پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


خوشبختی و خوش‌شانسی هم‌معنا هستند؟


خوشبختی و خوش‌شانسی هم‌معنا هستند؟
خیلی‌ها «خوشبختی» را همان «خوش‌شانسی» و «خوش‌شانسی» را عین «خوشبختی» می‌دانند، شما چطور؟! آیا به اندازه كافی خوش‌شانس هستید كه «خوشبخت» باشید؟! اصلاً به «خوش‌شانسی» اعتقاد دارید؟ «خوشبختی» چطور؟ مفهوم آنها چیست؟!
پاسخ اكثر ما به این پرسش‌ها كاملاً شخصی و به‌دور از دلایل محكم علمی است! اما دكتر «ریچارد وایزمن» رئیس مركز تحقیقات روانشناسی انگلستان و نویسنده كتاب‌هایی در زمینه «خوش‌شانسی» و تغییر مسیر زندگی، سال‌هاست كه به این موضوع به روشی علمی و آماری توجه كرده است!
او به‌مدت ۸ سال روی ۴۰۰ نفر از افرادی كه معتقد بودند «خوش‌شانس» و یا «بدشانس» هستند، مطالعه داشت و در نهایت، نتیجه كارش را چنین بیان كرد:
«از نظر علمی، خوش‌شانسی، امری تصادفی نیست و افراد خوش‌شانس و خوشبخت كسانی هستند كه درست فكر و سپس عمل می‌كنند. آنها رفتارهای خاصی دارند كه راه را برای به‌وقوع پیوستن چیزهای خوب هموار می‌كند، راهی كه جلوی پای بسیاری از افراد قرار دارد و با چشمانی بسته، مسیری دیگر را طی می‌كنند!»
افرادی كه تصور می‌كردند خوش‌شانس هستند و دكتر «وایزمن» آنها را مورد مطالعه قرار داده بود، در تمام شرایط زندگی انتظار موفقیت و حل مشكلات را داشتند. آنها هرگز به نیمه خالی لیوان نگاه نمی‌كردند، در حالی كه گروه دیگر، تمام جهان را لیوانی نیمه خالی می‌دیدند! در حقیقت تاثیر «مثبت‌اندیشی» باعث می‌شد كه راه رسیدن به خوشبختی با چیزی كه سایرین آن را «خوش‌شانسی» می‌دانستند، هموارتر شود.افراد «مثبت‌اندیش» اعتقاد دارند كه خوشبختی اغلب از میان خاكستری مشكلات بیرون می‌زید و به همین جهت با به‌كار بستن روش‌های مناسب، منتظر چشیدن طعم واقعی موفقیت می‌مانند.
● چگونه می‌توان «خوش‌شانس» بود؟
قدرت اراده و تصمیم‌گیری به ما این امكان را می‌دهد كه «خوشبختی» را قابل‌لمس‌تر كنیم. انتخاب خوشبختی و یا بدبختی در دست ماست و «خوش‌شانسی» و «بدشانسی» دلایل موجهی برای رسیدن و نرسیدن به موفقیت و خوشبختی نیست.
«خوش‌شانسی» به‌معنای واقعی وجود ندارد، بلكه نگاهی كه من و شما به اتفاقات و حوادث اطراف خود داریم و طرز تفكر مثبت یا منفی ما نسبت به مسائل می‌تواند در نهایت بگوید كه:
«ما خوشبخت، خوش‌شانس، خوش‌اقبال و... هستیم یا خیر؟!»یك نگرش مثبت و مفید در مورد گروهی كه خود را «خوش‌شانس» نامیده بودند، این است كه:
«آنها اعتقاد داشتند «موفقیت و كامیابی» حق طبیعی و واقعی آنان است و شكست، تنها رویداد تصادفی است كه گهگاه اتفاق می‌افتد.»
اما گروهی كه به اتفاقات زندگی با دیدی منفی نگاه می‌كردند، تمام آن چیزی را كه گروه اول رویداد تصادفی و اتفاقی می‌دیدند عین بدشانسی و بدبختی می‌دانستند و عدم موفقیت را قانون طبیعی زنده‌بودن می‌نامیدند! تمام تمركز آنها برخلاف گروه نخست، روی شكست‌ها بود و جالب اینكه موفقیت‌ها را تصادفی و اتفاقی می‌دانستند. آنها خود را بدشانس می‌دانستند و شاید بتوان گفت: «بدشانسی اصلی آنان، نگاه منفی و تفسیر ناامید‌كننده از زندگی بود!»
● داستان خوش‌شانسی و بدشانسی‌های انسان
همان‌طور كه گفته شد، «خوشبختی» یا احساس «خوش‌شانس» بودن، مفهومی است كاملاً شخصی و درك ما از شرایط پیرامون خود، آن را معنا می‌كند.
نگاه ما به اتفاقات زندگی و دیدن یا ندیدن نیمه پر لیوان باعث می‌شود تمام توجه و تمركزمان به موفقیت‌ها و یا شاید شكست‌ها جلب شود و اتفاقی را كه روزی خوش‌شانسی، عین خوشبختی، خوش‌یمنی، خوش‌اقبالی و... می‌نامیدیم، با تغییر مسیر نگاه به بدشانسی، بدبختی و... تعبیر كنیم.
یكی از بهترین داستان‌هایی كه این ادعا را تایید می‌كند، داستانی چینی است. می‌گویند:
«مزرعه‌ای بزرگ بود كه پیرمردی كشاورز به همراه تنها پسرش آن را اداره می‌كرد. یك روز وقتی كشاورز در مزرعه‌اش قدم می‌زد، اسبی وحشی را دید. با تلاش زیاد اسب را اسیر و شروع به تربیت كرد. دائم به خود می‌گفت: «عجب آدم خوش‌شانسی هستم! خوشبختی یعنی همین، بدون هیچ زحمتی، یك اسب قوی و زیبا به‌دست آوردم.»
چند هفته بعد، تنها پسرش، پسر قوی و تنومندش، مشغول سواری‌گرفتن از اسب قوی و آموزش‌دیده بود كه ناگهان بر زمین خورد! پایش شكست و به‌شدت مجروح شد! كشاورز كه علاقه زیادی به تنها پسر خود داشت، هر روز می‌گفت: «عجب آدم بدشانسی هستم! بدبختی پشت بدبختی! چرا باید این اسب پا به مزرعه من می‌گذاشت؟ چرا پسرم آزار دید؟ ظاهراً هیچ‌وقت نمی‌توانیم طعم خوشبختی را بچشیم!»
ناله‌های كشاورز از بخت و اقبال خود ادامه داشت و هر روز كه مجبور بود به‌تنهایی سر زمین برود و كارها را انجام دهد، بیشتر از شانس خود گله داشت!
یكی از همین روزها، گروهی سرباز به مزرعه آمدند. جنگ سختی آغاز شده بود و نیاز به حضور جوانان قوی و سالم در جبهه دیده می‌شد. آنها كه می‌دانستند كشاورز پسری قوی و تندرست دارد به سراغش آمده بودند تا او را ببرند.
با دیدن پای مجروح پسر، پشیمان شدند و از همان راهی كه آمده بودند بازگشتند! كشاورز پیر به خود گفت: «عجب شانسی، چقدر احساس خوشبختی می‌كنم، اگر پسرم به جبهه جنگ می‌رفت حتماً كشته می‌شد. چه خوب شد كه این اسب به مزرعه آمد، چه خوب شد كه او را تربیت كردم و بهتر از همه آنكه درست در همان لحظه اسب وحشی، آموزش‌ها را فراموش كرد و پسرم را بر زمین زد!! خوش‌شانسی از این بیشتر كه پای او صدمه ببیند و امروز جانش نجات یابد؟!»
كشاورز در جایی از این داستان احساس خوش‌شانسی و خوشبختی می‌كند و علت آن را اسب وحشی می‌داند. روزی دیگر خود را بدشانس و بدبخت می‌داند و علت آن را اسب وحشی می‌داند. اندكی بعد خود را خوش‌شانس و خوشبخت می‌داند و علت آن را اسب وحشی می‌داند...
در حقیقت نوع درك و برداشت او از یك وضعیت مشخص باعث شد تصورات و ارزیابی‌های كاملاً متفاوت و متضاد داشته باشد.
مطمئن هستم كه هیچ كس علاقه ندارد «بدشانس یا بدبخت» باشد و از طرفی همه ما «اراده و توان» تغییر شرایط زندگی را داریم. آنچه مهم است نوع نگاه و اندیشه مثبت یا منفی است كه ما را برای رسیدن به آن علاقه مشترك كمك می‌كند.
همان‌طور كه ذكر شد نتیجه تحقیقات دكتر «وایزمن» نشان داد كسانی كه باور كرده‌اند خوش‌شانس هستند و می‌توانند با تكیه بر همین خوش‌شانسی به خوشبختی برسند، با تقویت این حس در درون خود، می‌توانند تظاهرات بیرونی آن را بهتر ببینند. این حس درست مانند آهن‌ربایی است كه می‌تواند افراد مثبت بیشتری را به سمت فرد خوش‌بین جلب كند و او در اثر ایجاد ارتباطات و افكار مثبت‌تر، مسیرها و راه‌هایی كه جلوی خود می‌بیند بهتر طی می‌كند و در نهایت موفق‌تر خواهد شد آن چیزی كه خود «خوش‌شانسی» می‌نامد! البته اینكه فكر كنیم خوش‌شانس هستیم و هیچ وقت هیچ چیز برخلاف انتظار ما رخ نمی‌دهد در برخی مواقع می‌تواند خطرناك هم باشد.
مثبت‌اندیشی باید واقع‌بینانه باشد! اگر صحبت از نیمه پر لیوان می‌شود نیمه خالی هم وجود دارد كه نمی‌توان آن را نادیده گرفت!
اما تلاش برای دیدن، رسیدن و استفاده از نیمه پر است. تمام افرادی كه نسنجیده درگیر كاری می‌شوند و فكر می‌كنند خیلی خوش‌شانس هستند بارها و بارها نتیجه این نوع اندیشه را دیده‌اند.
بسیاری از كسانی كه آلوده شرط‌بندی و قمار می‌شوند، آن قدر به شانس خود معتقد هستند كه تمام زندگیشان را بر سر آن می‌دهند.
در واقع آنچه خوش‌شانسی مفید و ثمربخش به حساب می‌آید را كسانی تجربه می‌كنند كه شخصیت‌های خاصی دارند، خوش‌بین، خوش‌فكر، خوش‌رو، پر انرژی، مصمم و مثبت‌اندیش هستند كسانی كه در كنار داشتن صفات ذكر شده نسبت به خود و سایرین مهربان هستند.
برای آنها خوش‌شانسی صفتی مستقل كه با آن متولد شده باشند و حتی بتوانند زندگیشان را بر باور داشتن آن از دست بدهند، نیست!
خوش‌شانسی در نظر این افراد رویدادی است كه در یك مجموعه و زنجیره حوادث اتفاق می‌افتد.
اگر درست فكر كنیم خوش‌شانسی و بدشانسی‌هایی كه به آن معتقد هستیم می‌تواند به یك لحظه وابسته باشد.
فرض كنید قرار است سوار مترو شوید و خود را از نقطه‌ای به نقطه دیگر شهر برسانید اما درست در زمانی كه به ایستگاه می‌رسید صدای سوت قطار شنیده می‌شود و شما جا می‌مانید!! چقدر بدشانس!
حالا فرض كنید درست در آخرین لحظه پیش از حركت قطار، از نیمه باز در واگن خود را به داخل قطار رسانیده باشید و لحظه‌ای بعد درحالی كه این‌بار در طرف دیگر در هستید، صدای سوت قطار شنیده شود و شما حركت كنید! چقدر خوش‌شانس. ماجرا به همین سادگی است آنچه خوش‌شانسی و بدشانسی می‌نامیم از نظر زمانی و مكانی چندان تفاوتی نداشته‌اند!
حالت سومی هم وجود دارد و آن زمانی است كه با رسیدن ما به ایستگاه چند دقیقه از ترك قطار گذشته و چند دقیقه به آمدن آن وقت باشد. همه چیز عادی است. اینجا كمتر از خوش‌شانسی یا بدشانسی صحبت می‌شود.
اگر با دقت به اتفاقات زندگی نگاه كنیم متوجه خواهیم شد كه حالت سوم و معمول بیش از دو حالت نخست اتفاق می‌افتد و در حقیقت آنچه از آن به عنوان خوش‌شانسی یا بدشانسی، نام می‌بریم به میزان زمان انتظار بستگی دارد.
بدشانسی، خوش‌شانسی، احساس بدبختی و یا درك خوشبختی هیچ كدام به خودی خود وجود ندارد. نگرش من و شما، صبر و بردباری‌مان و نگاه مثبت و قوی می‌تواند شكل زندگی را تغییر دهد.
مینو ضابطیان
منبع : روزنامه تهران امروز