سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هنجارشناسی رفتاری مرفهان


هنجارشناسی رفتاری مرفهان
ثروت و اموال دنیا از دو دیدگاه قابل بررسی و ارزش گذاری است. اگر به مال و اموال دنیوی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به کمال نگاه شود آنها نعمت هستند و اگر ثروت و مکنت هدف انسان باشد، موجب گمراهی او می شوند.
نویسنده کوشیده است با نگاهی گذرا به بعضی از آیات قرآن به طرح این دو دیدگاه بپردازد.
مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
● دیدگاه های متفاوت درباره اموال دنیا
در قرآن از دو زاویه دید مختلف به مسئله دارایی و ثروت نگریسته شده است. از این روست که به نظر می رسد که سرمایه و ثروت دو مفهوم متضادی را با خود حمل می کند. به این معنا که از زاویه دیدی ثروت و دارایی خیر شمرده می شود و دارندگان آن می تواند به عنوان خیر از آن بهره مند شوند بی آن که به داشتن آن ببالند و افتخار نمایند و از زاویه دیدی دیگر همین ثروت و دارایی نه تنها خیر شمرده نمی شود بلکه خود یکی از مهم ترین بلایایی است که انسان آن را حفظ می کند و بدان چنگ زده و با خود همراه دارد.
چنین نگرش متضادی را نیز نسبت به اصل همه این امور یعنی خود دنیا نیز می توان در آیات قرآنی ردگیری کرد. به این معنا که دنیا در دو سویه متضاد قرار می گیرد و به شکل سلب و ایجابی گاه خوب و گاه بد شمرده می شود. به نظر می رسد که مسئله دنیا و هم چنین امور وابسته به آن چون ثروت و دارایی در آموزه های قرآنی به درستی حل نشده است و آدمی را در مشکلی غیرقابل حل شدنی قرار می دهد که آیا دنیا و ثروت را دوست بدارد و برای آن ارزش و جایگاهی خاص قایل شود یا آن را امری نکوهیده دانسته و از نظر ارزشی آن را بی ارزش و ناچیز شمارد.
به نظر می رسد که در آموزه های قرآنی به دو دنیا و دارایی های دنیوی از دو منظر و زاویه مختلف نگریسته شده و امور آن براساس این دو زاویه مورد تحلیل و تبیین و حتی توصیه های ارزشی قرار گرفته است. این دو منظر را می توان به سادگی ردگیری و شناسایی کرد. در یک منظر و زاویه دید، دنیا امری خنثی است و نمی توان داوری ارزشی درباره آن ارایه کرد و آن را خوب و یا بد دانست؛ زیرا در این زاویه دید، دنیا و دارایی های آن، یکی از آفریده های الهی است که به شکلی کامل و تمام آفریده شده است و هیچ نقص و تفاوت و فطوری در آن راه ندارد. دنیا در این تصویر چنان زیباست که هیچ کس برتر و فراتر از آن را نمی تواند تصویر کرده و یا بیافریند. امور دنیوی هم چون مال و ثروت زینت و آرایش دنیاست و خداوند آن را برای تزیین دنیا آفریده است تا جلوه های جمالی و کمالی خویش را آشکار کند. از این روست که چارپایانی چون اسب و گاو و گوسفند و شتر و مانند آن از جلوه زیبای آفرینش هستی است و زر و سیم کانی هایی است که دنیا را به حد کمالی می آراید چنان که ستاره های دنیا و آسمان نزدیک نیز زینت آن به شمار می آیند.
اگر دنیا این گونه تصویر شود، از نظر ذاتی امری زیبا و کمالی است ولی از نظر ارزشی چون ارتباطی با انسان جز به طور کلی پیدا نمی کند امری خنثا به شمار می آید. به این معنا که اگر نقش محیط زیستی دنیا برای بشر نبود آدمی را نسبتی با آن وجود نداشته است و دنیا و دارایی های آن همانند ستارگان آفریده ای از آفریده های الهی و آیت و نشانه ای از نشانه های آفریدگاری است.
اما از زاویه دیگر، دنیا و دارایی های آن می تواند برای انسان در جایگاه ارزشی قرار گیرد و انسان نسبت به آن به عنوان امری مفید و سازنده و یا بد و زیانبار به داوری ارزشی نشسته و حکم به بد و خوب بودن آن کند.
در این منظر، شخص نسبت انسان را به دنیا و دارایی های آن می سنجد و به قضاوت و داوری ارزشی درباره دنیا و زینت های آن می نشیند.
در این منظر است که نوع نگاه آدمی به دنیا و ثروت می تواند تأثیرگذار باشد. به این معنا که شخص وقتی به دنیا و ثروت آن می نگرد به عنوان امری ابزاری می نگرد و یا آن که به آن اصالت می بخشد.
به سخن دیگر انسان دنیا را امری اصیل دانسته و به آن به عنوان یک خواسته اصلی و هدف نهایی می نگرد یا آن که آن را ابزار و یا بستری برای دست یابی برای اهداف عالی تر می شمارد؟
این گونه است که دنیا دو مفهوم ارزشی متضاد خود را نشان می دهد. اگر شخص به دنیا به عنوان امری اصیل و هدفی نهایی بنگرد و به دارایی ها و ثروتی که در حقیقت زینت و آرایه های دنیایی است به عنوان زینت و آرایه های انسانی بنگرد در آن هنگام است که از نظر قرآن در مقام داوری ارزشی، دنیا و آرایه های آن پست و فرومایه و طلب و خواستن آن زشت و نابهنجار و حتی گناه است. اما اگر به دنیا و آرایه های آن یعنی مال و ثروت دنیوی به عنوان ابزار کمالی و بستری برای تعالی و تقرب به مقامات عالی و برتر بنگرد و بدان دلبستگی پیدا نکند، دنیا به عنوان مزرعه الاخره و کشت گاه و مرکزی برای رشد و تعالی یابی بشر و ثروت و دارایی های آن به عنوان خیر مطرح و داشتن آن پسندیده شمرده می شود.
براین اساس می توان گفت که نفس دنیا و یا ثروت امری خنثی و بیرون از دایره ارزش گذاری است و زمانی مورد داوری ارزشی و قضاوت قرار می گیرد که نسبت انسان به دنیا و ثروت مورد تحلیل و تبیین قرارگیرد. در این هنگام نوع نگرش آدمی است که به مفهوم دنیا و ثروت، مفهومی ارزشی و یا ضدارزشی می بخشد و دنیا و ثروت خوب و خیر و یا بد و شر شمرده می شود.
در آیات قرآنی به این مسئله توجه داده می شود که نگرش انسان به مسئله دنیا و دارایی ها و ثروت می تواند به شکل دلبستگی به دنیا باشد و یا این که این گونه نباشد. این بدان معناست که آیا آدمی در نگرش خویش به دنیا و ثروت به آن اصالت می دهد و هدف نهایی برمی شمرد و یا آن که به آن اصالتی نداده و تنها آن را گذرگاه و قرارگاه موقت برای آمادگی و ساخته شدن برای جهانی دیگر برمی شمارد؟ هر یک از این دو نگرش متفاوت آثاری و تبعات و هم چنین توصیه ها و سفارش هایی را به همراه دارد که در آیات قرآنی از آن به اشکال مختلف سخن به میان آمده است.
براساس تفاوت های نگرشی نسبت به دنیا و دارایی و ثروت است که ثروت می تواند خیر و یا شر شود و انسان های دارنده مال و ثروت مورد داوری ارزشی قرارگیرند و نسبت به آدم ها به عنوان آدم های مرفه و یا غیرمرفه سخن به میان آید.
در مفهوم قرآنی انسان می تواند با بهره مندی از دنیا و ثروت های آن خود را به کمالات مختلف انسانی برساند به گونه ای که به مقام خلافت ربوبی الهی دست یابد. در حقیقت ثروت دنیا را خیر خویش قراردهد و آن را به پله ای برای ترقی ذاتی خود و دیگران بلکه جامعه انسانی تبدیل کند. چنان که می تواند آن را وزر وبال خویش گردانده و با اصالت بخشی و دلبستگی به دنیا و ثروت خود را گرفتار دنیا و دارایی های آن گردانیده اخلد الی الارض شود و خود را بدبخت و در نهایت گرفتار خشم الهی و دوزخ نماید.
با تفاوت دونگرش به مسئله دنیا و آخرت دو دسته واژگان کلیدی در قرآن به کار می رود. از این روست که قرآن درباره دنیا و ثروت های آن و بهره مندگان از آن، دو دسته واژگانی را به کار می گیرد که مفاهیم متضادی را نیز با خود حمل می کنند.
دسته ای که در این جا مورد نظر است توجه به نگرش کسانی است که به دنیا اصالت می دهند و آن را به عنوان هدف تعقیب کرده و تمام همت و اندیشه خویش را مصروف آن داشته و در جمع و گردآوری ثروت و مال که زینت دنیاست به عنوان زینت انسانی خویش تلاش جانکاهی دارند.
این دسته در شیوه بهره مندی و بهره گیری نیز رفتاری را از خود نشان می دهند که از آن به رفتارهای اترافی و اسرافی و تکاثری و مانند آن یاد می شود.
مترف کسی است که از ثروت و دارایی های دنیوی به شکل خاصی بهره می گیرد. خداوند در آیات قرآنی هم به شکل بهره گیری مترفان و هم به آثار زیانبار و منفی اتراف گری اشاره می کند. به نظر می رسد خوانش تحلیل و تبیین قرآن از این شیوه و شکل بهره برداری از دنیا و نعمت ها و ثروت های آن می تواند مفید و سازنده باشد تا معلوم شود که چگونه آسایش طلبی انسان که یکی از اهداف و مقاصد اصلی و مؤلفه ای از دو مؤلفه اصلی خوشبختی است، می تواند با تفاوت نگرشی به امری مطلوب و یا مذموم تبدیل گردد.
در این نوشتار تنها به ابعاد اتراف گری و هنجارشناسی رفتاری این گروه از بهره مندگان ثروت و دارایی های دنیوی اشاره می شود.
● ویژگی های منشی و هنجاری مرفهان
قرآن با توجه به تغییر نگرش مرفهان نسبت به دنیا و دارایی ها و ثروت آن، به تحلیل رفتاری و کنش و منشی مترفان اشاره می کند.
یکی از منش ها و خوی مرفهان که در آیات قرآن به آن اشاره شده است، منش اسراف گری است که در آیه ۱۲سوره یونس به صراحت و روشنی بدان توجه می دهد و می فرماید که مرفهان به سبب نگرش باطل و نادرست خویش به مسایل دنیوی نسبت به ثروت و دارایی خویش رفتاری اسراف گونه در پیش می گیرند و آن را به شکل ریخت و پاش مورد بهره برداری قرار می دهند. از آن جایی که ثروت و دارایی را ملاک خوشبختی و بهره مندی برمی شمارند می کوشند تا نمایشی از خوشبختی خویش به دیگران نشان دهند و بر این اساس آن را به گونه ای اسرافی مورد استفاده قرارمی دهند. چنین رفتاری در یک فرآیند برای ایشان به عنوان امری زیبا و پسندیده زینت داده می شود و افراد مرفه از اسرافکاری خوششان می آید و آن را یکی از عوامل و ابزارهای خودنمایی برمی شمارند.
به سخن دیگر رفتار و کنش های اسرافی ایشان در نظر آنان زیبا و پسندیده جلوه داده می شود و به جای آن که از ریخت و پاش و اسراف کاری خویش شرمنده باشند بدان می نازند و می بالند.
از دیگر کنش ها و منش های مرفهان می توان به تفاخر و اظهار آن اشاره کرد. اهل رفاه چون در نگرش خویش اصالت را به دنیا و ثروت می بخشند ملاک ها و معیارهای ارزشی آنان نیز تفاوت ملموسی با معیارهای هنجاری و ارزشی دیگران پیدا می کند. این گونه است که اسراف و ریخت و پاش برای آنان هنجاری می شود و تفاخر و فخر فروشی به داشته ها و دارایی های خویش امری طبیعی جلوه می کند. آنان می کوشند به هر شکلی شده خودنمایی کنند و به دیگران به سبب دارایی های کلان خویش فخر بفروشند و پز بدهند.
خداوند این نوع منش و کنش نابهنجاری را که اهل رفاه در پیش می گیرند در آیاتی چند نقد و تحلیل می کند و حتی با بیان داستانی از فخر فروشی فردی به دارایی ها و ثروت خویش، چنین نگرشی را ضد کمالی و مایه سقوط آدمی بر می شمارد. از جمله این آیات می توان به آیه ۳۲ تا ۳۴ سوره کهف و آیه ۱۰ سوره هود اشاره کرد. در آیه ۷۹ سوره قصص نیز با اشاره به فخرفروشی و تفاخر قارون بیان می دارد که چگونه این نگرش و بینش باطل و نادرست و کنش و منش غلط موجب شده است که خود را به سوی نیستی سوق دهد و حتی زمینه گمراهی مردمی را نیز فراهم آورد.
خداوند درباره ویژگی و خوی و منش دیگری که مرفهان بدان مبتلا می گردند به مساله عجب و غرور ایشان اشاره می کند و می فرماید که رفاه زدگی انسان موجب می شود تا خوی ناشایست عجب در او پرورش یابد و بر این اساس خود را در حریم امنیت از هرگونه بلا و ابتلا ببینند. برخی تا این اندازه پیش می روند که حتی می توان آخرت را با ثروت و مال خویش بخرند و بر این اساس به مال و فرزندان خویش می بالند و فریب آنها را می خورند.
آیاتی بسیار چون ۴۴ سوره انعام و ۱۲ سوره یونس و نیز ۹ و ۱۰ سوره هود به این مساله توجه می دهد که چگونه نگرش غلط رفاه زدگان نسبت به دنیا آنان را به رفتارهای نادرست و کنش و منش های باطل سوق می دهد و عاقبت خود را در دنیا و آخرت به خطر می افکنند و از عذاب و خشم الهی غافل می گردند.
به نظر خداوند رفاه زدگی و مال و ثروت زیاد انسان ها را به سوی فراموشی از خداوند می کشاند و به جای آن که به ربوبیت الهی توجه کنند متوجه ربوبیت مال می شوند و مال و ثروت را پروردگار خویش قرار می دهند و یاد و ذکر خداوند از دل های آنان بیرون می رود. (یونس آیه ۱۲ و فرقان آیه ۱۸و زمر آیه ۸)
این گونه است که هرگونه فسق و فجوری برای آنان بی معنا می شود و تجاوزگری از حدود الهی و عرفی و عقلی و عقلایی را امری طبیعی می شمارند؛ زیرا ارزش گذاری با ثروت موجب می شود هرگونه ارزش گذاری دیگر معنا و مفهوم خود را از دست بدهد. بر این اساس است که رفاه زدگان مردمانی فاسق و فاجر می شوند و از همه حدود و قوانین شرعی و عقلی و عقلایی تجاوز می کنند و حد و مرزی برای خود و کارهای خویش نمی پذیرند. (اسراء آیه۱۹)
اینان که انسان های متکبر و مغروری هستند با ویژگی ناپسند تکبر و غرور بی جا نسبت به خود (هود آیه ۱۰ و اسراء آیه ۸۳ و کهف آیه ۳۲و ۳۴ و قصص آیات ۷۶ تا ۸۳) آن چنان شاد و شنگول هستند که جز خود کسی را نمی بینند. فرح و شادمانی ظاهری به ثروت و مال دنیوی (هود آیه ۱۰) آنان را به سوی کفران نعمت (نحل آیه ۱۱۲ و اسراء آیه ۸۳ و روم آیات ۳۳و ۳۴ و سبا آیه ۱۵ و ۱۷ و زمر آیه ۴۹ و ۵۰) سوق می دهد و به جای آن که شکرگزار نعمت های الهی باشند نه تنها سپاسگزار نعمت نمی شوند بلکه با اسرافگری و اتراف گری یعنی با ریخت و پاش و نابودکردن آن حق نعمت را نیز ادا نمی کنند.
مرفهان بی درد چون خدانشناس و ناسپاس هستند و عجب و غرور و تکبر ایشان را گرفته و خودنمایی و فخر آنان را تباه ساخته هیچ گونه محدودیتی برای به کارگیری ثروت و دارایی برای خود قبول نمی کنند و با ثروت و مال خویش خود و جامعه را به تباهی می کشانند و با فریب برخی از مردم آنان را به دنبال خود کشیده و فساد و تباهی اخلاقی را در جامعه دامن می زنند.
اعراض از اسلام و باورهای آن (حجر آیه ۲و ۳) و گریزانی از حق و حقیقت (سبا آیه ۱۵و ۱۶) و انکار معاد و رستاخیز (کهف آیه ۳۲ تا ۳۶) از جمله روش ها و کنش های آنان در جامعه ایمانی است. خوی تجاوزگری (شورا آیه ۴۷ و قصص آیه ۷۶) و اضلال و گمراه سازی دیگران (یونس آیه ۸۸) و تزیین زشتی ها و جلوه دادن آن به عنوان امر خیر و خوب و پسندیده (یونس آیه ۱۲) از دیگر هنجارهای نادرست ایشان است که خداوند در آیات دیگری نیز بدان اشاره و توجه می دهد.
از کنش ها و واکنش های نابهنجار ایشان می توان به تحقیر دیگران و اظهار حقارت نسبت به مردمان دیگر که از ثروت و مال کم تری برخوردار هستند (کهف آیات ۳۲و ۳۴) و شادمانی های غرورآمیز و برپایی مجالس و بزم های شبانه تباه گر و افسادگر (هود آیات ۹و ۱۰ و رعد آیه ۲۶و روم آیه ۳۶) اشاره کرد.
ظلم در حق دیگران (سبا آیات ۱۵ تا ۱۷) و نیز طغیان گری و لجاجت (توبه آیه ۷۴و نیز مومنون آیات ۷۴و ۷۵) از دیگر مسایلی است که می توان در نابهنجاری های رفتاری شناسایی کرد.
این ها نمونه های کلی و اصلی است که در این نوشتار کوتاه به آن اشاره شد. هر یک از این ها خود شاخه ها و زیر شاخه های بسیاری دارد که می توان گفت که دنیاگرایی و نگرش اصالت بخشی به مال و ثروت و زینت انسان دانستن آن از مهم ترین علل و عوامل نابودی بشر و ایجاد نابهنجاری ها در جامعه و تباهی آن است.
باشد که با تغییر در نگرش و بازسازی نسبت به دنیا و دارایی ها و ثروت آن خود را از مسیر تباهی دور سازیم و در مسیر کمالی از ثروت و دارایی بهره مند شویم. این همان چیزی است که از آن به خیر یاد می شود. در حقیقت خیر همان ثروت و یا هر چیزی است که برای دست یابی انسان به کمال مفید و سازنده باشد. ثروتی که این گونه نباشد خیر نیست بلکه و بال گردن است که می بایست خود را از غل و زنجیر آن آزاد کرد.
علی پوریا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید