چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چالشهای امریکا برای احیای سیاست‏های خود در اوراسیا


چالشهای امریکا برای احیای سیاست‏های خود در اوراسیا
حوزه استرات‍‍‍ژیک خزر در طول سالهای گذشته بنابر ملاحظات مختلف سیاسی و اقتصادی مورد توجه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است. در این میان ایالات متحد امریکا بوی‍ژه در سالهای پس از فروپاشی شوروی نگاه خاصی به این حوزه داشته است. شماری از ملاحظات سیاسی و اقتصادی محرک واشنگتن برای تدارک حضور گسترده در منطقه خزر بوده است. در میان مولفه های اصلی تاثیر گذار بر سیاست امریکا نسبت به این منطقه مسئله انرژی از اهمیت خاصی برخوردار است. مقامات کاخ سفید به این منطقه بعنوان یک منبع مهم تامین انرژی غرب نگاه می کنند. این امر از دلایل اصلی تلاش واشنگتن برای برقرار روابطی نزدیک با هر یک از کشورهای منطقه است.
در این رابطه سیاستمداران امریکایی تلاش دارند تا سطح روابط و همکاری های کشورشان را با دولتهای ساحلی چون ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان ارتقا بخشند و مقامات این کشورها را متقاعد سازند که شرایط را برای استفاده بیشتر شرکتهای امریکایی از ذخایر عظیم انرژی این منطقه مهیا نمایند. بر این اساس اخیرا برخی تحرکات دیپلماتیک از سوی امریکا به انجام رسیده که از آن جمله میتوان به تاسیس یک اداره جدید تحت عنوان "هماهنگ کننده دیپلماسی انرژی اوراسیا" اشاره کرد. لازم به ذکر است که مسئول این نهاد وظیفه جلب رضایت دولتهای منطقه را برای فراهم کردن زمینه حضور بیشتر شرکتهای امریکایی در فرایند استخراج و توسعه منابع انرژی این کشورها بر عهده دارد. در چنین شرایطی کارشناسان و تحلیل گران مجموعه اقدامات اخیر را در راستای فعال ساختن مجدد سیاست امریکا در حوزه خزر قلمداد می کنند.
به نظر می رسد که ایالات متحده امریکا قصد دارد تا در حوزه خزر به احیای آن نوع استراتژی بپردازد که موجبات احداث خط لوله باکو- تفلیس- جیحان (بی تی سی) را در اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه فعلی فراهم ساخت. مقامات امریکایی راه اندازی این خط لوله را یکی از موفقیتهای بزرگ واشنگتن در معادلات انرژی این حوزه می دانند. با اینحال شماری از کارشناسان اعتقاد دارند که پیگیری این سیاست در شرایط فعلی چندان امکانپذیر نیست.
مخالفان در تبیین شرایط نوین منطقه به عوامل مختلفی اشاره می کنند. از جمله آنکه روسیه بعنوان یکی از بانفوذترین بازیگران حوزه خزر در حال حاضر از وضعیت و موقعیت به مراتب بهتر و تثبیت شده تری نسبت به دوره ای که امریکا پروژه بی تی سی را در منطقه آغاز کرد برخوردار است. بدین ترتیب و با در نظر داشتن رفتار رقابتی مسکو و واشنگتن در حوزه خزر میتوان مدعی شد که ایالات متحده برای پیگیری سیاستهای خود در منطقه با رقیب قدرتمندی که سعی در کنترل واشنگتن در منطقه دارد مواجه است.
لازم به ذکر است که روسیه در حال حاضر در حوزه خزر از مزیتها و منافع گسترده ای سود می برد. برای مثال در دسامبر گذشته موافقتنامه مهمی میان رهبران روسیه، ترکمنستان و قزاقستان به امضا رسید. این قرارداد به منظور توسعه خط لوله ای که در امتداد سواحل خزر قرار دارد منعقد گردید. به طور کلی روسیه تلاش دارد تا ژئوپولتیک خطوط لوله نفت و گاز حوزه خزر را مطابق با ملاحظات و منافع خود تعیین نماید. از اینرو این کشور به شدت و به طور فعال با طرحهایی که به منظور محروم ساختن مسکو از مزایای ترانزیت منابع انرژی خزر تدارک دیده شده اند مخالفت می کند. این وضعیت مانع عمده ای برای اجرای برنامه های امریکا در حوزه خزر می باشد.
در تبیین مشکلات فراروی واشنگتن برای احیای سیاستهای مربوط به دهه گذشته، کارشناسان به گرفتاریهایی حاد کنونی امریکا در حوزه سیاست خارجی نیز اشاره دارند. پایداری و توسعه این گرفتاریها بر تضعیف قابلیتهای کلی امریکا جهت بازتولید سیاستهای قبلی این کشور در منطقه خزر تاثیری مستقیم دارد. در این زمینه کارشناسان و تحلیل گران به مشکلات موجود امریکا در عراق اشاره دارند. آنها معتقدند که سطح بالای درگیری واشنگتن در بحران مذکور ایالات متحده را با مشکل فقدان منابع و نفوذ لازم برای فایق آمدن بر موانع متعدد فراروی خود در حوزه خزر رو به رو کرده است.
اساسا یکی از موضوعاتی که برای به چالش کشیدن سیاست خارجی دولت بوش از سوی مخالفان در داخل امریکا مورد اشاره قرار می گیرد آنست که پیگیری سیاستهای افراطی و پر هزینه در حوزه هایی چون افغانستان و عراق موجبات عدم توجه کافی امریکا به سایر حوزه ها و در نتیجه تضعیف نفوذ و موقعیت این کشور در حوزه های مذکور را فراهم ساخته است. در این میان حوزه خزر بعنوان یکی از مهم ترین و مشهودترین نمونه ها مورد اشاره قرار می گیرد. این مسئله نیز بعنوان یکی دیگر از موانع فراروی واشنگتن برای اجرای برنامه های سابق خود در منطقه قلمداد می شود.
واقعیت دیگری که امروز در منطقه وجود دارد آنست که کشورهای حوزه خزر در مقایسه با سالهای نخستین استقلال از فروپاشی شوروی سیاستهای عملگرایانه تری را دنبال می کنند. در حال حاضر گرایشات روس ترسی و روس گریزی در میان آنها به نسبت سالهای قبل بسیار کمتر شده است. این در حالیست که در گذشته گرایش مذکور مانع از تمایل آنها برای همکاری با مسکو در حوزه انرژی می شد.
در حال حاضر پیگیری یک سیاست عملگرایانه تر موجبات برجسته شدن محاسبه هزینه – فایده را در تصمیم گیریهای این کشورها فراهم ساخته است. این محاسبه ممکن است گزینه چشم پوشی از مزیتهای همکاری با روسیه بدلیل پیروی از ملاحظات امریکا را به گزینه ای غیر قابل توجیه تبدیل نماید.
مانع مهم دیگر آنست که شرکتهای غربی ممکن است بخشی از مزیتهای رقابتی خود در دهه ۹۰ را از دست داده باشند. لازم به ذکر است که در اوایل دهه قبل، امریکا ادعا می کرد که شرکتهای غربی در مقایسه با همتایان روسی و چینی خود تکنولوزی و تخصص بالاتری را به کشورهای منطقه ارائه می دهند. این در حالیست که در دهه جدید شرکتهای چینی و روسی نیز در زمینه انجام عملیاتها و اقدامات مربوط به استخراج و انتقال انرژی در حوزه خزر تجارب ارزشمندی را بدست آورده و شرایط تکنولوژیکی خود را نیز بهبود بخشیده اند از اینرو مزیت سابق شرکتهای غربی در دوره فعلی اساسا وجود ندارد.
مجموعه عوامل مذکور از یک واقعیت اساسی حکایت دارد و آن اینکه ایالات متحده امریکا برای پیگیری و اجرای سیاستهای دهه ۹۰ خود در حوزه خزر با مشکلات، موانع و چالشهای مهم و تعیین کننده ای مواجه است. این موانع امکان تحقق برخی از اهداف اساسی امریکا نظیر ترسیم ژئوپولتیک خطوط لوله منطقه، مطابق و موافق با منافع انحصاری خود را کمرنگ ساخته است. برآیند نهایی این وضعیت رقابتی تر شدن محیط عملیاتی حوزه خزر در زمینه انرژی برای بازیگران مختلف است.
مهدی امیری
منبع : سایت الف