دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


قصه ای بر فراز تاریخ


قصه ای بر فراز تاریخ
ساخت و تولید آثار سینمایی در بستر تاریخ معاصر به دلیل تجربیات مشترک مخاطبان با موضوع و تاویل پذیری های متعدد از حساسیت و ظرافت بیشتری نسبت به فیلم و سریال های عادی و حتی آثار تاریخی قدیمی تر برخوردار است و چگونگی روایت آن بویژه در سریال های مناسبتی که از قبل و براساس پیش فرض های رسمی قرار است برخی ایده های خاص تبلیغ شود، اهمیت می یابد. یکی از ضعف هایی که همواره در تولید چنین آثاری مشهود است ، غلبه پیام بر فرم است.
حجیم و پررنگ بودن پیام در نهایت به ضد خود بدل می شود و تاثیر مخاطب گریزی آن افزایش می یابد؛ اما «یک مشت پر عقاب» ساخته اصغر هاشمی توانسته با توانایی فرهاد توحیدی در نوشتن فیلمنامه بر این ضعف غلبه کند و با داستان پردازی و توجه به عناصر دراماتیک فیلم ، فرم را به پای پیام و طرح شعاری آن قربانی نکند. در واقع طرح مفاهیم و وقایع تاریخی به شکل غیر مستقیم و در ساختاری داستانی ، بهترین شیوه سینمایی برای تولید این گونه فیلم هاست.
یک مشت پرعقاب تولید سیما فیلم اگرچه یک روایت تاریخی از وقایع انقلاب است ، اما با قصه پردازی و ساختار داستانی منسجم و دراماتیک مخاطب را جذب قصه خود می سازد و با رعایت اصالت داستانی ، به تبیین پیام خود می پردازد. گره زدن تعلیق های داستان با پس زمینه های سیاسی تاریخی ضمن تناسب ساختاری میان فرم و محتوا مخاطب را درگیر تعلق سینمایی آن می کند و به طور تلویحی و در لایه های درونی تر اثر، پیام خویش را نهادینه می سازد.
یک مشت پرعقاب ، داستان سربازی به نام امیرحسین است که به دلیل خودکشی خواهرش به تهران می آید، اما نشانه هایی وجود دارد که مهشید خودکشی نکرده بلکه به احتمال زیاد به قتل رسیده است . خلعت ، داماد بزرگ خانواده ، رازی را فاش می کند که گره داستان را عمیق تر کرده و ساختار روایی قصه را تعلیق بیشتری می بخشد.
همین چند لایه گی و در هم آمیختگی داستان ضمن این که در بازنمایی روابط انسانی این موقعیت پیچیده موثر می افتد، ذهن مخاطب را در یک فضای معماگونه به پیگیری خط داستان هدایت می کند. موضوع حاملگی مهشید و انگیزه کشف حقیقت به عنصر اصلی این تعلیق بدل می شود و مرگ مهشید و فقدان متهم اصلی بر ابهام و گره افکنی آن می افزاید.
حساسیت و غیرت خانواده ایرانی نسبت به این موضوع و میل ناخودآگاهانه مخاطب به کشف این راز به دلیل سرکوب های عرفی و فرهنگی آن دست به دست هم می دهد تا جاذبه های سریال حفظ شود. اما تضاد درونی که میان افراد خانواده بویژه بین امیرحسین و داماد خانواده درباره پیگیری موضوع قتل مهشید وجود دارد، وضعیت پارادوکسیکال و البته مشکوکی ایجاد می کند که با گسترش دادن دامنه این سوءتفاهم به خلعت ، پای یک خیانت خانوادگی را پیش می کشد.
تلاش بی وقفه خلعت برای منصرف کردن پدرزنش از پیگیری پرونده مهشید و کنش و واکنش هایی که میان آنها صورت می گیرد، ساختار و مناسبات انسانی قصه را در فضای مبهم و مشکوکی قرار می دهد که با هر قسمت و پیش رفتن قصه ، بخشی از این لایه های پنهان آشکار می شود. در واقع طرح پازل گونه داستان به واسطه ایجاد یک گره و سوال و حرکت معمایی برای گره گشایی و حل آن ، ساختار پلیسی به فیلم می دهد اما به دلیل توجه به عناصر و المان های عاطفی و تم خانوادگی ، از ژانر پلیسی آن رهایی می یابد و وجوه دراماتیک و حسی آن پررنگ تر می شود.
اصغر هاشمی که پس از سال ها از ساخت سریال «آپارتمان» از عرصه تلویزیون دور بوده است ، اینک بار دیگر با همکاری فرهاد توحیدی ، سریال استاندارد دیگری ساخته که با توجه به مناسبتی بودن آن در دام کلیشه و شعارزدگی نمی افتد و خیلی خوب داستان می گوید.
یک مشت پر عقاب با تکیه بر کاراکترهای قدرتمند و شخصیت پردازی خوب و البته ساختار داستانی منسجم توانسته رضایت مخاطب خود را جلب کند. سطح بازیگری این مجموعه بویژه حضور حامد بهداد در یک سریال تلویزیونی و نقش آفرینی جذاب او در مخاطب پذیری آن بسیار موثر بوده است.
یک مشت پر عقاب فارغ از جوانب دیگر نشان داد که ساخت و تولید فیلم و سریال با رویکردی مناسبتی اگر در بستر ساختاری داستانی به عنوان متن اصلی به تصویر درآید و حاشیه های تاریخی سیاسی آن خود را بر متن تحمیل نکند، می توان به شکل گیری گونه جدیدی به نام ژانر مناسبتی امیدوار شد.
در این سریال وقایع و حوادث انقلاب اسلامی به عنوان پس زمینه فیلم به فضاسازی تاریخی قصه کمک می کند، اما به جای محتوای داستانی آن نمی نشیند. رمز موفقیت توحیدی و هاشمی در رعایت همین نکته ، نهفته است.
● ورای شک معقول
واقعیت با اهرم درام زمانی به تکامل وجذبه می رسد که عنصرتخیل چاشنی آن شود. مرز باریکی میان واقعیت وحقیقت وجود دارد. این که در هر فرآیند نمایشی این دو عامل در تخیل خالق اثر ضرب یا تقسیم شوند، به ایده و طرح اولیه برای خلق درام مرتبط است . به هر روی آنچه در برگه های تاریخ و حافظه جمعی افراد ثبت شده با آنچه از صافی ذهن درام پرداز در زایش یک اثر دراماتیک می گذرد، در رویه مقبول و باورپذیر، نه در برابر هم که به موازات هم پیش می آیند. تخیل نویسنده سریال «یک مشت پرعقاب » همراه با مرور رخدادهای ثبت شده درحافظه تاریخی ملت با بهره وری از الگوهای ساختاری گونه جنایی در گام نخست دریچه داستان را در مسیری درست به روی بیننده می گشاید. دختری خود را دار می زند و مرگ او در گام نخست سبب رودرویی آدم ها، بازخوانی ذهنیات و افکارشان و پوست انداختن و چهره عوض کردن برخی از آنها می شود.
پله به پله نویسنده با دادن اطلاعات به شیوه قطره چکانی سرنخ ها و گره هایی را در مسیر قهرمانانش تعبیه کرده است . پس در گام اول ، نویسنده در تبعیت از قواعد شناخته شده ژانر جنایی به شیوه مقبولی پیش آمده است ؛ اما مرحله دوم به چگونگی مصور کردن این چالش های دراماتیک ارتباط دارد که بخش عملی و اجرایی کار در آن رقم می خورد. نخستین گام در روند اجرا به بهره وری درست از جغرافیا و فضاسازی اثر در انتقال حال و هوای زمان رخدادهای داستان که در سال ۵۶است ، مربوط می شود.
شمایل صحنه ای و اکسسواری یک مشت پر عقاب با تمام کوشش هایی که صرف آن شده دربازنمایی و شبیه سازی جغرافیای قصه در آن سال ها موفق نیست . البته تحقق این مهم از توانایی طراح شاید در زمانه کنونی خارج باشد، چون ۳۰سال از آن زمان می گذرد و بافت و معماری شهر و روستاها بشدت تغییر کرده است . اما رعایت ریزه کاری ها و توجه به برخی جزییات می توانست به غنای بصری کار مدد رساند، به عنوان نمونه ویلای خانواده دانشور در لواسان دقیقا معلوم است که در این سال ها ساخته شده است . با انتخاب یک لوکیشن قدیمی تر این موضوع براحتی قابل حل بود یا داخل خوابگاه سربازان دمپایی هایی جلوی تخت آنان می بینیم که در آن مقطع زمانی چنین دمپایی های سفید رنگی در ارتش اصلا وجود نداشت . به هر روی فضا و جغرافیا در ریختار سریالی که به تاریخ معاصر طعنه می زند در روند باورپذیری و جذب مخاطب نقش مهمی ایفا می کند؛ هرچند چفت و بست های داستانی و الزامات ژانرجنایی در یک مشت پر عقاب چنان ذهن بیننده را به خود مشغول کرده که در نگاه نخست شاید مخاطب به این حفره ها و ابهامات بصری و صحنه ای پی نبرد.
یکی از شاخصه های ژانر جنایی ، ایجاد ابهام و پرسش در ذهن مخاطب و بازگشایی گره ها با سیستم قطره چکانی داده هاست . این مساله هم با تانی و آرامش داستانی در بدو امر به سامان می رسد. با این حال ، ریتم کلی سریال منسجم و رو به اوج است . سکانس ها بخوبی درهم تنیده شده اند. برش هایی که لحاظ شده حرفه ای و سنجیده است و بیننده در تصویر هیچ سکته و پرشی را احساس نمی کند. تدوین هوشمندانه این سریال یکی از امتیازات بارز آن به حساب می آید؛ البته نمی توان از کنار دقت نظر و تیزبینی سازنده سریال در انتخاب منظر گاه های درست تصویری و چینش میزانسن های ساده و باورپذیرش به آسانی گذشت . برخلاف برخی از کارگردان های امروزی که می خواهند حضور خود را با میزانسن های عجیب و غریب و گل درشت به پلان های کار سنجاق کنند، سازنده این سریال به نیکی توانسته باورپذیری دیداری را در اثرش نشان دهد.
نسل دوم و سوم بازیگران این دیار، ردای شخصیت های اصلی سریال را تن کرده و برخی نیز با انرژی پیش آمده اند؛ اما نکته ای که در نقش آفرینی کاراکترهای این سریال بارز است ، فقدان هدایت منسجم و کنترل شده هنرپیشه های سریال است . هر کدام از بازیگران اصلی بسان جزایری هستند که منفک از هم در اقیانوس سریال پرسه می زنند و در حقیقت تمرکز آنها فقط بر رفتار کاراکتری است که ایفای آن را به عهده گرفته اند. بده بستان و پاسکاری حسی و عاطفی و البته ازخودگذشتگی و همراهی با پارتنر در این سریال کمتر محسوس است . در هر حال برخی هنرپیشه ها نقش را در خود تنیده و در جزیره منفکی که در سریال برای خود دست و پا کرده اند، سوای دیگران به ترکتازی می پردازند.
آنچه یک مشت پر عقاب را قابل تامل و پذیرش کرده توجه ویژه گروه سازنده به کیفیت فنی سریال و دوری ازکمیت زمانی و درازه گویی مرسوم سریال های چند سال اخیر است . این مهم امتیاز مقبولی برای حامیان معنوی و مادی این اثر داستانی محسوب می شود.
سید رضا صائمی
علی احسانی
منبع : روزنامه جام‌جم