یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جای خالی سیاست در سینما


جای خالی سیاست در سینما
● درباره فیلمسازی الیور استون در ایران
شاید مهمترین خبری که در طول هفته گذشته در محافل سینمایی منتشر شد، قضیه درخواست الیور استون درباره ساختن فیلمی پیرامون رئیس جمهور ایران بود. اکنون که کشتی آن خبر به گل نشسته و جریان نیز تا حد زیادی منتفی شده است، دیگر مانند سابق هیاهوهای خبری به گوش نمی رسد و شاید آن خبر نیز به مثابه رویدادی جنجالی نظیر خیلی از اخباری که درباره آقای رئیس جمهور است، به آرشیو سپرده شده باشد.
اما در این بین شاید قابل تامل ترین بخش اخبار مربوطه قبل از آن که متعلق به فیلم ساختن یا نساختن استون درباره این ماجرا باشد؛ واکنش هایی است که از جانب اطرافیان رئیس جمهور به عمل آمد. نکات تامل باری که در این جریان و از این زاویه قابل استخراج است عبارتند از؛
۱) تقبیح سینمای امریکا و ابزاری انگاشتن آن در برابر هنری دانستنش
۲) لزوم فیلم ساختن درباره رئیس جمهور و موفقیت های ایشان در عرصه های مختلف از جانب فیلمسازان و هنرمندان داخلی
این دو نکته شاید به نوعی گویای نگرش بخش مهمی از دولت به عرصه سینما باشد، بخشی که البته در رسمی ترین نهاد تصمیم گیرنده و سیاستگذار سینمایی کشور یعنی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جای ندارد و متعلق به بدنه هایی دیگر از دولت است که بازوی مشورتی آن به حساب می آیند. این دیدگاه در پی آمیزه یی از سینما و سیاست است. در این آمیزه رویکردهای ایدئولوژیک جایگاهی فربه در مناسبات مربوطه دارند و بر اساس اصالت آوازه گری، کارکردهای سینما را تبیین می کنند.
آنچه از نکته نخست متبادر می شود درهم آمیزی و تسری نوع رابطه سیاسی ایران و امریکا به ارزشگذاری تخصصی پدیده یی مانند سینمای امریکا است. چگونه می توان از خصمانه بودن یک رابطه سیاسی، دفعتاً حکم به بی ارزشی سینمای طرف مقابل ماجرا داد؟ این تعمیم گرایی ساده انگارانه بیش از آنکه ریشه در فرآیندی پژوهشگرانه و معطوف به استدلال و تحلیل داشته باشد، مبتنی بر چارچوبی مشخص و از پیش تعیین شده است که قرار است نسبت به پدیده و حادثه مرتبط و نامرتبطی حکمی کلی صادر کند.
گوینده این سخن حتی متوسل به رهیافت جزء و کل نشده است و تمامیت سیستم سینمایی امریکا را با فتوایی موضوع شناسانه به باد تکفیر گرفته است. چنین نگرشی عاری از شناخت و معرفت به موضوع مورد بحث خویش است. جایگاه سینمای امریکا در ابعاد مختلف تاریخی، صنعتی، تئوریک، زیبایی شناسی، طبقه بندی های ژانری، تولید و... پراهمیت تر از آن است که با ابراز جمله یی بتوان نادیده اش گرفت و این جز از یک ذهنیت ایدئولوژی زده بر نمی آید، ذهنیتی که موقعیت سیاسی دولت یا دولت هایی را در برخورد با مسائل جهانی، به سایر اجزا و ساحت های آن کشور پیوند می دهد بی آنکه حتی رویکردی سیستماتیک را در بیانش ابراز دارد.
سال ها پیش زنده یاد آوینی که سعی داشت مناسبات سینما و بلکه هنر را بر حسب دیدگاه های معرفتی - فلسفی به میزان تحلیل و غور نهد، هرگز در پی تقلیل موضوع به راندن آن در سایه مناقشاتی سیاسی نبود و فارغ از صحت و سقم مدعیاتش، به شدت متکی بر گزاره های هستی شناسانه و انسان شناختی بود و از قضا خود از علاقه مندان به بخشی از سینمای امریکا بود و فورد و هیچکاک و هاکس را می ستود، در عین اینکه جغرافیای معرفت را با تحلیل های سینمایی اش درآمیخته بود. این رویکرد متین را مقایسه کنید با فحوای شتاب زده یی که همچون لجاجت های خردسالانه، حتی یک فیلمساز را هم با عنوانی یاد می کند که متعلق به یک عقبه تاریخی - دیپلماسی است و اطلاقش به هر جزئی از آن، بهره یی جز مبتذل کردن واژه یی استراتژیک ندارد.
نکته دوم نیز بی ارتباط با نخستین آن نیست. انتظار داشتن از سینما و سینماگر برای تبلیغ داده ها و داشته های حکومت، اگر حالت مطلق داشته باشد، چیزی جز تقلیل حد و شأن یک هنر به رسانه یی دولتی نیست. هنرمند اگر در پی تایید و حتی تبلیغ وضع پیرامونی اش باشد لاجرم از درون خواهد جوشید و نیازی به توصیه ها و دعوت های دولتی نیست. اما آیا جایگاهی برای آن روی دیگر سکه تدارک دیده شده است؟ الیور استون جزء فیلمسازان معترض امریکا است و از جنگ ویتنام گرفته تا واترگیت نیکسون و از عوامل پنهان ترور کندی گرفته تا سرمایه سالاری و رسانه محوری جامعه سیاسی امریکا دست به انتقادهای صریح زده است.
اینکه این روند تا چه حد ارزشمند به لحاظ سیاسی است یا تا چه میزان صادقانه است بحثی جداگانه است اما آیا برای سینماگر ایرانی تا همین حد هم اعتبار وجود دارد که درباره مسائلی از قبیل جنگ و ترورهای مشکوک و. . . با دیدگاهی انتقادی فیلم بسازد؟ آیا تا به حال فقدان پدیده یی به نام سینمای سیاسی در مناسبات سینمایی ما ریشه یابی و علت جویی شده است؟ سیاست از دیدگاه دولتمردان ما، زمانی که از سینما یاد می کنند، محدوده یی جز تایید رویه شان ندارد و اگر سینماگر بر حسب تشخیص خود این دایره را گسترده تر ببیند چه بسا کارش به اتهام های امنیتی بیفتد.
به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی کیا چه شد؟ فیلمنامه کابینه کیومرث پوراحمد چرا ساخته نشد؟ چرا کمتر فیلمی درباره تاریخ سیاسی مشروطه، انقلاب اسلامی، جنبش ملی شدن نفت و نیز رویدادهای معاصرتر تولید شده است؟ آیا این احتیاط ورزی و محافظه کاری جز از توقعات مبتنی بر ستایشگری از دولت برمی خیزد؟
استون فیلمی درباره احمدی نژاد نخواهد ساخت. این اهمیت چندانی ندارد. مهم آن است که آیا روزی سینماگر ایرانی می تواند همان سان که استون داخل کشورش کار می کند، در ایران فیلم بسازد؟
مهرزاد دانش
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید