شنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 18 May, 2024
مجله ویستا

شبیه سازی و اخلاق


شبیه سازی و اخلاق
مطلبی که از پی می آید، متن سخنرانی دکتر سید حسن اسلامی با عنوان «مسایل اخلاقی پژوهش در شبیه سازی و بازتاب آن در جهان اسلام» است که در تاریخ ۳/۹/۸۴ در موزه ملی تاریخ علوم پزشکی ایراد شده بود. وی به سابقه این بحث در جهان اسلام و سپس به بررسی مغالطات رایج در آن باب می پردازد.
●پیشینه بحث در جهان اسلام
بحثی که قرار است بنده ارائه کنم درباره بازتاب شبیه سازی انسانی در جهان عرب و ملاحظاتی درباره اخلاق پژوهش در این زمینه است. در سال ۱۹۹۷ به مجرد اینکه در مجلات علمی مانند «nature» گزارش شبیه سازی «دالی» توسط ویلموت منتشر شد، بازتابی وسیع در کل جهان و از جمله در جهان اسلام پیدا کرد. مجامع دینی و غیردینی عکس العمل خیلی سریعی نشان دادند. غالب عکس العمل ها منفی و شدید بود. من بحث را متمرکز می کنم بر جهان عرب. در سال ۱۹۹۷ به مجرد اینکه این خبر منتشر شد، مجلات مختلف و نشریات عربی، گزارشهای مفصل، مختصر، علمی و گاه ژورنالیستی متعددی از شبیه سازی با عناوین و تیترهای متفاوتی چاپ کردند. بعضی از مجامع علمی مانند مجمع تحقیقات وابسته به الازهر، شبیه سازی را نه تنها تحریم کرد بلکه اعلام کرد که هر کس اقدام به شبیه سازی کند محارب است و باید دست و پای او را برید و اعدام کرد. همین وضع از سوی یکی از فقهای بزرگ عربستان سعودی به نام ابن رسینی صورت گرفت و او این کار را نه تنها حرام دانست بلکه خواستار اجرای حد محارب بر مجریان شبیه سازی شد. طی آن سال و سال های بعد ما شاهد سمینارهای بسیار مکرری در زمینه شبیه سازی بوده ایم. در طی این مدت حداقل شاهد ده سمینار وسیع در جهان عرب بودیم. که محور همه آنها شبیه سازی دالی بوده است که از میان این سمینارها دو سمینار جایگاه قابل توجهی دارد. یکی سمیناری بود که در مغرب برگزار شد که در آن بحثهای کارشناسی بسیار مفصلی صورت گرفت و نتایجی که سمینار به آن رسید بستر و مقدمه ای بود برای سمینار بعدی و اصلی مجمع الفقه الاسلامی. مجمع الفقه الاسلامی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی بود که تقریباً تمام کشورهای مسلمان عضوش هستند و عالی ترین مجمع فقهی جهان اسلام به شمار می آید. در ۱۹۹۷ هم به استناد دستاوردهایی که در سمینار مغرب صورت گرفته بود، مجمع الفقه الاسلامی تشکیل جلسه داد و مناقشات سه روزه ای ادامه پیدا کرد و دست آخر منجر به صدور بیانیه شد. در آن بیانیه، دیدگاه مسلط در مجمع الفقه الاسلامی بیان شد. این بیانیه، بیانیه ای معروف در زمینه شبیه سازی است. بیانیه،با دفاع از اینکه علم با دین سازگار است شروع می شود و پس از آن این نکته بیان می شود که درست است که دین و به خصوص دین اسلام هوادار علم است ولی علم نباید از ملاحظات اخلاقی برکنار باشد، بلکه باید علم نیز همسو با دین پیش برود و در کادر اخلاق حرکت کند. سپس بحث شبیه سازی را مطرح کردند و اینکه این شبیه سازی چیست؟ در آنجا اشاره می شود که اگر شبیه سازی در زمینه حیوانات و نباتات صورت گیرد، هیچ اشکالی ندارد، اما اگر بر روی انسان ها باشد و بخواهد انسانی شبیه سازی شود حرام و نادرست است. البته در بیانیه هیچ اشاره ای به دلیل حرمت این کار نشده است. در همان بیانیه تأکید می کنند که شبیه سازی ای که حرام است، شبیه سازی انسانی است. اما شبیه سازی درمانی اشکالی ندارد و چنین کاری مجاز است. البته خود این مسئله یکسری پیامدهایی دارد. چون ما در شبیه سازی درمانی، شاهد شبیه سازی انسانی هستیم. با این تفاوت که جنینی که پدید می آید ، پس از مدتی نابود می شود و عملاً کشتن جنین صورت گرفته و این کشتن انسان است و به نظر من یکی از اشکالات جدی که در موضع مسلمانان مخالف شبیه سازی وجود دارد همین مسئله است که آنهایی که شبیه سازی انسانی را تحریم می کنند، شبیه سازی درمانی را می پذیرند و این کار با دلایلی که بر ضد شبیه سازی انسانی اقامه می کنند ناسازگار است و یک نوع دوگانگی و تعارض در اندیشه و استدلال مخالفان شبیه سازی به چشم می خورد. حال آن که از این جهت موضع کاتولیک ها منسجم تر است. آنها شبیه سازی را محکوم می کنند (هر نوعش که باشد) در مورد انسان حتی تصریح می کنند که چیزی به نام شبیه سازی درمانی نداریم. شبیه سازی ماهیتاً انسانی است و مقاله خوبی در این زمینه وجود دارد به نام «افسانه شبیه سازی درمانی» و در آن ادعا می کنند که این تعبیر شبیه سازی درمانی تعبیری است که پزشکان جعل و وضع کرده اند که حقیقت امر را محو کنند اما این نکته در میان مسلمانان وجود ندارد و حتی بعدها این مسئله مطرح شد که ما با جنین های اضافی که برای شبیه سازی لازم است چه بکنیم؟ کشتن آن ها آیا مجاز است یا خیر؟ دوباره جلساتی برگزار کردند و گفتند که کشتن مستقیم جنین ها اشکال دارد ولی می توانیم جنین های اضافی فراهم آمده را رها کنیم تا خودشان بمیرند. کسانی که می گویند کشتن انسان خطاست می گویند: رها کردن انسان تا بمیرد ممکن است خطا نباشد. می بینیم که حوزه مخالفت با شبیه سازی، شامل تمام شقوق شبیه سازی می شود و هیچ استثنایی ندارد. در جهان اسلام، مخالفان شبیه سازی عمدتا در میان اهل سنت هستند. هر چند در میان شیعه هم وجود دارند، اما چندان موضع استوار و نیرومندی ندارند و بخش قابل توجهی را تشکیل نمی دهند. نکته مهم این است که هر نوع شبیه سازی نادرست است. حتی اگر شبیه سازی بین زوجین باشد. اگر زن و شوهری به هر دلیل خواستار تولید مثل باشند و امکان تولید مثل جنسی برایشان فراهم نباشد، آنها هم نمی توانند در کادر زوجیت اقدام به شبیه سازی کنند. هر چند بسیاری از دلایلی که برضد آن آورده می شود شامل این قسمت نمی شود. یعنی بحث هایی که پیش می کشند راجع به خلق نسب و نیا، ارث، فروپاشی نهاد خانواده و... هیچ یک در این جا وجود ندارد. با این حال می گویند شبیه سازی در کادر زوجیت نیز خطاست. این تقریبا اجماعی از دیدگاه مسلمانان اهل سنت در مقابل شبیه سازی است. من تنها افراد کمی را توانستم شناسایی کنم که موضع مناسبتری دارند؛ ولی موضع رسمی شان همان است که مجمع الفقه الاسلامی اعلام کرده و موضع رسمی دیگری نتوانستند ارائه کنند.
شیعه به مسئله از منظر دیگری می نگرد. برای مثال کسانی که به بحث شبیه سازی پرداختند چه موافق شبیه سازی باشند، چه مخالف آن، هیچ اشاره ای به بحث های کلامی نمی کنند و دلایل کلامی را پیش نمی کشند. در حالی که مسلمانان اهل سنت که مخالف شبیه سازی هستند، یک بخش از دلایلی که بر ضد شبیه سازی آوردند، دلایلی کلامی است. برای مثال می گویند که شبیه سازی انسانی اگر رواج پیدا کند، گویی انسان خداوند را به چالش خوانده و دست به مبارزه طلبی با خدا زده است. یا شبیه سازی باعث تغییر خلق الله می شود و قرآن گفته است که تغییر خلق الله خطاست. یا اینکه شبیه سازی سنت حاکم بر هستی (سنت تنوع) را نقض کرده یا سنت زوجیت را (که همه چیز زوج هست) نقض می کند؛ اما عالمان شیعه هیچ یک از این دلایل را نمی پذیرند. حتی آن هایی که مخالف شبیه سازی هستند سراغ دلایل فقهی و اجتماعی _ اخلاقی می روند نه دلایل کلامی. می گویند: این کار اگر صورت بگیرد و عملی شود در نهایت به کار بستن قوانین هستی است نه نقض آنها و انسان هر کاری که بکند، نمی تواند نظام هستی را دگرگون کند و نمی تواند قوانین آنرا تغییر دهد. تلقی ما از قانون نباید قوانین شریعت مدارانه باشد. تصور نکنیم که قانون آن چیزی است که در یک مجلس وضع می شود. قوانین هستی، قوانین تکوینی هستند و قوانین تکوینی قابل نقض نیستند.
●محل نزاع
نکته ای که درباره مسئله شبیه سازی در جهان اسلام به خصوص جهان سنی وجود دارد این است که غالب کسانی که با شبیه سازی مخالفند و آن را حرام می دانند در عین حال، شبیه سازی را بینه و گواه و شاهدی می دانند بر بسیاری از آموزه های دینی. برای مثال، یوسف القرضاوی از عالمان اهل سنت بیانیه های متعددی راجع به شبیه سازی دارد و آن را نقد و نقض می کند و در آخر، دو ملاحظه می آورد. یکی، این که شبیه سازی بسیاری از آموزه های دینی را که تا دیروز تعبدا ًمی بایست پذیرفت و به شیوه علمی اثبات پذیر نبود ثابت می کند. مثل مسئله معاد، مسئله زایش عیسای بدون پدر، یا مسئله تولد حضرت آدم.بعضی ها در این مسیر تا جایی پیش می روند که می گویند شبیه سازی تکنیک جدیدی نیست. از قدیم در جهان اسلام وجود داشته و از آغاز خلقت بوده و حتی حضرت حوا از دنده حضرت آدم آفریده شده و این خود شبیه سازی است و برای این که این روند جا بیفتد تلاش هایی شده است. روندی که شکل گرفته از این جهت جالب است که هنگامی که بحث شبیه سازی کلونی مطرح شد، مترجمان عرب از تعبیر «کلونه» استفاده کردند و کلونی را بردند به باب فعلله و بعد دیدند که با زبان عربی سازگاری زیادی ندارد و واژه تنسیل (نسل گرفتن) را به کار بردند و بعد تناسل و استنسال را و دست آخر گفتند: استنساخ. واژه ای که امروزه در جهان اسلام رایج است و واژه ای رسمی به شمار می رود و استاندارد است برای شبیه سازی، واژه استنساخ است و در تمام بیانیه های رسمی تعبیر استنساخ به کار برده می شود. استنساخ واژه قدیمی است و ما در فارسی هم به کار می بریم، برای نسخه برداری، برای نگاشتن کتاب و... ولی این فقط یک حسن انتخاب نبود، بلکه این انتخاب بستری بود که بعدا بتوانند علاوه بر این که بحث را بومی کنند، بتوانند یک سری نتایج هم از آن بگیرند. بعضی ها بعد از اینکه استنساخ را به کار بردند، مدتی بعد گفتند استنساخ در قرآن هم وجود دارد. آیات متعددی وجود دارد که گویای استنساخ است. چهار بار استنساخ و مشتقات آن در قرآن به کار رفته است، مانند «ونسختها» و... و آخر هم گفتند که قرآن خود گویای استنساخ است. «انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون» یعنی ما اعمال شما را استنساخ و کپی برداری می کنیم، یعنی شبیه سازی می کنیم و به این ترتیب این بخش اول بحث ما بود. نکته ای که می خواهم مطرح کنم، سلوک اخلاقی است که در عرصه پژوهش در مسئله اخلاقی شبیه سازی صورت گرفته و قابل تأمل است.غالب کسانی که بحث شبیه سازی را پیش کشیدند و مقالات و کتب متعددی نوشتند، بحث را به گونه ای پیش بردند که در مجموع به جای این که کمک کند که این بحث به گونه روشن و ملموسی قابل طرح باشد و موافقان و مخالفان بتوانند حرف های خودشان را بزنند و دلایل خود را بیاورند، بیشتر به آلوده کردن فضا انجامیده است.
به عبارت دیگر فضا، فضای بسیار غبارآلودی شده است به طوری که امکان بحث علمی وجود ندارد و اگر کسی بخواهد حرفی بزند، بلافاصله موضعی اتخاذ کرده و منتسب به دیدگاهی می شود که حتی هوادارش هم نیست. من می خواهم به نگاه هایی که در این زمینه وجود دارد، اشاره کنم. سلوک غیراخلاقی که به نظر من در بحث شبیه سازی انسانی صورت گرفته در دو محور اصلی قابل بحث است: یکی بحث نداشتن تصویر درستی از مسئله است. کمتر کوشش شده که تصویر خیلی دقیقی از این مسئله ارائه شود و سپس تحلیل و نقد صورت بگیرد. بیشتر کلی گویی و برداشت های شخصی برای داوری درباره یک قضیه است. ما همواره ملزم هستیم که تصویر روشنی از مسئله داشته باشیم، یعنی آن قدر توانایی داشته باشیم تا گزارش را از تفسیر جدا کنیم. ما باید اول بتوانیم یک مطلب را خوب گزارش کنیم و در این گزارش نشان بدهیم که تصویر روشنی از مسئله داریم؛ سپس به داوری بپردازیم و تفسیر کنیم و غالباً دیده می شود که این دو مرحله آمیخته می شوند و گاه گزارش، گزارش مخدوشی است.با یک مقایسه مطلب روشن می شود: پس از این که اعلام شد که در ۸ ماه قبل موفق به شبیه سازی گوسفندی به نام دالی شده اند، روز بعدش بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا به کمیته مشورتی اخلاق زیستی دستور داد که شما ۹۰ روز فرصت دارید تا گزارش جامعی درباره این تکنیک، پیامدهای احتمالی آن، بازتاب آن و دلایل موافق و مخالف آن را به دست بیاورید. این کار را انجام دادند و گزارش بسیار جامعی را فراهم کردند و به او دادند تا بتواند موضع گیری رسمی کند و بعد آن را چاپ کردند و پس از آن هم کنگره آمریکا، ویلموت را دعوت کرد تا بیاید در جلسات تخصصی شرکت کند و خودش بگوید چه کار کرده است و شبیه سازی را از زبان خود او بشنوند، اما این اتفاق در جهان اسلام رخ نداد و مجمع الفقه الاسلامی، چنان تلاشی را صورت نداد. با این که مقالات علمی خوبی هم نوشته می شد اما در جلسات مجمع الفقه الاسلامی، بعضی از فقهایی که قرار بود نظر بدهند، می گفتند که ما سپاسگذاریم از دانشمندانی که گزارش کردند ولی واقعیت این است که هنوز نفهمیدیم که شبیه سازی چیست و این ناآگاهی به اصل قضیه، موجب شده که در خیلی از بیانیه ها منعکس شود و در آن نتایجی بار شود که با اصل قضیه سازگار نیست. برای مثال آقای قرضاوی در چند جا تصریح می کند که: «استنساخ که ماهیتاً مبتنی بر یک جنس است و نفی جنس دیگر، مغایر شریعت است. تلقی او از شبیه سازی این است که در شبیه سازی لزوماً فقط باید یک جنس مثلاً زن باشد؛ و نتیجه می گیرد که اگر این کار ادامه پیدا کند در آینده مردان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟» و یا در جایی دیگر می گوید: «شبیه سازی یعنی تولیدمثل بدون رحم» . ولی شبیه سازی این نیست و کسی نگفته شبیه سازی یعنی ایجاد موجود زنده جدیدی بدون استفاده از تخمک و رحم و... . قضیه، قضیه مبهمی بوده و هیچ تلاشی در این زمینه صورت نگرفته است. می توانستند ویلموت را دعوت کنند تا گزارش بدهد یا خودشان کارشناسانی را بفرستند تا تحقیق کنند و... .
●شبیه سازی و مغالطات
از میان مغالطات فراوانی که در متون مربوطه هست به ۱۰ مورد اشاره می کنم که توجه به آن ها الزامی است و هنگامی که وارد این مباحث می شویم باید از این گونه مغالطات بپرهیزیم: ۱) مغالطه پهلوان پنبه؛ ۲) مغالطه منشاء، ۳) مغالطه خلط میان انگیزه و انگیخته، ۴) استفاده از دو نوع معیار و منطق یک بام و دو هوا، ۵) دوری از اصل صحت در تحلیل، ۶) تفسیر بی دلیل دلایل بر ضد شبیه سازی، ۷) استفاده از زبان باردار و عاطفی، ۸) پیوند زدن مسئله با تهاجم فرهنگی، مسئله جهانی سازی و شرکت های دارویی، ۹) استفاده از منطق همه یا هیچ، ۱۰) استفاده از دلایلی که مورد قبول خود مخالفان هم نیست.
نخستین مغالطه ای که در بسیاری از متون شاهدش هستیم، مغالطه معروف به پهلوان پنبه است، یعنی این که ما به جای این که تصویر روشنی از مسئله به دست بدهیم و سپس نقدش کنیم، از همان آغاز چنان تصویر ضعیف، مخدوش و نادرست و کاریکاتورگونه ای از مسئله ارائه می دهیم که اصلاً نیازمند نقد ما نباشد. یک آدمک پوشالی درست می کنیم و آن را نقد می کنیم. بسیاری از مخالفان شبیه سازی اول تصویر خطایی از مسئله ارائه می کنند.
دومین مغالطه ای که در مبحث شبیه سازی به کار برده می شود، مغالطه منشاء است. در مغالطه منشاء به جای این که یک مدعا بررسی و اثبات یا رد شود، ردیابی می کنند که خاستگاه جغرافیایی این اندیشه کجاست، یا چه کسانی مدافع یا مروج این اندیشه هستند. برای مثال، مخالفان فلسفه از قدیم برای مخالفت با فلسفه می گفتند: فلسفه از آن یونان است. این سخن تنها نمی خواهد بگوید که خاستگاه جغرافیایی اش کجاست، بلکه می خواهد بگوید: چون از یونان است پس بد است. در شبیه سازی هم خیلی تأکید می شود که این شبیه سازی، کار غربی ها و کسانی که اخلاقیات و وجدان علمی ندارند است و... . غافل از این که همین انسان های فاقد وجدان اخلاقی هستند که بهترین تکنیک های ناباروری را ابداع کردند و شما هم پذیرفته اید. حال آن که ما باید مسئله ای را بدون اینکه از کجا آمده و به کجا رفته ارزیابی کنیم. آموزه دینی ماست که ما باید حکمت جو باشیم هر جا که باشد. حضرت امیر می فرماید گاهی حکمت در سینه منافق است؛ آرام و قرار ندارد تا اینکه مؤمنی آن را بیابد و در سینه او آرام بگیرد. بنابراین ما هیچ ابایی نداریم که حرف حساب را از هر جایی بگیریم. چه از چین باشد و چه آمریکا فرق نمی کند.مغالطه سوم، خلط میان انگیزه و انگیخته است. یعنی هنگامی که مدعایی طرح می شود، به جای این که مدعا را تحلیل کنیم و بگوییم خوب است یا بد است، بگوییم اصلاً چرا این مدعا طرح شده؟ چه هدفی پشت پرده در این زمینه وجود داشته؟ چون این هدف را داشتند، پس این مدعا خطاست. حال آن که این کار از نظر علمی، منطقی و اخلاقی درست نیست. هر کسی ممکن است با انگیزه های خطا و نادرست، ایده ای را مطرح کند، از قضا ایده اش ایده خوبی از آب دربیاید.
در شبیه سازی معمولاً این گونه می گویند که این ها می خواستند کشفی کنند یا ابداعی کنند تا بازار داروها را قبضه کنند. آنها می خواستند با این کارشان به آموزه های ادیان و به خصوص به اسلام حمله کنند. همه این ها به نحوی خلط میان انگیزه و انگیخته است. اولاً دشواری این قضیه، اثبات چنین انگیزه هایی است و در ثانی اگر چنین انگیزه ای وجود داشته باشد، اثبات چنین انگیزه ای گرهی از کار ما فرو نمی گشاید. شاید چنین انگیزه ای موجود باشد، به هرحال ماییم و پدیده شبیه سازی، باید تکلیف تان را با این قضیه روشن کنید نه اینکه کنکاش کنید ویلموت چه قصدی داشته است. ویلموت می میرد و این پدیده باقی می ماند و ما باید تکلیف مان را با آن پدیده روشن کنیم. چهارمین مغالطه ای که غالباً صورت می گیرد، براساس منطق یک بام و دو هوا قرار دارد یعنی تکلیف مان را با این مسئله روشن نمی کنیم و از یک منطق و یک روش شناسی برای اثبات یا رد این قضیه استفاده می کنیم. مثلاً شبیه سازی بد است چون باعث مفاسد می شود ولی یک جای دیگر می گوییم خوب است؛ چون مؤید آموزه های دینی ماست و معضل نحوه ولادت حضرت عیسی، نحوه معاد و ... را روشن می کند .
پنجمین مغالطه ای که وجود دارد، دوری از اصل صحت در تحلیل مسائل است. همه ملزم هستیم در تمامی مسائل اصل را بر صحت بگذاریم مگر اینکه خلافش ثابت شود. این اصلی است که در همه جا وجود دارد. در مسائل حقوقی و اجتماعی و در رفتارها باید اصل را بر صحت بگذاریم. هیچ کس قصد بدی ندارد مگر اینکه احراز شود که چنین قصدی دارد، هر زن و مردی که با هم راه می روند محرم هستند مگر اینکه ثابت شود که نامحرمند و ... این بحث کلی است اما کسانی که با شبیه سازی مخالف اند با اینکه این اصل را در فقه قبول دارند، به اینجا که می رسند فراموش می کنند. تمام انگیزه ها برمی گردد به اینکه آنها آدم های مغرض و بدخواه بودند و چیزهایی پشت پرده بوده که ما نمی دانیم. می خواستند عقاید مسلمین را تضعیف کنند و چیزهایی از این قبیل.
ششمین مغالطه ای که وجود دارد و مشکل ساز است این است که دلایل بسیاری اقامه می شود، یعنی شما اگر جواب یک اشکال را دادید بلافاصله یک اشکال دیگر زاده می شود. گویی که دلیل هایشان را شبیه سازی می کنند.
من خودم توانستم در رساله ام(رساله دکتری درباره CLONING ) سی و پنج دلیل جدی را شناسایی کنم. این دلایل گاهی وقت ها، با هم تداخل پیدا می کنند و هر دلیلی در هر متنی به گونه های مختلفی تقریر می شود. این تکثیر دلایل مشکلی را حل نمی کند. افراد را به سردرگمی می کشاند.
مغالطه هفتم، استفاده از زبان باردار و عاطفی است. به جای اینکه از واژگان مطرح یک حوزه استفاده کنند، از کلماتی استفاده می کنند که فرد را پیشاپیش وادار به موضع گیری می کند. مثلاً در شبیه سازی، تعبیر بازی با جنین ها و ژن ها را به کار می برند. دانشی داریم به نام فقه که اصطلاحات خاصی دارد. یک فقیه هنگامی که بحث جدی می کند باید از اصطلاحات فقهی استفاده کند. ما در ژنتیک چیزی به نام بازی با ژنتیک نداریم. اگر داشتیم کل این دانش و دستاوردش هم بازی بود. بنابراین شبیه سازی حیوان خطا خواهد بود و همان ها هنگامی که از شبیه سازی حیوانی دفاع می کنند، می گویند این شبیه سازی باعث اصلاح نژاد می شود و این هر دو تعبیر، واژه های باردار و عاطفی اند و به جای اینکه بحث را پیش ببرد، افراد را تحت تأثیر قرار می دهد.
مغالطه هشتم، پیوند زدن بحث شبیه سازی با مسائل دیگر جهانی است مثل جهانی سازی، تهاجم فرهنگی یا سودی که شرکت های دارویی از این قضیه می برند. تأکید زیاد می شود که پس از اینکه مؤسسه رزوین، «دالی» را شبیه سازی کرد و این خبر اعلام شد، سهام شرکت دارویی که اسپانسر این مؤسسه بود، ۱۵ تا ۳۰ درصد افزایش پیدا کرد. این خبر درستی است و امروزه تجارت ژنتیک، بورس بالایی دارد. این هم درست است اما اینها ثابت نمی کنند که شبیه سازی بد است یا این ها برای تجارت چنین کاری کردند. اگر این را بگوییم، کل علم با سرمایه گره خورده است. تمام دستاوردهای پزشکی درصورتی امکان تحقق و کاربرد پیدا می کنند که حمایت مالی پشت سر آن ها باشد. اگر مسئله جهانی سازی است، خیلی مسائل امروزه با جهانی سازی گره خورده است. زبان انگلیسی با جهانی سازی گره خورده و روز به روز نیاز به آموزش زبان بیشتر می شود. یا اینترنت که این همه سلطه دارد. این پیوند زدن به خصوص وقتی که راه حلی ارائه نشود بسیار خطرناک خواهد بود.
مغالطه نهم، مغالطه همه یا هیچ یا همان سفید و سیاه دیدن قضیه است. در بحث شبیه سازی مخالفان این گونه می گویند که اگر شبیه سازی انسانی رواج پیدا کند،درنتیجه همه انسان ها شبیه سازی می کنند و خانواده از هم می پاشد. تولیدمثل طبیعی از بین می رود. در نتیجه همه کسانی که شبیه سازی می کنند از الگوی واحدی پیروی می کنند. همه انسان ها شبیه هم خواهند بود و امکان تمایز انسان ها وجود نخواهد داشت و نهاد خانواده کاملاً از بین می رود. این مغالطه است. نویسنده رمان دنیای قشنگ نو چنین تصویری را ارائه کرده است که جامعه آینده جامعه ای خواهد بود که در آن تولید مثل به شکل مصنوعی در کارخانه انجام می شود. این تصور را بومی سازی کرده اند و فرض گذاشته اند که اگر شبیه سازی رواج پیدا کرد، اولاً این تکنیک آن قدر آسان است که همه دنبالش می روند. ثانیاً آن قدر قطعی و صددرصد است که باز هم دنبالش می روند. ثالثاً همه می خواهند شبیه سازی کنند. رابعاً الگوی واحدی را می خواهند بگیرند و شبیه سازی کنند و می روند هیتلر را شبیه سازی می کنند. اگر این امکان باشد که در واقع نیست کسانی هم هستند که بخواهند مثلاً گاندی را شبیه سازی کنند. این طور نیست که اگر شبیه سازی رواج پیدا کند، تولید مثل طبیعی کنار زده خواهد شد. خیر. هرگز این امکان برابری وجود نخواهد داشت و چنین اشکالی وارد نیست.
دهمین مغالطه این است که مخالفان شبیه سازی برای نفی آن به دلایلی متوسل می شوند که خودشان نیز آن دلایل را قبول ندارند. یکی از دلایل این است که در شبیه سازی ، جنین اضافی بارور می کنیم و بقیه جنین ها را نابود می کنیم و این کار کشتن انسان است و خطاست. ولی کسانی که این استدلال را می کنند خودشان در جای دیگری می گویند تخمک تا وقتی که درون رحم قرار نگرفته است شخصیت انسانی ندارد، لذا می توان تا قبل از چهارده روزگی یا چهل روزگی آن را کشت. خوب شما می گویید که کشتن جنین اشکالی ندارد، پس چرا بر ضد شبیه سازی این دلیل را اقامه می کنید؟
این ها مغالطه هایی بود که در شبیه سازی مطرح است. هدف من نه دفاع و نه نقد شبیه سازی است فقط می خواهم بگویم که باید روشی را در زمینه های علمی در پیش بگیریم که از نظر اخلاقی مقبول باشد و امانت، صداقت و درکل اخلاق را در این زمینه رعایت کنیم.
تهیه وتنظیم: علیرضا کشوری
منبع : روزنامه همشهری