سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا


سرریز خشونت از سینما به دانشگاه


سرریز خشونت از سینما به دانشگاه
● «فلش بك»
ساعت ۷ و۱۵ دقیقه صبح روز دوشنبه، شانزدهم آوریل ۲۰۰۷میلادی، یك جوان مسلح ۲۳ ساله، ۳ دانشجوی آمریكایی را در خوابگاه دانشجویان كشت و ساعاتی بعد بیش از سی نفر دانشجوی بی گناه دیگر را در یك كلاس دانشگاه فنی ویرجینیا به گلوله بست. عامل این كشتارها كه پس از به هلاكت رساندن ده ها نفر اقدام به خودكشی با اسلحه كرده بود «جوسونگ هوی» تبعه كره جنوبی و دارای مدرك اقامت دائم در آمریكا بوده است.
گفته می شود دانشجویانی كه در معرض شلیك گلوله بودند خود را هراسان از پنجره های ساختمان دانشگاه بیرون پرتاب می كنند. اساتید و دانشجویان نیز با دیدن كشتارها، منتظر آمبولانس نشده و خود زخمی شدگان را به بیمارستان منتقل كردند. یكی از دانشجویان كه با تظاهر به مردن در كلاس نجات پیدا كرده بود گفت: آدمكش مسلح لباس پیشاهنگی به تن داشت. او به محض ورود از در به تیراندازی پرداخت. به گفته این شاهد، فرد تیرانداز جوانی بود كه پیراهن آستین كوتاه قهوه ای و جلیقه مهمات پوشیده بود.
او افزود: «به نظر می رسید كه آدمكش تصمیم داشت همه را به قتل برساند. من هم تظاهر به مردن كردم. مرد مسلح پس از تیراندازی رفت اما ۳۰ ثانیه بعد برگشت. او شنیده بود كه ما هنوز حرف می زنیم. ما خود را به در فشار دادیم. بنابراین او دیگر نمی توانست داخل شود.» این دانشجو یكی از ۴ دانشجوی زنده مانده از جمع ۲۵ دانشجوی كلاسش است. جورج بوش رئیس جمهوری آمریكا از شنیدن خبر تیراندازی در دانشگاه فنی ویرجینیا، وحشت زده شده است.
۱) سكانس اول:
نوشته هولناك و اسفباری كه خواندید یك فیلمنامه برنده اسكارنیست، اما خیلی راحت می توان تا یك سال دیگر با سرمایه گذاری های چند میلیون دلاری كمپانی های بزرگ فیلمسازی هالیوود، تبدیل به یك فیلم شود و نام فیلمسازانی همچون كونتین تارانتینو، اولیور استون، مل گیبسون، مارتین اسكورسیزی، اسپایك لی و خیلی های دیگر را در مقام كارگردان به یدك بكشد و چندی بعد سراز فهرست نامزدهای اسكار بهترین فیلم سال، بهترین كارگردانی و یا شاید بهتر باشد بگوییم «بهترین عوام فریبی» درآورد. تلویزیون، سینما در كل رسانه نه تنها برای اطلاع رسانی بلكه به عنوان ابزاری برای به كنترل درآوردن اندیشه و تفكر جوامع می تواند مورد استفاده قرار گیرد و كار كردهای «فیلم» در این حیطه به لحاظ روان شناسی، جامعه شناسی و حتی فلسفه، درخور تأمل است.
این نخستین باری نیست كه با وقوع فاجعه ای این چنین تكان دهنده، انگشت اتهام جوامع بین المللی به سوی هالیوود كه یكی از چند قطب اصلی اقتصادی آمریكاست و شریان حیات فرهنگی این كشور بزرگ ۵۰ ایالتی به شمار می آید نشانه می رود. نام هالیوود اشاره به چوپ جادویی خاصی دارد كه كاهنان جادوگر مذهب بستی برای امور جادویی خود از آن استفاده می كردند. هالیوود در كالیفرنیاست و كالی نام یك الهه هندو است كه ریختن خون قربانی را جایز می شمارد.
در این میان تلویزیون نیز به جعبه جادو معروف است واین جادو می تواند رخنه به اندیشه و اراده میلیون ها انسانی باشد كه آنچه بر روی صفحه می بینند را به واقعیت هولناك برای جوامع بشری تبدیل می كنند. خشونت بخشی از این واقعیت هولناك است و خشونتی كه تلویزیون و سینما به نمایش می گذارند و با ترفندهای بصری خاص همچون جلوه های تصویری كامپیوتری و استفاده از بدل كاران مختلف باشكوه و تحسین برانگیز جلوه می دهند، این روزها بخشی اجتناب ناپذیر از ابتذال فرهنگی و اخلاقی این كشور شده است.
تاریخ آمریكا به خون دانشجویان و دانش آموزان بی گناهی كه در جریان این گونه كشتارهای فاجعه بار به قتل می رسند آلوده است و تلاش قانونگذاران و حتی رؤسای جمهوری همچون بیل كلینتون كه خود خواستار محدود كردن خشونت موجود در فیلم ها و تلویزیون شده بود بی حاصل بوده است. او در یكی از سخنرانی های رادیویی خود در سال ۱۹۹۹ میلادی كه فاجعه كشتار دوازده دانش آموز و یك معلم در دبیرستان كلمباین در كلرادو به وقوع پیوسته بود گفت: «هر روز به كودكان ما دوز بالایی از خشونت از طریق رسانه های مختلف تصویری خورانده می شود. كودكانی كه در فرهنگ خشونت گم می شوند دیر یازود حساسیت خود را نسبت به آن از دست می دهند و روز به روز بیشتر مستعد انجام آن می شوند.
من به جد از افرادی كه در صنعت سرگرمی كار می كنند، خواسته ام به تبعات آنچه كه می آفرینند و این كه چطور آن را تبلیغ می كنند فكر كنند. همه ما در ارزانی داشتن یك آینده امن و مطمئن به كودكانمان سهمی داریم و آنهایی كه تأثیر گذارترند نقش بیشتری دارند.» تلاش رهبران آمریكا برای متوقف كردن و یا كاستن از بار خشونت فیلم های هالیوودی در حالی انجام گرفته است كه آنها مصداق «چوپان دروغگو» را برای نسل جوان این كشور یافته اند.
جورج بوش رئیس جمهوری كنونی این كشور در حالی از كشتارهای اخیر دانشگاه فنی ویرجینیا حیرت زده شده بود و ملت آمریكا را سوگوارخوانده بود كه هر روز به دستور او بسیاری ها در عراق كشته می شوند و این سربازان آمریكایی هستند كه تاوان هزاران دروغ رئیس جمهوری كشورشان را به دنیا می دهند. سایت اینترنتی یاهو دارای یك تریبون پرسش و پاسخ آزاد است كه در آن سؤالاتی با محوریت این كشتارها و این كه آیا دولت آمریكا نباید هرچه زودتر در قوانین حمل اسلحه تجدید نظر كند و یا به فكر خشونت زدایی از صنعت فیلمسازی خود باشد، مطرح شده بود و بسیاری از پاسخ دهندگان به این سؤال ها خاطرنشان ساختند كه آمریكا در وهله نخست باید پاسخی برای هزاران هزار كشتاری كه در گوشه و كنار جهان در آن دست دارد بیابد و بعد از آن برای قانونگذاری و یا پاكسازی اخلاقی آستین بالا بزند.
در همان سالی كه كلینتون خواستار كاهش خشونت در هالیوود و اعمال تدابیری برای كاستن از تأثیر منفی این گونه خشونت های بصری بر نسل جوان این كشور شده بود؛ او و معاونش به دورویی و محكوم كردن هالیوود در حالی كه از آن و پول صنعت فیلمسازی این كشور برای مبارزات انتخاباتی خود استفاده می كردند، متهم شدند. رهبر آن زمان جمهوریخواهان در سنا گفته بود: «آنها از كسانی پول طلب می كنند كه به گفته خودشان مسئول سقوط اخلاقی ملت آمریكا هستند. این چه پیامی برای كودكان ما دارد؟ دموكرات ها به آتیه و امنیت شما فكر می كنند البته تازمانی كه در كار شركایشان در هالیوود خللی وار نكنند!».
۲) سكانس دوم:
▪ در سال ۱۹۶۶ میلادی، مرد مسلحی یك روز پس از كشتن همسر و مادرش از فراز برجی به صحن دانشگاه تگزاس تیراندازی می كند و ۱۴ نفر كشته و ۳۱ نفر مجروح به جا می گذارد.
درسال ۱۹۹۱ میلادی باز هم در ایالت تگزاس مردی به نام جورج هنارد ۲۳ نفر را با اسلحه در یك كافه می كشد و سپس اقدام به خودكشی می كند.
▪ در سال ۱۹۹۹میلادی دو دانش آموز نوجوان در دبیرستان كلمباین در كلرادو، ۱۲ همشاگردی خود و همچنین یك معلم را می كشند و سپس در اقدامی جنون آمیز خود را تیرباران می كنند.
▪ در شانزدهم آوریل ۲۰۰۷ میلادی یك دانشجوی مسلح تبعه كره جنوبی بیش از ۳۰ نفر را در یك كلاس در دانشگاه فنی ویرجینیا به گلوله می بندد. این مرگبارترین حادثه تیراندازی در یك محوطه دانشگاهی در آمریكاست. قاتل، دانشجویی منزوی و افسرده بود و در یادداشتی كه از خود به جا گذاشته بود نوشته بود: «شما مرا وادار به این كار كردید.»
۳) سكانس سوم:
كارگردانان بزرگ هالیوود در ساختن فیلم های خشونت محور و یا به گفته خودشان انعكاس خشونت موجود در جامعه از یكدیگر پیشی می گیرند. «سكوت بره ها» درباره یك قاتل زنجیره ای روان پریش به نام هانیبال لكتر است. «تابستان سم» از اسپایك لی به ماجرای قتل های معروف زنجیره ای فردی كه خود را «پسر سم» معرفی كرده بود و در سال ۱۹۷۷میلادی نیویورك را در هاله ای از وحشت فرو برد می پردازد.
«جاده آرلینگتون» تروریسم داخلی را به تصویر می كشد. «قاتلین بالفطره» از اولیور استون یكی از فیلم های درخشان دهه ۸۰ در منعكس ساختن خشونت فزاینده در میان نسل جوان آمریكا و خشونت پروری این كشور برشمرده شد. فیلمی كه الهام بخش دو جوان در ارتكاب كشتارهایی مشابه كشتارهای انجام گرفته در این فیلم بود جزو افتخارات سینمایی آمریكاست كه تماشای آن برای افراد زیر ۱۸سال ممنوع است و هنوز هم بهترین ساخته سینمایی اولیور استون تلقی می شود. «پرتقال كوكی» استنلی كوبریك نخستین فیلمی بود كه به خشونت نگاهی هنری و زیبایی شناسانه داشت. در صحنه های مختلف این فیلم از خشونت آنچنان بازی زیبا و اغواگری گرفته شد كه عوام و خواص سینمایی شیفته ومبهوت آن شدند.
وقتی لوئیس بونوئل و سالوادور دالی در سال ۱۹۲۹میلادی فیلم تجربی و خشن «یك سگ اندلسی» را ساختند بونوئل با كمال تأسف گفت: «یك مشت آدم احمق زیبایی و شعر را در آن چیزی یافتند كه در حقیقت ندایی پرشور و از سرنیاز به آدم كشی بود.» در همان زمان كه فیلم «پرتقال كوكی» كوبریك ساخته شد منتقد سینمایی معروفی به نام «پائولین كائل» اخطاری به جامعه سینمایی، بویژه هالیوود داد و آن از دست رفتن حساسیت مردم به خشونت از طریق سینمای معاصر بود. این هشدار مربوط به سال ۱۹۷۲ میلادی بود، اما این صدا و صدای ده ها منتقد دلسوز دیگر همچون كائل كافی نبود تا جلوی ۳ دهه فیلمسازی ای را بگیرد كه در آن ۳ فیلم «جان سخت»، ۴ فیلم «هانیبال لكتر»، ۱۴ فیلم جیمزباند و شمار زیادی فیلم خشن كه نام كارگردانان معروفی همچون تارانتینو را بر دوش می كشیدند ساخته شدند.
وقتی فرهنگ كشوری حساسیت و آسیب پذیری خود را نسبت به «خشونت» از دست دهد، برای شوكه كردن افراد در عالم سینما و دنیایی كه حقایق را وارونه جلوه می دهد به دوز بالاتری از خشونت نیاز هست. آیا جامعه آمریكا به نقطه ای رسیده است كه در برابر سرنوشتی بد تر از مرگ لمس و بی حس شده است.
این چیزی است كه ناظران درباره آن به توافق نظر رسیده اند، اما هالیوود كه به سرمایه های بازیگری و گردش پول خود می اندیشد چندان با آن موافق نیست. اسپایك لی كارگردان، می گوید: «از صنعت فیلمسازی به عنوان سپر بلا برای آنچه كه اتفاق افتاده استفاده می شود.» استیون ای دسوزا، فیلمنامه نویس معتقد است: « همه فیلم ها و در كل هرگونه سرگرمی ای می تواند بر اذهان مستعد تأثیر گذار باشد.» و تیم رابینز بازیگر فیلم «جاده آرلینگتون» اظهار می دارد: «ساختن فیلم هایی در باره خشونت به طور لزوم تجلیل از خشونت نیست. این كار ماست. اگر شما دولتی هستید كه از خشونت برای حل مشكلات تان استفاده می كنید نباید از دیدن دختران نوجوانی كه در جامعه شما همین كار را می كنند حیرت كنید.»
۴) سكانس چهارم:
در اخبار و گزارش های تحقیقاتی و همچنین آمارهای پراكنده آمده است:
▪ شواهد بسیاری وجود دارند كه نشان می دهند هالیوود قشر جوان آمریكا را هدف قرار داده است. در یك مورد یافت شده از سازندگان یك تبلیغ سینمایی برای یك فیلم خشن خواسته شده بود آن را برای طیف سنی ۱۸-۱۲ سال جذاب تر جلوه دهند.
▪ معضل خشونت ریشه در جامعه ما (آمریكا) دارد. خشونت انعكاس بخش نحوه تفكر ماست چون آمریكایی ها با دیدن وسترن های بی شماری بزرگ شده اند و در فیلم های اكشن خوب ها از خشونت برای پایان دادن به درگیری خود با بدها استفاده می كنند.
▪ صنعت تلویزیون، سینما و موسیقی در آمریكا چهارمین منبع بزرگ مالی برای حزب دموكرات در جریان انتخابات سال ۲۰۰۰ بوده اند. آنها ۵‎/۹ میلیون دلار در اختیار این حزب و فعالیت های تبلیغاتی آن قرار دادند كه از این رقم ۹۲۸ هزار دلار به ال گور اختصاص داده شد.
▪ در یك نظرسنجی ۶۲ درصد از آمریكایی ها اعلام كردند كه میزان خشونتی كه بچه ها از طریق فیلم ها دریافت می كردند و شاهد آن بودند «بشدت» یا «بسیار» زیاد و جدی بود.
▪ سالانه ۲۸ هزار نفر در آمریكا به وسیله اسلحه كشته می شوند.
۵) سكانس پنجم و نهایی:
در سال ۲۰۰۲ میلادی مستند سازی به نام مایكل مور با ساختن فیلمی به نام «بولینگ برای كلمباین» معروف می شود. مستند او اثری تكان دهنده درباره گسترش فرهنگ استفاده از اسلحه در آمریكا و خشونت در هالیوود است. نام فیلم او اشاره به كشتار دانش آموزان در دبیرستان كلمباین در كلرادو دارد.
فیلم مایكل مور در كن جایزه می گیرد و شهرت او را به عنوان یك فیلمساز انتقادی و یكی از مخالفان سرسخت جنگ عراق بیشتر می كند. هر سال بر شمار مستند سازانی كه خشونت در آمریكا و هالیوود را در آثار خود به تصویر می كشند در جشنواره فیلم ساندنس افزوده می شود. این یك زنگ خطر فرهنگی است. هالیوود چه میراثی برای نسل آینده به جا خواهد گذاشت؟ فیلم هایی كه چیزی جز یك كلاژ تصویری از صحنه های خشن و مشمئز كننده نیستند؟ فیلمنامه هایی درباره حوادث تكان دهنده ای همچون كشتار دانشجویان دانشگاه ویرجینیا به دست یك كره ای منزوی؟ اگر گفتید فیلم بعدی تارانتینو درباره چیست؟ بی شك داوران كن باید به این سؤال جواب دهند!
شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران