یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


علل بزهکاری و راه های درمان


علل بزهکاری و راه های درمان
جامعه شناسان معتقدند:در میان اشخاص نابهنجار، کسی که رفتار نابهنجارش زودگذر نباشد و دیر زمانی دوام آورد، "کج رو" یا "بزهکار" و رفتاراو "انحراف اجتماعی" یا "بزهکاری" خوانده می شود.
بسیاری از جامعه شناسان و جرم شناسان با این دیدگاه که کسی ذاتا منحرف به دنیا نیامده است، ریشه تمام آسیب پذیری های اجتماعی را درمحیط جامعه جست و جو می کنند.
به عقیده جامعه شناسان کلاسیک، "جرم" در جوامع انسانی، پدیده ای طبیعی است که به ساخت اجتماع و فرهنگ بستگی دارد.
دکتر"مهدی جوانمرد"، جامعه شناس، می گوید: عواملی در جامعه وجود دارد که جرم زا هستند و زمینه های ارتکاب جرم را برای افراد مستعد فراهم می کنند.
وی این عوامل را "نفوذ فرهنگی" و "علل اقتصادی " معرفی و نفوذ فرهنگی را به " نفوذمستقیم فرهنگ "، "نفوذ غیر مستقیم فرهنگ " و "نفوذ گروه های همتا در شخصیت فرد" تقسیم بندی می کند. فرهنگ بارز یک جامعه در همان حال که کلیت دارد و همه اعضای جامعه را در بر می گیرد و شخصیت آنان را می سازد، تاثیر یکسانی بر شخصیت های اعضای جامعه نمی گذارد.
"فرهنگ نیز مانند جامعه، در عین یگانگی دارای بخش هایی است و به تناسب فرهنگ های فرعی متفاوتی که در یک جامعه وجود دارد، سنخ های شخصیتی متفاوتی نیز به وجود می آیند".
اختصاصات ارثی افراد مانند بلندی یا کوتاهی قامت و ...، به طور معمول به نسبت اهمیتی که این صفات برای جامعه دارند،در شخصیت صاحبان آنان تاثیر می گذارند.
همچنین برخی از گروه ها، به ویژه گروه های کوچکی که فرد را احاطه کرده اند، بیش از بقیه در زندگی او تاثیر دارند و مورد بی اعتنایی او قرار می گیرند. فرد، خواه ناخواه چنین گروه هایی را سرمشق خود قرار می دهد و با موازین آنان به سنجش امور و اشیا می پردازد.
به نظر می رسد، فقر مقدمه کفر، فساد و اختلال در نظامی است که خداوند برای بشر خواسته است.
یکی از عوامل مهم تخریب کننده اخلاق و فرهنگ اجتماعی هر جامعه اعم از در حال توسعه و پیشرفته، فقر و تنگدستی است.
به اعتقاد روان شناسان اجتماعی، آثار جنبی فقر خود زاییده جرایمی دیگر مانند ازدحام و شلوغی خانه، زندگی اجباری در یک اتاق به عنوان خوابگاه، نداشتن تفریحات مناسب، بهره مند نبودن از بهداشت و تربیت صحیح، گرایش به انحرافاتی مانند اعتیاد، سرقت های توام با قتل، تن دادن به قمار، خودکشی، خشونت، پرخاشگری، قاچاق، تهدید و ارعاب، کلاهبرداری و ... است. آسیب شناسان اجتماعی نیز یکی از علل انحراف اجتماعی را در اختلالات زیست شناختی جست وجو می کنند.
"حمیدرضا مهرعلی"، آسیب شناس و مدرس دانشگاه می گوید: باآن که تاکنون علل عضوی معینی برای تمامی بیماری های روانی شدید از قبیل، روان رنجوری و روان پریشی یا کندذهنی(عقب ماندگی ذهنی) شناخته نشده است، ولی باید پذیرفت که هرکس بنا بر قانون وراثت ،دارای بنیه یا مقاومت بدنی و ذهنی محدودی است.
کسانی که از این جهات ناتوان تر باشند، زودتر دچار انحراف اجتماعی می شوند، چنین افرادی دارای اعتقادات هذیانی یا "خیالبافی های خام مفرط " هستند، به شدت به آن اعتقاد دارند و با دلیل و برهان نمی توان آن را اصلاح کرد.
واقعیت سنجی این بیماران مختل است، به همین دلیل ممکن است افراد جامعه را دشمنان واقعی خود بدانند و به آنها حمله کنند یا بدون دلیل نسبت به همسر خود بدبین شوند و او را متهم به ارتباط با افراد بیگانه کنند.
در اصطلاح روان شناسی به این افراد، شخصیت های پارانوئیدی می گویند در همین زمینه درصفحه حوادث روزنامه ها یا در پرونده های پزشکی قانونی چه بسیارند افرادی که به علت مشکلات روانی فوق، دست به جنایت می زنند، همسر یا فرزند، پدر، مادر، خواهر، برادر یا دوستان خود را مضروب کرده،یا به قتل رسانده اند، یا به واسطه اتهامات بی اساس آنان را به دادسرا کشانده اند.
اختلالات عاطفی یکی از زمینه های بزهکاری است. بسیاری از بزهکاران، جوانان ناکام و محرومیت کشیده ای هستند که با نشان دادن پرخاشجویی علیه دنیای پر از تناقض و ناسازگار بزرگسالان، عصیان کرده اند.
عوامل تربیتی از جمله خانواده و مدرسه نیز در بروز انحرافات و جرایم موثر هستند. به طور کلی برای ایجاد یک شخصیت باثبات، سالم و سازگار، ضروری است که فرد در یک محیط خانوادگی مناسب رشد کند.
خانواده نخستین محیطی است که کودک درآن پرورش می یابد و در رفتارهای بعدی او فوق العاده موثر است، به گونه ای که گروهی از جرم شناسان آن را عامل سلامت یا بیماری آینده فرد ذکر کرده اند و بویژه بر ظهور آثار آن در دوره جوانی، بسیار تاکید دارند.
روابط ناسالم والدین، فوت، طلاق و... نیز از عواملی است که عوارض ناهنجار بسیاری برای افراد در پی دارد.
تحقیقات جامعه شناختی نشان می دهد که ۸۰ الی ۹۰ درصد کودکان منحرف متعلق به خانواده هایی هستند که وضعیت خانوادگی مشوش و نابسامان دارند یا شیرازه آن از هم گسسته شده است.
اختلال شخصیت که ریشه های عمیقی در روابط کودک و خانواده دارد، می تواند یکی از عوامل جرم باشد.
در واقع هرگونه روابط ناخوشایند و رویدادهای خانوادگی ناروا که میان پدر، مادر و فرزندان برقرار می شود، در واقع کودک را به انواع انحراف های اجتماعی می کشاند.
خانه ای که پرورش دهنده خوی بزهکاری است، مکانی است که در آن مناسبات انسانی صحیح بین افراد به هیچ وجه وجود ندارد و جایی است که "انضباط" یا به چشم نمی خورد یا به طور خشنی حاکم بر همه مناسبات افراد است.
در این خانواده ها، خانه مکانی است که تضاد ارزشها بین پدر و مادر یا بین افراد خانواده از یک طرف و سایر انسان های موجود در محیط اجتماعی پیرامون خانواده از سوی دیگر، به شدت وجود دارد.
اساس این گونه خانواده ها در بیشتر موارد بر اثر طلاق یا فرار مرد یا زن خانواده،از هم پاشیده می شود.
خانواده های بسیاری هستند که فرزندان خود را بر اساس شرایط مناسبی تربیت می کنند، ولی کودک پس از ورود به مدرسه دچار انحراف یا لغزش می شود.
دزدی، دروغگویی، فرار، مزاحمت، پرخاشگری، تخریب، نافرمانی، مسایل جنسی و ... به طور معمول از انحرافاتی است که کودکان مستعد بزهکاری، در محیط مدرسه با آنها مواجه هستند.
برای تامین سلامت جامعه، باید با بزهکاری مبارزه کرد، ولی به هیچ وجه نباید منحرفان را مورد نفرت و خصومت قرارداد و در صدد آزار یا نابودی آنان برآمد، زیرا بزهکاران خود قربانیان ستم دیده جامعه هستند.
منحرف کسی است که نتوانسته است موافق هنجارهای اجتماعی رفتار کند.از نظر جامعه شناسان این شخص گناهی ندارد،بلکه تقصیر از جامعه ای است که نتوانسته است فاصله طبقاتی فرهنگ و اقتصاد خود را متعادل کند.
در جوامع صنعتی امروزی، انسان ناگزیراز قبول بیماری روانی است، زیرا به هر سو رو می کند، خود را در برابر شرایط متناقض می یابد، از طرفی جامعه وی را به انسان دوستی و محبت کردن به همنوع دعوت می کند و از طرف دیگر به فرد گرایی و خود پرستی شدید می کشاند.
جامعه می خواهد او را واقع بین و روشن اندیش کند،امابه وسیله تبلیغات دروغین گوناگون او را از روشن بینی و واقع گرایی باز می دارد.
جامعه به اقتضای تولید اقتصادی روز افزون خود، نیازها و خواست های افراد را افزایش می دهد، ولی وسایل کافی برای برآوردن نیازها و خواسته هایش را در اختیارش نمی گذارد و این یکی از مشکلات بزرگ انسان امروزی است که حتی نمی داند درجست وجوی کدام هدف کوشاباشد و چه بخواهد و برای به دست آوردن آن چه باید بکند؟
برای مبارزه باکجروی ها باید زمینه اجتماعی آنها را از میان برداشت در این مبارزه قبل از هر چیزی باید به دو اصل توجه داشت که اولی سالم کردن محیط اجتماعی کودکان یعنی خانواده و اصل دوم، سالم کردن محیط اجتماعی یعنی جامعه است.
دستورهای ماشین وار بچه داری یا مهر ورزی و نوازش مبرم یا جلوگیری از شیطنت کودک و ... کار درستی نیست. خانواده باید فرزند دوستی را با مصلحت بینی پیوند دهد و در عین حال که نیازها و خواست های کودک را بر می آورد، انضباط را نیز به او بیاموزد.
کار دوم این است که خانواده باید در جریان پرورش کودک، خودش وضعیت مستحکمی داشته باشد، احساس ایمنی و اطمینان کند و بتواند با فرصت و وسایل کافی کودک را پرورش دهد.
این خانواده ها، با تصحیح روش های تربیتی، می توانند فرزندانی کارآمد و جامعه گرا، باوجدان و منضبط تحویل جامعه دهند.
ازدواجهای مناسب یعنی ازدواج هایی که افراد از نظر شخصیتی و فرهنگی برای زندگی مشترک هماهنگی داشته باشند، ایجاد توانایی لازم برای رفع مشکلات خانوادگی بین همسران با شرکت در کلاس های آموزش خانواده یا مشاوره خانوادگی و آموزش روش های صحیح تربیتی کودکان از جمله روش های تربیتی است که از بروز انحراف های اجتماعی جلوگیری می کند.
همچنین جلوگیری از هر گونه ارعاب، تنبیه بدنی، تحقیر والدین نسبت به یکدیگر یافرزندان، تحسین و مقبولیت اجتماعی در ترقی دادن استانداردهای خوب، بیشتر از سرزنش، توبیخ و تنبیه در جلوگیری از انحرافات موثر است.
نویسنده : اول لیلا صمدی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید