سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آینده‌اندیشی و نقد پست‌مدرنیسم


آینده‌اندیشی و نقد پست‌مدرنیسم
شهر سنندج چندی پیش میزبان دکتر علی پایا، استاد دانشگاه وست مینیستر انگلستان بود. در کشور ما همواره چنین بوده ‌است که نحله‌های فکری فلسفی کشور متأثر از جریان‌های اصلی تفکر دنیا باشند. پیش از انقلا‌ب شادروان منوچهربزرگمهر نماینده فلسفه آنگلوساکسون به‌ویژه شاخه فلسفه تحلیلی درایران بود و مرحوم سیداحمد فردید نماینده فلسفه قاره‌ای، به‌ویژه شاخه ‌هایدگری آن بود. این دسته‌بندی پس از انقلا‌ب اسلا‌می اگرچه به شیوه‌ها و قالب‌های جدید درآمده، اما می‌توان در میان متفکران معاصر علی پایا را یکی از نمایندگان اصلی فلسفه علمی در ایران دانست.
پایا دارای دو فوق‌لیسانس الکترونیک و فلسفه علم است و دکترای خود را در فلسفه علم نیز از انگلستان اخذ کرده است. هم اکنون او دبیر گروه آینده‌اندیشی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و استاد مرکز دانشگاه وست مینستر است. او پایان‌نامه دکترای خویش را تحت عنوان <رئالیسم در تاریخ علم> در دانشگاه لندن دفاع کرده است. دکتر پایا علا‌وه بر تالیف و ترجمه ۸۰ مقاله که در مجلا‌ت و ژورنال‌های علمی خارج و داخل منتشر شده صاحب چندین اثر تألیفی و ترجمه‌ای قابل‌توجه است که عبارتند از ترجمه <اسطوره چارچوب> اثر کارل پاپر، ترجمه <درآمدی تاریخی برفلسفه علم> اثر جان لا‌زی، تألیف <فلسفه تحلیلی مسائل و چشم‌اندازها>، تالیف <گفت‌وگو در جهان واقعی>، ترجمه <کانت> اثر راجر اسکروتن و ترجمه <درس این قرن> اثر کارل پاپر. پایا در سال‌های مصادف با دوران اصلا‌حات به ایران بازگشت و کلا‌س‌های درس فلسفه تحلیلی و فلسفه علم وی در دانشکده ادبیات (گروه فلسفه) دانشگاه تهران از جذاب‌ترین کلا‌س‌های درس اساتید این دانشگاه بود.اکنون به ارائه گزارشی از نشست دکتر پایا در سنندج با اصحاب علم وفلسفه می‌پردازیم.
عنوان مبحث اول ارزیابی جایگاه آینده‌اندیشی در تفکر مدیریت استراتژیک جدید نام داشت. او ضمن تشکر از برگزارکنندگان این نشست بر نیاز جامعه امروز ایران به نقد و عقلا‌نیت تاکید کرد و بر اداره کارگاه به صورت گفت‌وگو اصرار نمود. دکتر پایا گفت: <مطالعات آینده‌اندیشی به‌عنوان فناوری‌های نرم برای نگاه به آینده طراحی شده و می‌کوشد در ذیل مدیریت استراتژیک جدید راهگشای آینده باشد. در ضمن تفکر مدیریت استراتژیک هم برای جمع و هم برای فرد مهم است.> وی با اشاره به اینکه رویکردهای این حوزه در گذشته به صورت فرمال، ریاضی و مهندسی بوده و از دهه هشتاد به بعد به‌صورت رویکرد کیفی و غیرفرمال درآمده است، گفت: <این تحول مانند افتادن از چاله به چاه است. ما که در آستانه بهره‌گیری از این فناوری هستیم، باید متوجه باشیم که در جهان جدید جایگاه این ‌اندیشه بسیار قابل‌توجه است و باید به سمت کنشگری خوب در این زمینه حرکت کرد.وی توضیح داد: کشور ما که دارای سرمایه‌های عظیم فکری وجوان است می‌تواند در این زمینه به نقطه بلند و قابل اتکایی دست یابد.> پایا سپس با تشریح متدولوژی عقلا‌نیت نقاد در حوزه جهانشناسی رئالیستی گفت: <با استفاده از مدل <منطق موقعیت> و فناوری‌های نرمی مثل آینده‌اندیشی می‌توان به تولید‌ اندیشه پرداخت.> او در باب جهان جدید اظهار داشت: <جهان مدرن ویژگی‌های بسیاری دارد که یکی از آنها تناقض‌نما بودن و پیچیدگی بیش از حد پدیدارهای آن است. این جهان محل بروز مستمر تناقض‌نماها و پارادوکس‌ها و پیچیدگی‌های بسیار بالا‌ست.سرعت تحولا‌ت در جهان جدید بسیار سریع شده است. هرچه سرعت تحولا‌ت بالا‌ می‌رود میزان پیچیدگی و تناقض‌های درون سیستم بیشتر می‌شود. مثلا‌ در یک روستا چنان آرامشی حاکم است که انگار آنچه بر عالم حکم می‌راند ثبات وسکون است و در یک شهر فوق مدرن آهنگ تحول به قدری سرسام‌آور است که تصور هرگونه ثبات را ناممکن می‌سازد.از طرف دیگر این عالم سرشار از بی‌نهایت امکانات بالقوه است که با بالا‌ رفتن سرعت تحول آهنگ ظاهر شدن و به فعل درآمدن این بالقوه‌ها تسریع می‌شود.کنشگر در چنین جهانی با پدیدارهایی سروکار دارد که به سختی باهم سازگارند.> وی افزود: < یکی از محققان علوم اجتماعی تناقض‌های چهارگانه جهان جدید را اینگونه فرمول‌بندی کرده است:
۱) بیشتر،بیشتر است یا به بیشتر منجر می‌شود.
۲) کمتر،کمتر است یا به کمتر منجر می‌شود.
۳) بیشتر،کمتر است یا به کمتر منجر می‌شود.
۴) کمتر بیشتر است یا به بیشتر منجر می‌شود.>
دکتر پایا به عنوان مثال به جنگ سرد در زمان رونالد ریگان اشاره کرد که در چارچوب سیستم سپر دفاع موشکی آمریکا و روسیه طرفین درگیر هر قدر سرمایه‌گذاری بیشتری برای تجهیز برنامه‌های دفاعی خویش می‌کردند امنیت آنها بیشتر می‌شد. در عوض اعتماد طرف مقابل کمتر می‌شد و هرچه کمتر سرمایه‌گذاری می‌کردند تنش موجود میان دو طرف کمتر و در عین حال توان دفاع موشکی آنها هم کاهش می‌یافت. وی گفت: <جهان جدید، جهان این پدیدارهای پیچیده و متناقض‌نماست و هر چه عرصه پدیدار فراخ‌تر باشد، میزان حساسیت و تناقض‌نما بودن آن بالا‌ می‌رود. وی گفت: تعامل میان عناصر سیستم گاهی باعث می‌شود که درجه پیچیدگی به‌قدری بالا‌ رود که ظرفیت‌های جدیدی از درون آن متولد گردد.> پایا با اشاره به اینکه پیچیدگی بالا‌ی سیستم‌ها در این جهان باعث دشواری حل مساله و تصمیم‌گیری می‌شود، گفت: <آینده‌اندیشی فناوری نرم و نوینی است که این کار را به بهترین‌وجه ممکن می‌سازد. در آمریکا بنیاد <رند> و <سانتافه> دو بنیادی هستند که هر یک با رویکرد خاص خویش به حل مساله و تصمیم‌گیری در خصوص مسائل کلا‌ن این کشور و دنیا کمک می‌کنند. این حوزه عرصه پژوهشی نوظهوری است که متدهای مختلفی دارد و امروزه در حوزه مطالعات جدید دنیا مورد توجه بسیار است.آینده‌اندیشان در فضایی از امکانات تلا‌ش می‌کنند تا آینده‌های ممکن هر پدیدار وسیستم را بشناسند و از میان آینده‌های ممکن مطلوب‌ترین آینده و نامطلوب‌ترین آینده را برشمارند و سپس با استفاده از ابزارهای موجود زمینه تحقق آینده مطلوب را فراهم سازند و در مسیر تحقق آینده نامطلوب ایجاد مانع کنند.> وی با اشاره به اینکه آینده‌اندیشی دارای دو نوع فعال و منفعل است، گفت: <رویکرد آینده‌اندیشی فعال با کمک متدهای خود گمانه‌زنی و نقادی می‌کند تا سازگارترین سناریوها را برشمارد و به تبیین شرایط کنشگران در این موقعیت بپردازد.> وی با اشاره به اینکه تغییر رویکرد آینده‌اندیشی طی چند دهه اخیر معلول کم‌اعتبارشدن رویکردهای پوزیتیویستی و پیچیده‌شدن هرچه بیشتر پدیدارهای سیستم است،گفت: <همچنان به رویکردهای کمی، فرمال ومهندسی- عینی و علمی نیازمندیم. نباید بگذاریم فاصله معرفتی بین مردم ونخبگان ما بیشتر شود چراکه این فاصله از فاصله طبقاتی خطرناک‌تر است.> پایا گفت: <رشد رویکردهای کیفی در جامعه شناسی از دهه هشتاد به بعد و گرایش به بررسی بر ساخته‌های اجتماعی برای فهم رفتار کنشگران نتیجه رواج <نسبی‌گرایی معرفتی> بود که معتقد است هیچ معیار کلی بیرونی وعامی که بشود به وسیله آن فرهنگ‌ها و سیستم‌ها را با هم مقایسه کرد وجود ندارد و هر سیستم و زیست‌بومی را بایستی در بستر و شرایط خاص خویش بررسی کرد و فی‌مابین اینها هم امکان هیچگونه برقراری ارتباط وجود ندارد و هستارها نسبت به یکدیگر دربسته‌اند و هیچ پنجره ارتباطی‌ای فی‌مابین آنها وجود ندارد. در مقابل رئالیست‌های نقاد مقاومت می‌کنند و معتقدند که امکان چنین مقایسه و ارتباطی هست. از طرف دیگر پست مدرن‌ها وجود هرگونه عینیت objectivity را رد کرده و به‌جای آن تجربه شخصی افراد را می‌نهند. در نتیجه عقلا‌نیت را نیز وابسته به ظرف و زمینه می‌دانند ومعتقدند که ما یک عقلا‌نیت نداریم بلکه چندین گونه عقلا‌نیت داریم و هر فرهنگی دارای عقلا‌نیت خاص خویش است.> پایا ادامه داد: <منطق موقعیت امکان بده‌بستان بین کنشگران مختلف یک سیستم را فراهم می‌سازد و مانع از ایجاد بن‌بست می‌شود و با استفاده از آن می‌توان عینیت وعقلا‌نیت را نجات داد.> وی جهان‌ها را به سه دسته تقسیم کرد و گفت: <جهان یک، جهان واقعیت‌های موجود است وجهان ۲ جهان ذهنیت‌ها وتفکرات ذهنی وعقلی است وجهان ۳ محصول تعامل جهان یک و دو است و برساخته‌های اجتماعی به این جهان تعلق دارند. هر آنچه در جهان ۱ و ۲ هست حاصل و عصاره آن در جهان ۳ وجود دارد.> پایا جهان۳ را جهان بسیار پرقدرتی برشمرد و اذعان کرد: <این عوالم تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند.> دکتر پایا عینیت را در برابر ذهنیت نهاد و به تفکیک واقعیت reality و امر واقع fact پرداخت و گفت: <جهان یک واقعیتی است که وجود دارد و ساخته ذهن ما نیست، اما برداشت ما از جهان و توجه ما به آن جهان را به امر واقع بدل می‌کند.> وی گفت: <واقعیت‌ها سلسله مراتب دارند. مثلا‌ رویداد یک طوفان واقعیت است اما پس از رخداد و ایجاد خرابی بازتاب عمومی درپی دارد.سپس دولت عزای عمومی اعلا‌م می‌کند و آنگاه دولت‌ها به این دولت طوفان‌زده کمک می‌کنند. همه اینها سطوح مختلف یک واقعیت هستند.>
● علم و تکنولوژی
وی از تفاوت‌های علم وتکنولوژی یاد کرد و گفت: <‌این دو هر دو برساخته بشرند و به شدت با هم مرتبط هستند. علم نیازهای معرفتی بشر را برآورده می‌سازد، در حالی که تکنولوژی نیازهای غیرمعرفتی ما را برطرف می‌کند. به‌عنوان مثال، دموکراسی یک تکنولوژی برای برطرف کردن نیازهای اجتماعی- سیاسی ماست.> وی گفت: <علم وگزاره‌های علمی کلی‌اند و در همه جا صادق هستند، درحالی که تکنولوژی به زمینه و ‌contex وابسته است. علم با حقیقت وتکنولوژی با عمل مرتبط است. علم ایدئولوژی‌زداست، در حالی‌که تکنولوژی، ایدئولوژی‌گرا است. داور علم، دلیل و استدلا‌ل است و داور تکنولوژی، عمل است. علم یکسری گزاره‌های فرضی ‌conjectueral است در حالی‌که تکنولوژی تنها در عمل آموختنی است.> وی سپس به تشریح نمودار <منطق موقعیت> پرداخت و گفت: <حوزه کارکرد منطق موقعیت تحلیل و پیش‌بینی پدیدارها و با بهره‌گیری از زمینه‌های کمکی توضیح شرایط کنشگران در درون موقعیت فرضی است. تحلیلگر دو اصل را در نظر می‌گیرد؛ یکی اینکه فرض می‌کند همه کنشگران در درون موقعیت فرضی براساس یک نظام عقلا‌نی خاص و فهم خویش از شرایط عمل می‌کنند و دوم اینکه با تحلیل گام به گام تعامل میان کنشگران سیستم را تبیین می‌کند.> پایا اضافه کرد: <‌تحلیلگر در اینجا براساس مدل‌ها و نظریه‌های کمکی مثل مدل ‌game ‌ها یا مدل سیستم‌های پیچیده به تبیین و توصیف رفتار کنشگران و نحوه تعامل آنها با یکدیگر و آینده‌اندیشی و آینده‌نگری می‌پردازد.> وی با تأکید براینکه در نظریه <سیستم‌های پیچیده> جنجال زیادی حول وحوش آن برپا شده و در این مسیر پتانسیل آن گم شده است، گفت: <این مدل رویکرد واقع‌بینانه‌ای نسبت به پدیدارهای پیچیده-که گفتیم از ویژگی‌های اساسی جهان جدید است- دارد و یک‌جور مدل‌سازی از واقعیت است و محصول جهان ۲ است. گاهی سیستم‌های پیچیده به‌دلیل وجود کنشگران متکثر و خودمختار و غیرمتجانس، درجه پیچیدگی آنها چنان بالا‌ می‌رود که منجر به تولد ظرفیت‌های تازه می‌گردد. به‌عنوان مثال سیستم پیچیده کیهان ۵/۱۳ میلیارد سال پیش از ذرات فیزیکی بیجانی که دارای درجه پیچیدگی بسیار بالا‌یی بودند ظرفیت جدیدی به‌نام حیات را از خود بروز داد.> وی در پایان بخش اول سخنان خویش گفت:< منطق موقعیت در این شرایط به ما کمک می‌کند تا با بررسی شرایط تمام کنشگران موقعیت فرضی به آینده‌اندیشی forecasting و آینده‌نگری foresight علمی و عقلا‌نی بپردازیم و موقعیت آینده خویش را گمانه‌زنی کنیم و یا به سمت وضعیت‌های مطلوب برویم و از وضعیت‌های نامطلوب پرهیز کنیم.>
● شرایط پست‌مدرن ‌
در بخش دوم نشست، دکتر پایا در سالن آمفی‌تئاتر باشگاه فرهنگیان به نقد کتاب <شرایط پست‌مدرن> ژان فرانسوا لیوتار فیلسوف پست‌مدرن پرداخت. او در مقدمه به تشریح اصطلا‌حات مقدماتی پرداخت و در باب مدرنیسم گفت: <مدرنیسم از سال ۱۸۸۰ آغاز می‌شود و تا جنگ دوم ادامه می‌یابد و اساسا جریانی در تاریخ هنراست. اما مدرنیزاسیون حرکتی اجتماعی است که جامعه را از حالت عقب‌مانده به حالت پیشرفته سوق می‌دهد.> وی به‌عنوان مثال از برنامه مدرنیزاسیون از بالا‌ی شاه، قبل از انقلا‌ب گفت که منجر به نتایج ناخواسته ونامطلوب گردید. پایا مدرنیته را پدیداری اجتماعی توصیف کرد که از قرن شانزده شروع شد و یک حرکت فکری و معرفت شناختی بود که باعث تحول در سایر حوزه‌ها شد. وی سپس به علل موجود مدرنیته پرداخت و به سخن مهم مارکس اشاره کرد که هرآنچه سخت است دود می‌شود و به هوا می‌رود. سپس به روشنگری و تحولا‌ت دوران آن پرداخت که منجر به عدم قطعیت در معرفت و حدسی و فرضی شدن معرفت بشری گردید و گفت: <تفسیر مدرنیته متکی بر عقلا‌نیت با دیدگاه روشنگری همسو است. درحالی‌که ما چندین مدرنیته داریم که لزوما همه با روشنگری و عقلا‌نیت همسو نیستند مثل نیچه مدرن که بر اراده معطوف به قدرت تأکید می‌کرد. وی گفت: مدرن‌های غیرعقلا‌نی راه را برای تکنولوژی باز می‌کنند، در حالی‌که مدرنیته مبتنی برعقل نقاد راه را برای علم ومعرفت می‌گشاید.> وی گفت: <پست‌مدرنیته روبه‌رو شدن با فراروایت‌ها است. این پدیده به بومی‌گرایی توجه بسیار دارد و به ظاهر وانمود می‌کند که فرهنگ‌های محلی را تقویت می‌کند، در حالی‌که این سراب است. دکتر سپس به ریشه‌های فلسفی این جریان پرداخت وبا معرفی ویتگنشتاین متقدم و متأخر گفت: <ویتگنشتاین متقدم زبان را تجلی ساختار منطقی عالم می‌داند و یک رویکرد رئالیستی دارد. در حالی‌که ویتگنشتاین متأخر می‌گوید که ما زبان‌های متعدد داریم وهر زبانی منطق درونی خاص خود را دارد که از قواعدی مانند قواعد بازی پیروی می‌کند و هرکسی درآن زبان آموزش دیده، آن قواعد را می‌داند و به‌طور کلی قائل به نسبیت معرفت شناسی است.به زبان ویتگنشتاین متأخر می‌توان گفت:< جهان پست مدرن جهان <بازی‌های زبانی> است. زیگموند بومن می‌گفت: هیچ ضرورتی ندارد که دیدگاه‌های مختلف را با هم بسنجیم. او قائل بر صدق درون‌سیستمی بود.> وی گفت: <درحالی که درمقام تفکر،مدرن‌ها به عقلا‌نیت قائل می‌شوند، پست‌مدرن‌ها با <هزل و طنز)irony( > اتوریته‌های موجود را بی‌اعتبار می‌سازند و به واقعیتی قائل نیستند، بلکه <امکان‌ها> را می‌پذیرند و <جمع> را ملا‌ک حقانیت می‌دانند نه صدق گزاره‌ها را.> وی اشاره کرد: < مدل عقلا‌نیت درون سیستمی نهایتا به ایدئولوژی‌هایی مانند فاشیسم منجر می‌شود.> پایا گفت: <لیوتار در جهان پست‌مدرنی که مشروعیت و توجیه عقلا‌نی در آن بی‌اعتبار شده سراغ چیز دیگری می‌رود. او می‌گوید که علم بشری یکی از روایت‌ها است واین روایت به همان‌اندازه اعتبار دارد که داستان پیرزن قصه‌گو برای نوه‌هایش در باب عالم! لیوتار می‌گوید که در این عالم، علم، مشروعیت‌اش را از دست داده چون نه رئال وجود دارد و نه عقلا‌نیت نقاد اعتبار دارد و لا‌جرم صدقی هم درکار نیست. کنشگر جهان پست‌مدرن بایستی از علم کهن خارج شود و به ظهور علم پست‌مدرن کمک کند.> پایا گفت: <لیوتار معتقد است در عصری که دانش دیجیتالی شده، ماهیت معرفت تغییر کرده است. یک زمانی معرفت <هدف> بود اکنون کالا‌ی دست سرمایه‌داری شده است،و معرفت و قدرت در جهان مدرن دو روی یک سکه‌اند و معرفت علمی و انواع روایت‌های دیگر از سنخ بازی‌های زبانی‌اند که <برساخته اجتماعی>اند و مشروعیت خویش را از <کاربرد> می‌گیرند. تمامی ضدرئالیست‌ها علم و تکنولوژی را یکی می‌گیرند و از تفکیک میان این دو سر باز می‌زنند.> وی از زبان لیوتار گفت: <ازدیدگاه او اعتبار برهان علمی از بین رفته و هیچ روایت کبیری وجود ندارد. آنچه وجود دارد خرده روایت‌هاست و علم هیچ بنیان مستحکمی ندارد. پایا می‌گوید: <پارالوژی> ‌paralogy مدل جایگزین لیوتار برای رشد علم پست‌مدرن است که منطق گزاره‌های متناقض است.> او ضمن اشاره به اینکه پست‌مدرن‌ها در ادبیاتشان بین <اطلا‌عات> و <معرفت> خلط می‌کنند خاطرنشان کرد: <درست است که علم هم یک روایت است اما با بقیه روایت‌ها تفاوت دارد. علم و فلسفه بدون یکدیگر کارکرد معرفتی ندارند و هرکدام محک خاص خویش را دارند. همان‌گونه که کانت داده‌های حسی را بدون مقولا‌ت فاهمه کور می‌دانست وفا همه را بدون داده‌های حسی، بی‌محتوا قلمداد می‌کرد، علم نیز بدون فلسفه نمی‌تواند ادامه حیات بدهد. رویکرد رئالیسم مبتنی برعقل نقاد تنها برمبنای فلسفه علمی ممکن است. مثال وی از اینشتین و فروید بود. فروید می‌گفت: همه رفتارهای آدمی با تئوری سرکوب تمایلا‌ت جنسی (عقده ادیب و الکترا) قابل تفسیرند و هر کس غیر از این معتقد است ریگی به کفش دارد! درحالی‌که انیشتن تئوری‌های جدید خود را در فیزیک به محک نقادی و تجربه می‌نهاد. پس روایت علمی خود-نقاد است، در حالی‌که صدق درون سیستمی خودش را نقض می‌کند چون برای توجیه حتما به <یک معیاربیرونی> نیاز هست. متأسفانه در پست‌مدرنیته، بین دو مقام معرفت شناختی ومسائل سیاسی- اجتماعی خلط شده است. در حالی‌که حمایت از بومی‌گرایی و فرهنگ‌های بومی بدون یک تکیه‌گاه محکم امکان پذیر نیست. همانگونه که ارسطو و افلا‌طون خاطرنشان می‌کردند هرگونه تغییر و تکثری لا‌جرم بر بنیادی ثابت ایستاده است. پلورالیسم بدون رئالیسم معنا پیدا نمی‌کند، تکثر در درون یک شرایط پست‌مدرن به‌دلیل عدم توان ارتباط و دیالوگ به تعارض و خشونت منجر می‌شود، در حالی‌که وجه ممیزه آدمی عقل مرتبه اول و دوم (نقد عقلا‌نیت) و نیز اخلا‌ق است. پست‌مدرنیسم با درغلتیدن در نسبیت مطلق معرفت‌شناختی هیچ جایگاهی برای این مقولا‌ت قائل نیست. این محقق اضافه کرد: <پست‌مدرنیسم وجدان معذب غرب است که پس از دوران استعمار و جنگ اول و دوم در پی <خودزنی> است به جای اینکه به نقادی بپردازد-که این هم به جهان عذاب‌آور دیگری برای اقلیت‌ها و سایر کسانی منجر می‌شود که پست‌مدرن‌ها سنگ حمایت از آنها را به سینه می‌زنند.> وی در پایان بحث دوم گفت: <پلورالیسم معرفتی همراه با رئالیسم هستی شناختی واجب است چرا که بدین وسیله تک تک شما یک منبع معرفتی هستید که می‌توانید با هم ارتباط برقرار کنید و در عین حال داور سخنان شما در بیرون از شماست و در درون این پارادایم هیچ نوع قیاس‌ناپذیری برخلا‌ف سخن پست‌مدرن‌ها متصور نیست. وی گفت: ایجاد تریبون برای اقلیت‌های در فشار یک عمل اجتماعی است و از مسیر نادرست آن ممکن نیست بلکه این آرمان و نیت خوب فقط در لوای رئالیسم متکی بر عقل نقاد امکان پذیر است.>
فرزاد حاجی میرزایی
منبع : روزنامه اعتماد ملی