چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


میچل اوباما هیلاری سیاهپوست


میچل اوباما هیلاری سیاهپوست
سناتور «باراک اوباما» که همیشه از نعمت داشتن پدر محروم بوده است، آموزش و تربیت و اعتقادش به نیکی‌ها و استعدادهای خارق‌العاده انسانی را مدیون سه زن توانا و قدرتمند می‌داند.
از این سه زن دو نفر از آنها سفیدپوست بوده‌اند و جناب سناتور را بزرگ کرده‌اند و اوباما هم بیوگرافی سیاسی خود به نام «جسارت امید» را به آنها تقدیم کرده است: «تقدیم به مادربزرگ مادری‌ام که تکیه‌گاهی محکم در همه زندگی‌ام بود و مادرم که روح عاشقش همواره مرا یاری می‌کند.»
اما سومین زن، همسر سیاهپوست سناتور یعنی خانم «میچل اوباما» است که البته جناب اوباما هم در مقدمه کتابش از تشکر و تقدیر از وی کم نگذاشته است: «تنها به کمک او بود که به بسیاری از ایده‌هایم دست یافتم و هر روز بیش از روز پیش از اینکه میچل را در زندگی‌ام دارم احساس خوشبختی می‌کنم.»
اما احتمالا خانم اوباما پس از شنیدن یا خواندن این جملات تملق‌آمیز به جناب سناتور گفته است: «حالا دیگر دست از این اراجیف بردار و دخترها را برای خواب به اتاقشان ببر.» چه بسا میچل اوباما در نوامبر سال ۲۰۰۸ و در کسوت احتمالا همسر اولین رئیس‌جمهور نیمه سیاهپوست آمریکا، نخستین بانوی اول سیاهپوست این کشور شود.
شاید همین احتمال باشد که این زن تحصیلکرده را به جنب و جوشی خاص درآورده است. میچل دانش‌آموخته رشته حقوق در دانشگاه‌های پرینستون و هاروارد است و هرگز دست از کار و فعالیت برنمی‌دارد، حتی وجود دو دختر هشت و پنج ساله‌اش هم خللی در تلاش‌هایش نداشته است.
او تا مدت‌ها از شوهرش درآمد بیشتری داشت و چه بسا اگر عاشق سیاست می‌بود از شوهر سناتورش هم پیشی می‌گرفت. میچل اوباما در مصاحبه‌ای تلویزیونی در اواخر ماه می، در مورد نقش خود در مبارزات انتخاباتی شوهرش چنین گفت: «اصلا بنا ندارم که تصویری غیرواقعی از خودمان ارائه دهم تا اگر هیچ اتفاقی نیفتاد مردم احساس نکنند که فریب خورده‌اند. ما هم همین هستیم که می‌بینید.
من زنی پرحرف هستم که به اصطلاح، شوهرم را راه می‌اندازم و شوهرم هم مرد زیرک و باهوشی است که به خوبی می‌تواند با زنان قوی کنار بیاید و به همین دلایل اعتقاد دارم که او برای ریاست‌جمهوری مفید و مناسب است».ادبیات به‌کار گرفته شده از سوی میچل هیچ شباهتی با لفاظی‌های مهربانانه معمول همسران کاندیداهای ریاست‌جمهوری آمریکا ندارد ولی بی‌سابقه هم نیست.
خونسردی و صراحت این خانم موفق یادآور هیلاری کلینتون در ۱۵ سال پیش است. او در آن زمان گفت که از آن تیپ زن‌هایی نیست که خوشبختی‌شان را در کنار اجاق آشپزی پیدا می‌کنند. برای میچل اهمیتی ندارد که شوهرش باید در وهله اول زنی را از دایره رقابت خارج کند که آن قدرت‌های بارزش همان ضعف‌هایش به شمار می‌آید.
میچل اوباما در مقابل این سوال ابلهانه که زمانی از هیلاری پرسیده شد و او هم به ترتیبی که آمد جواب داد، با هوشمندی می‌گوید: «آشپزی که نه اما تربیت فرزندان مقوله مهم دیگری است».
او می‌گوید که حاضر نیست تصویری غیرواقعی از خود نشان دهد و اجازه نمی‌دهد که برچسب لیبرال، پیشرو یا فمینیست به او بزنند اما اضافه می‌کند که با بخش بزرگی از برنامه‌های فمینیستی همسویی دارد اما جالب‌تر آنکه وقتی با این پرسش به اصطلاح بودار که در صورت کاندیدا نشدن همسرش حاضر است به هیلاری رای دهد روبه‌رو می‌شود، با زیرکی پاسخ می‌دهد: «سوال خوبی است.
مساله اصلی برای من یافتن بهترین رئیس‌جمهور است و اگر این آدم یک زن باشد که خیلی عالی است!»میچل اوباما باهوش‌تر از آن است که از روی خطا حرف ابلهانه‌ای از دهانش خارج شود البته تا مدتی پیش این نگرانی وجود داشت که در لحظات دشوار آن صراحت کار دستش دهد و چیزی بگوید که به موقعیت همسرش لطمه وارد کند اما امروز دیگر این نگرانی وجود ندارد.
از زمان «النور روزولت» و «ژاکلین کندی » همسران کاندیداهای ریاست‌جمهوری آمریکا نقش مهم و هر بار تازه کشف‌شده‌ای را ایفا می‌کنند. از قراین پیداست که میچل هم مانند هیلاری نقشی کمتر از مشاور رئیس‌جمهور نخواهد داشت. میچل به نوعی بازتاب هیلاری است.
علاوه بر آن این «زوج قدرتمند» (میچل و هیلاری) که یکی سیاه و دیگری سفید، یکی دانش‌آموخته ییل و دیگری فارغ‌التحصیل از هاروارد است و ۱۵ سال جوان‌تر از هیلاری و در عین حال تحصیلکرده‌تر از او، به مذاق رای‌دهندگان آمریکایی خیلی خوش می‌آیند. امکان ندارد که میچل به مکانی وارد شود و دیده نشود.
زنی با ۱۸۰ سانتیمتر قد (البته با احتساب پاشنه‌های کفشش که او را هم قد شوهرش می‌کنند)، ورزشکار و چهارشانه و با حرکاتی خشک و خشن و دهانی که گویی هر لحظه با چشمانی که هوش و فراست از آن می‌بارد می‌گوید: «فکر نکن که از من بهتری» زندگی و رشد در منطقه متوسط‌نشین جنوب شیکاگو از میچل انسانی مغرور و در عین حال صمیمی ساخته است که در زیر آن زره سخت، دلی نرم و مهربان دارد. باورهای میچل عبارتند از کار سخت، خانواده و باور به خود. او زنی است که نیازی به مردی که محتاج به زن باشد ندارد!
«میچل رابینسون» (نام فامیل وی قبل از ازدواج) پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۸۸ در یکی از دوایر دولتی شیکاگو مشغول به کار شد. روزی سر و کله دانشجویی در آن اداره پیدا شد که نام عجیب و غریبی داشت: «باراک اوباما».
باراک که دو سال از میچل بزرگتر بود خیلی زود از وی خواستگاری کرد و البته میچل تا مدت‌ها جوابش منفی بود. تا اینکه روزی میچل فهمید که این آقای اوباما همان کاندیدای نمایندگی کنگره است که سیاهان جنوب شیکاگو به وی اعتماد و اعتقاد خاصی دارند و از همین جا بود که میچل نرم شد: «مردم در آنچه او می‌گفت صداقت و اصالت خاصی می‌دیدند و من هم همین حس را داشتم.»
ظاهرا میچل بیشتر از آنکه عاشق یک مرد شده باشد، به یک سخنران و ناطق سیاسی دل بسته است اما جالب آنکه میچل با این شرط به شوهرش قول همکاری در انتخابات را داده بوده است که وی سیگار را ترک کند: «یا رئیس‌جمهوری یا سیگار! هیچ رئیس‌جمهوری نمی‌تواند سیگاری باشد».
در بیوگرافی سیاسی باراک اوباما نکات طنز به وفور یافت می‌شود اما این نکته که چندان هم بوی طنز نمی‌دهد خیلی جالب است: «اگر از میچل بپرسید که آیا به سیاست علاقه‌ای دارد یا نه، او مثل همیشه با صداقت جواب منفی می‌دهد.»
با این حال اوباما در بیوگرافی‌اش در مورد لحظات دشوار هم سکوت نکرده است، به ویژه دورانی که مجبور شد برای نامزدی در انتخابات کنگره، میچل و بچه‌ها را تنها بگذارد.
میچل که از سال ۱۹۹۱ شغلی مهم در شهرداری شیکاگو با درآمد سالانه ۲۷۵۰۰۰ دلار نصیبش شده بود به هیچ‌وجه حاضر نبود این موقعیت را با خانه‌داری و بچه‌داری عوض کند و باراک به ناچار این مسوولیت را پذیرفت: «هرگز تصور نمی‌کردم که باید به تنهایی بچه‌ها را بزرگ کنم.»
در خانواده‌های سیاهپوستان آمریکا اغلب این مادران هستند که مسوولیت تربیت کودکان را بر عهده دارند اما برای زنی تحصیلکرده و موفق مثل میچل این حالت حکم یک توهین بزرگ را داشت. سناتور باراک در کتابش آورده است: «هنوز هم بچه‌ها به محل کارم در سنا زنگ می‌زنند و سفارش خرید شیر یا حشره‌کش می‌دهند.
وقتی گوشی را می‌گذارم از خودم می‌پرسم که آیا تد کندی یا جان مک‌کین هم در راه خانه حشره‌کش می‌خریده‌اند».میچل اوباما در سخنرانی‌هایش علاوه بر پرداختن به مساله فقر و بیمه‌های اجتماعی در آمریکا به موضوع خروج بی‌قید و شرط نیروهای آمریکایی از عراق هم می‌پردازد و با وجود آنکه شوهرش در مقام نماینده (و نه سناتور) ایلینویز در سال ۲۰۰۲ به لشکرکشی به عراق رای مثبت داده است، به عنوان توجیهی برای آن رای می‌گوید: «ما مقهور وحشت‌آفرینان شده بودیم. درست است که آن رای مثبت برخلاف منافع مردم بود اما آنها اعتقاد داشتند که در غیر این صورت باید با تروریست‌ها بجنگیم.».
ترجمه و تلخیص : محمدعلی فیروزآبادی
منبع: دی ولت
منبع : روزنامه هم‌میهن