جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


صاحبدلی در تیمچه دین‌فروشان


صاحبدلی در تیمچه دین‌فروشان
چقدر آسان فراموش می شوند صاحب دلان صاحب نفسی که بی نشان و گمنام در کوچه پس کوچه های خداپرستی ساکن هستند و وارد بازار ریا و هوای نفس نمی شوند.
اما چه بد روزگاری است که دیگر ساده دلی در آن معنی ندارد و برای ابد باید با نفس حق و ساده دلی خداحافظی کرد.
سریال صاحبدلان که در شب های ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش شد، اندکی از یک کتاب قطور شهود بود که پرواز در آسمان دل را که این روزها سخت و باور نکردنی است، به خوبی با قصه های قرآنی همراه کرد.
بی شک داستان های قرآنی و تطبیق قوانین الهی و حلال و حرام در عهد عتیق با دوره مدرنیته بشری به خوبی نشان از وجود و ذات خلل ناپذیر و اساسی قوانین خداوند دارد.
محمدحسین لطیفی پس از ساخت مجموعه وفا، در این سریال به رشدی جالب از فکر و پرداخت هنری رسید. قدرت متن و داستان هدفمند از مواردی بود که مخاطبان بی شماری را به خود جذب کرده بود. بی شک دلیل عمده موفقیت لطیفی در این مجموعه لمس فضای دینی و وابستگی ها و دغدغه های شخصی او در حوزه دین و اعتقادات مذهبی است.
داستان سید خلیل صحاف زاده و قوانین خدایی فراموش شده در جامعه، کار امروز و دیروز نیست. بشر هر گاه که به خودش واگذار شده و از بند قیدهای انسانی و اخلاقی رها شده، خود و دنیای خود را به نابودی کشانده است.
اما آن چه در این میان ارزش داشت، زنده شدن دوباره شخصیت انسان های بزرگواری است که تا قبل از این وجود داشتند و منشا خیر و برکات زیادی برای مردم روزگار خودشان بودند. چهره های بزرگی مانند نخودکی، مجتهدی، رجبعلی نکوگویان، مرشد چلویی و . . . ستاره هایی بودند که راه شب و گمراهی زندگی آخر الزمان را بر بندگان سالم و ساده دل خدا نشان می دادند.
همواره در دورانهای مختلف این ستاره های درخشان که با تهذیب نفس و طی کردن دوره های مختلف سیر و سلوک به کراماتی می رسیدند و تا زمان مرگشان هیچ گاه آشکار نمی شد، وجود داشتند.
اما سرمایه گذاری های مختلف بیگانگان در عرصه ادبیات و محور دین زدایی و مخالفت ذاتی برخی کتاب های منتشر شده با اصول دین و بندگی بی واسطه خدا، موجب شده که در دهه های اخیر به دلیل مشکلات مختلف روزمره، مردم دیگر براحتی این چهره ها را فراموش می کنند و برای نسل جدید باور کردنی نباشد.
اما به واقع چنین است؟
استقبال مردم نشان داد فرق گوهر با سنگ خارا هنوز برای دل خداجویان تفاوت دارد و نمی توان ارزشی بر آن نهاد، گرچه برخی نقاره های ضدیت با خدا و بندگی خدا برای خودشان بزنند و بخوانند، اما همچنان دل پاک و ساده دل بندگان خدا نور حقیقت را دریافت می کند.
حکایت عذاب بر جلیل جاویدیان برادر سید خلیل صحاف زاده از تغییر دنیای آدم ها و فراموشی خدا در زندگی هاست.
یک برادر، جلیل جاویدیان تازه به دوران رسیده و خدا فراموش کرده و برادر دیگر، خلیل صحاف زاده یک بنده بی ریای خدا که به حداقل قناعت کرده تا منشا خیری باشد برای بلاهای ارض و سمایی!
مصادق کشته شدن همسر و فرزندش در دوران جنگ و زمان موشک باران و باقی ماندن دینا، پسر ناخلف، زن بدمدار و عوام، صبر بر مصائب، تسلیم در برابر امر خدا و اعتقاد به بخشش و لطف الهی در این سریال توانست برای نخستین بار قصه های قرآنی را در زندگی امروز به مخاطب نشان دهد.
در واقع باید گفت، صاحبدلان آغاز یک دوره جدید در ساخت مجموعه های دینی غیر شعاری و هدفمندی است که نیاز امروز جامعه ماست. جامعه ای که از هر منفذی و سوراخی قصد لطمه زدن و خسارت وارد کردن به معنویات و ارزش های دینی آن دارند و به خوبی به این نتیجه رسیده اند كه دین تنها عامل زنده ماندن آنهاست!
مصداق یک شخصیت مانند حشمتیان، حکایت آدم هایی است که شاید سالی یک بار هم گذرشان به خانه خدا نمی رسد، اما به صدق گفته های حسین بن علی(ع) در بند آزادگی هستند تا اسیر هوای نفس نباشند.
زنده نگه داشتن روح آزادگی در این عصری که عده ای سعی می کنند حق خوری، مال مردم خوری، کلاهبرداری، دزدی و هزاران گناه بزرگ دیگر را سرپوش قرار دهند، تلنگری است بر وجدان های بیدار.
از طرفی به خوبی مردم را هشیار می کند که به شهود رسیده شریک ندارد و به مصداق صحنه پیدا شدن سید خلیل در حیاط خانه خودش و روی کشتی نجاتش، نشان داد که صاحبدلان برای نجات انسان ها پیش قدم هستند، ولی وقتی به زمان صدور بلا می رسد، تن خود را سپر آن می کنند.
دیدن بعضی از سجایای اخلاقی بزرگان عرفان و اخلاق دوره های مختلف برای نسلی که امروز به هر بهانه مجبور است شیادان و دکانداران را به نام ارتباط با امام زمان (عج) ببیند و بدون خللی همچنان دل در گرو قطب عالم امکان داشته باشد، حکایت کشتی است که سید خلیل بر مدار بلاهایی ساخت که دست ساز همین آدم های امروزی است و منشا زمینی دارد.
خلیل بر بندگان رحم کرد تا خدا هم به او رحم کند و او را از شر اطرافیان بدخواه و عوام سست ایمان نجات دهد.
در این سریال با جسارت و شجاعتی زبانزد، عده ای سست ایمان بهانه جو هدف قرار گرفتند که نه تنها گذرشان به سفره با برکت رمضان نمی افتد، اما همچون ابری کوچک و رفتنی قصد دارند خللی برای پرتو برکت خدا بر بندگان خالصش باشند.
طرح موضوع دیدن هلال ماه و تمسخر حاج خلیل، بهانه ای است تا نسل جوان این جامعه متوجه واقعیت هایی شود که در پس پرده ها قرار دارد و تا در جاده بندگی قرار نگیری به آن دست نمی یابی.
حکایت حاج خلیل، داستان مردمانی است که ندارند و بخشش می کنند و بر مصائب و گرفتاری های مردم دعا می کنند، اما به جرم گمنام و ناشناس بودن در دنیای تبلیغات و بوقچی گری باید بار توهین و تمسخر را به جان بخرند
گرچه آنها به مصداق آیه های قرآن، همچون کوه ها ستون های استوار زمین هستند، اما به واقع ارزش این صاحبدلان صاحب نفس در زمان زندگی شان مشخص نیست.
فرهنگ اصیل زندگی ایرانیان در رحم به بندگان، حفظ مال یتیم، حفظ حق مردم و دوری از گناه و محرمات در طبقه های مختلف اجتماعی و شخصیت های بزرگ و کوچک وجود داشته و هنوز هم این خون گرم در جریان است، اما به خاطر سلیقه ها و بی تفاوتی ها امکان بروز و شناخت بیشتر برای مردم را پیدا نمی کند.
اگر بخواهیم از حیث تلویزیونی بر این سریال ارزش گذاری کنیم، باید به بازیگران قوی و بازی راحت و بی دغدغه چهره های سریال اشاره کرد که موجب شکل گیری سریع شخصیت ها و به نتیجه رسیدن هدف های فرهنگی غیر مستقیم آن شد.
این سریال به خوبی بحث ارتباط دین فردی و دین اجتماعی و لزوم رحم مردم بر یکدیگر را دوباره زنده کرد و اندکی در کوچه های خلوت عرفان و سلوک انسانی قدم زد.
گرچه برخی نقاط ضعف تکنیکی در این سریال وجود داشت، اما باید به این گروه حق داد که در فاصله اندک تا ماه مبارک رمضان چنین فشاری را به جان خریده و این کار را به سرانجام رساندند.
اما حسن ختام این سریال را نباید فراموش کرد، پایان واقعی و به دور از ریا و شعارزدگی متداول سال های اخیر محصولات فرهنگی در حوزه دین، از نکات موثر برای ماندگاری حرف حساب های این سریال در ذهن مردم بود.
هر که مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند!
سید خلیل در پایان به خاطر نگرانی بر اهل و دیار خودش، تن به توفان بلا داد و تنهایی به میان امواج خودپرستی زد تا در پایان با تقدیر الهی، حق مردم به آنها بازگشته و بنده کافر شده مدعی جلال و جاوید ماندن، به زبان خودش اعتراف به مقدرات الهی و بندگی خودش کند.
بی شک زیبایی صحنه نشستن جلیل در حوض آب حیاط خانه خلیل، مصداق عینی بازگشت بنده ای بود که مدعی می شد خدا اگر بخواهد من را برمی گرداند.
نکته جالب دیگر در این سریال باقی ماندن دسته گمراهان در ضلالت و تاریکی عصر خودشان با مصداق پسر حاج خلیل و داماد دغل‌باز جلیل بود.
ولی در پایان باید رسانه ملی را در حالی که غرق خوشحالی ساخت چنین مجموعه ای بوده و ذوق زده در حال دور چرخاندن عوامل آن در شبکه های گوناگون است، به این توجه دهیم که بازی بازیگران در این سریال ها نباید بهانه ای برای ساخت قبای ظاهری برای آنها شود.
هدف چنین سریال هایی زنده کردن نام بزرگان و عقاید ارزشمندی است که از پس دهها سال سیر و سلوک و تهذیب نفس به وجود آمده و بازی در این لباس نباید موجب غرور و جو زدگی برای بازیگران شود.
تجربه ساخت سریال های مذهبی در رسانه ملی با باقی ماندن بعضی دون کیشوت های بازیگری در حال و هوای آن مجموعه متاسفانه در سال های اخیر تبدیل به یک بحران حل نشدنی برای مجموعه صداوسیما شده به حدی که بعضی از آنها امروز مدعی نقش داشتن در ترویج مبانی فرهنگی هستند و دیگر نمی توان آنها را از اسب غرورشان پیاده کرد، به طوری که حتی اگر شنیدید حدود ۴۵ دقیقه درباره دیدگاه های خانواده از نظر مالک اشتر سخن فرسایی کرد هم، نباید تعجب کنید!
اگر شورای معارف سازمان صداوسیما برنامه ریزی دقیقی برای جلوگیری از رقابت های شبکه ای در ساخت چنین مجموعه هایی در آینده و محفوظ نگاه داشتن شخصیت های خاص این سریال ها به خرج دهد، بی شک هم به موضوع و هم به این انسان ها بزرگترین لطف ممکن را کرده که آینده این سوژه های ناب و بازیگران برای رسانه ملی به خاطر یک پیشگیری ساده از بین نرود.
چون اگر رسانه به عنوان صاحب اثر نخواهد بر شرایط حضور بازیگران چنین سریال هایی در برنامه های مختلف و مراسم های گوناگون توجه و نظارت لازم را داشته باشد، به خاطر برخی نگاه های کوتاه مدت و راحت طلب، به راحتی زحمت ساخت چهره های این مجموعه ظرف مدت زمانی کوتاه از بین می رود و بزرگترین ضربه را در پایان، خود این مجموعه بزرگ فرهنگی و رسانه ای باید تحمل کند.
علیرضا مبارکی فرد