دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


ملودی شهر بارانی؛ نمایی دور و ضد رمانتیک از لحظه های دگردیسی یک فرهنگ کهن


ملودی شهر بارانی؛ نمایی دور و ضد رمانتیک از لحظه های دگردیسی یک فرهنگ کهن
"صمد چینی فروشان"، منتقد تئاتر براین نمایش نامه و اجرایش نقدی قلمی کرده که می خوانید:
تولدش مبارک. اکبر رادی چهره شناس تئاتر رئالیستیک آرمان گرای ایران با گرایش رمانتیک، وجدان تئاتر اجتماعی و متعهد ایران است. "ملودی شهر بارانی"، آخرین اثر رادی پس از گذشت ۶ دهه از عمر پربار فرهنگی اوست که می توان آن را به دلیل تقارن جالب توجه زمان آخرین تحریرش با ماه تولد هنرمند (مهرماه ۱۳۱۸) هدیه سالگرد تولدش به جامعه ای تلقی کرد که همواره حرمت دار قلم وی بوه و به قول تنها نویسنده هم طرازش، بهرام بیضایی، خود را وامدار قلم او دانسته است .
نمای نزدیک ( رویه داستانی ) :
"ملودی شهر بارانی" در رویه داستانی خود، روایت گر و مقطع خاصی از زندگی یک خانواده اشرافی قجری ( خانواده صادق خان آهنگ) ساکن شمال ایران ( رشت ) درسال پایان جنگ جهانی دوم ۱۳۲۵ ( ۱۹۴۷) است سالی که حدود دو دهه ازسیاست های شبه مدرن مدرن گرایی فرهنگی ،اقتصادی وسیاسی درایران سپری شده وتحولات اداری ونهادی قابل توجه ای دراین راستا صورت پذیرفته بود ( سیاستی که تنه یک هدف عمده را پیش روی خود داشت : تسکین عقده حقارت حاصل ازنتایج طولانی سکون ، فساد و عقب ماندگی عقده ای که تمام برنامه های دولت برای پیشرفت کشور را تحت الشعاع خود داشت ) با پایان جنگ دوم جهانی ، مهیارفرزند کوچک خانواده آهنگ، پس ازهفت سال تحصیل درسوئیس به خانه بازگشته است هرچند دیرهنگام وپس ازخاکسپاری پدر، مهیار دراروپا پیشرفت علمی قابل توجه ای داشتند وقصد بازگشت دارد. روحیه عدالت خواهانه دردوران نوجوانی ، تحصیلات موفقش درعلم حقوق وزندگی ۷ ساله درسوئیس ازاوانسانی دمکرات منش ومتفاوت ساخته است . شهروخانه پدری اونیزدراین هفت سال دستخوش تحولات عظیم شده است که برای اوچندان ملموس وقابل درک نیست . " بهمن " برادر بزرگ تر که سهمش ازما ترک شخصی پدرساعت جیبی اوبوده است حالا بازرس وزارت کشورشاهنشاهی است . جوانی پرانرژی ، باسواد ، خوش گذران وعقده مند سربلند کشورش که زمانی متاثرازحکومت وحتما پدرخود طرفدارآلمان نازی بوده وحالا خواستارهماهنگی با "ساعت " تحولات دنیای مدرن است . " آفاق " مادرخانواده هنوزدراندیشه بازگشت به دوران طلایی اشرافی گری است ( صاف وشفاف ، بی هیچ عقده حقارتی ) واین دویعنی آفاق وبهمن ، البته با دو نیت متفاوت خواهان اقامت دایم مهیاردرشهراند وبهانه هردوی آن ها وصیت پدروخانه ای است که طبق خواست پدربه مهیارتعلق گرفته . خانه ای که درهفت سال بحران آهنگ ، خانواده " مسلم " پیشکاروخدمت کارمخصوص آقای آهنگ درآن ساکن بوده اند گیلان وسیروس فرزندان " مسلم " حالا حضوری موفق دراجتماع دارند . گیلان معلم همان مدرسه ای است که ماری خواهرمهیاردرآن درس می دهد وسیروس هنرپیشه تئاتروطرفدارایدئولوژی کمونیسم است. اوکه ازنوع دیگری عقده حقارت رنج می برد ازاتحادیه های کارگری حمایت می کند وتظاهرات فقرا وزحمتکشان وکارگران شهری را سازماندهی می کند . میان سیروس ( نامزد ماری دخترآهنگ ) وبهمن کشمکش ریشه داری جریان دارد که حاصل تضاد دیدگاه ها وایدئولوژی ها وروش های پیشنهادی آنان برای آینده کشوراست.پرده اول به معرفی افراد خانواده وخدمتکارپیروازکارافتاده آن ها ( میرسکینه ) و ویژگی های شخصی ومناسبات اشخاص نمایش می گذرد. پرده دوم وسوم به معرفی ماهیت کشمکش میان بهمن وسیروس وگیلان وشکل گیری بحران واوج گیری تضاد میان دیدگاهها ( به نمایندگی ازجریانات روشنفکری ایران نیمه قرن ) اختصاص دارد که به ضرب وشتم سیروس توسط بهمن ، شکستن پیشانی سیروس توسط عصای آبنوس پدر، دخالت مهیاروشکستن عصا ( نماد قدرت وسلطه اشرافی آهنگ بررعیت ) توسط او، به پایان می رسد . صحنه پایانی ( چهارم ) صحنه تدارک مهیاربرای بازگشتن به اروپاست که با ورود گیلان وگفت وگوی ساده وغیرروشنفکرانه آن ها درباره مفاهیم زندگی ، عدالت ، عشق ومسئولیت به انصراف مهیارازسفراروپا اعلام شیفتگی اش نسبت به افکاروجهان درونی گیلان واعتراف رمزآمیزبهمن درباره دلبستگی پنهانش به گیلان خروج عاشقانه گیلان ومهیاروتنهایی تلخ بهمن به پایان می رسد .دراین لحظه تمثال صادق خان آهنگ به گونه ای جادویی " لبخند مبهمی توی قاب خود می زند قوطی سیگارش را بیرون می آورد و...ازپشت عینک به صحنه تیزمی شود :که یعنی : پیش بینی چنین سرانجامی را نکرده بودیم !
نمای دور ( لایه پنهان متن ) :
پائیز۱۳۲۵ رشت وروابط میان اعضاء خانواده آهنگ ومسلم، الگوی نمادین کوچکی ازمناسبات جامعه بزرگ ایران پس ازجنگ دوم جهانی است. سال اشغال ایران ازشمال ( توسط نیروهای شوروی ) وازجنوب توسط قوای متفق ( انگلیس وآمریکا ) سالی که طرف های پیروزدرجنگ درصدد تثبیت هژمونی ایدئولوژیک وسیاسی خود برجهان باقی مانده ازآسیب جنگ ویرانگرهستند . پیروزی شوروی ونقش آن درشکست قطعی آلمان نازی وجهه عظیم وانکارناشدنی برای کمونیسم فراهم کرده است وتوده های جوامع پیرامونی را تحت تاثیرخودقرار داده . ایران یکی ازمهم ترین میادین رقابت دراین وضعیت دوپاره گی است. تمام شئونات ، کشورراازریشه متزلزل کرده وعصبیت توده وار، ارکان نظام را تا سرحد ویرانی ونزاع های پایان ناپذیرتهدید می کند . رشت به دلیل موقعیت ویژه وحساسش یکی ازمهم ترین خطوط جبهه نبرد است . نبردی که دریکسوی آن طرفداران بازگشت به سنت های استبدادی پیشین وهواداران خشن به مدرنیسم رضا خانی ایستاده اند ودرسوی دیگرش هواداران رمانتیک کمونیسم که سپاهی ازطبقات محروم وبی سواد وفقیررا رهبری می کنند.اکبر رادی با طراحی دقیق داستان نزاع وکشمکش میان " سیروس شفتی " وبهمن آهنگ " وطراحی تفاوت دیدگاه های آفاق با بهمن وروح همیشه حاضرومقتدرآهنگ درمورد چگونگی اسکان یابی خانواده مسلم ( گیلان وسیروس ) وتفاوت ماهیت اصرارشان درتشویق مهیاربه ماندن درایران ، درحقیقت به چنین وضعیتی اشاره داشته است. مهیارازنسلی است که قراراست " آهنگ " تحولات اجتماعی ایران را با تزریق " ملودی " تازه ای سمت وسو رنگ وجلوه تازه ای ببخشد وبه همین دلیل است که راوی در(کنشی نمادین ) عصای آبنوس ( ارثیه پدری ) را بدست اومی شکند تا آغازدوران تازه ای را اعلام کند . دورانی که قراراست پس ازرقابتی خام وناپخته میان جناح های اجتماعی نوعی ازدمکراسی انسان مدارانه ملی جایگزین انواع دموکراسی های تحمیلی وارداتی وصوری گردد ومهیارنماینده همان نسل است که " راوی " ها و" بیضایی ها " و" ساعدی ها " ازآن زاده می شوند تا ایرانی جدید وبا فرهنگ نوین ملی ونه تقلیدی را پی ریزی می کنند .
نشانه شناسی ورمزگشایی :
اکبررادی در"ملودی بارانی " عناصرنشانه ای بسیاری را به کارگرفته که هریک دلالت برمعنا ومفهوم ویژه ای دارند .دایره این عناصرنشانه ای ازانتخاب نامها ( آفاق ، بهمن ، گیلان ، مسلم و..)، " عنوان " نمایش شروع می شود ودرجای جای متن دراشیاء ومفاهیم وچهره ها ( عدالت ، آهنگ ملودی ، برامس ، ساعت ، عینک ، عصای آبنوس وتمثال تمام قد صادق خان آهنگ) ودرکنش ها مناسباتی نظیرنامزدی ماری وسیروس، زنده نمایی تابلوی صادق خان و... گسترش می یابد ." یوهانس برامس" درزمره آهنگسازان رمانتیک درون گرا بود . بعلاوه اویکی اززمینه سازان تحول وتکامل درموسیقی سنفونیک بود که درست درنقطه مقابل غول هایی چون" واگنر" و"اشتراوس "قرارداشت که مدافعین سرسخت رمانتیسم هیجانی درموسیقی ودرآمیختگی ادبیات وموسیقی بودند .رفتاروشخصیت مهیاررا دقیقا می توان براساس نقشی که برامس درموسیقی سنفونیک داشته است مورد تحلیل و روانکاوی قرارداد ." برامس " به دوره ای تعلق داشته است که به پایان کلاسیسم شهرت دارد . رادی همچنین جهت تاکید براهمیت نشانه ای برامس دردرام خود ، نه تنها ازواژه های ملودی وآهنگ بارها استفاده می کند بلکه ساختارچهاربخشی اثرخود را نیزازساختارچهاربخشی سنفونی می گیرد . بعلاوه علاقه مفرط مهیاربه " برامس " وبی علاقگی گیلان نسبت به آن نیزخبرازتفاوت شخصیت های آن دومی دهد که دریکی آمیخته به رمانس تلطیف شده ودردیگری متاثرازامانیسم مجروحان ورنجبران است . عدالت نیزیکی دیگرازعناصرنشانه ای متن است که نویسنده برای همه شخصیت های اصلی ودرگیرنمایش سهمی ازبیان ، ابرازتمایل ومطالبه آن داده است . این تنوع درمعنا ومفهوم عدالت است که متن را ازتک صدایی واقتدارگرایی ویژه متون رئالیستی درامان نگه می دارد وپایان بندی بازوناتمامی را برای آن تدارک می بیند . براین اساس نویسنده ( البته به گونه ای مبهم ) ازتحمیل طرح ، دقیق ومعنایی تمام شده به متن که ویژه آثاررئالیستی است سربازمی زند وابعاد واقعیت را تا به امروزگسترش می دهد .ساختمان وساختارمتن:
ساختمان " ملودی شهربارانی " ازساختارچهاربخشی سنفونی تبعیت می کند . این ویژگی ازتعداد پرده ها ، نحوه سیروقایع وچگونگی گسترش تم محوری آن یعنی عدالت، قابل ردیابی است . به نظرمی رسد رادی درطراحی ساختاروساختمان نمایشنامه بیش ازهرچیزبه ترکیب بندی وساختارسنفونی های برامس نظرداشته است که می توان آن را درنحوه مقدمه چینی لطیف وپراحساس بخش اول ( بوی باران لطیف است ) ودرترفند زیبای زنده نمایی تابلومشاهده کرد که درآن بخش اعظم مفاهیم وتم محوری نمایش مطرح می شود وسپس با ورود " میرسکینه " که درتضاد کامل با سخنان صادق خان درباره زیبایی های زندگی در رشت ظاهرمی شود ونیزحجم اوامرودستورات آفاق به اوکه بسیارفراترازظرفیت وتوان جسمی اوبه نظرمی رسد ، لحن سراسرمتن وجوهرتناقضات داستان نمایش ، بی هیچ تاکیدی بیان می گردد ، بخش دوم ( شب های گیلان ) برخلاف شاعرانگی وجنبه های عاطفی بخش اول لحن فیلسوفانه ای دارد که ازخلال آن تم محوری نمایش یکباردیگردررنگ آمیزی متنوع تروصریح ترتکرارمی شود . بخش سوم ( این مه وحشی ) با ریتمی تند آغازوبه اوج می رسد ودرآن تم محوری با ترکیب بندی ملودیک خشن ترمجددا مطرح می شود. مقدمه بخش چهارم ( تا صبح آبی ) یا فینال ، درتضاد کامل با مقدمه بخش اول است که درآن تلخ وتند به نقد تم محوری پرداخته می شود وبا ورود گیلان وگفت وگوی میان مهیارواو، نوبت به هیجانات شدید عاطفی می رسد که تم محوری را دررنگ آمیزی تازه ترمورد تاکید قرارمی دهد ، آنگاه تم نخستین درفضایی شاد وامیدوارباردیگرتکرارمی شود ونمایش با خروج گیلان ومهیارولبخند تمثال " آهنگ " وتنهایی اندوهبار وخرد کننده بهمن درفضایی لطیف ،پراحساس ومتناقض همچون بخش اول به پایان می رسد وعنوان " این مه وحشی " اشاره به همان تناقض ولطافتی دارد که چون پرده ای ازمه صبحگاهی ازآغازتا پایان، وقایع نمایش ومفاهیم روشنفکرانه جاری درآن را همراهی کرده است .
سبک شناسی وزبان نمایش :
اکبر رادی در " ملودی شهربارانی " کوشیده است سنفونی تاریخ معاصرکشورش را ازطریق زخمه زدن به سیم وجودی آدم های نمایش که هریک هم نمونه ای تیپیکال ازطبقات اجتماعی وهم نمادی ازجهت گیری های تاریخی درمقطعی پرتناقض ازتاریخ کشورمان هستند خلق کند . هم آوایی ملودیک نواها وسازهای مختلف در" ملودی شهربارانی " موسیقی چند صدایی " شهربارانی " یا تاریخ امروز ودیروزما را واگویه می کند . رادی در روایت این تاریخ همچون گذشته به سبک واقع گرای انتقادی اما با، گرایش پنهان ضد رمانتیسم پای بند است . و این خبرازوقوع تحولی قابل توجه درنگرش ودرک رادی نسبت به مفهوم واقعیت می دهد .هرچند هنوزهم ابعاد اجتماعی طرح وموضوع برجنبه های روانشناختی وذهنی مناسبات آدم ها می چربد. اما دیگرخبری ازافق روشنفکرانه امید بخش وآرمان گرایی نجات بخش نیست. بطوریکه درپایان قهرمان نمایش ( مهیار) ازتمام خیالبافی های روشنفکرانه وتصورات فیلسوفانه گذشته خود اعلام انزجارمی کند وبه نوعی ازتسلیم ورضا دربرابرروزمره گی ونفی آرمان گرایی های رمانتیک گذشته روی می آورد ودرستایش منطق ساده گیلان که ساده زیستی کارومشارکت اجتماعی وبازگشت به اصل را توصیه می کند، زانوی برائت برزمین می نهد .مهیار: " دیگه اون جمله های حکیمانه به گوش من تقدسی نداره ، بیزارم ازهمه زبانهای قلابی ، خردمندانه ، ارباب رعیتی ، کتاب های فاخر" وکمی جلوتراعتراف می کند " می خواستم پروازکنم اوج بگیرم تاروی قله ها ... افسوس ، انگاربال های منوبا تسمه بستن ... من دریه مرداب ، یک منجلاب سیاه ، مثل قیر، دست وپا می زنم ". اوتمام تصورات روشنفکرانه گذشته خود را به مرداب ومنجلاب تعبیرمی کند وگیلان درپاسخ به او می گوید " همه ما دست وپا می زنیم .... توی منجلاب .... ما خیلی ساده ایم که دنیا رو پیچیده می بینیم "به نظرمی رسد رادی با بازگرداندن قهرمان خود به سرزمین مادری ( گیلان) و داشتن اوبه خضوع وسرسپاری دربرابرشخصیت دوم نمایش ، گیلان ( آن سبزه روی مه آلود که نماند نام وطن نیزهست ) دیگرازهمه روش های سلبی وماجراجویی های روشنفکرمابانه قهرمانان پیشین خود دل کنده ودررجعتی با معنا به تبعیت ازنویسنده مورد احترامش ، چخوف تمکین وتسلیم به زندگی روزمره را تبلیغ وتوصیه می کند . نسبت به هرگونه آرمان گرایی روشنفکرانه ( چه ازنوع فعال وچه ازنوع منفعل آن ) روی گردانده است واین همان ملودی گوش نوازی است که پیش ازاین درنمایشنامه " شب روی سنگفرش خیس " نواخته شده بود. این بازگشت واین انصراف ازرمانتیسیسم البته بازگشتی نوستالژیک نیست . بلکه بازکشتن تام وتمام است با همه باورعشق وامید تغییر . این رویکرد جدید نه تنها درنوع پرداخت شخصیت ها ونحوه سیروقایع بلکه دررویگردانی ازآن مهندسی دقیقی قابل مشاهده است که اساس ساختاری درام های رئالیستی کلاسیک ( آثارپیشین نویسنده ) را پی ریزی می کرده است .آدم های آخرین نمایشنامه رادی ( ملودی شهربارانی ) همگی چند بعدی اند وبه نسبت های برابرازحقیقت ودروغ برخوردارند . چنین مجموعه ای امکان نتیجه گیری ساده ازسیروقایع را ازمخاطب سلب می کند: " بهمن " به همان قدردرمباحثاتش با سیروس حق دارد که سیروس وگیلان محق هستند واین دوهمانقدردراشتباهند که بهمن وحتی مهیارپایان بندی نمایش .آغازوپایان هرپرده ( مومان ) نیزبه هیچ وجه نتیجه اکسیون های پیشین نیست . اوج گاهها خلق الساعه وناگهانی است. چنانچه ازساختارموسیقایی متن انتظارداشت . ساختارموسیقایی وشاعرانه ودخالت عناصرذهنی " ملودی شهربارانی " را ازیک اثرکلاسیک رئالیستی مطابق سنت فرا می رویاند وبه اثری جدید به لحاظ ساختاروشیوه سیروقایع بدل می سازد که یقینا درآثاربعدی وآینده هنرمند با عمق ودقت بیشترپی گیری خواهد شد . رادی این بارریزش دایمی باران را برخلاف همیشه دررشت وسرزمین مادری اش به ملودهای سنفونی زیبایی تشبیه می کند که می توان درپناهش نه تنها به آرامش روحی وروانی بلکه به رستگاری وسعادت نیزدست یافت.درآثاررادی تاریخ فرهنگی واجتماعی وسیاسی ایران با واقع بینی ژرفی مورد تحلیل قرارگرفته است و" ملودی شهربارانی"آخرین اثررادی خوش بینانه ترین اثراوست که افق های روشنی را برای آینده پیش بینی کرده است . نیمه دهه بیست قرن بیستم بهانه ای دردست های هنرمند وخلاق رادی تا ازامروزسخن بگوید .
اجرای نمایش:
هادی مرزبان دراجرای نمایش " ملودی شهربارانی " فارق ازویژگیهای ساختاری پیش گفته ودقیقا مطابق دریافتی کلاسیک ازرئالیسم آثاررادی عمل کرده است . این درحالی است که ساختارموسیقایی ومحتوای این نمایش به ویژه نوع ترکیب بندی بخش ها وزمینه های لازم را برای رویکردی ذهنی ترفراهم کرده است . صحنه اول نمایشنامه که فضایی وهم آلود وجادویی وغیررئالیستیک را پیشنهاد می کند دراجرای هادی مرزبان کاملا ازدست می رود ومصنوعی جلوه می کند به همین سیاق نیزاجرای سایرصحنه های زنده نمایی تابلوی صادق خان آهنگ درطول نمایش درمیان فضای کاملا رئالیستی صحنه های نمایش تحمیلی وفاقد سبک جلوه می کند وریتم وضرب آهنگ موسیقایی نمایش نیزکیفیتی کاملا خطی می یابد . " درملودی شهربارانی " حوادث وکنش ها درحوزه متنی ، روندی غیرخطی دارند وازدل یکدیگرزاده می شوند . دراین نمایشنامه قهرمان اصلی نه مهیاراست ونه بهمن، بلکه تفسیرویژه ای ازمدرنیسم وعدالت خواهی نا روشنفکرانه ودرمعنایی فراترنمونه نوعی واژگونه وبه " اصل " بازگشته همان عنصرروشنفکری آثارگذشته رادی است . که اکنون درهیئت بهمن وسیروس به آخرخط رسیده ودرقالب ضد قهرمان ظاهرشده است . رویکرد رئالیستی تام وتمام هادی مرزبان باراصلی نمایش را بردوش بهمن ( با بازی بسیارزیبا وبرجسته دانیال حکیمی ) می افکند . سکوت مهیارماهیت غیردراماتیک می بخشد وپایان بندی نمایش را نیزشعارگونه وعجولانه جلوه گرمی سازد .با وجود این اما هادی مرزبان درجان بخشیدن به برخی لحظه های " ملودی شهربارانی" آخرین اثراکبررادی ، همچون گذشته به ویژه درمعرفی دوطیف روشنفکری غرب گرا وچپ گرا وطراحی رفتارعینی دونمونه نوعی هواداران دوطیف فکری درتاریخ معاصرایران بسیارموفق است .

"صمد چینی فروشان"
مدرس تئاتر و عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
منبع : خبرگزاری مهر