یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بازخوانی پرونده هسته ای ایران


بازخوانی پرونده هسته ای ایران
سرانجام غرب از خواسته غیر معقول خود مبنی بر لزوم تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران به عنوان پیش شرط اصلی آغاز دور جدید مذاکرات عقب نشینی نمود تا اواخر تیرماه مذاکرات طرفین از سر گرفته شود.اصلی ترین پیام عقب نشینی اخیر غرب اثبات کارآمدی دیپلماسی تهاجمی و لزوم تداوم حرکت تهران در مدار این نوع دیپلماسی است.در این راستا لازم است سه نکته مهم را مد نظر قرار دهیم:
۱) ماهیت فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی ایران با کشورهایی مانند لیبی و کره شمالی متفاوت است.بر این اساس گفتمان هسته ای ایران همواره حول دسترسی به مقاصد صلح آمیز عینیت یافته است و دسترسی به بمب هسته ای و سلاحهای مخربی که توسط کشورهای ۱+۵ تولید و تکثیر می شود در چشم انداز برنامه های هسته ای ایران جایی ندارد.علیرغم این گفتمان منحصر به فرد،غرب همان فرمول رفتاری خود در قبال طرابلس و پیونگ یانگ را در قبال تهران به کار می بندد.بدون شک غرب هیچگاه از عواقب و تبعات برخورد واحد با کشورهای مختلف در امان نخواهد بود.ایران اسلامی ،فراتر از یک کشور و نظام،در ابتدای هزاره سوم به قدرت اصلی خاورمیانه و اصلی ترین مولد اسلام گرایی در نظام بین الملل تبدیل شده است،از این رو هرگونه خطای محاسباتی غرب در خصوص وزن واقعی تهران می تواند به پاشنه آشیل ایالات متحده و تروئیکای اروپایی تبدیل شود.جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار خلع سلاح هسته ای در حال تبدیل شدن به اصلی ترین الگوی مصرف کننده انرژی سالم و صلح آمیز هسته ای جهان می باشد.این در حالیست که غرب با ارائه تعاریفی کاذب از واژگان”اعتماد سازی”،”خلع سلاح”و”بازدارندگی”سعی دارد معادلات استراتژیک کشورها را به سود اهداف سلطه طلبانه خود تعریف نماید.
۲) اساس برخورد غرب با پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران،انطباقی با قوانین و قواعد تعبیه شده در حقوق بین الملل عمومی ندارد.آمریکا،فرانسه،آلمان و انگلستان طی سه سال اخیر در سطوح رفتاری و گفتاری از به کارگیری انواع تهدیدات و تحریمها علیه تهران سخن گفته اند.اگرچه ایران و اکثر کشورهای دنیا کلیت ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را مخدوش می دانند،اما متاسفانه شالوده سازمانهای بین المللی به گونه ای بنا نهاده شده است که آمریکا و کشورهای توسعه طلب اروپایی اصلی ترین بازیگران آنها محسوب می شوند.در هر صورت،غرب چاره ای جز بازخوانی صورت مسئله هسته ای ایران و انطباق آن با واقعیات ومستندات موجود ندارد.اگر این بازخوانی و انطباق صورت نگیرد،غرب بار دیگر دور باطل سالهای اخیر را ، در حالتی نامتعادل تر آغاز خواهد کرد. البته در صورتی که غرب پروسه بازخوانی پرونده هسته ای تهران را به صورتی صادقانه آغاز نماید از حمایت همه جانبه تهران برخوردار خواهد شد،فرصتی که غرب نباید آن را از دست بدهد.
۳) ”ریچارد.ان.هاوس”یکی از استراتژیست های آمریکادر مقاله خود با عنوان “عصر بی قطبی” از ایران به عنوان یکی از مراکز قدرت در جهان نام می برد و در عین حال تاکید می کند که نظام بین الملل،نه به سوی چند قطبی شدن،بلکه به سوی بی قطبی شدن پیش می رود.مطابق تعاریف تازه ای که از قدرت در جهان وجود دارد،غرب چاره ای جز پذیرش و شناسایی قدرت تهران و کرنش در برابر این قدرت خاورمیانه ای راندارد.از سوی دیگر،بسته پیشنهادی تازه ای که توسط ایران ارائه شده است،برای همه مناسبات تهران با غرب طراحی شده است.از این روغرب باید با نگاهی کلان و غیر جزءگرایانه آن را مورد بررسی قرار دهد.در جریان قرار داد الجزایر که مبنای مناسبات حقوقی ایران و غرب محسوب می شود،آمریکا بی تعهدی حقوقی و سیاسی خود در قبال تهران را به اثبات رسانده است.اموال بلوکه شده ایران در آمریکا اصلی ترین اسناد اثبات این ادعا محسوب می شوند.از این رو غرب باید گامهای حقوقی خود به سوی ایران را شفاف و مطمئن بردارد تا بتواند ذهنیت منفی ایران در خصوص قرار داد الجزایر را تاحدودی تعدیل نماید،در غیر این صورت تهران هرگز زیر بار خفت امضای قراردادی دیگر مانند قراداد الجزایر نخواهد رفت.
در نهایت اینکه غرب باید در ادامه مذاکرات با تهران،”ظرافت “و “شفافیت “را سرلوحه کار خود قرار دهد.در صورت فقدان این دو فاکتور،جمهوری اسلامی ایران تضمینی نسبت به موفقیت آمیز بودن این گفتگوها به طرف اروپایی نخواهد داد.مسلما در این صورت غرب بازنده اصلی میدان خواهد بود.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید