دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


احترام به اندیشه تماشاگران


احترام به اندیشه تماشاگران
«نیما دهقان» کارگردان جوانی است و شاید به همین دلیل هم هست که در کارش خطر می کند و مدام در پی تجربیات متفاوت و به دنبال غافلگیر کردن تماشاگرانش با موضوعات و شیوه های متفاوت است.
دهقان که از دانشکده هنر و معماری دانش آموخته شده، تاکنون نویسندگی یا کارگردانی آثاری چون «شاعر»، «عروس طوقی»، «پرومته در زنجیر»، «کفتر به توان ۲»، «ملاقات شبانه» «کانال کمیل»، «هفت داستان از چخوف»، «لوله»، «دو متر در دو متر جنگ» و اینک «کادانس»را در پرونده اش دارد.
«کادانس» آخرین تجربه نیما دهقان است که با حضور فرزین صابونی، لیلی رشیدی، مینا رازانی، علیرضا محمدی به عنوان بازیگر و فرشاد فزونی در مقام آهنگساز، در کارگاه نمایش مجموعه فرهنگی هنری تئاتر شهر به روی صحنه رفته است.
این نمایش که تأکید و تکیه عمیقی بر کاربرد موسیقی دارد، می خواهد ذهنیت مخاطبش را متوجه دنیای پر از رمز و راز پس از مرگ کند. به بهانه اجرای این نمایش، گفتگویی کوتاه با نیما دهقان، کارگردان این نمایش داشته ایم.
▪ صحبتمان را از عنوان نمایشنامه آغاز می کنیم. «کادانس» چه معنایی دارد؟
ـ اصطلاح کادانس (cadance) به معنای نقطه سکون در پایان یک عبارت ملودیک است و هم به گونه ای که از توالی آکوردها اطلاق می شود که حس پایانی - ناقص یا کامل را در پایان یک قطعه موسیقی ایجاد می کند.
▪ بنابراین پیش بینی می شود که استفاده از موسیقی اهمیت زیادی در نمایش شما داشته باشد؟
ـ بله، نمایشنامه، میزانسن، صحنه و بازیگری به صورت فرم شکل گرفته و محتوای نمایش - دریافت مخاطب - از واقعه ای که رخدادگاه آن صحنه نمایش است، ما را به واژه «کادانس» نزدیکتر می کند. موسیقی زنده این تئاتر با استفاده از امکانات صوتی حنجره، لبها و دهان و همراهی ساز الکتریک و افکت و آوا اجرا می شود و آنچه در فضا منتشر می شود، حاصل این همراهی است تا دریافت حس راحت تر، کاملتر و دقیق تر باشد.
▪ «کادانس» را چگونه برای اجرا انتخاب کردید؟ چه ویژگی از نمایشنامه مجذوبتان کرد؟
ـ نمایشنامه کادانس در ابتدا یک نمایشنامه کامل نبود که ویژگیهای خاص آن مورد توجه گروه قرار بگیرد. در ابتدا یک طرح و ایده بود: «دنیای پس از مرگ!» جالب است بدانید که این نمایشنامه در روند شکل گیری خود ۱۹ بار بازنویسی شد که از این ۱۹ بار، ۱۱ بار آن داستانهای متفاوتی داشتند. شاید درجلسات زیادی نمایشنامه در داخل جمع گروه بازیگران، طراح صحنه، موسیقی و... خوانده می شد.
در مورد آن بحث می شد تا به این شکل نهایی خود برسد. ویژگیهای نمایش هم در برآیند همین جلسات، خودشان را نشان دادند.
▪ در این مرحله رسیدن به نوآوری و خلاقیت اجرایی چقدر برایتان اهمیت داشت؟
ـ برای گروه، صرفاً پرداختن به یک ایده و قرار دادن آن در قالبهای متداول نمایشنامه نویسی مهم نبود، بلکه در فرآیند بحث و گفتگو، رسیدن به نوآوری ساختاری نمایشنامه که بتوانیم محتوا را با آن انتقال بدهیم، در اولویت قرار داشت. طبیعتاً نوآوری و شکستن قالبهای رایج تئاتر هم واکنشهای متفاوتی را به وجود می آورد. و در جریان تغییر و تحولات متن برای خوب یا بد شدن (اگر هم برای گروه مد نظر بود) شاید همین واکنشهای متفاوت تماشاگران و منتقدان تئاتر برای ما اهمیت بیشتری داشت.
▪ این نکته را قبول دارید که «کادانس» با وجود اینکه نمایش خوبی شده، ضعفهایی هم در متن دارد؟
ـ نه! به دلیل آنکه ما شاید نتوانستیم در تجربه نویی که در ساختار نوگرای نمایشنامه داشتیم همه چیز را به خوبی به مخاطب انتقال بدهیم. شاید هم هنوز نگاه کردن به این گونه نمایشنامه ها، کمی زود است. انتقال داستانی به صورت قطعات پراکنده که لا به لای آن حفره هایی از قطعات خالی داستان وجود دارد و پر کردن داستان بر عهده ذهنیات خود تماشاگر است... شاید این تجربه کمی زود است!
ما سعی کردیم که یک نمایشنامه با ساختار پست مدرن اجرا کنیم.
▪ برای رسیدن به این ساختار در اجرا، چقدر به آمادگی تماشاگر توجه داشتید؟
ـ با مطالعاتی که روی این مکتب داشتیم، انتظار بازخوردهای متفاوتی برایمان متصور بود. اما از این نکته هم غافل نماندیم که تماشاگر ما داستانی با چارچوبها و تعریفهای واقعی آن می خواهد. در شکل و ساختار نمایشنامه پست مدرن، قطعات مهم یک داستان ارائه می شود، اما در ارائه این بخشها، حفره هایی خالی از داستان به وجود می آید که سهم تماشاگر است که براساس بینش و ذایقه خودش حفره های خالی داستان را آنگونه که دوست دارد به پایان برساند. در حالی که تماشاگر امروز توقع یک داستان با نقاط شروع، میانه و پایان را دارد و حتی توقع نتیجه گیری هم دارد!
▪ پس احتمالاً کار سختی را در ارتباط با انتقال مفاهیم نمایش به تماشاگر پیش رو داشتید؟
ـ قبول کنید پرداختن به موضوعی به نام «دنیای پس از مرگ» سخت است که نتیجه گیریی یکسان برای همه داشته باشد و همه هم بخواهند آن را قبول کنند! باید پایان داستان را برای تماشاگر باز نگه داری تا آن گونه که دوست دارد، آن را تمام کند. اگر هم آن را تمام نکند باز به تعاملات و بینش او برمی گردد که می خواهد این موضوع را پس بزند. در تئاتر قرار نیست ما موعظه کنیم و یا خود را نسبت به تماشاگر در ردیف بالاتر عقلی بدانیم.
ما به اندیشه تماشاگرمان احترام می گذاریم و مهم است که او تصمیم گیری کند.رخدادگاه نمایش مشخص است: «روند گناه گناهکاران که هر روز تکرار می شود» و ... داستان به همین سادگی است. اوج و فرود نمی خواهد. توقع نتیجه گیری، ارزش محتوایی اثر را کمرنگ می کند، اما تقابل رویاهای تماشاگر از برآیند موضوعات پس از برزخ، برای ما مهم است.
▪ «کادانس» چگونه می خواهد این رؤیاها را در تقابل با یکدیگر قرار دهد؟
ـ این نمایش تلاش می کند رؤیاهای ذهن تماشاگر را فعال کند. این هم از اهداف نمایشنامه است و ضعف آن به شمار نمی آید؛ زیرا تماشاگر امروز ما به داستان عادت دارد و می بیند که در طول تاریخ، این ادبیات غنی ماست که حرف اول را می زند. در طول این چند روزه که اجرای عمومی داشتیم و با بیشتر تماشاگران مواجه می شدم و گفتگو می کردم، متوجه شدم که آنها هم احساس می کردند که متن نمایشنامه ناقص است و سعی می کردند که آن را کامل کنند. هر چند جالب است که از ناقص بودن متن حرف می زدند، اما به گونه ای سعی می کردند آن را کامل کنند؛ زیرا خودشان را در آن فضا جستجو می کردند. برای ما همین نتیجه مهم بود.
▪ یک نکته مهم دیگر در مورد اجرای نمایش «کادانس»، تلفیق ژانرها و سبکهاست! آیا از ابتدا در پی قرار دادن کلیتهایی در قالب یک ژانر یا یک سبک مشخص نبوده اید؟ چطور به این تلفیق و پیوستگی دست پیدا کردید؟
ـ گروه ما در تلاش برای پیدا کردن یک جریان نو و تازه تئاتری است و به همین دلیل، دست به خطر و ریسک می زند. واکنشها هم متفاوت است.
در شروع مهم است که نمایشنامه از ما چه می خواهد و ما می خواهیم چکار کنیم. ما تمام بضاعت و توانایی خودمان را در شکستن قالبهای تئاتری و رسیدن به ساختارهای نو بررسی می کنیم. روند تکرار تئاتر روندی خسته کننده است. این «جسارت» است که «خلاقیت» را به وجود می آورد. در اجرای یک اثر، گاهی از سبکها و ژانرهای مختلفی استفاده می کنیم و در جایی ممکن است ایده و تز خودمان را ارائه کنیم.
منطق نوگرایی این تلفیق و پیوستگی برای ما مهم است. در هر صورت برای حذف هر چیزی از قالب و ساختار یک سبک مشخص، قطعاً یک جایگزین منطقی پیدا می کنیم.
▪ نگران آشفتگی در سبک اجرایتان نیستید؟
ـ در هنر پست مدرن امروز، درست استفاده کردن از سبکهای گذشته و تلفیق آنها با یکدیگر مهم است. تمام گروه، تجربیات خود را در مورد سبکها و ژانرهای مختلف در دوران دانشگاه و اجراهای مختلف گذرانده اند و حالا با این نمایش، به دنبال تنوع و نوگرایی منطقی هستیم. این تلفیق و پیوستگی موقعی حاصل می شود که قابل فهم بودن آن برای تماشاگر مورد نظر قرار گیرد.
تنها با قابل فهم بودن است که تماشاگر به راحتی این تلفیق را می پذیرد.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس