جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


فراموش می‌کنم تا بمیرم


فراموش می‌کنم تا بمیرم
تئاتر «من باید برم... خیلی دیرم شده!»
(بازخوانی رمان «خیابان بوتیک‌های تاریک» اثر «پاتریک مودیانو»)
«آدمی خود را در زندگی نمی‌بیند، درست نمی‌داند که چیست یا کیست؟»
این گفته‌ی «پاتریک مودیانو» در مصاحبه با یکی از روزنامه‌های فرانسوی است. به همین دلیل جستجوی هویت و فراموشی، محور اصلی بیشتر رمان‌ها و فیلمنامه‌های اوست. ازخود بیگانگی‌ای که خود او نیز در تمام زندگی گرفتارش بود. «مودیانو» همیشه «روی شن‌های روان راه رفته است» و نمی‌داند که بعد برایش چه اتفاقی می‌افتد. او اتفاق‌های گذشته را هم نمی‌خواهد به یاد آورد. زیرا کسی که روی شن‌های روان راه می‌رود بی‌شک گذشته‌ی آرام و بدون رنجی نداشته است. او همین را می‌داند که در جهان کنونی برای فرار از رنج‌های گذشته و به خاطر نیاوردن خاطرات دردآور، فراموشی بهترین مکانیسم دفاعی است.
این روزها بازار کارگاه‌های نمایش که طرح آن در سال هشتاد و سه توسط آتیلا پسیانی به شورای مدیریت تئاتر شهر ارایه شد، حسابی گرم است. مکانی برای ارایه‌ی تجربه‌های اولیه‌ی کارگردان‌های جوانی که تازه پا به این عرصه می‌گذارند و بعدها همین اجراهای کارگاهی به اجراهای عمومی در سالن‌های اصلی تئاتر شهر تبدیل می‌شوند.
«این نمایش بازخوانی رمانی به نام خیابان بوتیک‌های تاریک (یا خیابان بوتیک‌های مشکوک)، یکی از آثار برجسته‌ی «پاتریک مودیانو» نویسنده‌ی معاصر فرانسوی است. این رمان در سال ۱۹۷۸ برنده‌ی جایزه کنکورد شد. مودیانو بیش از بیست رمان و چندین فیلم‌نامه را به چاپ رسانده که در تمامی این آثار، جستجو را محور قرار داده است، جستجویی برای دست‌یافتن به گذشته‌ی ازدست‌رفته و بازسازی آن و خاطراتی که به نظر رنج‌آور، تلخ، مبهم و گم‌شده‌اند. او معتقد است که گذشته‌ی تلخ را نمی‌توان بازسازی کرد، پس باید فراموش کرد و فراموشی بهترین جایگزین برای تسکین این آلام است.
خیابان بوتیک‌های تاریک (مشکوک) نیز مانند سایر آثار «پاتریک» بر محور فراموشی و جستجوی هویت استوار است. فراموشی در این اثر یک فراموشی عمدی است و به عنوان یک رفتار جانشین و یک مکانیسم دفاعی است در مقابل ناکامی‌هایی که افراد در طول دوران زندگی خود داشته‌اند. فراموشی‌ای که باعث می‌شود انسان تمامی ناآرامی‌ها، دل‌نگرانی‌ها، کابوس‌های تلخ و تلاش‌های گذشته (تلاش‌هایی که هیچ‌وقت نتیجه‌ای را دربرنداشته است) را نادیده بگیرد تا به آرامشی نسبی دست یابد. البته این نادیده‌انگاری مراجعه به گذشته، دارای وجوه پارادوکسیکال هم هست. یعنی از سویی تلاش برای رسیدن به آن آرامش است و از سوی دیگر موجب آزار فرد هم می‌شود و او را در اضطراب و گم‌گشتگی مبهمی قرار می‌دهد. اما این گم‌شدن چون آگاهانه است همان آرامش را نیز دربر دارد. فرایند این فراموشی از آغاز عمدی و آگاهانه است، اما هم‌این‌که فرد درون این جریان قرار می‌گیرد خودِ فراموشی، موجب فراموشی عمدی و آگاهانه‌ی آغاز فرایند می‌شود. درواقع این‌جا فراموشی ضد فراموشی است! فراموشی‌ای که به فراموشی کمک می‌کند که فراموش کند و اما خود فراموشی هم فراموش می‌شود! این پیچیدگی مفاهیم فراموشی، شخصیت‌های رمان‌های «مودیانو» را تا ورطه‌ی مرگ و نابودی می‌کشاند به حدی که «گی» (قهرمان اصلی خیابان بوتیک‌های تاریک) را در انتهای سفرش به مرگ و نیستی می‌رساند.
در خیابان بوتیک‌های تاریک هم، «گی» قهرمان داستان به دنبال هویت گذشته‌ی خود است. او خود را گم کرده و همه‌ی خاطرات و گذشته‌ی خود را فراموش کرده است. دید تند این فراموشی در خیابان بوتیک‌های تاریک کاملن مشهود است. «مودیانو» لزوم این فراموشی را حتا درحد رسیدن به مرگ ضروری می‌داند. «گی» درواقع نمی‌داند که در لایه‌های درونی، این فراموشی به نیستی و مرگ می‌رسد. مرگی ناخواسته که انتهای سفر در انتظار اوست. هیچ‌یک از کسانی که «گی» به آن‌ها مراجعه می‌کند نمی‌توانند به بازسازی و یادآوری گذشته‌ی او کمک کنند. زن نوازنده، دکتر، تستر، زن رقاص، پیرمرد و حتا «دنیز» همسر او هم نمی‌تواند سرنوشتی را که در انتظار اوست تغییر دهد. و او پس از تلاشی جانکاه در انتهای سفر مرگ را برای رهایی از این گنگی، گم‌شدگی و فراموشی می‌پذیرد و به مرگ خود به عنوان سرنوشتی که در این سفر برایش رقم خورده تن می‌دهد.
محمد چرمشیر قسمت‌هایی از این رمان را برای محمد عاقبتی (کارگردان) انتخاب کرده که نیازی به میزانسن‌ها و دکوراسیون‌های سخت و پیچیده نباشد، اما در اصل داستان نیز خللی وارد نشود.
عاقبتی در اجرا نیز از کمترین امکانات صحنه و دکور و با بهره‌گیری از بازیگران خوبی مثل خانم «ناز شادمان» که نقش نوازنده و رقاص را به خوبی اجرا کرده، به عنوان یک کار کارگاهی، کار در خور توجهی را ارایه کرده است. «سعید چنگیزیان» که نقش «گی» را بازی می‌کند، گرچه در این اجراخیلی بی‌رمق شروع کرده، ولی درادامه توانسته است کار را به صورت مناسب ادامه دهد. «چنگیزیان» سعی می‌کند که حس گم‌شدگی، بی‌تابی و فراموشی را به ما انتقال دهد. اما به نظر می‌رسد باید برای اجرای عمومی تلاش بیشتری از خود نشان دهد.
همه‌ی ما گاهی دوست داریم و می‌خواهیم گذشته‌مان را فراموش کنیم. گذشته‌ای که یادمان‌های تلخ و ناکامی‌های فراوانی در آن نهفته است. در برخی موارد حجم این ناکامی‌ها و رنج‌های گذشته آن‌قدر زیاد است که برای رسیدن به آرامش باید تمام طول زندگی را به فراموشی گذراند. تمام زندگی را تا به آرامشی بالاتر رسید.
آنچه می‌کشد مرگ نیست، فراموشی است. فراموشی، در برزخ زیستن و مردن است. یعنی نه مردن است نه زندگی. خلئی است که همه‌ی ما، چه فردی و چه جمعی، خیلی وقت‌ها گرفتار آنیم.

علیرضا حسین‌آبادی
منبع : پایگاه ادبی، هنری خزه