دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آن کمدی های محبوب


آن کمدی های محبوب
● نور، صدا، حرکت: به یاد ماندنی ها!
۱) حیف شد که کمدی «برادران مارکس» دنباله ای نداشت و در خود تمام شد. کمدی آنان، متأثر از تاریک اندیشی طنزآمیز نویسندگان شرق اروپا، متولد شد و در نهایت، آیینه تمام نمای بلبشوی قرن بیستم شد. آنان با شگردهای ساده اما کارآمد، بیهودگی جهان معاصرشان را بازگو کردند. همانطور که می دانید آنها سه تن بودند که یکی شان در فیلم ها، اصلاً حرف نمی زد یعنی نقش آدمی را داشت که قادر به حرف زدن نبود. در یکی از سکانس های درخشانشان، آنان خودشان را جای سه فضانورد روسی جا زدند و برادری که نمی توانست حرف بزند پشت تریبون قرار گرفت. خب! چه می شود کرد باید کاری می کرد وچون همه سخنرانان، قبل از حرف زدن، از لیوان آب بغل میکروفون می نوشند، او هم شروع کرد به نوشیدن. هر بار که لیوان را به دهان می برد حاضران کف می زدند و کل سخنرانی او، صرف نوشیدن آب شد. واقعیت امر این بود که مردم، اصلاً دنبال خاطرات فضانوردهای روسی نبودند فقط می خواستند عکس بگیرند و تشویق کنند. فقط همین!
۲) مردم نسبت به یک کمدین چه نظری دارند اغلب همه ما فکر می کنیم که همه زندگی آنان غرق در خنده و شادی است و هر حرفی که می زنند برای خنداندن ماست. جری لوییز در یکی از همین فیلم ها، در نقش کمدین مشهوری ظاهر می شود که خبرنگارها دوره اش کرده اند و دائم سؤال می کنند که چرا غمگین است و او هم معصومانه جواب می دهد برای مرگ عمه اش! صدای خنده خبرنگارها فضا را پر می کند. جری مظلومانه می گوید: «اما راستش را گفتم. من واقعاً دوستش داشتم!» و خبرنگارها شروع می کنند به کف زدن و روی دست بلندش می کنند! این سکانس، بارها در فیلم های مختلف، مورد تقلید قرار گرفته [در فیلم های خنده دار ایرانی هم به کرات] و احتمالاً شما، نمونه های دست دوم را بیشتر دیده باشید تا نسخه اصلی را با حضور جری لوییز.
۳) در سکانسی از هجویه ای که بر «دزد دریایی سیاهپوش» [با بازی اروین فلین] ساخته شد باب هوپ وارد یک کافه قرن هجدهمی می شود که پر از آدم های خطرناک است و خطرناک ترین آدم، کاپیتان یک کشتی دزدان دریایی است که به باب هوپ توصیه می شود به او نزدیک نشود. باب هوپ می پرسد: «یعنی یارو چقدر خطرناک است » و قبل از اینکه جوابی بشنود، در کافه باز می شود و ملوانی با ظاهر آشفته وارد کافه می شود اما قبل از اینکه از بغل کاپیتان رد شود با گلوله طپانچه سر پر او کشته می شود. باب هوپ می گوید: «بله! جوابم را گرفتم!» اما طرف مقابل اضافه می کند: «کاپیتان الکی به کسی شلیک نمی کند. دلیل داشت!» هوپ دلیل را می پرسد. طرف می گوید: «آن یارو پایش را روی سایه کاپیتان گذاشته بود!»
وودی آلن یک بار گفته بود: «اگر در یک جزیره بی سکنه در اقیانوس آرام گیر افتاده بودم و به من می گفتند از همه دارایی های دنیا، چه می خواهی من مجموعه فیلم های باب هوپ را انتخاب می کردم تا مثل رابینسون کروزئه، کارم نشود نگاه کردن به دریا و جنگل و عمر را تلف کردن!»
۴) در سکانسی از «عشق و مرگ» ساخته وودی آلن [که هجویه ای است بررمان «جنگ و صلح» و بازسازی مشهور سینمایی اش]، ما شاهد جبهه جنگ میان روس ها و فرانسوی ها هستیم. روس ها علیه ناپلئون می جنگند. در رمان، این صحنه موبه مو وجود دارد فقط وودی آلن دیالوگ های فرمانده روس ها را عوض کرده است. در رمان، فرمانده روس درباره ملیت و کشور و افتخار و تزار حرف می زند اما در فیلم آلن، فرمانده می گوید: «آیا شما می خواهید لباس های فرانسوی تن تان کنید » افراد داد می زنند: «نه!» فرمانده می گوید: «آیا شما می خواهید غذای روسی را با سس فرانسوی بخورید » افراد داد می زنند: «نه!» بعدش فرمانده فرمان می دهد: «پس پیش به سوی افتخار و سربلندی!» افراد، حمله می کنند!

[یزدان سلحشور ]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید