پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


کتابخانه‌ها و سالن‌های نمایش ، استان کهکلویه‌وبویراحمد


تعداد كتابخانه‌ها و سالن‌های نمایش همواره یكی از شاخص‌های توسعه فرهنگی و سرگرمی مردم بومی و گردشگران به شمار می‌رود. استان كهگیلویه و بویراحمد در سال 1375، تعداد 8 كتابخانه عمومی داشته است و كتاب‌های موجود آنها، در كل استان 198‚61 جلد و كل اعضاء آن 478‚10 نفر بوده است.
برطبق همین آمار، شهرستان بویراحمد با 2 كتابخانه عمومی و 851‚22 جلد كتاب با 2721 نفر عضو، شهرستان كهگیلویه با 5 كتابخانه عمومی و 642‚27 جلد كتاب با 5666 نفر عضو و شهرستان گچساران با یك كتابخانه عمومی و 705‚10 جلد كتاب و 2100 نفر عضو، مجموع امكانات كتابخانه‌ای استان و اعضای آن را تشكیل می‌داده است.
در همین سال، استان كهگیلویه و بویراحمد دارای 3 سینما با 1370 نفر ظرفیت بوده است. بر طبق همین آمار شهر یاسوج با دو سینما و با 1070 صندلی و شهرستان بویراحمد با یك سینما و 300 صندلی ظرفیت، مجموع امكانات سالن‌های نمایش استان را در خود جای داده‌اند.
مقایسه داده‌های آماری حاكی از آن است كه استان كهگیلویه و بویراحمد از لحاظ امكانات فرهنگی به خصوص كتابخانه‌ها و سالن‌های نمایش جزء مناطق محروم كشور می‌باشد.
بهره‌برداری از جاذبه‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی استان مستلزم تجهیز استان به انواع تأسیسات و امكانات توریستی است.

پایان كتاب استان كهگیلویه و بویراحمد را با سروده‌های عامیانه مردم كه به «داینی‌ها» (تك بیت‌ها) معروف هستند، زینت دهیم.
دیــك پسیــن سـرگـردنـه زدم تجـــاری
قــد باریك سرگوك سفید بچـه نیــاری
گـولاكـــو نـابـالغـــه نـــه وقــتِ حالــه
ئـــی دوشوندیدمش ئی خوم دو سالـــه
قـد باریك صورت سفید تا حال كه دیده
لبــــخند گـــولاكـــو پـشـــتمو بــــریده
وا خـدامــو خواسمــی از نــو دوبـــــاره
گـل وادسِ خــوش بـدم تفنـگ قطــاره
چـه خوشـه سـوار وایـی بـری و مالــش
بوس كنی گلوپ پرش زیر چشم كالـش
اومــدم ســر وعــده جـا خـوبـرده بیـــدم
سی‌یه بوس مرحمتی مار خـورده بیـدم
صبـح بـرنـو چـرب بكنـوم روغن فرنگــی
من جونوم نگارش كنوم سی روز جنگی
حــال تــو نــه چــی منـه حالی نـــدارم
گرگ كــو، نـه چـی منه، قر كـرده یارم
شـی كـروم و كـُر تاتـام دلـم خوشا بـــی
واخــــدا بــخت بــدم وافــــور كشــایی
صبح سلام، پیشین سلام خونه‌ی دختردار
دختر گو شــی نیكنوم كور دستــم وردار
خومــو گــل بسیــم گـرو خــوم گولا بـردم
گـولاكـو لبخنـد داد خـوم جـون سپــردم
اشنفـــی مـــن چرتلــت مخمــل گـرونــه
مـا بیـنِ میـل و زردیـون می‌برف خونه
ار بخوانــم واخــوت و دریــاری بـگیـــرم
كـور وابـی چشـم سـرم لال بـــــی‌زبونم