دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

جهان‌شناسی در تیمائوس


جهان‌شناسی در تیمائوس
هرگاه که افلاطون به بحث درباره قلمروی مثل مورد نظرش می‌پردازد، دنیایی از مفاهیم مابعدالطبیعی را با بیانی شعرگونه ارائه می‌دهد.
برای مثال در فایدروس می‌گوید «هستی راستین که نه رنگ دارد و نه شکل و نه می‌توان آن را لمس کرد، فقط به دیده خرد که ارابه‌ران روح است درمی‌آید و دانش‌های راستین گرداگرد آن قرار دارند... هر روحی... عدالت، خویشتنداری و دانش‌های راستین را می‌بیند، نه دانش‌هایی را که مخلوقند و بعدا پدید می‌آیند و در مورد هر چیز به نحوی دیگرند و ما آدمیان آنها را دانش‌های راستین می‌پنداریم، آنچه او می‌بیند راجع به خود حقیقت است. ولی اگر کسی این نظریه را از محدوده ریاضیات به دیگر حوزه‌های دانش بسط دهد به‌زودی پی می‌برد که معنایی قابل فهم از آن درنمی‌آید.
براین اساس می‌توان گفت که فی‌‌المثل هر انسان یا هر اسبی روگرفت ناقصی از صورت مثالی نوع خود است. ولی (به قول سقراط در جمهوری) بی‌معناست اگر بگوییم تمام تخت‌های موجود روگرفت‌هایی هستند ناقص از آن تخت مثالی «که فی‌نفسه وجود دارد و خدا آن را ساخته است». نظریه مذکور و وقتی از اشیای ملموس، به ارزش‌ها بسط می‌یابد از این هم بی‌معناتر می‌شود، زیرا متذکر می‌گردد که عدالت و زیبایی موجود در دنیای طبیعی ناقص است و نوع کامل آنها را باید در صورت مثالی‌شان فهم کرد.
ولی دستورالعمل افلاطون برای رستگاری، رو کردن به عشق و استغراق در خیر مطلق است که آنها را جدا از همه تجسمات و مظاهر مادی می‌داند.
ولی این اندیشه را نمی‌توان با عرفان مذهبی منطبق دانست که سلوک در آن بر پایه احساس است و سالک با نیرویی روحانی احساس وحدت می‌کند. شاید افلاطون را بتوان با توجه به تعالیم باطنی‌اش عارف به شمار آورد، ولی بنیاد اندیشه در مکالمات بر حول وحدت عاطفی با خدایی شخصی نیست، بلکه براساس تفکر در مثل مطلق است. اکثر خوانندگانش برای فهم این موضوع که مقصود از زیبایی، عدالت و خوبی مطلق چیست تحت تاثیر فصاحت کلام وی قرار گرفتند. قابل توجه است که هرگاه افلاطون سعی می‌کند مفهومی خاص به نظریه‌اش بدهد، لازم می‌بیند به ریاضیات رو کند. سقراط در «جمهوری» اظهار می‌دارد که مطالعه ریاضیات «اگر روح فیلسوفی آنرا دنبال کند و نه فردی کاسب» ساده‌ترین طریق برای «شناخت حقیقت و هستی است... روح را وادار به تعقل درباره عدد مطلق می‌کند و آنگاه اشیای مرئی و محسوس را به عنوان دلیلی برای شناخت حقیقت نمی‌پذیرد».
در واقع «استفاده صحیح از آن به آسانی روح را به سمت هستی [راستین] می‌کشاند»، ولی متاسفانه فایده عملی آن در کسب و کار سبب شده است تا به بیراهه درافتد. در «فیلبوس»، اشکال هندسی به واقع با زیبایی آرمانی یکسان دانسته شده‌اند. سقراط در این رساله می‌گوید: «مقصودم [از زیبایی شکل‌ها] اگر بتوانی دریابی، خطوط راست و دایره‌هاست، یا اشکال مسطح و سه‌بعدی‌ای که از آنها و با استفاده از نقاله و خط‌کش و گونیا پدید می‌آیند؛ به اعتقاد من [این نوع اشکال] برخلاف دیگر چیزها زیبایی‌ای نه نسبی که جاودان و مطلق دارند».
نظریه مثل در آخرین مکالمات، به خصوص در تیمائوس بسط می‌یابد و به صورت دیدگاهی جهان‌شناختی مطرح می‌شود. افلاطون عالم را متشکل از سه عامل اساسی می‌داند: ماده اولیه که در اصل جریانی بی‌شکل و نامنظم دارد، فعالیت تکوینی قدرت الهی و مثلی که خدا از آنها به صورت الگوهایی برای شکل دادن به جهان استفاده کرده است. نقایص و «زشتی‌ها و بی‌نظمی‌ها و بیدادگری‌هایی که در زیر آسمان پدیدار می‌شود، زاده جنبی جسمانی جهان است و منشا همه آنها کیفیتی است که جهان پیش از آنکه نظم کنونی را بپذیرد، داشته است و همین جنبه را به موجودات زنده نیز می‌بخشد... در این هنگام خدا که سازنده جهان است برای اینکه جهان به کلی از هم نپاشد دوباره بر سر آن برمی‌گردد و عنانش را به دست می‌گیرد و جهت حرکتش را برمی‌گرداند و آن را بر مدار نخستین قرار می‌دهد... و آشفتگی‌هایش را به پایان می‌رساند و به این ترتیب از نو به آن جوانی و جاودانی می‌بخشد.
در رساله تیمائوس به تفصیل درباره ستاره‌شناسی و پیکرشناسی (فیزیولوژی) صحبت می‌شود، عالم که زمین مرکز آن دانسته می‌شود مورد بحث قرار می‌گیرد، ستارگان و سیارات به عنوان موجوداتی روحانی معرفی می‌شوند و گزارشی مطول و خیالی در مورد اهداف اخلاقی خدا از طرح جسم آدمی ارائه می‌شود، خدا اساسا ریاضیدان دانسته می‌شود و اکثر اشیای طبیعی دارای شکل هندسی، به خصوص مثلثی قلمداد می‌شوند.
دکتر محمد بقایی‌ماکان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید