جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کاوشی در ریشه‌ی قرآنی واژه‌ی «تربیت» و پیامد معنایی آن


کاوشی در ریشه‌ی قرآنی واژه‌ی «تربیت» و پیامد معنایی آن
● مقدّمه
تعداد زیادی از کتاب‏های معتبر لغت در ذیل ریشه «ربّ» و کتاب‏های تفسیر در ذیل سوره «حمد» واژه «ربّ العالمین» آورده‏اند که «ربّ» با واژه تربیت مرتبط است، علاوه براین، برخی از کتاب‏های لغوی معتبر مانند لسان العرب و تاج العروس بعضی مشتقات واژه «تربیت» مانند «ربّب»، «تَرَبَّب»، «ربّی» و «تربّی» را به رغم این‏که از دو ریشه متفاوت «ربب» و «ربو» هستند. در کنار هم ذکر کرده‏اند.
با توجه به این‏که شکل فعلی واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است و قرآن بدون تردید، آخرین و کامل‏ترین کتاب تربیتی الهی است، ولی با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «ربب» بیش‏تر از ریشه «ربو» در قرآن به کار رفته‏اند.
مشاهده واقعیت‏های مذکور باعث کنجکاوی و ایجاد پرسش‏های ذیل می‏گردد:
ـ اولاً، آیا بین واژه «ربّ» و ریشه «ربب» و کلمه تربیت از ریشه «ربو» همگرایی و همخوانی معنایی وجود دارد؟
ـ ثانیا، بر فرض وجود رابطه معنایی بین آن دو، آیا منشأ این رابطه، رابطه لغوی و لفظی بین آن‏هاست؛ اگر منشأ رابطه معنایی یاد شده وجود رابطه لغوی و لفظی است، چگونه می‏توان همگرایی و همخوانی رابطه لغوی و لفظی دو واژه ربّ و تربیت را تبیین نمود؟
ـ ثالثا، کدام یک از مشتقات واژه عربی «تربیت» در قرآن به عنوان یک کتاب تربیتی، که به زبان عربی مبین نازل شده است، به کار رفته و این مشتقات بیش‏تر از کدام ریشه لفظی هستند؟ و چرا؟
چون معمولاً هر کاوشی در پی پاسخ‏گویی به سؤال‏های پژوهشی مشخصی است، این‏ها نیز برخی از مهم‏ترین پرسش‏هایی هستند که مقاله حاضرتلاش‏نموده‏است‏به آن‏ها پاسخ دهد.
● ریشه لغوی «تربیت»
از کتاب‏های لغت اصیل و معتبر، استفاده می‏شود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوی «ربو» و «ربب» مرتبط است.
کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوی آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.
گرچه بسیاری از کتاب‏های تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر می‏کنند، ولی نویسنده عرب زبان کتاب النظام التربوی فی الاسلام با استناد به برخی کتاب‏های لغوی معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است با مراجعه اجمالی به کلمات لغویان آشکار می‏گردد که واژه «تربیت» دارای دو ریشه لغوی «ربو» و «ربب» است. ولی به دلیل آن‏که هر کلمه‏ای نمی‏تواند بیش از یک ریشه لغوی اصلی داشته باشد، پرسش مهم این است که کدام‏یک از دو ریشه مذکور اوّلی و اصلی و کدام‏یک ثانوی و فرعی است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسی در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره می‏شود:
ـ دیدگاه اول: قول افرادی مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فی الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»
از ظاهر کلام راغب استفاده می‏شود «تربیت» از ربو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلی و اوّلی واژه تربیت است.
ـ دیدگاه دوم: قول افرادی مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف و تربّاه علی تحویل التضعیف ایضا.»
علاوه بر ابن منظور، زبیدی در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبی یربّه ربّاه... کربّبه تربیبا... و ربّاه تربیةً علی تحویل التضعیف.»
از کلام ابن منظور و زبیدی که گفته‏اند «ربّاه تربیة علی تحویل التضعیف» استفاده می‏شود «ربّی» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل بودن فعل «ربّی» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ـ ربّی ـ یربّی ـ تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدی استفاد می‏شود. «ربب» ریشه اصلی‏واوّلی و«ربو» ریشه فرعی و ثانوی «تربیت» است.
به نظر می‏رسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمی است؛ زیرا تبدیل یکی از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعده‏ و قانون ‏است‏ و از این‏رو، در زبان ‏عربی دارای ‏شواهد متعددی‏ است.
سیوطی، یکی از دانشمندان ادبیات عرب، در کتاب المزهر می‏نویسد: یکی از انواع ابدال و تبدیل حروف به یکدیگر ابدال در برخی کلمات مضاعف است. ابوعبید گفته است که عرب حروف مضاعف را به یاء تبدیل می‏کند که از جمله آن‏ها کلمه «دسّا» در قول خداوند تبارک و تعالی «وقد خاب من دَسّها» است. «دسّا» از «دَسَّس» مشتق شده است.
علامه طباطبایی نیز در ذیل آیه شریفه مذکور تصریح کرده است: اصل «دسی» از «دسّ» است که یکی از سین‏های مضاعف آن تبدیل به حرف علّه یاء شده است.
عزالدین زنجانی صاحب کتاب تصریف نیز گفته است: همانا کلمه مضاعف به کلمات معتل ملحق می‏گردد؛ چون حرف تضعیف آن دچار ابدال و تغییر می‏شود؛ مانند «املیت» که در اصل «امللت» است.
راغب نیز در مفردات آورده است که اصل «املیت»، «امللت» بوده است که به دلیل تخفیف و سهولت در تلفظ، لام دوم آن به حرف یاء قلب و تبدیل شده است.
علاوه بر این، شواهد و موارد دیگری نیز در زبان عربی می‏توان پیدا نمود؛ مثل «صدّ» که مراحل تحویل لغوی آن چنین است: صدّ ـ صدّد ـ صدّی ـ تصدیه. برای «تربَّب» از باب تفعّل، که ابن منظور گفته حرف دوم مضاعف آن به حرف عله تبدیل شده و در نتیجه «تربّی» گشته است، نیز می‏توان به «تظنّن» مثال زد که به «تظنّی» تحویل می‏گردد. همچنین ابن منظور در لسان العرب، ذیل ماده «ظن» تصریح کرده است: «تظنیّت» در اصل، «تظنّنت» بوده که در اثر کثرت نون‏ها و سنگینی تلفظ، یکی از حرف‏های مضاعف آن به یاء تبدیل شده است.
حاصل این‏که قاعده صرفی فوق و شواهد متعدد یاد شده دلایل روشن و واضحی بر صحّت دیدگاه دوم هستند که «ربب» ریشه اصلی و اوّلی «تربیت» و «ربو» ریشه فرعی و ثانوی آن است.
به نظر می‏رسد افرادی که «ربو» را به عنوان ریشه واژه تربیت ذکر می‏کنند. ریشه فرعی و ثانوی آن را ملاک قرار می‏دهند، ولی افرادی که «ربب» را به عنوان ریشه «تربیت» ذکر کرده‏اند، ریشه اصلی و اولی آن قبل از حدوث تغییرات در آن را مورد توجه قرار داده‏اند. به نظر می‏رسد بتوان برای یک واژه، بخصوص واژه‏هایی که در اثر جاری شدن برخی قواعد ادبی در حروف آن‏ها تغییراتی رخ می‏دهد، قایل به تعدد ریشه لغوی شد که از جمله آن‏ها، می‏توان واژه تربیت را ذکر کرد که دارای ریشه اوّلی «ربب» و ریشه ثانوی «ربو» است. قایل شدن به دو ریشه اولی (ربب) و ریشه ثانویی (ربو) برای «تربیت» در حقیقت، به منزله دیدگاه تفصیلی در مسأله است که آشتی‏دهنده دو دیدگاه مذکور و مبیّن وجه جمعی بین آن دو است.
گرچه قرآن کتاب لغت نیست و ما نیز نخست برای بررسی ریشه لغوی «تربیت» به سراغ کتاب‏های لغت رفتیم و کلمات آن‏ها را بررسی نمودیم، ولی با توجه به این‏که زبان قرآن زبان عربی مبین است. (وهذا لسان عربی مبین) (نحل: ۱۰۳)و در کتاب‏های علوم قرآن، یکی از برجسته‏ترین وجوه اعجاز قرآن را «اعجاز ادبی» آن ذکر می‏کنند، حال پرسش مهم این است که آیا برای کشف ریشه لغوی «تربیت» و معنای آن می‏توان از قرآن کمک گرفت یا نه؟
پاسخ ‏به ‏پرسش مزبور مثبت است؛ زیرا:
ـ اولاً، ما معتقدیم قرآن معجزه جاوید پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای هدایت و تربیت انسان است و اعجاز آن در ابعاد ادبی مثل فصاحت و بلاغت و انتخاب لغات و واژه‏های مناسب برای بیان مقاصد خویش امری مسلّم و غیرقابل تردید است، به گونه‏ای که ادبای سرآمد عصر نزول قرآن نیز به اعجاز آن در ابعاد ادبی‏اش شهادت داده‏اند.
ـ ثانیا، قرآن خود منشأ و اساس پیدایش علوم گوناگون و از جمله علم لغت بوده است. آیة‏اللّه حسن‏زاده آملی در این زمینه فرموده‏اند: «چون قرآن به میان آمد، از هر علم دری به روی جهانیان بگشود... دانشمندان سر تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتن قرآن و دانستن الفاظ و معانی آن داشتند، تا کم کم علم قرائت‏پیش‏آمد وبرای حفظ ترکیب جمله‏ها و خطای در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبی درنحو و صرف نوشتند و برای دانستن معانی‏قرآن‏ احتیاج به‏ لغت‏و...پیدا شد.».
بنابراین پرواضح است کتابی آسمانی مانند قرآن، که خود منشأ پیدایش علم لغت بوده و رسالت اصلی و اساسی آن نیز بر تربیت انسان است، حتما می‏تواند در ریشه‏یابی الفاظ و معانی واژه‏های زبان عربی و بخصوص واژه عربی «تربیت» به ما کمک کند. با توجه به مطالب مزبور، اکنون به ریشه‏یابی مشتقات واژه «تربیت» در قرآن می‏پردازیم.
▪ مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو» در قرآن
با مراجعه به قرآن، به خوبی آشکار می‏گردد واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوی و فرعی «ربو» چندان مورد توجه قرار نگرفته‏اند. در ذیل، مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در رابطه با انسان را، که در دو آیه به کار رفته‏اند، بررسی می‏کنیم:
۱) «و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانی صغیرا»؛ (اسراء: ۲۹) و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم، که مرا در کودکی و خردسالی بزرگ کردند، رحم کن.
کلمه صغیر در آیه مزبور، به معنای کوچک در مقابل کلمه کبیر به معنای بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانی» بزرگ کردن و رشد و نمو جسمانی فرزند از سوی پدر و مادر است.
۲) «الم نربّک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین»؛ (شعراء: ۱۸) آیا ما تو را در کودکی بزرگ نکردیم، در حالی که چندین سال از عمرت را در بین ما سپری کردی؟
هنگامی که حضرت موسی علیه‏السلام به پیامبری رسید و در برابر فرعون قیام کرد، فرعون او را شناخت و خطاب به او عبارت فوق را بیان کرد. در این آیه نیز به قرینه لفظ «ولید»، که به معنای «طفل تازه تولد یافته» می‏باشد مراد فرعون آن است که ای موسی،، تو طفلی در معرض هلاکت بودی و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود فرعون از واژه «الم نربّک» کمال روحی و دینی و اخلاقی حضرت موسی علیه‏السلام نمی‏تواند باشد.
فرعون فاقد کمال روحی و تربیت الهی واخلاقی، چگونه می‏تواند منشأ کمال روحی و تهذیب اخلاقی و دینی حضرت موسی علیه‏السلام گردد؟
کسی که خود از هدایت و تربیت برخوردار نیست، چگونه می‏تواند دیگران را هدایت و تربیت روحی کند؟ «افمن یهدی الی الحق احقّ ان یتّبع امّن لا یهدی الاّ ان یهدّی»؛ (یونس: ۳۵) آیا آن‏که خلق را به راه حق رهبری می‏کند سزاوارتر به پی‏روی است، یا آن‏که هدایت نمی‏کند، مگر این‏که خود هدایت شود؟
حاصل این‏که با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه «تربیت» از ریشه ثانوی «ربو» در مورد انسان به معنای «تربیت بدنی و رشد و نمو جسمانی مترّبی» است.
پس از این بررسی قرآنی، اکنون نگاهی اجمالی به مقدار کاربرد مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در ادعیه ، که «قرآن صاعد» نام گرفته‏اند، خواهیم داشت.
۱) «الهی ربّیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمی کبیرا»؛
خدایا، مرا در نعمت‏ها و احسان‏هایت در هنگام کوچکی و خردسالی، بزرگ و تربیت کردی و در هنگام بزرگی نیز اسم مرا به عظمت یاد نمودی.
۲) «ربّ لی صغیرهم»؛
(خدایا) فرزندان کوچک را برای من تربیت و بزرگ کن.
۳) «اللّهمَّ انَّک خلقتنی سویّا و ربیّتنی صغیرا»؛
ای خدا، تو مرا به طور متعادل خلق کردی و در زمان خردسالی تربیت و بزرگ نمودی.
از شواهد صریح مزبور، آشکار می‏گردد که در ادعیه نیز همانند قرآن، به خاطر وجود قراین لفظی مثل کلمه «صغیر»، «تربیت» از ریشه «ربو» به معنای زیادت و افزایش جسمانی و بزرگ کردن متربّی است، البته روشن است که لزومی ندارد در همه موارد کلمه صغیر در کنار مشتقات «ربو» موجود باشد تا افاده‏کننده معنای مذکور باشد بلکه ممکن است قرینه‏های لبی و لفظی دیگری در صدر و یا ذیل کلام وجود داشته باشند.
● مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربب» در قرآن
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوی و فرعی «ربو» که در متون اسلامی مثل قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شده‏اند، واژه «تربیت» از ریشه اصلی و اوّلی «ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «ربوبیت»، «مربوب» در قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ به گونه‏ای که مشتقات این واژه از ریشه «ربب» بخصوص کلمه «ربّ» از نظر کثرت استعمال در قرآن و ادعیه کم‏نظیر است. کثرت استعمال مشتقات ریشه «ربب» به حدّی است که کم‏تر آیه و جمله‏ای از ادعیه را می‏توان یافت که یکی از مشتقات «ربّ» در آن به کار نرفته باشد.
در قرآن، علاوه بر واژه «ربّ»، برخی دیگر از مشتقات ماده «ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتی و در اصطلاح، به معنای مربیان و متربیّان است نیز به کار رفته است.
به دلیل آن‏که دو رکن اساسی تربیت استادوشاگرد یامربّی‏ومتربّی هستند، برخی آیات مربوط به این دو واژه ذکر می‏شود:
ـ «و کایّن من نبیٍّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل‏الله و ما ضعفوا وما استکانوا و اللّه یحبُّ الصابرین».(آل‏عمران:۱۴۶)
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند. آن‏ها هیچ‏گاه دربرابرآنچه در راه خدا به آنان می‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند) و خداوند صابران را دوست دارد.
«رِبیّون» در آیه مزبور جمع «رِبّی» است و «ربّی» دراصل، از واژه رِبّه» بر وزن «فِعله» مصدر نوعی است که با اضافه شدن یاء نسبت، تاء آن حذف شده است.
«ربیّون» در اصطلاح تربیتی، به معنای متربیّان و شاگردانی است که تحت نوع خاصی از تربیت الهی انبیاء علیهم‏السلام قرار گرفته‏اند.
ـ «انّا انزلنا التوریة فیها هدیً و نور یحکم بها النبیّون الذین اسلموا للذّین هادوا و الربانیّون والاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»؛ (مائده: ۴۴)
ما تورات را نازل کردیم، در حالی که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‏کردند و همچنین علما و دانشمندان با این کتاب که به آن‏ها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می‏نمودند.
«ربّانیون» در این آیه، جمع «ربّانی» است. واژه «ربّانی» منسوب به «ربّان» است، و او کسی است که وظیفه‏اش تربیت ثابت و بادوام است و در اصطلاح تربیتی «ربّانی» به معنای مربّی است. و «ربّانی» به همین معنا در حدیثی از حضرت علی (رض) به کار رفته است؛ آن‏جا که فرموده‏اند: «أنا ربّانیّ هذه الامّة»؛ من مربّی این امّت (امت اسلام) هستم. و چون استاد و مربّی نسبت به متربّی باید از مراتب بالاتری از تربیت برخوردار باشد تا بتواند در او اثر بگذارد، از این‏رو، انتساب به «ربّ» در واژه «ربّانی» به دلیل اضافه شدن الف و نون در آن شدیدتر است.
● پیامد دو ریشه لفظی در معنای «تربیت»
پس از بحث درباره ریشه لفظی «تربیت» در لغت و قرآن، مناسب است به اختصار، به معنای «ربّ» در کتاب‏های لغت و تفسیر قرآن نیز اشاره گردد:
اصلاح و مصلح، خالق، حفظ و مراعات، خضانت، تتمیم و تمام کردن سید مطاع، صاحب، قیّم، منعم، سیاست و تدبیر، مالک مدبّر، ولایت و سرپرستی و بیش‏تر از همه مالک و تربیت و مربّی و پروردگار از جمله معانی است که برای «ربّ» و ریشه «ربب» ذکر شده است.البته لازم به توضیح است که وجه معنا کردن «ربّ» به «مالک» نیز این است که لازمه مالکیت حفاظت و سرپرستی و تربیت مملوک است. به این مطلب، برخی از کتاب‏های تفسیر مثل تفسیر انوار التنزیل بیضاوی و العروة الوثقی شیخ بهائی تصریح کرده‏اند.
در مقابل معانی فراوان ذکر شده برای واژه «ربّ»، برای «تربیت» از ریشه «ربو» معانی محدود و کم‏تری مثل تغذیه، نشو و نمو، و زیادت و فزونیذکر گردیده‏اند.
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتی ماده «ربو» در مورد تربیت انسان به کار رود، مراد رشد و نمو و تربیت بدنی، جسمانی و مادی است، برخلاف «تربیت» از ریشه اصلی «ربب» که به معنای سوق به سمت کمال معنوی است.
حال اگر سؤال شود که نقل معانی فوق برای واژه ربّ با تربیت چه ارتباطی دارد؟ پاسخ این است که همان‏گونه که صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم و برخی تفسیرهای ادبی مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوی. و روح المعانی آلوسی گفته‏اند، معنای اصلی «ربّ»، «تربیت» است و تربیت به معنای سوق دادن و رساندن متربّی به سوی کمال است. آلوسی در ذیل تفسیر «ربّ العالمین»، پس از ذکر معانی متعدد برای «ربّ» می‏گوید: قول مشهور این است که «رب» به معنای «تربیت» است و سپس از برخی محققان نقل می‏کند که «تربیت» معنای حقیقی واژه «ربّ» است و تبادر، علامت حقیقی بودن معنای تربیت برای واژه «ربّ» است، و یکی از بهترین شواهد برای وجود تبادر مذکور، این است که تقریبا همه مترجمان قرآن واژه «ربّ» در سوره «حمد» را به طور صفتی به پروردگار معنا کرده‏اند.
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان مقوله‏ای پیچیده است که دارای ابعاد، آثار و لوازم فراوانی است، به نظر می‏رسد معانی متعددی مثل اصلاح، تدبیر، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستی، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که برای دو ریشه «ربب» و «ربو» نقل شده است از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
در ضمن مباحث قبل آشکار شد که تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانی و بدنی انسان است در قرآن بسیار اندک به کار رفته است و در مقابل تربیت از ریشه رَبَب که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوی کمال معنوی است در قرآن فراوان به کار رفته است. حال اگر پرسیده شود چرا چنین است؟ به طور خلاصه پاسخ این است که اساسا از دیدگاه مکاتب الهی، خصوصا دین اسلام که قرآن کتاب آسمانی آن است. تربیت روحی و معنوی انسان در مقایسه با تربیت جسمانی و مادی او اهمیت بیش‏تری دارد.
توضیح این‏که از دیدگاه اسلام، انسان دارای دو بُعد عمده جسمانی و روحانی است. قرآن، منبع اصیل اسلام درباره بُعد جسمانی انسان می‏فرماید: «و بدأ خلق الانسان من طینٍ»؛ (سجده: ۷) و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز کرد.
در آیه دیگری، درباره بعد روحی انسان و اهمیت آن می‏فرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»؛ (حجر: ۲۹) پس چون آن عنصر را معتدل بیاراستم و در آن از روح خویش دمیدم، همه بر او سجده کنید.
از آیه شریفه مزبور به روشنی استفاده می‏شود که اولاً، انسان برخوردار از روح الهی است، و ثانیا همین برخورداری انسان از روح الهی باعث ارزش و کرامت انسان گشته، به گونه‏ای که ملائکه در مقابل انسان از سوی خداوند مأمور به سجده می‏شوند. البته روشن است این مطلب، که ارزش و کرامت و هویّت انسان را روح او تشکیل می‏دهد و اصالت از آن روح انسان است، به معنای آن نیست که اسلام توجهی به بعد مادی و جسمانی انسان ندارد، اسلام همان‏گونه که برای صحّت، سلامت و تربیت قوای روحانی و معنوی ـ مثل فکر، عقل، اعتقادات و اخلاقیات ارزش زیادی قایل است، برای صحّت و سلامت و تربیت قوای مادی و جسمانی نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و به قول مشهور، عقل سالم در بدن سالم است.
ولی با این همه، تردیدی نیست که امور روحانی مثل لبّ و عقل حقیقت و اصل انسان را تشکیل می‏دهند. و جسم و بدن در مقایسه با عقل و روح، امری طفیلی و تبعی است که به تبع سلامت بُعد روحانی و معنوی سلامت و صحت بُعد جسمانی نیز دارای ارزش و اعتبار می‏گردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانی نیز باید مقدّمه و زمینه‏ای برای تعالی بُعد روحانی و معنوی انسان باشد؛ همان‏گونه که این مطلب از این جمله دعای کمیل از امیرمؤمنان نیز استفاده می‏شود که فرموده‏اند: «قوّ علی خدمتک جوارحی.» ای خدا جوارج و اعضای بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.
در پایان ناگفته نماند که اگر گفته شود «تربیت» از ریشه «ربب» به معنای سوق دادن متربی به سوی کمال، بخصوص کمال معنوی، است در این‏که مراد و منظور از این کمال معنوی چیست، براساس مکاتب تربیتی گوناگون و از جمله مکتب تربیتی اسلام، مفهوم و مصداق «کمال» تعریف و مظاهر متفاوتی دارد؛ مثلاً، چون در اسلام ما معتقد هستیم خداوند کمال مطلق است، بنابراین، هدف غایی تربیت در اسلام سوق دادن متربی به سوی خداوند به عنوان کمال مطلق و قرب به سوی اوست. تا این‏که با متصف شدن انسان به اوصاف ربوبی و خداگونه شدن، شایستگی خلافت و جانشینی خداوند در روی زمین را کسب نماید.
● خلاصه و نتیجه‏گیری
از مجموع مباحث مطرح شده، نکات ذیل را به طور خلاصه می‏توان نتیجه گرفت:
۱) از کلمات لغویان استفاده می‏شود که واژه «تربیت» با دو ریشه لفظی «ربب» و «ربو» مرتبط است.
۲) رابطه مزبور را با استناد به برخی قواعد علم صرف و شواهد متعدد می‏توان این‏گونه تبیین کرد که از دو ریشه لفظی مذکور، «ربب» ریشه اصلی و «ربو» ریشه فرعی برای واژه «تربیت» است. دلیل اصلی پیدایش ریشه فرعی «ربو» از بین بردن سنگینی تلفظ در فعل «ربّب» و ایجاد سهولت تلفظ از طریق تبدیل آن به «ربّی» است. (ربّب کربّی یربّی تربیة)
۳) تغییرات لغوی و لفظی مزبور دارای پیامد معنایی خاص است؛ زیرا «تربیت» از ریشه اولی «ربب» به معنای سوق به سوی کمال معنوی، روحی و دینی است، ولی «تربیت» از ریشه «ربو» به معنای سوق به سوی کمال و پرورش مادی و جسمانی می‏باشد.
۴) گرچه از نظر اسلام، جسم و روح هر دو مهم هستند و از این‏رو، تربیت و سوق به سوی کمال مادی و روحی، هر دو لازم و دارای ارزش و اهمیت می‏باشند، ولی چون روح انسان هویّت او را تشکیل می‏دهد و به همین دلیل در مقایسه با جسم و بدن دارای ارزش و اهمیت بیش‏تری است، بدین‏روی، تربیت روحی و معنوی انسان نیز از نظر اسلام دارای ارزش و اهمیت بیش‏تری است.
همین نکته موجب شده است در قرآن به عنوان منبع اصیل اسلام، «تربیت» از ریشه «ربب»، که ناظر به تربیت روحی و دینی است، در مقایسه با تربیت از ریشه «ربو» که به معنای بزرگ کردن و تربیت جسمانی است بیش‏تر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد.
● پیشنهاد
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله، و به منظور مترتب شدن ثمره عملی و کاربردی بر مطالب نظری طرح شده پیشنهاد ذیل ارایه می‏گردد، چون جامعه ما جامعه جوانی است و طبیعتا به ورزش برای حفظ سلامت و دست‏یابی به نشاط و تفریح اهمیت زیادی می‏دهند و این امر در صورت همراهی آن با دیگر نیازهای تربیتی انسان مثل تربیت دینی، اخلاقی و معنوی امری نیکو و شایسته و بلکه لازم است. اما از سوی دیگر، روشن است که تقویت قوای روحانی و معنوی، بخصوص در دوره جوانی که دوره مهم شکل‏پذیری شخصیت است، از طریق پرداختن به مسائل عقیدتی و اخلاقی که از اهمیت اساسی برخوردار است محقق می‏شود؛ زیرا همان‏گونه که گذشت هویّت و حقیقت انسان را روح و تعالی معنوی و اخلاقی او تشکیل می‏دهد.
بدین روی، به همه دست‏اندرکاران ورزش جامعه اسلامی توصیه می‏گردد که در کنار توجه به مسائل تربیت بدنی جوانان، حتما برای پرورش و تربیت روحی و دینی و اخلاقی آنان نیز به طور جدّی برنامه‏ریزی کنند؛ زیرا روشن است که یک ورزش‏کار متخلّق به اخلاق و برخوردار از تربیت دینی و معنوی در صحنه‏های ورزشی که روز به روز مسایل معنوی و اخلاقی در آن‏ها کم‏رنگ‏تر می‏گردد الگویی ارزشمند و موجب افتخار است و در مقابل یک جوان ورزش‏کار فاقد تربیت روحی و دینی مایه ننگ و آبروریزی جامعه است.
بنابراین، برای ارتقای دقیق و عمیق تربیت دینی و مذهبی جوانان در باشگاه‏های و ورزش‏گاه‏ها، به متولّیان تربیت بدنی توصیه می‏شود با همکاری مدرسه‌های علوم دینی و کمک گرفتن از طلاب جوان علاقه‏مند به ورزش، زمینه گسترش و تعمیق تربیت روحی و دینی جوانان ورزش‏کار را بیش از پیش فراهم سازند. تا بدین طریق با استحکام پایه‏های عقیدتی و فکری ورزش‏کاران از آسیب‏های عقیدتی و اخلاقی و روحی، که به شدت نسل جوان و از جمله نسل جوان ورزش‏کار را بعضا تهدید می‏کند، پیشگیری شود.
ابوبکر عمری
منابع
ـ ابن درید، ابی‏بکر محمد بن الحسن، الاشتقاق، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، مصر، نوشته الفانجی، ۱۳۷۸؛
ـ الزمخشری،جارالله ‏ابی‏القاسم،محمود بن عمر، اساس‏ البلاغة،بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵
ـ الشرتونی اللبنانی، سعید الخوری، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، ۱۳۷۴
ـ احمدرضا، معجم متن اللغه، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ۱۳۷۷
ـ لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۲
ـ لسان التنزیل، (تألیف قرن چهارم یا پنجم هجری)، به اهتمام مهدی محقق، چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲
ـ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، چاپ دوم، تهران، مترضوی، ۱۳۶۲
ـ احمد واعظی، انسان از دیدگاه اسلام، تهران،سمت،۱۳۷۷،ص ۳۴، «بحث اصالت روح»، ص ۴۴ «شواهد عقلی اصالت روح»
ـ اسفراینی ابو المظفر، شاهفوربن طاهربن‏محمد، تاج‏التراجم‏فی‏تفسیر القرآن الاعاجم، تصحیح نجیب مایل هروی، علی‏اکبر الهی خراسانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح