سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تمدن اسراف و تبذیر


تمدن اسراف و تبذیر
کسی نمی تواند انکار کند که غایت توسعه ی اقتصادی به شیوه ی غربی تمتع هر چه بیشتر از لذایذ دنیایی است، حال آنکه در اسلام این تمتع با حیوانیت بشر ملازمه دارد نه با ابعاد انسانی وجود او:
ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون.(۱)
و الذین کفروا یتمتعون و یأکلون کما تأکل الانعام.(۲)
آیات قرآن صراحتاً این تمتع را نتیجه ی کفر بشر می داند. زندگی بشر امروز در مغرب زمین، خود تفسیر عینی این آیات است و ادراک این معنا با کمی تدقیق و تحقیق برای همه ممکن می شود.
انسان موجودی است که بین نفس حیوانی و روح خدایی خویش هبوط و عروج دارد. لذتی که پروردگار متعال در ارضای غرایز حیوانی قرار داده است برای راندن بشر در جهت تکامل اوست، به شرط آنکه انسان در محدوده احکام تشریعی دین که فطری و وجدانی است زندگی کند. با اعراض از این احکام فطری، کار بشر تا بدانجا می کشد که نمی تواند عزم و اراده ی خویش را جز در جهت جست و جوی لذت به کار گیرد.
آنچه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته لذت گرایی و تمتع است، و البته این لذت گرایی نیز از هبوط بشر غربی و تغییر نسبت او با حق و اصالت دادن به نفسانیت خویش نتیجه می شود. این هبوط در وجوه مختلفی بروز و تجلی یافته است که از آن جمله، نابودی خانواده است.
اصالت دادن به رشد اقتصادی نیز یکی دیگر از وجوهی است که هبوط بشر در آن تجلی یافته است. آرمان توسعه یافتگی از اصالت دادن به رشد اقتصادی و غلبه ی اقتصاد بر سایر وجوه حیات بشر زاییده شده و آنچه باعث شده تا بشر غربی برای اقتصاد اینچنین مقام و اهمیتی قائل باشد
ماده گرایی و نسیان حق است.
● تمدن اسراف و تبذیر
نگرشی که انسان امروز نسبت به خود و جهان یافته است اینچنین اقتضا دارد که او خود و نیازهای مادی اش را اصل بینگارد و همه ی عزم و همت خویش را در جهت برآورده ساختن این نیازها متمرکز کند، و از آنجا که بشر، مادام که در محدوده ی حیوانی وجود خویشتن توقف دارد و بر عادات خود غلبه نکرده است، تنها حوائج مادی است که او را به جانب خود می کشد، این توهم رخ نموده که نیازهای مادی بشر دارای اصالت است، حال آنکه اینچنین نیست.
علامه ی شهید مطهری(ره) در کتاب «جامعه و تاریخ» بعد از بیان این حقیقت که «اصل تقدم ماده بر روح و تقدم جسم بر روان و اصالت نداشتن نیروهای روانی و ارزشهای روحی و معنوی، از اصول اساسی ماتریالیسم فلسفی است»(۳) و رئالیسم(۴) که روش فلسفی اسلام است بالعکس به روح و نیروها و نیازهای آن اصالت می دهد، می فرمایند: انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دوگونه نیاز دارد. نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامه و دوا و امثال اینها. نیازهای معنوی از قبیل نیاز به تحصیل دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان... سخن در اولویت و تقدم این نیازها است که کدامیک بر دیگری تقدم دارد؟... نظریه ی تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه ی اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی می پردازد بلکه خاستگاه نیازهای معنوی، نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه ی نیازهای معنوی است.(۵)
نقطه ی مقابل این نظریه، نظریه ی اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می زند و خود را نشان می دهد، چنان که از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جستجوی شیر و پستان مادر است، ولی به تدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است می شکفند، به طوری که در سنین رشد و کمال انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می کند. به تعبیر دیگر: لذتهای معنوی در انسان هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذتها و جاذبه های مادی.(۶)
قصد ما در این قسمت از کتاب بحث در اطراف نیازهای مادی و معنوی انسان نیست و این مهم را به مباحثی که ان شاءالله در باب فقر و عدالت اجتماعی عنوان خواهد شد وا می گذاریم، بلکه مراد ما بیان این نکته است که صرفاً غرایز مادی و نیازهای جسمانی نیست که بشر امروز را به سوی این تمدن فاسد که بعضی از غربی ها، خود آن را «تمدن اسراف و تبذیر» نام نهاده اند، کشانده است.
رجوع این مطلب به نتیجه ای است که در پایان فصل گذشته عنوان شد مبنی بر اینکه آرمان توسعه یافتگی از اصالت دادن به رشد اقتصادی و غلبه ی اقتصاد بر سایر وجوه حیات بشر زاییده شده و آنچه باعث شده تا بشر غربی برای اقتصاد اینچنین مقام و اهمیتی قائل باشد ماده گرایی و نسیان حق است.
بشر در تمام طول تاریخ از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده و به راستی جای این سؤال وجود دارد که چرا بعد از هزارها سال زندگی بر کره ی زمین، بشر در قرن هیجدهم میلادی پای در عصر تمدن صنعتی می گذارد؟ چرا؟ آیا در قرون گذشته بشر به تأمین نیازهای مادی و غرایز حیوانی وجود خویش اهمیتی نمی داده است؟ چطور ممکن است؟ مگر اعتقاد عام بشر امروز در مغرب زمین بر این نیست که انسان ـ معاذالله ـ از نسل میمون است؟ اگر این نظریه را بپذیریم، لاجرم غرایز حیوانی و نیازهای مادی بشر در گذشته از شدت و حدت بیشتری برخوردار بوده است.
نه! ما این توهمات را نمی پذیریم؛ معتقدات مکتبی ما در زمینه ی تاریخ و تمدن بر مبانی دیگری استوار است که در فصل های آینده ـ با توفیقات الهی ـ مفصلاً مورد بحث قرار خواهد گرفت (هر چند در ادامه ی کتاب همین مباحث به مناسبت های مختلف و به صورتی پراکنده طرح می شود). جواب این است که بشر همواره از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده، اما آنچه که در قرون اخیر در این زمینه رخ داده است، از دو جهت با همه ی تاریخ تفاوت و تباین دارد:
۱) هرگز بشر برای حیوانیت و نیازهای مادی وجود خویش قائل به اصالت نبوده است.
۲) بشر امروز در مغرب زمین، در برابر ارضای شهوات و تبعیت از اهوای خویش هیچ گونه محدودیت اخلاقی یا مقیدات مذهبی نمی شناسد.
البته بیان علل تاریخی ظهور تمدن حاضر و وجوه تمایز این عصر از سایر اعصار حیات بشر نیاز به فرصت وسیع تری دارد ـ که ان شاءالله در آینده پیش خواهد آمد. بشر حتی اگر برای حوائج مادی خویش هم قائل به اصالت باشد، تا آنجا که خود را از محدوده ی مقیدات اخلاقی مذهبی خارج نکرده است به سقوط کامل دچار نمی شود و در این سطح وسیع که در قرن حاضر شاهد آن هستیم، به اتراف و اسراف و تبذیر گرایش پیدا نمی کند. مهم ترین علتی که جامعه ی غرب را به اتراف و اسراف و تبذیر کشانده است همین است که اراده او را در جهت ارضای شهوات و تبعیت از غرایز و اهوای خویش هیچ چیز جز قراردادهای اجتماع محدود نمی کند.
پیش از آنکه به ادامه ی این بحث بپردازیم، برای آن گروه از خوانندگانی که ممکن است در این مطلب که اسراف و تبذیر صفت ذاتی تمدن حاضر است شک داشته باشند، شواهد و مصادیقی را که می تواند مؤید این مدعا باشد ذکر می کنیم.
در کتاب «هشدار به زندگان»(۷) نوشته ی «روژه گارودی»(۸) آمده است: ما چگونه در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟ و این کار را چگونه با مصرف همه گونه منابع انرژی، داریم انجام می دهیم؟ و چگونه کره ی زمین را داریم غیر قابل زندگی می سازیم؟
انرژی و منابع زمین در طول میلیونها سال در دل خاک نهفته و ذخیره شده است. ما ]غربی ها[ به غیر حق ادعا کرده ایم و مدعی هستیم که حق داریم همه ی این انرژی و منابع زیرزمینی را در طی یک نسل به هدر دهیم. همچنین، هشتصد سال است که انسان از ذغال سنگ مستخرج از دل زمین استفاده می کند ولی نیمی از آن را در طی سی سال اخیر مصرف کرده است! و نیز نیمی از میزان مصرف نفتی را که انسان از آغاز کشف و استخراج آن به کار برده است تنها در طی دهسال اخیر سوزانیده است!
اگر همه ی مراکز هسته یی را که قرار است ساخته شود بر پا سازند، در طی بیس سال آینده، ذخیره ی «اورانیوم» زمین از میان می رود. همچنین اگر منابع جدیدی از نفت و اورانیوم کشف و استخراج شود، در صورتی که میزان مصرف این دو ماده بصورت کنونی ادامه یابد، خطر پایان یافتن این دو منبع و سقوط وحشتناک همه چیز با آن، تا چند سال دیگر بیشتر طول نخواهد کشید...
جنگلهای جهان نیز در معرض خطر نابودی است.یک سوم درختان موجود در جنگلهای جهان به سال ۱۸۸۲ که در حدود دو میلیارد هکتار جنگل را پوشانیده بود، در سال ۱۹۵۲ بریده و مصرف شد. این جنایت در حق طبیعت و محیط زیست آدمی، پیوسته ادامه یافته و افزایش هم پیدا کرده است: در هر دقیقه، بشر امروز، بیست هکتار جنگل را از میان می برد. خمیر لازم برای کاغذ روزنامه ی «نیویورک تایمز» در روز یکشنبه که شماره یی فوق العاده دارد و هشتاد درصد صفحات آن فقط اعلانات است، مستلزم قطع درختان پانزده هکتار از جنگل های کانادا است. برای چاپ نسخه های عادی این روزنامه در هر روز، کاغذی لازم است که از قطع درختان شش هکتار از جنگل های کانادا به دست می آید...(۹)
در کتاب «تنها یک زمین»(۱۰) می خوانیم: هنگامی که به مواد مورد مصرف صنعت توجه می کنیم، با این اشکال بزرگ روبه رو می شویم که معلوم نیست ذخایر این یا آن ماده ی مهم، چقدر است و تا چه مدتی بدست آوردنی است. مثلآ ماده ی مهمی چون کانه ی آهن را در نظر می گیریم که فعالیتهای صنعتی آدمی به مدت سه تا چهار هزار سال بر آن استوار بوده است. از سال ۱۹۵۰ به این طرف مصرف سالانه ی آهن چهار برابر شده است، و از این مقدار۸۵ درصد در کشورهای پیشرفته بوده است. اگر این نرخ افزایش ادامه یابد، بر اساس برآوردهایی که شده است، تا سال ۲۰۰۰، مقدار۱۷ میلیارد تن از آن مصرف خواهد شد و فقط ۸۸ میلیارد تن دیگر باقی می ماند. این محاسبه نشان می دهد که کانه های آهن در اواسط قرن بیست و یکم به کلی تمام خواهند شد.(۱۱)
رنه دومن در کتاب «خیال پردازی یا نابودی» نوشته است: تفاوت میان سوختها و مواد معدنی ما که از درون قشر خاکی کره ی زمین بیرون کشیده می شوند با تولیدات کشاورزی و دریایی و جنگلی در این است که گروه دوم به مدد نیروی بیکران خورشید هر سال تجدید می شوند. اگر فرض کنیم که منابع معدنی قابل استفاده پنج بار بیش از آن باشد که تاکنون شناخته شده... و همچنان اگر فرض کنیم که مصرف جهانی با همین نرخ سالهای اخیر افزایش یابد باید بدانیم که همه ی ذخیره ی طلای ما پس از ۲۹ سال پایان می گیرد. در ضمن مصرف صنعتی این فلز را نباید از یاد بریم: مصرفی که لنین آن را دست کم گرفته بود زیرا می خواست همه ی مستراحها را از طلا مفروش سازد. و به همین سان ما ۴۱ سال دیگر جیوه،۴۲۱ سال نقره، ۴۸ سال مس، ۴۹ سال گاز طبیعی، ۵۰ سال نفت و روی، ۵۵ سال آلومینیوم، ۶۱ سال قلع، ۶۴ سال سرب و غیره خواهیم داشت. تنها زغال (۱۵۰ سال)، آهن (۱۷۳ سال) و کوبالت و کرم می توانند از یک سده تجاوز کنند، اما هرگز به دو سده نمی رسند.(۱۲)
پانوشت ها:
۱. ]ای رسول![ این کافران را به خورد و خواب و لذات حیوانی واگذار تا آمال دنیوی آنان را غافل گرداند تا نتیجه ی آن را به زودی بیابند؛ حجر. ۳.
۲. آنان که به راه کفر شتافتند، به تمتع و شهوت رانی و شکم پرستی مانند حیوانات پرداختند؛ محمد. ۱۲.
۳. استاد شهید مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ص ۸۰.
۴ Realism
۵. جامعه و تاریخ، ص ۸۲.
۶. جامعه و تاریخ، صص ۸۳ و ۸۴.
۷ Appel aux Vivants
۸ Roger Garaudy
۹. روژه گارودی، هشدار به زندگان، علی اکبر کسمائی، هاشمی، تهران، ۱۳۶۳، صص ۳۴ و ۳۵.
۱۰ Only One Earth: The Care and Maintenance of a Small Planet
۱۱. باربارا وارد و رنه دوبو، تنها یک زمین، محمود بهزاد و محمد حیدری ملایری، کتابهای جیبی، تهران، ۱۳۵۲، ص ۲۲۹.
۱۲. رنه دومن، خیال پردازی یا نابودی!، منیر جزنی، امیر کبیر، ۱۳۵۳، تهران، ص ۲۰.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید