یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه جدید و تجاوزات صهیونیست ها به لبنان


خاورمیانه جدید و تجاوزات صهیونیست ها به لبنان
دهه شصت، آغاز شكست های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی بزرگ برای جهان عرب بود و در نوع خود آغاز روند چشم پوشی از اصول و آرمان های دینی، ملی، اخلاقی به شمار می رفت و در این میان، مقاومت تنها عنصری بود كه در طول چهار دهه ضامن پایداری و حفظ امت عربی در مقابل دسیسه های دشمنان برای به زانو درآوردن و ایجاد شكاف در میان این امت بود.
بی گمان، از دل این شكست ها و ناكامی های بزرگ، جرقه های اصلی تشكیل یك نظام سیاسی منطقه ای جایگزین زده شد.
در اینجا چند سوال مطرح می شود: ماهیت این نظام خاورمیانه ای جدید و ویژگی ها و مولفه های آن چیست؟ مفهوم تولد خاورمیانه صحبت های پیشین خود را تا این مرحله ادامه و به خوانندگان وعده دادیم كه بحث خود را با سوال هایی در مورد ماهیت خاورمیانه جدید، مولفه های آن و همچنین ارتباطش با تجاوزات صهیونیست ها به لبنان ادامه دهیم.
وقتی به سه دهه یعنی به پایان سال های ۱۹۷۳ و اظهارات "هنری كسینجر"، مشاور رئیس جمهور آمریكا و وزیر امور خارجه این كشور برگردیم، می بینیم كه وی در مصاحبه ماه دسامبر خود با روزنامه نیویورك تایمز، مشخصه های اصلی خاورمیانه جدید را مشخص كرد. كسینجر گفت: "اسرائیل توانست در جنگ اكتبر، خود را به عنوان بزرگ ترین قدرت نظامی خاورمیانه نشان دهد و وقت آن رسیده است كه به بزرگ ترین رژیم منطقه ای بدل شود."
اظهارات كسینجر تعجب و شگفتی شمار زیادی از تحلیلگران و ناظران سیاسی كه زوایای مخفی سیاست آمریكا را دنبال می كردند، بر انگیخت ؛ زیرا به نظر آنان، "اسرائیلی" كه آن زمان از مدیریت اشغالگری هایش در سینا، نوار غزه، كرانه باختری و بلندی های جولان عاجز بود، چگونه می توانست به بزرگ ترین رژیم در منطقه بدل شود؟ ضمنا در آن زمان صهیونیست ها از مولفه های اقتصادی و انسانی برای گسترش دایره جغرافیایی اشغالگری هایشان برخوردار نبودند تا آنكه بتوانند به بزرگ ترین رژیم منطقه ای بدل شوند.
اظهارات كسینجر می توانست دو معنا داشته باشد ؛ ابتدا اینكه یك نظام منطقه ای جدید جایگزین نظام عربی موجود در آن زمان شود كه رژیم صهیونیستی هدایت آن را بر عهده بگیرد و دیگر كشورهای عربی همسایه "اسرائیل"، صفت تابع را داشته باشند.
معنای دومی كه می توان از اظهارات كسینجر دریافت كرد، آن است كه آنها در اندیشه تقسیم كشورهای عربی به مناطقی مجزا هستند، به گونه ای كه اندازه هیچ كدام از این مناطق، از اندازه جغرافیایی رژیم صهیونیستی بیشتر نباشد.
سفرهای دوره ای هنری كسینجر كه بعد از جنگ اكتبر صورت گرفت، تماما در راستای تضعیف نظام منطقه ای عربی بود. به عنوان نمونه مصر، سوریه و اردن را تشویق می كرد كه به درگیری های خود با رژیم صهیونیستی پایان بخشیده و هر كدام به صورت جداگانه به مذاكره با این رژیم بپردازند. در اینجا بود كه كسینجر توانست یك شكاف را میان كشورهای عربی درگیر با صهیونیست ها ایجاد كند، ولی شكاف بزرگ تر در زمان امضای توافق نامه كمپ دیوید میان "اسرائیل" و مصر بروز كرد ؛ هنگامی كه مصر پیمان صلح و دوستی با رژیم صهیونیستی امضا كرد و به موجب آن به جنگ خاتمه داد و متعهد شد كه به عادی سازی روابط سیاسی و اقتصادی با این رژیم بپردازد و بی گمان این اقدام مصر، خروج از دایره اجماع نظام منطقه ای عربی بود.
همان طور كه گفته شد، امضای توافق نامه كمپ دیوید پیام ها و مفاهیم زیادی با خود به همراه داشت ؛ اول اینكه مصر از اجماع عربی خارج شد، دوم اینكه مصر دیگر متعهد به اجرای معاهده دفاع مشترك عربی نبود یا حداقل تا زمانی كه بحث جنگ با "اسرائیل" در میان می آمد ؛ سوم اینكه مصر، منشور امنیت ملی عرب را زیر پا گذاشت ؛ چهارم اینكه مصر، مولفه و عنصر اصلی منشور جامعه عرب را كه مقابله با پروژه صهیونیسم و دفاع از حقوق ملت فلسطین بود، نادیده گرفت ؛ پنجم اینكه پذیرش معاهده كمپ دیوید از سوی رهبران مصری كه اجرای آن مستلزم برقراری روابط سیاسی، اقتصادی و همچنین هماهنگی های امنیتی با "اسرائیل" بود ـ آن هم با وجود توافق نامه های اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و نظامی كه میان كشورهای عربی وجود داشت ـ به این معنا بود كه تمامی بلاد عرب بدون استثنا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم توسط صهیونیست ها از هم جدا می شدند.
آگاهی رهبران عرب نسبت به خطرات این تحول جدید بر امنیت ملی عرب ها، آنان را واداشت تا در سال ۱۹۷۸ و پس از حضور سادات در پارلمان رژیم صهیونیستی، نشستی را در بغداد برگزار كنند. در این نشست، قرار بر آن شد كه اعضای جامعه عرب، رهبران مصری را مختار به پذیرش یكی از این دو گزینه بكنند: یا اینكه سادات، رئیس جمهور مصر از طرح صلحی كه با "اسرائیل" امضا كرده است، صرف نظر كند و یا اینكه از عضویت جامعه عرب در بیاید كه مصر اعلام كرد كه به طرح صلح خود پایبند خواهد ماند و پیامدهای این تصمیم هر چه باشد، خواهد پذیرفت.
صهیونیست ها اولین بار میزان تاثیر و اعتبار توافق نامه كمپ دیوید را در زمان حمله به لبنان آزمودند. ارتش اشغالگر صهیونیست حمله گسترده ای را به كشور لبنان آغاز كرد و تا بیروت نیز پیش رفت و بیش از هشتاد روز، پایتخت لبنان را در كنترل خود داشت و مقاومت فلسطین را مجبور به عقب نشینی از بیروت كرد. دشمن صهیونیستی و همدستانش در لبنان جنایت های شرم آوری را مرتكب شدند و كشتارهای وحشیانه ای را در اردوگاه های آوارگان فلسطینی در صبرا و شتیلا به راه انداختند.
به دنبال تمامی این ماجراها، این نكته برای صهیونیست ها ثابت شد كه معاهده دفاع مشترك عربی و منشور امنیت جمعی عربی تنها یك نوشته است و هیچ تضمین اجرایی ندارد و كشورهای عربی، هر كدام باید به صورت جداگانه در اندیشه حل مشكلات خود باشند و به هیچ وجه چشم امید به توافق نامه ها و منشورهای عربی نداشته باشند.
به دنبال جنگ دوم خلیج، دشنه ای جدید بر پهلوی نظام منطقه ای عربی فرود آمد ... و عجیب نبود كه در این دوره، بحث در مورد طرح ابتكاری آمریكا برای برقراری صلح در خاورمیانه به میان آمد و بلافاصله بعد از آنكه جنگ به پایان رسید، مقدمات برای برگزاری كنفرانس صلح مادرید فراهم شد. نكته مشهود و نمایان در این كنفرانس آن بود كه گروه عربی حاضر در این كنفرانس، به مثابه یك گروه واحد كه به بررسی مجموعه ای از مسائل می پردازد، نبود. گروه عربی حاضر در این كنفرانس عبارت از گروه های جداگانه ای بود كه هر كدام به مسئله ای می پرداخت و ساز خود را می نواخت. در یك جمع بندی كلی می توان گفت: رهبران عرب حاضر در كنفرانس مادرید، با تفرقه خود تصمیم گرفتند بار دیگر منشور جامعه عرب را زیر پا بگذارند و تمامی توافق نامه ها و معاهداتی را كه در نشست های جامعه عرب به امضا رسانده بودند، به فراموشی بسپارند كه این مسئله از ظهور یك نظام منطقه ای جایگزین خبر می داد.
در چنین فضایی، دولت اردن و فلسطینی ها نیز تلاش های جدی را برای امضای توافق نامه صلح با رژیم صهیونیستی صرف كردند و امضای پیمان اسلو و "وادی عربه" اوج این تلاش های پیگیر عربی برای سازش بود و نتیجه آن، عادی سازی روابط میان اردن و "اسرائیل" و برپایی تشكیلات خودگردان در غزه و اریحا بود. تمامی این مسائل، گام هایی جدی برای زیر پا گذاشتن پروژه عربی و ظهور طرح خاورمیانه جدید به شمار می رفت.
واقعیت این است كه اولین حرف و حدیث ها در مورد خاورمیانه جدید، رسما و علنا در كنفرانس صلح مادرید مطرح شد ؛ آنجا كه جیمز بیكر، وزیر خارجه وقت آمریكا اعلام كرد: "مسائل بعد از جنگ خلیج، ساختار ژئوپولتیك خاورمیانه را به صورتی دراماتیك تر از طرح سایكس ـ پیكو در خواهد آورد."
ضمنا در همین دوره، خبرگزاری ها اعلام كردند كه بیكر در دیدار با "فاروق الشرع"، همتای سوری خود گفته است: "شما از جنگ دوم خلیج، شكست خورده خارج شدید و هیچ راهی جز پذیرش واقعیت كنونی و مصالحه با اسرائیل ندارید."
در این دوره، بارها بحث در مورد خاورمیانه جدید از سوی بیكر و شیمون پرز مطرح شد ؛ پرزی كه در مورد تصور خود از خاورمیانه جدید یك كتاب نوشت و ابراز امیدواری كرد كه روزی نبوغ صهیونیست ها با پول عرب ها جمع شود و صحرا را به زیر كشت ببرد و رشد را به فرزندان خاورمیانه هدیه كند.
متاسفانه شماری از رهبران، نویسندگان و فرهیختگان فریب خورده نیز با این جریان همراه شدند كه از آن جمله می توان به لطفی الخولی اشاره كرد. الخولی كتابی را با عنوان "عرب ها، آری ... ولی خاورمیانه ای ها نیز همچنین" نگاشت. تصویری كه وی در این كتاب از خاورمیانه جدید ارائه می دهد، تصویر یك كارگاه كار و آموزش است ؛ عرصه آزادی، دموكراسی و همكاری میان نژادهای مختلف است. در خاورمیانه جدیدی كه الخولی در ذهن خود می سازد، فاكتور برادری انسانی بر تمامی فاكتورها از جمله فاكتورهای دینی، اصول و آرمان های ملی و احكام جغرافیایی و تاریخی غلبه دارد.
بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، غول از چراغ بیرون آمد. دولت آمریكا به صراحت اعلام كرد كه دیگر جایی برای انتظار نیست و وقت مقابله با تروریسم فرا رسیده است. یاغیان راستگرا و محافظه كار آمریكایی همچون دیك چنی و ریچارد برل برای به راه انداختن جنگ، به بررسی انبوه طرح هایی پرداختند كه در آرشیوشان موجود بود و در نهایت به این نتیجه رسیدند كه طرح خاورمیانه از همه با ارزش تر و ـ با نظر به ضعف جهان عرب ـ اجرای آن آسان تر است... اساس اصلی طرح خاورمیانه ای آمریكایی ها، تبدیل دولت های عربی كه شكل یك رژیم سیاسی داشتند، به دولت های ملوك الطوایفی و عشیره ای بود. ضمنا از ایجاد یك نظام خاورمیانه ای جدید كه جایگزین نظام منطقه ای عربی بشود، می توان به عنوان یك اصل دیگر از طرح آمریكا یاد كرد.
به هر رو، جرقه های پیدایش نظام خاورمیانه ای جدید با آغاز جنگ دوم خلیج زده شد و امضای توافق نامه اسلو و "وادی عربه"، ویرانی غزه، تبدیل كرانه باختری به مناطق بدون ارتباط و جدا از هم، اشغال عراق، حذف هویت عربی عراق و تبدیلش به كانتون های طایفه ای و عشیره ای، به راه انداختن جنگ لبنان و تلاش برای تقسیم آن از جمله گام هایی بود كه برای اجرای طرح خاورمیانه جدید برداشته شد. مگر خانم رایس نگفتند كه جنگ لبنان لحظه تولد خاورمیانه جدید است؟
نویسنده: یوسف مكی
منبع:مركز اطلاع‌رسانی فلسطین
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید