دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

شکست در استراتژی


شکست در استراتژی
● حرکت به سمت راهبرد برد- برد
امروز ایران نسبت به دو دهه گذشته بسیار بی پروا شده و اعتماد به نفس آن در حمایت از شبه نظامیان شیعه در عراق و حزب الله لبنان و هم اکنون حمایت از حماس در فلسطین افزایش یافته است. سلطه و هژمونی ایران درخاورمیانه طی چند سال گذشته به نحو قابل ملاحظه ای رشد یافته است.
نویسندگان مقاله حاضر ضمن بیان مطلب فوق سیاست های دولت های مختلف آمریکا را در قبال ایران به نقد کشیده و به جورج بوش توصیه می کنند تا گزینه تهدید ایران را کنار گذاشته و به دنبال تعامل با ایران و اجرای یک سیاست برد – برد باشد. شما را به خواندن بخش اول این مقاله دعوت می کنیم.
ایران در مذاکرات هسته ای خود با سایر کشورهای جهان، استراتژی ای را دنبال می کند که بر اساس آن یک چیز مهم را از دست می دهد در عوض یک چیز کم ارزش را بدست می آورد. دولت ایران در پاسخ و واکنش خلاقانه و مبهم خود به قطعنامه ۱۶۹۶ شورای امنیت سازمان ملل ادعا کرده است که آماده مذاکرات در خصوص همه مسائل از جمله تعلیق فعالیتهای مربوط به غنی سازی است اما هرگونه پیش شرطی را در این خصوص نمی پذیرد.
استراتژی آنها روشن است: تاخیر، پیچاندن و طفره رفتن جهت خرید زمان برای به سرعت گذشتن زمان و کنترل روند غنی سازی اورانیوم. در همین حال، ایران با نشان دادن انعطاف پذیری خود، به چین و روسیه در ازاء جلوگیری از غرب، بویژه آمریکا از تعقیب هرگونه اقدام زورگویانه جدی که توسط سازمان ملل تحمیل شود، پیشنهاد کمک کافی داده است.
پیشنهاد رژیم ایران رهبران غرب را در یک وضعیت دشوار قرار داده است. اگر آنها هیچ کاری نکنند، ایران طی دهه آینده یا زودتر به یک قدرت هسته ای بدل خواهد شد. اگر غرب صبر و شکیبایی خود را در ارتباط با این قضیه از دست بدهد و به دنبال اعمال تحریم ها از سوی سازمان ملل باشد، استدلال مقامات ایران این خواهد بود که آنها می توانند میان روسیه و چین با سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل شکاف ایجاد کنند و از این طریق از تحمیل تحریم های جدی حتی اگر تصویب شود، جلوگیری کنند. آنها ممکن است درست فکر کرده باشند. افزون بر این، اگر ایالات متحده آمریکا تحمل خود را در مسیر اعمال تحریم های بی اثر از دست بدهد و درصدد اقدام نظامی پیشگیرانه باشد، مقامات ایران و همچنین اکثر کارشناسان بین المللی معتقدند که اروپا در این ائتلاف مشترک شرکت نخواهد داشت.
حمله پیشگیرانه سبب کشته شدن شمار زیادی از افراد غیرنظامی بی گناه خواهد شد، اماکن فرهنگی قابل احترام را منهدم خواهد ساخت و اکثریت جامعه ایران را در پشت سر دولت، تجدید سازمان خواهد کرد و حیات سیاسی جدیدی به آن خواهد بخشید و بهانه ای را برای سرکوب شدید سایر مخالفان دموکراتیک ایجاد می کند. بنابراین به دلیل آن که آمریکا این راهبرد را دنبال می کند پیروزی سیاستمداران کنونی ایران قطعی است.
ما نیاز به رویکرد جدیدی داریم. اکنون زمانی است که آمریکا باید در رفتار و برخورد با ایران زیرک باشد و طرح و ساختار برد – برد خود را تدوین نماید که ما در اینجا پیشنهاد می کنیم:
اتخاذ یک سیاست دومسیری عالمانه که با بی باکی و به طور مستقیم با رژیم ایران و مردم این کشور در خصوص همه مسائل مربوط به روابط دو جانبه کنار بیاید و مصالحه نماید. با توسعه و گسترش این دستور کار و برنامه که نه تنها شامل کنترل تکنولوژی های هسته ای ایران می شود بلکه شامل لغو تحریم ها و دموکراسی و حقوق بشر و حتی روابط دیپلماتیک می شود؛ سیاست سازان آمریکا می توانند تغییر اساسی در بسیاری عوامل و پارامترهای محدود شده در مذاکرات به بن بست رسیده با ایران ایجاد کنند به اندازه ای که کنترل تسلیحات و دموکراسی را تامین نماید.
● «شکست استراتژی کنونی آمریکا»
تدوین یک فرمول جدید برای تعامل با تهدید ایران باید با یک ارزیابی دقیق و ناب از شکستهای کنونی و گذشته همراه باشد. از زمانی که آیت الله خمینی و حامیانش قدرت را در ۱۹۷۹ به دست گرفتند چهار هدف بر دستور کار سیاسی آمریکا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران مسلط شد: محدود ساختن اعتماد به نفس تهاجمی ایران در منطقه، آسیب رساندن به حمایت تهران از برخی گروه ها، ارتقا و پیشرفت دموکراسی و حقوق بشر{مورد نظر آمریکا} در ایران و بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح های اتمی.
پیشرفت در خصوص هر یک از این اهداف به نحو شگفت آوری تقلیل یافته و ضعیف شده است. امروز ایران نسبت به دو دهه گذشته بسیار بی پروا شده و اعتماد به نفس آن در حمایت از شبه نظامیان شیعه در عراق و حزب الله لبنان و هم اکنون حمایت از حماس در فلسطین افزایش یافته است. سلطه و هژمونی ایران درخاورمیانه طی چند سال گذشته به نحو قابل ملاحظه ای رشد یافته است.
طی ۲۵ سال گذشته آمریکا تحریم های اقتصادی را به ایران تحمیل کرد، عراق را در جنگ با ایران مسلح نمود، از ا نواع گروه های مخالف رژیم ایران حمایت کرد و تلاش های بین المللی از جمله تلاش برای جلوگیری از ادغام ایران در سازمان تجارت جهانی را برای منزوی ساختن ایران سازماندهی کرد.
هیچ یک از این راهبردها پیشرفت ملموسی برای اهداف اصلی سیاست آمریکا در قبال ایران نداشته است. از بسیاری جهات، ایران امروز در بهترین وضعیت استراتژیک خود از زمان انقلاب تاکنون قرار دارد.
● « بن بست تحریمها»
سیاست کنونی که توسط دولت بوش دنبال می شود هیچ امیدی را بر نمی انگیزد. دولت بوش با سنجش گزینه های سیاسی مختلف در در دوره نخست خود به یک سیاست تعریف شده متعصبانه در خصوص کنترل تسلیحات در دوره دوم خود دست یافت.
اگر ایران فعالیتهای غنی سازی خود را به حالت تعلیق درآورد آمریکا به متحدان اروپایی خود بویژه فرانسه، آلمان و انگلیس برای ورود به مذاکره با ایران ملحق خواهد شد. اتحادیه جدید میان چین، اروپا و روسیه در مورد ایران موفقیت بزرگی برای دولت آمریکا خواهد بود. هنوز این مسئله که چگونه پیروزی سمبلیک و نمادین اتحاد جامعه بین المللی و انزوای ایران در نهایت منجر به تعلیق برنامه هسته ای ایران خواهد شد، به هیچ وجه روشن نیست. تهران از پیشنهاد اروپا و آمریکا امتناع ورزیده است در حالیکه اشاره و کنایه آن برای مصالحه و توافق صرفا برای تاخیر انداختن هرگونه تلاش جدی برای تحریم های موثر سازمان ملل کافی بوده است. از اینرو، اگر شورای امنیت سازمان ملل با اکراه به فشارهای آمریکا جهت اعمال تحریم تن در دهد نتیجه آن بعید است تحریم قاطعی باشد که اقتصاد ایران و برخی کشورهای دیگر را از کار بیندازد.چین اخیرا یک قرارداد نفت و گاز چند میلیارد دلاری با ایران بست که همین امر پکن را یک شریک بی تمایل در اعمال یک رشته تحریم ها علیه ایران می کند. روسیه نیز بعید است که با تحریم های شدید علیه ایران موافق باشد.«سرگئی لاوروف» وزیر دفاع روسیه اخیرا اظهار داشت: ما نمی توانیم از اولتیماتوم هایی حمایت کنیم که منجر به بن بست شده و سبب تشدید آن گردد. منطق این قضیه در نهایت منجر به استفاده از زور خواهد شد. روسیه علاوه بر نیروگاه بوشهر که طی دهه گذشته در تلاش برای ساخت آن بود، منافع مشترک اقتصادی دیگری نیز با ایران دارد. نه این که نیروگاه بوشهر نخستین قرارداد سودآور برای روسیه باشد. حتی فرانسه و انگلیس در حمایت از تحریمی که به اقتصاد آنها ضرر وارد می سازد اکراه دارند. تحریمی که شامل صادرات نفت باشد، قیمت نفت را تا سطحی بالا می برد که شرط های جمهوری اسلامی ایران برای اروپا غیر قابل تحمل خواهد شد. افزون بر این، حتی اگر یک تحریم جدید که مورد حمایت سازمان ملل هم باشد به تصویب برسد، ایران به خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای تهدید خواهد کرد. همانگونه که موفقیت برنامه تسلیحات اتمی هند و پاکستان ثابت کرده است، یک دولت مصمم برای دستیابی به این تکنولوژی ها، آن را با هر هزینه ای انجام خواهد داد.
در طولانی مدت، تنها راه حل برای تهدید هسته ای ایران، ظهور یک ایران دموکراتیک است. در کوتاه مدت، تنها راه برای کاهش تهدید هسته ای ایران، تعدیل و اصلاح انگیزه های تهران برای دستیابی به سلاح های هسته ای است.
در نهایت، رنجها و آلام تحریمهای اقتصادی، به توده مردم تحمیل خواهد شد نه به نخبگان حکومت.
محدود ساختن سفرها و تحریم های مالی که نخبگان ایران را نشانه گرفته است در غیاب سایر ابزار و لوازم مفیداست اما آنها تنها هزینه های اعتراض و مخالفت را افزایش می دهند.
روشن است که تحریمهای جدید اقتصادی نظیر توقیف واردات بنزین به بسیاری از مردم که غرب در تلاش برای اختیار دادن به آنهاست، آسیب می رساند؛ اشتباهی که حتی کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا به آن اعتراف کرده است.
چنین اقداماتی، رنجش ها و بیزاری را افزایش می دهد که بسیاری از آنها ممکن است علیه غرب باشد نه دولت تهران. در مقایسه با رهبران دموکراتیک آفریقای جنوبی طی دوران آپارتاید، استدلال دموکراتهای ایران این است که مردم ایران نباید به خاطر تنبیه رژیم، آسیب ببینند.
● «گزینه های نظامی غیر واقعی»
هنگامی که تحریم ها به شکست منتهی شدند برخی استدلال می کنند که بوش به عنوان آخرین راه چاره، باید فرمان حمله نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران از جمله مجموعه غنی سازی نطنز، راکتور بوشهر، و شاید برخی تاسیسات دیگر در تهران و اصفهان را صادر کند. طرفداران این گزینه، حمله هوایی موفقیت آمیز اسرائیل علیه مجموعه هسته ای اوسیراک عراق در ۱۹۸۱ را مثال می زنند.
یک حمله از سوی اسراییل یا آمریکا به آمال و آرزوهای ایران خاتمه نخواهد داد، اما این روند، تجدید نظر مقامات ایران از هزینه تلاش برای آغاز مجدد این برنامه را کند کرده و دست کم زمان را برای تغییر رژیم می خرد.
هزینه ها و امور غیرقابل پیش بینی از یک حمله نظامی بسیار زیاد است. یک حمله هوایی بعید است که برای انهدام تاسیسات هسته ای ایران موفق شود. همانگونه که برخی کارشناسان برآورد کرده اند تعداد این سایتها بیش از ۱۸ مورد است که رژیم ایران آن را اعلام کرده است و در اعماق زمین پنهان شده اند. سایر این سایتها هنوز کشف نشده است. افزون بر این، حتی اگر عملیات نظامی برای کند کردن برنامه هسته ای ایران موفق عمل کند این امر تهران را ترغیب می کند که تلاشهای خود را برای ساخت بمب و خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای افزایش دهد. همچنین از آنجا که تاسیسات ایران در نواحی شهری مستقر هستند یک حمله نظامی پیشگیرانه، سبب کشته شدند هزاران تن از ایرانیان بی گناه خواهد شد و منجر به تخریب بناهای قدیمی تاریخی و مذهبی می شود. اصفهان مرکز برنامه هسته ای ایران است اما در عین حال یکی از زیباترین شهرهای ایران نیز محسوب می شود و مهد آثار تمدنی ارزشمند است.
حمله گسترده هوایی علیه تاسیسات هسته ای ایران و دیگر پایگاه های نظامی – که عظیم خواهند بود و شانس زیادی برای موفقیت دارند- مردم ایران را پیرامون نظام تجدید سازمان خواهد کرد، دولت را تقویت می کند و تحسین و تمجید قابل ملاحظه و تمایل کنونی ایرانیان نسبت به آمریکا را تحلیل خواهد برد!
نیازی به گفتن نیست که حمله یکجانبه به ایران آسیب بیشتری به مواضع و جایگاه ایالات متحده در جهان ( پرستیژ آمریکا بیش از هر زمان دیگری در پایین ترین سطح خود قرار دارد) وارد خواهد ساخت. در نهایت، چنین حمله ای دستاویزی برای افراد متعصب، در جهان اسلام، از جمله افرادی در ایران خواهد بود که آن را جنگ صلیبی کنونی بوسیله مسیحیان- یهودیان غرب علیه شرق تلقی کنند.
دولت ایران همواره تهدید کرده است که در پی چنین حمله ای، شبه نظامیان عراق و لبنان و سایر نقاط خاورمیانه را برای حمله به نیروهای آمریکایی و منافع این کشور درجهان و از جمله در عراق بسیج خواهد کرد. تردیدی وجود ندارد که این امر می تواند شامل افغانستان گردد که نشانه هایی از بازیگوشی ایران در آن دیده می شود.
برخی از طرفداران مقابله نظامی، استدلال می کنند که تصمیم اخیر سرهنگ قذافی رهبر لیبی برای برچیدن برنامه هسته ای این کشور به این معناست که استفاده از قدرت نظامی، مقامات ایران را ترغیب خواهد کرد تا برنامه هسته ای خود را مانند قذافی ترک کنند. این همانندی نادرست است. قذافی تسلیم برخی پیشنهادات از جمله تعهد به عدم تعقیب تغییر رژیم این کشور شد که از سوی این مسئله مورد تهدید قرار داشت.
افزون براین، سرمایه گذاریهای لیبی در برنامه هسته ای و ظرفیت و امکانات آن برای توسعه و نگهداری این تکنولوژی، تنها بخشی از امکانات و داراییهای ایران محسوب می شود. قذافی همچنین دلیل خوبی برای نگرانی از حمله هوایی آمریکا داشت زیرا چنین حمله ای می توانست منجر به نابودی نه تنها برنامه سلاحهای هسته ای آن شود بلکه تمام نیروهای مسلح آن و حتی خود رژیم نیز ممکن بود که در معرض نابودی قرار گیرند.
به عبارت دیگر، ایران یک کشور بزرگ و پیچیده با ۷۰ میلیون نفر جمعیت می باشد که بیش از ۱۰ برابر جمعیت لیبی است و دارای رژیمی است که تنها پیرامون یک رهبر و خانواده او سازماندهی نشده اند.
بویژه با توجه به اینکه نیروهای آمریکایی در عراق گیر افتاده اند، رهبران ایران ترسی از یک تهاجم در مقیاس کامل ندارند و هر نوع دیگری از حمله از نظر سیاسی به نفع آنهاست.
مورد آخر، گزینه بسیار تندی است که از سوی برخی ارائه شده است و آن عبارت است از تغییر رژیم از طریق خشونت و درگیری؛ هم از طریق حمله یا حمایت از یک نیروی مبارز خارجی مانند سازمان مجاهدین خلق که از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران حمایت می کند. سازمان مجاهدین خلق در دهه ۱۹۶۰ در تهران تاسیس و بعد از انقلاب ایران اخراج شدند. ایدئولوژی این گروه ترکیبی از اسلام و مارکسیسم بود که طی دوران جنگ ایران- عراق در کنار صدام بوده و از دهه ۱۹۸۰ در عراق، مقر و مرکز فرماندهی داشتند. سازمان مجاهدین خلق تقریبا همه حمایت های مردمی خود را در ایران از دست داده است و امکانات و ظرفیت های سازمانی و نظامی بویژه اکنون که نخستین منبع تامین مالی آنها یعنی صدام از بین رفته، ندارند. ایده احمقانه دیگر، حمایت از جنبش های لیبرال ملی یا اقلیتهای قومی است. این گروهها فاقد هرگونه ظرفیت برای سرنگون کردن رژیم ایران هستند.
این سناریوها نامعقول و مضحک هستند. دولت آمریکا نه تنها فاقد ابزارهای نظامی است بلکه فاقد حمایت سیاسی داخلی برای حمله به ایران است. غیرممکن است که بتوان چنین حمله ای را از نظر اخلاقی یا قانونی توجیه کرد.
تداوم تهدید به حمله نظامی برای سرنگونی این رژیم، تنها سبب تقویت تندروها خواهد شد. هیچ نیرویی در این کشور آماده به دست گرفتن سلاح برای این هدف نیست. در حقیقت فعالان دموکراسی و گروههای حقوق بشر از پذیرش حمایت های مالی از سوی دولت آمریکا، حتی از سازمانهای غیردولتی آمریکا اکراه دارند. آنها از این که به آنها برچسب آلت دست آمریکا زده شود نگران هستند.
شرایط داخلی که کمکهای خارجی را به نیروهای مخالف در صربستان، گرجستان و اوکراین طی انقلابهای رنگین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ میلادی اعطا کرد، در ایرانِ امروز وجود ندارد.● یک سیاست جدید برای تعامل با ایران»
با توجه به شکستهای گذشته و حال، ما به رویکرد جدید اساسی نیاز داریم. اکنون زمانی است که دولت آمریکا باید پیشنهاد تعامل را به رژیم ایران ارائه دهد.
دولت آمریکا باید به تحریم های اقتصادی ایران پایان دهد، همه دارایی های ایران را از توقیف رها سازد، روابط کامل دیپلماتیک را از سر گیرد، از ابتکار مذاکرات جهت ورود ایران به سازمان تجارت جهانی حمایت کند، سرمایه گذاری های خارجی را تشویق نماید و از سایر اقدامات جهت بهبود روابط با دولت ایران پشتیبانی کند. در مقابل تهران باید با سه شرط موافقت کند: تعلیق فعالیت های مبهمی که می تواند به سوی سلاح های هسته ای تغییر جهت یابد، از جمله فعالیت های مربوط به غنی سازی اورانیوم، به همراه حمایت از فعالیت ها و گروه های تروریستی از جمله آموزش، حمایت اطلاعاتی و مالی به حزب الله، حماس و شبه نظامیان افراطی شیعه در عراق، و تصویب اصول اساسی حقوق بشر تحت قرارداد بین الملل و پذیرش و تصدیق تلاش های داخلی و بین المللی برای مراقبت از این شرایط.
در روند فعالیت های هسته ای، باید ساخت سانتریفیوژها و راکتورهای آب سنگین بیشتر متوقف شود؛ گرچه در نهایت ممکن است اجازه یک برنامه تحقیقاتی غنی سازی را به ایران بدهند. در نتیجه بر اساس این قرارداد، باید تعهد دو جانبه ای میان دو طرف برقرار گردد که دو طرف از نیروی نظامی نه علیه یکدیگر و نه علیه همسایگان خود استفاده نخواهند کرد.
این مذاکرات باید با کمترین شروط ادامه یابد. از ای نرو، مردم ایران نباید نگران آن باشند که آمریکا به آرمان های آنها در مورد دموکراسی خیانت کرده است. پارامترهای عظیم پیشنهاد آمریکا باید از زمان آغاز انتشار عام یابد.
به منظور جلوگیری ایران برای طولانی کردن مذاکرات جهت متوقف ساختن زمان به منظور توسعه برنامه سلاح های هسته ای خود باید محدوده زمانی برای این مذاکرات تعیین گردد و فقط هنگامی که دو طرف به این نتیجه رسیدند که آن ها پیشرفت درستی در این تعامل کرده اند، مدت زمان مورد نظر قابل تمدید است.
سوم، مذاکرات جدید باید به موازات مذاکرات جاری که توسط سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) در جریان است هدایت و ادامه یابد.
در نهایت، اگر چه ما در اصل خواستار مذاکرات بدون قید و شرط هستیم، در شرایط کنونی دست کم تعلیق غنی سازی موقت باید کسب شود، تا از استفاده از این وضعیت برای ایجاد جار و جنجال در خصوص پیشنهاد مذاکراه آمریکا به عنوان یک پیروزی برای مواضع سرسخت خود جلوگیری شود.
هرگونه توافق عظیم و گسترده با ایران باید شامل پیش بینی و آینده نگری جهت حفظ روابط دیپلماتیک باشد. همانگونه که جنگ سرد نشان داده است، دولت آمریکا نیازی به اعتماد یا پذیرش یک رژیم جهت تامین منافع دوجانبه در تعامل با آن و مشارکت مردم و فرهنگ آن ندارد.
با روابط دیپلماتیک، واشنگتن می تواند سفارت خود را در تهران باز کند و احتمالا کنسولگریهایی نیز در چند شهر ایران داشته باشد و برعکس. رسانه های جمعی آمریکا، دانشگاهها، و ان.جی.اوها می توانند در ایران دفاتر خود را تقویت نمایند. جریان آزاد اطلاعات و تعاملات فرهنگی صورت گیرد و سفرها و تحصیل ایرانیان به آمریکا افزایش یابد. دولت آمریکا باید تمایل خود را برای دادن اجازه ورود به شمار زیادی از دانشجویان و مسافران ایرانی اعلام نماید و شماری از دفاتر کنسولی مورد نیاز را برای بررسی تقاضاهای آنان مستقر سازد.
در حالیکه ایالات متحده به دنبال تعامل با رژیم ایران در یک مذاکراه مستقیم است باید در پی تعامل با مردم ایران نیز به صورت مستقیم باشد. ما باید تمجید خود نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران، احترام خود به مردم ایران و تمایل اصیل و واقعی خود را برای داشتن یک روابط دوجانبه پرورنق و سودمندانه بیان کنیم. به منظور مذاکرات مستقیم، دولت بوش باید خطوط اصلی این طرح را روشن سازد که دورنمای این تعامل صراحتا در راستای منافع مردم ایران است که تحولات و توسعه اقتصادی، سرمایه گذاری خارجی، افزایش استخدام، دورنمای تحصیلی جدید در کشور و خارج از کشور، و پایان بخشیدن به انزوای بین المللی ایران را به ارمغان می آورد.
در همین حال، دیپلماسی عمومی ما باید بر مزایای چنین توافقی برای امنیت منطقه و صلح و به همان نسبت خطرات تعقیب سلاح های هسته ای توسط ایران تاکید کند.
شگفت این که اقدامات کمی برای ابلاغ خطرات عملی و ژئوپولتیک و هزینه های واقعی اقتصادی ناشی از برنامه هسته ای به مردم ایران صورت گرفته است.
اگرچه روسیه در حال کمک به ساخت نیروگاه نسبتا امن بوشهر است، دموکرات های ایرانی ادعا می کنند که افشای اخیر برنامه های پنهانی وابسته به تجهیزات دست دومی است که از بازار سیاه خریداری شد که گاهی اوقات با کمک مهندسان شوروی سابق مونتاژ می شد. افزون براین، برنامه هسته ای برای تولید برق ضروری نیست و منابع مالی چشمگیری که می تواند به نحو سازنده ای صرف مدرن سازی زیربناهای اقتصادی کشور شود را می بلعد.
اضافه بر این موارد، اشتباه است که فکر کنیم برنامه هسته ای امنیت بیشتری به مردم ایران خواهد داد. در عوض، تقاضای ایران برای کسب توان هسته ای سبب آغاز تلاش های رژیم های عرب سنی مانند مصر و عربستان سعودی برای کسب تکنولوژی هسته ای می شود. بنابراین، ایران با دورنمای زندگی در منطقه ای با چندین کشور دارای سلاحهای هسته ای مواجه خواهد بود که برخی از آنها فاقد ثبات سیاسی هستند و در نهایت تحت سلطه تندروها قرار خواهند گرفت.
در این صورت، ناگهان رژیم هایی که از نظر سرزمین و جمعیت خود به طور غیرقابل قیاسی ضعیف تر از ایران هستند به مقام برابری از طریق قدرت بازدارندگی دست خواهند یافت، درست همان کاری که پاکستان در قبال هند انجام داد.
آمریکا باید از ایجاد یک سازمان امنیت منطقه ای در خاورمیانه که بتواند ضمانت های امنیتی را در میان کشورها تضمین کند، مانند کنفرانس امنیت و همکاری اروپا طی جنگ سرد، حمایت نماید.
دولت ایران شدیداً خواستار چنین ضمانت امنیتی از جمله یک بیانیه عدم تجاوز صریح از جانب دولت آمریکا می باشد. اگر این امر در یک شرایط چند جانبه تهیه شود، این ضمانت های امنیتی می تواند بخشی از چارچوب فرمایشی و قانونی جامع باشد که بر مسائل حقوق بشر نیز تاکید می کند. از این نظر بسیار شبیه روند پیمان هلسینکی در دهه ۱۹۷۰ است که به مذاکرات موازی و همسو اجازه داده شد تا در «سبد یک» مسائل امنیتی و در«سبد سوم» مسائل حقوق بشر مورد بررسی قرار گیرد.
مهمتر این که، این نهاد بین المللی جدید باید قانونی گردد و مکانیزم هایی را برای مراقبت از اوضاع حقوق بشر و تعهدات میان کشورهای عضو فراهم نماید همانگونه که ۳۰ سال پیش در مورد هلسینکی روی داد. بدون تاکید پایدار بر روی مسائل حقوق بشر و حمایت از آرمان دموکراتیک مردم ایران، امتیازات و مشوق ها به اطلاع مردم نخواهد رسید.
● « حماقت شگفت یا تصور مشخص»
این پیشنهادهای سیاسی به طور دقیق در میان بحث های دو قطب مخالف در واشنگتن در خصوص ایران جا نیفتاده است. برای ساده کردن مطلب، کنترل کنندگان تسلیحات معمولا به دنبال مذاکرات با رژیم ایران درباره موضوع غنی سازی اورانیوم و بازفرآوری آن هستند. آنها آگاهانه از دیگر مسائل مانند دموکراسی، حقوق بشر و تروریسم پرهیز می کنند. برخی افراد در این اردوگاه معتقدند که مذاکرات دو جانبه بین آمریکا و ایران می تواند منجر به آشتی مجدد و روابط باثبات گردد. طرفداران تغییر رژیم ایران معمولا به هیچ وجه دنبال ارتباط با رژیم تهران نیستند بلکه به جای آن از اقدامات زورگویانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران طرفداری می كنند. برخی افراد این اردوگاه حتی معتقدند که استفاده از نیروی نظامی علیه ایران سقوط حکومت دینی روحانیون را تسریع می کند.
دیدگاه ما در میان دو اردوگاه قرار می گیرد. آنهایی که به دنبال حفظ وضع موجود هستند و آنهایی که خواهان تغییر می باشند. دیدگاه های ما کاملا در قالب گروه اخیر قرار دارد. معهذا، راهبر توصیه ای ما، برای ترویج و ترفیع چنین تغییری تهاجم، حمله نظامی یا حتی تحریم نیست. بلکه به جای آن تعامل کامل با رژیم و ارتباط با جامعه ایران است که در نهایت ایجاد دموکراسی را تسهیل می نماید. این رویکرد بر پایه سه مفروض پیش بینی شده است: نخست، یک ایران دموکراتیک سیاست های امنیت ملی و خارجی متفاوتی از رژیم کنونی دنبال خواهد کرد، سیاست هایی که سودمند است یا دست کم آسیب جدی به آمریکا و متحدانش و درنهایت مردم ایران وارد نمی سازد.
دوم، دورنمای دموکراتیزه شدن ایران عظیم تر از مفروضات عامیانه است.
سوم، تعاملات سازنده سبب پیشرفت در اهداف خلع سلاح و دموکراتیزه کردن خواهد شد. همه این سه مفروض بحث انگیز و نیازمند شرح و بسط بیشتر هستند.
برخی معتقدند که یک ایران دموکراتیک، سودای هسته ای شدن را در سرخواهد داشت. آمال و آرزوهای ایران برای سلاح های هسته ای قدیمی تر از جمهوری اسلامی و توسعه این تکنولوژی به دوران شاه متحد آمریکا در دهه ۱۹۷۰ برمی گردد. چرا یک رژیم دموکراتیک تهدید کمتری از رژیم کنونی برای آمریکا و متحدانش است؟
البته سیاست های خارجی و امنیت ملی یک ایران دموکراتیک را نمی توان با هرگونه قاطعیتی پیش بینی کرد. با وجود این، دیگر نمونه های دموکراتیک کردن سبب پایان بخشیدن به برنامه سلاح های هسته ای در کشورهایی نظیر برزیل، اوکراین و آفریقای جنوبی شده است. تاریخ روابط ایران و غرب دلیلی برای خوش بینی برای یک تفاوت اساسی در محیط امنیتی منطقه ارائه می دهد.
در سطح گسترده رهبران ایران، به دنبال سلاحهای هسته ای به منظور جلوگیری از حمله آمریکا هستند. تاکید ایران در خصوص «حق لاینفک» برای تکنولوژی هسته ای زیر عنوان پیشرفت علمی غیر واقعی است. در همین حال، عنصری از پرستیژ با الحاق به باشگاه هسته ای جهان و تمایل برای تبدیل شدن به قدرت مسلط در خلیج فارس نیز وجود دارد. این عوامل تا اندازه ای در ایران دموکراتیک مورد تاکید قرار خواهند گرفت اما یک ایران دموکراتیک از سوی آمریکا یا اسراییل تهدید تلقی نمی گردد و می تواند حتی متحد شود.
افزون بر این، یک ایران دموکراتیک یک کشور بیشتر مسوول و عقلانی خواهد بود و پیش از آن که خواهان تسلط بر منطقه از طریق سلاح های باشد از طریق اقتصادی و همگرایی اجتماعی با غرب توصیف می شود.
● « دورنمای ایران دموکراتیک»
طی چند سال گذشته، تندروهای ایران چه از طریق انتخابات و چه شیوه های دیگر توانستند کنترل و تسلط خود را بر منابع عمده نهادهای قدرت تحکیم بخشند. افزایش ناگهانی قیمت نفت و گاز به رژیم ایران این امکان را داد تا بر چالش های محلی فائق شود. همه دشمنان عمده خارجی رژیم امروزه بیش از سال های گذشته ضعیف ترند. به لطف آمریکا دو دوشن سرسخت ایران یعنی صدام حسین و طالبان نیز سقوط کرده اند. از نظر ساختاری، وضعیت در آمد متوسط ایران، سطح بالای تحصیلات و اطلاعات و هویت ملی نسبتا قوی آن، یک تاریخ پنج هزار ساله، همه نشانی از دور نمای دموکراتیک ایران دارند به شرط آنکه یک انتقال و گذار صورت گیرد.● « چرا تعامل، نه انزوا، کار»
برای بسیاری از حامیان تغییر رژیم که خارج از ایران زندگی می کنند کنش متقابل با حکومت دینی تهران نتایج معکوسی در پی خواهد داشت.گرچه تمایل هنجاری آنها علیه این تعامل قابل درک است اما این امر به عنوان یک تاکتیک نه بهره برداری و بکارگیری باارزش است. مخالفان بهبود روابط تاکید می کنند که هرگونه ارتباط مستقیم با دولت ایران سبب مشروعیت و پایداری رژیم خواهد شد و به دموکراتهای ایران خیانت خواهد شد. این یک نگرانی مشروع است.
تنش زدایی آمریکا و شوروی در دهه ۱۹۷۰ تشویش و نگرانی طولانی مدت شوروی را در پی داشت. گرچه افزایش بسیار زیاد قیمت نفت در همان دهه دلیل مستقیم بردباری رژیم گشت. روابط دیپلماتیک آشکار و صریح با جمهوری خلق چین در سه دهه گذشته هنوز اثر واقعی برای افول تسلط حزب کمونیست نداشته است. نیازی به گفتن نیست که آمریکا روابط دیپلماتیک خود را با بسیاری از دیکتاتوری های جهان بدون اعمال فشار برای تغییر رژیمهای آنان حفظ کرده است. استقبال دولت بوش از «دیپلماسی تغییر» در قبال مصر سبب برداشتن برخی گام های کوچک در این خصوص شده است.
عادی سازی روابط میان ایران و آمریکا و ادغام و الحاق عمیق تر ایران در اقتصاد جهانی از هر دوره تاریخی مشابه، متفاوت خواهد بود.ساختار اقتصادی ایران تفاوت آشکاری با اقتصادهای چین و شوروی دارد. بازارها، مالکیت خصوصی و طبقه متوسط سرمایه داری وجود دارند و سنت تجارت و تعامل با غرب طولانی است و به نحو خوبی می تواند استقرار یابد. پتانسیل یافتن شرکای توانای ایرانی برای تجار آمریکایی در بخشهای خصوصی ایران بیشمارند.
علیرغم تنش عمیق میان دو دولت، هنوز ذخایر عظیمی از تمایل مردم ایران نسبت به آمریکا وجود دارد. حضور و ورود شهروندان، تجار و کالاهای آمریکایی اثر عمده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران خواهد داشت. افزون بر این، جامعه ایرانی – آمریکایی بزرگ طرفدار دموکراسی است. آنها می توانند نقش قدرتمندی را در تقویت و تحکیم بخش های اقتصادی ایران بازی کنند که یکی پس از دیگری به ماهیت جامعه مدنی ایران کمک خواد کرد. قوانین سازمان تجارت جهانی ایران را ملزم به پرداخت اجاره بها و دادن سوبسید فعالیتهای اقتصادی به همپالکی های خود می کند. برای این که این مساله موفق شود روابط آمریکا در قبال ایران باید به دقت ساختارمند و با تیزهوشی به اجرا در آید.
طرف گفتگوی اصلی ایران رهبر عالیقدر ایران است نه مقامات وی و نه احمدی نژاد.
هنگامی که مذاکراه آغاز و ادامه پیدا کرد دیپلمات های آمریکایی باید به طور شفاف و مکرر بیان کنند که آنها از نگرانی خود در خصوص نقض حقوق بشر در عوض توافق کنترل تسلیحات چشم پوشی نخواهند کرد. به جای آن، باید بر هر دو موضوع به طور همزمان تاکید شود. اگر مذاکرات در نهایت موثر واقع شد و به آمریکا اجازه تاسیس سفارت در تهران داده شود، مقامات وزارت امور خارجه باید در مقابل همه تلاشهای دولت ایران برای ممانعت از تعامل با مردم ایران مقاومت کنند. روحانیون تهران نیاز به درک این موضوع دارند که با روابط دیپلماتیک رسمی تحت تعهدات مسلمی ازجمله جریان آزاد و برابر شهروندان ایران و آمریکا قرار می گیرند. دیپلمات های آمریکایی در تعامل با همتایان ایرانی خود باید سازمان های غیر دولتی آمریکا در ایران را به ثبت و فعلیت برسانند و این مساله باید اولویت اصلی آنان باشد. مطمئن باشید استقرار چنین سیاستی سبب اختلاف نظر در روابط دوجانبه خواهد شد اما هدف از روابط دوجانبه نزدیکتر کردن ارتباطات با مردم و مقامات است اما نه لزوما روابط دوستانه با رژیم.
دموکراتیزه شدن ایران از درون آن آغاز می شود. معهذا، ایالات متحده می تواند کمک مهمی را از طریق ایجاد شرایط مطلوب نماید. این نوع جدید از روابط دیپلماتیک با تهران و توافق و سازش با روحانیون نخواهد بود بلکه یک گام به سوی گشایش، لیبرالیزه کردن و در نهایت دموکراتیزه کردن ایران است.
پایان این حمایت و ترغیب توام با همکاری دیپلماتهای آمریکایی حاضردر ایران اجازه ارتباط وسیع تر میان تجار، رهبران مدنی، دانشگاهیان و مقامات منتخب متعهد به تغییرات دموکراتیک دو کشور را خواهد داد.
یک ایران آرام و توام با امنیت و آرامش شرایط بهتری را برای ظهور طرفداران غرب، صلح و جنبش های دموکراتیک در داخل کشور ایجاد خواهد کرد. کابوس درگیری مسلحانه با آمریکا تنها قدرت احمدی نژاد را تحکیم می بخشد. دولت آمریکا در تلاش برای تعقیب یک توافق گسترده با ایران چیزی را از دست نخواهد داد.
● « این پیشنهاد کلیدی است»
اگر منطق استدلال ما روشن است پس چرا رهبران ایران و پیروان آن ها آن را درک نمی کنند و از این رو هرگونه اشاره آمریکا را رد می کنند؟ در هر حالت، منافع امنیت ملی آمریکا و منافع جنبش دموکراتیک ایران تامین خواهد شد.
اگر آنها این پیشنهاد را رد کردند، رژیم تهران هزینه فراوان داخلی را باید بپردازد. اکثر قابل توجهی از مردم ایران آرزوی تعامل با غرب و بویژه آمریکا را دارند. اقتصاد ایران نیازمند سریع سرمایه گذاری خارجی، تکنولوژی های جدید و فرصتهای تجاری بزرگ برای بخشهای غیر انرژی است.
رژیمی که آشکارا چنین موضوعاتی را رد می کند با شورش بالقوه مردمی مواجه خواهد شد.
بعد از پیشنهاد همه آن چیزهایی که مطرح شد اگر از سوی تهران پاسخ مثبتی دریافت نگردید، واشنگتن از موقعیت بین المللی بهتری برای تعقیب سیاست های خشن مثل تحریم های جدی علیه رژیم ایران برخوردار خواهد بود. رهبران کنونی ایران ممکن نیست که این پیشنهاد را رد کنند، آنها ممکن است معتقد باشند که قادر به مدیریت تعامل گسترده با آمریکا و غرب هستند.
آنها ممکن است استدلال کنند که چنین گفتگوی مستقیمی با آمریکا، ممکن است سیاست های قبلی و مشروعیت رژیم آنها را در داخل و خارج از کشور موجه جلوه دهد. آنها ممکن است در صدد منافع عملی قابل ملاحظه ایران از قبل همه آنچه که پیشنهاد می شود، باشند. به عبارت دیگر، آمریکا چه ایران این توافق جامع را بپذیرد یا نپذیرد، بهره مند خواهد شد. در طولانی مدت نتایج یک ایران دموکراتیک عظیم تر خواهد بود. لئونید برژنف رهبر شوروی گمان می کرد که وقتی دولت وی قرارداد هلسینکی را در ۱۹۷۵ امضا کند مشروعیت و زندگی طولانی را برای شوروی می تواند حفظ کند. زیرا غرب سرانجام در قرارداد هلسینکی مرزهای پیش از جنگ دوم جهانی از جمله سرزمین هایی که توسط شوروی سابق کسب شده بود را به رسمیت خواهد شناخت. برژنف و مخالفان غربی این قرارداد آن را به عنوان یک سازش و مصالحه بزرگ غرب برای رشد قدرت شوروی تلقی کردند. اما هم برژنف و هم مخالفان غربی، اشتباه کردند. مشابه آن، هیچ کس نمی تواند زمان دموکراتیزه شدن ایران را یا نقشی که یک سیاست جدید آمریکا ممکن است در قبال ایران در تسریع این روند بازی کند را پیش بینی نماید.
شاید بهترین راهنما برای آنچه که ممکن است به دموکراتیزه شدن ایران کمک کند ایده های رهبران دموکراتیک ایران است. راهبرد ما دقیقا حمایت از طریق رهبران جنبش دموکراتیک داخل ایران است.
بر اساس اظهارات گنجی، با توجه به حمایت بسیار نیرومند اخلاقی از دموکراسی، اکثر رهبران دموکراتیک ایران معتقدند که بهبود روابط با آمریکا و هماهنگی و همگرایی بیشتر ایران در نهادهای بین المللی دلیل دموکراتیک آنها را تقویب خواهد کرد. بعد از یک ربع قرن شکست سیاسی، آیا زمان آن فرا نرسیده که ما به توصیه های مردم ایران برای دموکراتیزه کردن کشورشان توجه کنیم؟
● «تهران را زیر فشار قرار دهید»
آمریکا نمی تواند وقت گرانبهای خود را برای تعقیب یک سیاست محدود جهت تاکید بر تهدید هسته ای ایران قرار دهد. به جای ابتکارات و نوآوری های تاکتیکی، ایالات متحده نیاز به پذیرش یک راهبرد اساسی و متفاوت است که به دیپلمات های آمریکایی اجازه می دهد تا کنترل تسلیحات و دموکراتیزه کردن را در همان حال تعقیب کند. راهبرد برنامه ریزی شده ما به روحانیون ایران در بازی آنها ضربه می زند.
اگر آنها این چانه زنی را بپذیرند، آنها برنامه هسته ای خود را ترک خواهند کرد یا از طریق یک رژیم جامع و فعال بازرسی، افشا خواهند شد. این رژیم بدون سلاح های هسته ای ، دشمن فاقد قدرت برای دموکرات های ایران است. در ضمن در صورت ادغام ایران در اقتصاد جهانی و روابط آزاد با غرب شرایط برای انتقال صلح آمیز به دموکراسی ریشه می گیرد.
تقریبا همه رهبران برجسته دموکراتیک ایران موافق این موضوع هستند که انزوای ایران تنها به روحانیون ایران کمک می کند تا به آرمان های دموکراتیک ضربه بزنند. بنابراین، اگر روحانیون ایران آشکارا با این معامله مخالفت کنند آنها مشروعیت خود را تضعیف خواهند کرد.
نویسنده:
لاری - دایموند
عباس‌ - میلانی‌
مایکل - مک فائول
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید