پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


لذت تصویرسازی


لذت تصویرسازی
هلر در این مقاله با استفاده از تجارب شخصی اش به بررسی رابطه كاری مدیر هنری با تصویرگر و تاثیرات این دو بر هم می پردازد.طراحان گرافیك همیشه در حال حل پازل هستند. ما تكه هایی از این جا و آن جا برمی داریم و آن طور كه ترجیح می دهیم كنار هم قرار می دهیم. به این ترتیب یك طرح روی جلد، پوستر و یا لی اوت متولد می شود. من قبلاً لذت خاصی از طراحی كردن یك اثر كاملاً نو می بردم. برایم آن قدرها هم اهمیت نداشت كه محتوای این اثر چه باشد، در حقیقت تنها لذت خلق كردن «اثری از هیچ» برایم كافی بود. اما بعد از كار كردن به این روش برای چند سال دیگر قادر به ایجاد تنوع در طرح های شناخته شده و مختص به خودم نبودم. به همین ترتیب لذت من از این كار به شدت رو به كاهش گذاشت. ادعا نمی كنم كه همه گنجینه محدودی از خلاقیت دارند و یا در دام سبك های خاص خود می افتند، اما بدون شك من این طور بودم. بعد از به كار بردن جلوه های مخصوص خودم - مثل بزرگ كردن حروف اول كلمات در تمامی یك صفحه، چیدن همه متن به صورت عمودی یا به هم ریختن تیترها به سبك هرب لوبالین۶ - نبوغ من تمام شده بود. وقتی تكرار عاری از تامل بر كار من حاكم شد، برای بخشیدن روحی تازه به طراحی هایم به تصویرسازی روی آوردم.تصویرسازی همیشه مورد علاقه من بوده است - از اواخر دهه ۵۰ هنگامی كه رابرت ویور۷ راه خود را به همه مجلات آمریكایی باز كرد تا تب و تاب كتاب های مصور امروزی برای كودكان - در واقع آرزو می كردم خودم استعداد و مهارت كافی برای تصویرسازی را داشتم. در نتیجه، كار كردن با تصویرسازان یكی از دلچسب ترین كارهای ممكن برای من است و مطمئناً فرصتی برای همكاری با قشری كه از ابزار بهتری برای حل مشكلات پیچیده و مفهومی برخوردارند فراهم می كند.من تا همین جا به محدودیت های خودم به عنوان یك طراح گرافیك اعتراف كرده ام. اما می خواهم از این هم فراتر بروم. به عقیده من تصویرسازان كاری بیشتر از «ساختن تصاویر» یا به وجود آوردن یك سبك طراحی انجام می دهند. آنها گاهی به ایده هایی می رسند كه كار من را به عنوان یك مدیر هنری ارتقا می دهد. بنابراین طراحی های من قابی برای تصویرسازی آنها است. این روزها كه طراحان گرافیك، با تركیب كردن تصویر و حروف به صورت یك بیان واحد، در حال كسب استقلال هنری هر چه بیشتر هستند، گفتن چنین چیزی چندان معقول به نظر نمی رسد، اما برترین تصویرگران همواره چیزی بیشتر از یك خط مشی و قالب ارائه می دهند. آنها نقش یك راوی را ایفا می كنندمن استمرار خود در سمت مدیر هنری روزنامه ها و مجلات را تا حد زیادی مدیون تصویرسازان معتبری هستم كه با من همكاری كرده اند. آنها به نكاتی اشاره می كنند كه هرگز به ذهن من خطور نمی كند. در نتیجه به جای آن كه نگران انتخاب شكیل ترین فونت باشم، به جست وجوی تصویرگران از هر سبك و نسلی می پردازم، تا با استفاده از غنای بصری كارشان بر ارزش كار خود بیفزایم.من حقیقتاً طراحان گرافیكی كه به تنهایی از عهده كار خود برمی آیند را تحسین می كنم. آنهایی كه حروف و تصاویر را به وحدت می رسانند. چه بسا شاهكارهای گرافیك، به خاطر همین مشخصه شان شناخته شده اند. اما از همكاری مدیر هنری و تصویرساز چیزی بیش از وجدی كه الكسی برودویچ۸ از هنرجویانش در رویارویی با یك تصویرسازی كاملاً موفق طلب می كرد حاصل می شود. حسی كه از دیدن یك تصویرسازی به بیننده دست می دهد، بسیار متفاوت از یك تایپوگرافی است. این تفاوت به معنای برتری یكی بر دیگری نیست. یك تصویر - همانند نقاشی، مجسمه و حتی یك رمان یا داستان كوتاه - قادر به برانگیختن مجموعه احساساتی است كه از عهده یك اثر بسیار خوب متكی بر تایپوگرافی خارج است. حتی تصاویری كه به یك موضوع بسیار خاص - مثل روابط كلینتون و مونیكا لوینسكی - اشاره دارند، در صورت استفاده درست هنرمند از عناصر تمثیلی و استعاری، آثاری بی زمان شده و مبدل به استعاره ای برای آن موضوع می شوند.كثرت و تنوع طرز نگاه ها و سبك های موجود، تصویرسازی را تبدیل به منبع بی انتهایی برای طراحان گرافیك می كند. بعضی از طراحان گرافیك تصویرسازانی را انتخاب می كنند كه سبك كارشان با حال و هوای كلی كار همخوانی داشته باشد، اما به اعتقاد من موثرترین انتخاب هنگامی صورت می پذیرد كه سلایق زیبایی شناسانه و صلاحدیدهای حرفه ای طراح گرافیك و تصویرگر با هم هماهنگ باشد. در چنین شرایطی طراح گرافیك می تواند برای تصویرساز فضایی فراهم كند تا او توانایی خود را به بهترین نحو به نمایش گذارد.
تصویرگرانی كه به صورت هفتگی با من همكاری می كنند از لحاظ توانایی های اجرایی، تكنیك و سبك با هم كاملاً تفاوت دارند، اما هر كدام به نحوی جوابگوی نیازهای كاری من هستند. با این وجود من هرگز از یك هنرمند زبردست ایربراش كه قادر است مشكل ترین بافت ها را به طرز حیرت آوری واقعی جلوه دهد استفاده نمی كنم، چرا كه هیچ رمز و راز جذابی در چنین كار بی عیب و نقصی نمی یابم. من هرگز از استیپل نیز استفاده نمی كنم زیرا طراحی را بسیار ماشینی و عاری از هویت می كند. گرایش من به سوی تصاویر طراحانه یا نقاشانه ای است كه دارای برخوردی واقع گرایانه یا بیانی آبستره باشند. هر چند من اغلب جذب كارهای ساده شده می شوم، ولی معتقدم پیچیدگی در كار هنگامی تاثیرگذار است كه كل اثر از مطالعه دقیق و صادقانه هنرمند سود ببرد.هر گاه یك تصویرگر فضای كافی برای تنفس و تجزیه و تحلیل داشته باشد، قادر به تولید بهترین آثار خواهد بود. در اكثر موارد دخالت بیش از حد مدیر هنری در كار تصویرگر نتیجه ای نامطلوب خواهد داشت. لذت تصویرسازی در دیدن یك باره اثر هنرمند است. مثل باز كردن هدیه ای در روز سال نو. مطمئناً تصویرسازی چاره همه چالش های طراحی نیست، اما طراحی كردن با استفاده از تصویرسازی هیچ وقت مشكل ساز نیست.
پی نوشت ها:
۱-Steven Heller
۲-The New York Times Book Review
۳-School of Visual Arts
۴-New York,s Art Directors Club
۵-AIGA
۶-Herb Lubalin
۷-Robert Weaver
۸-Alexey Brodovitch

استیون هلر
ترجمه: بهروز حریری
منبع : روزنامه شرق