جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


این قلمرو من است


این قلمرو من است
جمله «من این را می‏خواهم»، یکی از فراگیرترین جملات انسانی است که اختصاص به نژاد، مذهب، جنسیت، جغرافیا و تاریخ خاصّی ندارد. همه انسان‏ها خواسته‏هایی دارند که آن را طلب می‏کنند. این‏گونه جملات، از غریزه‏ای به نام «خواست» یا «شهوت» (به معنای عام آن) سرچشمه می‏گیرند. شهوت، میل به هر آن چیزی است که خوشایند انسان باشد. انسان به آنچه مورد علاقه خود بیابد، متمایل می‏شود و آن را طلب می‏کند؛ چه خوارکی باشد، یا پوشاکی و یا چیزهای دیگر. چنین حالتی، ناشی از غریزه یاد شده است.
در مقابل «شهوت»، غریزه «غضب» (به معنی عام آن) قرار دارد که بر اساس آن، انسان هر آنچه را انسان مخالف میل و علاقه خود بیابد، از خود می‏راند و خود را از آن دور می‏سازد.
غریزه شهوت، زیاده‏طلب، بی‏طاقت و کم تحمّل است. هر آنچه طلب کند، باید فوراً برآورده شود. جالب این‏جاست که برآوردن خواسته شهوت، نه‏تنها آن را آرام نمی‏سازد، بلکه بر دامنه و عمق آن می‏افزاید و طمع و ولع سیری‏ناپذیر آن را افزایش می‏دهد.
به بیان دیگر، شهوت، اگر مهار نشود، غریزه‏ای افسارگسیخته است که حد و مرزی نمی‏شناسد. چنین امری دو پیامد منفی خواهد داشت. یکی آسیب رسیدن به خود شخص است؛ زیرا خواست انسان، همواره با مصلحت وی مطابقت ندارد و لذا برآوردن تمام خواسته‏ها ثمره‏ای جز تباه ساختن سرمایه و آینده فرد نیست. پیامد منفی دوم، تجاوز به قلمروِ دیگران و پایمال ساختن حقوق آنان است؛ زیرا شهوت، اگر مدیریت و کنترل نشود، برای دیگران نیز حقّی را به رسمیت نخواهد شناخت.
بنابراین، نمی‏توان خواست بشر را یله و رها ساخت و آن را در هر آنچه می‏خواهد، آزاد گذاشت. بلکه باید آن را به «مصلحت خود» و «حقّ دیگران» محدود ساخت. اعمال چنین محدودیتی نسبت به شهوت، و کنترل و مدیریت آن در محدوده یاد شده، «عفّت» نامیده می‏شود. عفّت، یعنی کنترل شهوت و مهار کردن آن، و بی‏عفّتی یعنی افسار گسیختگی شهوت و آزاد گذاشتن آن.
● تعادل در رفتار جنسی
یکی از شاخه‏های حسّاس و مهمّ شهوت، «میل جنسی» است که بحث ما درباره آن، دنبال خواهد شد. عفّت که به عنوان یک نقطه اعتدال و یک ارزش در رفتار جنسی به کار می‏رود، به معنای به رسمیت شناختن قلمروِ خود و قلمروِ دیگران است.
مصلحت انسان، قلمروی را برای میل جنسی خود فرد، تعیین می‏کند و دیگران نیز قلمروی دارند که برای غیر آنان تعیین می‏شود. وقتی این قلمروها به وسیله زیاده‏خواهی جنسی درهم شکسته شود، «بی عفّتی» نامیده می‏شود و اگر در قلمرو تعریف شده باقی بماند، «عفّت» خوانده می‏شود.
پس برای رسیدن به عفّت، شناختن قلمروِ مجاز خواست جنسی و تمیز آن از منطقه ممنوعه آن، ضروری است. برای شناخت بهتر این امر، قلمرو میل جنسی را در چند بُعد از ابعاد انسان، به تفکیک پی می‏گیریم. این ابعاد عبارت‏اند از: جسمانی، بینایی، شنوایی، گویایی، بویایی و خیال. علّت انتخاب این امور، وجود این تصوّرات است که «عفّت، فقط برقرار نکردن تماس بدنی با نامحرم است» و حال آن‏که عفّت، قلمروهای دیگری نیز دارد که کم‏تر بدان توجه شده است.
گذشته از تماس بدنی، انسان در ناحیه بینایی و شنوایی و گویایی و بویایی و خیال، قلمروهای مشخصی دارد که ورود نامحرم به درون آن، ممنوع است.
هر یک از اعضای بدن، حظّی از زنا(۱) و حظّی از عفّت دارند. اگر قلمرو هر یک از اعضای بدن در برابر نامحرم حفظ نشود، زنای مخصوص به همان عضو، رخ داده است و اگر حریم آن حفظ گردد، عفّت آن عضو حاصل شده است.
بنابراین، در بحث عفّت، تمام اعضای بدن و همه قلمروهای آن، باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. جالب این‏جاست که نوع ورود به منطقه ممنوعه، در هر یک از امور یاد شده، با دیگری متفاوت است؛ همان‏گونه که در ادامه روشن خواهد شد، این ورود، گاهی با لمس است، گاهی با صوت، گاهی با پرتوی از نور، گاهی با بو و گاهی با خیال.
البته تذکّر این نکته لازم است که مراد ما از مَحرم و نامَحرم در این نوشتار، فقط منحصر به جنس مخالف نیست؛ بلکه «هم جنس» را نیز شامل می‏شود. وقتی صحبت از قلمرو خصوصی یک نفر می‏شود (که ورود دیگری به آن حرام است)، آن دیگری «نامحرم» نامیده می‏شود، چه این فرد از جنس مخالف باشد و چه هم جنس.
ورود یک پسر به قلمرو عفاف پسر دیگر، ممنوع است، همان‏گونه که ورودش به قلمرو عفاف دختر نامحرم. همچنین ورود یک دختر به قلمرو عفاف دختر دیگر ممنوع است، همان‏گونه که ورودش به قلمرو عفاف پسر نامحرم.
● قلمرو جسمانی
قلمرو جسمانی، شاید روشن‏ترین مصداق عفّت باشد. هرگونه تماس بدنی میان مرد و زن نامحرم، مُنافی عفّت است. یکی از انواع تماس بدنی، دست دادن با نامحرم است. رسول خدا(ص) هرگز دست مبارکشان با دست نامحرم، تماس نداشته است.(۲) هنگام بیعت کردن زنان با ایشان، از ظرفی آب به عنوان حایل میان ایشان و زنان نامحرم و در عین حال رابطی برای بیعت کردن، استفاده می‏کردند.(۳)
نوع دیگر تماس، بوسیدن نامحرم است. بوسیدن نامحرم، زنای لب است.(۴) چه این نامحرم از جنس مخالف باشد و چه هم‏جنس. بی عفّتی در بوسیدن هم جنس، آن است که این‏کار با انگیزه فرونشاندن میل جنسی و برخاسته از این غریزه باشد. حفظ این قلمرو (قلمروِ لب) در مقابل نامحرم، عفّت لب و بوسه است.
به طور کلّی تماس بدنی غیر عفیفانه، هرگونه تماسّی است که برخاسته از میل جنسی و یا به قصد فرونشاندن آن باشد. این تماس، چه با جنس مخالف باشد و چه میان هم‏جنس‏ها، در هر دو صورت به معنای شکستن قلمرو عفافِ برخی اعضای بدن است.
گذشته از این‏که تماس بدنی میان نامحرم‏ها نباید صورت پذیرد، فاصله میان زن و مرد نامحرم نیز مهم و دارای تأثیر است.
هرچه فاصله میان زن و مرد نامحرم بیشتر باشد، حریم بیشتری نگه داشته می‏شود و کم‏تر احساس خودمانی شدن و صمیمی بودن (که گامی است به‏سوی غفلت از قلمروهای شخصی)، به طرفین دست می‏دهد و هرچه این فاصله کم‏تر شود، طرفین، خودمانی‏تر و صمیمی‏تر می‏شوند و آرام آرام، نوع نگاه‏ها و نوع کلماتی که بین آنها رد و بدل می‏شود، تفاوت می‏یابد.
به همین جهت، مسئله چگونگی نشستن در کنار نامحرم در اماکن عمومی و وسایل نقلیه عمومی و... اهمیت می‏یابد.
حفظ فاصله میان نامحرم (هم جنس و جنس مخالف) و نداشتن تماس بدنی حتی با وجود لباس، نقش مهمی در پیشگیری از ارتباطهای غیرعفیفانه در سطح بالاتر دارد. همچنین بهتر است هم جنس‏ها در یک بستر با یکدیگر نخوابند و یا اگر می‏خوابند، رواَنداز آنها یکی نباشد.(۵) این کار، به حفظ قلمروِ شخصی آنها، کمک می‏کند.
● قلمرو بینایی
شکسته شدن یک قلمرو، همیشه به صورت جسمانی انجام نمی‏شود. هنگامی که شما به یک منظره و یا یک شخص، نگاه می‏کنید و از آن تصویر برمی‏دارید، در حقیقت، وارد قلمرو آن شده‏اید. این ورود، یک ورود «نورانی» است.
نور، کار انتقال تصاویر را به چشم انسان برعهده دارد.(۶) آنچه توسّط نور به چشم منتقل می‏شود، اگر زن نامحرم یا تصویر و فیلم مستهجن باشد، موجب هیجان جنسی و برانگیختگی شهوت می‏شود(۷) و این، آغاز اغتشاش و ناامنی در قلمروهای شخصی و غفلت از آسیب‏های درونی و بیرونی است.
عفّت در قلمرو بینایی هم به معنای حفظ مرز دیدن است و هم به معنای رعایت قلمرو نامحرم. رسیدن به این هدف در گرو این است که از یک سو، زن در منظر نامحرم، چند چیز را رعایت نماید: یکی پوشش بدن از نامحرم است.
▪ پوشش چند نوع است: یا کامل است یا نیمه تمام که نیمی از بدن را پوشانده و نیمی را عریان می‏گذارد. و در عین حال یا جذاب و تحریک کننده است و یا ساده و بی‏آلایش. پوشش مناسب، آن است که هم کامل باشد و هم غیر جذاب. پوشش مناسب، در حقیقت، مانعی بر سر راه ورود نگاه نامحرم و به نوعی مرزبان قلمرو خصوصی زن است. اما پوشش نیمه تمام یا جذّاب، نه‏تنها مرزبانی نمی‏کند، بلکه بیگانه را برای ورود به این حریم، تشویق و تحریک می‏کند.
به همین جهت، رسول خدا(ص) به همسر یکی از اصحاب خود توصیه کردند که زیرلباس نازک خود، لباس دیگری بپوشد تا حجم بدن او نمایان نشود.(۸) حتی حضرت زهرا(س) نگران پس از مرگ خودش بود که نکند حجم بدن وی برای نامحرم نمایان شود و لذا با مشورت اَسماء، تابوتی برای اولین بار در تاریخ اسلام ساخته شد تا بدن ایشان، درون آن پوشیده باشد.(۹) پس یکی از وظایف زنان با عفّت، بستن مرزها و راه‏های ورود امواج نوری نگاه به قلمرو خصوصی آنان است.
اقدام دیگر، خودداری از آراستن خود و لباس خود برای افراد نامَحرم و یا آشکار ساختن این آرایه‏ها در بیرون از قلمرو شخصی است. جلوه‏گریِ زن برای بیگانگان و پوشیدن برخی لباس‏ها و استفاده از برخی رنگ‏ها در فضای عمومی جامعه، چشمان مردان را به‏سوی خود می‏کشد و زمینه نا امن شدن حریم شخصی زن را فراهم کند.
اقدام سوم، حفظ وقار و حیا در رفتار است. رفتارهای تحریک کننده، خود، عامل دیگری برای جلب نگاه نامحرم است. اگر رفتار یک زن، همراه با وقار و حیا باشد، نگاه نامحرم، جرئت ورود به حریم خصوصی وی را پیدا نمی‏کند. یک نمونه رفتار با وقار و حیا در قرآن کریم درباره دختران حضرت شعیب(ع) آمده است.(۱۰)
اقدام چهارم، قرار ندادن خود در معرض نگاه نامحرم است. در جایی که نیازی به حضور زن نیست، ضرورت ندارد که زن در جمع نامحرم حاضر شود و خود را در معرض دید آنان قرار دهد. خود را در معرض دیگران قرار دادن، اگر به یک رویه و عادت تبدیل شود، ضریب امنیت را پایین می‏آورد؛ همانند کالای ارزشمند و گران‏قیمتی که بیرون از حصار امن خود باشد و امکان دسترسی و دستبرد زدن به آن آسان باشد. به همین جهت قرآن نیز به زنان توصیه کرده است که از پشت پرده با نامحرمان ارتباط داشته باشند.(۱۱) این قبیل اقدام‏ها قلمرو بینایی زن را از نگاه نامحرم نگه می‏دارد و بدین سان، عفّت در این قلمرو تأمین می‏شود.
و امّا از سوی دیگر، مرد باید نگاه خود را به قلمرو خصوصی زن نیفکند و حریم وی را مورد تعرّض قرار ندهد. قرآن از مؤمنان می‏خواهد که نگاه خود را از نامحرم بگردانند.(۱۲) در روایات نیز توصیه فراوانی به چشم‏پوشی مردان از زنان نامحرم شده است۱۳) پشت سر زن نامحرم، حرکت نکند؛(۱۴) از پشت به زنان نامحرم نگاه نیفکند؛(۱۵) از روبه‏رو به زن نامحرم خیره نشود،(۱۶) و اگر به طور اتّفاقی نگاه وی به نامحرم افتاد، چشم خود را بگرداند(۱۷) و بار دیگر، نگاه خود را به وی نیفکند.(۱۸)
بنابراین، مرد باید حدّ نگاه خود را بشناسد و آن را فراتر از قلمرو خود به کار نیندازد. البته چشم‏پوشی اختصاص به مرد ندارد.
زنان نیز باید نگاه خود را از نامحرم نگه دارند. نگاه زن نیز حدّ دارد و آن، مرد نامحرم است. هنگامی که مرد کوری بر رسول خدا(ص) وارد شد، آن حضرت، از همسران خود خواست که جلسه را ترک کنند و پشت پرده قرار گیرند. آنان با تعجّب گفتند: «وی کور است!». حضرت فرمود: «شما که کور نیستید و او را می‏بینید!».(۱۹)
بنابراین، «بینایی» یکی از قلمروهای «عفّت» است. هم مرد باید نگاه خود را از نامحرم نگه دارد و هم زن. اگر نگاه نامحرم وارد قلمرو خصوصی زن نشود و نگاه زن نیز وارد قلمرو خصوصی مرد نامحرم نگردد، کمال سعادت آنهاست و به استحکام بنیاد خانواده می‏انجامد. جمله زیبای حضرت زهرا (س) که فرمودند: «خیر زن در آن است که نه او مردی را ببیند و نه مردی او را ببیند»،(۲۰) دقیقاً در همین راستا قابل تفسیر است. این قلمرو، مخصوص نامحرم (چه از جنس مخالف باشد و چه هم جنس) است. دختر و پسر، هر دو قلمرو خویش را با کمال وسواس محافظت می‏کنند تا مَحرمی را لایق آن بیابند. این مَحرم، همان «همسر قانونی» پاک و امین و اهل فضیلت است.
● قلمرو گویایی
«گویایی» کارخانه تولید صوت است و صوت و سخن، پل میان انسان‏ها. سخن تولید شده توسط دستگاه گویایی دو بخش عمده دارد. یک بخش آن کلماتی است که تولید می‏شود و مفاهیمی را در بر دارد. اما بخش دیگر آن، حالت بیان آن کلمات است که ممکن است حاکی از شادی، غم، ناراحتی، دوستی و... باشد.
هر دو بخش یاد شده در بحث عفّت گویایی قابل طرح است. برخی کلام‏ها و برخی از حالت‏های ادای کلام، تحریک کننده و هوس‏انگیزند. گاهی موضوع سخن، تحریک کننده است و گاهی موسیقی کلام و شیوه بیان جملات. به همین جهت، «گویایی» قلمرو دیگر عفّت است.
استفاده کردن از کلمات و جملات تحریک کننده و یا بیان جملات با حالتی همراه ناز و غمزه، غریزه جنسی را تحریک می‏کند و مرزهای عفت را به خطر می‏اندازد؛ به همین جهت، قرآن کریم، مخصوصاً به زنان، توصیه کرده است که با نامحرمان، نازک و نرم و دلربا سخن نگویند.(۲۱)
مسئله دیگر، نوع صدا زدن یکدیگر است. صدا زدن و بردن نام، دارای طبقه‏بندی خاصی است که بر اساس آن، نوع کلمات و جملاتی که به کار می‏روند، متفاوت می‏شود. معمولاً زن و شوهر، پدر و دختر، پسر و مادر، و خواهر و برادر، برای صدا زدن یکدیگر از نام کوچک استفاده می‏کنند. حتی ممکن است میان زن و شوهر از الفاظی که حاکی از عشق و علاقه باشد، استفاده گردد؛ امّا غریبه‏ها از نام بزرگ افراد استفاده می‏کنند، به صورتی که نشانه احترام به قلمرو طرف مقابل است.
خودمانی شدن زن و مرد نامحرم، در حقیقت به معنای شکسته شدن حریم آنهاست. بنابراین، این‏جا نیز قلمرو دیگری برای عفّت است. معمولاً مرد نامحرم، جرئت نمی‏کند که با زن نامحرم، خودمانی شود و زن عفیف نیز به مرد نامحرم اجازه نمی‏دهد که صمیمی شود و با او همانند یک همسر، سخن بگوید.
● قلمرو شنوایی
برخی شنیدنی‏ها موجب تحریک غریزه جنسی می‏شوند. شنیدن ترانه‏ها و آوازهایی که مضمون‏های غیر اخلاقی دارند، برای همگان حرام است. صوت زنان آوازه‏خوان و حتّی صدای معمولی اما نازک برخی زنان، غریزه جنسی مرد را تحریک می‏کند. همچنین ممکن است آواز یک مرد و یا یک موسیقی تحریک کننده، غریزه زن را تحریک کند. به همین جهت، «شنوایی» یکی دیگر از قلمروهای عفّت است.
عفّت شنوایی در این است که صدای مهیّج نامحرم و هرگونه صوت تحریک کننده‏ای، وارد دریچه گوش نشود. اجازه ورود دادن به هر نوع صدای شهوت برانگیزی، نوعی بی‏عفّتی است.
شخص عفیف، هر صدایی را از راه گوش به قلب و روان خود وارد نمی‏سازد. شنیدن، قلمروی دارد که عبارت است از: «همه صداهای خوبِ عالَم». آنچه شهوت‏انگیز باشد، خارج از قلمرو و گامی به‏سوی بی‏عفّتی است.
بنابراین، راه حفظ عفّت شنوایی، گوش ندادن به صداهای تحریک کننده و حاضر نشدن در مجالس موسیقی و آواز اغفال کننده و دور شدن از فضاهایی است که پر از تحریکات و هیجانات پوچ و زیانبار و بی‏بهره‏اند.
امامان معصوم(ع) بارها یاران و اصحاب خود را از حضور در چنین مکان‏هایی و حتّی مجاورت چنین محفل‏هایی بازداشته‏اند(۲۲) و این مطلب را که برخی گفته‏اند «رسول خدا(ص) به برخی آوازها گوش می‏داد و اجازه شنیدن آنها را داده است»، تکذیب می‏کردند و چنین دروغ پردازانی را نفرین می‏فرمودند.(۲۳) حتی از امام علی(ع) نقل شده که ایشان به زنان جوان، سلام نمی‏کردند تا نکند جواب آنان گوش حضرت را بنوازد و موجب جلب توجه قلبی گردد.(۲۴) این، الگوی عفاف در قلمرو شنوایی است.
● قلمرو بویایی
بوی خوش، دل‏انگیز و جان‏نواز است. این ویژگیِ منحصر به فرد، سبب می‏شود که توجه انسان را به کانونِ بوی خوش، جلب و آدمی نسبت به آن علاقه‏مند و دلبسته شود. حال اگر کانون بوی خوش، زن یا مرد نامحرم باشد، چه اتفاقی رخ می‏دهد؟ قطعاً توجّه وی را جلب و میل او را جذب و غریزه جنسی‏اش را تحریک می‏کند. بنابراین، «بویایی» قلمرو دیگری برای عفّت است.
استفاده از بوی خوش، به کلّی ممنوع نیست، اما همان‏گونه که انسان، بدن خود را از نامحرم می‏پوشاند، برای بوی خوشِ خود نیز باید حریمی نگه دارد تا عفّت او حفظ شود. این مسئله درباره خانم‏ها از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا انگیزه شهوانی مردان قوی‏تر و پاسخ آنها به تحریک کننده‏ها سریع‏تر و توان آنها برای ورود به قلمرو جنس مخالف، بیشتر است.
به همین جهت، در روایات فراوانی از عطر زدن زن برای مرد نامحرم و خروج وی از منزل در چنین حالتی، به شدّت نهی شده است.(۲۵) حضرت زهرا(س) خود را حتی از یک نابینا می‏پوشانَد و دور می‏سازد، تا نکند وی از طریق بویایی، متوجّه ایشان شود. (۲۶)این، نهایت عفاف است که یک زن، حتی حاضر نیست ارتباط بویایی میان او و نامحرم برقرار شود.
● قلمرو خیال
«خیال»، حوزه دیگری از وجود انسان است که همچون پرنده‏ای به هرجا که بخواهد پر می‏کشد و بسیاری از چیزهای دست نایافتنی را در ذهن خود می‏پروراند. آن‏گاه که خیال، به وادی شهوت کشیده شود، پای عفّت نیز به میان می‏آید.
تخیّل‏های شهوانی و تحریک کننده میل جنسی، هم شکستن قلمرو دیگران است و هم نادیده گرفتن مرز خود. تخیّل درباره یک نامحرم، هم واردساختن پرنده خیال به حریم وی است و هم وارد ساختن نامحرم به قلمرو خود.
خیال غیر عفیفانه، هرچند عمل مشهود جنسی نیست، امّا نوعی زیاده‏خواهی است که تأثیرات روانی عمیقی دارد و همانند دود، خانه دل را سیاه می‏کند(۲۷) و زمینه شهوترانی را فراهم می‏سازد؛ زیرا انسان به‏سوی هر آنچه فکر کند، کشیده می‏شود.(۲۸)
با این توضیح، روشن می‏شود که خیال نیز قلمرو دیگری برای عفّت است و شخص عفیف، کسی است که نه خیال خود را به خانه نامحرم می‏فرستد و نه نامحرم را به خانه خیال خود راه می‏دهد.
● خلاصه سخن
انسان، گذشته از قلمرو فیزیکی و جسمانی، دارای قلمروهای بینایی، گویایی، شنوایی، بویایی و تخیّلی نیز هست و لذا عفّت (که به معنای رعایت حریم خود و دیگران و حفظ قلمروهای خصوصی از تعرّض غریزه جنسی است)، محدود به جسم و برقراری ارتباط جسمانی نمی‏شود؛ بلکه هرگونه ارتباط شهوانی میان نامَحرم‏ها (هم جنس و یا از جنس مخالف) را شامل می‏شود.
پس، همه اینها قلمرو من است و من با تمام وجود از قلمرو خود محافظت می‏کنم و اجازه ورود هیچ کس را به آن نمی‏دهم و در عین حال، خود نیز به قلمرو هیچ کس تعرّض نمی‏کنم.
http://www.hadithezendegi.mihanblog.com/
ابوالفضل ستوده محلاتی
پی نوشت ها:
۱ . الکافی، ج ۵، ص ۵۵۹، ح ۱۱.
۲ . بحارالأنوار، ج ۲۱، ص ۹۸ و ۱۳۴.
۳ . همان، ص ۱۱۷.
۴ . الکافی، ج ۵، ص ۵۵۹، ح ۱۱.
۵ . معانی الأخبار، ص ۳۰۰، ح ۱.
۶ . ر.ک: بحارالأنوار، ج ۳، ص ۶۹ و ۷۰.
۷ . ر.ک: نهج‏البلاغه، حکمت ۴۲۰.
۸ . مسند احمد، ج ۵، ص ۲۰۵.
۹ . تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۴۶۹، ح ۱۵۴۰.
۱۰ . سوره قصص، آیه ۲۵.
۱۱ . سوره احزاب، آیه ۵۳.
۱۲ . سوره نور، آیه ۳۰.
۱۳ . ر.ک: میزان الحکمهٔ، ج ۱۳، ص ۶۳۱۳ «نگاه کردن».
۱۴ . ر.ک: مستدرک الوسایل، ج ۱۴، ص ۲۷۵.
۱۵ . ر.ک: همان، ص ۲۷۴.
۱۶ . الترغیب و الترهیب، ج ۳، ص ۳۵، ح ۶؛ کنزالعمال، ح ۱۳۰۷۲ و ۱۳۰۷۳.
۱۷ . مسند احمد، ج ۴، ص ۳۵۸.
۱۸ . بحارالأنوار، ج ۱۰۴، ص ۳۶.
۱۹ . مسند أحمد، ج ۶، ص ۲۹۶.
۲۰ . بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۵۴.
۲۱ . سوره احزاب، آیه ۳۲.
۲۲ . الکافی، ج ۶، ص ۴۳۲؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۳، ص ۲۱۲.
۲۳ . الکافی، ج ۶، ص ۴۳۳.
۲۴ . همان، ج ۵، ص ۵۳۵.
۲۵ . ر.ک: میزان الحکمهٔ، ج ۷، ص ۳۳۳۷ «عطر».
۲۶ . بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۹۱
۲۷ . الکافی، ج ۵، ص ۵۴۲.
۲۸ . میزان الحکمهٔ، ج ۱۰، ص ۴۷۰۴، ح ۱۶۵۱۷۹ و ص ۴۷۰۶، ح‏۱۶۱۹۳.