دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


اخلاق کار


اخلاق کار
گفت وگو با دكتر سیدحسن حسینی
● برای شروع بحث می خواهم خواهش كنم قدری راجع به بحث «اخلاق كار» و احتمالاً شمول و تبعاتی كه در بردارد بفرمایید و اینكه بحث «اخلاق كار» از كی بیشتر مورد توجه بوده است؟
بگذارید پیش از ورود به این پرسش، مقدمه ای درباره «كار» طرح كنم. «كار» جوهره فكری و عملیاتی انسان در محیط طبیعی و اجتماعی است. انسان به واسطه فعالیت اندیشه وعملیات جوارحش توانسته كار كند وبا تغییر محیط پیرامونی، شرایط بهتری برای زندگی اش فراهم بیاورد. مفهوم كار در دو دوره طولانی حیات انسان یعنی آن زمان كه بدون هیچ دخل و تصرفی در طبیعت به جمع آوری خوراك می پرداخته و دوره بعدی كه برای تأمین مایحتاج غذایی اش شروع به مهاجرت می كند، مفهوم ساده ای بوده است، اما از وقتی «ابزارسازی» در كنار این نوع زندگی، ظاهر می شود، این مفهوم را با تغییراتی مواجه می كند. در واقع ابزارسازی آدم ها را در دو سو تقسیم بندی می كند؛ افرادی كه فقط روی زمین كار می كنند و عده ای كه امكانات و ابزارهای كار روی زمین را فراهم می كنند. این عده همان صنعتگران یا پیشه وران بودند. از طرفی جامعه انسانی وقتی گسترش می یابد خود به خود تقسیم اجتماعی كار نیز توسعه پیدا می كند. به تدریج با توسعه جوامعی كه به صورت خانوادگی و خویشاوندی زندگی می كردند نماد حكومت ظاهر می شود. و در نهایت به دوران پیدایش صنعت جدید می رسیم كه با ماشین بخار آغاز می شود و تحول عمده ای را در مفهوم كار و تولید ایجاد می كند. این تحولات از یك سو و گستردگی جمعیتی زمین دست به دست هم دادند و دنیای جدید را به وجود آوردند كه به دنبال خود تبعات، مفاهیم و مشكلات خاص خود را داشت و باز در پاسخگویی به این تحولات و تبعات، جامعه شناسی به مفهوم جدید خود قد علم می كند.
اما یكی از دغدغه های ابتدایی جامعه شناسان بنیانگذار، وضع جامعه پیش از دوران سرمایه داری و صنعتی در مقایسه با دوران مدرن است. یكی از این جامعه شناسان، «امیل دوركیم» فرانسوی است كه مشخصاً پایان نامه و رساله دكترای خودش را معطوف تقسیم كار اجتماعی در جامعه بشری می كند و بررسی این موضوع را در جامعه صنعتی مدنظر قرار می دهد.
واقعیت این است كه تحول عظیمی در سامانه های كار بشر چه به لحاظ فكری و چه به لحاظ فعلی در دوران مدرن ایجاد می شود. آدم ها كه تا پیش از دوران صنعتی شدن به لحاظ حرفه ای، مشابهت های زیادی با هم داشتند در حوزه های كاری متعددی جای می گیرند و همین تقسیم نوین كار اجتماعی، تحولات فكری و ارتباطی را در جامعه صورت بندی می كند. البته در كنار امیل دوركیم، «ماركس وبر» آلمانی نیز وجود دارد كه بویژه در حوزه «بروكراسی و سیستم اداری» نظراتش را بیان می كند.
به طور خلاصه باید بگویم آنچه ماحصل زندگی مدرن بشر است این كه افراد با برخورداری از آموزش هایی كه عموماً بیرون از خانواده صورت می گرفته، امكانی را برای خود و جامعه فراهم می كردند كه در آن، همزمان با خدماتی كه به جامعه می دهند خدماتی را نیز از جامعه گرفته و به زندگی خود ادامه دهند. از مشخصه های دوران جدید، سازمان بندی پیچیده جامعه بشری در سازمان های كاری است. ببینید، كسانی هستند كه كار دستی می كنند، كسانی كار فكری یا مجموعه ای از این دو اما حضور این عناصر در سازمان اجتماعی به نام كارخانه، اداره و... چرخه آن كار را به پیش می برد. در واقع آدم ها در شرایط جدید با همكاری سلولی و اجزایی، امكان فراهم شدن یك هدف از یك سازمان كاری را محقق می كنند.
اما درباره سؤال شما كه از كی بحث «اخلاق كار» مطرح می شود به نظر می رسد اخلاق كار با ظهور جامعه بشری می توانست مطرح باشد اما در جامعه مدرن، «اخلاق كار» از ویژگی و اهمیت بیشتری برخوردار است. ما می توانیم این تعریف ساده از «اخلاق كار» را ارائه كنیم كه فردی كه در یك جایگاه شغلی قرار می گیرد:
۱) صلاحیت انجام آن كار را داشته باشد
۲) بخواهد و بتواند این كار را در چارچوب تعریف شده انجام دهد. بنابراین اگر این دو شرط مترتب بر افراد شاغل باشد «اخلاق كار» به صورت مطلوبی رعایت می شود.
فكر می كنید بحث «اخلاق كار» تا چه حد معطوف به «جامعه» و «روابط اجتماعی» است؟ یك فرد به تنهایی وزن بسیار كوچكی در برابرغول پیچیده روابط كاری دارد و این روابط اگر شاكله «اخلاق مداری» نداشته باشد معلوم است كه فرد نخواهد توانست در این سیستم تأثیرگذار باشد.
این كه قوانین و مقررات تا چه حد می تواند به اخلاق كار كمك كند، قطعاً رابطه و تعامل بسیار پررنگی بین این دو سویه جریان دارد. اما در كنار قانون و مقررات همان طور كه عرض كردم بایدبه فرد متذكر شویم كه از تو چه می خواهیم و آیا او قادر به انجام آن كار است یا نه. برای اینكه امر فوق محقق شود لازمه اش ایجاد سلسله مراتب مطلوب تخصص در سامانه كاری است. مثال می زنم. در یك كارخانه خودروسازی توجه ما به مدیر كارخانه معطوف به این قضیه است كه آیا او اصلاً مدیریت می داند یا نه اما جنس نگاه ما به مدیریت فنی این كارخانه متفاوت است و مثلاً نمی توانیم مدیریت این بخش را به فردی كه در علوم انسانی تحصیل كرده واگذار كنیم.
توجه كنید كه وضع قوانین و مقررات مطلوب با این كه شرط لازم است اما در كنار آن باید از مجریان متناسب با همان قوانین و مقررات استفاده كرد. به عنوان نمونه سامانه های پاداش و تنبیهی كه در نظام اداری و تولیدی در نظر گرفته می شود در واقع اعمال نظارت سازمان بر افراد كاری خودش است. در واقع یك سازمان با چنین سامانه هایی می خواهد جمع را مورد خطاب قرار دهد و بگوید كسانی كه به «اخلاق كار» بهای بیشتری می دهند خود به خود از بهره و پیشرفت بیشتری برخوردار خواهند بود و بالعكس.
● اگر این سیستم درست عمل نكند چه؟
بخشی از این مسأله برمی گردد به این كه قوانین و مقرراتی كه وضع شده متناسب با فضای این سامانه نبوده، به عبارت دیگر ما باید بدانیم كه این سامانه را برای چه به وجود آورده ایم. معمولاً صورت نامطلوب كار هم از دورن و هم از بیرون سازمان ناشی می شود. مثلاً یك سری ناهنجاریها و مشكلات در مجموعه جامعه وجود دارد واین نگرانیها توسط كاركنان به درون سازمان حمل می شود. این نگرانی خود به خود در كیفیت و كمیت كار، محیط كار و... تأثیر می گذارد. پس وقتی شرایط و تعهدات كاری به خوبی رعایت نمی شود این مسأله لزوماً به مفهوم این نیست كه كاركنان آن سامانه، غیراخلاقی رفتار می كنند بلكه این امكان وجود دارد كه اتفاقاً این افراد، اخلاقی باشند اما به دلیل فشارهای بیرونی از حیز انتفاع و جایگاه بهره وری می افتند.
● تصور می كنم «منفعت طلبی افراطی» از عواملی است كه بنیان «اخلاق كار» را سست می كند. این طور نیست؟
جامعه ما جامعه كاملاً صنعتی شده و مدرن نیست. ما جامعه درحال گذاری هستیم، نه این و نه آن. وجهی كه این جامعه به خود می گیرد این است كه در كسب مطلوب ها و منافع، قاعده های خاصی غلبه ندارد كه براساس آن قواعد، افراد به سود و منافعی برسند و اتفاقاً در بطن همین ناهماهنگی ها و تضادها، بسیاری از تفاوت های اقتصادی و اجتماعی در میان افراد پدیدار می شود.
برای این كه انسان موجودی است كه مشاهده و مقایسه می كند. می بیند عده ای با صلاحیت ها و توانمندی هایی حداكثر درحد صلاحیت های او از یك سری امكانات بسیار وسیع برخوردار هستند. از طرفی برخورداری آنان از این امكانات از یك چارچوب قاعده مند و قانون مدار برخوردار نیست. رفت و برگشت مداوم این پدیده در ذهن افراد باعث می شود آنان در دسترسی به اهداف، مقام، پول و دركل وسایل و امكانات مشروع از شیوه های نامشروع و میان بر استفاده كنند.
اگر در یك سامانه اداری مبنای ارتقای افراد، صلاحیت ها، خلاقیت ها و فعالیت های كاركنان باشد، افراد خودبه خود سعی می كنند درحوزه صلاحیت ها و توانمندی هایشان با هم رقابت كنند. اما در صورتی كه مبنای ارتقا، پست گیری و به تبع آن دسترسی بیشتر به امكانات بالقوه و بالفعل مالی، تملق گویی و چاپلوسی باشد، در این صورت مردم دو دسته خواهندشد؛ یا تن به تملق خواهندداد یا نه.
● رابطه «تحصیلات و اخلاق كار» را چگونه ارزیابی می كنید؟
شاید در نظر اول چنین به نظر برسد كه این رابطه، تعاملی مثبت و مستقیم است. اما من همین چند روز پیش پژوهشی از یكی از جامعه شناسان ایرانی را می خواندم كه طی آن ایشان به این نتیجه رسیده بودند كه متأسفانه در جامعه ما بالارفتن میزان تحصیلات با تعهد اخلاقی در روابط كاری، رابطه معكوسی دارد.
یكی از دلایل موضوعی كه اشاره كردید این است كه افراد واجدتحصیلات دانشگاهی، ذهن ریاضی تر و منطقی تری دارند و بنابراین زودتر فضای اجتماعی دستشان می آید و می فهمند كه در جامعه و سامانه ای كه درآن قراردارند شرایط ارتقا و اكتساب امكانات به چه صورتی است.
وقتی یك فرد در یك سامانه ناسالم اداری قرارگرفته باشد می داند كه اگر سالم رفتار كند نه تنها پیشرفت نمی كند بلكه موجب پسرفت او خواهدشد. پس این افراد، «اخلاق مداری» را در چارچوب «وضع موجود» تعریف می كنند كسانی هم كه این گونه رفتار نمی كنند شاید به این دلیل است كه از شرایط نامطمئن تری در محیط كار برخوردارند، مثلاً مدرك تحصیلی پایین وبه تبع آن نفوذ پایین تری دارند.
حسن فرامرزی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید