شمال نیزارهای هویزه کشیده شد و در طول دشتی خشک و هموار به سمت العماره ادامه یافت. به گفته ایرانی ها، پنج تا شش لشکر در این حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تیپ هایی تقویت شده بودند. قسمت اعظم نیرو های ایرانی را یگان های پاسداران تشکیل می دادند که حمایت مکانیزه ی کمی را در اختیار داشتند و هیچ لشکر و یا تیپ زرهی هم وجود نداشت. تعداد کل نیرو های ایرانی بین ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ نفر بود. نیرو های عراقی در این منطقه را ارتش چهارم و هفت لشکر تشکیل می دادند که تعداد آنها به ۵۰۰۰۰ تا ۵۵۰۰۰ نفر می رسید.
ایران عملیات خود را در شب آغاز کرد، هنگامی که باران مانع فعالیت عمده ی هوایی و بالگرد ها می شد. حملات ایران به یورش متوالی توسط دو لشکر تقسیم می شد. به نظر می رسد ایران در پی آن بود که عراق تمام نیروی خود را صرف حمله ی اول کرده و با به انجام رساندن حمله ی دوم، جاده بصره- بغداد را قطع کند. با این حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقی نیرو های خود را پشت خط اصلی دفاع عراق نگاه داشتند. این خط یکی از بهترین مواضع جبهه ی شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پیشروی پاسداران تبدیل کرد.
هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپیماهای جنگی خود استفاده گسترده ای به عمل آورد،خصوصاً هواپیما های جدید Mirage F-۱ را امتحان کند. دید نسبت به نیرو های ایرانی کافی بود و حملات هوایی عراق معمولاً مؤثر واقع می شد. عراق قادر بود در این منطقه ،بالگرد های توپ دار خود را با تأثیر بیشتری به کار گیرد و اهدافی را که به سمت جبهه ی ایستای واقع در خاک عراق پیش می رفتند، هدف قرار دهد. همچنین زمان آن را داشت که بتواند خاکریز های گسترده ای را بر پا کند و نیروی زرهی و توپخانه ای قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نیرو های ایرانی را به عقب براند. عراق ادعا کرد که در هر روز بیش از ۱۵۰ تک هوایی را انجام داده است که این ادعا، صحیح به نظر می رسد. همچنین عراق در پاسخ به نیرو های ایرانی، تعداد محدودی عملیات علیه شهر های ایران به انجام رساند و مواضعی را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد.بر خلاف تلفات سنگین، پیاده نظام ایران، عصر همان روز حمله دیگری را صورت داد که در ۸ فوریه هم ادامه یافت. روز بعد ایران برای حمله به منطقه ای که تعداد کمی نیروی عراقی حضور داشت، تیپ ۹۲ زرهی خود را وارد عمل کرد. با اینکه به نظر می رسید تعداد تانک های این لشکر کمتر از تعداد تانک های دو تیپ کامل می باشد، اما مواضع دفاعی عراق را در هم شکست و سپس بدون اینکه حمایت نیرو های پیاده را به همراه داشته باشد، در دشت های باز شروع به پیشروی کرد. نتیجه این بود که این لشکر با ضد حمله ی یگان زرهی عراق مواجه شد و عناصر پیشین آنها نیز به محاصره درآمدند.
این حمله در ۱۰ فوریه به پایان رسید و ایران کمتر از حد انتظار به اهداف خود دست یافت. ایران با نفوذ در بخشی که دفاع ضعیفی داشت، تنها چند کیلومتر از بخش مرزی را اشغال کرد. این بخش به شرق مواضع اصلی دفاع عراق منتهی می شد. مجموع تلفات و زخمی های دو طرف ۱۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ نفر برآورد می شود. نیمی از این تلفات افراد کشته شده بودند و تعداد کشته های ایرانی، تقریباً سه برابر تعداد کشته شدگان عراقی بود.
عراق در اواخر ماه مارس ضد حمله ای را در نزدیکی بخش مرکزی شهرانی به راه انداخت که هیچ نتیجه ای بدست نیاورد. سپس ایران حمله ای را در بخش موسیان ترتیب داد. این حمله در ۱۰ آوریل آغاز و در ۱۷ آوریل پایان یافت. هدف از این حمله بازپس گیری ارتفاعاتی بود که تا ۳۰ کیلومتر در جبهه ی شمالی فکه امتداد یافته بود. این حمله موفقیت هایی را در منطقه مرزی به همراه داشت و ایران توانست ۴۰۰ اسیر بدست آورد، اما در مجموع از هر دو طرف ۴۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نفر کشته و یا زخمی شدند.
عراق در ماه می تعدادی از موشک های فراگ ۷ و اسکاد خود را به سوی اهدافی
غیر نظامی در ایران شلیک کرد. عراق می کوشید از این طریق به آتش بس دست یابد که این می توانست باعث حفظ جان غیر نظامیان شود. عراق در ماه رمضان هم برای بدست آوردن آتش بس نا موفق بود. با اینکه ایران تعداد زیادی از افسران، سربازان و ادوات خود را از دست داده بود، اما حکومت ایران همچنان بر ادامه ی اشغال عراق ، تأکید داشت.
توانایی هر دو طرف برای وارد کردن جنگ افزار به مشکلی جدی تبدیل شده بود. باید به خاطر داشت که عراق در خرید تکنولوژی و سیستم های تسلیحاتی مدرن برتری بسیار زیادی داشت. علیرغم اینکه عراق ۱۰۰ فروند جت جنگنده و ۲۰۰۰ تانک و نفربر خود را از دست داده بود، ادامه ی خرید های نظامی باعث شده بود که میزان سلاح های عمده را بالا برده و انبار های خود را پر کند.
ایران قسمتی از سلاح های خود را از سوریه، لیبی و اسرائیل وارد می کرد و همچنین به دولت های خارج از منطقه مانند چین و کره شمالی نیز روی آورد. با این حال تلفات جنگی و فقدان قطعات یدکی باعث شده بود که قدرت عملیاتی نیروی هوایی ایران در اواسط سال ۱۹۸۳ از ۴۰۰ هواپیما در زمان شاه به کمتر از ۷۰ هواپیما برسد. ایران نمی توانست از این نیرو برای حملات گسترده بهره بگیرد و به منظور تأمین اهداف تدافعی و حفاظت از نقاط حساس مانند فرودگاه ها، پالایشگاه ها، شهر های مهم و تأسیسات اقتصادی، باید انجام چنین عملیات هایی را محدود می کرد. حتی در این حالت هم ایران پوشش محدودی را ترتیب می داد و قادر نبود حمایت قابل قبولی را از نیرو های خود به عمل آورد.
با این حال ایران دو مزیت عمده در دیگر مناطق را از دست نداد: درآمد نفتی بالا و تقویت بسیار خوب تلفات وارد آمده. در این جنگ ،ایران اصول مذهبی و شور و اشتیاق انقلابی خود را حفظ کرد. ایران از این اشتیاق برای گسترش نیروهای دریایی و هوایی پاسداران خود که از سال ۱۹۸۲ آغاز شده بود، استفاده کرد. مهمتر این که با استفاده از این شور و هیجان، نیرو های زمینی خود را تقویت کرد و تعداد آنها را در سراسر مرز افزایش داد.
به نظر می رسد ایران برآن بود که با به راه انداختن جنگی فرسایشی، عراق را با کمبود نیروی انسانی و آسیب های سیاسی مواجه سازد. ایران عملیات جدیدی را در ۲۳ جولای ۱۹۸۳ در بخش شمالی جبهه در منطقه پیرانشهر، آغاز کرد. این منطقه ۳۰ کیلومتری، میان شهر های کرد نشین پیرانشهر و سردشت بود. این عملیات والفجر ۲ نامگذاری شد و به عملیاتی که در اواسط ماه مارس صورت گرفته بود، متصل شد. در آن عملیات علیه
نیرو های کرد حامی عراق و مخالف(امام) خمینی ، حملاتی صورت گرفت. رهبری این نیروهای کرد را عبد الرحمن قاسملو بر عهده داشت. در این عملیات نیرو های ارتش و پاسدار نیرو های کرد را مورد حمله قرار دادند. قدرت آتش و نیروی انسانی ایران ۴ برابر نیروهای کرد بود. ایران نیرو های کرد را از مواضع باقی مانده ایشان در نزدیکی سقز، بوکان و مهاباد خارج ساختند و موفقیت هایی را که در پاییز گذشته علیه این نیرو ها بدست آورده بودند، تثبیت کردند.
نیروهای ایرانی که در عملیات والفجر ۲ ،عراق را مورد حمله قرار دادند، شامل دو لشکر به علاوه نیرو های مستقل پاسدار و یک گردان از نیرو های کرد حامی ایران بودند. نیروهای ایرانی به مواضع عراق و کرد های ضد ایران در دره رواندیز نفوذ کرده و سپس با موج حملات نیروی انسانی آنها را مورد تاخت و تاز قرار دادند. پاسداران به کمک عوارض زمینی که پوشش طبیعی مناسبی بودند، حمله خود را صورت دادند. ایران همچنین نیرو های اطلاعاتی و گشت زنی خوبی در میان نیرو های کرد خود در اختیار داشت. پس از پنج روز جنگ و حداقل یک ضد حمله ی عراق، ایران قادر بود تقریباً ده مایل در خاک عراق نفوذ کند. علیرغم استفاده ی عراق از گاز خردل علیه نیرو های کرد حامی ایران ، پیشروی ها انجام شد. ایران پادگان اولین لشکر حاج عمران، یعنی ارتفاعات و مواضع توپخانه اصلی را در منطقه تصرف کرد. همچنین ۴۳ روستای کرد نشین، چند مقر فرماندهی نیرو های کرد و ادوات آنها، به دست ایرانی ها افتاد.
عملیات والفجر دستاورد های عمده ای در بر نداشت، اما بسیاری از کرد های مخالف (امام) خمینی را نابود کرد. این مسئله بهانه کافی را به (امام) خمینی داد که اعلام کند حکومت تبعیدی در خاک عراق وجود دارد. از آن مهمتر اینکه اکنون ایران این توانایی را داشت که کرد های مخالف دولت عراق را علیه صدام حسین بشوراند و مناطقی را که فرقه های کرد معاند عراق اشغال کرده بودند، به راحتی مورد حمله قرار دهد.
فرقه های مخالف دولت عراق عمدتاً متشکل از فرقه های حزبی بودند که تحت رهبری بارزانی ها قرار داشتند. اما نیرو های تحت رهبری طالبانی، به طور گسترده ای از کردهای حامی صدام حمایت می کردند. در نتیجه قسمت اعظم گروه های کرد مخالف عراق اکنون هم با عراق و هم با ترکیه در جنگ بودند.
در واقع نیرو های طالبانی در مرز های ترکیه با عراق و در مبارزه با ارتش ترکیه موفق بودند، به طوری که ترکیه مجبور شد ارتش دوم خود را که از خط لوله صادرات نفت عراق ـ ترکیه و جاده کنار آن دفاع می کرد، باز سازی کند. در حالی که کرد های حامی حکومت از خطوط لوله دفاع می کردند، ترکها پایگاه های نظامی متعددی در این منطقه مستقر نموده و مردم روستا های کرد نشین را مجبور به تخلیه کردند. ترکیه همچنین در اواخر آوریل یک توافقنامه امنیتی را با عراق به امضا رساند.
با منعقد شدن این توافقنامه، ترکیه نیرو های طالبانی را در داخل خاک عراق مورد تعقیب و پیگیری قرار داد و با این کار ،کمبود نیروی عراق را جبران کرد. همچنین ترکیه توانست در ماه های می، آگوست و سپتامبر حملات گسترده ای را علیه نیرو های طالبانی ترتیب دهد. این حملات تأثیر خود را گذاشت و در نهایت باعث شد نیرو های طالبانی با بغداد مصالحه کرده و دست از تحرکات استقلال طلبانه خود بردارند. و سرانجام طالبانی در ماه دسامبر توافقنامه ی آتش بس را امضا نمود.
۶-۶) عملیات والفجر ۳ در نزدیکی مهران:
ایران عملیات والفجر ۳ را در ۳۰ جولای و در نزدیکی مهران آغاز کرد. هدف این عملیات پاکسازی بلندی های بالاتر از مهران بود. عراق در اواخر ژوئن شهر را تخلیه کرده بود ،اما بلندی های اطراف جاده های دهلران ـ مهران و ایلام ـ مهران را نگاه داشته بود. عملیات با حمله به ارتش دوم عراق که در جاده ی دهلران ـ مهران مستقر بود، آغاز شد و تا مناطق مرزی بدرادم و دراجی عراق ادامه داشت. در این عملیات نیرو های ایرانی قادر بودند از مزیت ناهمواری های کناره جلگه استفاده کنند و در مقایسه با دشت های باز جنوب، این عوارض، پوشش خوبی را به نیرو های پاسدار می داد.
عراق خطر بزرگی را پیش رو داشت. نیرو های زرهی و هوایی عراقی تلاش می کردند ضد حملاتی را علیه نیرو های ایرانی که در حال گرد آمدن بودند، صورت دهند. با این حال ایران ۳۵۰۰۰ نفر را در منطقه مستقر ساخته بود و از موقعیت دفاعی مناسبی بهره می برد. تک های ایذایی نیرو های عراقی با شکست مواجه شد و پس از شروع عملیات،تعادل ارتش عراق را بر هم زد.
پس از این، والفجر ۳ برای هر دو طرف تبدیل به جنگی شد که در آن دستیابی به موقعیت دفاعی، موفقیت به حساب می آمد و جنگ نهایی تا ۱۰ آگوست ادامه پیدا کرد. بر اساس برخی گزارشات، عراق با استفاده از بالگرد های جنگی، نیرو های ایرانی را با گاز خردل مورد حمله قرار داد. بعضی از منابع فرانسوی اظهار کرده اند که حمله شیمیایی آغازین شکست خورده است، زیرا بالگرد ها بدون توجه به جهت باد مواد شیمیایی را رها کردند و از آنجا که وزن گاز سنگین بوده است، در سطوح پایین تر از موقعیت ایرانی ها نشست کرده است.
عراق در تقویت نیرو های خود در این دوره موفق بود، اما نتوانست در ضد حملات، موفقیتی کسب کند. فقدان کمربند آتش مناسب، امکان موفقیت در جنوب را از عراق سلب کرد، و تأثیر آتش نیروی هوایی و توپخانه ای آن به شدت کاهش یافت. این جنگ ۱۰۰۰۰ تا ۱۷۰۰۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت.
با اینکه ایران موفقیت عمده ای را کسب نکرد، اما آنها هشت تا ده کیلومتر پیشروی کرده و کنترل ۱۰۰ کیلومتر مربع از ارتفاعات شرقی مهران را در دست گرفت. همچنین در این جنگ روشن شد که نیرو های پاسدار اگر منطقه مناسبی را انتخاب کنند، می توانند موفقت هایی را کسب کنند و عراق نسبت به ایران، تلفات بیشتری داده است.
با اینکه ایران تاکتیک های خود در استفاده از موج حملات نیروی انسانی را بهبود بخشید، اما عملیات والفجر ۳ نشان داد که ایران قادر نیست مشکل اصلی خود در بهره برداری از موفقیت های ابتدایی را بر طرف کند، مگر اینکه فرماندهان عراقی مرتکب اشتباهات جدی شوند. ایران از حمله ی مستقیم نیروی انسانی به استحکامات عراق جلوگیری نمود و در عوض حملات خود را به چند نقطه ضعیف در طول مرز معطوف کرد. با این که ایران در قدرت، فرماندهی و توانایی های کنترلی ضعف داشت، اما بازهم بیش از یک حمله را همزمان به راه انداخت. همچنین به طور معمول حملات ایران به کندی پیش می رفت. این باعث می شد عراق متوجه خطر شده و با تمرکز نیرو های خود، زمان کافی برای عکس العمل را در اختیار داشته باشد. حتی زمانی که ایران موفقیت هایی ابتدایی کسب می کرد، نمی توانست در مقابل مواضع تدافعی مستحکم عراق از آنها استفاده کند و در آن زمان تقریباً تمام مواضع تدافعی عراق در نقاط استراتژیک و حساس، چنین استحکامی را داشتند.
در این سال،ایران همچنان در تجهیز نیرو های زمینی خود دچار مشکل بود. با در نظر گرفتن آمار های بسیار متفاوت، ایران اکنون ۳۰۰۰۰۰ نفر پرسنل تمام وقت در اختیار داشت، که شامل سربازان وظیفه و افراد ذخیره بودند. همین تعداد نیروی پاسدار و بسیجی نیز آماده به خدمت بودند. این تعداد در مجموع نیروی سه ارتش به حساب می آمدند. با توجه به به منابع موجود، این تعداد، نیروی بیست و یک لشکر، ۱۲ واحد زرهی و مکانیزه، چند واحد هوابرد و یک تیپ ویژه را تأمین می کنند. جدای از این مجموعه ،ارتش هشت لشکر را در اختیار داشت.
برآورد تجهیزاتی که ایران در این زمان در اختیار داشت نامشخص است، اما در ادامه آماری ارائه می شود:
۷۰۰ تا ۱۰۰۰ تانک جنگی فعال شامل ۱۹۰تا۳۴۰ تانک T-۷۲، T-۵۵ و T-۵۴ شوروی و کره شمالی، ۲۰۰ تانک چیفتن و نزدیک به ۳۰۰ تانک M-۴۷/۴۸/۶۰. ایران بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ خودروی زرهی دیگر نیز در اختیار داشت. ۱۰۰۰ قبضه توپ را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد.حتی با در نظر گرفتن استاندارد های منطقه ای، این تنها یک سوم تا نیمی از تجهیزاتی است که برای ارتش ۶۰۰۰۰۰ نفری مورد نیازمی باشد.
با اینکه ایران تجهیزات بسیاری را از کره شمالی دریافت کرد و تجهیزات بسیاری را هم از عراق به غنیمت گرفت، اما خسارات تجهیزاتی این کشور با تلفات جانی آنان برابری می کرد. نیرو های ایرانی در ادامه جنگ ،همچنان از فقدان حمایت لجستیک، پوشش هوایی و توپخانه ی متحرک رنج می برد. این باعث می شد نیروهای پیاده نتوانند از نفوذهای اولیه ی خود در مواضع دفاعی عراق، بهره برداری کنند.
در مقابل عراق، بین ۴۷۵۰۰۰ تا ۵۷۵۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشت که تقریباً با نیروی انسانی ایران برابری می کرد. ارتش عراق شامل چهار لشکر اصلی بوده و ۱۵ تیپ برابر با این لشکر ها (شش تیپ زرهی، جهار تیپ مکانیزه و شش تیپ پیاده )آن را حمایت
می کردند. عراق همچنین تا اوایل سال ۱۹۸۱ گارد ریاست جمهوری خود را دائماً گسترش و پیشرفت داد و با سازماندهی پدافند نیروی مردمی، اکنون ۱۵ تیپ اضافی در اختیار داشت. عراق نزدیک به ۲۵۰۰ تانک جنگی فعال در اختیار داشت. ۳۰۰۰ خودروی زرهی شامل تعداد زیادی نفربر و ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰ قبضه توپ را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد.
عراق همچنین همواره جریانی دائمی از جنگ افزار و تدارکات را دریافت می کرد. عراق به منظور ایجاد آتشی سنگین علیه نیرو های پیاده ی ایران، نیرو های خود را از توپ های ضد هوایی اشباع کرده بود. موشک های هدایت شونده ی ضد تانک غربی مانندهات ومیلان را به خدمت گرفته بود و سامانه های پدافند موشکی ساخته ی شوروی و رولاند فرانسوی را مستقر ساخت. بر خلاف ایران، نیروی زمینی عراق از حمایت مدرن و تسهیلات آموزشی برخوردار بود. عراق در ادامه جنگ به تقویت استحکامات دفاعی پیچیده و قدرتمند خود پرداخت و این توانایی را داشت که در هر منطقه ای از جبهه، امکانات پشتیبانی خود را ذخیره سازد.
در مورد اینکه (امام) خمینی و اطرافیان او متوجه این اختلاف توازن شده بودند و آیا به آن اهمیت می دادند یا خیر، تردید وجود دارد. حتی زمانی که ایران در اهداف اصلی خود شکست می خورد، قسمتی را تصرف می کرد. حتی در بدترین موقعیت های تاکتیکی، نیرو های ایران خطوط دفاعی عراق را می شکافتند. با اینکه نیرو های عراق روحیه ی خوبی از خود نشان داده و شیعیان عراق به حکومت وفادار ماندند، رهبری احساس می کرد توانایی ایران در به راه انداختن حملات گسترده ی نیرو های پیاده ی پاسداران و بسیج، در نهایت می تواند دفاع عراق را درهم بشکند. همچنین گمان ایران بر این بود که ضعف اقتصادی، اختلافات درونی و ناتوانی عراق در ترمیم خسارات می تواند به این امر کمک کند.
با این حال شکست های شش ماهه ی اول سال ۱۹۸۳ باعث شد (امام) خمینی دخالت
ملا ها و گماشته های مذهبی را در عملیات ها، کاهش دهد. (امام) خمینی در سخنرانی ها و تلاش های خود می کوشید ارتش را مطمئن سازد که اهمیت آنها به اندازه ی پاسداران می باشد. با این وجود (امام) خمینی به موفقیت هایی دست یافت. ملا ها و رهبران گارد انقلاب در تهران می کوشیدند در مورد آسیب پذیری عراق اغراق کنند. دقیقاً همان کاری که صدام حسین و دستیارانش در اوایل جنگ در مورد ایران صورت دادند.
قدرت زیاد ملا ها و فرماندهان تندروی پاسدار و بسیجی باعث شد که ایران در دو زمینه پیشرفت نکند: ساختار فرماندهی متحد و تدبیر عملیات. این دو نیرو همچنین تلاش می کردند شور ایدئولوژیکی را جایگزین استراتژی، تاکتیک و آموزش کنند. در مقابل، عراق در بهره برداری از توانایی خود ،جنگ افزار و تکنولوژی نظامی وارد می کرد. عراق برای تأمین نیاز های خود منابع خارجی کسب کرده و تلاش می کرد توانایی ایران در صادرات نفت از طریق خلیج (فارس) را کاهش داده و یا فلج کند.
۶-۷) جنگ در خلیج (فارس):
حمله والفجر ۳ تأثیر استراتژیک عمده ی دیگری در جنگ داشت. شرایط به وجود آمده در اواخر سال ۱۹۸۰ که می توانست منجر به آتش بس در خلیج شود، پایان یافت. رهبران عراق تصمیم گرفتند ناوگان ایران و تانکر های نفتی این کشور را مورد حمله قرار دهند. عراق با انجام این کار که بعد ها «جنگ نفت کش ها» نامیده شد، اهداف متعددی را دنبال می کرد. رهبری عراق متوجه شده بود که ایران در واردات جنگ افزار و واردات ضروری غیر نظامی مانند غذا دچار مشکل شده است. حمله به نفت کش ها و تأسیسات نفتی دور از ساحل می توانست به زندگی اقتصادی ایران آسیب جدی وارد کند. این در حالی بود که این گونه حملات ،خطر حمله به شهر های ایران را نداشت.
عراق همچنین متوجه شد که اینک ایران نیز می تواند صادرات نفت عراق را مورد حمله قرار دهد. در ابتدای جنگ ایران و عراق کوشیدند از طریق ترکیه ظرفیت صادرات خود را افزایش دهند. عراق کوشید خط لوله ی خود را به خطوط عربستان سعودی متصل سازد که به بندر جدید سعودی ها در دریای سرخ منتهی می شد. آنها همچنین خطوط خود را به سمت پالایشگاهی نزدیک شهر عمان در اردن که به بندر عقبه منتهی می شد، گسترش دادند. با این حال ایران نتوانست هزینه ی لازم برای سرمایه گذاری در گسترش خطوط لوله ی نفتی به ترکیه را فراهم کند، اما در مقابل عراق زیر بنایی مستحکم و پرداخت های قابل توجهی را برای ترانزیت فراهم ساخت و خطوط لوله خود را برای تولید بیش از یک میلیون بشکه نفت در روز گسترش داد.
ترکیه و عراق در ماه فوریه ۱۹۸۳ قرارداد تداوم گسترش خطوط لوله را امضا کردند که زمان تکمیل نهایی آن سال ۱۹۸۴ بود. عراق همچنین توافق عربستان سعودی را برای اضافه کردن یک خط لوله به شبکه این کشور جلب کرد .به علاوه دولت های کویت و عربستان سعودی پذیرفتند روزانه ۳۵۰۰۰۰ بشکه به جای عراق، فروش نفت داشته و درآمد آن را به عنوان وام به رهبران عراق پرداخت نماید تا بعد ها عراق آن را با تحویل نفت خود ،پرداخت کند. از آنجا که ایالات متحده نتوانست امنیت خطوط لوله ی عراق به عقبه را تضمین کند، عراق در چند سال آتی قادر بود به اندازه ایران نفت صادر کند.
در نهایت عراق به این نتیجه رسید که قادر نخواهد بود نظر کشور های دنیا را برای صلح جلب کند، مگر این که دامنه جنگ را گسترده سازد. بعضی از رهبران عراق، ابر قدرت ها را متهم می ساختند که با تشویق این دو کشور به جنگ، درصدد تضعیف عراق و ایران هستند. اما به نظر می رسد که رهبران هر دو کشور اهداف پیچیده تری در ذهن داشتند. افزایش گستره جنگ به معنی هدایت کردن کشور های جنوبی خلیج و کشور های غربی وارد کننده نفت، به سمت جنگ بود. آشکار بود که ایران احتمالاً موضعی خصمانه اتخاذ کند. نه تنها عراق در نتیجه گیری درست عمل کرد، بلکه متوجه شد ناتوانی ایران در برقراری ارتباط با دیگر کشور ها، یک آسیب پذیری استراتژیک است. همانگونه که عراق در اوایل جنگ به صادرات نفت از خلیج ،بسیار وابسته بود.
۶-۷-۱) تهدیدات عراق برای متوقف ساختن جریان نفت ایران :
در ۱ جولای طارق عزیز تهدید کرد که اگر ایران حملات خود به عراق را متوقف نسازد ، عراق تاسیسات اقتصادی ایران را هدف قرار خواهد داد. پیش از این عراق تهدید کرده بود در جنگ نفت از سلاح های جدید استفاده خواهد کرد، اما این بار تهدید جدی بود.در آن زمان عراق موشک های هوا به کشتی اگزوست فرانسوی را در اختیار داشت. اما تنها به کمک بالگرد های کوتاه برد می توانست آنها را شلیک کند و به همین دلیل نمی توانست اهدافی را که در شرق بندر امام خمینی قرار داشت ، مورد حمله قرار دهد.
عراق فاقد سیستمی بود که بتواند بندر های نفتی ایران را مورد هرف قرار دهد. در ژانویه ۱۹۸۳ ،فرانسه پنج فروند جت سوپر اتاندارد را در اختیار عراق قرار داد. این جت ها توانایی حمله به اهداف سطح پایین دریایی را نداشتند و برد آنها به شعاع ۳۶۰تا۳۸۰ مایل دریایی محدود می شد، اما برد آنها به قدری بود که بتوانند نفتکش های صادراتی ایران را در نزدیکی بندر خارک مورد هدف قرار دهند.
عراق در ۱۲ آگوست ۱۹۸۳ یک منطقه ی استثنا را مشخص کرد. سپس در ۱۵ آگوست به تمام کشتی های خارجی اعلام کرد که از آب های ایران در قسمت بالایی خلیج، که شامل اطراف جزیره ی خارک نیز می شد، باید دور بمانند ( جایی که ایران تا حجم ۲ میلیون بشکه نفت در هر روزصادر می کرد. )این کار ایران را مجبور کرد که در ۱۹ آگوست اعلام کند از کشتی های خارجی محافظت به عمل می آورد و کشتی هایی مجهز به موشک های زمین به هوا را در نزدیکی جزیره خارک مستقر ساخت.
عراق در واقع به کشتی ها حمله نکرد، اما این کار مانع بارگیری کشتی های خارجی در خارک شد. با این حال این ادعا ها و تهدیدات بر روی رهبری ایران و ناوگان نفتی بیشتر کشور ها تأثیری فوری نداشت. به علاوه ایران سعی می کرد فرانسه را از تحویل جت های سوپر اتاندارد منصرف سازد.
۶-۷-۲) تشدید محدود دامنه تهدیدات وبدترشدن اوضاع:
عراق علیرغم مخالفت های ایران در اواخر سپتامبر ۱۹۸۳ ،سوپر اتاندارد ها را دریافت کرد و در ۹ اکتبر دریافت آن را به صورت عمومی اعلام نمود. با این حال در عمل این هواپیما ها نتوانستند رفتار ایران را به نفع عراق تغییر دهند. همانند بیشتر تشدید های محدود هواپیما های سوپر اتاندارد بیشتر به ادامه جنگ کمک کردند و در تمام کردن آن، اثری نداشتند.
دلایل این شکست درک خوبی از مشکلات استفاده از تشدید محدود اوضاع در جنگ های مدرن ارائه کرد.
اولین دلیلی که باعث شد عراق نتواند تأثیر مورد نظر خود را روی ایران بگذارد، ناکافی بودن نیرو ها بود. در واقع از بدو ورود سوپر اتاندارد ها تا زمانی که عراق به طور گسترده ای از موشک های دوربرد و گاز های سمی استفاده کرد، عراق در هیچ یک از موارد تشدید، از نیروی کافی بهره نبرد تا بتواند تأثیر استراتژیک جدی ای روی ایران بگذارد.
دوم: صدام حسین و همیاران او در استفاده از نیروی جدید و/یا تکنولوژی جدید ، دچار سردرگمی شدند. ادامه ی جنگ با دشمنی که سطح بالاتری از نیرو را در اختیار دارد
می تواند خطرناک تر از مصالحه و یا آتش بس باشد که تغییر رفتار بین المللی را به دنبال دارد. وروزآمدی صرف ،کافی نیست.
سوم: عراق سطح درگیری خود با جنگ را که در گفتار و اعمال ایران دیده می شد، مورد بی اعتنایی قرار داد. تشدید محدود و «پاسخ درجه بندی شده»، در تأمین اهدافی که در ابتدا اعلام کرده بودند، معمولاً ناموفق بود و اکنون عراق درگیر جنگی تمام عیار شده بود.
چهارم: عراق در مورد تأثیر عملیات های خود واقع بین نبود. این کشور تأثیر عملیات های خود بر ایران را بزرگ جلوه می داد. دید ایران نسبت به تأثیر عملیات های خود نیز مانند عراق بود و تشدید را با همان «منطق» عراق می نگریست. همانند بیشتر کشور هایی که در موقعیت مشابه قرار می گیرند، ایران تأثیر محدود چنین حملاتی را نشانه ی ضعف عراق می دانست. زمانی که حملات به تعداد محدود صورت گرفت و خسارات محدودی را به بار آورد، تأثیر شگرف این شکل جدید از حملات نیز ناپدید شد.
از زمانی که اولین بمباران مناطق غیر نظامی در جنگ جهانی اول رخ داد، نوع پاسخ به تشدید محدود، به وجود آمدن منازعه داخلی بوده است. باید توجه داشت که ایالات متحده هم در جنگ «Rolling Thunder» دچار همین اشتباه شد. اتحادیه جماهیر شوروی نیز بعد ها در حمله به مردم غیر نظامی در جنگ افغانستان همین اشتباه را مرتکب شد. این یک هشدار جدی است که:
۱) تشدید باید به قدری بزرگ باشد که بتواند به تأثیری تاکتیکی و یا استراتژیک دست یابد.
۲) دشمن نباید جایگزینی داشته باشد که به مدد آن جنگ را ادامه دهد.
۳) این نگرش و چارچوب داوری دشمن است که موفقیت اشکال جدید حمله را مشخص می کند، نه رویکرد های طرفی که جنگ را تشدید می نماید.
۶-۷-۳) تأثیر تهدیدات عراق در گسترش جنگ:
عراق با آغاز جنگ نفت کش ها ، صحت اندیشه ی خود را به اثبات رساند. عراق
می کوشید با این کار، کشور های جنوب خلیج و ابر قدرت ها را در جنگ وارد کند. عراق همچنین می دانست تنها با مخالفت ظاهری شوروی و غرب می تواند «جنگ نفت کش ها» را به راه اندازد. با اینکه قیمت نفت تقریباً بالا باقی مانده بود، اما همچنان عرضه آن بیش از تقاضا بود. ایران می دانست که اتحاد جماهیر شوروی و دولت های غربی در حمایت از عراق، منافع استراتژیک و اقتصادی مهمی را دنبال می کنند. ایالات متحده نگران تأثیر پیروزی ایران بر ثبات دولت های جنوبی خلیج بود و جریان داشتن نفت عراق چندان واهمه ای برای این کشور به وجود نمی آورد. از سوی دیگر، ایران در محافل رسمی ایالات متحده به شدت منفور بود.
فرانسه نیز با سرکار آمدن رژیمی سکولار در عراق، منافع استراتژیک و انگیزه های اقتصادی مهمی را جستجو می کرد. فروش نظامی فرانسه به عراق از سال ۱۹۸۰ تا آن زمان به ۵.۶ میلیارد دلار رسید که به این رقم بایدمبلغ ۴.۷ میلیارد دلار معادل میزان فروش اقلام غیر نظامی و بازرگانی این کشور به عراق را اضافه کنیم. همچنین حداقل ۷ میلیارد دلار از این هزینه ها، اعتبارات و وامهای فرانسه به عراق بود که اگر رژیم فعلی جای خود را به رژیمی که تحت نفوذ ایران بود می داد، این هزینه ها به خطر می افتاد.
همه ی این موارد باعث شد ایران در وارد کردن دولت های جنوب خلیج به جنگ، شکست خورده و موفق به بستن تنگه هرمز نشود. رفسنجانی در ارائه راه های جایگزین، موارد زیر را پیشنهاد کرد: استفاده از موشک های ضد کشتی، مستقر ساختن توپ های ۱۲۰ میلیمتری در جزایر اطراف تنگه و استفاده از مین های دریایی و قایق های تندرو. سپس ایران یگان های کوچکی از پاسداران را در جزایر لارک، هنجین و سیری و در اطراف تنگه، مستقر ساخت. همچنین توپخانه و تأسیسات ضد هوایی خود در قشم و تنب بزرگ را گسترش داد و حضور خود در جزیره ی فارسی را پر رنگ تر کرد.
ایالات متحده هم پس از افزایش نیروی دریایی خود در خلیج (فارس) ، به ایران هشدار داد اجازه نخواهد داد که خلیج (فارس) مسدود شود. در این میان فرانسه سرعت تحویل سلاح ها را بالا برد و شوروی هم حمایت های خود را از عراق افزایش داد.
برنامه ریزان ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که قادرند ظرف چند روز هر گونه تلاش ایران برای بستن تنگه و یا صادرات نفت این کشور را متوقف سازند. نتیجه گیری آنها بر اساس چهار فاکتور صورت گرفت: اول، قدرت عملیات نیروی هوایی ایران اندک است؛ دوم، بسیاری از موشک های زمین به هوا و ضد کشتی که ایالات متحده به ایران تحویل داده بود، اکنون تأثیر محدودی داشتند؛ سوم، تمام مواضع توپخانه ای ایران در نزدیکی تنگه به راحتی در هم شکسته می شد و چهارم، تنگه پهنا و عمق زیادی دارد و جریانات شدیدی از آن عبور می کند .لذا به راحتی نمی توان آن را مسدود ساخت. همانگونه که حوادث بعدی نشان داد این نتیجه گیری موشک های جدید به تازگی تحویل شده را در نظر نگرفته بود. موشک هایی که توانایی جنگی عظیمی به نیروی دریایی ایران داده بود. همچنین آنها ضعف کشتی ها در برابر مین های دریایی و حملات ضد کشتی در سراسر خلیج را نادیده گرفته بودند.
۶-۸) عملیات والفجر ۴ در نزدیکی پنجوین:
ایران به سرعت نشان داد که در پاسخ به «جنگ نفت کش ها»، عملیات زمینی خود را متوقف نمی سازد. نیرو های ایران در اواسط سپتامبر از مرز های مریوان وارد خاک عراق شدند و در ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۳ از نزدیکی پنجوین عملیات بزرگی را آغاز کردند. این عملیات در بخش هایی از کردستان ایران، سلیمانیه و ۱۳۰ کیلو متر از بخش های میانی مریوان و سردشت رخ داد. در این عملیات دو تا سه لشکر از نیرو های ایرانی شرکت داشتند (بعضی از گزارش های عراق حاکی از حضور تیپ ۲۱ و ۲۴ زرهی و عناصر پاسدار می باشند) که نیرو های کرد و دیگر گروه های ضد عراقی، آن ها را همراهی می کردند. عملیات متوجه دو مسیر عبور کوهستانی بود که عراق از طریق آنها از حزب دموکراتیک کرد قاسملو پشتیبانی کرده و امنیت مواضع خود در دره ی پنجوین و شهر های محاصره شده پنجوین و گرماک در کردستان عراق را تأمین می نمود. فاصله ی این مواضع از سرزمین های نفتی کرکوک ۱۴۴ کیلومتر و از سلیمانیه ۴۸ کیلومتر بود.ایران ادعا کرد می کوشد شهر های بانه و مریوان را خارج از تیررس توپخانه ی عراق قرار دهد، به همین دلیل «مخالفین انقلابی» که حامی عراق بودند را مورد حمله قرار داد. کسانی که به نظر می رسید کرد های ایرانی تبار باشند. عراق ادعا کرد حملات با هدف تصرف سرزمین های کرکوک و جداسازی مناطق کرد نشین صورت گرفته است. عراق حملات جدیدی را علیه شهر های جنوبی ایران (دزفول و مسجد سلیمان ) آغاز کرد و ادعا نمود مسیر های کشتی رانی تا بندر امام خمینی را بمب گذاری کرده است.
به نظر می رسد عراق در ۲ و ۲۵ اکتبر با استفاده از بالگرد های میل ۸ و جنگنده های روسی، بمب هایی شیمیایی را در این مناطق رها کرده است، البته صحت این ادعا ها آشکار نیست. در حالی که جزئیات این حملات مبهم باقی ماند، اهمیت بعضی از
گزارش های انتشار یافته ،بعد ها روشن شد. ایران طبق معمول نیرو های خود را به مواضع جلویی نفوذ داده و در شب ،حمله ی خود را آغاز کرد. این بار ایران حمله ی خود را با دو ردیف از نیرو های پیاده آغاز کرد تا از گرد همایی سریع نیرو های عراق جلوگیری کند. عوارض کوهستانی این مزیت را به وجود آورده بود که پیاده نظام حملات خوبی را علیه مواضع تدافعی عراق صورت دهند.
موفقیت های اولیه ی ایران نشان داد که استفاده مناسب از داوطلبین برای منهدم کردن سلاح های خود کار و مین ها هنوز هم عملی است. همانگونه که در دست یابی به اهداف تعریف شده و عملیاتی کارکرد داشت. نفوذ های نهایی به خوبی مورد استفاده قرار گرفت و حملات اهداف مشخص و صحیحی را دنبال می کردند. در حالی که عراق ضد حملاتی را ترتیب داد و روزانه ۱۲۲ تک هوایی را با بالگرد های خود به انجام رساند، اما نتوانست پیشروی نیرو های ایرانی را متوقف سازد. ایران در روز های ۱۹ تا ۲۴ اکتبر، با استفاده از حملات نیروی زمینی خود ۱۵ کیلومتر در دره ی پنجوین پیش رفت و پنج پایگاه کردها را به تصرف درآورد.
ایران در ۲۵ اکتبر موج دوم حملات خود را آغاز کرد و نیرو های عراق را مجبور کرد تا مواضع خارج از پنجوین عقب نشینی کنند. با فرا رسیدن ۳۱ اکتبر ایران موفق شد ۸۰تا۱۱۰ کیلومتر مربع از خاک خود را بازپس گیرد. ایران همچنین مدعی شد قسمت اعظم تیپ چهل و نهم و بعضی از بخش های تیپ اول عراق را نابود کرده است.
ایران مدعی شد که ۲۸۰۰ عراقی را کشته است و این در حالی بود که عراق ادعا کرد ۵۰۰۰ ایرانی را کشته است.
در ۴ نوامبر، ایران موج سوم حملات خود را آغاز کرد. ایران به سرعت بلندی های مشرف بر پنجوین را تصرف کرد و تلاش نمود شهر را نیز اشغال کند. با این حال عراق همچنان نیرو های خود را در این منطقه تقویت می کرد و عده ای از نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری را به پنجوین وارد کرده بود. ایران در تلاش برای تصرف شهر، تلفات زیادی را متحمل شد و عملیات در ۹ نوامبر پایان یافت. زمانی که در ۱۹ نوامبر ایران سعی کرد دست آورد های خود را در بلندی های آنسوی مرز عراق تثبیت کند، تیپ اول عراق قادر بود مواضع دفاعی جدیدی را احداث نماید.
ایران همچنان در استفاده از پیروزی های اولیه ی خود، موفق ظاهر نمی شد. ایران به جای این که نفوذ و پیشروی خود را به صورت عریض صورت دهد و با وارد آوردن ضربات دقیق حساب شده و متوالی، عراق را از پای درآورد، به سرعت در خطوط دفاعی مستحکم عراق نفوذ می کرد. در نتیجه متحمل تلفات سنگین می شد. با اینکه تعداد تلفات ایران به ۱۵۰۰۰ نفری نرسید که عراق اعلام کرده بود، به هر حال ایران بین ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر از نیروهایش را از دست داد. همچنین روشن است که عراق برای جلوگیری از حملات ایرانیان از گاز خردل استفاده کرد و این اقدام ، مؤثر واقع شد. ایران بعدها ادعا کرد در این حملات صدها نفر از نیرو های ایرانی صدمه دیدند.
در اواخر نوامبر نتیجه حملات ایران ، پیشروی ۲۰ تا ۲۵ کیلومتری در بلندی های عراق و تصرف ۱۳۰ تا ۲۰۰ کیلومتر مربع از خاک این کشور بود. ایران یک مایل در پنجوین پیش آمد و کنترل تپه ی شیلر را به دست گرفت. با این کار ۱۲۰ تا۱۳۰کیلومتر از لوله های نفتی عراق به ترکیه، که آغاز آن از شهر کرکوک بود ، به دست ایران افتاد. ایران ۴۰۰ تانک و خودروی زرهی، ۲۰ قبضه توپ، ۲۰ تفنگ AA و توپ سام، حجم زیادی از مهمات و ۳۳۰۰ مین یاب عراق را منهدم کرده و یا به غنیمت گرفت و ۱۸۰۰ نفر را هم اسیر کرد.
با این حال، این حمله تلفات زیادی را برای عراق به بار نیاورد. دستاورد های ایران به میزانی نبود که بتواند در آینده به کمک آنها حمله کرده و به مواضع عراق نفوذ کند. این در حالی بود که حملات ایران توان کردهای مخالف خود را به شدت کاهش داده بود و آنها قادر نبودند که عملیاتی را در قسمت های کرد نشین ایران ترتیب دهند. ایران همچنین نشان داد که نمی تواند با توان زرهی و هوایی عراق مقابله کند و با نفوذ به درون استحکامات عراق، میزان خسارات وارد شده به ادوات خود را بالا می برد.
روی هم رفته سال ۱۹۸۳ سال خوبی برای ایران نبود. هزینه ی جانی جنگ در این سال ۲۴۰۰۰۰ کشته بود (۶۵۰۰۰ عراقی و ۱۸۰۰۰۰ ایرانی)، سه تا پنج برابر این رقم ،زخمی بر جای ماند و ۵۰۰۰۰ عراقی و ۸۰۰۰ ایرانی به اسارت گرفته شدند. در این سال عراق به صورت گسترده ای از بمب های شیمیایی استفاده کرد و ایران شکایت های خود به سازمان ملل متحد را آغاز کرد.
همچنین ایران در دو بخش بسیار مهم شکست خورد، بخش هایی که اگر ایران
می خواست بر عراق غلبه کند، باید در آنها به پیروزی می رسید. اولین شکست ایران این بود که در بسیج عمومی ملی شکست خورد، مزیتی که می توانست برتری مسلمی را در نیروی انسانی برای ایران به همراه آورد. چند دلیل را می توان برای این شکست برشمرد:
۱) تفرقه میان نیرو های ارتش بر جای مانده از زمان شاه و نیرو های جدید انقلابی؛
۲) هزینه سنگینی که این بسیج عمومی بر اقتصاد ایران تحمیل می کرد؛
۳) عقیده ایدئولوژیکی به تأثیر جنگ انقلابی و «جنگ تا پیروزی» در میان رهبران؛
۴) فقدان پشتیبانی کافی در تجهیزات و ادوات نظامی؛
۵) ترس از اینکه چنین بسیجی هم می تواند در غلبه کردن بر عراق مؤثر باشد و هم می تواند انقلاب را تهدید کند.
دومین شکست ایران این بود که زمان و توانایی کافی را در عراق برای تجدید قوا باقی
می گذاشت. حمله به چندین منطقه ، مشکلاتی را برای عراق به وجود می آورد اما این مشکلات بسیار کمتر از آن زمانی بود که حمله به صورت هم زمان به چند نقطه صورت گیرد. شکست ایران در به راه انداختن چنین حملاتی ناشی از شکست ایران در بسیج عمومی بود. همچنین فقدان یگان های لجستیک و پشتیبانی در این امر بی تأثیر نبود؛ مشکل ناتوانی در سازماندهی فعالیت هایی با این دامنه نیز به موارد بالا اضافه می شود. تفرقه در میان نیرو های ارتشی و پاسداران و عدم دسترسی ایران به ادوات مدرن نیز مواردی دیگری است که باید ذکر شود.
در مقابل عراق، طی سال ۱۹۸۳، دائماً مواضع دفاعی خود را استحکام بخشید و توانایی خود را در انجام ضد حملات محدود به آرامی بالا برد، زمین را در برابر زمان واگذار کرد و پس از یک حمله، نیرو های خود را تجدید می کرد. نیرو های عراقی به شدت محتاط بودند و به ندرت اشتباهات ایرانیان را با ضد حملات سنگین پاسخ می گفتند. سازماندهی رهبری و نیروی انسانی عراق بسیار بهتر از ایران بود و همچنین عراق از مزیت برتری نیروهای زرهی و هوایی برخوردار بود.
با این حال عراق قادر نبود در استفاده از قدرت هوایی و موشکی خود و حمله به اهداف غیر نظامی، اقتصادی و دریایی، تأثیر به سزایی را بر جای گذارد. زمانی که موج جدیدی از حملات ایران در اکتبر آغاز شد و در نوامبر هم حملات پی در پی ایران ادامه یافت، عراق با مین گذاری بندر امام خمینی و حملات موشکی به دزفول و مسجد سلیمان سعی در تلافی داشت. عراق در این حملات موشکی از موشک های زمین به زمین اسکاد بی استفاده می کرد. با این حال، ایران از شدت حملات خود نکاست و سعی کرد مقابله به مثل نماید. زمانی که ننیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری در ۵ نوامبر ۱۹۸۳ در جنگ های حوالی پنجوین شرکت جستند، روز بعد ایران مناطقی غیر نظامی در بصره را مورد هدف قرار داد. هر دو طرف در تبلیغات خود ادعا می کردند که این حملات تأثیر منفی در روحیه ی طرف مقابل داشته است. در واقع این عملیات ها و حملات در حمایت مردم از جنگ تأثیر چندانی نداشت.
۶-۹) والفجر ۵، والفجر ۶ و عملیات خیبر، عملیات های سال ۱۹۸۴:
ایران می کوشید در آغاز دور جدیدی از عملیات های خود در سال ۱۹۸۴، اشکالات عمده خود در عملیات های گذشته را تصحیح کند. ایران روش خود را در استفاده از عوارض زمینی و حملات گسترده در شمال تغییر داد و بر عملیات های چند گانه در مرکز و جنوب جبهه متمرکز شد. در فوریه ی سال ۱۹۸۴ ایران در چهار محور عملیات های خود را علیه عراق آغاز کرد. در حالی که تنها در یک محور قادر به پیشروی بود. در مقایسه با عملیات های قبلی ایران، این محور ها مشکلات جدی تری را در متمرکز ساختن نیروها برای عراق به وجود آوردند.
اولین محور حمله ی ایران، عملیات محدودی بود که در تاریخ ۱۲ فوریه صورت گرفت. در این عملیات نیرو های ایرانی که به وسیله کردها حمایت می شدند در نزدیکی Nowdesh عملیات خود را آغاز کردند. دست آورد های محدودی در این حمله بدست آمد، اما این حمله عده کثیری از نیرو های عراقی را به محاصره درآورد و ایران با هزینه ی اندکی توانست نیرو های عراقی را زمین گیر کند. همچنین این مسئله نشان داد که «تعادل کردها» به هم خورده است و این کرد های حامی ایران هستند که تا زمان آتش بس در سال ۱۹۸۸ در عملیات ها باقی ماندند. نیرو های کرد حامی حکومت عراق، توانایی مواجهه با ایران را نداشتند، نزدیک به ۲۷۰۰۰ نفر کشته داده بودند و اکنون توانایی آن را نداشتند که در جبهه های شمالی به عنوان نیرویی عراقی مبارزه کنند.
سه محور اصلی دیگر عملیات ایران در جنوب عمل می کرد. تعداد تقریبی نیرو های ایران ۲۵۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰۰ نفر بود که در ۲۵ تا۳۳ یگان و تیپ قرار می گرفتند. این نیرو ها، مناطق گسترده ای از دهلران، مهران و نیزار های هویزه را پوشش می دادند. این وضعیت باعث می شد که ایران بتواند عملیات گسترده ای را در طول جاده ی بغداد- بصره انجام دهد و یا ارتباط بصره با شمال را قطع کند.
ایران پس از انجام دو عملیات انحرافی محدود والفجر، عملیات اصلی خود با نام خیبر را آغاز کرد. اولین والفجر در فاصله ی ۵۰ کیلومتری میان دهلران و مهران به سمت شرق الکوت صورت گرفت. این حمله که والفجر ۵ نام گرفت ،در شب های ۱۵ و۱۶فوریه در نزدیکی مهران آغاز شد.
عملیات والفجر ۵ لشگر دوم عراق را مورد حمله قرار داد، که پنج تیپ و تقریباً ۱۰۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشت. در این حمله هدف قطع ارتباط بصره بغداد و یا حمله به بعقوبه بود. همانند بصره، بعقوبه نیز از استحکامات دفاعی محکمی برخوردار بود و آتش توپخانه که در عقبه ی آن قرار داشت از این شهر حمایت می کرد. نیرو های عملیات والفجر را به طور عمده پاسداران و بسیج تأمین می کردند و موفق شدند چند روستای عراق را به دست آورند و همچنین ارتفاع مشرف بر بزرگراه بصره- بغداد را نیز متصرف شوند.
والفجر ۶ در ۲۱ فوریه از نزدیکی دهلران آغاز شد. نیرو های ایرانی ارتفاعات مشرف بر جاده بصره- بغداد در نزدیکی علی الغریب، که در دست نیرو های عراقی بود را مورد حمله قرار دادند. هیچ یک از عملیات های والفجر ۵ و یا ۶ دستاورد های عمده ای را کسب نکردند، اما موفق شدند که عراق را وادار کنند نیرو های خود را از جنوب به این منطقه منتقل کند.
چهارمین محور حملات ایرانیان عملیات خیبر نام داشت. اهداف این عملیات بسیار بیشتر از دو عملیات مذکور بود. این عملیات برآن بود که با یورش به سمت نیزار های هویزه (هور الهویزه) غافلگیری استراتژیک گسترده ای را حاصل کند.
همان گونه که در گذشته تجربه شده بود، نیزارهای هویزه عارضه ای طبیعی در مرز های ایران ـ عراق بود که از المحره در شمال آغاز می شد و تا شمال بصره در جنوب امتداد می یافت . جایی که در جانب ایران، به دشت ماسه ای خشکی ختم می شد. نیزارها به وسیله رودخانه های دجله و کارون آبیاری می شدند و از شرق سوسنگرد آغاز شده و در تمام منطقه ی ناصریه در غرب عراق گسترش یافته است. جاده ی شرقی بصره به بغداد از منطقه ای پر جمعیت در غرب دجله عبور می کند، که حداکثر پهنای این منطقه ۲۰ کیلومتر است و در بعضی از مناطق از هر دو طرف در محاصره ی آب قرار می گیرد. سطح آب در ماه فوریه ، یک تا سه متر است و توده های متراکم نی، اغلب دو متر ارتفاع دارند.
نیزارهای هویزه خاکریز مناسبی را در اختیار عراق قرار داده بود. اما در بعضی از مناطق، امکان حضور نیرو های زرهی و توپخانه ای عراق وجود نداشت. در این برهه از جنگ،عراق می کوشید در این نیزار ها، سنگر های آبی توسعه یافته ای به وجود آورد. عراق
نمی خواست استحکامات دفاعی خود را در عقبه منطقه ی نیزار ها متمرکز کند، چرا که حمله ی ایران به این ناحیه بعید به نظر می رسید. عراق مواضع تدافعی خود را در شرق جاده ی بصره بغداد مستقر ساخته بود .بنابراین ایرانی ها در پیش روی خود به موانع محدودی برخوردند و ضد حملات نیروی زرهی و توپخانه ای عراق بسیار اندک بود. با اینکه ساکنین این منطقه در اصل اعراب بودند، اما عراق برای محافظت از این منطقه، کار چندانی صورت نداده بود. شناسایی عراق از این منطقه بسیار ضعیف بود. در نهایت دفاع از این منطقه تقسیم شد و لشکر چهارم قسمت شمالی آن و لشکر سوم، قسمت جنوبی را پوشش دادند.
نیرو های تهاجمی ایران در این منطقه بین ۵۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰ نفر بودند. همچنین ۱۰۰۰۰۰ نفر هم نیرو وجود داشت که برای جایگزینی سریع، ذخیره شده بودند. با اینکه پیشروی عملیات تا ۲۲ فوریه صورت نگرفت، ایران مقدمات این عملیات را خیلی پیش از این تهیه دیده بود. در ۱۴ فوریه ایران عملیات شناسایی را در کنار رودخانه ی اروند آغاز کرد. در ۱۶ فوریه ایران با وارد کردن بالگرد ها و قایق های کوچک تندرو به منطقه، عملیات خود را گسترش داد (عملیات فاطمه الزهرا). این حمله روستاهای عراقی البیدا و سخرا را ویران کرد. سپس ایران حمله ی اصلی خود را آغاز کرد و کوشید جاده ی بغداد- بصره را قطع کند. در سه محور آبی-خاکی عملیات آغاز شد و قایق های کوچک مورد استفاده قرار گرفتندکه در این حملات بیدا، جزایر مجنون و مناطق دفاعی ارتش سوم عراق در گوزیل را مورد هدف قرار دادند.
حمله به بیدا در آغاز موفقیت آمیز بود. بیدا روستایی در منطقه ی نیزار بود که دفاع اندکی از ارتش سوم آن را پوشش می داد. پاسداران به سرعت روستا را اشغال کرده و مستقر شدند. آنها دو روستای بی دفاع دیگر با نام های سبخا و اجردا را اشغال کردند. روستا ها با جاده های شوسه به یکدیگر متصل می شدند و این امکان پیشروی آسان را به ایرانی ها می داد. در واقع عده ای از نیرو های پراکنده ی ایران به جاده ی بصره عراق دست یافتند.
با این حال موفقیت نیرو های ایرانی بستگی به دفاعی بود که با قایق های خود ایجاد می کردند، پیش از اینکه عراقی ها بتوانند به کمک نیروی زرهی و توپخانه ی خود ، ضد حمله ای را ترتیب دهند. نیرو های پاسدار و بسیج در این حمله فاقد ادوات زرهی و سلاح های ضد تانک بودند. حملات والفجر ۵ و ۶ در منحرف ساختن ارتش سوم عراق چندان خوب عمل نکرد ونیرو های عراق به سرعت ضدحملات خود را آغاز کردند.نیروهای ایران به علت نداشتن سلاح های سنگین و قدرتمند، نتوانستند دفاع خوبی را فراهم آورند و قایق های کوچک ایران که سعی در تقویت نیرو ها داشتند، اهداف ایده آلی برای بالگرد های عراقی بودند. در ۲۵ فوریه، سه ضد حمله ی پی در پی عراق، آغازشد و جنگ سختی در گرفت. یگان تانک های عراقی، عده ای از نیرو های پیاده پاسدار را تار ومارکردند و عده ی دیگری هم به وسیله ی نیروی برق که به سمت نیزار ها منحرف شده بود، کشته شدند. وزارت اطلاعات عراق، بعد ها فیلم های تکان دهنده ای را از اجساد صدها کشته ی ایرانی به نمایش گذاشت.
حملات ایران به گوزیل ، سعی داشت با استفاده از حملات آبی- خاکی و نفوذ در شب، قبل از اینکه نیرو های دفاعی عراق سازمان یابند، مواضع عراقی را مورد حمله قرار دهد. ایران در ابتدا موفقیت هایی بدست آورد اما استحکامات و قدرت آتش گوزیل بسیار قدرتمند بود. سپس ایران در ۲۳ فوریه ادعا کرد شهر Qurna را تصرف کرده است و کنترل محل اتصال دجله و فرات را به دست آورده است. اما برنامه ی تلویزیون عراق از شهر Qurna نشان داد که ایرانی ها دروغ می گویند. اجساد بسیاری از کشته شدگان ایرانی در نزدیکی مواضع دفاعی عراق نیز به تصویر کشیده شد. پس از اینکه ایران موفقیت های ابتدایی را در شب اول کسب کرد، جنگ به حالت فرسایشی در آمد و تلاش های نیرو های پاسدار در مقابل توان بالای آتش توپخانه ی عراق کاری پیش نبرد. مواضع فراروی خطوط دفاعی عراق پوشش اندکی داشت و قدرت آتش عراق، تلفات بسیاری را بر ایران تحمیل کرد و جنگنده ها و بالگرد های عراقی معمولاً در مناطق باز ،
با تمرکز نیرو های پاسدار مواجه می شدند. عراق همچنین با استفاده از سرازیر نمودن جریان آب، ایران را در مناطق مرطوب و خشک با مشکلات بیشتری مواجه ساخت. پیشرفت نیرو های ایرانی به قدری سریع نبود که بتواند از تجدید قوای نیرو های عراقی در فاصله ی میان دو حمله، جلوگیری به عمل آورد. در نتیجه جنگ به قتل گاهی برای نیرو های ایرانی تبدیل شد و این مسئله در ۲۹ فوریه به اوج خود رسید. ۲۰۰۰۰ نفر از نیرو های ایرانی در روشنایی روز و در زمین باز ،در مواضع عراق پیشروی کردند و این باعث شد که عراقی ها آتش سنگینی را علیه جناحین و مرکز نیرو های ایرانی به کار بگیرند.آنها با استفاده از نیروی زرهی و بالگرد های خود، گاز خردل را بر سر ایرانی ها فرو ریختند که این کار تلفات زیادی را بر ایرانی ها تحمیل کرد. در اول مارس، نیروی ایران برای ادامه ی حملات تحلیل رفته بود و روز بعد ضد حملات نیرو های عراق علیه نیرو های ایران که اکنون مهمات شان تمام شده بود و در شوره زار گیر افتاده بودند، آغاز شد. تلفات ایران در این زمان پنج تا هفت برابر تلفات عراق بود و ۱۲۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ ایرانی جان خود را از دست دادند.
تنها موفقیت عملیات خیبر حملاتی بود که در ۲۲ فوریه به نیزار های هویزه صورت گرفت. زمانی که نیرو های ایرانی با قایق پیشروی کرده و مجتمع بی دفاع حفاری نفت عراق را تصرف کردند. این «جزایر» مجنون از دو شبکه ی تپه ماهور تشکیل می شد که به قسمت شرقی نیزار های Qurna متصل می شد. عراق در این منطقه حفاری هایی نموده بود و تخمین می زد ۲۰ درصد از ذخایر نفتی عراق در این منطقه قرار داشته باشد. ۵۰ چاه تولیدی در این منطقه قرار داشت که عراق پیش از جنگ روی آنها را پوشانده بود.
لشکر سوم و چهارم عراق در شرق جاده بصره و بغداد درگیر بودند و ایران قادر بود بدون هیچ مانعی در این منطقه مستقر شود. ایران مخازن و انبار هایی را در آنجا ساخت و در ۲۵ فوریه با وارد کردن ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نیرو به این منطقه، آنها را تقویت کرد. مهندسین ایرانی با بنا کردن پل موقت به سمت سرزمین های خشک جنوب شرقی، این امکان را به وجود آوردند که توپخانه به این منطقه انتقال پیدا کند.
عراق به منظور مستحکم ساختن نیرو های خود در جاده ی بصره- بغداد و مهیا کردن آنها برای ضد حمله تا ۶ مارس منتظر ماند. عراق دریافت که تا رسیدن به تالاب ها باید متر به متر مبارزه کند و در نزدیکی تالاب ها قادر نخواهد بود از نیروی زرهی و توپخانه ای خود مگر به کمک یک جاده استفاده کند. پس از جنگی سخت و استفاده از گاز خردل و همچنین استفاده از عامل اعصاب تابون، برای اولین بار، عراق توانست جزایر جنوبی را به دست آورد.
این برای ایران نوعی پیروزی به حساب می آمد. عراق باید از بخش جنوبی جزایر مجنون دفاع می کرد. عراق باید ایستگاه های دیده بانی مختلف و متعددی بنا می کرد و با منحرف کردن مسیر نیروی برق به داخل نیزار ها ، پیشتر آنها را نفوذ ناپذیر کرده بود.
دست یافتن ایران به مجتمع شمالی جزایر مجنون باعث شد که رییس مجلس، علی اکبر رفسنجانی ادعا کند که: «اکنون به اندازه ی کافی ذخایر نفتی در اختیار داریم که بتوانیم تلفاتی را که دشمن بر ما تحمیل کرده است، جبران نماییم.»
در مجموع تلفات عملیات خیبر به قدری بود که باعث شد ایران عملیات های عمده ی خود را تا مارس ۱۹۸۵ متوقف سازد.
عراق متحمل ۶۰۰۰ کشته و ۱۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ زخمی شد. ۲۰۰۰۰ نفر نیز از نیرو های ایرانی کشته شدند که عده ای از آنها درگیر جنگ نبوده و عده ای نیز در گیر و دار درگیری ها کشته شدند. تعداد زخمی های ایران ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر بود. ۴۰۰۰۰ نفر از نیرو های ارتش ایران در این عملیات شرکت داشتند که ۶۰۰۰ نفر از آنها کشته شدند.
با این حال ۲۵۰۰۰۰ تا ۳۳۰۰۰۰ نفر از نیرو ها تا هنگام تابستان بعد که بخشی از نیروها به خانه های خود بازگشتند، در جبهه باقی ماندند. ایران در ۷ می، گذرگاهی خاکی به سمت جزایر مجنون بنا کرد. عراق هم جز تقویت مواضع دفاعی خود در اطراف شهرها و یا اهداف مهم، کار دیگری نداشت.
۶-۱۰) رهبران ایران و تأثیر عملیات خیبر بر جنگ:
با اینکه گزارشات و شایعات بسیاری وجود دارد، مشخص نیست که رهبری سیاسی ایران چگونه در مورد دستاورد های عملیات خیبر قضاوت کرد. برنامه های تلویزیونی ایران دائماً اعلام می کردند که جنگ زمانی به پایان خواهد رسید که صدام حسین خلع قدرت شود، اما نشانه هایی هم در این برنامه ها به چشم می خورد که ایران درصدد آغاز عملیاتی جدید است. این شایعات ناشی از نشست سران وزارت دفاع ایران پس از عملیات خیبر بود. در این نشست بحث شد که آیا ایران می تواند با استفاده از تاکتیک هایی که هزینه ی زیادی را بر نیروی انسانی تحمیل می کند، موفق باشد و نفوذ های ابتدایی خود را تثبیت کرده و دست آورد های عمده ای را کسب کند؟این مساله کمک می کند که توضیح دهیم چرا عملیات های والفجر در ادامه ی سال ۱۹۸۴ متوقف شدند و چرا وزرات دفاع ایران گزینه های جدید حمله را به بحث گذاشت:
ـ اولین مورد از این گزینه ها شامل حمله ای گسترده علیه کرکوک و خط لوله شمالی عراق بود. اولین مشکلی که در این مورد دیده می شد جنگ در میان موانع طبیعی و کوهستانی بود که قابلیت دفاعی بالایی داشتند. همچنین بایستی قسمت وسیعی از مناطق کرد نشین عراق به تصرف در می آمد و احتمال این بود که با مواضع نظامی و اقتصادی ترکیه نیز رو به رو شوند.
ـ دومین گزینه حمله به بغداد از طریق قصر شیرین و یا مندلی بود. اما ایران فاقد توانایی زرهی و هوایی لازم برای حمایت از این حمله بود. همچنین پیشروی
نیرو ها در دشت های باز باعث می شد که نیرو های عراقی به راحتی ایرانی ها را از پای درآورند.
ـ سومین گزینه تلاش برای تقویت «موفقیت های» عملیات خیبر بود. آغاز عملیاتی جدید در طول و یا در کنار نیزار های هویزه.
ـ چهارمین گزینه حمله از جبهه ای دیگر به بصره بود. این گزینه باعث می شد که ایران توانایی بالقوه ی تصرف بیشتر مناطق شیعه نشین عراق را بدست آورد و دسترسی عراق به خلیج (فارس) را کاهش دهد، اما به معنی حمله به قلعه ای مستحکم نیز بود.
ـ گزینه ی آخر دور زدن بصره و حرکت به سمت جنوب برای حمله به شبه جزیره فاو بود که دفاع چندانی نداشت. همچنین تلاش می شد با حمله به بندر ام القصر عراق، ارتباط این کشور با کویت قطع شود. این حمله باعث می شد که دولت های جنوبی خلیج (فارس) حمایت های خود را از عراق متوقف سازند و یا کویت هم به اشغال ایرانی ها در آید. این گزینه می توانست باعث دخالت گسترده ی غربی ها در جنگ شود.
در نهایت وزارت دفاع ایران گزینه ی تکرار عملیات خیبر را انتخاب کرد. در همین زمان به نظر می رسد ایران برای حمله به فاو و ام القصر نیز آماده می شد. همچنین این گزینه، زمان کافی را به پاسداران و ارتش می داد تا نیرو های خود را آماده ساخته و امید کسب موفقیت را در خود زنده کنند.
با این حال به نظر می رسید که هنوز تعداد زیادی از فرماندهان ایران، اساساً متوجه دلایل شکست و موفقیت نبردهای انقلابی کشورهایی نظیر چین و ویتنام نشده اند. با این که اکنون ایران چندین مشاور از کره شمالی در اختیار داشت اما نتوانست تلاش های بسیاری را که چین و ویتنام شمالی در موارد زیر به انجام رساندند، درک کند: گسترش نیرو و پرسنل آموزش دیده، فراهم کردن فرماندهی هماهنگ برای نیرو ها که تجربه جنگی کافی داشته باشند و آماده سازی های پیش از حمله.
فرماندهان ایرانی موفقیت های دفاعی عراق را به گونه ای تفسیر می کردند که تغییر کوچکی در اندازه ی نیرو ها و فداکاری بیشتر آنها می توانست در تغییر شرایط ، نتیجه بخش باشد. آنها همچنین آسیب پذیری عراق را بیش از حد واقعی تصور می کردند، به خصوص از آنجا که تلفات ایران سه برابر عراق بود و این در حالی بود که نیروی انسانی ایران تقریباً با عراق برابر و ادوات جنگی ایران نصف تجهیزات عراق بود.
به هرحال، بسیاری از رهبران ارشد ایران نظیر( امام) خمینی، همچنان به تمرکز بر نیروی انقلابی و روش های ایدئولوژیک به جای راه کار های عملی، تأکید داشتند. تمایل شدیدی وجود داشت که در ایران «شعار» جنگ مردمی نهادینه شده و تجربیات عملی مورد غفلت واقع شود .اما این وضعیت در حالی بود که بسیاری از فرماندهان ارشد ایرانی در میان نیرو های پاسدار مشغول خدمت بودند. ایران همچنان علاقه مند بود نیرو های بسیجی خود را مستقیماً از شهر ها و روستا های خود عازم جنگ کند، ادوات نظامی و پشتیبانی کمی برای آنها فراهم نماید و آموزش اندکی به داوطلبان دهد.
۶-۱۱) جنگ شیمیایی و اقتصادی:
این بخش از جنگ،تحت تأثیر استفاده از سلاح های شیمیایی و تغییر جنبه های مختلف اقتصادی منازعه، قرار گرفت. ایران بارها به دلیل استفاده ی عراق از سلاح های شیمیایی، از این کشور شکایت کرد. ایران بعد ها عراق را متهم کرد که از سلاح های شیمیایی علیه مردم عراق استفاده کرده و درفاصله زمانی می ۱۹۸۱ تا مارس ۱۹۸۴، ۱۲۰۰ نفر را کشته و ۵۰۰۰ نفر را مجروح ساخته است وبسیاری از این اتهامات صحت داشت. عراق مطمئناً از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب تابون در جنگ های زیر استفاده کرد: در ۲۵ فوریه در جنگ نزدیک به هور الهویزه، شط علی در ۲۶ فوریه، منطقه طلائیه در ۲ و ۳ مارس، جزایر مجنون در ۹ مارس، جفیر البیضا و کوثر در ۱۷ مارس.
تاکتیک های ایران استفاده از گاز خردل را برای عراق آسان می کرد، چرا که ایرانی ها با پای پیاده پیش روی می کردند. گاز خردل به دلیل پایداری، حداکثر تأثیر را داشت.
با این حال باید توجه داشت که موفقیت های عراق در دفاع در سال های ۱۹۸۳و۱۹۸۴، مرهون برتری این کشور در نیروی زرهی و هوایی بوده و شکست ایران به دلیل عدم سازماندهی مناسب حملات زمینی بود. حتی اگر ادعاهای ایران درست باشد و عراق از گازهای شیمیایی استفاده کرده باشد، تنها حدود سه تا پنج درصد از تلفات ایران ناشی از این سلاح ها بوده است. همچنین ایران خود در بسیاری از موارد ، باعث از بین رفتن نیرو هایش می شد. حمله در روز و در گستره ای وسیع از دشت های باز بدون اینکه حمایتی از جانب نیرو های زرهی صورت گیرد و یا آتش توپخانه آنها را پشتیبانی کند و یا نیروی هوایی به کمک آنها بیاید و بدون این که مدیریت مؤثری بر جنگ نظارت داشته باشد، باعث کشته شدن بسیاری از نیرو های ایرانی شد.
در بهار ۱۹۸۴ تعادل اقتصادی جنگ نیز عمیقاً برهم خورد و به ضرر ایران تغییر جهت داد. ایران در سال ۱۹۸۳ ۲.۴۳ میلیون بشکه در روز تولید داشت و ۱.۷۱ میلیون بشکه آن را صادر می کرد که سالانه۱۲.۳ میلیارد دلار به خزانه ی ایران وارد می کرد. در سال ۱۹۸۴ مجموع دلایلی چون تقاضا، قیمت و فاکتور های نظامی، باعث شد تولید سالانه ایران کاهش یابد و به ۲.۱۸ میلیون بشکه در روز رسیده و صادرات نیز کم شده و به ۱.۳۶ میلیون بشکه در روز برسد. در آمد سالیانه ی این صادرات ۱۰.۹ میلیارد دلار بود.
عراق هم بدلیل از دست دادن برخی از ظرفیت های صادرات نفت خود همچنان رنج
می برد. عواید این کشور از ۲۱.۳ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۹ و ۲۶.۱ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۰ به ۱۰.۴ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۱، ۹.۷ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۲ و ۹.۶۵ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۳، سقوط کرده بود. البته عواید سالانه ی این کشور در سال ۱۹۸۴ افزایش یافته و به ۱۱.۲۴ میلیارد دلار رسید.
عراق در مسیر حل مشکلات اقتصادی قرار داشت. بسیاری از این مشکلات ناشی از قطع شدن صادرات نفت و اتمام سریع منابع ارزی خارجی بود. منابعی که در دو سال اول جنگ همزمان برای تأمین «سلاح»، «پشتیبانی» و فعالیت های توسعه اقتصادی به کار گرفته شد. در مارس سال ۱۹۸۴ ،عراق با گسترش خطوط لوله اش ،صادرات نفت خود را افزایش داد و از ۸۰۰۰۰۰ بشکه در روز به ۱.۲ میلیون بشکه در روز رسانید. عراق همچنین خط لوله ی جدیدی را به سمت عربستان سعودی احداث کرد. در حالی که عراق تا اواخر سال ۱۹۸۵ نتوانست از این خط لوله استفاده کند، اما باعث شد که این کشور حمایت های خارجی را جلب کرده و وام هایی را دریافت کند. و ایران پس از این هرگز موفق نشد ظرفیت صادراتی و یا اقتصاد جنگی عراق را تهدید نماید.
محسن داوری
مترجم بخش ۶-۷-۸: سیدرضا مرزانی


همچنین مشاهده کنید