دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

لزوم بازگشت « فتح» به خویشتن خویش


لزوم بازگشت « فتح» به خویشتن خویش
نمی‌توان بحران جنبش فتح را فقط یک مشکل سیاسی، سازمانی و یا شکافی میان نسل جوان و گذشته دانست و یا آن را بحران توسعه یا برگزاری کنگره قلمداد نمود. واقعیت این است که بحران فتح از بدو تشکیل این جنبش با آن متولد شده و به عبارت دیگر فتح دچار یک بحران تأسیسی است که به شیوة تکوین، طرز تفکر سیاسی، نوع روابط داخلی و توانمندی ایجاد تحول درون این جنبش بستگی دارد.
می‌توان ویژگی‌های فتح از بدو تشکیل در اواخر دهه ۵۰ تا دهه ۹۰ را همان عوامل ناکارآمدی و بحران‌زا در این جنبش محسوب کرد.
قبل از پرداختن به بحران جنبش فتح باید به این نکته اذعان کرد که جنبش مذکور دستاوردهای ملی بزرگی را برای ملت فلسطین کسب کرد و باعث حضور مجدد این ملت و خاتمه دادن به عینیت آن در نقشة سیاسی جهان شد، برای خیزش و انسجام آن تلاش کرد و یک هویت ملی به آن بخشید و موجودیت سیاسی آن را در برابر پروژه صهیونیسم رقم زد.
تنها عامل موفقیت جنبش فتح در این زمینه، بهره‌گیری از ویژگی‌هایی بود که در زیر به آنها اشاره می‌شود:
۱) جنبش فتح یک جنبش ملی بود که از حمایت مردمی بهره می‌گرفت و شباهت بسیار زیادی به اقشار مختلف ملت داشت به عبارت دیگر این جنبش، ساختاری حزبی نداشت و به ایدئولوژی خاصی پایبند نبود.
۲) روح جنبش فتح برخاسته از تعدد گرایی، با حضور همة جریانهای سیاسی و فکری ملت فلسطین بود.
۳) فتح یک جنبش مبارزاتی بود که ضمن پیشگامی در زمینه عملیات مسلحانه انتفاضة اول را مدیریت و انتفاضة دوم را آغاز کرد.
۴) فتح، یک جنبش مستقل ملی بود که به دور از کشمکش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، طی درگیری با اسراییل بر بعد فلسطینی تکیه می‌کرد.
۵) از همان ابتدا، جنبش فتح، واقع‌گرا و انعطاف‌پذیر بود که تغییرات به وجود آمده در توازن قوا و تحولات نزاع عربی- اسراییلی را لحاظ می‌کرد.
اما با گذشت زمان و بروز پیچیدگی‌ها و مداخلات در نزاع با اسراییل، نه تنها ناتوانی فتح در حفظ ویژگی‌هایش مشخص شد بلکه حتی بعضی از این ویژگی‌ها به دلایل گوناگون مانع پیشرفت و متحول شدن این جنبش گردید. از جملة این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) ضعف فعالیت سیاسی درون جنبشی. این جنبش فاقد روابط دمکراتیک واقعی است زیرا تعیین وضعیت جنبش در سطوح خرد و کلان و نیز تعیین سیاست خارجی و انتخاب گزینه‌های استراتژیک در اختیار رهبر عالی‌رتبه و یا چند تن از افراد سرشناس است. به همین دلیل جنبش فتح بدون گفت وگوهای داخلی، اقدام به امضای توافقنامه اسلو کرد و به همین ترتیب، بدون مشورت، طی انتفاضه دوم برای رقابت با حماس به عملیات مسلحانه روی آورد.
۲) فقدان هیئت‌ها، چارچوبها و سرویسهای مؤسساتی، لحاظ نکردن معیارهای سازمانی، مبارزاتی و یا شایسته سالاری و تکیه بر سلائق و باند بازی و عدم وجود سیستم نظارتی، جنبش فتح در نهایت برخلاف دهة ۷۰ به مجموعه‌ای از سرویسها و جناح‌های منفعت طلب تبدیل شد. جنبش فتح، یک جنبش باز و عریض و طویل است که هیچ سلسله مراتب شفاهی در آن وجود ندارد و فاقد نظام سازمانی و مرجعیت نظارت حقیقی سازمانی یا سیاسی می‌باشد و به همین علت، پس از غیاب یاسر عرفات به عنوان مؤسس و در عین حال عامل پیدایش مشکل این جنبش، حتی برگزاری یک کنگره نیز برای آن دشوار شده است.
۳) این جنبش زیرساخت سازمانی و یا حزبی درستی ندارد. سازمان در جنبش فتح به معنای سرویسی از مجموعة سرویسهای موجود است. به عبارت دیگر چارچوبهای سازمانی بر قالبهای جزئی‌تر سیطره ندارد و هیچ ارتباطی میان اجزای اساسی آن نیست. همین امر موجب تعداد مراکز، مرجعیت‌ها و گروهها درون این جنبش شده است. تنها محور ارتباطی میان اعضا و مسئولان این جنبش، جدول پرداخت حقوق می‌باشد. این یکی از نقاط ضعف برجستة جنبش فتح است که حاصل آن را می‌توان در نتایج انتخابات شورای قانونگذاری در سال ۲۰۰۶ و تجربه غزه در سال ۲۰۰۷ مشاهده کرد.
بنابراین ویژگی جنبش فتح مبنی بر عدم پایبندی به یک ایدئولوژی معین و حزبی نبوده این جنبش، به ضرر آن تمام شد و باعث تبدیل آن به یک اجتماع مردمی سردرگم همراه با روابط سطحی و ضعیف گردید. گرچه این تحول در دورة یاسر عرفات روی داد ولی انتهای همه مسیرها به خود وی ختم می‌شد ولی پس از غیاب وی، فتح، مرجعیت سیاسی و مؤسساتی و رهبری خود را از دست داد.
۴) غیاب روحیة باز و ملی جنبش فتح که بر مبنای تنوع و تعددگرایی قرار داشت. در این وضعیت، فتح دیگر توانایی تولید اندیشة سیاسی را در عرصة فلسطین نداشت و دیگر شاهد بحث سیاسی جدی و جریانهای سیاسی که به اندیشة آن غنا ببخشند. حالت یکرنگی و یکنواختی بر جنبش فتح سایه افکند و متأسفانه اکثریت حاکم عده‌ای سودجو هستند. اختلافات کنونی در جنبش فتح بر سر پستها و امتیازات است نه نحوة تحول آن. به این ترتیب جنبش فتح بویژه پس از سیر قهقرایی مبارزاتی آن، دچار رکود و خودگی شد.
۵) در پی از بین رفتن ویژگی آن به عنوان جنبش آزادسازی ملی و فروکش کردن روحیه مبارزاتی جنبش فتح، نتوانست خود را از تشکیلات خودگردان متمایز کند. به این ترتیب فتح ویژگی خود را در زمینه بهره‌مندی از عضویت عناصر ملی‌گرا و مبارزاتی از دست داد و عناصر سودجو به عضویت آن درآمدند.
۶) بدون تردید غیاب یاسر عرفات به عنوان مؤسس، رهبر و سمبل جنبش ملی معاصر فلسطین که یک شخصیت کاریزماتیک و عمل‌گرا بود، خلا بزرگی را در عرصه رهبری فلسطین به وجود آورد. وی جنبش فتح را به شیوة خود بنا کرد و بر آن حکومت نمود، این جنبش نیز به این شیوه خو کرد. این امر، کار ابومازن را دشوار ساخت.
به این ترتیب می‌توان گفت، بحران جنبش فتح، فقط یک بحران داخلی نیست و بیانگر بحرانی فراگیر در عرصة فلسطین است. این بحران، بحران توازن قوا، بحران ناکامی در تحقق استراتژی‌های ملی از مقاومت گرفته تا مذاکره و از مذاکره تا انتفاضه و بحران ناکامی در تحقق استراتژی‌های موجودیتی است. تردیدی وجود ندارد که جنبش فتح با انحصارگرایی در عرصة فعالیت و تحرکات فلسطینی و سیطره بر ساف و تشکلات خودگردان، مسئولیت اصلی این ناکامی‌ها را به عهده دارد.
به نظر من تنها راه‌حل این وضعیت بازگشت فتح به خویشتن‌ اصلی خویش و بازنگری جدی نقاط ضعف خود است. اما به نظر من،زمان ترمیم و بازسازی گذشته و هم‌اکنون این جنبش نیازمند تأسیس مجدد است.
محمد معینی
مترجم: طاهره گودرزی
منبع : موسسه تحقیقات پژوهشی علمی ـ سیاسی ندا