جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


گزارشی از منشور ملی زنان در فرایند توسعه پایدار


دكترین تحقیق و توسعهء نظام جمهوری اسلامی، نیازمند تحقیق و تدوین فرایند مشاركت زنان در تحقی و توسعهء نظام، در قالب یك الگوی بنیادین، جامع، اصول گرا، روشمند، روزآمد و كارآمد است.
« منشور زنان در توسعه» . نمای الگوی ارائه شده ایده «زنان در رشد و توسعه انسانی » به عنوان مبنای پیشنهادی «برنامه عمل ملی زنان درتوسعهء جمهوری اسلامی» و اساس نظام مطالعات و تحقیقات راهبردی زنان و نیز بنیان نظری سازمان دهی مراكز مطالعات و پژوهش های زنان تلقی می شود. این الگو مبتنی بر منطق مطالعات راهبردی توسعه به صورت زنجیره ای از قیاس عملی[i] تنظیم شده و در صورت بندی منشور به كار گرفته شده است.
منشور از دو دسته گزاره تشكیل شده است:
گزاره های هنجارین [ii] و گزاره های واقع نگر.[iii] گزاره های هنجارین دارای ماهیت ارزشی – تجویزی شامل بایدهای حیاتی ، اهداف ، اصول ، سیاست ها ، روش ها و شیوه های عملی است و گزاره های واقع نگر شامل گزاره های معرفت شناختی ، فیزیكی یا الهیاتی ، نظریه های روان شناختی و جامعه شناختی و همچنین یافته های تجربی و نظیر آن می باشد.
كلید واژه :
رشد انسانی ، تحقیق و توسعه جنسیتی ، توسعه انسانی ، دین پژوهی ،نظریه پردازی ، منشور ، دكترین، مبانی معرفتی ، الگوی مطلوب ، اصول و سیاست ها، راهبردها، روش شناسی تحقیق ، مطالبات زنان و مراكز تحقیق و مطالعات زنان.
مقدمه:
ترسیم نقش زنان به عنوان منابع انسانی درتكاپوی مدیریت شخصیت مثبت خود و توسعه ملی ،اكنون پس از گذشت سالیان ، همچنان از سطح مطلوبی برخوردار نمی باشد. واقعیت آن است كه ما فاقد یك نگاه و الگوی بنیادین ،[iv] جامع نگر، [v] اصول گرا،[vi] روشمند،[vii] روزآمد[viii] و كارآمد[ix] نسبت به ارتقای حقوق و منزلت زن در جامعه امروز هستیم. تدوین چنین نگاه و الگویی با لحاظ ویژگی های یاد شده و در راستای دكترین تحقیق و توسعه جامع نگر و پایدار نظام جمهوری اسلامی با ملاحظه سه سطح در برنامه ریزی توسعه یعنی سطح «روانشناسی كمال »، «جنسیت» و فراتر از آن سطح «هویت و نقش مدنی» زنان ، شرط لازم و اجتناب ناپذیر برای تأمین انسجام فكری و عملی در سطوح تعلیم و تربیت پژوهش و توسعه و به ویژه تصمیم گیری و نیز برنامه عمل توسعه ای در كشور است.
سر فصل های مباحث منشور پس از یك مدخل در بیان «ضرورت تدوین منشور رشد و مشاركت توسعه ای زنان » و «مفاهیم عملیاتی منشور»عبارتند از :
۱ – بخش اول: مبادی ادراكی نظریه «زنان در توسعه» شامل انواع حوزه های شناختی مؤثر در تدوین اهداف ، اصول ، سیاست ها و برنامه های عمل زنان در دو فصل عمدهء‌ مبادی معرفت شناختی و مبانی معرفتی درجهء اول.
۲ – بخش دوم: توضیح وضعیت مطلوب با مجموعه ای از گزاره های ارزشی – هنجاری و تجویزی شامل آرمان ، اهداف و شاخص ها در نگاه به وضعیت مطلوب مشاكرت توسعه ای زنان و اصول یا دستور العمل كلی هدایت برنامه ها.
۳ – بخش سوم: فهرست سیاست و راهبردها در راستای اهداف و اصول تعیین شده در پایان نیز توجه به نكاتی چندضروری می نماید:
۱ – باید در نظر داشت ، متن منشور پیشنهادی « كلیات نظام زنان در توسعه» است . تعبیر مزبور حداقل دو نكته را یادآوری می كند: نخست آن كه، طراحی و تدوین طرح تفصیلی حاوی تحلیل ها و استدلال های موكول به متن تفصیلی آن است كه در سند مرجع آن مورد نظراست [x] و دیگر این كه چاره جویی برای موارد جزئی ونارسائی ها و مشكلات اجرایی جزئی مستقیماً به طراحی كلیات منشور مربوط نمی شود.
منشور زنان در توسعه، در حكم ساختار كلات راهنمای عمل توسعهً زنان در جمهوری اسلامی ایران می باشد.
۲ – مشابهت عنوان یا پاره ای از اجزای منشور پیشنهادی با برخی كارهای پیشتر انجام گرفته و یا در حال انجام نباید مخاطب را به تصور و گمان دوباره كاری بیاندازد. دقت در منطق حاكم بر تحقیق و ساختار و محتوای متفاوت مباحث، این گمان را خواهد زدود. همچنان كه نباید تفاوت میان پاره ای از اجزای مباحث مزبور با آرای جاری و ذهنیت های مرسوم ، این پندار را به وجود بیاورد كه از اصول روش شناختی مطالعات استنباطی از متون دینی یا متدولوژی مطالعات زنان تخطی شده است. متن مرجع منشور به تفصیل دو گمان یاد شده را مرتفع می‌نماید.
۳ – منشور پیشنهادی چند كاربرد اصلی دارد:
۱ – تفصیل دهی بخشی از آرمان انقلاب اسلامی و قانون اساسی بر آمده از آن.
۲ – ارائه مبنایی برای نظام تحقیقاتی – آموزشی زنان و از این رهگذر جهت بخشی به سه پژوهش بزرگ مبنایی:
پژوهش های بنیادین همچون ، مبانی نظری توسعه جنسیتی .
پژوهش های هنجاری همچون الگوی مطلوب زن مسلمان.
و مظالعات تجویزی زنان همچون : برنامه عمل ملی زنان.
مجموع مطالعات زنان در راستای بیانیهء مزبور و سه پژوهش یادشده شكل می گیرد. منشور پیشنهادی اندیشه پیوسته و نظام واره جاری در سه حوزه مذكور می باشد.
۳ – ایجاد وحدت رویه میان اركان نظام ( نظام برنامه ریزی و آموزش و تحقیقات قانونگذاری ، اجرا و قضا) در رویكرد به موضوع زنان .
۴ – مخاطبین اصلی منشور:
۱ – نهاد سیاستگذاری تحقیق و توسعه زنان
۲ – نهاد قانونگذار كشور.
۳ – نهاد حوزه ، دانشگاه ،‌تحقیقات و نخبگان فكری و فرهنگی.
۴ – نهاد اداری و اجرایی راهبردی كشور.
۵ – زنان و دختران طالب آگاهی افزون تر به حقوق و جایگاه خویش برای زندگی مثبت.
مدخل مبادی تصوری
سرآغاز
مروری بر ضرورت طرح منشور و بیان تعاریف و مفاهیم واژگان كانونی منشور، مقدمه مناسبی برای افزودن مفاهمه در باب موضوع منشور است.
اول – ضرورت تغییر نگرش
در دهه اخیر عوامل متعددی، ضرورت بازخوانی نگرش، پژوهش و برنامه عمل ملی زنان را به صورت اكید توصیه می كنند؛ مؤلفه هایی مانند:
۱ – تحولات نظر گیر اندیشه ترقی ( در هر دو حوزهء معارف درون دینی و بیرون دینی). در چند دهه اخیر و به ویژه طرح به تدریج جدی تر گفتمان توسعه ای و گفتمان اصلاحات دردهه اخیر در حوزه های فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی ، كالبدی و حتی قضایی.
۲ – رویكرد علمی (آموزشی و پژوهشی) چشم گیر به موضوع زنان كه در پی خویش اقتضای راهبرد «خودتوانمندسازی» را نیز داشته است.
۳ – سریان جنبش مردم سالاری و مشاركت جوی جامعهً ایرانی به حوزه « مسائل زنان » در قالب مطالبات جامعه زنان ، بر آمدن و تغلیظ مطالبات ، چالش ها و تقاضاهای ملی به تدریج جدی تر جامعه زنان.
۴ – رویكردها و دستاوردهای جدید در حوزه تفكر دینی كه به تدریج آثار خویش را در دهه اخیر در حوزه مسائل اجتماعی و زنان نشان می دهند. مباحث و دستاوردهای مانند تحولات معرفت شناختی در پدیده هایی همچون احیای فكر دینی و نگرش نقدی به فقه جاری تحولات روش شناختی در كاربرد منطق سیستمی در تدوین نظام حقوقی زنان ، بازخوانی های فقهی و توجه افزون تر به كاربرد زمان و مكان در پویایی اجتهاد در آمدن نگره های جدید در مبانی انسان شناسی و از این ماجرا در مبانی فقهی و زن شناسی نسبت روشن تر كاركرد حوزه های علوم بیرون دینی در شناخت های بهینه درون دینی مانند: روانشناسی زن.
۵ – گشترش نهادهای مدنی زنان و فعالان مدنی زن وبسط حضور آنان در معادلات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی كشور.
۶ – طرح روشنتر و بین المللی تر برنامه های عمل زنان در سطح جهانی و مجامع داخلی زنان و ضرورت موضع گیری بدیل در برابر برنامه های مزبور.
۷ – ضرورت رویكرد روشن بینانه و نقادانه در برابر مكاتب و گرایش ها و رویكردهای به تدریج پای گرفته در برخی آرا و جمعیت ها و نهادهای زنان همچون رویكردهای قمینیستی كه موضع نقدی روشن بینانه را می طلبد.
۸ – ضرورت نگرش عملیاتی به الگوهای ارزشی و موضوع سیاستگزاری و جهت گیری ها برای زنان در زمان فرایند برنامه و درهنگام اجرای برنامه از طریق لحاظ چالش ها نیازها و تقاضاهای ملی ، محدودیت ها و منابع پیش بینی شده و توجه افزون تر دستاوردهای علمی در تدوین الگوهای هنجاری و شیوه انعكاس اهداف مدیریت عالی نظام و مانند آن. در طول دهه اخیر و به ویژه نیم دهه اخیر این اتفاقات جدی چشم گیر می نماید و از این منظر پرداختن به منشور مشاركت توسعه ای زنان ضرورتی تام یافته است.
تدوین منشور ملی زنان در توسعه به مثابه میثاق ملی و آرمانی نظام جمهوری اسلامی برای فراهم سازی توانمندسازی زنان و سامان بخشی نظام اندیشه ای – اجرایی كشور به منظور مشاركت عادلانه آنان در تدبیر امر تعالی و ترقی خویش و جامعه خود و برنامه ریزی ها و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های ملی و اثر گذاری بر نظام بین الملل یك نیاز و تقاضای ملی و راهبردی است.
نیاز و ضرورت مزبور ابعاد درونی چندی دارد:
۱ – ضرورت تصویر بخشی و تبیین الگوی دین شناسانه حضور زنان مسلمان ایرانی درعرصه «تعالی انسانی خود» و توسعهء ملی و بین الملل.
۲ – ضرورت پاسخ به پرسش های راهبردی بسیار پیش روی نظام جمهوری اسلامی در توجیه جایگاه و منزلت زنان در مقیاس های گوناگون روانشناختی ، ملی، جهانی و بین المللی و سطوح خرد وكلان توسعه انسانی پایدار.
۳ – ضرورت سامان بخشی ساختار و وظایف مراكز دولتی و غیر دولتی زنان به ویژه نظام تحقیقات مراكز مطالعات زنان در راستای نیارها و تقاضاهای مزبور. با لحاظ آنچه گذشت ، اقدامات ، برنامه ریزی ها و مطالعات در زمینه زنان و توسعه اكنون می تواند در یك « برآیند مبنا»‌ سامان یابد.
دوم – تعاریف و مفاهیم
به دیگر سخن منشور زنان در توسعه الگوی جامع نگر و توضیح دهنده نسبت به میان سه مقوله « دین» « مدیریت تغییر» و « زنان» می باشد.۱ – دین
منشور زنان در توسعه برداشت تفسیری از آموزه های دین اسلام درباره « زنان در فرایند رشد همه جانبه» با لحاظ اصل كارآمدی فكر دینی در قالب یك طرح و الگوی نظام واره و برنامه عمل است. تعریف دین نسبت این مقوله را با كوشش در شناخت و طراحی منشور زنان در توسعه نشان می دهد.
دین ، شیوهء تدبیر حركت و تغییرات و فرایند ترقی انسانی – و در ادبیات دینی هدایت انسانی – زنان و مردان ( فردی و اجتماعی) روبه جاذبیت الهی با تكیه بر مجموعه ای از اصول ابدی برگرفته از حقایق خدادادی ( و حیانی قابل استنباط از دو ركن پیوسته قرآن كریم و سنت معصومین) و عقلانی در هماهنگی مستمربا یكدیگر است.
۲ – توسعه جنسیتی[xi]
با لحاظ تعاریف مرسوم واژگان حوزه جنسیت ، توسعه جنسیتی در دیدگاه برگزیده ما عبارت است از « فرایند بسط انتخاب های انسانی زنان و مردان با لحاظ همه وجوه هویتی (هویت انسانی ، جنسیتی وهویت مدنی هر كدام در بسترهای مناسب خویش) بر مدار اصل قسط و عدالت در بستر وجوه روانشناختی و جامعه شناختی قابلیت زا برای مردان و زنان برای دستیابی به رشد همه جانبه ».
مفهوم توسعه جنسیتی غلبه جنسیت گرایی را بر نمی تابد و به این معناست كه فرایند تعریف شده توسعه انسانی به صورت عادلانه و بر مدار اصالت داری هویت انسانی و هویت مدنی برای آحاد جامعه انسانی علی السویه و بدون تبعیض جنسی یا جنسیتی اتفاق بیفتد.
بدین ترتیب نظریه توسعه جنسیتی در گفتمان برگزیده ما از منظر برابری های جنسیتی به برابری های اجتماعی نمی نگرد وتحلیل بر اساس نتیجه (برابری جنسیتی ) را به جای تحلیل بر اساس روش وقاعده نمی نشاند . برابری ها و نابرابری های اجتماعی اگر چه به ظاهر خود را برای زنان به صورت برابری ها و نابرابری های جنسیتی می نمایانند اما در واقع به ساختارها و ساز و كارهای اجتماعی باز می گردند ونه صرفاً به تفاوت های مبتنی بر جنسیت.
سوم – منشور و ساختار درونی آن
منشور زنان در توسعه سامان نظام واره ای از مبانی فكری نظام اهداف و اصول و راهبردهای برآمده از آموزه های دین اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی و دستاوردهای اندیشه و تجارب مقبول بشری به مثابه دستورالعمل پیمودن راهی است (در هر دو عرصه اندیشه و عمل توسعه ای ) كه باید با تلاش مستمر و بی وقفه و با مشاركت و همیاری دانشوران و دانش پژوهان ، نخبگان، فرهنگیان، مدیران و مسئولان اجرایی نظام و در كل به وسیله همه مردان و زنان طی شود. منشور توافقنامه مبنای نظر و عمل مشترك دانش پژوهان و مدیران نهادهای دولتی و ملی (غیر دولتی) و مردان و زنان در توسعه جنسیتی یا جایگاه توسعه ای زنان در جمهوری اسلامی است و برای تنظیم اجزای مختلف آن نیازمند روش و الگو می‌باشیم. نظریه‌پردازی‌ها و مطالعات امروزین توسعهء انسانی جامع نگر[xii]الگویی عمومی را پیشنهاد نموده اند كه میتوان برای ساخت بندی منشور و همچنین تحلیل آن استفاده كرد. نظر به وجههء دین شناسانه الگو یا منشور زنان در توسعه از آن رو كه الگو دارای ماهیتی هنجارین[xiii] می باشد، دو نوع گزاره در ساخت آن وجود دارد: گزاره های هنجارین و گزاره های واقع نگر[xiv] كه در ساختار منطقی مبتنی بر قیاس عملی شكل گرفته اند.(نمودار ۱). قیاس های درونی منشور دارای سه سطح می باشند:
سطح اول: قیاس های مركب از گزاره های ارزشی شامل بایدهای فطری انسانی و گزاره های واقع نگر هستی شناختی – انسان شناختی كه منتج به آرمان و اهداف و مفاهیم پایه ( با لحاظ ماهیت ارزشی – هنجاری) آنها می شود؛
سطح دوم: قیاس های مركب از گزاره های ارزشی (آرمان ها و اهداف ) و گزاره های انسان شناختی ، اعتباری و مانند آن كه منتج به اصول و سیاست ها و به تعبیری قواعد و دستورالعمل های كلی هدایتگر و راهبردها و روش ها و برنامه در جریان تحقیق و توسعه می گردند؛ سطح سوم: قیاس های مركب از گزاره های تجویزی (اصول و سیاست ها) و گزاره های واقع نگر تجربی (یافته های پژوهشی در تحلیل وضعیت موجود) كه به تدوین سیاست ها، راهبردها و روش ها و برنامه ها راه می برد.
۱ – نظام ادراكی مبنای نگرش به زنان در توسعه مقصود از مبانی ادراكی ، مجموع گزاره های توصیفی و تبیینی است كه شناخت امور معینی را برای ما هرهم می آورد كه جریان تحول مثبت شخصیتی و مشاركت توسعه ای مبانی نظری در پرداختن صورت پذیرد. تأثیر مبانی نظری در پرداختن منشور زنان در توسعه به گونه های مختلفی آشكار می گردد. با این لحاظ گزاره های مزبور چند دسته اند:
۱ – ۱ – مبانی معرفت شناختی
۱ – ۲ – مبانی معرفتی درجه اول
۲ – الگوی مطلوب ، تصویرگر وضعیت مطلوب فردی و اجتماعی با تأكید بر توسعه عادلانه است و شامل:
۲ – ۱ – بایدهای حباتی یا بنیادین یا نیازهای عظیم انسانی كه وقتی خودآگاه آدمی شوند.
۲ – ۲ – آرمان و هدف نهایی كه بالاترین مقصود برای فرد و جمع و برآیند عمیق ترین بایدها و نیازهای انسانی اند.
۲ – ۳ – اهداف و اسطی یعنی اهداف جزئی تر ناظر بر ابعاد جریان رشد به سوی آرمان برگزیده یا وجوه قابل دسترسی آرمان یا هدف نهایی.
۱ – ورود «زن» در طول دو دهه اخیر از وجوه مختلف انسانی ، جنسیتی و مدنی به عرصه تحقیقات دین پژوهی و مطالعات استراتژیك و گذار از اثبات جایگاهی برای آنان در معادلات اجتماعی و غلبه نگرش انتقالی – حمایتی تا شكل گیری استراتژی فعال جنسیتی بر مدار اصل خود توانمندی زنان در مشاركت توسعه ای
۲ – سامان دهی حوزه مطالعات زنان از دیدگاه زن در فرایند ترقی ( رشد فردی واجتماعی ) به عنوان زمینه شكل گیری نظریه دین شناختی توسعه جنسیتی و مطالعات استراتژیك زنان .۳ – نقد و طرد نگرش های جنسیت گرایانه و به ویژه مردانگارانه موجود در حوزه های معرفتی در مباحثی همچون استنتاجات فلسفی در مبانی هستی شناختی زن و یا استنباطات فقهی و یا برای مثال روانشناختی یا جامعه شناختی راهبر به گفتمان اصلاحی در حوزه مطالعات زنان و توسعه .
۴ – قانون تحول اجتهاد از جمله با عنایت به تحول تارخی معارف درون دینی ولو با لحاظ تحول در مقتضیات زمان و مكان خاستگاه معرفت شناختی ورود به طرح تازه مباحث فقه زنان در مباحثی مانند بلوغ دختران حضانت فرزندان قانون دیه در زنان سرپرست خانوار، حق حضانت فرزند، حق طلاق ، اصلاح فازهای مردانگارانه قانون مدنی و مانند آن.
۵ – لحاظ روش شناسی سیستمی در مطالعات زنان موجب باز شدن چشم اندازهای مطالعاتی جدید مانند استنباط سیستم حقوقی زنان و تحلیل احكام جزئی در قالب سیستم مذكور و یا استنباط سیستم اخلاقی و تحلیل نسبت انواع نقش های زنانه و مردانه و احكام دو جنس در سیستم مزبور.
۶ – ورود نگرش تحقیق و توسعه ای و نگرش راهبردی [xv] به موضوع مطالعات زنان به ضمیمه روش شناسی سیستمی امكان بخش ارتباط دهی حوزه مطالعات درون دینی به حوزه كارآمد بخشی و تدوین برنامه عمل زنان .
فصل دوم
مبانی معرفتی درجه اول نظریه زنان در توسعه
براساس مبادی معرفت شناختی ، مبانی شناختی تعیین كننده نسبت به اهداف و مفهوم بنیادی « زنان درتوسعه» یعنی حوزه های معرفتی درجه اول شكل می گیرد. حوزه های معرفتی ناظر به موضوع زنان در توسعه فراگیر هر چهار حوزه معارف درجه اول می باشد.
مبانی معرفتی درجه اول در ابتدا بیشتر جنبه فلسفی – كلامی دارند و به تدریج تا مرحله استنتاج راهبردها و روش ها جنبه های تجربه پذیری آن بیشتر می شود. در این فصل رئوس این مبانی شناختی را مرور می كنیم.
قسمت اول
مبانی ارزش داوری درباره دین در نظریه زنان یك دست از معارف حوزه دین پژوهی ، معارفی است كه بر حقانیت و یا عدم حقانیت آموزه های دینی نظر دارند كه آیا گزاره های دینی صادق اند و یا كاذب. حوزه مزبور حوزه ارزش داوری درباره دین است. این حوزه نیز دارای دو قلمرو معرفتی عمده است.
۱ – قسط و عدالت میان آحاد جامعه انسانی (زنان و مردان) بی هیچ تبعیض جنسیتی و در این راستا آزادی عادلانه ، نه به عنوان دو مقوله فروتر از رشد انسانی ، بلكه دو جزء مفهومی و مصداقی پدیده رشد اجتماعی و دو شاخصه محوری رشد انسانی ركن انتظار از دین و مبنا در تفسیر گوهر دین.[xvi]
۲ – مشاكرت آحاد جامعه انسانی (زنان و مردان ) در فرایند ترقی بر پایه اصل خود توانمندی یك خواهانی همواره بشری و سامان بخش انتظار از دین.
۳ – تعالم و آموزه های دین سه دسته اند:
اول: آموزه ها و ازش های ثابت و مطلق[xvii] مانند: خداوند چون خیر بنیادین و بنیاد خیر و اصل عدالت و كرامت انسانی و یا ملاك دانایی و توانایی برای تصدی مناصب تصمیم سازی و تصمیم گیری.[xviii]
دوم : آموزه ها و ارزش های ثابت مشروط ( به حدود خاص).[xix]
سوم: آموزه ها و ارزش های نسبی و متغیر.[xx]
آموزه های ثابت در رأس سلسله مراتبی قرار دارند كه باید به صورت مطلق پذیرفته شوند. آموزه های مشروط ثابت نیز در صورتی كه ارزش های ثابت و بالاتر را نقض كنند دیگر از ثبات برخوردار نخواهند بود.[xxi] آموزه های نسبی و متغیر نیز، تنها اعتبار تاریخی دارند و با تغییر موقعیت های اجتماعی دگرگون می‌شوند و تماماً وابسته به موقعیت های تاریخی می باشند. مانند آن كه این ویژگی ها می تواند در دوره ای درباره مردان اتفاق بیفتد.[xxii]
توجه به این چند گونگی و چگونگی هركدام از انواع یاد شده ، ابهام و پندار برخی تناقض نمایی ها در این تعالیم را ازمیان می برد.
قسمت دوم
زن ، نگاهی هستی شناسانه – انسان شناسانه
اندیشه های فلسفی – كلامی ، شامل گزاره های واقع نگری هستند كه در تعیین آرمان و اهداف فرایند رشد و توسعه نقش دارند. گزاره های هستی شناختی قسم اصلی این اندیشه ها می باشند.
اول:
زن، نگاه هستی شناسانه؛ یك بینش عمومی
توصیف و تصویر واقع نگر در مورد هستی و خود انسان، پایهء نگاه به حقیقت انسانی و جنسیتی «زن» و جایگاه ونقش هستی شناسانه اوست.
۱ – خداوند حقیقت و كانون هستی و جهت زندگی ها و پاسخ چرائی ها و چگونگی های انسان. او حقیقت مطلق است و خیر وعدالت مطلق و بنیاد نهایی خیر و عدالت. حاكم و ربّی (پروردگاری) جهت حركت انسان است كه محكوم نیست؛ بی مانند و بی نیاز و محدود و یگانه است. او زیباست و زیبایی آفریدهء اوست . كامل است كه محكوم نیست؛ بی مانند وبی نیاز و محدود و یگانه است. او زیباست و زیبایی آفریده اوست . كامل است و دهنده و بخشنده و مهربان، از من به من نزدیكتر ، مهربان تر و آگاه تر.[xxiii]او در میان من و دلم فاصله است.[xxiv] او مرا با خودم آشتی داد و مرا با خودم آشنا كرد. او بهترین دوست است كه می دهد و نمی گیرد و پرورش می‌دهد و من هم محتاج انس و دوستی او هستم. ایفای نقش هستی شناسانه او فراتر از هر جنس است.
۲ – نیاز به رویش و فلاح بنیادی ترین باید حیاتی آدمیان (زنان و مردان) است.
این گونه است كه وقتی آگاه به آن بایدهای بنیادی و نیازهای عظیم انسانی خویش بودیم ، آن خودآگاهی كه محصول تفكر در خویش و در نیازهای عظیم درونی و استعدادهای خوی است؛ به ضمیمهء این شناخت های مبنا به شناخت ناب آرمان زندگی و ابعاد آن می رسیم.
۳ – عبودیت یا پذیرفتن خداوند به عنوان جهت زندگی، اصل بنیادین رویش انسانی
دوم
زن، مبانی عام انسان شناختی
برخی مبانی انسان شناختی نظرگیر مؤثر در استنتاج قواعد برنامه عمل زنان در توسعه عبارتند از:
۱ – آدمیان (زنان و مردان) در اصل هستی خویش، ظهور عینی خداوند و در اعماق وجودی خویش دارای كشش نسبت به مبدأ قدسی جهان. این همان « خود» یا فطرت الهی است. خور نسبت دار با كانون هستی، فراتر از انواع تجارب اجتماعی یا « خود رابطه ای».
۲ – رشدتنها كاركرد تام قابلیت ها واستعدادهای تكامل یافته نیست، بلكه هدف مبنا در پرداخت و نظریه پردازی زنان در توسعه « جهت دادن» به فرایند شكوفایی قابلیت های انسانی آدمیان است.۳ – فرایند پدیداری خود تا دوران بلوغ شامل پدیداری تشخیص هویت خود، احترام به خود، پدیداری گسترش خود و تصویر از خویش و نقش خود و نیز پدیداری سلوك مبتنی بر ضوابط تا مرحله خودباوری و خودتوانمندی تام.
۴ – هویت آدمی دارای دو وجه هویت فردی (خود گستردهء پیچیده در خویش ، دنیای بزرگ تر) و هویت جمعی (خود مرتبط و پیوسته با دیگران) است كه ترقی هویت آدمی به معنای سازندگی فردی به منظور سازندگی اجتماعی و مشاركت در سازندگی اجتماعی به منظور تربیت فرد و سازندگی فردی می باشد. وجود تحقق و گسترش در وجه یاد شده هویت ، مطلقاً فراجنسی است.
۵ – عدالت، اساسی ترین ارزش فردی و اجتماعی و معیار حضور زنده دین و احكام خدا و مدار ترقی پایدار خودتوانمندانه جوامع و منشاء اصولی چون اصل برابری هستی شناختی آدمیان اصل حق دسترسی برابر به امكانات زندگی و رشد، اصل برابری در برابر قانون، كاهش شكاف فقر وغنا.
۶ – تعالی خودی، وجهه درونی بالندگی یك تجربه عظیم دینی است كه حضور در عرصه مناسبات اجتماعی و تربیت جهان ها و مدیریت فرایند تغییر در چارچوب هر یك از نهادهای اجتماعی (مانند نهادهای خانواده، اقتصاد، آموزش و پرورش،حقوق و حكومت) و راهبری دگرگونی در چند و چون ارتباطات و مناسبات نهادهای یاد شده ، وجهه بیرونی آن شمرده می شود.
سوم:
مبانی شناخت دو جنس
در راستای نگاه هستی شناسانه مبنا، شناخت واقع بینانه دو جنس شكل می گیرد. گزاره های مبانی جنسیتی شامل آموزه های هستی شناختی و انسان شناختی ، ارزش شناختی ، روانشناختی و جامعه شناختی است و مشخصاً در دو حوزه روانشناسی و جامعه شناسی زن خود را نشان می دهد. برخی از این آموزه ها عبارتند از:
۱ – زن و مرد آفریده از یك اصل و حقیقت مشترك روبه آرمان بلند رشد و فلاح و دارای هویت انسانی و توانمند مشاركت در فرایند مدیریت تحولات و تغییرات فردی و اجتماعی (تربیتی و سیاسی).
۲ – اصل پیوند جویی و برقراری ارتباط، سازمان دهنده اصلی تجارب زنان بوده و برای دركشان از اهمیت به سزایی برخوردار است. تفاوت های جنسیتی ، ظرفیت های فردی، آسیب پذیری ها و توانمندی ها، ناشی از محیط اجتماعی و هنجارهای فرهنگی جامعه می شود. حس خودیت و فردیت زنان بیشتر ار مدران بر اسس روابط است. چنین عواملی موجب شكل گیری ویژگی های متفاوت در دو جنسیت می شود. به ویژه هنجارهایی كه بر روی پیوندجویی و حساسیت های بین فردی تأكید بیشتر دارد. كیفیت و چگونگی روابط گذشته، تأثیر بیشتری برفردیت و خودیت زن دارد. عزت نفس زنان، رابطه تنگاتنگی با چگونگی ارتباط ها دارد.
۳ – خصوصیات زنانگی و « هویت زنانه» مانند خصوصیات مردی برای مردان صرفاً ناشی از ویژگی های طبیعی « زن » است . به ویژگی هایی كه به گونه ای دیگر در «مرد» جمع می آید و بیانگر تفاوت هایی مكمل یكدیگر برای دست یابی مشترك و عینی به نیازهای همه جانبه زندگی مثبت و هدف رشد می باشد.
۴ – تبعیض های اجتماعی – تاریخی اعمال شده بر زنان و حس توانمندی های ترقی بخشی زنان، نمی تواند مبین حقیقت وجودی آنان در مقایسه با مردان باشد و نمی تواند وجه اتكایی برای برنامه ریزی مطلوب توسعه ای باشد.
قسمت سوم
زنان ، مبانی اندیشه اسلامی
۱ - سه نهاد خانواده ، اجتماع و حكومت ،‌مقتضی هویت ها، كاركردها و راهبردهای خاص توسعه ای و در تعامل با یكدیگر. نقش زنان و مردان در حیطه های یاد شده در جهت نظام بخشیدن به زندگی اجتماعی و تبیین آن مشخص و قابل تفكیك است.
۲ – حضور زن با هویت انسانی – جنسی، محدود به حوزه خانواده است و با هویت انسانی – مدنی در دو حوزه اجتماع و حكومت.
۳ – خانواده كانون توسعه مدنی با محوریت زن.
قسمت چهارم
زنان ، مبانی ارزش شناختی
شناخت های فلسفی درباره مقوله ارزش ها و حقوق در این قسمت مطرح می شود. مباحث علم فقه، علم اخلاق و حقوق ناظر به اصل احكام اخلاقی – فقهی در الگوی مطلوب آمده است.
۱ – منزلت آدمیان از زنان و مردان برآمده از كرامت انسانی آنان است. خداوند انسان را در پایگاه و منزلتی بلند آفریده است. انسان بودن ، خود مایه كرامت آدمی است. بر این مبنا جنسبت یكی از خصیصه های جانبی آدمیان است و در انسانیت وی دخیل نیست و نمی تواند تعیین كننده منزلت انسانی یا كرامت او باشد. هویت جنسیتی دخلی در منزلت انسانی و یا كرامت آدمیان ندارد.
۲ – محوریت ارزش های اصیل اخلاقی در نسبت با احكام حقوقی و فقهی ، در سنجش ارج منزلت و كرامت انسانی زنان و مردان و مناسبات آنان اخلاق ضامن نهایی خوشبختی است . احكام حقوقی در راستای ارزش های مزبور قواعد ناب خوشبختی اند.
۳ – آزادی عادلانه یا آزادی همراه با ملاحظه های عقلانی و اخلاقی، راهبر به زندگی مثبت (اختیار) خود و دیگران یك ارزش مبنای اجتماعی و مقوم هویت مدنی مردان و زنان تا مراحل تام تصمیم سازی در رده های مختلف فرد ، اجتماعی و حكومت است.
۴ – عدالت اساسی ترین ارزش فردی و اجتماعی و از زمره ارزش های مطلق ثابت. برابری فرصت دسترسی به رشدو به حقوق انسانی خویش و باور به برابری عادلانه خویش با دیگران ( آنچه را برای خودمی پسندد برای دیگران نیز چنان كند)، وضع نابرابری ها و تبعیض ها و برابری در برابر قانون، از مصادیق آن آموزه ثابت و مطلق می باشند.
۵ – سنجش اثرات عمل اصولاً فرا جنسیت، نسبت عمل با وسعت و توانایی و استعداد و با زمان،‌ شرایط و جایگاه آن و با سنت و حدود و ضوابط حاكم بر آن و با نسبت ها و انگیزه ها است. سعی (نسبت عمل با زمان) و اعتدال (نسبت عمل باحدود و احكام) سه خصلت عمل صالح و رفتار شكوفاست.
۶ – عمل های برابر در ارزش برابر نیستند. ارزش عمل وابسته به جهت و انگیزه و درك روابط عمل و كیفیت و شكل هماهنگ امور است. تفاوت جهت ها و انگیزه ها، تفاوت درك ها از رابطه عمل ،بركیفیت و شكل عمل اثر می گذارد.جهت عمل نیز اصولاً مقوله ای فراجنسیتی است . احساس سنگینی حدود و آداب ایرانی به خاطر سطحی بودن در مرحله انگیزه و جهت درك روابط وسیع عمل است.
۷ – « خود ارتباطی» زنان قابلیت بنیادین آنان برای حضور محوری در عرصه تعلیم و تربیت و وجوه فرم افزاری مدیریت انسانی.
۱۴ منطور از بنیادین شمول الگوی مورد نظر بر همه سطوح ذهنی و عینی رویكرد استراتژیك و در راستای الگوی كلان تحقیق و توسعه ملی و فراگیر همه حوزه های ادراكی مؤثر بر تحقیق و توسعه و تعلیم و تبربیت همچنین شامل از مبانی نظری تا اهداف و اصول تا راهبردها و روش های عملی ، می باشد.
۵ در بر داشتن همه نقش ها در همه سطوح و در ادوار مختلف زندگی زن در ابعاد مختلف.
۶ برخاسته از آموزه ها و ارزش های مكتب مقدس اسلام.
۷ در راستی الگوی كلان تحقیق و توسعه ملی و بر اساس روش شناخت و تحقیق مناسب هر كدام از حوزه های معرفتی
۸ تناسب با مقتضیات زمان یعنی توجه به تحولات اجتماعی و رشد و پیشرفت علم و تكنولوژی (روزآمدی).
۹ به گونه ای كارآمد ودارای نقطه اثر عینی در تحقق عادلانه خودتوانمندی آحاد جامعه انسانی در تأمین سعادت وتوسعه انسانی و پایدار.
۱۰- پژوهش دردو مرحله یك مرحله به انجام رسیده از سوی نگارنده در مركز امور مشاكرت زنان در سال ۱۳۸۰ و پژوهش تفصیلی تر دردست انجامی كه پس از این در توضیح و بازبینی منشور ارائه می گردد.
۱۲ – از جمله نگا: احمد، آكوچیان ؛ نظریه دین شناختی تحقیق و توسعه تهران؛ ۱۳۸۰ سازمان مدیریت و برنامه ریزی.
۱۳ – به ویژه تأكید بر فرایند تدوین آرمان ، علایق ، اهداف ، اصول و سیاست ها و راهبردها.
۱۴ – آنچه را می توان از دین انتظار داشت و دین خود پاسخگوی آن است.
۱۵ – ثبات كامل در موقعیت های مختلف.
۱۶- كلام امام علی (ع)، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ : « یا ایها الناس ان احق الناس بهذاالامر (الولایهٔ و الخلافهٔ) اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله فیه»
۱۷- آموزه ها و ارزش های مشروط محدود و مقید به حدود خاصی هستند كه در محدوده حدود خود صادقند و پایدار و بیرون از آن برقرار نخواهند ماند. مانند موضع عملی قرآن كریم در باب تعدد زوجات و یا حكم ازدواج موقت در آموزه های اولیاء معصومین(ع) به عنوان قواعد تعیین موضع اجتماعی منوط به مصالح اجتماعی (رعایت اصل عدالت، مصالح روانشناختی اجتماعی... با تشخیص مدیریت اجتماعی)
۱۸- آموزه ها و ارزش هایی كه در بستر زمان دگرگون می شوند و اعتبارشان تاریخی است و در زمان خود اعتبار داشته اند. مانند تعابیر امام علی (ع) در تحلیل زنان عصر خویش (نقص عقل) و نهی از مشاركت و مشاورت با آنان در امور) كه ناظر به زنان دوره آن بزرگ است. تعابیری كه امام مثل آن را درباره مردان عصر خویش نیز به كار برده است.
۱۹- آیه سوم سوره نساء « فان خفتم الا تعدلوا فواحدهٔ» اشاره به همین نسبت سلسله مراتبی آموزه ها دارد.
۲۰- نگاه كنید به تعابیر امام علی (ع) درباره مردان روزگار خویش مانند: نهج البلاغه ؛ خطبه ۲۷ « یا اشباه الرجال و لا رجال ! حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال...» ای مرد نمایان نامرد! ای كودك صفتان بی خرد كه عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد!... خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون و سینه ام از خشم شما مالامال است!...
۲۱- « نحن اقرب الیه من حبل الورید» ( ق ۵۰/آیه ۱۶).
۲۲- ان الله یحول بین المرء و قلبه» (انفال ۸/آیه ۲۴)
۲۳ - « الرحمن الرحیم... رب العالمین» (فاتحه الكتاب) / آیه ۱و۲).


احمد آكوچكیان
منبع : بنياد انديشه اسلامي