پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت یکپارچگی ملت های خاورمیانه


ضرورت یکپارچگی ملت های خاورمیانه
در اواخر قرن بیستم و همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نظریه نظم نوین جهانی از سوی حاكمان آمریكا مطرح شد. سردمداران ایالات متحده در راستای سیاست های توسعه طلبانه خود، با ارایه تعاریف مختلف از این نظریه، اهداف خویش را در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی پی گرفتند.
مجریان این طرح كه زود فهمیدند سنگ بزرگی را برداشته اند، هدف های این طرح را از سطح جهانی به سطوحی پایین تر و در حد خاورمیانه تنزل دادند. امروز شاهدیم نظم نوین جهانی به رهبری آمریكا را حتی متحدان این كشور در حد یك طنز سیاسی می دانند.
در سال ۳۰۰۲ طرح «خاورمیانه بزرگ» از طرف كاخ سفید به محافل سیاسی دنیا و رسانه های ملی كشانده شد. آمریكا كه در دهه های پیشین ضربه گیج كننده ای از وقوع انقلاب اسلامی دریافت كرده و ژاندارم منطقه یعنی شاه معدوم را از دست داده بود، با نافرمانی نوكر دیگری در خاورمیانه، یعنی صدام روبرو شد، علاوه بر اینكه گروه طالبان كه دست پرورده سازمان سیا است، اینك به ماری در آستین مبدل شده و می توانست حساس ترین مراكز نظامی و اطلاعاتی را در جهان و حتی آمریكا مورد تهدید قرار دهد، به همین جهت، دولتمردان كاخ سفید به اقدام نظامی متوسل شدند و برای تقویت پایگاه های سیاسی و نظامی خود در منطقه، ابتدا خاك افغانستان و سپس كشور عراق را مورد حمله و اشغال نظامی قرار دادند.
هرچند سازمان ملل با این تجاوز آمریكا و متحدانش مخالفت كرد، اما «جرج بوش» رئیس جمهوری آمریكا، بی شرمانه و با گستاخی تمام اعلام كرد: من تنها رئیس جمهوری هستم كه در مقابل سازمان ملل ایستاده ام! گرچه طولی نكشید كه جهانیان متوجه شدند كه ادعای آمریكا مبنی بر مبارزه با تروریسم، یك دروغ بزرگ بیش نیست و اینك اشغالگران در گورستانی كه خود در خاورمیانه حفر كرده اند در حال مدفون شدن هستند. اما خوی استكباری مدعیان حقوق بشر و دموكراسی هنوز در لایه های سیاسی سیاستمداران واشنگتن فروكش نكرده و حتی بر شدت آن افزوده شده است.
بوش در سخنان خود به مناسبت افتتاح شبكه تلویزیونی آزاد عراق خطاب به مردم این كشور گفته بود: شما عقب مانده هستید و به همین لحاظ، ما می خواهیم شما را از این عقب ماندگی نجات دهیم!
به نظر ما در كشورهای شما دموكراسی وجود ندارد و لذا، تلاش می كنیم دموكراسی را در میان شما ترویج كنیم. این به نفع شما است». اكنون واشنگتن حتی موجودیت خود در منطقه را خطرناك ارزیابی می كند. ایالات متحده در حال حاضر در صحنه های بین المللی با بحران روبرو است و در داخل نیز در مقابل پرسش های بی شمار شهروندان آمریكایی قرار گرفته است. به هر حال، هر روز بر انزجار و نفرت ملت ها نسبت به سیاست های دولت بوش در جهان و خاورمیانه افزوده می شود.
به همین دلیل، كاخ سفید اكنون به یكی از شگردهای جاافتاده تاریخی، یعنی سیاست تفرقه بینداز و حكومت كن روی آورده است. تفرقه سهل الوصول ترین و كم هزینه ترین مكانیسم سلطه توسط ابرقدرت ها بر ملت های مظلوم در طول تاریخ بوده است. اعمال این سیاست همواره به دوطریق صورت گرفته است: یكی ایجاد اختلافات میان اقوام و مذاهب در داخل یك كشور و دوم، رو در رو قراردادن ملت های همگرا و دارای پیشینه تاریخی در روابط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. از همین رو، اكنون طرح فوق به هر دو روش در خاورمیانه، خصوصا بین سه كشور لبنان، سوریه و فلسطین با رهبری پیدا و پنهان آمریكا و بعضی متحدانش به خوبی ملموس و قابل فهم است.
از نظر آمریكایی ها، كشور سوریه تا حدودی از ثبات سیاسی در داخل و خارج برخوردار است. اما لبنان مناسب ترین گزینه برای تحقق اهداف كاخ سفید از طریق ایجاد تشنج و تفرقه است. به همین خاطر، لبنان امروز آبستن حوادثی است كه حدود یك و نیم دهه قبل وبه مدت حدودا ۱۵سال در شكل جنگ داخلی در این سرزمین رخ داد.
وجود اقوام و طوایف مختلف و مذاهب تأثیرگذار شیعی، مارونی، سنی، كاتولیك، ارمنی و دروزی زمینه مساعدی برای طرح های آمریكا است، زیرا گرچه هیچ كدام از آنها اكثریت قاطع و تصمیم گیر را نمی توانند برای خود قائل شوند، ولی هر یك سهم به سزایی در فرآیند سیاسی لبنان می توانند ایفا كنند. به همین دلیل در صورت غفلت این گروه ها، زمینه اختلاف در این كشور بیشتر از دیگر كشورهای خاورمیانه است و مقدمات بهره برداری سیاسی و نظامی استكبار بین المللی را فراهم می كند ترورهای لبنان كه مهمترین آن ترور «رفیق حریری» نخست وزیر سنی مذهب و مستعفی این كشور، وزیر بازرگانی و بعضی مقامات دیگر لبنانی در همین راستا قابل ارزیابی است.
از جمله مسائل مهمی كه در شرایط كنونی بیش از همه آمریكا برروی آن سرمایه گذاری مادی و معنوی می كند خلع سلاح حزب الله لبنان است. زیرا همگان و از جمله دولتمردان آمریكا می دانند كه با جهاد و مقاومت حزب الله بود كه این كشور از لوث وجود متجاوزان صهیونیستی پاك شد. واشنگتن می داند تا زمانی كه این گروه مبارز اسلامی دارای قدرت نظامی باشد نقشه های آمریكا و اسرائیل در آنجا نقش بر آب خواهد شد. برای اجرایی كردن طرح های فوق، سازمان سیا سعی می كند پایگاه های خود را در این كشور تقویت كند.آمریكا اكنون به دنبال این است كه كشورهای اسلامی را به میدان جنگ سیاسی، فرهنگی و نظامی میان خود تبدیل كند.
آمریكا اكنون به جای شعار «كمونیسم بزرگترین دشمن ملت هاست» كه در دوره اوج گیری مكاتب كمونیستی عنوان می كرد، شعار اسلام مظهر خشونت و ترور و دشمن بشریت است را جایگزین كرده است.
بنابراین، چنانچه آمریكا بتواند امنیت ملی لبنان را به خطر اندازد، به راحتی می تواند دولت سوریه را در موضع انفعال قرار داده و به بهانه های مختلف، خاك این كشور را از طریق فلسطین اشغالی و یا بعضی دولت های متحد خود مورد تجاوز نظامی قرار دهد، و سپس به اجرای اهداف دیگری مثل طرح خاورمیانه بزرگ و «نقشه راه» بپردازد.
از این جهت، شرایط حاكم بر منطقه اقتضا می كند كه تمام كشورهای خاورمیانه ضمن پرهیز از اختلافات داخلی مبتنی بر خواست های زودگذر، نسبت به تقویت مواضع عمومی و بین المللی همت گمارند و دسترسی به این مهم میسر نخواهد شد جز اینكه همه در سایه توكل بر خدا و در راستای اتحاد و یكپارچگی و تصمیم گیری های به هنگام در مسیر صلح و پیروزی گام بردارند.
احمد تشكر
منبع : روزنامه کیهان