دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

زبان تهدید بگردان!


زبان تهدید بگردان!
باراک اوباما رئیس‌جمهوری منتخب آمریکا در خصوص ایران بسیار سخن گفته است و البته بسیاری از سخنان او نیز در این خصوص ضد‌ و نقیض است. البته اگر هم چنین باشد باراک اوباما تنها رئیس‌جمهور آمریکا نیست که اینگونه سخن گفته است. از آنجایی که واقعیت عرصه سیاسی آمریکا و مبارزات انتخاباتی‌اش، واقعیتی خشک و خشن است هر کاندیدایی مجبور است برای جلب نظر رای‌دهندگان انعطاف بیش‌ازحدی نشان داده و راه‌حل‌های قاطعی برای مشکلا‌ت پیچیده ارائه کند. بعضی مواقع این انعطاف‌پذیری و ارائه راه‌حل‌ها نه‌تنها برمبنای واقعیت‌های موجود نیست بلکه تنها ریشه ‌در حقایقی دارد که از فضای فشرده سیاسی در داخل آمریکا نشات می‌گیرد. به نظر می‌رسد باراک اوباما نیز در خصوص ایران و برنامه هسته‌ای‌اش در چنین ورطه‌ای افتاده است. یک سال پیش باراک اوباما در مصاحبه‌ای با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز اعلا‌م کرد که رویکردی فعال را در خصوص ایران و برنامه هسته‌ای‌اش در پیش خواهد گرفت. وی در گفت‌و‌گویش با نیویورک‌تایمز، مبنای سخنان خود را براساس آنچه که خود از آن با عنوان <نفوذ علت و معلولی ایران در عراق> یاد می‌کرد، آغاز کرد.
اوباما همچنین در آن مصاحبه تاکید کرد که <ایالا‌ت متحده آمریکا باید دیپلماسی را در خصوص ایران به کار بگیرد و برای متقاعد کردن ایران مشوق‌های بیشتری خرج کند.> اما در جولا‌ی سال ۲۰۰۸، زمانی که ایران چند موشک بالستیک را که موشک شهاب ۳ نیز جزو آنها بود، آزمایش کرد اوباما رفته‌رفته از موضع دیپلماسی عقب‌نشینی کرد و صراحتا اعلا‌م کرد که <ایران یک تهدید بزرگ است.> اوباما به جای اینکه آزمایش‌های موشکی ایران را در سایه تهدیدات اسرائیل و آمریکا علیه تهران تحلیل کند ساده‌ترین رویکرد را در این خصوص برگزید. اوباما در آن زمان اعلا‌م کرد: <باید مطمئن شویم که با متحدانمان آنگونه همکاری خواهیم کرد که به ایران فشار وارد شود.> اوباما گفت که آمریکا باید سیاستی را دنبال کند و آنقدر به ایران فشار وارد کند تا ایران را مجبور‌کند که رفتارش را تغییر دهد. اینجا بود که به نظر رسید تمامی آن مواضعی که مبتنی بر تحلیل‌هایی نظیر <روابط علت و معلولی> و <فهم متقابل برای تاثیر‌گذاری بر ایران> اتخاذ شده بود، از ادبیات اوباما رخت بربسته است. اوباما رفته‌رفته مواضع تند‌تری در قبال ایران اتخاذ کرد. رئیس‌جمهوری که زمانی اعلا‌م کرده بود با محمود احمدی‌نژاد گفت‌و‌گو خواهد کرد این بار اعلا‌م کرد که ایران از گروه‌های تروریستی حمایت می‌کند و باید به این کار خاتمه دهد. سوال اینجا است که منظور اوباما از گروه‌های تروریستی چیست؟ آیا او از حزب‌الله لبنان، جنبش حماس در فلسطین و ارتش المهدی در عراق سخن می‌گوید؟
آخرین خبرهایی که از حزب‌الله لبنان شنیده‌ایم این است که این گروه در روندی دموکراتیک چند کرسی در پارلمان لبنان به دست آورده است و نماینده جمع کثیری از شیعیان لبنان است. حماس هم نقش تعیین‌کننده‌ای را در فلسطین بازی می‌کند و از طرق قانونی خواهان رعایت حقوق و نیازهای فلسطینیانی است که از روند غیردموکراتیک و فساد مالی و سیاسی در کشورشان خسته ‌شده‌اند. در مورد عراق هم اگر اوباما می‌خواهد مشکلا‌ت آمریکا را در این کشور حل کند باید بداند که هنوز جنبش صدر در عراق نفوذ زیادی بر بسیاری از مردم عراق دارد و از برخی جهات این نفوذ حتی از نفوذ و قدرت دولت نوری‌المالکی نیز بیشتر است. اینها واقعیت‌های موجود در خصوص این سه گروه است. اگر اوباما حقیقتا قصد دارد ثبات و امنیت را برای همیشه در عراق برقرار کند چاره‌ای ندارد جز اینکه از نفوذ عمیق و روابط گسترده‌ایران با سه گروهی که نامشان برده شد، کسب سود کند. اوباما می‌تواند با منتفع شدن از رابطه خوب ایران با این سه گروه آنها را به یک جریان واحد که در فضای سیاسی داخل کشورشان مورد احترام هستند، تبدیل کند. البته شاید هم اوباما نیازمند این است تا درباره مواضع خود در خصوص ایران بیشتر و بیشتر بیندیشد. وی زمانی‌گفته بود: <آنچه مسلم است این است که رویکرد ما در قبال کشوری مانند ایران نیازمند تفکر و اندیشیدن است.> شاید اندیشیدن و تفکر عمیق‌تر در خصوص مساله‌ای به نام ایران همان‌چیزی باشد که اوباما حقیقتا نیازمند آن است.‌
به‌کارگیری نوعی از دیپلماسی که در آن بر نیروی سیاسی آمریکا برای اعمال فشار بر ایران تکیه می‌شود هیچ مشکلی را حل نمی‌کند بلکه دولت اوباما باید به حقیقت مساله ایران توجه کند. حال که نتیجه انتخابات آمریکا، اوباما را از چارچوب تنگ و محدود یک بازیگر که برای جلب آرای مردم تلا‌ش‌می‌کند، رها ساخته، وقت آن است که رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به راه‌ها و گزینه‌های بیشتری برای ارتباط با ایران بیندیشد. شاید یکی از این گزینه‌ها بازگشت به مسیری باشد که اروپایی‌ها از سال ۲۰۰۳ آن را آغاز کرده‌اند. شاید بتوان به این توافق دست یافت که ایران تا زمانی که به اندازه کافی و بسنده رژیم بازرسی بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را رعایت کند، مجاز به غنی‌سازی باشد. بازرسی کافی و بسنده بازرسان از تاسیسات ایران دقیقا همان دلیلی بود که براساس آن از ایران خواسته شد غنی‌سازی را به طور موقت تعلیق کند. حال اگر این بازرسی‌ها ازسرگرفته شود چه مشکلی وجود خواهد داشت اگر ایران غنی‌سازی را همچنان ادامه دهد؟ ایران نیز خود به وضوح نشان داده که مایل است رژیم بازرسی بازرسان را رعایت کند و البته در عین حال مصر است که براساس قوانین آژانس و معاهده منع تکثیر سلا‌ح‌های کشتار جمعی از حق غنی‌سازی اورانیوم برخوردار است.
در نهایت تنها سه راه پیش‌روی ایران است؛ ادامه فعالیت‌های غنی‌سازی و تحمل تمامی فشار‌های وارده از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی، منصرف شدن از غنی‌سازی اورانیوم در قبال دریافت منابع بین‌المللی سوخت‌هسته‌ای که البته مطمئن و قابل اعتماد باشند و در نهایت ادغام کردن توانایی‌های غنی‌سازی اورانیوم در یک چارچوب منطقه‌ای و جهانی گسترده‌تر که راه سوم می‌تواند از برخی جهات به نفع ایران تمام شود و ایران را زیر سایه امنیت اقتصادی قرار دهد. ‌ اگر دولت باراک اوباما حقیقتا مایل به حل مساله هسته‌ای ایران است در هر سه مورد تنها می‌تواند از طریق استفاده از دیپلماسی و ارائه مشوق وارد عمل شود و استفاده از هر رویکرد دیگری منفعتی برای واشنگتن به همراه نخواهد آورد. چراکه اگر ایران همچنان مصمم‌باشد به غنی‌سازی ادامه دهد اعمال فشار نیز نتیجه‌بخش نخواهد بود. چنانچه ایران بخواهد مصالحه کند و به نوعی باب‌گفت‌وگو را باز کند باز هم این دیپلماسی و ارائه مشوق‌های حقیقی است که راه را باز خواهد کرد. در خصوص مورد سوم نیز تنها جلب اعتماد ایران است که می‌تواند نتیجه بخش باشد و این مهم با زبان تهدید و ارعاب به دست نخواهد آمد.
آرمین منتظری
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید