جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن (بخش هشتم)


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق  اثر آنتونی کردزمن (بخش هشتم)
● بخش پنجم: تلاش های ایران در «عملیات های نهایی» ۱۹۸۶و۱۹۸۷:
۸) یران برای دور جدیدی از «عملیات های نهایی» آماده می شود:
شکست ایران در انجام «عملیات های نهایی» در سال های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ مورد تردید است. ایران در عملیات های سال ۱۹۸۴ و بهار ۱۹۸۵ تلفات سنگینی را متحمل شد، اما به دشواری حاضر بود تمایلش برای سرنگونی رژیم صدام حسین را کنار بگذارد. طراحان ایرانی جنگ تلاش می کردند راهی را برای حمله در طول و یا محاصره نیزار های هویزه پیدا کنند و عراق را در جنوب مورد حمله قرار داده و شبه جزیره های فاو و ام القصر را تصرف کنند.
مشکلات پیش روی ایران، بسیار دشوار بود. ایران همچنان توانایی بسیج کردن نزدیک به یک میلیون نفر را داشت. ارتش ایران ۳۰۵۰۰۰ نفر و پاسداران ۳۵۰۰۰۰ نفر نیرو در اختیار داشتند. ایران ۱۰۰۰ تانک فعال و ۱۴۰۰ خودروی زرهی و بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. نیروی هوایی ایران شامل ۳۵۰۰۰ نفر بود، اما تعداد هواپیماهای عملیاتی، ۶۰ تا ۸۰ فروند برآورد شده است.
در مقابل ارتش دائمی و ارتش مردمی عراق روی هم رفته نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر سرباز در اختیار داشت که ۲۳۰۰۰۰ نفر آنها، آماده به خدمت بودند. به غیر از زمان هایی که ایران به سرعت نیروی بسیج خود را گسیل می کرد، عراق در نیروی انسانی برتری داشت. عراق ۴۵۰۰ تانک فعال، ۴۰۰۰ خودروی زرهی و ۵۰۰۰ قبضه توپ در اختیار داشت. ۴۰۰۰۰ نفر در نیروی هوایی عراق مشغول به خدمت بودند. که شامل پرسنل پدافند هوایی و ۵۰۰ هواپیمای جنگی فعال می شد.
این برتری از آنجا روشن می گردد که در سال ۱۹۸۶ این عراق بود که اولین عملیات گسترده را آغاز کرد. عراق هفته ها وقت صرف کرده و تجهیزات و تدارکات خود را در نزدیکی جزایر مجنون مستقر ساخت و دسترسی خود به جزایر را توسعه بخشید. این کشور سطح آب را پایین آورد و حجم وسیعی از سازه های مهندسی را بنا کرد تا بدین وسیله حمله به قسمت شمالی جزایر که در دست ایرانی ها بود را طراحی و اجرا کند. ۶ ژانویه که روز ارتش عراق می باشد، دو تیپ از ارتش سوم عراق مواضع ایرانی ها در شمال جزایر را مورد حمله قرار دادند. دفاع ایران در این منطقه ضعیف بود. با فرا رسیدن ۸ ژانویه ،عراق نیرو های ایرانی را تا نیمی از قسمت جنوبی جزیره به عقب راند.
این موفقیت عراق نتوانست حمله ی ایران را متوقف کرده و یا به تأخیر بیاندازد. رهبری ایران همچنان بر این باور بود که اگر نیرو های این کشور بتوانند فشار سنگینی را بر نیرو ها و رژیم عراق وارد کنند، دفاع عراق در هم خواهد شکست. بعضی از رهبران، مانند (امام) خمینی به نوعی یاری خداوند اعتقاد داشتند.
در نتیجه نیرو های ایران در نیمه ی دوم سال ۱۹۸۵ حملات سنگینی به قسمت جنوبی داشتند. همچنین ایران عملیات های آبی خاکی خود را افزایش داد. در طول سال ۱۹۸۵، ایران تعداد زیادی قایق تندرو، پل های موقت و ادوات احداث آنها را به کار گرفت و تمرینات آموزشی آبی خاکی گسترده ای را در دریای خزر ترتیب داد. با به کار گرفتن تلاش های مهندسی فراوان، ایران در جنوب آبادان یک شبکه ازجاده های نظامی را بر روی تپه ماهور ها به سمت نیزار ها احداث کرد و مناطقی را در طول شط غرقه سازی کرد.
ایران برای اولین بار در اکتبر ۱۹۸۵ برای انجام کار های نظامی در عقبه ی خود از زنان استفاده کرد، بدین منظور که مردان حاضر در خط مقدم از انجام این وظایف آزاد شوند. همچنین فرستادن اجباری کارمندان دولت به جبهه ها را متوقف کرد.
در دسامبر ۱۹۸۵ و ژانویه ۱۹۸۶ ،قریب به ۵۰۰۰۰ نفر داوطلب اعلام آمادگی کردند که بعضی از برآورد ها بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را اعلام کرده اند. ایران تجهیزات دفاع شیمیایی خود را گسترش داده بود و در اواخر ۱۹۸۵ بعضی از شواهد حاکی از آن هستند که سوریه به ایران کمک می کند عوامل جنگ شیمیایی خود را توسعه بخشد.
زمانی که ایران بسیج شد، نیرو های خود را در جنوب مستقر ساخت. این نیرو های شامل دو سوم نیرو های برگزیده ی پاسداران بودند: تیپ ۲۵ کربلا، گردان ۸ نجف اشرف، گردان عاشورا، تیپ ویژه شهادت. نیمی از نیرو های ارتش هم در این صف آرایی حضور داشتند: تیپ ۸۱ باختران، تیپ ۳۰ مازندران، تیپ ۷۷ خراسان. مجموع این نیرو ها ۲۰۰۰۰۰ نفر بود که در قالب ۲۰ تا ۲۵ تیپ شکل گرفتند. بخش عمده ای از این نیرو های بین اهواز ـ دزفول و هور العظیم و هور الهویزه استقرار یافته بودند.
در اوایل سال ۱۹۸۶ ایران نیرو های آبی خاکی جدید خود را در نزدیکی شط العرب مستقر ساخت و حجم زیادی از قایق های تندرو و ادوات ساخت پل را در این منطقه ذخیره ساخت. ایران همچنین قریب به ۱۰۰۰ نیروی کماندوی آبی خاکی در اختیار داشت. این یگان های کماندویی آموزش های ویژه ای برای جنگ در مناطق آبی خاکی و نیزار ها دیده بودند و فرماندهی بسیار مؤثری همانند فرماندهی هوابرد و یگان های ویژه آنها را هدایت می کرد. این نیروی عظیم به ایران این توانایی را می داد که در طول شط العرب به عملیات بپردازد.
۸-۱)عملیات والفجر ۸: ایران، فاو را تصرف کرد:
در اوایل فوریه ایران آماده بود موج جدید عملیات های خود را آغاز کند. با اینکه اهداف اصلی ایران از این حملات مشخص نیست، به نظر می رسد هدف استراتژیک اصلی، تصرف و حفظ شبه جزیره ی فاو بود تا بدین وسیله دسترسی عراق به خلیج را قطع کنند، با ادامه حملات ، بصره را از جنوب به تصرف درآورند، تولید نفت در جنوب عراق را مختل کنند، دسترسی عراق به کویت را دشوار سازند و شورش های شیعیان و یا عملیات های ضد حکومتی را تقویت کنند.
در نهم فوریه ایران اولین بخش از حمله ی دو زبانه ی خود را علیه لشگرهای سوم و هفتم عراق آغاز کرد. ایران سعی می کرد با حمله به دو انتهای شمالی و جنوبی جبهه جنوبی عراق، نیرو های عراقی را از هم بشکافد. زبانه ی شمالی نیرو های ایرانی در عملیات، در سه محور جدا از هم عملیات را آغاز کردند. هدف اصلی این سه محور، منحرف کردن نیرو های عراقی بود.
یکی از سه محور در نزدیکی Qurnah و محل برخورد لشکرهای سوم و چهارم عمل
می کرد. آنها به سمت استحکامات دفاعی کاملاً آماده ی عراق حمله برده و حملات موجی نیروی زمینی ایران نیز نزدیک به سه روز ادامه یافت. قدرت آتش عراق با تحمیل تلفات سنگین به ایران، نیرو های ایرانی را به عقب راند.
محور دوم، نیروی کوچکی از یگان های زرهی ایران بود که در جنوب Qurnah عمل کردند و این باعث شد که نیرو های ایرانی و عراقی از فاصله ای نزدیک به یکدیگر شلیک کنند. برتری عراق در تعداد و وضعیت آموزشی نیرو ها، بار دیگر باعث شد که ایران متحمل خسارات سنگینی شده و نزدیک به ۴۰۰۰ نفر از نیروهایش را از دست بدهد.
محور سوم در ۱۴ فوریه عمل کرد. ایران تلاش کرد قسمت جنوبی جزایر مجنون را بازپس گیرد و در مواضع قبلی خود مستقر شود. نتیجه ی حملات ایران در جنوب متفاوت بود. ایران با استفاده از پوشش شب و بدی آب و هوا، در شب ۱۰و۱۱۰ فوریه حمله ی دو بخشی خود را به سمت فاو آغاز کرد. در یک بخش از این حمله که نیرو های غواص نیز حضور داشتند گروهی از جزایر جنوب خرمشهر موسوم به ام الرصاص، مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایرانی به سرعت جزیره ی اصلی را که در واقع بی دفاع بود ، تصرف کرده و به سمت جاده ی بصره- فاو حرکت کردند. هرچند نیرو های ایرانی با موانع مستحکم عراقی مواجه شده و در مقابل فاقد نیروهای زرهی و توپخانه ای حمایت کننده از خودبودند.. نیرو های عراقی در ۱۲ فوریه ام الرصاص را پس گرفتند و نیرو های ایرانی در عرض شط ،عقب نشستند.
این دومین حمله ای بود که دستاورد های قابل توجهی داشت. این نیرو های فاو را در نزدیکی سیبا مورد حمله قرار دادند. با اینکه شط در این قسمت ۲۸۰ متر پهنا داشت و نیرو های ایرانی مجبور بودند در شب و زیر باران شدید از آن عبور کنند، اما استقرار آنها با موفقیت انجام شد. ایران موفق نشد به سرعت پل اضطراری در نزدیکی سیبا بر روی شط بنا کند، اما قایق های ایران توانستند نیرو های یک تیپ را به شش نقطه در آن سوی شط برسانند و نیرو های ایرانی در جبهه ای گسترده در ساحل شبه جزیره ی فاو شروع به پیشروی کردند.
فرماندهی عالی عراق گمان کرد که ایران از شمال، جایی که محور اصلی عملیات قرار داشت، حمله خواهد کرد. آنها بیشتر پشتیبانی خود را در Qurnah مستقر کردند و برای عکس العمل کند بودند. فرماندهان عراقی در این منطقه مشغول مقابله با حملات احتمالی توپخانه ی ایران به بصره بودند و زمانی که متوجه شدند ایران درصدد حمله است، احساس کردند که نیروهای ایرانی به سمت جنوب شهر حمله خواهند کرد.
نیروهای عراقی نیز که از فاو دفاع می کردند، آمادگی لازم را نداشتند. به نظر می رسد طراحان عراقی احتمال حمله ی ایران به این منطقه را در نظر نگرفته بودند و همچنین اهمیت استراتژیک فاو را مورد غفلت قرار دادند.
با اینکه بندر فاو کاملاً متروک بود و نیزار های بسیار ، فاو را از بصره و دیگر خطوط ارتباطی عراق دور کرده بود، حمله ی موفق ایران به این منطقه می توانست ارتباط عراق با خلیج (فارس) را قطع کند. همچنین تسخیر این منطقه به ایران این توانایی را می داد که از سمت جنوب ،بصره را مورد حمله قرار دهد و خطوط ارتباطی اصلی عراق با کویت را نیز مختل سازد.
تعداد نیرو های محلی عراق، در نزدیک محل استقرار نیرو های ایرانی، اندک بود و در خود شهر نیز تنها ۱۰۰۰ سرباز عراقی آماده به خدمت برای دفاع حضور داشتند. نیرو های محلی نه توانایی آن را داشتند که با فرود چند گانه ی نیرو های ایرانی مقابله کنند و نه می توانستند جلوی نیرو هایی را بگیرند که با عبور از مواضع آبی ، شهر را محاصره کرده بودند. ایرانی ها در ساعات اولیه حمله، عمیقاً به مواضع دفاعی عراق نفوذ کردند. نیرو های مستقر در فاو تا ۱۴ فوریه دوام آوردند، اما بعضی از یگان های خارج از فاو ترسیدند و مواضع دفاعی ثابت و بسیاری از تجهیزات سنگین خود را رها کرده، فرار کردند. با وجود اختلافات آماری ، به نظر می رسد عراق در طول جنگ های اولیه در عراق متحمل ۴۰۰۰ نفر تلفات شده است. ایران نیز ۲۵۰۰ تلفات داشت و توانست ۱۵۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد.
به علاوه عراق نتوانست در بخش ابتدایی این جنگ مهم، از نیروی هوایی خود استفاده کند. با اینکه عراق بعد ها ادعا کرد روزانه ۳۵۵ جنگنده و ۱۳۴ بالگرد را در این جنگ به پرواز درآورده است، اما باران سنگین در روز های اول جنگ امکان اینکه این پرواز ها مؤثر واقع شود را سخت می کرد. هوای مساعد برای پرواز تا ۱۴ فوریه امکان پذیر نشد. حتی پس از آن هم وضعیت هوا غیر قابل پیش بینی بود. جنگنده های عراق خسارات جدی دیدند، بدون اینکه اهداف مناسبی را پیدا کنند. نیروی زمینی ایران دریافت که باید مخفی شده، سنگر سازی کرده و پوشش مناسب به خود بگیرد و تجهیزات سنگین خود را در شب به این منطقه وارد کند. عراق ۱۵ تا ۳۰ فروند جنگنده خود را در اولین هفته ی والفجر ۸ از دست داد و تنها با چند هدف محدود مواجه شد. واین دستاوردها هرگز از دست رفتن هواپیما هایی را که هر کدام ۲۰ میلیون دلار قیمت داشتند، توجیه نمی کرد.
همچنین حملات هوایی عراق نتوانست ارتباط گذرگاه های شط العرب را قطع کند. گذرگاه هایی که در کنار سواحل شط العرب از خرمشهر و آبادان آغاز شده و تا نقطه آغاز عملیات ایران در جزایر آبادان ادامه داشت. تحرکات مربوط به پشتیبانی، در شب صورت می گرفت. هوای نامساعد در روز باعث می شد که حملات عراق به گذر گاه ها به سرعت تعمیر شود و همچنین هواپیما های عراق نتوانند هیچ یک از پل های اضطراری را منهدم کرده و مانع تحرک ایرانیان شوند.
در نتیجه عراق نتوانست ضد حمله ای را در روز های ابتدایی به انجام رساند و این باعث شد که ایران تعداد نیرو های خود را در فاو به ۲۰۰۰۰ نفر برساند. فرماندهی عراق به دلیل ترس از حمله ی ایران به بصره و مناطق شمالی، نیروی ذخیره ی خود را افزایش داد.
با اینکه فرماندهی عالی عراق در جبهه های بصره و Qurana نیرو مستقر ساخت، اما ضد حمله های ابتدایی عراق تا ۱۳ و ۱۴ فوریه، سازماندهی ضعیفی داشت. عراق نیروهای پیاده آموزش دیده ای که بتوانند در حملات زمینی شرکت کنند، در اختیار نداشت. زمانی که یگان های برگزیده ی خود مانند گارد ویژه ی ریاست جمهوری را تشکیل داد، این نیرو ها برای حمله های پیاده، در گیری های رو در رو و حرکت در زمین های مرطوب و نیزار ها آمادگی نداشتند. برتری عراق در نیروی زرهی و توپخانه، تأثیر چندانی را بر نیرو های کاملاً استقرار یافته ی ایران نداشت.
نقطه ی اوج موفقیت ایران ،سراسر شبه جزیره ی فاو را با تهدید اشغال مواجه کرد و ام القصر را مورد حمله قرار گرفت. نیرو های ایران به مسیر آبی خورعبدالله در مقابل کویت رسیدند و گزارشی هایی هم وجود دارد که نشان می دهد نیرو های ایران پایگاه نیروی دریایی عراق در ام القصر را محاصره کردند، که تنها ۱۶ کیلومتر از فاو فاصله داشت. ایران همچنین منطقه کنترل هوایی عراق را در اختیار گرفت و مرکزی که خلیج (فارس) را پوشش می داد و در شمال فاو قرار داشت، مورد تهدید قرار گرفت.
این شرایط باعث شد که کویت و عربستان سعودی هم دچار ترس شوند. ترس از شکست عراق باعث شد دولت های عرب به یکدیگر نزدیک شوند و نشست ویژه ای را برای وزرای امور خارجه خود، ترتیب دهند.
در ۱۴ فوریه تلفات برای ایران به ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر و برای عراق به ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر رسید. با این حال ، عراق نیروی ذخیره ی خود را به کار گرفت و به توسعه دفاع خود پرداخت. ایران نیز در تأمین و حمایت از نیرو های خود به مرز های محدودیت رسید. ایران فاو، مناطق شمالی سیبا و نمکزار Mamlaha در غرب را در دست داشت، اما آنقدر توان نداشت که در دشت های باز با نیرو های عراق رو به رو شود.
عراق اکنون توانایی ممانعت از ایران را داشت، اما زمانی که تلاش کرد ضد عملیات سترده ای را آغاز کند، با مشکلاتی رو به رو شد.
عراق ضد حمله خود را با سه لشکر آغاز کرد که در سه ستون جدا از هم عمل می کردند. یک گروه در طول ساحل شط العرب به سمت جنوب پیشروی کرد. گروه دوم در جنوب ام القصر متوقف شده و از طریق جاده ای که سال گذشته ساخته شده بود، به سمت جنوب حرکت کرد. این جاده به گونه ای ساخته شده بود نیروهای عراقی به سرعت تحرکات خود را صورت داده و از جانب شط دیده نشوند و مورد حمله قرار نگیرند. با این حال این جاده نوعی میانبر بود که در فصول خشک ، بیابانی با خاک نرم بود و در فصول مرطوب دریایی از گل. حمله ی عراقی ها در جاده محدود می شد و به آنها اجازه نمی داد حملات توپخانه ای سنگینی علیه ادوات ایرانی ها صورت دهند. ستون سوم در ساحل شمالی خور عبد الله پیش رفت. در این منطقه هم عراق باید در دشت باز می جنگید و نمی توانست از جاده ی اصلی خارج شود.
تحت این شرایط، هر گاه عراق نیرو های ایرانی را مورد حمله قرار می داد، تلفات غیر قابل قبولی را متحمل می شد. نیرو های ایران همچنان با اشتیاق مبارزه می کردند و اندوخته سلاح آنها بسیار غنی بود. با اینکه عراقی ها به مدت یک هفته تلاش می کردند به سمت جنوب حرکت کنند، اما دستا ورد چندانی بدست نیاوردند.
با توجه به اختلافات آماری موجود ، به نظر می رسد عراق طی این ضد حملات متحمل ۵۰۰۰ کشته و زخمی شد. همچنین نامساعد بودن هوا تا ۲۲ فوریه به عراق اجازه نداد از جنگنده ها، بالگرد های جنگی و توپخانه خود استفاده بهینه کند. با استفاده از این زمان، نیرو های ایرانی به خوبی مستقر شدند و طی ۱۰ شب افراد، تجهیزات و ادوات خود را (احتمالاً با استفاده از پل اضطراری که در طی روز از آن استفاده نمی شد) به کنار های شط انتقال دادند.
به هر حال عراق سعی کرد با استفاده از نیرو های کاملاً ویژه ی خود ایران را از فاو بیرون براند. عراق بهترین فرماندهان خود را در سه گروه به کار گماشت و با استفاده از ارتش زرهی و حملات کوتاه برد پیاده نظام، از یک موضع دفاعی به سمت موضع دفاعی دیگر هجوم می برد. عراق اکنون از تمام نیروی هوایی، توپخانه ای و زرهی خود بهره می برد. مساعد شدن هوا باعث شد که عراق استفاده ی مؤثر تری از پرتاب گر های موشکی خود داشته باشد و استفاده از توپخانه را که تأثیری نداشت، کاهش دهد،زیرا آنها توانایی آن را نداشتند که در زمانی کوتاه حجم سنگینی از آتش را تأمین کنند. عراق حملات خود را به اهداف پیاده نظام گسترش داد. نزدیک به ۲۰۰ تانک را بدین منظور به کار گرفت. در هر روز به ازای هر توپ( معمولاً بدون در نظر داشتن هدفی مشخص) ۶۰۰ شلیک انجام میگرفت. در واقع عراق قسمت اعظمی از ذخیره ی مهمات خود را استفاده کرد و مجبور شد برای تأمین آن خرید اضطراری انجام دهد.
هر دو طرف قسمت مهمی از دارایی خود را صرف این جنگ کردند. عراق در ادامه تلفات بیشتری را در نیروی زرهی خود متحمل شد و به دنبال ایجاد دفاع هوایی توسط ایران، بسیاری از جنگنده های خود را از دست داد. ایران ادعا کرد روزانه ۷ جنگده عراقی را ساقط کرده است، در حالی که عراق نیز مدعی شد چندین فروند ازاف ۴ های ایران را منهدم کردن است. با این حال عراق ،روزانه صد ها پرواز را به انجام می رساند و مدعی شد در فاصله ی ۹ فوریه تا ۳۱ مارس، ۱۸۶۴۸ پرواز را بر روی فاو به انجام رسانده است. با مساعد شدن هوا، خلبانان عراقی با انجام پرواز در ارتفاع کم، تأثیر بیشتری داشتند.
آنها همچنین حجم زیادی از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب را در این منطقه رها کردند. با اینکه تلفات جانی حملات هوایی کم بود، اما نیرو های ایرانی را مجبور نمود که مخفی شده و فعالیت عقبه آنها را فلج ساخت .همچنین هنگام مساعد بودن هوا و در روز حملات نیروی پیاده ی آنها را ناکام می گذاشت. گاز خردل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، چرا که نیرو های ایرانی در استفاده از ادوات دفاع شیمیایی، آموزش کامل ندیده بودند.
عراق دستاورد چندانی در این حملات کسب نکرد و هزینه ای سنگینی پرداخت. عراق متوجه شد به علت نداشتن حملات نیروی پیاده نظام و قابلیت نفوذ، هزینه زیادی را پرداخت کرده است. با این که عراق در ۲۱ فوریه از سوی ارتش سوم به شدت تقویت شد، اما هنوز نمی توانست به صورت مؤثر مانور دهد. عراق همچنین در زمان ضد حملات تلفات زیادی را متحمل می شد. طی یکی از این ضد حملات در ۲۳ و ۲۴ فوریه، قریب به دو گردان خود را از دست داد. تلاش بدون برنامه ریزی عراق در انجام عملیات آبی- خاکی، در ۹ و ۱۰ مارس باعث انهدام چند گردان شد و در حمله ی سه جانبه ای که علیه نیرو های استقرار یافته ی ایران انجام داد، ادوات یکی دیگر از تیپ های خود را از دست داد.
بسیاری از اهدافی که عراق در روز به دست می آورد در شب از دست می رفت ، زمانی که ایران می توانست از برتری خود در جنگ پیاده نظام بهره ببرد.
تیپ ۲۸و ۷۴ عراق زمانی که در ماه مارس تلاش کرد به سمت فاو پیشروی کند، تلفات سنگینی را متحمل شد و عراق مجبور شد برای انتقال زخمی های خود تمهیدات ویژه ترتیب دهد.
با افزایش تلفات، عراق از میان کارکنان چند هتل بزرگ نیرو گیری کرد و تاکسی های خالی را که از بصره به سمت شمال می رفتند مجبور کرد اجساد را جابه جا کنند.
عراق در ۱۱ مارس ضد حمله ی دیگری را به انجام رساند، اما نیرو های عراقی طی سه هفته تنها ۷ کیلومتر پیشروی کردند. در این زمان عراق قسمت اعظم نمکزار Mamlha را پس گرفت. هر دو طرف تلفات زیادی را متحمل شده و تقریباً به مرز فرسودگی رسیدند.
در این زمان ۲۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۲۵۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰ نیروی عراقی در نزدیکی یکدیگر مستقر شده بودند اما هیچ یک توان انجام عملیاتی جدید را نداشتند. ایران ۲۷۰۰۰ تا۳۰۰۰۰ نفر را از دست داد و تلفات عراق ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر بود.
ضد حمله به فاو باعث استفاده بیشتر از گاز های شیمیایی شد. به عنوان مثال عراق در ۲۴ فوریه برای حمایت از عملیات خود از گاز های شیمیایی بهره گرفت. عراقی موفق شد ۱۸۰۰ نفر از نیرو های ایرانی را مسموم کند، اما بعضی از نیرو های خود را نیز مسموم ساخت.
در نتیجه عراق در تلاش های اولیه دستاورد چندانی از حملات گازی خود کسب نکرد. گسترش کارخانه های ساخت مواد شیمیایی هنوز نتوانسته بودند تمرکز مؤثری را در مناطق هدف به وجود آورند. آب و هوای مرطوب،تاثیر عوامل عصبی، سیانید و گاز خردل عراق را کم تأثیر می ساخت. با اینکه ۸۵۰۰ ایرانی در عملیات های والفجر ۸ و ۹ به وسیله گاز مسموم شدند، اما تنها ۷۰۰ نفر آنها کشته و یا به شدت مجروح شدند (در گزارش های مربوط به تلفات بمباران های شیمیایی عراق حجم تلفات نامشخص است.) گزارش هایی که انتقاد های شدیدی را علیه عراق در سراسر دنیا بوجودآورد.
۸-۲) والفجر۹؛ ادامه درگیری ها در مناطق کرد نشین شمال:
زمانی که نیرو های ایران همچنان در فاو درگیر بودند،آنان عملیات دیگری را آغاز کردند. عملیات والفجر ۹ علیه منطقه کرد نشین عراق انجام گرفت. نزدیک به مرز های شمالی ودر ۲۷۰ کیلومتری شمال بغداد، ۹۲ کیلونتری شمال غرب کرکوک و ۲۲ کیلومتری سلیمانیه. در این عملیات نیرو های پاسدار، بسیج، کرد های بارزانی و عوامل کرد حامی ایران، شرکت داشتند. مزیت ایران در این منطقه این بود که عراق فاقد نیروی کافی برای پوشش مناسب مرز های شمالی بود. ایران سعی کرد تعدادی از دره هایی که به داخل عراق باز می شدند را تصرف کند.
والفجر ۹ در ۱۵ فوریه آغاز شد و ایرای ها طی حملاتی کوچک، بخش هایی از سلیمانیه را به تصرف درآوردند. سپس به سمت Chwarta پیش رفتند و چند شیار را در دره ای در ۲۰ کیلومتری سلیمانیه را تصرف کردند. در ۲۴ و۲۵ فوریه ایران به کمک هشت تیپ خود حمله دیگری را آغاز کرد.
به نظر می رسید ایران با انجام این حمله در صدد تصرف بلندی های مشرف بر جاده ی سلیمانیه ـ Chwarta می باشد. این حمله در بلندی هایی به ارتفاع ۶۶۰۰ فوت انجام گرفت و ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق را تحت پوشش قرار می داد.
با اینکه بسیاری از روستا های این منطقه تخلیه شده بودند، ایران شهر Chwarta را محاصره کرد. سپس عراق نیرو های خود را برای کمک به جنگ فاو منتقل کرد و ایران شهر کوچک نظامی سیتک را در ۲ مارس ویک روز پس از اینکه ۲۵۰۰ نیروی عراقی منطقه را ترک کردند، به تصرف درآورد .
با اینکه عراق استفاده از سلاح های شیمیایی را آغاز کرد، اما نیروهای ایرانی در ۳ مارس به اندازه ی کافی به سلیمانیه نزدیک شدند و می توانستند آن را هدف خمپاره قرار دهند.
در این زمان ، عراق نیرو های خود را به شمال آورد و موفقیت های ایران متوقف شد. با این حال آشکار است که ایران در این عملیات بیشتر از جانب کرد های مخالف بارزانی حمایت شد و شیعیان عراقی نقش کمتری داشتند.
در ماه می، زمانی که عراق در پاک سازی منطقه ی میان داهوک و مدینان از نیرو های کرد شکست خورد، این حمایت آشکار تر می گردد. نیرو های بارزانی ،عملیاتی را در نزدیکی خطوط لوله ی عراق-ترکیه ترتیب دادند و شهر کوچک Mangesh در نزدیکی موصل را اشغال کردند. این در حالی بود که ذخیره های شهر به اتمام رسیده بود. آنها همچنان شهر را علیرغم ضد حمله ای که در ۱۹ می توسط یک تیپ عراقی صورت گرفت، در تصرف داشتند. (آنها قسمت کوچکی از گارد ریاست جمهوری و نیرو های Jash (کرد های حامی عراق)بودند.) در حالی که حمله ی نیرو های ایرانی و کرد ارزش استراتژیک اندکی داشت، اما موفقیت آنها تعداد زیادی از نیرو های عراقی را زمین گیر کرد، که شامل تمام لشکر یازدهم عراق می شد و تأثیر سیاسی دستاورد های ایران در فاو را تقویت می کرد. و روشن است که حضور ۳۰۰۰۰ نیروی ارتش ترکیه در این منطقه ،همچنان باعث صیانت خط لوله نفت عراق- ترکیه می شد.
۸-۳) بن بست در جنوب؛ عراق حملات هوایی جدیدی را آغاز کرد:
در اوایل ماه آوریل الگوی جنگی در فاو حاکم شد که تا اوایل سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. ایران ۲۰۰ کیلومتر مربع از فاو را در دست داشت و همچنان از پل های اضطراری بر روی شط العرب بهره می برد. ایران با استفاده از این پل ها و شناور های کوچک، پایگاه های کنار شط را پشتیبانی می کرد. ایران همچنین ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ نفر از نیرو های فعال خود را در فاو مستقر کرده بود. ایران در انتقال ادوات سنگین به فاو موفق نبود، اما توپخانه ی خود را تا آنجایی که امکان داشت جلو آورد و پایگاه اصلی هوایی عراق در شعیبیه در نزدیکی بصره را بمباران می کرد.
با این حال عراق اکنون توانایی آن را داشت که ایران را در جنوب کاملاً تحت کنترل در آورد. عراق در اطراف مواضع ایران مواضع دفاعی مستحکم خود را بازسازی کرد. بر خلاف مواضع ایران، مواضع دفاعی عراق از طریق سه جاده اصلی تغذیه می شد و پایگاه های هوایی و توپخانه ای در آن استقرار یافته بود. عراق انبار های ذخیره سازی مهمات را در این منطقه بنا کرد و قدرت آتش این کشور، ۵ تا ۷ برابر ایران بود. همچنین عراق اطلاعات بهتری در مورد محل استقرار مواضع ایران داشت. این باعث دقت آتش عراق می شد و نیرو های ایرانی را مجبور می کرد تنها از دستاورد های خود دفاع کنند.
در همین زمان، تلفات سنگین عراق در ضد حملات قبل، این کشور را از انجام ضد حملات جدید علیه فاو مأیوس می کرد ، بر خلاف تغییرات جوی که باعث شده بود زمین خشک شود و این امکان به وجود بیاید که عراق از نیروی زرهی خود بهره بگیرد. عراق نمی توانست در برابر تلفات تاب بیاورد، همچنین نمی توانست بسیاری از نیرو های خود را در معرض حملات متقابل نگاه دارد.
ایران در ادامه ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه ی ۱۱۰۰ کیلومتری مستقر کرد و برای آغاز حمله ای دیگر آماده بود و از موقعیت استراتژیک خوبی بهره می برد. در شمال، نیرو های شورشی کرد مواضع تحت تصرف خود را گسترش دادند و نیرو های ایران نیز در ۱۰ کیلومتری سلیمانیه باقی ماندند. در مرکز، نیرو های ایرانی تپه های میمک را در تصرف داشتند که ۷۰ مایل با بغداد فاصله داشت. تمرکز اصلی نیرو های ایرانی همچنان در اطراف نیزار های هویزه بود تا بتوانند به بزرگراه بغداد- بصره دست یابند. نیرو های ایرانی مستقر در فاو هم قریب به دو تیپ کامل بودند. ایران تقریباً قادر بود در هر نقطه ای که می خواست نیرو های خود را مستقر سازد و از فقدان عمق استراتژیک عراق بهره ببرد. این در حالی بود که عراق هیچ هدفی را در ایران نمی یافت که نیرو های این کشور بتوانند به آن دست یابند.
ایران همچنین فشار های نظامی خود را در منطقه جنوبی خلیج (فارس) ادامه داد. نیروی دریایی ایران در ۹ ژانویه اولین کشتی ساخت آلمان غربی خود را آزمود. در ۱۲ ژانویه اولین کشتی آمریکایی و در ۱۳ ژانویه اولین کشتی انگلیسی خود را به آب انداخت. ایران به کمک بالگرد های خود،چندین حمله دریایی را به انجام رساند و در ۳ مارس،یک نفت کش ترکیه ای را مورد حمله قرار داد. ایران همچنین به حملات تروریستی خود علیه کویت ادامه داد و طی یک رفتار ایذایی، چند مین دریایی را در آب های خلیج (فارس) رها کرد.
رهبری ایران بیش از پیش ،کویت و عربستان سعودی را تهدید کرد و به طور کنایه آمیز به کویت اعلام کرد که شکست عراق در بازپس گیری فاو، دست ایران را برای انجام اعمال نظامی علیه کویت، باز خواهد گذاشت.
ایران همچنین در ۷ ژانویه اعلام کرد که پایانه های نفتی جدیدی را در سواحل جنوبی و در قسمت هایی که دسترسی جنگنده های عراقی به آنها امکان پذیر نیست،راه اندازی خواهد کرد. این پایانه ها در فوریه و مارس ودر مکان های زیر راه اندازی شدند: بندر لنگه در داخل تنگه، جزیره ی قشم در داخل تنگه و جاسک در خارج تنگه. این پایانه ها به وسیله ی نفت کش های استیجاری ایران تغذیه می شدند. همچنین ایران اعلام کرد ایستگاه حفاری جدیدی را در گناوه(واقع در ۴۰ کیلومتری خارک) راه اندازی خواهد کرد.
با این حال در عمل ایران متوجه شد که انتقال نفت به نفتکش ها از طریق پایانه ای شناور در ساحل لارک، آسان تر صورت می گیرد. این پایانه در ژوئن ۱۹۸۶ افتتاح گشت و به هدف اصلی حملات بلند برد نیروهای هوایی عراق تبدیل شده بود.
عراق همچنان به بمباران های استراتژیک خود اصرار می ورزید. عراق اهدافی مانند پل کوتار را که مسیری کلیدی میان ایران و ترکیه بود ،در ۱۳ مارس هدف قرار داد.در ۷ می، عراق حمله هوایی گسترده ای را بر روی شهر تهران انجام داد. این حمله بزرگترین پالایشگاه ایران را به آتش کشید و یکی از واحد های پردازش آن را نابود کرد، همچنین دو واحد تولید کاتالیست با ۲۵۴۰۰۰بشکه نفت موجودی آن، نابود شد. عراق کارخانه تسلیحات سازی پارچین را در ۲۳ می، هدف قرار داد و همچنان به اهدافی چون قطار ها و مراکز غیر نظامی یورش می برد. عراق موفق شد در حملات ۹ ژوئن و ۲ جولای ،فرستنده های ماهواره ای اسد آباد همدان را نابود کند. این کار باعث شد ارتباطات تلفنی و تلکسی بین المللی ایران برای دو هفته مختل شود.
نیروی هوایی عراق همچنان نفت کش های ایران راکه به سمت سیری رفت و آمد
می کردند ، مورد حمله قرار می داد. در جولای ۱۹۸۶، فرمانده نیروی دریایی عراق، دریادار محمد عبد الله، ادعا کرد که عراق از ابتدای جنگ تا کنون ۵۸ نفت کش، ۸۵ کشتی بازرگانی و ۴۰ کشتی پشتیبانی ایران را نابود کرده است.
۸-۳ـ۱) عملیات های مهران وکربلای ۱:
عراق در سال ۱۹۸۶ ضد حمله های گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در حالی که به نظر می رسید صدام حسین احساس می کرد عراق می تواند وضعیت فاو و کردستان را تحمل کند، اما به شدت نگران این مسائل بود که نشان دهد عراق می تواند در انجام عملیات موفق باشد و همچنین از بغداد در مقابل حملات دفاع کند.درنتیجه عراق حمله
گسترده ای را تدارک دید که بتواند مهران را بازپس بگیرد. مهران یکی از مسیر های کلیدی در حمله به بغداد بود.
عراق در ۱۰ می، با ۲۵۰۰۰ نفر به سمت مهران حرکت کرد. مهران هدف تقریبا آسانی بود. شهری تخلیه شده، در یک مایلی مرز که از بغداد ۱۶۰ کیلومتر فاصله داشت. نیروی دفاعی این شهر ۵۰۰۰ سرباز درجه پایین ایرانی بودند. در نتیجه این شرایط ، عراق به هدفی آسان دست یافته بود و قادر بود بخشی از خاک ایران را اشغال کند، بدون اینکه خطراتی چون خطرات فاو، وی را تهدید کند.
نیرو های عراق در ۱۴ می، مهران را مورد حمله قرار دادند. در ۱۷ می ،مهران و بلندی های مشرف به آن و پنج روستا در اطراف آن، به تصرف عراق در آمد. آنها جنگ را تا رسیدن به بلندی های مرز ادامه دادند و تلفات سنگینی را بر نیرو های ضعیف ایرانی وارد کردند. عراق به کمک پرتابگرهای موشک توانست نیرو های ایرانی را از تمام سرزمین های هموار و پست، خارج سازد.
این موفقیت، پیروزی سمبلیک مهمی را نصیب عراق کرد، این در حالی بود که نیرو های کرد مخالف صدام، موفقیت های اندکی را در منگش و داهوک علیه نیرو های عراقی کسب کرده بودند. عراق پیروزی های اندکی را نیز در فکه و در جنوب به دست آورد و سپس با سر و صدای زیادی اعلام کرد تا پایان جنگ در مهران باقی خواهد ماند. با این حال عراق نتوانست بلندی های ۱۵۰۰ متری شرق مهران را بدست آورد.
بر اساس برخی از گزارشات، این شکست نتیجه ی سرباز زدن صدام حسین از طرح ژنرال توفیق، فرمانده ی لشگر دوم بود. وی پیشنهاد کرده بود به سمت دهلران پیشروی صورت گیرد و بلندی های اطراف شهر محافظت شود. همچنین نیروی کاملاً زرهی عراق، فاقد نیروی پیاده نظام بود که بتواند در مواضع کوهستانی به جنگ بپردازد.
ایران با آغاز دور جدید «عملیات های نهایی»، به این حمله پاسخ داد . نشانه های موجود حاکی از آن بود که حمله در ۱۹ می (سالگرد شهادت حضرت علی علیه السلام)آغاز خواهد شد.
با این حال ایران مخفیانه برای بازپس گیری مهران آماده شد. عراق در نگهداری منطقه دچار اشتباه شد و این در حالی بود که از بلندی های اطراف با حملات متعدد مواجه بود.
ایران نیروی خود را در قالب لشکر ۱۰ پیاده نظام آماده کرد. این نیرو متشکل از ۴ یا ۵ تیپ پاسداران بود و تعداد زیادی از گردان هایی که برای جنگ های کوهستانی آموزش دیده بودند، در آن حضور داشتند. این نیرو ها کاروان کربلا نام گرفتند و در این زمان عملیات کربلا ، جایگزین عملیات والفجر شد.
نیرو های ایرانی در ۲۰ ژوئن حمله ی خود را علیه مواضع عراق در بلندی ها آغاز کردند و به سرعت مشخص شد که ایران در جنگ کوهستان از برتری برخوردار است. در این حملات، ایران از گاز شیمیایی بهره گرفت و از آنجا که نیرو های عراق تنها تا ۲۰ کیلومتر خارج از مهران را گشت زنی می کردند، ایران از این موقعیت استفاده کرد. نیرو های ایرانی در اولین دامنه کوهستانی متوقف شدند. نیرو های ایرانی به سرعت مواضع دفاعی عراق در مهران را نابود کردند، یک فرمانده را کشتند و ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر تلفات بر نیرو های عراقی تحمیل کردند.
در اینجا ،یک بار دیگر مشکلات فرماندهی و کنترل در نیروی هوایی عراق مشاهده می شود. فرمان حمله ی هوایی همه جانبه بسیار دیر صادر شد و در هنگام اوج حملات ایران، عراق تنها ۳۳ حمله به وسیله ی بالگرد ها و ۱۰۰ حمله به وسیله ی جنگنده های خود انجام داد و این در حالی بود که ظرفیت حمله بالگردها ۵۰۰ پرواز و ظرفیت حمله جنگنده ها ۳۰۰ پرواز در روز بود.
به هر حال در ۳جولای ، عراق مجبور شد بپذیرد که ایران مهران را آزاد ساخته است. ایران نه تنها پنج بلندی ای را که عراق اشغال کرده بود ،پس گرفت، بلکه چهار بلندی را نیز در خاک عراق به تصرف درآورد و ۱۲ تا۴۰ کیلومتر به سمت غرب پیش رفت. با اینکه مشخص نیست محموله های اهدایی ایالات متحده به ایران در این پیروزی نقش مستقیمی را ایفا کردند یا خیر، اما به یاد داشتن این مسئله مهم است که موشک های ضد تانک هدایت شونده در نابود کردن انبار ها و جلوگیری از ضد حملات عراق بسیار مؤثر بودند.۸-۴) عراق به سمت جنگ هوایی و جنگ نفت کش ها بازگشت:
عراق سعی کرد شکست خود در مهران را با حمله به مواضع ایران در جزایر مجنون، جبران کند، اما باز هم شکست خورد و به حملات هوایی روی آورد. عراق موج جدیدی از بمباران های خود را پس از سه ماه آرامش آغاز کرد. در ۲۰ و ۳۰ ژولای اهداف متنوعی مانند کارخانه شکر، پادگان های نظامی، پالایشگاه نفت و مناطق شهری در اراک، مریوان وسنندج را مورد حمله قرار داد. حمله ۲۷ ژولای به اراک به کشته شدن ۷۰ غیر نظامی انجامید.
عراق همچنین حملات خود به اهداف نفتی ایران را گسترش داد. در ۱۲ آگوست برای اولین بار جنگنده های عراقی تأسیسات نفتی ایران در جزیره سیری را مورد حمله قرار دادند و سه نفت کش را که در این پایانه در حال بارگیری بودند ،مورد اصابت موشک قرار دادند. این حمله اهمیت ویژه ای داشت، چرا که ایران اکنون تمام صادرات نفتی خود را از خارک صورت می داد. سیری در ۶۴۰ کیلومتری عراق و در ۲۴۰ کیلومتری تنگه هرمز قرار دارد. این حمله نشان داد که ایران بیش از آنچه که گمان می کرد در صادرات نفت مشکل دارد.
جزئیات کامل حمله عراق به سیری نامشخص است. عراق چهار میراژ F-۱ را در این عملیات به کار گرفت، اما مشخص نیست که این هواپیماها از موشک های اگزوست یا از بمب های هدایت شونده ی لیزری استفاده کردند. به نظر می رسد عراق از سوخت رسان های آنتونوف برای سوخت گیری میراژ ها استفاده کرده و حتی یکی از کشور های دوست خود در خلیج (فارس) را در این عملیات شرکت داده است. با این حال منابع دیگری گزارش داده اند که عراق خطر پرواز در ارتفاع زیاد را پذیرفته بود ،با اینکه می دانست اگر جنگنده ها در گیر جنگ هوایی شوند ،برای بازگشت به سوخت زیادی نیاز خواهند داشت.
به هر حال حمله به سیری، ایران را در صادرات نفت دچار مشکلات عمده ای کرد. ایران مطمئن بود که هیچ جایگزینی برای سیری در اختیار ندارد. جنگنده های عراقی برای اولین بار در ۲۴ جولای از روی سیری عبور کردند و این باعث شد ایران فعالیت های کشتیرانی خود را به لارک انتقال دهد. ایران تلاش کرده پایانه ای با ظرفیت بارگیری ۱.۵ میلیون بشکه نفت در هر روز با نام والفجر ۲ را در جزیره ی لارک مستقر سازد. این جزیره در ۱۳۰ مایلی شرق سیری قرار دارد ،اما به دلیل آب و هوای نامساعد در زمان باد و باران های موسمی و وجود مشکلات ترابری، دشواری هایی را باعث می شد. در نتیجه پنج نفت کش مادر به سیری بازگشتند.
حمله هوایی عراق باعث شد ایران سه نفت کش اصلی خود را به لارک بازگرداند و جایگاه بارگیری کشتی ها را به ۱۵ مایلی شمال شرق سیری منتقل کند. این کار جایگاه بار گیری را به مواضع پدافندی ساحلی نزدیک می کرد. همچنین ایران مجبور شد قیمت نفت خود را کاهش دهد تا بتواند نفت کش های مورد نیاز خود را به این منطقه جذب کند.
عراق با هدف قرار دادن پالایشگاه ها و تأسیسات اصلی نفتی ایران در خارک، حملات هوایی خود را ادامه داد. در اواخر ماه آگوست ، عراق ۱۲۰ حمله به جزیره خارک صورت داد. ایران همچنین در ۳ سپتامبر به طور رسمی اعلام کرد که اکنون تمام تأسیسات نفتی ایران در منطقه ی حفاظت شده دریایی قرار دارد.
ایران مجبور بود ناوگان نفت کش خود را از ۱۱ فروند به ۲۰ فروندکشتی افزایش دهد. ایران حتی بزرگترین نفت کش دنیا را (نفت کش Seawise Giant)با ظرفیت ۵۶۴۷۳۶ تن اجاره کرد تا وسیله بارگیری ثابتی را فراهم کند. این قرارداد های اجاره ، سالانه ۶۰ میلیون دلار برای ایران جدای از هزینه های رو به افزایش بیمه، هزینه جایگزینی قطعات از بین رفته در حملات و ۲۰۰۰۰ دلاری که هر روز برای هر کشتی در قبال هزینه های عملیاتی پرداخت می شد، هزینه در بر داشت. به هر حال حملات عراق آنقدر ادامه پیدا کرد که تأثیر خود را گذاشت. میانگین صادرات ایران از روزی ۱.۶ میلیون بشکه نفت در هر روز به ۱.۱ میلیون بشکه نفت در هر روز سقوط کرد و کمی بعد این عدد به ۸۰۰۰۰۰ بشکه در روز کاهش یافت.
عراق همچنین حملات هوایی بسیاری را علیه خطوط مقدم آغاز کرد: تقریباً ۴۵تا۷۵ حمله در هر روز. ایران در پاسخ، پس از سیزده ماه اولین موشک اسکاد خود را به سمت عراق شلیک کرد و پالایشگاه نفتی این کشور در الدوره را مورد هدف قرار داد.
ایران از زیارت سالانه ی حج به منظور ایجاد آشوب در مکه استفاده کرد. همچنین نفت کش هایی را که در ترمینال فاتح در امارات متحده عربی و در جنوب سیری، در حال بارگیری بودند ، هدف قرار داد.
این حملات تعداد کل حملات سالیانه ایران در خلیج (فارس) را به ۵۹ حمله رسانید. این تعداد در سال ۱۹۸۵، ۴۶ مورد و در سال ۱۹۸۴ ،۴۰ مورد حمله بود.
با این حال ایران فاقد نیروی هوایی و دریایی مورد نیاز بود تا بتواند به طور مؤثر علیه کشتی های حامی دولت عراق ، حملاتی را ترتیب دهد. ایران هر روز هواپیماهای گشتی خود شامل P-۳ Orion و C-۱۳۰ Hercules را از جزیره ی لاوان به منظور زیر نظر گرفتن تحرکات نفت کش ها، به پرواز در می آورد. ایران همچنین حملات خود به وسیله اف۴ های باقی مانده، ادامه داد. این هواپیماها توانایی پرتاب موشک ماوریک را داشتند. با این حال، اگر کشتی ها و نفت کش ها می توانستند بین لنگرگاه های دبی و لنگرگاه های شرق قطر در شب، رفت و آمد کنند، عموماً در امنیت به سر می بردند.
ایران تا ژوئن سال ۱۹۸۶ توانایی انجام حملات ضد کشتی در شب را نداشت. در این زمان ایران دوربین های دید در شب را برای خلبان ها بالگرد های خود خریداری کرد و سیسمتی را خریداری نمود که به بالگرد های AB-۲۱۲ اجازه می داد موشک های هدایت شونده ی سیمی AS-۱۲ را با برد کم شلیک کنند. با اینکه این بالگرد ها در ماه آگوست یک کشتی باری یونانی را در دوبی نابود کردند و در ۲۵ سپتامبر ۱۹۸۶ نفت کش پاونی را که تحت حفاظت انگلستان بود ، منهدم کردند، اما برد و پایایی عملیات های این بالگرد ها کوتاه بود.با این که دامنه عملیات بالگرد های ایرانی از مناطق دور از ساحل به سمت جزیره ی ابوموسی بود، اما باز هم این محدودیت در مورد آنها صدق می کرد.
با اضافه شدن این حملات، تعداد حمله به خطوط کشتیرانی در خلیج به ۱۴۴ مورد افزایش یافت. همچنین ایران با به کار گیری یک سیستم محافظتی جدید وتغییر لباس فرم کارکنان کشتی ها، امکان رهگیری راداری نفت کش هایش را از سوی عراق تضعیف کرد.
۸-۵) تغییر جهت نیرو های ایرانی و واردات جنگ افزار ایران :
آشکار بود که اگر ایران بخواهد در نهایت پیروز باشد، باید در جنگ روی زمین پیروز شود. ایران همچنان مشکل نیروی انسانی داشت. ایران تنها به طور موقت ۱۲۵۰۰۰۰ نفر نیرو را در اختیار داشت و در حالت عادی کمتر از ۱۰۰۰۰۰۰نفر حاضر به خدمت بودند. با این حال این تعداد نیروی انسانی هم سازماندهی مناسبی نداشتند. این نیرو به دو قسمت تقسیم می شد، ۶۵۰۰۰۰ نفر نیروی فعال تمام وقت و ۴۰۰۰۰۰ تا ۵۵۰۰۰۰ نفر ذخیره که در زمان های مختلف به کار گرفته می شدند. تعداد نیرو های فعال ارتش ایران بین ۳۰۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰۰ نفر بود. در هر لشکر ارتش، کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر نیرو مشغول به خدمت بود. ۳۵۰۰۰۰ نفر پاسدار در خدمت حاضر بودند و تعداد افراد هر لشکر آنها، کمتر از تعداد نفرات لشکر های ارتش بود. همچنین سپاه پاسداران لشگر های غیر متعارف بسیاری داشت که کمتر از ۱۰۰۰ نفر نیرو در آنها حاضر بودند. آنها تحت فرماندهی جداگانه سازماندهی شده و فاقد اتحاد و همبستگی بودند. ایران در ماه می نیروی هوایی و دریایی مجزای پاسداران را فعال کرد که باعث ایجاد مشکلات جدید در مدیریت نیروی انسانی شد. بر خلاف ارتش، پاسداران علاوه بر حضور در جبهه، در تأمین امنیت داخلی همچنان نقش ایفا می کردند. آنها هنگام بازگشت، سلاح های خود را به خانه می آوردند، اما نیروهای ارتش اجازه چنین کاری را نداشتند. در نتیجه عراق همچنان تعادل خود در نیروی انسانی را حفظ کرده بود و قادر بود نیرویی با آشفتگی کمتر و تخصص بیشتر فراهم آورد.
عملیات فاو اساسا ساختار نیروی انسانی ایران را تغییر نداد و ایران را مجبور کرد مجددا به جذب نیرو بپردازد. این تلاش ها نشان داد ایران به نقطه ای رسیده است که برای تأمین نیروی انسانی و یا انگیزه، بیش از این نمی تواند به شور انقلابی و ملی گرایی تکیه کند. در طول این جنگ به تمام پایگاه های بسیج در شهر های بزرگ اعلام شده بود که به سرعت داوطلبین را به جبهه اعزام کنند. درصد اعزام نیروهای بسیج از هر بخش، دو برابر شد و از ۱۰ درصد به ۲۰ درصد رسید.
در ماه آوریل (امام) خمینی طی فتوایی اعلام کرد عملیات نهایی دیگری در ادامه عملیات فاو باید صورت گیرد و با فرا رسیدن سال جدید خورشیدی، ( ۲۱ مارس ۱۹۸۷) جنگ باید به پایان برسد. پس از این حکومت فراخوانی را برای ایجاد ۵۰۰ گروهان ۱۰۰۰ نفره اعلام کرد.
هدف ایران بسیج تمام طبقات و تمام مناطق بود و روند بسیج ساختن را از حالت متمرکز خارج کرد و به ۹۰ شورای استانی اجازه داد به صورت مستقل نیرو گیری کنند.
پاسداران و بسیج این اختیار را یافتند که از میان افرادی که در گذشته خدمت کرده بودند نیز نیروگیری کنند وهمچنین کارمندان نهاد های دولتی هم بار دیگر برای شرکت اجباری در جنگ فرا خوانده شدند.
تغییراتی هم در قانون نظام وظیفه رخ داد. تمام مشمولین باید حداقل یک سال را در خط مقدم سپری می کردند. مجازات اعلام نکردن مشمولیت شش ماه اضافه خدمت بود. بسیج هم برای اولین بار در ژولای شروع به سرباز گیری کرد.
در ۳ سپتامبر اعلان شد که دانشگاه ها تعطیل خواهد شد و ۳۰۰۰۰ استاد ،شرایط سرباز شدن را دارا هستند.
تمام این تلاش ها ، ایران نیرویی انسانی را فراهم آورد که کمی بیشتر از نیروی انسانی عملیات فاو، قدرت داشت.
در مقابل عراق اکنون یک نیروی نظامی تقریبا حرفه ای از ارتش دائم، نیرو های ذخیره و نیرو های نظامی مردمی را فراهم آورده بود که تعداد آنهابیش از ۷۸۰۰۰۰ نفر برآورد می شد. همچنین صدام ۶۸۰۰۰۰ نفر نیروی مردمی رابرای دفاع از کشور در اختیار داشت. درحالی که عراق قانون نظام وظیفه ی خود را سخت تر کرد و دانش آموزان و شهروندان بیشتری را به خدمت فراخواند، اما ارتش حرفه ای تر و منسجم تری به نسبت ارتش ایران در اختیار داشت.
عراق قادر بود تمام جنگ افزار های مورد نیاز خود را بدست آورد، در حالی که ایران مشکل پشتیبانی خود را به تازگی رفع کرده بود. در حالی که ایران میزان رو به رشدی از جنگ افزار های اروپایی را خریداری می کرد و حجم قابل توجهی از جنگ افزار های امریکایی هم در اختیار داشت، اما قطعات یدکی کافی در اختیار نداشت تا بتواند این جنگ افزار ها را برای استفاده در عملیات های نظامی، به کار گیرد.
این برای ایران آسیب زا بود، ولی بدین معنی نبود که ایران قادر به ادامه جنگ نیست. بین سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵، ایران از کره شمالی به ارزش ۴ میلیار دلار و از چین به ارزش ۲۳۰ میلیون دلار، جنگ افزار وارد کرد. ایران قرار داد جدیدی را برای خرید جنگنده، تانک و موشک های ضد کشتی، با چین منعقد کرد. ارزش این قرار داد ۱.۶ میلیارد دلار بود.
ایران همچنین موشک ها زمین به هوای SA-۲ و موشک های SS-N-۲ سطح به سطح دریایی، معروف به «کرم ابریشم» را از چین دریافت کرد.
مجموع سلاح های دریافتی از چین بین ماه های مارس و آگوست سال ۱۹۸۶، به ۳۰۰ میلیون دلار رسید. دریافت ها شامل جنگ افزار های کلیدی چون تانک های تی ۵۹، موشک های ضد کشتی و موشک های اسکاد بی بود. محموله هایی که از یونان دریافت شد، قطعات یدکی هواپیما های اف ۴ واف ۵ امریکایی وهمچنین موتور های اف۴که ایران به شدت به آنها نیازمند بود، را فراهم می ساخت.
ایران ۲۰ سیستم ضد هوایی Contraves Skyguard را نیز از سوئیس دریافت کرد.
علاوه بر این، ایران جنگ افزار هایی را از چکسلواکی، و احتمالاً رومانی و بلغارستان دریافت کرد.
با این حال ایران قادر نبود تجهیزات پیشرفته ی کافی را از چنین منابعی دریافت کند و سیستم خود را از سیستم غربی به سیستمی شوروی و چین تغییر دهد. همچنین این واردات باعث نمی شد قدرت تدافعی نیروی هوایی ایران بالا برود و پیشروی های نیرو های زمینی در حملات «عملیات های نهایی» به عراق، تثبیت گردد. چین محموله های خود را با سرعت کم تحویل می داد و تحویل کامل آنها را تا پرداخت کامل به تأخیر می انداخت. مسئله ی مهم دیگر این بود که تبادلات اندوخته های خارجی ایران همچنان کاهش داشت و درآمد مبادلات خارجی ایران به قدری نبود که هم واردات نظامی و غیر نظامی را تأمین کند و به میزانی نیز نبود که ایران بتواند وام های خود را به کشور هایی چون ژاپن پرداخت کند.
۸-۶) عملیات های کربلای ۲ و کربلای ۳:
نتیجه ی تلاش های ایران برای مهیا ساختن توانایی های عملیاتی در آگوست و سپتامبر آشکار شد. این در حالی بود که شایعات فراوانی در مورد تفرقه در رهبری ایران شنیده می شد. شایعات ناشی از چند منبع بود: رقابت میان (امام) خمینی و رفسنجانی و اختلافات میان نیرو های ارتش و پاسداران. ارتش معتقد بود که باید استراتژی هوشیارانه ای را بر اساس مشاوره های نظامی اتخاذ کرد، در حالی که نیرو های پاسدار و بسیج تأکید بر موج حملات نیروی انسانی، جنگ فرسایشی و شور و اشتیاق انقلابی داشتند.
بدون توجه به اینکه این اختلافات تا چه حد جدی بود، این مانع آماده شدن ایران برای حمله نشد. در ۲۹ آگوست، رفسنجانی اعلام کرد که ۶۵۰۰۰۰ نفر ، برای حمله تجمع کرده اند. در ماه سپتامبر ایران، اعزام ۳۵۰۰۰۰ نفر به جبهه ها را گزارش داد و ورود ۵۰۰ گردان جدید از نیرو های داوطلب را اعلام کرد. در همین زمان ایران می کوشید از هر گونه اختلاف به وجود آمده در عراق بهره برداری کند. ایران تعدادی از اسرای جنگی را آزاد کرد و طی گفتگو هایی اظهار داشت که در صورت تغییر حکومت در عراق و پیروزی ایران در جنگ، ایران خواستار غرامت جنگی نخواهد بود.
ایران در ۳۱ آگوست با آغاز عملیات کربلای ۲، تلاش کرد بلندی های منطقه ی حاج عمران را بازپس گیرد. با اینکه جزئیات این عملیات مشخص نیست، اما به نظر می رسد تیپ ۲۸ کردستان و تیپ ۶۴ رضاییه ارتش در این حمله شرکت داشتند. این یگان ها پنج تیپ از لشگر۵ عراق را هنگام شب مورد حمله قرار دادند.
هر دو طرف گزارشات معمول خود را از دستاورد ها و خسارات طرف مقابل، ارائه کردند، اما به نظر می رسد نیرو های ایرانی بلندی های کردمان را که مشرف بر کردستان است ، به سرعت تصرف کردند. عراق در حمایت از عملیات های دفاعی خود ،روزانه ۱۰۰ حملههوایی را صورت داد و آشکار است که در چنین وضعیتی، جنگ های منطقه ای سختی در گرفته است. در ۳ سپتامبر ایران کوه مرمند را تصرف کرد و در فتح مواضعی در منطقه حاج عمران نیز موفق بود.
به نظر می رسد در این زمان نیروهای پاسدار و بسیج دستور داشتند بدون هماهنگی کافی با یکدیگر به جنگ بپردازند، چرا که رفسنجانی می کوشید به آنها در ازای جنگیدن،کمک هایی مالی بدهد.
نیرو های کمکی که از جانب لشکر پنجم عراق، تیپ ۴۰۴ نیرو های ویژه و تیپ ۱۰۲ گارد ریاست جمهوری به منطقه رسیدند به نظر می رسید ضد حمله ای را ترتیب داده و از شکست عملیات عراقی ها ، بهره برداری کرده اند. آنها نیرو های ایرانی را از بسیاری از تصرفاتشان خارج ساختند. ایران تنها چند روستا، پل و مواضعی را در بلندی های استراتژیک منطقه مرزی، بدست آورد.
مشکلات هماهنگی مشابهی در عملیات کربلای ۳ دیده می شد. عملیات در ۱ سپتامبر آغاز شد. زمانی که پرسنل هوابرد، سکوی نفتی الامیه را تصرف کردند. نیروی دفاعی عراق در این مکان ، بسیار اندک بود. در این حمله همچنین تأسیسات راداری روی سکو نیز نابود شد. عراق با استفاده از این تأسیسات، کشتی ها رادر خلیج(فارس)ردیابی می کرد.ایرانی ها امیدوار بودند که موضعی را بنا کنند که بتوانند با استفاده از آتش توپخانه، پایانه های نفتی ام القصر و البکر را از سمت جنوب هدف قرار دهند. با این حال در ۲ سپتامبر، به نظر
می رسد فرماندهان گارد ایران به ۲۰۰۰ پاسدار دستور دادند که با قایق های تندرو، از راس البیشه به سمت سکو های نفتی الامیه و البکر در خلیج (فارس) حرکت کنند. در این پیشروی، آنها مورد حمله ی هواپیماها، بالگرد های جنگی و توپخانه عراق قرار گرفتند. تنها ۱۳۰ نفر از ۲۰۰۰ سرباز به الامیه رسیدند. سپس چتر بازان عراقی روی سکو فرود آمدند و آن را بازپس گرفتند.
حداکثر کاری که ایران در خلیج (فارس) به انجام رسانید این بود که عملیات های گشت و غافلگیری را گسترش دهد. ایران گشت های دریایی خود را به ۱۵تا۲۰ گشت در روز افزایش داد. در این مدت ،یک کشتی باری شوروی به نام پیتر ییمتسوف را توقیف کرد و در ۲۳ سپتامبر به وسیله بالگرد ،به یک کشتی انگلیسی حمله کرد.
۸-۶) عراق؛ حملات هوایی بیشتر، جنگ های زمینی کمتر :
عراق به عملیات های هوایی دور برد خود ادامه می داد. عراق پالایشگاه تبریز را در ۱۰ آگوست ۱۹۸۶ و اسکله ی بارگیری لاوان را در ۷ سپتامبر مورد حمله قرار داد. در ۱۶ سپتامبر ،عراق حملات موفقیت آمیزی را بر روی جزیره ی خارک به انجام رساند.
این حملات باعث شد ایران تکیه ی بیشتری بر جزیره ی لارک داشته باشد و قیمت نفت خود را به میزان چشمگیری کاهش دهد.
نیرو های عراق همچنین انبار های مهمات و دیگر اهداف نظامی ایران در طول مرز را مورد حمله قرار دادند. شهر های مرزی ایران مانند مریوان، موسک و رباط از این حملات بی نصیب نماندند. در حالی که ایران بغداد را در ماه نوامبر با چند موشک اسکاد مورد حمله قرار داد، اما در حملات هوایی موفقیتی کسب نکرد. علیرغم ساقط شدن چند هواپیمای عراقی به وسیله دفاع ضد هوایی ایران، ایران مجبور شد عقب نشسته و حملات هوایی عراق را بپذیرد. جنگ در میان دو منازعه متوقف شده بود: توانایی عراق در حملات هوایی برای تضعیف ایران و توانایی ایران در بخش زمینی برای اشغال عراق.
عراق همچنان در استفاده مؤثر از نیروی هوایی خود مشکل داشت. این کشور نیروی هوایی کافی برای تأثیر گذاری مناسب در اختیار نداشت. عراق در حمله به تأسیسات صادرات نفت ایران، دستاورد های خوبی داشت و هزینه های سنگینی را بر ایران تحمیل کرد و ایران را مجبور کرد قیمت نفت خود را به شدت کاهش دهد، اما با این حال حملات عراق آنقدر ثبات و شدت نداشت که بتواند صادرات ماهانه ایران را متوقف کند. عراق در حمله به اهداف آسیب پذیر ایران ناکام ماند (نظیر پالایشگاه ها و نیروگاه ها ) و حملات عراق تأثیر چندانی بر اقتصاد داخلی ایران نداشت. عراق در بیشتر حملات خود اهداف سیاسی را دنبال می کرد. این شاید دلیل این باشد که عراق اهداف شهری کم ارزش را مورد حمله قرار می داد، در حالی که قادر بود تأسیسات و اهداف اقتصادی را مورد حمله قرار دهد.
عراق متوجه این مشکل شده بود که باید قدرت نیروی زمینی خود را افزایش دهد. مقامات عالی عراق مانند وزیر امور خارجه، طارق عزیز هشدار دادند که عملیات نهایی ایران در هر زمانی ممکن است آغاز شود و احتمالا این حملات در چند نقطه صورت گیرد، که نتیجه ی آن به اتمام رسیدن نیروی ذخیره ی عراق خواهد بود. علیرغم مشکلات اقتصادی، عراق توانست نیروی نظامی خود را به ۸۲۰۰۰۰ نفر رسانده و هر هفت لشکر خود را که در مرز ۱۱۰۰ کیلومتری با ایران مستقر بودند، به وسیله ی این نیروها تأمین کند.
در این زمان، ارتش عراق ۴۶ یگان عمده رزمی داشت. در حالی که عراق آنها را «لشکر» می نامید، بر اساس استاندارد های غربی، آنها فقط به اندازه تیپ های تقویت شده ،نیرو و تجهیزات داشتند.
مهمتر این که عراق گارد ریاست جمهوری خود را از ۶ تیپ به ۱۶تا۱۷ تیپ مکانیزه افزایش داد. در مجموع ۲۵۰۰۰ نفر در این تیپ ها جای می گرفتند که مجهز به تسلیحات زرهی از جمله تانک های تی ۷۲ بودند. این مسئله «نیروی حمله » رو به رشدی را در اختیار عراق می گذاشت که هم برای ضد حمله و هم برای حمله، آموزش دیده بودند و آرام آرام باعث می شد عراق شیوه خود را از جنگ دفاعی ایستا تغییر دهد. عراق همچنین به تقویت مواضع دفاعی جبهه های خود ادامه داد. عراق خاکریز ها، میدان های مین و سیم های خاردار جدیدی احداث کرد و تعداد تانک های مستقر شده ی خود را افزایش داد. در تمام مواضع دفاعی، حجم توپخانه ی خود را افزایش داد و بر شناسایی صحیح اهداف و آتش سنگین تأکید بیشتری مبذول داشت.
پس از پایان کربلای ۳ تا اواخر دسامبر هیچ عملیات زمینی عمده ای صورت نگرفت. اما ایران تحرکات زمینی خود را پس از کربلای ۲ و ۳ متوقف نکرد. ایران تعدادی از بلندی های کلیدی مشرف بر مهران را در شب ۱۶ سپتامبر تصرف کرد. همچنین چند بلندی را در مناطق مرزی بدرا، ذرباتیه و ورمهراز فتح کرد.
در ۱۶ سپتامبر (امام) خمینی جلسه ای را با فرماندهان عالی خود برگزار کرد. پس از برگذاری این جلسه شایعاتی مبنی بر اینکه ایران در ۲۲ سپتامبریعنی تاریخ آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰، با تمام قوا ،عملیاتی را ترتیب خواهد داد،منتشر گردید.
در طول روز های پایانی ماه سپتامبر و ماه اکتبر، نیرو های ایرانی با انجام عملیات های کوچک زمینی، مواضع و روحیه ی سربازان عراقی را اندک اندک تضعیف می کردند. ایران همچنان به حملات توپخانه ای پراکنده ی خود به بصره ادامه می داد و با ترکیب کردن نیرو های خود و نیرو های ویژه ی کرد، به اهداف کلیدی مانند پالایشگاه نفتی کرکوک و پادگان های Koi Sanjaq و Altun Kopru حمله کرد. البته این حملات دستاورد های چندانی به همراه نداشت.
در مقابل عراق، حملات خود به اهداف نفتی ایران را ادامه داد. عراق مواضع زیر را در ایران مورد هدف قرار داد: تأسیسات متراکم سازی گاز، پالایشگاه شیراز، مراکز صنعتی در اصفهان، میدان های نفتی دور از ساحل رستم و ساسان و تلمبه خانه های نفتی در میادین نفتی مارون و اهواز. عراق همچنان به نفت کش های ایران حمله می کرد و حتی یکی از نفت کش ها را که ایران به تازگی آن را وارد خطوط کشتی رانی کرده بود، قبل از اینکه به لارک برسد، مورد حمله قرار داد. این کشتی به تازگی در دبی برای حمل نفت تغییر کارایی داده بود و تجهیزات دفاعی به ارزش ۵۰۰۰۰۰ دلار بر روی آن نصب شده بود. تجیزات مذکور شامل این موارد بود: رنگ ضد انعکاس، بازتابنده های راداری در هر دو سر کشتی، تولید کننده ی پارازیت و سیستم فریب دهنده ی الکترونیک.
عراق حملات موفقیت آمیز استثنائی ای را در ۲۹ سپتامبر و ۶ اکتبر سال ۱۹۸۶ به خارک انجام داد. در حملاتی که بعد ها صورت گرفت ،دو پایانه فعال باقی مانده در ۱۴ اسکله خارک نیز از کار افتاد.
حملات جدید عراق به طور موقت صادرات نفتی ایران را تا ۸۰۰۰۰۰ بشکه در روز کاهش داد که این رقم نصف میزان صادرات معمول عراق بود.و کشتی ها را خارج از لارک و در فاصله ای بسیار دور تر از فاصله عادی برای بارگیری، منتظر نگاه داشت.
این حملات همچنین ایران را مجبور کرد تمام توان خود را به کار گیرد تا بدون این که نفت کش ها را به خارک بفرستد با استفاده از دو سکوی شناور که در سال ۱۹۸۵ خریداری کرده بود، بارگیری آنها را به انجام برساند. در نهایت حملات هوایی عراق به پالایشگاه ها باعث شد ایران روزانه ۱۰۰۰۰۰ بشکه تولیدات پالایشگاهی را از خارج وارد کند و حق بیمه ی نفت کش ها را نیز افزایش دهد. بار دیگر ایران مجبور بود سهمیه بندی بنزین را در داخل ،افزایش دهد.
۸-۷) رسوایی تسلیحاتی ایران کنترا :
در این زمان بود که منازعه بر سر قدرت میان منتظری و رفسنجانی باعث شد ارسال محموله مخفی ایالات متحده به ایران آشکار گردد. این رسوایی مضحک در سال ۱۹۸۵ آغاز شده بود و در نهایت باعث به وجود آمدن یک رسوایی بزرگ در سیاست داخلی ایالات متحده شد و نیرویی سیاسی را به وجود آورد که منجر به دخالت گسترده نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج شد.
با اینکه این رسوایی درس مهمی را در مورد جنگ به ما نشان نمی دهد، اما از عدم موفقیت در کنترل تروریسم و روابط خارجی تصویر خوبی ارائه می کند و پیش زمینه ی مهمی از حوادث سال های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ را در اختیار ما می گذارد.
تاریخ فروش مخفیانه ی سلاح های امریکایی به ایران به سال ۱۹۸۰ و زمانی که امریکا تلاش کرد گروگان های سفارت خود در تهران را آزاد کند، باز می گردد. با این حال دلیل اصلی، تلاش سران حکومتی اسرائیل بود که می کوشیدند مجدداً رابطه ی ایران و ایالات متحده را بر قرار کنند. از آنجا که اسرائیلی ها شاهد گرایش ایالات متحده به سمت عراق بودند، این کار را به منظور ایجاد توازن صورت دادند. پس از اینکه ایران عملیات سال ۱۹۸۳ خود را آغاز کرد، ایالات متحده کم کم روابط خود با عراق را گسترش داد. امریکا تلاش می کرد تحویل جنگ افزار های خود به ایران را متوقف سازد. تجارتی که خود نام «عملیات صادقانه» را به آن داده بود. این باعث به وجود آمدن نگرانی هایی در اسرائیل شد که اگر جنگ با پیروزی عراقی قدرتمند و معاند تمام شود، خطر استراتژیک قابل توجهی اسرائیل را تهدید خواهد کرد.
در نتیجه مبادلاتی میان سران اسرائیلی و مشاوران خارج از حکومت ایالات متحده صورت گرفت. این مبادلات کمک کرد سران عالی ایالات متحده و رئیس سازمان سیا متقاعد شوند که می توان روابط جدیدی را با «میانه رو ها» در ایران آغاز کرد و از این طریق می توان راهی را پیدا کرد که آمریکایی های گروگان گرفته شده درلبنان به دست حزب شیعه حامی ایران را آزاد کرد.
این تلاش زمانی صورت گرفت که امریکا در اواخر سال ۱۹۸۴ سیاست های جدیدی را در قبال ایران آغاز کرده بود. سازمان امنیت ملی دستور العملی را برای مطالعات امنیت ملی صادر کرده بود که در نتیجه آن مشخص شد برای برقراری ارتباط با ایران هیچ گزینه ای وجود ندارد. با این حال مقامات ارشد سازمان امنیت ملی، که با موضوع مخالفت در ارتباط بودند و ارتباط تنگاتنگی با اسرائیلی هایی داشتند که برای کشور های امریکای مرکزی اسلحه فراهم می کردند، نظر مستقل سیا را خواستار شدند. در می ۱۹۸۵، رئیس دفتر امنیت ملی در خاورمیانه، نتیجه را طی گزارشی پنج صفحه ای منتشر کرد. در این گزارش آمده بود: به منظور خنثی کردن تلاش های شوروی برای نفوذ در ایران، ایالات متحده باید به متحدان خوداجازه دهد به ایران تسلیحات فروخته شود.
دو نفر از اعضای سازمان امنیت ملی یعنی هوارد تیچر ودونالد فورتیر، با استفاده از این نامه، داده های غیر مستقیم واسطه های ایرانی، مذاکرات اسرائیل و دیدگاه مشاوران خصوصی، پیش نویس یک دستور العمل تصمیم گیری امنیتی را تنظیم کرده بودند که در آن ذکر شده بود که ایالات متحده باید برای برقراری ارتباط با ایران ابتکار عمل های کوتاه مدت و بلند مدت را در دست بگیرد. این کار به منظور جلوگیری از نفوذ روز افزون شوروی در ایران بود. این گزینه ها شامل ارسال محموله های تسلیحاتی محدودی از جانب ایالات متحده به سمت ایران بود که به منظور آغاز رابطه با احزاب «میانه رو» تر انجام می شد و نیز مذاکره برای حل مشکل گروگان ها، در نظر گرفته شده بود.
پیش زمینه های این نامه ی سیا و عملکرد سازمان امنیت ملی، پیچیده است و علیرغم شنود های کنگره و دیگر تحقیقات، بعضی از ابعاد آن، نامشخص باقی می ماند. به طور خلاصه می توان گفت این در حالی بود که ایالات متحده خبر داشت که اسرائیل محموله های اندکی را به ایران ارسال می کند. امریکا مخالف ارسال چنین محموله هایی بود و به آن اعتراض می کرد. در حالی که اسرائیل ادعا می کرد این کار برای غرب ارزش استراتژیک دارد. در همین زمان ایالات متحده این کمک ها را تا اندازه ای تحمل می کرد و امید داشت ایران در حمایت از گروه های تندرو در لبنان شیوه ای متعادل تر را در پیش گیرد. بخشی از این تحمل به این خاطر بود که ایالات متحده گمان می کرد باز گذاشتن یک خط ارتباطی با رهبری ایران، سودمند خواهد بود.
اسرائیل با تمام وجود سعی می کرد ایالات متحده را وارد این معاملات کرده و از این موقعیت برای آزادی ویلیام بیکلی رئیس دفترسازمان سیا در بیروت که در ۱۶ مارس ۱۹۸۴ ربوده شد، استفاده کند. این مسئله شواهد بیشتری را برای اعضای سازمان امنیت ملی فراهم آورد که حاکی از شکست تلاش های ایالات متحده در مبارزه با تروریسم بود و عدم توانایی آنها در تحت فشار قرار دادن گروه های لبنانی برای آزاد کردن شهروندان امریکایی گروگان گرفته شده را نشان می داد.
مایکلی لدین یکی از مشاوران سازمان امنیت ملی نیز در ۳و۴می ۱۹۸۵ به اسرائیل سفرکرد و با شیمون پرز و دیگر مقامات بلند پایه اطلاعاتی اسرائیل دیدار داشت. هنوز مشخص نیست که این دیدار در ادامه روابط گذشته با سران اسرائیلی و یا روابط پیشین با افسران اطلاعاتی اروپا بوده است یا به در خواست مشاور امنیت ملی، رابرت مک فارلین صورت گرفت. به هر حال لدین در اواسط می ۱۹۸۵ به مک فارلین گزارش داد و مک فارلین نیز در ۲۰ می ۱۹۸۵ جامعه اطلاعاتی را موظف کرد برآورد اطلاعاتی ملی ویژه ای از ایران بدست آورند.
با این حال این اعمال در تقابل مستقیم با سیاست های وزارت کشور امریکا بود. این وزارتخانه همچنان از عملیات صادقانه حمایت می کرد و تلاش می کرد تحویل محموله های نظامی به ایران را متوقف سازد. وزیر امور خارجه، جرج شولتز، در ۵ ژوئن ۱۹۸۵ رسماً به فعالیت های لدین اعتراض کرد و مک فارلین در ۱۴ ژوئن به شولتز اطمینان داد که لدین وی را از فروش سلاح به ایران دلسرد کرده است . و کار بر روی تنظیم دستور العمل تصمیم گیری امنیتی همچنان ادامه داشت.
اعتراض شولتز ممکن بود ارتباط تسلیحاتی را به کلی قطع کند که در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ پرواز ۸۴۷ شرکت هواپیمایی TWA ربوده شد. این باعث شد که ایالات متحده نشان دهد چگونه باید با تروریسم برخورد شود. در حالی که رئیس جمهور ریگان طی سخنرانی خود، ایران را «هم پیمان دولت های تروریست» خواند و آن را «نسخه بین المللی جدیدی از خشونت های مشترک جهانی» دانست، اعضای سازمان امنیت ملی متوجه شدند که ایالات متحده می تواند مجازات های کوچکی را اجرا کند.
این منجر به مذاکرات جدید در مورد چگونگی کمک اسرائیل به ایالات متحده شد و باعث گردید ایالات متحده برای آزادی گروگان های خود به دنبال راه حل جایگزین باشد. همچنین این مسئله باعث شد سیاست های ایران مورد توجه رئیس دفتر رئیس جمهور، قرار گیرد.
موضوع اصلی فرا رو، چگونگی تعامل با ایران بود. سپس این تعامل از سطح سیاسی خارج شد و کم کم با این موضوع در آمیخت که چگونه دولت می تواند حمایت از مخالفان خود را ادامه دهد، علیرغم این که کنگره با چنین کمک هایی مخالف است.
مک فارلین در تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۹۸۷، با ارسال پیش نویس دستور العمل تصمیم گیری امنیتی برای وزیر کشور، جرج شولتز و وزیر دفاع، کسپر وینبرگر، فروش سلاح و نقل و انتقال های اطلاعاتی به ایران را پیشنهاد کرد.
هر دو وزیر ،خواسته سازمان امنیت ملی را طی نامه ای رد کردند. شولتز در ۲۹ ژوئن اعلام کرد این کار با منافع امریکا در «تضاد» است و وینبرگر در ۱۶ ژوئن اظهار داشت «توجیه این کار بسیار مضحک است.»
بار دیگر تلاش برای ایجاد رویکردی جدید در روابط امریکا و ایران، با شکست مواجه شد و تنها گزینه ی باقی مانده آزاد کردن گروگان ها در لبنان بود. روشن بود که ایران تنها قدرت خارجی ای است که بر سرنوشت گروگان های امریکایی اشراف دارد و ترس از اینکه ادامه یافتن اسارت گروگان ها ،رئیس جمهور و حزب جمهوری خواه را دچار آسیب کند، اولویت بیشتری در ملاحظات استراتژیک به این مسئله بخشید. این تمایل به وسیله هر گونه حادثه مربوط به گروگان ها تقویت می شد، به ویژه زمانی که سوریه در اواخر سال ۱۹۸۵ به ایالات متحده خبر داد بوکلی در اثر شکنجه ،کشته شده است.
در همین زمان، اسرائیل به تلاش های خود برای راضی کردن ایالات متحده برای برقراری ارتباط با ایران ادامه داد. وزیر امور خارجه ی اسرائیل، دیوید کیمچ از اوایل پاییز سال ۱۹۸۴ از روابط امریکا و ایران حمایت می کرد. در ۳ جولای ۱۹۸۵ ،کیمچ به کاخ سفید رفت و بار دیگر حمایت های خود از روابط امریکا و ایران را اعلام داشت و خود را مجری دستور های شیمون پرز خواند. «فرستاده ی خصوصی» اسرائیلی دیگری در ۱۳ جولای با مک فارلین دیدار کرد. روز بعد مک فارلین نامه دیگری را برای شولتز ارسال کرد و در آن از رابطه با ایران حمایت کرده و یاد آور شد که این کار به گروگان های امریکایی در لبنان کمک خواهد کرد. این بار شولتز اعلام کرد که ایالات متحده تمایل خود را بدون هیچ گونه اقدام عملی نشان خواهد داد و خود مک فارلین باید پیشگام شود.
در این زمان (۱۳تا۱۷ جولای) بود که مک فارلین، رئیس جمهور ریگان را که به تازگی یک عمل جراحی را تجربه کرده بود، در بیمارستان ملاقات کرد. مک فارلین احساس کرد برای ارتباط با ایران به موافقت رئیس جمهور نیاز دارد. این ارتباط به طور هم زمان مورد حمایت دو دلال خصوصی اسلحه بود: یک فرد سعودی به نام عدنان خشوگی و یک ایرانی به نام منوچهر قربانی فر که بعضی او را مشاور نخست وزیر ایران می دانند. علاوه بر این یک دلال سلاح اسرائیلی، به نام ال شوییمر ، نیز توسط لدین و به سفارش دیوید کیمچ به مک فارلین معرفی شد.
در نهایت لدین در اواخر جولای با کیمچ ، قربانی فر و شوییمر و اسرائیلی دیگری به نام یاکوف نیمرودی ( رابط نظامی پیشین اسرائیل و ایران ) در اسرائیل ملاقات کرد. در نهایت این امر سبب شد برای برقراری رابطه با ایران در سازمان امنیت ملی طرحی تازه ریخته شود و ایالات متحده به منظور صیانت گروگان های خود، موشک ضد تانک تاو و موشک ضد هوایی هاوک را به ایران بفروشد.
این پیشرفت ها باعث شد در ۶ آگوست ۱۹۸۵ جلسه ای در کاخ سفید به ریاست رئیس جمهور ریگان برگزار شود. جزئیات جلسه مشخص نیست، اما واضح است که موضوع اصلی بررسی معاملات تسلیحاتی در برابر گروگان ها بود. رئیس سازمان سیا ویلیام کیسی و دونالد ریگان با انجام این معامله موافق بودند ،در حالی که شولتز و وینبرگر با آن مخالفت می ورزیدند. به نظر می رسد این جلسه به نتیجه ای رسمی دست نیافت اما نتیجه ی عملی این بود که در ۳۰ آگوست اسرائیل احساس کرد از طرف سازمان امنیت ملی اجازه یافته است که ۵۰۰ موشک تاو خود را به ایران بفروشد وایالات متحده این تعداد را جایگزین خواهد کرد.۱۰۰ عدد از این موشک ها در ۳۰ آگوست ۱۹۸۵ به ایران تحویل داده شد و ۴۰۰ موشک باقی مانده در ۱۴ سپتامبر به دست ایران رسید.
این معامله باعث شد یکی از گروگان های امریکایی به نام بنیامین ویر در ۱۴ سپتامبر آزاد شود. اما این خواسته ی ایالات متحده برای آزادی همه ی گروگان ها را برآورده نکرد. در واقع ایران با استفاده از این الگو در سال ۱۹۸۶ به صورت مستقیم از ایالات متحده یک محموله تسلیحاتی دریافت کرد. ایران گروگان دیگری را آزاد کرد و از مابقی آنها به عنوان اهرم فشار علیه امریکا استفاده کرد.
ایران با استفاده از الگویی مشابه در مقابل دریافت محموله ای دیگر، با اعمال فشار به حامیان لبنانی خود، در ۲۶ جولای لاورنس جنکو و در ۲ نوامبر ۱۹۸۶ دیوید ژاکوبسن را آزاد کرد. در هر مورد، حامیان لبنانی ایران یک سوم تا نیمی از آن چیزی را که ایالات متحده انتظار داشت، برآورده می کردند. به علاوه به نظر می رسد ایران در قبال آزادی گروگان ها، گروه های لبنانی را تشویق می کرد گروگان جدیدی بگیرند. در ماه نوامبر ۱۹۸۶ یعنی زمانی که معاملات تسلیحاتی مخفی ایران با امریکا آشکار شد، تعداد گروگان های امریکایی که در اسارت گروه های حامی ایران بودند، به تعدادی بیش از تعداد آنها درآغاز این روابط می رسید.
اینکه چرا منابع ایرانی این معاملات را در مطبوعات لبنانی افشا کردند، مشخص نیست. اما به نظر می رسد که چنین انتشاری ناشی از جنگ قدرت میان رفسنجانی و منتظری بود. این حادثه زمانی رخ داد که مجله ی سوری الشریعه در لبنان، در شماره ی ۴ نوامبر ۱۹۸۶ اعلان کرد مک فارلین به تهران سفر خواهد کرد.
حسن صبرا، مدیر این مجله بعد ها اظهار داشت که منبع این خبر دفتر منتظری بود.
رفسنجانی به طور رسمی در ۵ نوامبر، ۲۴ نوامبر و ۵ دسامبر این جریان را تأیید کرد.
جریان کامل معاملات ایران و امریکا در پایان هفته ی اول ماه نوامبر، انتشار یافت. کم کم روشن شد که ایالات متحده حداقل ۲۰۰۸ موشک تاو و ۲۳۵ موشک هاوک به ایران فروخته است. همچنین مشخص شد قسمت اعظم محموله های ایالات متحده را اسرائیل فراهم کرده است.
این افشاگری بر روابط ایالات متحده با کشور های حاشیه خلیج (فارس) و به طور کلی جهان عرب، تأثیر به سزایی گذاشت. این امر سبب شد که بسیاری از تلاش های امریکا در گسترش روابط با عراق، بی اعتبار شود و این فرض را پیش آورد که امریکا جریان تحویل سلاح به ایران را کاهش نداده است و باعث شد که دولت های جنوبی خلیج (فارس) به این نتیجه برسند که بیش از این نمی توان به ایالات متحده اعتماد کرد.
۸-۸) تأثیر روز افزون نیروی هوایی عراق :
معاملات تسلیحاتی امریکا، تأثیر چندانی در جنگ نداشت. عراق به حملات هوایی خود ادامه می داد در حالی که ایران خود را برای حمله زمینی گسترده ای آماده می کرد. در ۲۵ و ۲۶ نوامبر، عراق دور جدیدی از حملات هوایی را آغاز کرد. تقریباً ۵۴ جنگنده عراقی، شش هدف نظامی را مورد حمله قرار دادند. این اهداف شامل این مواضع بودند: یک واحد هاوک در دزفول، یک پادگان نظامی، یک پایگاه هوایی، ایستگاه راه آهن اندیمشک و لارک.
جنگنده های میراژاف۱EQ۵ عراقی که لارک را مورد حمله قرار دادند، باید ۱۵۶۰ مایل را پرواز می کردند. با اینکه دو جنگنده ی عراقی در طول حمله سوخت خود را به پایان بردند و مجبور شدند در عربستان سعودی فرود بیایند، حمله به لارک، ایران را غافلگیر کرد. چندین کشتی منهدم شدند و این حمله، موفقیت های استراتژیک قابل توجهی به همراه داشت. این حملات شمار حملات به نفتکش ها را در سال ۱۹۸۶ به ۹۰ مورد رسانید و نشان داد که ایران قادر نیست از تأسیسات صادرات نفت خود دفاع کند، مگر این که دفاع هوایی خود را باز سازی نماید.
این که تا چه حد عراق سوخت گیری مجدد خود را توسعه بخشیده بود ،مشخص نیست. اما حمله به لارک بیانگر این بود که برد عملیات های نیروی هوایی عراق، اکنون بیش از گذشته گردیده است. گزارش ها باز هم حاکی از آن بود که عراق ۱۰ عدد از هواپیماهای باری آنتونوف ۱۲ Cub شوروی را بازسازی کرده و به عنوان تاتنکر هوایی مورد استفاده قرار می دهد. این کشتی ها سیستم سوخت گیری مجدد هوا به هوا را با خود حمل
می کردند. عراق همچنین سیستم سوخت رسانی «یار به یار» را در اختیار داشت که توسط نیروی هوایی فرانسه توسعه داده شده بود. این سیستم به یک جنگنده ی میراژ اف۱ اجازه می داد تا ۲۳۰۰ لیتر از سوخت جنگنده مادر را در اختیار جنگنده ای دیگر بگذارد. انجام این سوخت رسانی بسیار دشوار و برای مسیر های طولانی نامناسب بود. اما به نظر می رسد این سیستم در حمله به لارک عملی شد و بردی ۱۴۰۰ کیلومتری که عراق به آن نیاز داشت را برآورده کرد.
عراق همچنین حمله به خارک را ادامه داد. در ۲۷ نوامبر عراق اعلام کرد دویست و پنجاهمین حمله ی خود به خارک را انجام داده است ،ولی هیچ گونه عملیات ضد هوایی از طرف ایران صورت نگرفته است. عراق همچنان به حملات خود به پالایشگاه های تهران، اصفهان و تبریز ادامه می داد و نیروگاه های برق را نیز از این حملات بی نصیب نگذاشت. عراق همچنین ادعا کرد که ظرفیت گذرگاه آبی سیری که تنها پنج کشتی بود را نیز کاهش داده است.
عراق همچنین در استفاده از بمب های هدایت شونده لیزری خود بهتر عمل کرد و تاکتیک های فرار از دشمن را نیز توسعه بخشید و تعداد حملات هوایی خود را بیشتر کرد. در روزی که لارک را مورد حمله قرار داد، ۱۶۴ حمله نیز بر فراز جبهه ها به انجام رسید. عراق در این حملات بیشتر ازسوخوهای ۲۰ومیگ های ۲۱ ساخت شوروی و میراژ های فرانسوی خود استفاده می کرد.
علی رغم معاملات تسلیحاتی متعدد، ایران در مقابل نتوانست در جنگ های هوا به هوا پیشرفت چندانی نشان دهد. در زمستان ۱۹۸۶ به نظر می رسید توان تدافعی نیروی هوایی ایران به ۴۰ جنگنده کاهش یافته است و مجموع دیگر هواپیما ها به ۸۰ تا ۱۰۰ فروند کاهش داشته است. ایران بیش از این قادر نبود از هواپیماهای گشتی مجهز به سیستم ارتباط هوایی P-۳C استفاده کند. برخی از منابع گزارش کردند که ایران تنها هفت فروند اف۱۴ فعال دارد که سیستم رادار آنها نیز آسیب دیده است.
یکی از سرهنگ های بازنشسته ی نیروی هوایی ایران ادعا کرد: تعداد جنگنده های اف۵، بین ۱۰تا۱۵ فروند می باشد،اف ۴ های ایران هم به ۲۰ فروند کاهش یافته اند و در حال حاضر، ایران هیچ هواپیمای شناسایی RF-۴ در اختیار ندارد، سه سی ۱۳۰ خود را به علت نداشتن قطعات یدکی از دست داده است و قادر است تنها از ۱۰ درصدظرفیت ۱۷ فروندبویینگ ۷۰۷، ۷ فروند بویینگ ۷۴۷ و مابقی سی ۱۳۰ های خود استفاده کند.
با این حال ایران در بکار گیری شماری از پدافند های ضد هوایی مستقر در زمین، موفق بود. ایران مدعی شد در ماه نوامبر با استفاده از موشک های ضد هوایی و پدافند های زمینی خود، ۱۰ جنگنده عراق را ساقط کرده است و نه موشک از ده موشک زمین به هوا، با موفقیت به هدف برخورد کرده است.
در این ادعاها، تقریبا اغراق شده است، اما عراق در طول پاییز و اوایل زمستان۵ تا ۱۲فروند جنگنده ی خود را از دست داد و این حاکی از آن است که محموله های مخفی ایالات متحده باعث شد که ایران در استفاده از سیستم دفاعی هاوک مؤثر عمل کند.
این بدگمانی ها در ماه نوامبر کم کم به یقین تبدیل شد. در این زمان روشن شد که ایران در جزیره ی خارک یک سایت موشکی سیار مستقر ساخته است. این مسئله مشکلاتی جدی را برای جنگنده های عراقی به وجود می آورد. عراق بعد ها ادعا کرد تلفات ناشی از سیستم ضد هوایی هاوک این کشور را مجبور کرد حملات خود به جزیره ی خارک را کاهش دهد، در حالی که بیشتر جنگنده های عراق در اثر شلیک موشک های RBS-۷۰ سوئیسی ساقط شده بودند.
ایران ضعف نیروی هوایی خود را با موشک های زمین به زمین تلافی کرد. این کشور با موشک های اسکاد حملات پراکنده خود به بغداد را ادامه داد. یکی از این موشک ها ۴۸ غیر نظامی عراقی را کشت و ۵۲ تن دیگر را زخمی کرد.
به علاوه ایران از طرق دیگر فشار های خود را افزایش داد. در اواخر ماه نوامبر ایران منطقه دیهوک در قسمت جنوبی خلیج (فارس) را بمباران کرد. همچنین میدان نفتی ابوبسک در ۱۰۰ مایلی ابو ظبی را مورد حمله ی هوایی قرار داد ، هرچند برخی منابع اعلام کرده اند که این عملیات به اشتباه توسط نیرو های عراقی انجام شده است.
ایران همچنین دولت های شورای همکاری خلیج را تهدید کرد که اعمال آنها را در حمایت از عراق به «خاطر» خواهد سپرد. این تهدیدات بیشتر متوجه عربستان سعودی بود که عراق را در حمله به لارک کمک کرده بود.
در همین زمان «جنگ نفتکش ها» روند هولناک خود را ادامه می داد. در حالی که پیش از این، ایران عملیات جنگنده ها و بالگرد های خود را در روز متوقف کرده بود، در ماه نوامبر حملات آزمایشی شبانه خود را آغاز کرد. همچنین ایران در ۱۷ اکتبر سال ۱۹۸۶ حملات شبانه خود با کشتی های سام را نیز آغاز کرد. ایران پنج کشتی باری و یک نفت کش را با استفاده از موشک های Sea Killer مورد حمله قرار داد. این کشتی ها تنها پنج مایل از سواحل عمان فاصله داشتند و در این حملات ۵ نفر کشته و ۱۳ نفر دیگر مفقود شدند. پس از این ایران در ماه نوامبر دو کشتی دیگر را به نام های Sham و August Star نیز مورد حمله قرار داد.
در اوایل ماه دسامبر سال ۱۹۸۶ ،۵۰ خدمه ی نفت کش ها در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که در تمام پنج سال گذشته میزان کشته ها تنها ۵۰ نفر بود. هزینه بیمه کشتی ها همچنان بالا می رفت و تقریباً در طول هر هفته، یک کشتی از بین
می رفت. بر اساس آمار شرکت بیمه گر لویدز ،در طول نه ماه اول سال ۱۹۸۶، ۹۷ حمله به کشتی های باری و نفت کش صورت گرفت که در مجموع ۱۷ کشتی نابود شد. این میزان در مقایسه با ۲۵۹ حمله ای بود که در تمام طول جنگ صورت گرفت،بسیار بالا بود.
عراق در طول ماه دسامبر حملات خود به شهر ها و تأسیسات اقتصادی ایران را ادامه داد. اما توسعه ی سیستم ضد هوایی هاوک در خارک باعث شد عراق حملات خود به این جزیره را کاهش دهد. به علاوه تلفات هوایی قابل توجه عراق باعث شد این کشور در استفاده از هواپیما های خود در سایر مناطق حفاظت شده ، دقت بیشتری را به خرج دهد. همچنین حملات هوایی عراق «دامنه بیشتری» یافت تا گستره وسیع تری از اهداف را در بر گیرد.
ایران نیز با حمله به لشکر هشتم عراق در بصره، این حملات را پاسخ گفت. همچنین با حمله توپخانه در جبهه ای ۵۰ مایلی، قسمت های لجستیک لشکرهای سوم، چهارم، پنجم و هفتم را مورد هدف قرار داد.
در مقابل این حملات، عراق نیز با استفاده از میگ های ۲۱ وسوخوهای۲۰ خود، اهداف نفتی و شهر های ایران را مورد حمله قرار داد. همچنین با استفاده از هواپیماهای میراژ، موشک های هدایت شونده ی لیزری را به سمت اهداف اقتصادی با ارزش ایران شلیک کرد. در ۱۳ دسامبر، عراق یک نیروگاه برق و یک سیستم ضد هوایی را در تهران مورد حمله قرار داد که اولین حمله به پایتخت ایران در هفت ماه گذشته بود.
حملات مشابهی نیز تا اواخر ماه دسامبر به شهرهای دیگر ایران ادامه داشت و تعدادی از غیر نظامیان در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که عراق ادعا می کرد تأسیسات اقتصادی و نظامی را مورد هدف قرار داده است.
تمام این حملات نشان می داد که عراق تمایل دارد جنگ را به سمت جنگ هوایی بکشد، در حالی که تأثیر استراتژیک این حملات بسیار ضعیف بود. زیرا عراق نمی توانست قدرت هوایی کافی را در حمله به یکی از سه هدف اصلی متمرکز کند. به نظر می رسد که اگر عراق در حملات هوایی توجه خود را معطوف به پالایشگاه ها، نیروگاه های برق و تأسیسات نفتی در خلیج (فارس) می کرد، نتیجه ی بهتری می گرفت تا این که حملاتی پراکنده را علیه اهدافی پراکنده انجام دهد.
۸-۷) عملیات کربلای ۴ ایران :
با این که ایران بین روز های پایانی سپتامبر و اواخر دسامبر ،حملات زمینی چندانی را انجام نداد، اما به نظر می رسید برای حمله ای گسترده ،آماده می شود. همچنین ادعا شد که در اواسط اکتبر، کرد های حامی ایران و پاسداران، کرکوک را بمباران کرده اند، ادعایی که با توجه به وضعیت سیاسی ایران مدارک چندانی برای اثبات نداشت. باران های زمستانی هم در اواسط نوامبر ، بدون وقفه شروع به بارش کرد.
در واقع جر و بحث های بسیاری بر سر چگونگی ادامه جنگ در میان رهبران ایرانی وجود داشت، اما نمی توان به درستی مشخص کرد که چه اتفاقی افتاد. بر اساس برخی از منابع ایرانی، میان عده ای از فرماندهان با تجربه ارتش و پاسداران و عده ی دیگری از پاسداران و ملا های بلند پایه مانند رفسنجانی ، بحث هایی در گرفته بود. گروه اول از طرف چهره هایی چون (امام) خمینی حمایت می شدند و معتقد بودند باید حملاتی کوچک و دقیق صورت گیرد. در حالی که دسته دوم اعتقاد داشتند باید حملات گسترده ای صورت گیرد که موفقیت آنها بستگی به شور انقلابی و ضعف عراق در مقابل این حملات دارد.
دیگر منابع اعلام کردند که میان فرماندهان ارتش مانند صیاد شیرازی و فرماندهان پاسدار مانند محسن رضایی، اختلافاتی پیش آمده است. بر اساس گزارشات ،نیروهای ارتش خواستار محاصره برنامه ریزی شده بصره از طریق فاو و هویزه بودند. در حالی که پاسداران خواهان حمله ی مستقیم از طریق شط بودند. با این حال ،گروه دیگری از منابع ذکر کرده اند که روابط تسلیحاتی ایران با امریکا باعث شد که رهبرانی چون رفسنجانی، علاقه شدیدی به عملیات های گسترده جدید نشان دهند.
به هر حال، به نظر می رسد، ایران ابتدا بر آن بود که حملات خود را در آگوست آغاز کند. سپس به این نتیجه رسید که حملات خود را در نوامبر تجدید کند. بعضی از نشانه های این پیشروی ها در نوامبر مشاهده شد. زمانی که ایران ادعا کرد یک میلیون زن بسیجی را از ماه سپتامبر سال ۱۹۸۰ تا کنون آموزش داده است و ۹۰ پادگان آموزشی برای زنان تاسیس کرده است. ایران همچنین ادعا کرد ۱۰۰۰ زن را برای استفاده ازموشک انداز آر پی جی و دیگر ماشین های جنگی، آموزش داده است. ایران ادعا کرد پنج تیپ از داوطلبان زن ، در ۳۰ نوامبر ،رو به روی ساختمان مجلس در تهران رژه رفته اند.
رفسنجانی در ۳ دسامبر جلسه ای را با فرماندهان نظامی برگزار کرد. وی در حضور ۱۰۰۰۰۰ پاسدار و بسیجی و ۲۰۰۰ ملا سخنرانی کرد و مشخص بود که ایران برای حمله آماده می شود. ایران اعلام کرد که ۱۰۰۰۰۰ نیروی بسیجی به سمت جبهه خلیج (فارس) حرکت کرده اند. این آماده سازی همچنان از الگوی سال گذشته پیروی می کرد. زمانی که نیرو های داوطلب پس از ریزش های ماه های اکتبر و نوامبر ،فراخوانده شدند و زمانی که فراخوان اولیه برای به کار گیری آنها ،در زمستان تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نگذاشت. در تئوری، با این زمان بندی در فراخوان نیرو های بسیج جدید، آنان در طی سه ماه آموزش های جنگی و تکنیک های رزمی را می آموزند و طی یک دوره ی سه تا شش ماهه وظایف خود را به انجام خواهند رساند. سپس به نیرو های بسیجی این اجازه داده می شد که دوباره نام نویسی کرده و یا به خانه های خود برگردند.
بدون در نظر گرفتن مجادلات در میان رهبران ایران، ایران در فراخوان جدید خود منتظر آموزش نیرو ها نماند. ایران در شب ۲۴دسامبر،عملیات جدیدی را با نام کربلای ۴ آغاز کرد. زمان بندی این عملیات به گونه ای بود که به نظر می رسید در صدد است کنفرانس سران اسلامی را که قرار بود در اواخر دسامبر برگزار شود، با نگرانی مواجه سازد. حداقل بر اساس یکی از منابع می توان گفت، عملیات بدین منظور انجام شد. هرچند این حمله بخشی از عملیات گسترده تری بود که در صدد محاصره بصره بود.
این حمله یکی از معدود عملیات هایی بود که به وسیله ی پاسداران رهبری نمی شد و نیرو های ایران در جبهه ای ۲۵ مایلی درعرض شط العرب عمل می کردند. دامنه عملیات از منطقه ی ابو الخصیب در نزدیکی جنوب بصره آغاز می شد و تا جزیره ی ام الرصاص در نزدیکی آبادان ادامه داشت. این عملیات متوجه نیرو های لشکر سوم عراق در شرق بصره و نیرو های لشکر هفتم در منطقه ی نزدیک به شبه جزیره ی فاو بود. این مناطق از مستحکم ترین مواضع دفاعی عراق بودند.
منابع در مورد مقیاس حمله آمار بسیار متفاوتی ارائه کرده اند، و ایران هم بعدها در مورد آن اغراق کرد. به نظر می رسد حمله با یورش ۱۵۰۰۰ نیرو که از جزایر ام الرصاص،ام بابی، قطیه و سهیل محافظت می کردند، آغاز شد. این جزایر نوعی «پل» استراتژیک را بر روی شط بنا می کردند که پهنای آن در این نقطه ۴۸۰ متر بود. حمله با موج آغازین کماندوها و غواصان که جزیره ی بی دفاع ام الرصاص و دیگر جزایر نزدیک آن را اشغال کردند، آغاز شد. بسیار شبیه به شیوه ای که در فوریه گذشته به کار گرفتند.
سپس ایران عملیاتی را در ساعات روز به انجام رساند و مواضع دفاعی جاده شط را در خاک عراق مورد حمله قرار داد. این حمله توسط تیپ معروف «محمد رسول الله صلی الله علیه و آله» رهبری شد. این نامی بود که ایران به تلاش های خود برای بسیج کردن ۱۰۰۰۰۰ نفر داوطلب داده بود. در حالی که نیرو های با تجربه ای در این عملیات شرکت داشتند، اما اساس عملیات حول نیرو های کم تجربه می گشت. بیش از ۶۰۰۰۰ نیروی پاسدار و بسیجی از شط عبور کرده و به جزیره ی ام الرصاص و خاک عراق رسیدند.
زمانی که نیرو های تلاش کردند در جاده شط به سمت بصره حرکت کنند، از طرف نیرو های ارتش حمایت اندکی را دریافت کردند. این حمایت شامل آتش توپخانه مستقر در عرض شط بود. بسیاری از نیرو های ارتش ایران در مواضع رو در روی بصره و یا جبهه مرکزی مقابل بغداد مستقر شده بودند. خصوصیات تاکتیکی این نیرو ها در مقابل نیرو هایی که به فاو حمله کردند، بسیار ضعیف تر بود. این نیرو ها بایستی مواضع مستحکم دفاعی در عقبه ی ام الرصاص را مورد حمله قرار می دادند و در ادامه باید از سیم های خاردار و میدان های مین عبور می کردند و علیه مواضعی می جنگیدند که پوشش آتش آنها بر روی منطقه ،بسیار عالی بود.
ترکیب بندی نیرو های حمله نیز بسیار ضعیف بود. نیرو های ایرانی از تاکتیک های نفوذی مناسبی استفاده نکردند، البته در ابتدای حمله پوشش شبانه را مورد استفاده قرار دادند. فرماندهان ایرانی نیرو های خود را در حملات مستقیم علیه مواضع مستحکم دفاعی عراق به کار گرفتند. در واقع برنامه ریزی عملیات کربلای ۴ بسیار ضعیف بود و در مقایسه با عملیات ضعیف بنی صدر در آغاز جنگ، عده ی بیشتری از نیرو های ایرانی را به کشتن داد. این عملیات به حملات پیاده نظام نیرو های بریتانیا، فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم ، در جنگ جهانی اول شبیه بود.
پس از گذشت یک روز و نیم از حمله، ایران متوجه اشتباه خود در حمله مستقیم به مواضع دفاع عراق شد. نیرو های ایرانی نه تنها در اثر آتش مستقیم کشته می شدند، بلکه بسیاری از آن ها مورد حمله ی بالگرد ها و جنگنده ها واقع شدند و بسیاری از نیرو های آبی- خاکی در طول نبرد غرق گردیدند. ایرانی ها تا کناره های شط عقب نشستند و با اینکه متخصصین در مورد مقیاس عملیات اختلاف دارند، اما بیشتر آنها تعداد کشته و زخمی ایران را بین ۹۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ نفر تخمین می زنند. عراقی ها ادعا کردند در مقابل هر عراقی، ۱۰۰ ایرانی کشته شده است. در نتیجه ۶۰۰۰۰ تا ۹۰۰۰۰ ایرانی مجروح و ۱۰۰۰۰ نفر نیز کشته شده اند. در مقابل عراق متحمل ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ کشته شد. همچنین ادعای ایران مبنی بر کشته و زخمی شدن ۹۵۰۰ تا ۱۴۰۰۰ نفر از عراقی ها کاملاً بی اساس است.
۸-۸) «عملیات نهایی» ایران علیه بصره:
شکست ایران در کربلای ۴ مانع تلاش های ایران برای اشغال عراق نشد. تنها چند هفته پس از کربلای ۴ ایران دو عملیات جدید را آغاز کرد: اولین عملیات کربلای ۵ نام داشت و به قصد تصرف بصره انجام شد. دومین عملیات کربلای ۶ نام گرفت و علیه مناطق شمالی بغداد، مناطق میان قصر شیرین و سومار صورت گرفت.
در میان این دو عملیات، کربلای ۵ عملیات مهمتری بود. همچنین برنامه ریزی آن نیز بهتر صورت گرفته بود. ایران از سال ۱۹۸۵ برای حمله ای گسترده به بصره طرح های زیادی را امتحان کرده است. در طول تابستان و پاییز سال ۱۹۸۶ ایران تمرینات زیادی را در سواحل خزر و بندر انزلی انجام داد تا بدین وسیله امکان عملیات در موانع آبی مقابل بصره را بسنجد. در این تمرینات نیرو های چند تیپ شرکت داشتند. این یکی از آمادگی های جدی ای بود که نیرو های ایرانی پس از شکست در بهار سال ۱۹۸۴، کسب می کردند.
در اوایل ژانویه، ایران ۲۰۰۰۰۰ نفر از نیرو های خود را در جبهه های جنوب مستقر کرد و همین تعداد را نیز عراق به جبهه آورد. اما تعداد نیرویی که در عمل وارد عملیات شدند بیش از ۱۲۰۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰۰ نفر نبودند که بیشتر آنها را نیرو های پاسدار و بسیج تشکیل می دادند. ۶۰۰۰۰ نفر از این نیرو ها در حمله ی آغازین از مرز شلمچه که ۲۰ کیلومتر با بصره فاصله داشت، به سرعت پیش روی کردند. ۶۰۰۰۰ نفر دیگر آماده بودند که به سرعت جایگزین شوند و ۸۰۰۰۰ نفر دیگر نیز در عقبه آماده ی انجام وظیفه بودند. ۷۰ درصد این نیرو ها بسیجی و پاسدار و ۳۰ درصد بقیه ،نیروی ارتشی بودند.
هدف تاکتیکی کربلای ۵ عبور از مرز های نزدیک به بصره بود. سپس گذشتن از موانع آبی اطراف این منطقه در نظر گرفته شده بود. نیرو های حمله کننده باید در استحکامات دفاعی بصره نفوذ کرده و بصره و فاو را از عراق جدا می کردند. اهداف استراتژیک و سیاسی ایران در عملیات کربلای ۵ را تنها می توان حدس زد. حداکثر اهداف در نظر گرفته شده برای ایران این موارد بود: فتح بصره و به وجود آوردن یک «پایتخت» جایگزین حامی خمینی در جنوب، نابود کردن ارتش عراق در جبهه های جنوب، ساقط کردن رژیم بعث و حرکت به سوی کربلا و نجف در شمال. برای حداقل اهداف این موارد را می توان نام برد: تضعیف ارتش عراق از طریق جنگ فرسایشی، تصرف بصره و متوجه کردن دولت های حاشیه ی خلیج (فارس) نسبت به ضعف عراق.
ایران در رسیدن به این اهداف با مشکلاتی جدی مواجه شد. عراق موانع دفاعی آبی و خاکی محکمی در اطراف بصره بنا کرده بود. تلاش های گسترده برای انجام عملیات های مهندسی گسترده از سال ۱۹۸۱ آغاز و در سالهای بعد با جدیت پیگیری شد. عراق یک مانع آبی طولانی را به عرض یک کیلومتر در شمال و جنوب بصره به وجود آورد. دقیقاً نزدیک به «گوشه»، جایی که ۹۰ درجه به شرق چرخش دارد، عراق با استفاده از موانع خاکی ، مانع زهکشی مرداب های منطقه مرزی شد.
در آغاز سال ۱۹۸۲ عراق دریاچه ی بزرگی را به نام دریاچه ماهی در عرض شط العرب در کنار بصره به وجود آورد. این دریاچه در نقطه اتصال ارتش سوم و هفتم عراق قرار داشت. دریاچه ماهی پر از رادار های مراقبتی، موانع زیرآبی، سیم خاردار و مناطقی بود که در آنها جریان برق فشار قوی عبور داده شده بود. عراق قادر بود به کمک گذرگاهی که از نزدیکی شلمچه آغاز می شد و با استفاده از خاک ریز های کوچکی که در دریاچه قرار داشت، به سمت مواضع دفاعی خود در دریاچه حرکت کند. این دریاچه بزرگ به وسیله کانال ها و موانع آبی دیگری که در هر نقطه ی ممکن احداث شده بود، تقویت می شد. نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر مربع موانع آبی به دفاع از مواضع نزدیک به مرز کمک می کرد و شط العرب نیز مانع بزرگ دیگری بود که دقیقاً در پشت این موانع قرار داشت.
عراق با استفاده از مواضع دفاعی مستقر در بصره از موانع آبی خود حمایت می کرد و این مواضع هنگام حمله ی ایران شامل پنج تا شش حلقه می شدند. عراق همچنین خاکریز ها و موانعی دفاعی در مرز های شمالی شط ایجاد کرد. این در حالی بود که موانع آبی و مرداب ها مواضع دفاعی مستحکمی را در مقابل ایران به وجود آورده بودند. اما عراق یک سیستم دفاعی اضطراری را در نزدیک مرز بنا نکرد. مواضع دفاعی عراق در بخش جنوبی شط به سمت شرق ابو الخصیب نیز مستحکم بود که در آن یک مجتمع پالایشگاهی در نزدیکی «گوشه» و در ۱۰ کیلومتری بصره قرار دارد.
اگر نیرو های ایرانی در بعضی از حمله های غافلگرانه ی خود موفق عمل نمی کردند، این مواضع تأثیر گذار تر می بودند. دلیل اصلی این غافلگیری ها هنوز مشخص نشده است. عراق متوجه آماده شدن ایران برای عملیات کربلای ۵ شد، اما نتوانست زمان و محل آغاز آن را پیش بینی کند. نیرو های عراقی مستقر در این منطقه شامل چهار لشکر و پنج تیپ گارد ریاست جمهوری بودند.
عراق بایستی در آغاز حمله، دفاع محکمی را به کار می بست. اما زمانی که حمله آغاز شد، تعدادی از یگان های دفاعی کلیدی، خارج از منطقه بودند. دو لشکر از نیرو های عراقی در قسمت غربی شط قرار داشتند تا از بصره دفاع کنند، در نتیجه عراق نیروی کافی برای دفاع از منطقه جبهه ی خود در اختیار نداشت.
عراق همچنین متوجه تجربیات جنگ در نیزار و شبهه جزیره ی فاو در اوایل سال ۱۹۸۶ نبود. زمانی که نیرو های ایرانی حمله ی خود را آغاز کردند، نیروهای ذخیره عراق آماده حرکت نبودند، به همین دلیل به کندی حرکت کردند. عوامل فصلی نیز به نفع ایران بود: سطح آب در نیزارهای نزدیک به بصره در حد بالای خود نبود ،اما به اندازه ای عمق داشت که قایق های موتوری ایران در آن آزادانه حرکت کنند. در مقابل هرگونه حرکت نیروی زرهی عراق غیر ممکن بود.
در نتیجه ایران در ابتدا به موفقیت های چشمگیری دست یافت. در ۹ ژانویه ی سال ۱۹۸۷ نیرو های ایرانی به سمت خوسک، دو نقطه از شمال شرق دریاچه ماهی و یک نقطه در شلمچه، پیشروی کردند. این نیرو ها می خواستند دریاچه ی ماهی را محاصره کرده و نیرو هایی را که در شرق شط از بصره دفاع می کردند، نابود کنند و به نقطه ای در نزدیکی ابولهزیب برسند.
۵۰۰۰۰ نیروی ایرانی در حمله ی آغازین حضور داشتند و پیشروی خود را در شب آغاز کردند. ایران اکنون در استفاده از حملات شبانه کاملاً کارآزموده شده بود و بازهم عوامل فصلی به نفع ایران بود:شب های طولانی و پوشش ابری مناسب.
طبق معمول ایران با استفاده از موج حملات انسانی مواضع عراق را مورد حمله قرار داد و یگان های انقلابی به دنبال آنها وارد عمل شدند.
نیروهای پاسدار و ارتش به ندرت مجهز به سلاح های سنگین بودند و معمولاً اهداف به خوبی برای آنها تعریف نشده بود. مدیریت جنگی آغازین آنها خوب بود و کادر رهبری حمله شامل فرماندهان، افسران غیر نظامی و نیروهای با تجربه بود. میانگین سنی نیروهای بسیجی ۱۴تا ۱۵ سال بود که دوره کوتاه ۴۵ روزه ای را در مراکز آموزش سپری کرده بودند. این نیرو تنها باعث یک شوک اولیه می شدند،سپس نیروهای با تجربه تر وارد عمل می شدند.
در روز اول حمله نیرو های ایرانی به سرعت شهر مرزی کوچک دوعیجی را تصرف کردند. علی رغم این که عراق از آتش سنگین، نیروی هوایی و گاز های سمی برای متوقف کردن نفوذ نیرو های ایرانی استفاده کرد، نیرو های ایرانی چندین موضع مهم دیگر را در مناطق مرزی به دست آوردند. ایران همچنین برای اولین بار از گاز سمی استفاده کرد، البته احتمال این هم وجود دارد که ایران چند خمپاره ی عراقی را به دست آورده باشد و یا خود عراقی ها به اشتباه نیرو های خود را هدف قرار داده باشند. به هر حال، نیرو های ایرانی، شلمچه، ۳۰ کیلومتر از جنوب بصره و دو خط آغازین خطوط دفاعی عراق در نزدیکی کوشک و ۴۰ کیلومتر به سمت شمال را اشغال کردند.
این تصرفات پایگاه امنی را در نزدیکی مرز به ایرانی ها بخشید. نیرو های ایرانی به سمت مناطقی در شرق شط العرب پیشروی کرده و به ۲۰ کیلومتری جنوب بصره رسیدند.
تلاش عراق برای ضد حمله در ۱۰ ژانویه موفقیت آمیز نبود. ایران تلاش کرد از خودرو های آبی خاکی خود استفاده کند، اما این خودرو ها امکان حرکت در مناطق مرطوب و مردابی را نداشتند و نیرو های عراقی هم قادر نبودند توسط سلاح های سبک، در مقابل نیروی زرهی پیاده ی ایران مقاومت کنند. ایران شش کیلومتر از مناطق میان دریاچه ی ماهی و شط را در اختیار داشت و پیشروی های بیشتری را به سمت جنوب شرق ادامه داد. بعضی نیروهای ایرانی موفق شدند در دو خط از خطوط دفاعی عراق در اطراف بصره نفوذ کنند. هر دو طرف در مورد تلفات طرف مقابل اغراق می کردند. در یازدهم ژانویه ایران ادعا کرد ۱۴۰۰۰ عراقی را کشته و یا زخمی کرده است. عراق نیز ادعا کرد ۱۱ تیپ پاسدار و چهار گردان دیگر را که مجموعاً ۶۰۰۰۰ نفر نیرو داشتند، نابود کرده است.
اهمیت این جنگ زمانی روشن شد که در ۱۳ ژانویه فرمانده سپاه انقلاب، تمام شهروندان را برای ثبت نام در «لشکر محمد رسول الله صلی الله علیه و آله» فراخواند. تلاش های صورت گرفته، نیرو های داوطلبی را در مساجد، کارخانه ها و دفاتر گرد هم آورد. اعلام بسیج عمومی که پیش از این صورت گرفت، تنها ۲۰۰۰۰۰ نیرو را فراهم آورد ،در حالی که حکومت برای تأمین نیروهای پاسدار به ۵۰۰۰۰۰ نفر احتیاج داشت. عراق در ۲۱ ژانویه برای ثبت نام از داوطلبین بین ۱۴ تا ۳۵ سال اعلان عمومی کرد، در حالی که پیش از این صدام حسین اقدام ایران در نیرو گیری از میان پسران زیر ۱۸ سال را عملی «غیر اخلاقی» خواند بود. عراق دانشجویان و مدرسان زیر ۳۵ سال دانشگاه را برای افسری انتخاب
می کرد.
روند جنگ به سمتی رفت که پیروزی با کشوری بود که می توانست از نیروی تقویتی خود استفاده بیشتری کند. عراق در ۱۲ ژانویه نیرو های جدیدی از گارد ریاست جمهوری را به کار گرفت و از این زمان به بعد دفاع عراق کار خود را شرو ع کرد. با اینکه تلفات نیرو های عراقی چشم گیر بود، اما میزان آن بسیار کمتر از تلفات ایران بود. تجهیزات سنگین و توپخانه ای عراق همچنان دست نخورده بود و می توانست آنها را با تأثیر روز افزونی به کار گیرد. بخشی از این تأثیر بیشتر ، ناشی از سازماندهی بهتر و گستردگی بیشتر نیرو و بخشی از آن به علت عوارض طبیعی منطقه بود. با حرکت نیرو های ایرانی به سمت دشت های خشک و حمله به مواضع دفاعی اصلی بصره، این نیرو ها به شدت از فقدان قدرت آتش و قدرت تحرک کافی که آنها را در مقابل مواضع عراقی حمایت کند، رنج می بردند. نیرو های ایرانی در پشتیبانی و تأمین مهمات برای نیرو های پیشرو، مشکلات بسیاری داشتند.
عراق پس از ۱۳ ژانویه قادر بود به طور کامل از نیروی هوایی خود بهره بگیرد. عراق ادعا کرد تنها در روز های ۱۴ و ۱۵ ژانویه ۵۰۰ حمله ی هوایی را صورت داده است. عراق همچنین ادعا کرد در تاریخ ۱۵ ژانویه یک اف ۱۴ ایرانی را در خلال یک نبرد هوایی مورد هدف قرار داده است .و همچنین اعلام کرد که ۲۱۸ خودرو و ۲۱ قایق را نیز منهدم کرده است .
در پاسخ، ایران ۵۰۰۰۰ نیروی پیاده به جبهه گسیل کرد.این تقویت موجب شد تا ایران پیروزی های محدودی بدست آورد.همچنین ایران در تاریخ ۱۷ ژانویه حملات محدودی را از طریق نیروی دریایی انجام داد که اهداف آن را را ساحل شرقی شط تشکیل می داد.در ۱۸ ژانویه ایران جزایر بوارین، دوعیجی،ام طلال و فیاض را تصرف کرد که این جزایر در شط قرار داشتند.حملات اصلی ایران ازشمال وجنوب نتوانستند طبق نقشه قبلی باموفقیت به یکدیگر متصل شوند .علی رغم تقویتی که ایران در نیروهایش انجام داده بود ،تلفات سنگینی در این حملات رو به جلو از خود به جای گذاشت .در تاریخ ۱۶ ژانویه رسانه ها ی آمریکای به طور تخمینی اعلام کردند که در نبرد ایران و عراق ۴۰۰۰۰ نیروی ایرانی و ۱۰۰۰۰ نیروی عراقی کشته شده اند.دلیل بوجود آمدن چنین تلفات سنگینی کاملا واضح بود. واین درصد تلفات برای ایران یک امر استثنایی بود و ایران از این مسئله بسیار رنج می برد و در این حال، بسیاری از کشته شدگان در میدان نبرد جا مانده بودند .به طوری که عراقی ها در نزدیک بصره هزار نفر را دفن کردند.بهترین کاری که ایران توانسته بود در روز های ۱۶ تا ۱۹ ژانویه انجام دهد این بود که مواضع محدودی را در نزدیکی بصره تصرف و شهر بصره را با پرتاب تعداد بیشتری موشک مورد فشار و در حلقه محاصره قرار داده بود .موج جدیدی از حملات پاسداران نیز در ۱۹ و ۲۶ ژانویه صورت گرفت .در این حمله ایران توانست نیروها رابه مقدار ۱۴تا ۱۵ کیلومتر به شرق بصره نزدیک تر کند و طی این حملات نیز ایران به میزان سه کیلومتر به درون نقاط اصلی دفاعی عراق در ابو قضیب نفوذ کرد.ایران قبلا ۶۰ کیلومتر مربع را تصرف کرده بود، اما در این حملات نتوانست میزان قابل توجهی به آن اضافه کند و به جای پیشروی در مقیاس کیلومتر، متر به متر جلو می رفت.عراق نیز از تلفاتی که در اثر حملات ایران به آن وارد می شد، آسیب می دید و در یک آسیب جدی، چندین تانک و هواپیمای خود را از دست داد .حتی عراق تائید کرد که در در گیری های فوریه و ژانویه ۵۰ جنگنده یعنی ۱۰ درصد از کل نیرو هوایی اش را از دست داده است. عراق همچنان با مشکل عدم استفاده مناسب از تکنولوژی دفاعی روبرو بود. توپخانه ها ، خمپاره ها و موشک های عراق به دلیل این که در بسیاری از موارد در نیزارها و آب فرود می آمدند، قدرت انفجار خود را از دست داده و با موانع بسیاری برخورد می کردند.بنابر این نیروهای ایرانی قادر بودند در شب براحتی پناه بگیرند و با کندن چاله در زمین از گزند حملات عراق محفوظ بمانند. فشار ایران بر بصره چنان سنگین بود که عراق را مجبور کرد تا تعداد بیشتری از نیروهای ذخیره گارد ریاست جمهوری را به خدمت بگیرد و لشکر هفتم خود را در عمق خطوط دفاعی بصره مستقر کرد.میزان دقیق نیروهای عراقی که وارد عمل شدند، به طور دقیق در دسترس نیست ،اما می دانیم که لشگر هفتم عراق به نیروهای لشگر سوم که در حال دفاع از جنوب و شرق بصره بودند، اضافه شد.طبق برخی گزارشات جنگ تاثیراتی نیز در سطوح بالای فرماندهی عراق به جای گذاشته بود .به نظر می رسید که صدام حسین همیشه خود را به نوعی از جنگ وبه عهده گرفتن مسئولیت عملیات ها کنار می کشید و این مطلب کاملا در عملیات های قبلی واضح بود.در این شرایط ژنرال عادل جواد تانون، فرمانده ستاد کل عراق درست مانند ژنرال تالیا خلیل الدوری فرمانده سپاه سوم عراق از چشم همه افتاده بودند.و تعداد زیادی از افسران رده بالای سپاه سوم و هفتم عراق برکنار یا در برخی موارد، کشته شده بودند.
در کنار این مسئله بسیاری از نیروهی مجرب،افسران عالی رتبه و نیروهای آموزش دیده عراق نیز در این درگیری ها کشته شدند .عراق ظرف یک هفته، میلیون ها دلار مهمات را از دست داده بود و در اواخر ژانویه ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ دستگاه خودرو های زرهی خود را از دست داد.درگیری بر روی زمین بین روزهای ۲۹ تا ۳۱ ژانویه به شدت ادامه داشت. ایران در ۲۹ ژانویه حملات جدیدی را آغاز کرد که بوسیله آن توانستند حلقه سوم دفاعی عراق را بشکنند و به حوزه غربی رود جاسمین دست پیدا کنند. البته این هدف چندان مهمی به حساب نمی آمد.ایران در این حملات تعداد زیادی کشته و زخمی از خود به جای گذاشت و می توان گفت این حمله دفع شد.در حقیقت ایران آنقدر کشته و زخمی داده بود که میتوان گفت که این عراق بود که مجددا ابتکار عمل را بدست گرفت.عراق همچنین چندین پاتک را انجام داده و بیست کیلومتر مربع از منطقه دریاچه ماهی را آزاد کرد.در اوایل فوریه تعداد تلفات تخمینی ۱۷۰۰۰ کشته و ۳۵۰۰۰ تا ۴۵۰۰۰ مجروح برای ایران و ۶۰۰۰ کشته و ۱۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ مجروح برای عراق اعلام شد.مطلب بدتر اینکه گویی تلفات ایران در این عملیات ها بسیار کم بوده است ، زیرا ایران ۱۰۰۰۰۰ نیرو را بسیج کرد که طی این عملیات ها ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر از آنها، کشته شدند.
ایران همچنین ادعا کرد که ۱۷۵۰ اسیر جنگی گرفته است که شامل ۲ سر لشگر ،۱۰ سر تیپ و ۱۴۵ افسر دیگر نیز می شدند.
در هر حال ایران در این زمان از کمبود امکانات برای تقویت نیروهایش رنج می برد.در ۱۱ فوریه ۱۹۸۷ و در هفتمین سالگرد انقلاب ایران ،رهبران ایران به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ ایران در بصره به تدریج در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است.رفسنجانی و سایرین می گفتند که مستحکم ترین دفاع نظامی جهان را در هم شکسته اند و با تخریب درصد بالایی از ارتش عراق به پیروزی دست پیدا نمودند.البته بسیار بعید بودکه در این زمان جنگ پایان پذیرد .در ۱۲ فوریه خمینی پس از ۳ ماه سکوت اعلام کرد که این جنگ برای ما مقدس است و تا پیروزی نهایی ادامه پیدا خواهد کرد.او همچنین همزمان با نوروز ایرانیان در ۲۱ مارس اعلام کرد که پیروزی نهایی بدست خواهد آمد. ایران همچنین اعلام کرد که لشگر ولی عصر (مهدی)متشکل از ۱۰۰۰۰۰ نیروی داوطلب نیز تشکیل شده است. هنوز حداقل ۳۰۰۰۰ نیروی ایرانی در حوالی دریاچه ماهی موضع گرفته بودند . هرروز به داوطلبان اعزامی به جبهه ها افزوده می شد.در گیری های سنگینی در اواسط ماه فوریه در جریان بود و نیروهای پیاده عراقی عملکرد خوبی را از خود بنمایش نگذاشته بودند.به برخی از نیروهای عراقی که در خط دوم دفاعی بودند ،مهمات و اقلام پشتیبانی نرسید و نیروهای عراقی در کل تلفات سنگینی به جای گذاشتند که همه اینها ، تنها برای دفاع از مقدار بسیار کمی از قلمرو عراق بود.
ایران تنها توانسته بود در جنگ بر روی زمین به میزان بسیار کمی پیشروی کند .در حالی که ایران مواضعی را به عرض ۱۰ کیلومتر تحت تصرف خود درآورده بود ،هنوز نتوانسته بود از فضای باریک بین شط العرب و دریاچه ماهی عبور کندو بسیاری از نیروهای پیاده ایرانی تنها در محوطه ای به طول ۵ کیلومتر و عرض ۱ کیلومتر متمرکز شده بودند.در سومین هفته ماه فوریه پیروزی بزرگ ایران تصرف ۱۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق بود که آن نیز در مراحل مختلف جنگ از بین رفت.
ایران این دفاع عراق را پاسخ داد.ایران به سرعت یک گروه از ارتش را از جبهه سومار به سمت عراق حرکت داد و برای تهیه ماشین های زرهی و توپخانه سنگین مقداری عملیات ایضایی انجام داد تا یک حمله همه جانبه به بصره را تدارک ببیند.ایران دو حمله دندانه دار را در در ۲۲-۲۳ فوریه انجام داد ،اما تنها تعداد کمی از نیرو ها ی پیاده در این عملیات ها شرکت داشتند.این حملات علیه مواضع عراق در شرق بصره و در طول جاده شلمچه به بصره انجام شد .این عملیات جدید عملیات یازهرا نامیده می شد.این عملیات دستاوردهای محدودی در پی داشت و موجب شد تا تیپ های ۹۸،۷۰۵ و ۴۳۷ عراق تلفاتی در حدود ۲۰۰۰ نفر را متحمل شوند.
مجدادا حملات ایرانیان نتوانست آسیب چندانی به دفاع عراق وارد کند و این موجب شد که ایران نیز متحمل تلفات سنگینی شود.بدلایلی نا معلوم، این شکست ها مو جب شد که ایران به عملیات کربلای ۵ خاتمه دهد.در ۲۷ فوریه ایران اعلام کرد که فاز جدیدی از نبرد آغاز شده است.ایران همچنین اعلام کرد که حملات ایران ۵۶۵۰۰ کشته برای عراق به همراه داشته و عراق نیز اعلام کرد که ۲۳۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰۰ تن از نیروهای ایران را کشته است.
با اینکه ادعای هر کدام از طرفین با اغراق فراوانی همراه بود ، اما طبق هر استانداردی که در نظر بگیریم ، نبرد در این مرحله بسیار خونین بود.
پایان رسمی عملیات کربلای ۵ از سوی ایران به معنی پایان یافتن جنگ نبود .تنها ۳ روز پس از اینکه ایران پایان عملیات کربلای ۵ را اعلام کرد ،نیروهای ایرانی مجددا حملات خود به سمت بصره را آغاز کردند.وقتی این حملات شکست خورد،عراق پاتک های محدودی را علیه ایران در منطقه دریاچه ماهی انجام داد.این پاتک در ۱ مارس اتفاق افتاد و فرمانده نیروی هوایی عراق حامد شعبان و فرمانده لشکر سوم عراق ،ضیاء الدین جمال اعلام کردند که تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را از بین برده اند.در حقیقت عراق تنها به اهداف محدودی دست پیدا کرده بود و همچنین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ کشته به جای گذاشته بود و حداقل ۵۰ تانک و ماشین زرهی از دست داده بود .دفاع عراق در بصره مانند فاو بود، اما با این تفاوت که نسبت به ایران تلفات سنگین تری را متحمل شد.
در نهایت نبرد در بصره منجر به محاصره ای شد که طی آن ایران حملات خود بوسیله پیاده نظام را متوقف کرد .اما به موقعیت مناسبی جهت حمله و بمباران شهر بصره دست یافت.مهمترین تاثیر نبرد بصره این بود به نظر میرسید ایران به این نتیجه رسیده بود که نمی تواند با حملات روبه جلو علی رغم آمادگی نیروهای خود، عراق را شکست دهد .چند ماه بعد ،فرمانده سپاه ایران محسن رضایی پیشنهاد حمله به بصره را از منظر دیگری مطرح کرد و گفت:" مرحله قطعی جنگ را باید در بصره قرار دهیم و جنگ به مرحله ای وارد شده که آینده عراق را رقم خواهد زدو درگیری های پیشروی ایران، شامل در گیری های محدود و بزرگ در داخل عراق است .ما نقشه هایی داریم که طی آنها می توانیم نیروهایی را در داخل عراق سازماندهی آموزش و مسلح کنیم واین یک جبهه جدید است."
در این سخنان به عملیات های محدود در داخل خاک عراق و تاکیدش بر استفاده از نیروهای کرد ،اشاره شده بود.علی رغم اینکه این نظرات پس از شکست های ایران در بهار ۱۹۸۴در دست یابی به اهداف اولیه مطرح شده بود.
۸-۵) بصره و جنگ شهر ها:
نبرد در بصره مجددا عراق را بر آن داشت تا جنگ در شهرها را مجددا از سر بگیرد.در طول ماه ژانویه ،عراق بالای ۲۰۰ پرواز دور برد بر فراز ایران انجام داد و در مجموع بوسیله حملات موشکی زمین به زمین، به ۳۵ شهر ایران حمله کردکه این شهر ها شامل قم،نهاوند،رامهرمز ،اصفهان و دز فول می شدند.در پایان ماه ژانویه ،ایران اعلام کرد که در خلال حملات به شهر هاو طی یک هفته، ۳۰۰۰ نفر کشته شده اند.
همچنین عراق ۷۵ حمله علیه مراکز اقتصادی ایران بین ۱ ژانویه تا ۱۴ فوریه انجام داد.
ایران اعلام کرد که آمار تلفاتش در طول ماه ژانویه بیش از ۱۸۰۰ کشته و ۶۲۰۰ زخمی بوده است و تنها در یک روز ۲۰۲ کشته و ۶۴۴ زخمی از حملات هوایی عراق به ایران به جا مانده است. بعدها ایران اعلام کرد که در کل حملات عراق به ایران از تاریخ ۱ ژانویه تا ۱۸ فوریه ۴۰۰۰ تن کشته و ۱۲۰۰۰ مجروح شدند.
ایران به سختی می توانست در نبرد هوایی با عراق برابری کند و هواپیماهای ایرانی در ۹ فوریه ،یک به یک در بصره سر نگون می شدند.ایران حملات بیشتری را بوسیله موشک های اسکاد به سمت بغداد و بصره آغاز کرد که ۶ موشک در ۱۱روز اول در بغداد فرود آمد.این حملات به ۹ موشک در ۵ فوریه افزایش یافت و ح انبوهی از آتش توپخانه علیه اهداف شهری بین طرفین رد و بدل شد.عراق همچنان به حمله کردن به خلیج ادامه داد و ایران نیز در عوض کشتی های کشور های هم پیمان با عراق را مورد هدف قرار
می داد.این حملات بخصوص علیه کشتی های کویتی انجام می گرفت و و در طی ۴ ماه یعنی از اوایل دسامبر تا آخر ماه مارس، ۱۵ کشتی کویتی مورد هدف قرار گرفت.حملات آزادانه ایران در خلیج با حملاتش به ۲۰ کشتی نمایانگر شده بود.این حملات مهمترین عاملی بود که باعث شد کویت کشتی های خود را پرچمدار کند و از این مرحله، جنگ وارد فاز جدیدی شد.
اطلاعات در خصوص الگوی کلی بمباران های دو طرف تا حدی غیر قابل استناد است. طبق یکی از منابع موجود، عراق بین ۱ تا ۱۵ ژانویه ۵ بار به سمت کشتی های ایران حمله برد و ایران ۹ مرتبه. عراق ۳۰ هدف شهری را مورد اصابت قرار داد و ایران ۳ هدف.در ۱۵ تا ۳۰ ژانویه عراق ۲ حمله را به سمت کشتی ها انجام داد و ایران حمله ای انجام نداد.عراق ۱۸ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۱۵ هدف که ۳ تای آن بوسیله اسکاد بود،هدف قرار داد.در ۱ تا ۱۵ فوریه ۴ حمله به کشتی ها از سوی عراق انجام شد ولی ایران حمله ای نداشت .عراق ۲۷ هدف شهری و اقتصادی و ایران ۵ هدف را مورد اصابت قرار داد که هر پنج تای آن بوسیله موشک های اسکاد بود.در ۱۶ تا ۲۸ فوریه عراق ۵ حمله به کشتی ها داشت و ایران حمله ای نداشت ،عراق ۹ هدف شهری و اقتصادی ودر مقابل، ایران حمله ای نداشت.و در طول کل ماه مارس عراق ۸ حمله به کشتی ها و ۴ حمله به اهداف شهری و اقتصادی داشت وایران یک حمله به کشتی ها و حمله ای به اهداف شهری نداشت. دلیل اصلی این تغییرات در الگوی حملات بر ضد مواضع شهری، آتش بسی بود که در ۱۸ فوریه اعلام شد .عراق این آتش بس را در ۱۸ فوریه اعلام کرد و ادعا کرد که این آتش بس به درخواست رئیس سازمان مجاهدین خلق ،مسعود رجوی، انجام شده است. در عمل به نظر می رسید که این کار برای این بود که ایران در قبال توقف حملات هوایی عراق، فشارهای خود بر بصره را کاهش دهد.
جنگ شهر ها برای عراق تنها مزایای بسیار کمی در پی داشت و البته این پیروزی های محدود با صرف هزینه هایی بالا بدست آمده بود.در ۲۲ فوریه ایران اعلام کرد که ۵۷ هواپیمای عراقی را سرنگون ساخته اما عراق تنها ۱۵ عدد را تائید کرد.در پایان ماه ژانویه ایران ادعا کرد که ۶۸ جنگنده عراقی را منهدم کرده است، اما مقامات عراقی گفتند این رقم کمتر از ۳۸ عدد بوده است .به نظر می رسید که عراق در روز های ۱۴ و ۱۵ فوریه ۳ هواپیمای دیگر را نیز در حمله به شهر های اصفهان ،گچساران و ایذه از دست داده است. حداقل یکی از آنها بوسیله موشک زمین به هوا مورد هدف قرار گرفته بود.اولین دلیلی که می توان برای از دست رفتن جنگنده های عراقی در حمله به شهرها برشمرد، برد کم دفاع هوایی و ترکیبی از مشکلات تعمیرو نگهداری و خطای خلبان بود .ایران به ندرت هم دفاع هوایی و هم پروازهای هجومی را با هم انجام می داد و در روزتنها ۴ تا ۱۱ پرواز را انجام می داد.
ایران تنها تعداد محدودی از موشک های متوسط زمین به هوا را در اختیار داشت وشاهدان عینی می گفتند که جنگنده های عراقی می توانستند بدون اینکه موشک های هاوک آنها را رد یابی کنند، بر فراز شهر ها پرواز کنند.با این حال در مواردی این موشک ها درست عمل می کردند.عراق اعلام کرد که در ۹ ژانویه یک میگ ۲۵ ،در ۱۴ ژانویه ۲ بمب افکن توپولوف و در تاریخ ۲۸ ژانویه یک میگ ۲۳ که در ارتفاع ۱۳۰۰۰ پایی پرواز می کرده ،در نزدیکی بصره بوسیله موشک های هاوک مورد اصابت قرار گرفته اند.
این اظهارات عراقی ها به بیان این مطلب کمک می کند که واحد های موشکی هاوک در مواردی در نزدیکی جزیره خارک و بصره با پوشش سیستم ناو بری امریکا و اسرائیل، دوباره فعال شده بودند و هواپیماها عراقی را منهدم ساخته بودند.
۸-۶) عملیات کربلای ۶ ؛حملات جدید ایران به شمال:
دومین حمله بزرگ ایران در اوایل سال ۱۹۸۷ عملیات کربلای ۶ نام داشت که در آن، ایران به شمال بغداد و مناطق سومار و قصر شیرین ضرباتی را وارد آورد.نیروهای ایران در این عملیات را ۸۰۰۰ نفر تشکیل می دادند که اکثر آنها نیروهای ارتش بودند.بیشتر این افراد را باقی مانده نیروهای زرهی ایران و تانک های خود کششی بودند.کارشناسان آمریکایی به طور تخمینی می گویند که ایران ۱۰۰۰ تانک را به منطقه آورده بود. ایران تقریبا ۶۰۰۰۰ نفر از این نیروها را جمع آوری کرده بود تا حملاتی را به نفت شهر واقع در ۱۱۰ کیلومتری شمال بغداد تدارک ببیند.
نیروهای ایرانی پیشروی خود را از شب ۱۳ ژانویه آغاز کردند.این عملیات تنها ۵ روز پس از عملیات کربلای ۵ صورت گرفت.از جمله اهداف این عملیات این بود که عراق با توجه به اینکه باید همزمان در ۲ جبهه بجنگد ،در زمینه استفاده از نیروهای ذخیره دچار مشکل شود.مانند سایر عملیات های کربلا، زمان به طوری بود که عراق می توانست قبل از اینکه حمله بعدی به او صورت بگیرد ،پاتک هایی را ترتیب دهد.ایران توانست به سرعت به اهداف محدودی دست پیدا کند .عملیات برای ایران به نحوی بود که اعلام کرد در این عملیات ۲۰ هواپیمای عراقی و ۴۰۰ تانک را منهدم ساخته است.به هر حال عملکرد عملیات کربلای ۶ به گونه ای نبود که نفوذ کافی را در داخل خاک عراق بوجود بیاورد واز مشکلات عراق در بکارگیری و انتقال نیروهای خود به جنوب که ۳۷۵ کیلومتر فاصله داشت، بهره برداری کند.فاز اصلی عملیات کربلای ۶ تنها ۵ روز پس از آغاز به پایان رسید و تهاجم ایرانیان تقریبا با شکست روبرو شد و نتوانستند فشار عمده ای به ارتش عراق وارد سازند.این مطلب نامعلوم است که آیا دامنه نا محدود این عملیات به این امرمربوط بوده که نیروهای شرکت کننده در آن ارتشی بودند ویاخیر؟اما این حقیقت واضح است که فشاری که ایرانیان در این حملات به عراق وارد کردند، آنقدر نبوده که بتوانند در خط دفاعی ارتش دوم عراق نفوذ کنند،چه رسد به تهدید بغداد که در ۹۰ مایلی جنوب این منطقه عملیاتی بود.آنها تنها در این عملیات تپه هایی مرزی را به وسعت ۶۵ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع تصرف کردند که این قلمرو از اراضی ایران در سال ۱۹۸۰ توسط عراق اشغال شده بود.
۸-۷) فتح ۴ ،کربلای ۷،کربلای ۸و کربلای ۹ ؛حملات جدید ایرانیان به شمال:
ایران در تلاش بود تا بصره را از نیروهای عراقی بگیردیا حداقل ادعای این امر را اعلام کند.و به این منظور حملاتی را ترتیب می داد.در ۱۲ فوریه و در حالی که زمان اندکی از دستور خمینی مبنی بر ادامه جنگ تا پیروزی نهایی گذشته بود، ایران اعلام کرد که عملیات فتح ۴ را در ارتفاعات حاج عمران آغاز کرده و هدف نهایی آن حرکت به سمت اربیل عراق است.در ۱۴ فوریه ایران اعلام کرد که عملیات با موفقیت انجام شده و آنها توانسته اند سایتی راداری را که عراق از آن برای بمباران ایران استفاده می کرده است، منهدم سازند.دلیل اینکه چرا چنین عملیاتی انجام شد، مبهم است. اما این عملیات بیشتر از اینکه جنبه تبلیغاتی داشته باشد، نوعی پیروزی روحیه بخش به حساب می آمد.
کرد های مخالف عراق حملاتی را از شمال به سمت بغداد ،ترتیب دادند، اما دستاوردهای آنان نسبتا محدود بود.حملات کردها از سازماندهی کافی و مناسب برخوردار نبود و واثرات واقعی کمی در پی داشت .آنان نتوانست کاری کنند که عراق مقدار زیادی نیروی انسانی را به منطقه انتقال دهد.
این مسئله تا حدودی به خاطر وجود ترکیه بود ،زیرا ترکیه به شدت گروه پ ک ک را درهم شکسته بود .جنگ در ترکیه منجر به کشته شدن ۱۸۰ نفر از مردم و ۲۶۰ نفر از شبه نظامیان شده بود.که این در گیری در سالها ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ اتفاق افتاده بود.ترکیه همچنین شروع به مسلح کردن روستاهای خود در مقابل شبه نظامیان کرد کرده بود. همچنین ترکیه گروه های کردحامی ایران را وقتی می خواستند در داخل خاک عراق عملیات کنند ،در هم شکسته بود.در نوامبر سال ۱۹۸۶ دولت ترکیه اعلام کرد که دو عملیات زمینی و بیست حمله هوایی را در خاک عراق و در مناطق کرد نشین با حمایت دولت عراق انجام داده است و هدف آن جلوگیری از تحرکات نظامی گروه های کرد بوده است. در ۴ مارس ۱۹۸۷ ترکیه با حمایت عراق به شهر های کرد نشین ارا،سیراک و آلانیش حمله کرد تا به گروه های کرد عراقی فشار وارد آورد.ایران حملات خود را در روزهای باقی مانده از ماه فوریه و در بیشتر روزهای ماه مارس متوقف کرده بود و تاکید خمینی برای بدست آوردن پیروزی نهایی در هیچ جا مگر جبهه بصره، تحرکاتی نظامی را در بر نداشت .واضح بود که رژیم خمینی تصمیم های سختی را در مورد آینده اتخاذ کرده بود.مشکلات ایران در زمینه انتقال نیرو در حال رشد بود و از طرفی ایران از زمان اولین حمله اش در سال ۱۹۸۶ تلفات زیادی را متحمل شده بود.وضعیت آب و هوا نیز تهاجم ایران در جبهه های جنوبی و مرکزی را بسیار مشکل ساخته بود. زیرا نیروی هوایی و توپخانه و سیستم های تدافعی عراق در هوای صاف و زمین های خشک ،برتری زیادی نسبت به نیرو های ایرانی داشتند.
در این دوره ،ایران با هشت انتخاب نظامی روبرو بود که هر کدام ریسک خاص خود را داشتند:
۱) اول اینکه می توانستند در راستای نفوذ به حلقه های دفاعی عراق که پیرامون بصره بود، تلاش هایی را انجام دهند.
۲) ایران می توانست از جزایری که به تازگی در شط العرب تصرف کرده بو،د حملات جدیدی را به سمت مناطق جدیدی از عراق آغاز کند.
۳) ایران میتوانست به جنوب بصره نفوذ کرده و با نیروهایی که در فاو داشتند، پیوند بخورند.
۴) ایران می توانست با توجه به موقعیت استراتژیک منطقه ،کماکان بوسیله موشک و آتش توپ به محاصره بصره ادامه داده و نیروهای عراقی را با وارد آوردن تلفات سنگین ،تضعیف کند.
۵) می توانست با آغاز حملات جدید به شمال عراق از نیروهای شبه نظامی کرد نیز استفاده کرده و علاوه بر تهدید صادرات نفت عراق موجب انتقال نیروها به شمال شود . همچنین در مناطق شمالی از عراق امتیاز بگیرد.
۶) می توانست از جبهه سومار به سمت شمال بغداد حرکت کند و از خطوط سخت دفاعی عراق عبور کند .در ضمن این منطقه ،مرتفع و کوهستانی بود.
۷) می توانست از نیروهای در حال رشد گارد دریایی خود استفاده کرده و بوسیله موشک های کرم ابریشم حملات عراق به کشتی های خود را متوقف ساخته و با توجه به تهدید قسمت جنوبی خلیج، پشتیبانی عراق را متوقف سازد.
۸) می توانست از اقدامات تروریستی برای فشار وارد کردن به کویت و عربستان استفاده کند تا آنها حمایت های خود از عراق را کاهش دهند.
معلوم نیست که ارتش و نیروهای پاسداران کدام ترکیب از این گزینه ها را انتخاب کردند .اما معلوم بود که ملا های ایران کدام گزینه را انتخاب خواهند کرد.ایران ابتدا تلاش کرد تا به شمال عراق حمله کند ،شاید که یک راه حل متفاوت در این مرحله جواب دهد.سپس علی رغم شکست های قبلی که در این زمینه به ایران وارد شده بود ، ایران مجددا تلاش کرد تا بصره و جنوب عراق را محاصره کند.
در تاریخ ۲ مارس ۱۹۸۷ ایران یک حمله جدید را با نام کربلای ۷ آغاز کرد.این تهاجم در منطقه ای کوهستانی در شمال با نام گردمند اتفاق افتاد که این منطقه نزدیک به ارتفاعات حاج عمران بود .این ارتفاعات در غرب پیرانشهر ایران و در شرق شهر راوندی در کردستان عراق بود.این منطقه در سال ۱۹۸۳ نیز محل در گیری بود.این منطقه از این لحاظ اهمیت داشت که در عمق ۱۸ کیلومتری خاک عراق بوده و این اجازه را به ایران می داد که به جاده اصلی راوندی احاطه پیدا کندو با نیروهای کرد ضد عراقی پیوند خورده و فشار خود را بر منطقه کرکوک که در ۶۰ مایلی جنوب راوندی بود، افزایش دهد.
۴۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش ،پاسداران و نیروهای تیپ ۶۴ ارومیه ارتش به همراه نیروهای کرد حامی ایران،با مهارت خاصی توانستند به داخل استحکامات عراق که ۸۳۰۰ فوت از سطح دریا ارتفاع داشت، نفوذ کنند .این نیروهای تدافعی از تیپ ۹۶ و لشگر ۵ عراق بودند.حمله ایران به صورت حرکت نیروهای پیاده بود، اما بوسیله بلدوزر و گریدر یک جاده مستقیم برای آنها ایجاد می شد تا پشتیبانی و تقویت نیروها براحتی انجام پذیرد.عراق در این مناطق توانایی دفاع و قدرت آتش را داشت اما نیروهای عراقی برای عکس العمل نشان دادن بسیار نا آماده و ناکارآمد بودند.نیروهای ایرانی وکرد مهاجم ظرف مدت ۲۴ ساعت اهداف خود را محاصره کردند.آنها همچنین توانستند مواضع دیگری را در نزدیکی شهر شوما مصطفی در اختیار بگیرند.و علی رغم اینکه عراقی ها بارها در طول ۵ تا ۸ مارس پاتک می کردند،اما تا روز ۹ مارس، ایران تاعمق ۲۰ کیلومتری عراق پیش رفته بود.
پیروزی های ایران در این منطقه هنوز به موقعیت خوب عراقی ها برای دفاع از کرکوک آسیبی وارد نکرده بود ،اما ترکیب این عملیات با عملیات هایی که در جنوب و بصره اتفاق می افتاد، صدام حسین و نیروهای حزب بعث را به شدت نگران ساخته بود.در ۱۵مارس ۱۹۸۷ صدام حسین در بغداد جلسه ای ۵ ساعته تشکیل داد که در این جلسه ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع ،علی حسیب الماجد عضو ارشد حزب بعث و لطیف نظیف جاسم ،وزیر اطلاعات عراق حضور داشتند.با اینکه محتوای این جلسه نا معلوم است، اما منابع عراقی این احساس را داشند که در این جلسه شکست عراق در نبردی فرسایشی، موضوع نگرانی فرماندهان عراقی بوده است. به نظر می رسید که در این جلسه تصمیم گرفتند تا از نیروهای گارد ریاست جمهوری و نیروهای ذخیره در سطح گسترده تری استفاده کنند و از نیروهای مردمی نیز لشگری عظیم برای حمله متقابل تدارک ببینند.عراق همچنین تصمیم گرفت که جنگ نفتکش ها را آرام تر سازدو به این نتیجه رسید که در حجمی زیاد از گازهای سمی استفاده کند.این تصمیمات همگی بیانگر ترس عراق از این بود که شاید جنگ فرسایشی منجر به شکست عراق شود.البته دلایل خوبی وجود داشت که عراق از حمله ایران بترسد.در ۶ آوریل، ایران مجددا حملاتی را به وسیله موجی از نیروهای پیاده به سمت بصره آغاز کرد که این عملیات در جنوب منطقه دریاچه ماهی انجام شد.این عملیات کربلای ۸ نام داشت و ۳۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ نیروی ایرانی را شامل می شد که بیشتر آنها را پرسنل سپاه پاسداران تشکیل می دادند.این نیروها در یک جبهه باریک در مواضعی که ایران قبلا در نبرد بصره فتح کرده بود، می جنگیدند و حملات جدیدی را بوسیله نیروهای پیاده آغاز کردند و باید در مسیر خود از کانال هایی دوتایی عبور می کردند که تنها موانع آبی بر سر راه آنها بود.
عملیات ایران تنها ۳ روز به طول انجامید و در طی این ۳ روز حمام خون به راه افتاد . نیروهای ایرانی حمله خود را به استحکامات عراق آغاز کرده بودند، اما عراق هم قبلا متوجه شده بود و هم در آمادگی کامل به سر می برد.کشته ها و زخمی های ایران در حدود ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر بود که درصد بالایی از آنها کشته شده بودند و عراق نیز ۲۰۰۰ نفرکشته و زخمی داده بود که درصد کمی از آنها کشته شده بودند.
تنها کاری که ایرانی ها در این عملیات انجام دادند، عبور از اولین کانال آبی بود و توانسته بودند ۱.۵ کیلومتر در منطقه ای که حداقل استحکامات را داشت ،پیشروی کنند.با اینکه فهمیدن دلیل این مسئله مشکل است اما خمینی در این زمان به هشت نفر درجه سر لشگری اعطا کرد و به نظر می رسید که علت اصلی، افزایش روحیه نیروها بود.
با این حال حملات ایران به عراق خاموش نماند و رفسنجانی در سخنرانی خود در ۸ آوریل اعلام کرد که ما در سال جدید به پیروزی خواهیم رسید.
در روز بعد، ایران حمله جدیدی را به جبهه مرکزی آغاز کرد .این عملیات کربلای ۹ نام داشت و در نزدیکی قصر شیرین و در ۱۱۰ مایلی شمال بغداد انجام می گرفت.این عملیات به استعداد ۲ تیپ انجام شد و ۴ روز به طول انجامید. اهداف این عملیات مانند عملیات کربلای ۷ ،دستیابی به ارتفاعاتی استراتژیک در شمال عراق ومشغول کردن نیروهای عراقی در شمال بود .اما این عملیات مانند کربلای ۷ به موفقیت قابل توجهی دست نیافت و تنها با پیشروی های اندکی همراه بود.عملیات های کربلای ۸ و ۹ پایانی بر نبردهای زمینی ایران در سال ۱۹۸۷ و همچنین پایانی بر تلاش های ایران در جهت شکست عراق و پیروزی نهایی بر این رژیم بود.این عملیات ها نشان داد که ایران می تواند در حملات خود به اهداف کوچک دست پیدا کند،اما برای دست یابی به اهداف بزرگ استراتژیک، دچار کمبود های فراوانی است ، مگر اینکه عراق در استفاده از سیستم دفاعی خود و برتری قدرت آتشی که دارد، اشتباهات بزرگی مرتکب شود.ایران مرتبا از پیروزی نهایی سخن می گفت ،اما استعداد تهیه نیروی انسانی لازم را برای حمله به عراق در اختیار نداشت.
مسئله کلیدی تلفات ایران بود.در اواخر آوریل ۱۹۸۷ ایران و عراق از بابت تلفات متحمل شده خویش، ضربه های بسیاری دیده بودند .به خصوص ایران که در این دو حمله اخی، ۳ تا ۶ برابر عراق متحمل تلفات شده بود.قبرستانهای اطراف تهران و بغداد در حال بزرگ شدن بودند، اما ایران از این بابت با سختی بیشتری مواجه گردیده بود.
اینکه تخمین در مورد تلفات جنگ بسیار مشکل است، اما می توان گفت ایران در طول ۴ ماه یعنی از اواخر دسامبر تا ماه آوریل ۵۰۰۰۰ کشته داده بود . و در کل از آغاز جنگ تا این زمان ۶۰۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰۰ نفر ایرانی کشته و دو برابر این مقدار زخمی شده بود.تقریبا ۲ میلیون ایرانی بی خانمان شده بودند و تقریبا هیچ گونه رشد اقتصادی ای از سال ۱۹۷۷ به بعد در ایران وجود نداشت.
به طور قطعی معلوم نبود که چرا بصره به نقطه عطف جنگ تبدیل شده بود؟وچرا حملات ایران در سال ۱۹۸۷ از این منطقه بر عراق وارد می شد؟
این مسئله بستگی زیادی به فضای عمومی ،روحیه و ظرفیت های بازسازی در ایران داشت.این مسئله واضح بود که با توجه به تلفات سنگینی که ایران متحمل شده بود تا حدی روحیه نیروها از بین برود .نیروهای ایرانی می خواستند زندگی خود را نجات بدهند و آرزو می کردند که سایر ایرانی ها به جای آنها در جبهه های نبرد باشند.در این زمان تعدادی از نیروهای پاسداران شروع به ایجاد مشکلاتی کردند .و اولین اعتراض ضد جنگ را با جمعیت اندکی در خیابان ولی عصر تهران به نمایش گذاشتند و در خواسته های خود این را مطرح کردند که صدام بخشیده شود.
تقریبا واضح بود که این اعتراضات ،ملاها را برای اینکه زندگی نیروهای نظامی را بدون هیچ هدفی به خطر می انداختند، سرزنش می کردند.ایران در این زمان با شرایط ویژه سیاسی و نظامی روبرو شده بود که این شرایط، روحیه و انگیزه مردم را برای ادامه جنگ کاهش می داد.همچنین در این زمان بحث ها به این جا کشیده شد که جنگ مهمتر است یا تاکتیک های مبتنی بر نیروی انسانی؟
با اینکه تلاش میشد تا این مسائل تنها به عنوان اختلاف نظر بین سپاه و ارتش ویا رفسنجانی و ملاها نگریسته شود، اما بیشتر سنگینی این اعتراضات به سمت فرمانده سپاه پاسداران بود که در پشت جبهه ها قرار داشت و دراکثر موارد ،دلایلی برای توجیه مسائل مطرح شده خود ، نداشت.
اما مطلبی که واضح است این بود که کربلای ۸ آخرین مرتبه ای بود که ایران توانست چندین هزار نیرو را به جبهه های عراق که از لحاظ دفاعی بسیار خوب بودند، بفرستد.
همین طور در عراق نیز دلیلی برای ادامه جنگ وجود نداشت .تلفات عراق در حملات ایران از ماه نوامبر به ۶۵۰۰۰ نفر رسیده بود که از این مقدار ۸۰۰۰ تا۱۵۰۰۰ نفر کشته شده بودند.تقریبا نیمی از بصره به کویر تبدیل شده بود و تعداد زیادی آواره ، روی دست عراق باقی مانده بود.بنابر این دیگر دلیلی برای عراق باقی نمانده بود که فکر کند می تواند ایران را در جنگ شکست دهد.
با اینکه نیروهای عراقی در دفاع بهتر از سالهای گذشته عمل کرده بودند اما باز هم در بکارگیری قدرت دفاعی خود با مشکل مواجه بودند.آنها همچنین کماکان با مشکل عدم بهره وری مناسب از توپخانه خود مواجه بودند.بیشتر آتش توپخانه عراق از بین
می رفت ،چراکه استقرار نیروهای ایرانی در هور و زمین های مرطوب بود و این مسئله باعث می شد که بیشتر گلوله ها ،کارایی مناسب نداشته باشند.چراکه آنها را به صورت بی هدف و در مناطق مرطوب شلیک می کردند.بعضی از گزارشها حاکی از آن بود که عراق در بعضی روزها ۱ میلیون گلوله شلیک می کرد و مخارجش به ماهی ۱ میلیارد دلار می رسید.
تلفات هوایی عراق نیز از زمان آغاز کربلای ۴ بسیار زیاد شده بود.عراق ۷۰ جنگنده یا احتمالا ۹۰ جنگنده را در این مدت زمان از دست داده بود.عراق همچنین به دادن تلفات هوایی در مارس و آوریل نیز ادامه داد .و در این صورت ،جذب و تربیت خلبان ها کار بسیار مشکلی بود.
حتی در مواقعی که جنگ اوج می گرفت عراق از نیروی هوایی خود برای پشتیبانی کمک می گرفت و فرماندهان عراقی بارها می گفتند که از هلیکوپتر های جنگی استفاده می کنند .عراق معمولا از تاکتیک های هوایی استفاده می کرد مثلا بالگرد ها را به راکت هایی مجهز کرده بود که می توانستند از داخل خطوط دفاعی عراق، نیرو های ایرانی را مورد هدف قرار دهند.
اما نیروهای عراقی همچنان به شکست های خود در هماهنگی بین نیروها ادامه می دادند.عراق هنوز از ساختار فرماندهی ضعیف خود رنج می برد و حملات عراق بیشتر تجمعی از تکنولوژی جنگی در یک منطقه تا نمایش مناسبی از هماهنگی نظامی در جنگ بودند.
محسن داوری
ترجمه:سیدرضا مرزانی