یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پلی میان مخاطب و تئاتر


پلی میان مخاطب و تئاتر
تئاتر به عنوان یک هنر دیرینه از مراسم و آیینهای نمایشی شکل گرفته و در مسیر تطور ماهیتش همواره مولفه ها و ابزارهای مختلفی را بر سیستم و قالب هنری اش افزوده است. در واقع این رسانه ارتباطی از خواسته ها و نیازهای ساده بشر نشات گرفته و رفته رفته به صورت یک سیستم پیچیده ارتباطی کیفیت و ماهیتش را تغییر داده است.
آنچه امروز به عنوان تئاتر از آن یاد می شود سیستمی پیچیده از عناصر، ابزارها و مولفه های نامحدود است که تکنیک، شیوه و شکلهای متفاوتی را شامل می شود. قرار گرفتن جنبه های گوناگون در ساختار و ساختمان این سیستم، اگر چه با هدف دستیابی به هدف و نتیجه ای خاص (دریافت هدف) صورت پذیرفته، اما به واسطه همنشینی محدوده های چندگانه به سادگی درک و دریافت نمی شود.
مهم ترین اتفاقی که در تئاتر رخ می دهد، ایجاد یک سیستم ارتباطی چند وجهی است که از ارتباط میان عوامل نمایش آغاز می شود و به ارتباط میان فرستنده (گروه اجرایی) و مخاطب تئاتر منجر می گردد. در چنین سیستم ارتباطی است که نقد تئاتر به عنوان یک فرآیند مستقل و وابسته به سیستم مطرح می شود.
هنر تئاتر با اجرا بر روی صحنه و درک آن از طرف مخاطب کامل می شود. در واقع یک سیستم به عنوان فرستنده پیامی را با استفاده از مجموعه ای از ابزارها و نشانه ها تولید می کند و در معرض ارتباط با مخاطبان اش قرار می دهد.
هدف آنست که گیرنده این پیام را دریافت کند و پس از رمزگشایی نشانه های هنری آن را درک نماید. اما در این میان است که وظیفه سنتی نقد و منتقد تئاتر اهمیت اش را نشان می دهد. در واقع یکی از سنتی ترین و اصلی ترین کارکردهای نقد تئاتر تسهیل شکل گیری و تکمیل فرآیند ارتباطی میان فرستنده و گیرنده است. در این گستره منتقد با رمزگشایی از برخی نشانه های پیچیده و مبهم تئاتر درک معنا و فهم و شناخت نسبت به روابط و نسبت های اجرا را تسهیل می کند. البته این یکی از کارکردهای نقد در بستر ارتباطات هنر تئاتر است. در کنار این کارکرد که در میان ارتباط فرستنده (گروه نمایشی) و مخاطب قرار می گیرد ، نقد از سوی دیگر خود به عنوان یک حوزه مستقل گروه نمایشی را مخاطب قرار می دهد و آگاهی فراگیری از نمای کلی اثر هنری را به خود گروه اجرایی می شناساند. در واقع سنجش تئاتر به کمک ابزاری که منتقد در دست دارد سیستم ارتباطی محدودتری را در بستر ارتباطات هنری تئاتر به وجود می آورد که علیرغم شباهت با کارکردهای ذکر شده قبلی ماهیت دیگری نیز پیدا می کند.
منتقد تئاتر از یک سو با رمزگشایی از سیستم ارتباطی تئاتر مخاطب را در درک مفاهیم و نشانه های اثر هنری همراهی می کند و از طرف دیگر با تحلیل شناخت نسبت به اجزا و کلیات اثر هنری خودش را در کنار و در مقابل گروه اجرایی قرار می دهد و بر این اساس به مثابه گستره ای وسیع تر خودش را در مقابل همه مناسبات هنری از شکل گیری اثر تا دریافت و به نتیجه رسیدن آن قرار می دهد.
به جز این تئوری نقد و نظریه پردازی در حوزه مباحث مختلف تئاتر را نیز می تواند در گستره نقد تئاتر مورد ارزیابی قرار داد. بنابراین سه وظیفه اصلی نقد تئاتر؛ تحلیل ، ارزیابی و سنجش اثر برای گروه اجرایی، رمزگشایی سنجش تئاتر برای مخاطب و نظریه پردازی و بحث در مورد تئوری تئاتر تعریف می شود.
اما نقد تئاتر در کشور ما تقریبا همه کارکردهایش در حوزه های سه گانه مذکور را تنها در یک زمینه آن خلاصه کرده و تا به حال نتوانسته به همه وظایف و کارکردهای تعریف شده اش نزدیک شود.
متاسفانه تئاتر در کشور ما با همه آسیب ها و مشکلاتی که بدان دچار است در زمینه ارتباط با مخاطب جایگاه و اعتبار مورد انتظار را دارا نیست.
این تئاتر در حوزه ارتباط با مخاطب موفق نیست و تماشاگر ندارد! پرداختن به این موضوع هر چند به طور مستقیم وارد گستره نقد تئاتر می شود اما از مقوله این بحث خارج است و به آسیب شناسی و پژوهش کارشناسانه و دقیق تری نیاز دارد.
آنچه که در حوزه نقد به تماشاگر و تئاتر مربوط می شود و در این فرصت مورد بحث ماست، این است که تماشاگر ما آنقدر به تئاتری بی اعتناست و تئاترمان آنچنان در برقرار ارتباط با تماشاگر ناتوان است که نقد تئاتر در میان اثر هنری و مخاطب آن نمی تواند جایگاه و اهمیتی داشته باشد.
جامعه آن زمان به حلاجی و تعبیر و تفسیر منتقد تئاتر نیاز پیدا می کند که تئاتری دیده باشد و به سالن رفته باشد. در این صورت در پی کشف رویدادها و پاسخ گرفتن درباره سوالاتش به سراغ نقد تئاتر می رود. یا حتی به گونه ای دیگر می توان گفت در جامعه ای که با تئاتر سر و کار دارد این نقد تئاتر است که به سراغ مخاطبان تئاتر می رود؛ آنها را به دیدن تئاتر ترغیب می کند یا به تفسیر و تعبیر و رمزگشایی در مورد نمایشی که قبلا دیده است می پردازد.
تئاتر ما با همه مشکلاتش حوزه های مرتبط با خود را نیز درگیر مسائل خودش کرده است. بنابراین نقد این تئاتر آنچنان که انتظار می رود نمی تواند تماشاگران تئاتر را مخاطب قرار دهد. در چنین حالتی است تئاتر خود به زمینه ها و حوزه های مرتبط با خودش نزدیک می شود.
بر اساس آنچه گفته شد نظریه پردازی ، تحلیل جریان های تئاتری و بررسی شیوه ها و ارزیابی هنر جمعی تئاتر و .... نیز در محدوده نقد تئاتر می گنجد و بزرگترین منتقدان سمینار تئاتر جهان آنهایی بوده اند که با نظریات و تئوری پردازان هایشان در زمینه این جریان ها و شناسایی رویکردهای تاثیرگذار هنری به معرفی و ایجاد شناخت در مورد آن پرداخته اند.
اما در تئاتر ما نظریه پردازی و نقد به طور مشخص از یکدیگر جدا شده است و منتقدان تئاتر ما بیشتر از آنکه جریانها و آسیب ها و رویکردهای تئاتر کشور را وارد جریان نقد کنند و به آن بپردازند و بخواهند در نتیجه سنجش و ارزیابی آن به نتیجه برسند، بیشتر به آثار نمایشی و نقد و تحلیل این آثار پرداخته اند.
در واقع حوزه نظری و تئوری تئاتر طی سالهای گذشته در کشور ما بیشتر در دانشگاه ها و به ویژه در میان مدرس و دانشجو و آن هم به صورت زنده و مستمر و براساس رویکردهای به روز جامعه تئاتر که بر اساس کتاب و نظر و ... وجود داشته است. کمتر منتقدی تا بحال در مطبوعات، تلویزیون، رادیو و ... جریان تئاتر ما را به طور مستمر و هدفمند –آنطور که وظیفه یک منتقد است- مورد ارزیابی و سنجش قرار داده است.
هر چند نشست ها، مصاحبه ها، میزگردها و ... تا کنون به چنین هدفی نزدیک شده اند و حتی در بسیاری از آنها نگاه نقادانه نیست به موضوع نظری تئاتر وجود داشته اما این رویکردها و برنامه ها تا آنجا که نگارنده به یاد دارد کمتر به حیطه نقد حرفه ای نزدیک شده اند و بیشتر در محدوده تئاتر آموزشی و دانشگاهی کارکرد داشته اند.
بنابراین شاید بتوان نقد تئاتر ایران را برخلاف جریان نقد تئاتر دنیا در محدوده کوچکتری از جامعه هنرمندان تئاتر جای داد و همه کارکردهایش را نیز در همین محدوده خلاصه کرد. از آنجا که درصد بالایی از آمار تماشاگران تئاتر ما را هنرمندان تئاتر و دانشجویان این رشته تشکیل می دهند و در کنار این ها تعداد محدودی از تماشاگران ثابت نیز وجود دارند که البته تعدادشان بسیار اندک است، می توان- به طور کلی- نتیجه گرفت که مهمترین و اصلی ترین مخاطبان تئاتر ما خود هنرمندان و دانشجویان و تئاتری ها هستند. بنابراین کسانی که مخاطبان نقد تئاتر قرار می گیرند یا گروه اجرایی اند و یا هنرمندانی که نزدیک ترین ارتباط حرفه ای و شغلی را با گروه اجرایی دارند. پس نقد تئاتر به ارزیابی و سنجش اثر برای خالقان آن می پردازند و عمدتا نظریات نئاتری نیز در محدوده کوچک همین رابطه مطرح می شوند و قدرت اعتبار پیدا می کنند.
صفحات تئاتر روزنامه ها، برنامه های تئاتر تلویزیون و بررسی و نقد و نظر درباره تئاتر در رادیو و... همگی روز به روز محدودتر می شوند و علیرغم رشد روز افزون رشته تئاتر و دانشجویان تئاتر در دانشگاه ها نقد و نظر تئاتر جایگاه و پایگاه اش را در مطبوعات و رسانه ها در خطر می بیند.
نقد تئاتر یکی از رشته های مهم و معتبر تئاتر است که اصلی ترین وظیفه را در میانه سیستم ارتباطی هنر- جامعه یا نمایش و تماشاگر برعهده دارد. اما این حوزه نیز مثل بسیاری از دیگر زمینه های مرتبط با تئاتر (و حتی سینما) با کاهش روز به روز تماشاگران و مهجور ماندن هنر تئاتر در حال از دست دادن جایگاه و اعتبار خود در ساختار تئاتر کشور است.
بر این اساس نقد تئاتر را می بایست به عنوان تابعی از جریان تئاتر کشور وابسته به ساختار و بدنه آن دانست و از این منظر به آن پرداخت . هر چند که از نگاهی دیگر نقد باید یک گام فراتر از اجرای نمایش و در راس آن قرار گرفته و همواره با بررسی دقیق و ارزشیابی و سنجش جریان های تئاتری به آسیب شناسی، ایجاد شناخت و رفع اشکال در ساختار تئاتری بپردازد.
منبع : تئاتر مقاومت


همچنین مشاهده کنید