دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انسان؛ کالایی ذهنی شده


انسان؛ کالایی ذهنی شده
وقتی به سراغ وضعیت خیابان‌ها یا کوچه‌هایی که به طرزی مشمئزکننده از دل هم بیرون آمده‌اند می‌رویم، بیش از هر چیز به شکلی مرموز از احساس نفرت تحمل‌ناپذیری نسبت به افراد و اشیا سرشار می‌شویم. گئورگ زیمل فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی بر طبق منطق فاصله اجتماعی در شهر، این نوع از بی‌حوصلگی و بی‌تابی روزمره را تعبیر به «دلزدگی» می‌کند. سلطه امر ذهنی با وساطت گزاره‌های متافیزیکی هرچند همراه با وانمود‌هایی به ظاهر عینی شده (‌همانند پوستر یا جلد یک کالا) بر امر عینی بی‌واسطه موجد اصلی این دلزدگی است که به صورت تنوعات هرزه‌گونه خود را نمایان می‌سازد. مسئله اصلی فلانور یا همان ولگرد نوعی از حس تکه‌پاره‌شدگی و خرد‌شدگی در برابر کالاهای ریز و رنگارنگ است که صرفا (و ضرورتا) فقط در یک شهر ممکن است رخ دهد. مفهوم شهر مستلزم ایجاد کالاهای لوکس و تجملی برای شکل دادن رویای انسان‌ها به صورتی پرآب و لعاب است.
گویا شهر و به خصوص کلان‌شهری همچون تهران بیش از هر چیز مکانی برای نمایش است به ویژه نمایشی تصویروار و تخیلی از کالاها به صورت‌هایی مصنوعی که با دقتی وصف‌ناپذیر حقیقتا به همان شکلی که می‌نمایند، نیستند. کالایی که در واقع منطق کالایی خود را مخفی می‌کند یا به نوعی برای گریز از عینیت حقیقی خود به ذهنیتی مضحک و کاذب پناهنده می‌شود. مثال مارک یا گرافیک یک کالا (برای مثال پفک) و حتی آنچه تحت عنوان کلیشه‌ای به نام «مهر استاندارد» خود را عرضه می‌کند، نمود‌های عینی این تسلط پنهان ذهنیت کالا بر عینیت کالاست برای فرار از افشای ماهیت حقیقی‌اش که همان «کار کالا‌شده» است. از این‌رو هرچه این نمادهای ذهنی با حرصی پایان‌ناپذیر به صورت کالا افزوده شو، گویی رمز گشودن عینیت کالا را پیچیده‌تر می‌نماید. و درست به همین دلیل علاوه بر علامت استاندارد، هر علامت یا نشان دیگری از شماره ثبت وزارت بهداشت گرفته تا دستورالعمل نحوه استفاده کالا و یا حتی نقل گزین‌گویه‌های پزشکی و در موارد عجیب‌تر و مضحک‌تر نقل‌قول‌هایی از بزرگان (‌تحت عنوان فضلا و حکما) بر کالا افزوده می‌شود تا این پنهان‌سازی به نحوی ماهرانه‌تر صورت گیرد. گویی فرم ظاهری در بستری از رنگ‌ها و نوشته‌ها بر محتوای عینی حکمرانی می‌کند. از این رو عرضه و نمایش این فرم به صورتی انبوه‌تر و متراکم‌تر (‌و هرچند ذهنی‌تر) و در پهنه‌ای وسیع‌تر اهمیت می‌یابد. همان چیزی که با نام آگهی‌های بازرگانی با آن روبه‌روییم در واقع کالای ذهنی شده قبلی را به نحوی پیچیده‌تر ذهنی می‌کند.
مسئله اصلی این است که این ذهنی شدن که در مرحله دوم و در بستری انضمامی‌تر رخ می‌دهد با ذهنی شدن مرحله اول که روی خود کالا و به گونه‌ای خرد صورت می‌گرفت متفاوت است. در حقیقت مرحله دوم را می‌توان «ذهنی‌شدن کالای ذهنی» نامید که به شکل یک مازاد ذهنی کلان بر یک مازاد ذهنی خرد خود را آشکار می‌سازد. در این صورت‌بندی پیچیده از ذهنی شدن روزافزون کالا آنچه که برای یک شرکت و یک مدیر موفق اهمیت دارد پیشی‌گرفتن در رقابت بر سر هر چه ذهنی‌تر کردن کالاهای خود نسبت به کالاهای رقیب است. انباشت کالاهای ذهنی که با سرعتی سرسام‌آور ذهنی‌تر می‌شوند و از این‌رو عینیت ابتدایی حقیقی ولی گم‌شده کالا را با تراکم بیشتر احاطه می‌کنند؛ خود را به صورت تراکت‌ها یا تیزرهایی نشان می‌دهد که از هر ابزار نمادینی از شعر حافظ و مولوی گرفته تا داستان‌های هاکلبرفین تا عکس و نقل‌‌قول‌هایی از انیشتین و ابن‌سینا یا هشدارهای ایمنی و بهداشتی استفاده می‌کنند تا مخاطب را به نحوی اجبار‌آمیز به سوی امتحان کردن یک کالا وسوسه کنند. فارغ از اینکه همان منطق ذهنی‌شدن کالا را که در مرحله اول به صورتی منفرد و جزئی بر جسم یک کالا و فرم ظاهری آن اعمال می‌شد این‌بار با سویه‌ای کلان و ذهنی‌ترشده بر جسم و روان یک انسان تکرار می‌کند.
از این‌رو بنا به گفته ژان بودریار کالایی که برای مثال در تلویزیون نمایش داده می‌شود؛ نه‌تنها فاقد عینیت حقیقی خود است بلکه از سویه کاذب و ذهنی شده نخستین‌اش نیز گذر کرده و انسان و دقیقا اتسان محمل این ذهنی شدن طمع‌کارانه است. به همین دلیل تبلیغات بدون یک تصویر یا نمایش از انسان ذهنی شده بی‌معناست. این‌بار فردیت انتزاعی به مثابه ابزاری برای انتقال یک کالای انتزاعی دست به کار می‌شود و به مرور، آنچنان در خدمتگزاری به کالاها وفادار است که ناگهان خود را به نحوی مشکوک و آرام آرام «یک کالا » می‌بیند. مضاف بر اینکه برای پیوستن به این روابط رقابت‌آمیز کالایی باید خود را به ابزار و نمادهای یک کالای ناب مجهز کند. کودکی نمادی مناسب از یک انسان ناب و پاک برای ورود به دنیای رنگین‌کمانی کالاهاست. از این رو کودک به عنوان یک سوژه انتزاعی بی‌طرف وارد عرصه تبلیغات می‌شود. و یا زن ( سوای جاروجنجال‌های فمینیستی) به صورت ذهنی‌کننده‌ای جنسی خود را در عرصه نمادین به عنوان یک کالا ذهنی‌تر می‌کند تا کورمال‌کورمال به ذهنی‌تر شدن کالاها منجر شود؛ غافل از اینکه این کالاشدگی ذهنی در نخستین گام خود وی را در بر می‌گیرد. همانند اخبار مربوط به بیشترین مصرف مواد آرایشی در ایران و سوریه.
سینا چگینی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید