یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حکومت مطلوب در اندیشه فلاسفه سیاسی


حکومت مطلوب در اندیشه فلاسفه سیاسی
درباره حکومت مطلوب، تفسیرهای مختلفی وجود دارد. در این مقاله از دیدگاه فلا سفه سیاسی، به بررسی ویژگی های حکومت مطلوب پرداخته شده است.
در اندیشه ملا صدرا حکومت مطلوب حکومتی با کار ویژگی های دینی است، اینکه انتظار مسلمانان و به ویژه شیعیان از حکومت چیست؟ آیا حکومت های غیردینی این انتظار را برآورده نمی سازند؟ به عبارت دیگر، حکومت دینی چه اقداماتی انجام می دهد که حکومت های غیردینی به آن اهتمام نمی ورزند؟ اساسی ترین انتظار از حکومت دینی و مهمترین وظیفه آن اجرای قوانین خدایی می باشد. کارویژه حکومت دینی که حکومت غیردینی از عهده انجام آن برنمیآید اجرای قوانین خدایی می باشد. کارویژه حکومت دینی که حکومت غیردینی از عهده انجام آن برنمیآید وگرنه دینی خواهد بود، همین است. قانون که در حکومت های غیردینی یک امر بشری است، در حکومت دینی امری فرابشری و الهی است و انسان ها در محدوده مباحات می توانند قانونگذاری و برنامه ریزی کنند.
از دیدگاه صدرالمتالهین به طور کلی وظایف حکومت اسلا می عبارت اند از:
۱) تنظیم امور معیشتی مردم
۲) تنظیم امور معنوی به گونه ای که مردم را به جوار الهی برساند.
۳) یادآوری امور آخرت و قیامت
۴) هدایت مردم به صراط مستقیم
۵) مجازات مجرمان و قانون شکنان و تامین امنیت.
ملا صدرا وظایف یک حکومت دینی را نیز در این می داند که حکومت در جهت تامین مقصود خداوند از خلقت انسان، به تنظیم امر معاش انسان ها به منظور وصول به امر معاد اهتمام ورزد. نحوه اهتمام در قوانین الهی بیان شده است. بنابراین تدبیرهای دولت در چارچوب قانون الهی و با استعانت از اجتهاد صورت می گیرد.
وظیفه اصلی حکومت به سعادت رساندن مردم است. سعادت مراحل و مراتب مختلفی دارد، ضمن اینکه گاهی نیز سعادت حقیقی با غیرحقیقی مشتبه می شود و مردمان سعادت غیرحقیقی را حقیقی می پندارند. هرگاه عدل در دستور کار دولت ها قرار گیرد، شهوات، عقول را خدمت خواهند کرد و مردمان به سعادت خواهند رسید. اگر دولت بر محور ستم شکل گیرد عقول در خدمت شهوات قرار خواهند گرفت و سعادت که طلب آخرت است از مردمان دور خواهد شد.
از دیدگاه ملا صدرا مهمترین ویژگی یک حکومت آرمانی، رساندن مردم به سعادت حقیقی است.
● اندیشه سیاسی مسکویه رازی
مسکویه همانند سایر فیلسوفان مسلمان در مواضع بسیاری بین کارویژه های حاکمان و حکومت تفاوت قائل نشده و وظایف حاکم را به حکومت نسبت داده است و بالعکس. این کارویژه ها و وظایف، امور ثابت و غیرقابل تغییر نیستند، بلکه به تعبیر او، در جامعه جمعیت فراوانی وجود دارد و اراده ها متکثر و منافع متفاوت است، بنابراین، تدبیر و تصمیم حاکمان به تناسب آن متغیر خواهد بود. با وجود این، اصول کلی کارکرد یک نظام را به صورت کلی می توان بدان گونه که مسکویه ترسیم کرده به شرح ذیل ارائه کرد:
۱) تامین سعادت جامعه:
در مبحث غایات حکومت، سعادت مهمترین غایت حکومت بود ذکر آن در ردیف وظایف و کارویژه های حکومت، جایگاه و اهمیت آن را بیان می کند. مسکویه علا وه بر کتاب ترتیب السعادات در کتاب تهذیب الا خلا ق در بحث مراتب انسانی مقوله سعادت را به طور مفصل شرح داده و می گوید: هر انسانی خود باید به سوی سعادت ویژه خود حرکت کند و چنان چه افراد و جامعه دچار انحطاط اخلا قی و امراض و آفات اجتماعی گردد به طبیب نیاز دارد و طبیبان جامعه باید در دو حوزه جسم و روح متخصص باشند. او ضرورت اولیه جامعه را در نیاز به طبیبان روحانی که دارای طبایع فائقه اند می داند، آنان هم خود ساخته اند و هم نادرالوجود، حکیمانی هستند که از طرف خداوند مامور هدایت و ایصال بشر به سعادت اند و در فقدان و غیبت شان این وظیفه بر دوش مدیران مدن می افتد تا سعادتمندی را برای جامعه و افراد فراهم آورند.
۲) تامین مصالح ملی
یکی از ویژگی های حکومت آرمانی توجه به مصالح عمومی جامعه است، زیرا قوام و ثبات حکومت ها و حاکمان به واسطه مراعات مصلحت ها می باشد.
مسکویه تامین مصالح دنیوی و اخروی را وظیفه شریعت می داند و زمام دار دینی را خلیفه و جانشین صاحب شریعت و خود را شارع تلقی کرده و می گوید:
«لا زم است عنایت زمام دار به شهروندان همانند توجه پدر از جهت شفقت، مهربانی و دلسوزی نسبت به فرزندانش باشد، چه زمام داری خلا فت و جانشینی صاحب شریعت و بلکه جانشینی خداوند آیین فرما را در رافت، رحمت، طلب مصالح، دفع ناملا یمات و حفظ نظامات بر عهده دارد».
۳) حفظ نظام
نظامات حاکم بخشی از مصالح انسان ها هستند و به تعبیر مسکویه زمام داران موظف اند نظام جامعه را حفظ کرده و روابط صمیمانه بین حاکم و مردم و سنت های حاکم بر جامعه را پاس بدارند و عدالت را در جامعه حکمفرما کنند، زیرا در غیر این صورت جامعه به هرج و مرج منجر می شود.
۴) برقراری قسط و عدالت
عدالت همانند سعادت هم غایب حکومت، هم کار ویژه آن وهم جزو شرایط و اوصاف حاکمان می باشد، بدین سبب جریان عدالت در مدینه موجب حفظ نظامات و روابط اجتماعی و توسعه و آبادانی جامعه است. چنانچه عدالت در جامعه جاری و ساری نباشد بحران و نابسامانی ایجاد شده و در نتیجه جامعه مطلوب به جامعه فاسد تبدیل می گردد.
۵) حفظ ارزش ها
در هر جامعه ای ارزش ها و هنجارهای خاصی حاکم است که ثبات و حرکت جامعه با آنها هم آهنگ می باشد و نادیده گرفتن آنها یا تزلزل در آن ارزش های جامعه را با بحران مواجه می کند. یکی از وظایف اصلی حاکمان این است که سنت ها وارزش های اجتماعی را حفظ و گسترش دهند.
۶) حفظ مراتب اجتماعی
حفظ سلسله مراتب اجتماعی از وظایفی است که معلم ثالث بارها برای رهبران جامعه یادآوری می کند.
۷) توزیع امکانات
در فلسفه سیاسی مسکویه یکی از مسائلی که انسان ها را به زندگی اجتماعی وارد می کند این است که انسان به تنهایی نمی تواند امکانات زندگی خود را تامین کند. وی در تعریف تمدن چنین می گوید: تمدن عبارت از اجتماع انسان ها و تقسیم همه امور و مشاغل بین آنها است تابه واسطه آن مطلوب نهایی که بقا و زندگی برتر است تامین گردد.
۸) توسعه متوازن
در فلسفه سیاسی مسکویه ایجاد زمینه رشد وتحول و سازندگی در جامعه از حفظ وضع موجود، به مراتب اهمیت بیشتری دارد. حکومت ها در کنار حفظ نظام وارزش ها و مراتب اجتماعی، توزیع عادلا نه امکانات و جلوگیری از تجاوز دشمنان موظف اند بر مبنای تعامل همگانی و مشارکت تعاونی جامعه را به سوی سعادت مادی و معنوی به پیش برند. وی تفکری را که به ضرورت های اولیه زندگی بسنده کرده و به دنبال توسعه نیست به شدت ذم می کند و در مقابل از اندیشه نوسازی و توسعه در همه ابعاد انسانی ستایش می نماید و کسانی را که بر مبنای تفکر عقلا نی از راه صناعات مختلف زمینه توسعه جامعه را فراهم میآورند، می ستاید.
● اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیر طوسی نظام سیاسی مدینه فاضله (مطلوب) خود را این گونه ترسیم می کند: مدینه فاضله، اجتماع افرادی است که عزم و اهدافشان فراهم کردن خیرات و استفاده از آنها است. اینان افعال و رفتار خود را از روی عزم واراده انجام می دهند، یعنی با فعل و رفتار خود خیری را به دست آورده و هر آن چه را که مقابل خیرات است ترک می کنند. از آن جا که خیرات از خیر مطلق سرچشمه می گیرد و خیر مطلق، واحد است، بنابراین چنین مدینه ای واحد است و تعدد پذیر نیست.
افراد این اجتماع به جهت آن که همگی عزمشان بر تحصیل خیرات است در آرا و افعال اشتراک دارند در آرا و عقایده به جهت آن که اعتقادشان به مبدا و معاد و اعمال و افعال شان همه مطابق با حق است، یعنی هم در اعتقاد به مبدا هستی که خداوند است و هم به معاد که بازگشت همه موجودات به سوی او است و حرکت کمالی انسان به آنجا منتهی می شود، همچنین در افعال و اعمالی که دراین مسیر انالله و انا الیه راجعون از نوع نظر و اعتقاد خود منشا شده اتفاق دارند. به عبارت دیگر چون افکار و عقاید آنها مطابق با حق واحد است پس همه در این اعتقادات موافق یکدیگرند و هیچ گونه نظرهای کفر آمیز و شرک آلود نداشته و هر آن چه دارند کمال است و در جهت رسیدن به کمالا ت بیشتر می باشد.
آنان معارف را آن گونه کسب کرده اند که مطابق با حق است و با استفاده از منبع معرفتی عقل، حق را از باطل و صحیح را از ناصحیح تشخیص می دهند، از این رو معارف توهمی وتخیلی در افکار و عقاید آنها جای نمی گیرد و چون افعال و رفتارشان براساس بینش و اعتقاداتشان است، نه تنها از آلودگی های معارف توهمی و تخیلی پاکیزه اند، بلکه مقوم به تهذیب و تسدید عقلی می باشند وافعال و رفتارشان بر میزان و معیار قوانین عدالت که حکمت عملی بر پایه آن است، تنظیم و محقق می شود در شرایط سیاست و تدبیر افعال آنان را به تنظیم و جهت دهی هدایت می کند.
خواجه نصیرالدین طوسی اموری را بر می شمارد که موجب قوام دولت است و برخورداری از هر کدام از این امور می تواند موجب ثبات حکومت ها گردد. از این عوامل ثبات و پایداری حکومت ها، می توان ویژگی های حکومت مطلوب را از نظر گاه فلسفه سیاسی او استخراج کرد که عبارتند از:
۱) عدالت:
اگر حکومت قوانین عادله بر مملکت وضع کرده و آنها را جاری کند و همچنین به حفظ چنین قوانینی بکوشد و قانون داری را تبدیل به قانون مداری سازد، پایه های چنین حکومتی محکم شده و یکی از اسباب استواری خود را به دست آورده است.
عادلا نه بودن قوانین و برخوردها باید نسبت به تمام زیردستان و فرمانبران تحت امر رییس حکومت جریان یابد، چه آنها که از عامه مردمند و رعیت تلقی می شوند و چه آنان که در رده های مختلف حکومتی اشتغال دارند، به ویژه نیروهای نظامی که مسوولیت حفظ مرزهای مملکت را دارند و از زن و فرزند خود دورند.
دولت از طریق سیاست گذاری های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی با ایجاد شرایط لا زم در کسب و رواج فضایل، از جمله عدالت برای فرد و اجتماع می کوشد و حرکت عمومی جامعه را به سمت و سویی می برد که همه افراد، نهادها، موسسات و ارگان های آن بر پایه عدالت برای فرد و اجتماع می کوشد و حرکت عمومی جامعه را به سمت و سویی می برد که همه افراد، نهادها، موسسات و ارگان های آن بر پایه عدالت طرح ریزی، برنامه ریزی، سازماندهی و سازماندهی شده باشند و سیاست های عادله ای اجرا کنند و به دفع مفاسد و رذایلی که ممکن است از ناحیه غیرخود، چه داخلی و چه خارجی وارد شود، بپردازد.
۲) احسان به مردم:
احسان و نیکویی به مردم از فضایل بزرگی است که در امر حکومت و مملکت داری وجود دارد، زیرا قلب بسیاری از مردم را از طریق احسان می توان به خودجلب کرده و در پی آن پیوندی محکم و محبت گونه برقرار کرد که استحکام آن از تعلق ناشی از عدالت که مردم به دولت دارند، مستحکم تر است. اگرچه وظیفه دولت در اجرای عدالت تقدم دارد، احسان به مردم پیوند قوی تری را با آنها برقرار می سازد و مردم دولت را از خود و برای خود می دانند و در این صورت آماده اجرای دستورهای آن هستند.
۳) قانون مداری و قانون گرایی:
ویژگی دیگر، التزام به قانون می باشد که از اسباب یاد شده در مرتبه پایین تری قرار دارد. مراد از قانون، قانون عدالت و فضیلت آور است که حفظ آن واجب و بر دولت است که مردم را در التزام به آن تکلیف کند، بنابراین قوانینی که عدالت آور نباشند و براساس منافع طبقه و صنف خاصی تنظیم شده باشند، التزام بر آنها واحد نیست، زیرا التزام به آن نه تنها فضیلتی را در پی ندارد، به رواج ظلم و بی عدالتی و تثبیت آن نیز کمک می کند.
خواجه در جای دیگر در زمانی که به کارویژه های حکومت می پردازد، به نوعی دیگر در جهت ترسیم کارویژه های یک حکومت مطلوب است. او از این ویژگی ها سخن می گوید: توجه به محرومان، توجه به سخن چینان، تشویق و تنبیه، دفع متعدیان، امنیت راه ها و حفظ ثغور، ارج گذاری، معاشرت با اهل فضل و نظر، پیوستگی تدابیر سیاسی حکومتی، طبقه بندی اطلاعات و... .
● اندیشه سیاسی فارابی
فارابی نیز انواع حکومت ها را با عنوان مدینه ترسیم می کند. در فلسفه سیاسی فارابی مدینه فاضله نمادی از یک حکومت و جامعه آرمانی است و ویژگی هایی که برای آن بر می شمارد، می تواند به عنوان ویژگی های حکومت مطلوب مدنظر قرار گیرد. فارابی مدینه فاضله را چنین تعریف می کند:
مدینه فاضله شبیه به بدن آدم است، بدنی که کامل و صحیح باشد و همه اعضای مختلفه آن برای تتمیم حیات حیوانی و حفظ آن کار خود را به نحو درستی انجام دهند و همچنان که اعضای بدنی را یکی بر دیگری برتری است و آن را قلبی است که بر همه اعضا ریاست دارد، همچنین در مدینه کسی است که بر دیگران ریاست کند و کسان دیگری هستند که مقام و مرتبه ایشان نزدیک به مقام و مرتبه رئیس است و همچنان که بعضی از اعضای بدن خادم بعضی دیگر است، در مدینه نیز باید اشخاصی خادم اشخاص دیگر باشند، جز آنکه اعضای بدن طبیعیند و آنچه از آنها سر می زند به سبب قوای طبیعی است ولی اعضای مدینه هر چند خود طبیعیند، اوصاف و اعمالشان ارادی است نه طبیعی. علاوه بر این اعضای مدینه بر حسب فطرت های گوناگونی که دارند، هر کدام را بهرکاری ساخته اند و همچنان که بدنی واحد را تشکیل می دهد، در مدینه فاضله نیز اجزا به یکدیگر مرتبطند و بعضی بر بعض دیگر مقدمند، یا از بعضی دیگر موخر. مدینه فاضله رئیس دارد و در تحت نظر او مراتب دیگر است که هر یک به مرتبه مادون خود سمت ریاست دارد، تا جایی که دیگر عضوی در خدمت آن نیست. رئیس مدینه هم معلم است و هم مرشد و هم مدبر، زیرا هر مردمی را از فطرت های گوناگون است و همه این گونه نیستند که از جانب خود فطرتا سعادت را بشناسند، کسانی که همواره نیازمند به معلم و راهبرند.
رئیس واضع نوامیس و شرایع است، گاه اموری پیش می آیند که اهل مدینه فاضله دسته دسته شوند و هر دسته برای خود ملکی برگزیند و اگر اتفاق افتاد که در یک زمان چند تن از پادشاهان در یک مدینه یا در میان یک ملت یا در میان ملت های بسیار وجود داشت، اجتماع همه آنها به منزله وجود یک پادشاه خواهد بود.
نویسنده : زهره دیانی نژاد
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید