جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عم یتسائلون!؟


عم یتسائلون!؟
براستی، چیست این خبر مهم و کیست این که مردم از درک آن عاجزند و هر کس در آیینه خویش خود را می بیند نه او را!
«هر کسی از ظن خود شد یار من‎/ کس نشد آگاه از اسرار من»
خدا همه را به خاطر او آفرید و او را برای خود برگزید، و اگر او نبود خدا در هیچ آیینه ای نمی گنجید و هیچ دیده ای را تاب دیدارش نبود!
او آن کسی است که آدم با دم او برخاست!
به اسم او مسجود فرشتگان گردید و توبه اش در تابش کلمه طیبه نامش پذیرفته شد!
نوح در عزای او نوحه کرد و به نام او از توفان نجات یافت!
ابراهیم به دست او بت شکست و آتش به امراو بر وی گلستان گردید!
موسی در طور، آتش عشق او را دید و ندای او را شنید و دریا به اشارت اوشکافت تا فرعون و فرعونیان درآن غرق و موسی و بنی اسراییل از آن نجات یابند!
مسیح با دم او مردگان را زنده می ساخت. و به دست او بیماران را شفا می داد!
و محمد با و لایت او استمرار یافت! و اگر او نبود فاطمه را همسری نبود و هرگز کوکبی در آسمان ولایت نمی درخشید!
آن که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) بی وضو نامش را نمی برد .
به راستی کیست این!؟ که شب از نگاهش می گریزد و صبح با نفس او می وزد!؟
این کیست؟ که: خورشید به مهر او برمی افروزد!
ماه ز روی او می تابد!
عدل با نام او معنا گرفت و قسط با دست او تقسیم شد!
امروز ترازوها با رضای او اندازه می گیرد و فردا میزان ها با او سنجیده می شود!
با طلوع مهرش در ولایت تفتیده دلهاباران عشق می گیرد و از نسیم نفسش جوانه نور می روید!
از شوق او شکوفه شادی می شکوفد و به یاد او بلبلان شیدا می نالند!
کدام زاهدی چونان اوست؟ که آسمان و زمین مسخر وی می باشند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک به اشارت امر او در کار!؟
اما با این همه این دنیای ما دربلند نظر شاهباز سدره نشینش، پست تر از استخوان خوکی است در دست جذامی! و مقامات دنیایی و حکومت جهانی در منظرش حقیرتر از ترشح بینی بز و یا بند فرسوده و کهنه کفشی!؟
مگر آن که بتواند به وسیله آن حق مظلومی را بستاند و یا ظالمی را منکوب سازد!
راستی! کدام حاکمیست؟ که عدل با نام او معنا شود و قسط با یاد او تقسیم؟
این کیست؟ که طلحه های طمع در پرتو چراغ معدلت او به حقارت خویش پی برند و از شعاع شمع وجودش زیبرهای زیادت طلب می گریزند!
همان! که دست عقل عقیل عقلا در حضور یدبیضای عدلش رو شد و پنجه طمع زیاده خواهان از تادیب آهن تفتیده تا ابد داغدار!
گردی نیست که در برابر گرد باد حماسه اش گرد زمین نشود! و یلی که تاب مقاومت پنجه های پینه بسته اش را داشته باشد و هیچ سدی که بتواند در مصاف سیل سهمگین علم و دانشی که از دامن کوهسار بی فریاد سینه اش سرازیر است ایستادگی نماید!
آنکه نام آوران، در نامه نامه های بی نشانش گمنامند!
دل آوران، در عرصه ستیزش دل داده اند!
جنگ آوران، در پهنه کارزار بی امانش، سرانداخته اند!
فرماندهان، در شگردهای جنگی او، شگفت زده اند!
سخنوران، در پای خطابه اش، گنگ و لال مانده اند!
حکما، در درک لطایف حکمتش، ناتوانند!
عرفا، در معرفت کنه ذاتش عاجزند!
فرمانروایان، در انجام درس مدیریت دقیق او، مانده اند!
قضات و حاکمان، در داوری و قضاوت به حق او، متحیرند!
دانشمندان در مکتب دانش او، تا ابد زانو زده اند!
عالمان از جمع علم و حلم او مبهوتند!
مخلصین در قیاس خلوص او ناخالصند!
کریمان در برابر دریای بی کران کرامتش بخیلند!
شاهدان در شهود چهره دل آرای او بی تابند!
زاهدان در جنب عظمت زهد او و کرامت نفس او زبونند!
شاعران در وصف شمه ای از شمایل او بی شعورند!
دادرسان در میزان داد او بیدادگر می نمایند و در برابر شدت عدل او بی عدالت!
سالکان در پیروی محض از صراط مستقیمش وامانده اند!
مجاهدان در حضور قیام او قاعدند!
موحدان در ساحت توحید او مشترکند!
آه! که براق تند پای خیال در عروج به ستیغ رفیع معراجش پی می گردد!
و جبرئیل نیز بال عقل در عرصه آسمان لاهوتش پر می سوزد.
همان که: بهشت در سایه شمشیر سبز می شود و جهنم از برق ذوالفقارش سرخ!
چه بگویم درباره کسی که، به خاطر قصور موالیانش به خاطر یتیمی، روی به آتش می گرفت و خود را ملامت می کرد و از شنیدن ستمی که مزدوران معاویه در حق یک زن یهودی، که در ذمه اسلام می زیست، کرده بودند، چنین برآشفت که:
«به خدا اگر به خاطر این ستم، کسی آنقدر بگرید که بمیرد بر او ملامتی نیست!»
با این همه بگویید که او چگونه تحمل کرد که یاس سپید خانه اش را کبود سازند و غنچه نشکفته اش را پرپر!؟
و طناب سست و سیاه عنکبوتیان ابن الوقت را بر سری که بر آسمان می ساید برتابد!؟
عم یتسائلون!؟ عن النباء العظیم!؟
براستی این کیست؟ و چه کسی می تواند باشد!؟ جز...
«قطب العارفین، اسوه زاهدین، نکال الظالمین، قائد المجاهدین، قره العین المحجلین، سید الوصیین، امام المتقین، مولی الموحدین، امیرالمومنین، میزان الحق، صراط المستقیم، خیر الخلق بعد النبی، الامام الهمام الهاشمی العربی، سیدنا و مولانا علی بن ابی طالب، صلوات الله علیه و علی آله الطیبین و الطاهرین المعصومین.»
ابوالفضل فیروزی
منبع : روزنامه جوان