دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ناموس هستی


ناموس هستی
پدیدۀ وحدت هماهنگی, همانندی وهمگرایی در رفتار ها وروابط بخش های آفرینش, از اولین مؤلفه های تئروی" صنعت حیات" است. این پدیدۀ حیاتی در تابلوهای بسیاری متجلٌی است که بعضی از این تصاویر مکشوف است وآن را هر کس با چشم عادی در حرکت ورفتار رستنی ها وحیوانات وطبیعت می تواند ببیند, وبرخی دیگر از این تصاویر, با چشم عادی قابل مشاهده نیست, وباید آن را دانشمندی یا کسی که به ابرازهای خاصٌ آن مجهزٌ است مورد مگالعه ومشاهده قرار دهد.در این جاست که ما از دعوتگران مسلمان می خواهیم که اندکی صبر کرده با ما در گلگشتی به سرزمین علم همراه شوند, تا در سطور آفرینش حرف ها وواژهای" برنامه ریزی" را با خوانایی تمام مورد مطالعه قرار دهند.بی شک از بارز ترین آنچه که این رفتار های همانند نشان دهندۀ آن است, پدیده ای است که نظریه پرداز معروف دعوت اسلامی, که بعضی دانشمندان اسلام آن را "پدیدۀ همبستگی" می دانند, وبه کار بردن تعبرات دیگری چون: " تبعیت" یا " تلازم" یا " انتساب" یا" محوریت" را نیز برای آن مجاز می داند.خلاصۀ آنچه که پدیدۀ همبستگی در هستی به دست می دهد, این است که : بعضی از بخش ها وپرزۀ های آفرینش در مدار بخش ها ومجموعه های دیگری می چرخند که از آها برگزیده تر ونیرومند ترند, به نحوی که این بخش های نیرومند, مرکز ومحور آن بخش پیرامونی تابع خود به حساب می روند, یا به تعبیری دیگر کانون تجمعی هستند که مخلوقات دیگری پیرامون آنها جمع می شوند, واین کانون ها برای مجموعه ها وبخش های ضعیف چون پناه گاهی هستند که وابستگی آها به این مرکز قوی آنها را از نابودی واضمحلال نجات می دهد.این است همان قانون وسنتی که ساختمان هستی بزرگ در کل تا کوچکترین اجزای آن که اتم است بر مبنای آن استوار است, وما در این جا این دو مثال غیر متناهی در بزرگی وکوچکی که براساس معیارهای ما, ونه لزوما در واقعیت امر , دو نمونه از بزرگترین وکوچکترین هیند, مورد بررسی قرار می دهیم. اگر در این دو نمونه, یعنی هستی بزرگ در یک طرف, واتم در یک طرف دیگر, تعمق کنیم, در می یابیم که هر دو را یک نظم ونسق به هم پیوند می دهد,وبر هر دو یک نظام واحد حاکم است. اگر ما راستی ودرستی قانون همبستگی ووحدت اجزا وواحد های این دو نمونه را مورد لحاظ قرار دهیم, تصور مخلوقات غیر قابل احصای دیگری که در میان دوطرف ایندو مقولۀ بزرگترین وکوچکترین قرار دارند وهیچ نیروی دیگری جز خدای بزرگ نمی تواند آنها را شمار کند, مخلوقاتی که از عین این قانون واین سنت پیروی می کنند وبشر نیز یکی از آنهاست – بر ما آسان می شود.
● اما هستی در کل
برای همه معلوم است که , مدیر رصد خانۀ کالیفرنیا در یک برنامۀ علمی تلویزیونی, آنچه را که او ویارانش از دانشمندان نجوم در بارۀ چگونگی ساختمان هستی کشف کرده اند, تشریح کرد, او در این برنامه گفت: آنچه که ما با چشم مجرچ یا تلسکوپ های کوچک در فضای بیکران هستی به صورت ستارۀ ها وسیارات پراگندۀ ای می بینیم, وتصور می کنیم که همۀ آنچه در هستی وجود دارد همین هاست,در واقع امر بخش بسیار کوچکی از حقیقت هستی را به نمایش گذاشته اند, زیرا رصد خانه های بزرگ در دهۀسی از قرن بیستم نشان دادند که کائنات متشکل از آجر هایی است که بعضی روی بعضی دیگر قرار دارند, واین آجر ها در شش جهت با چنان تسلسلی که هرگزپایانی ندارد مکرر در مکرر چیده شده اند, وعظمت خلقت تا جایی است که مثلا یک کهکشان بزرگ ونیرومند را که کانون یا مرکز تجمع کهکشان ها وستاره های دیگر ضعیف تر وکوچک تر از آنند تشکیل می دهد.دانشمندان نجوم برای این مجموعۀ بزرگترکه خود یک قالب آجر از آجرهایی بی نهایت بنای هستی را تشکیل می دهد, نام ( خوشۀ فلکی) را برگزیده اند, وبه هر میزانی که این ستارگان از مرکز دور ودور تر شوند, حجم وضخامت آنها کوچک وکوچکتر می شود تا جایی که به نوعی خلأ در فضا می رسیم, وباز به دنبال آن در این ساختار کلٌی خوشه های نجومی همانند دیگری از تمام جهات ششگانه عرض اندام می کنند. یک دانشمند امریکایی اضافه می کند: در اوساط دهۀ هشتاد آن گاه که نیروی رصد خانه ها به مراتب مضاعف گردید ما دوهزار وشش زوایای آن تهیه کردیم , از مشاهدۀ مجموعۀ این تصاویر, این حقیقت برای ما روشن گردید که هر مجموعه از خوشه های نجمی به نوبۀ خود بر محور یک خوشۀ دیگر از آنها که از دیگران نیرومند تر است وبه عنوان مرگزی برای آنها به شمار می رود, گرد آمده اند, وتجمع خوشه ها در نزدیک این خوشۀ نیرومند مرکزی, نسبت به مسافت های دور تر بیشتر وپر حجم تر است , وهرچه از آن دور شویم , تراکم وضخامت خوشه ها هم کم وکمتر می شود.او اضافه می کند: ما این پدیده را " مجموعۀ خوشه ای هستی" نام نهاده ایم , و هنوز هم براین باوریم که این مجموعه های خوشه ای بی نهایت, در واقع آجرهای بنای آسمان اند, تصاویر ما نشان دادند که این آجر ها در همۀ جهات شش گانه هستی بر یک گونه, وبا بافتی همانند, وهندسۀ متناظر, نه پراگنده ومتفرق توزیع شده اند ... مشاهدات ما نشان می دهد که هنوز هم به صورت پیوسته, خدای متعال خوشه های بی شمار دیگری را در یک مقیاس منوازن می آفریند, هستی در حال توسعۀ مستمر است دارای بار الکتریکی مثبت است, وکائنات در حال تمدد می باشد.
● عناصر متعدد و همبستگی واحد
ام " اتم " در طرف دیگر, مخلوقی است به عین شیوه ونمونۀ فوق الذکر, میکرو سکوپ های الکترونی قوی در اواخر دهۀ هشتاد " اتم" را در معرض مشاهدۀ بشر گذاشتند, در حالی که بشر به ساختار اتم نوعاً آشنایی پیدا کرده بود, مشاهدات به صورت غیر قابل انکاری نشان دادند که " اتم" متشکل است از یک هستۀ نیرومندی که دارای بار الکتریکی مثبت است, وبسیط ترین انواع آفرینش که عبارت از: گاز هایدروجن است وهستۀ آن مرکٌب از یک پروتون می باشد, دارای بار الکتریکی منفی است که الکترون نامنیده می شود وبر محور آن حرکت کرده وبه آن سخت وابسته است. پس اگر هستۀ اتم دارای دوپروتون باشد , این بدان معنی است که ما در برابر عنصر دیگری قرار داریم که " هیلیوم" نامیده می شود, وبه دور هستۀ آ« دو الکترون پشتیبان همدیگر می چرخند, وخدای متعال تمام عناصر را از گاز ها وفلزات ومعادن تا دیگر پدیده ها با همین شیوه وطبق عین نظام آفریده است, الکترون ها در تساوی تمام باعدد پروتون ها بر محور هسته می چرخند, وآنچه که در هسته اتم هر عنصری از این مخلوقات قرار دارد " عدداتمی" نامیده می شود. علمای فیزک عدد اتمی همۀ عناصر را شناسایی نموده وآن را در ترتیب تصاعدی خود طبق جدولی که آن را " جدول دوره ای عناصر" نامیده اند مرتب کرده اند,مثلاً عدد اتمی کاربون (۶) واز اوکسیجن (۸) والمونیم(۱۳) وکالسیوم(۲۰) وسیماب جیوه (۸۰) است .. وهمین طور عدد اتمی دیگر عناصر .... اینها اطلاعاتی است که هم اکنون شاگردان بخش های علمی در مدارس ثانوی آنها ذا حتی با تفصیل بیشتر می دانند.
● رفتارهای بشری همانند حرکت اتم است
تصویر آجرهای کهکشانی سازندۀ هستی که در فوق بدانها پر داختیم , به وضوح نشان می دهند که " همبستگی" در ساختار هستی, یک حقیقت حیاتی ریشه دار وجوهری است, واز این جهت ممکن است عین این قاعده را بر روابط بشری وانتظار تبعیت وپیروی بعضی از بشر برای بعضی دیگر از آنان که قوی تر ونیرومند تر از دیگران هستند, تعمیم داد. انسان های نیرومندحکم کانونها ومحورهایی را دارند که انسان های ضعیف تر از خود را می چرخانند,واین حقیقتی است که تاریخ جامعۀ انسانی آن را به روشنی تمام نشان داده وعصر کنونی ای که در آن زندگی می کنیم, نیز مؤید آن است. از این رو بر دعوتگر مسلمان واجب است تا در جامعه جایگاه محوری ای را احراز نماید, تا ولاء وهمبستگی دیگران را به مدار خود بکشاند. این نتیجه گیری برای ما در تفهیم تئوری" صنعت حیات" بسیار مهم است, بنا بر این باید بر رویآن محکم دست گذاشت تا آن را به معنای دیگری که بعداً به نتیجه گیری آنها خواهیم پرداخت, پیوست کنیم.اما در همان حالی که ما می رویم تا معنای دیگر پیوسته با این معنی را کشف کنیم , بی مناسبت نخواهد بود, اگر در برابر معنای فرعی دیگری که در پدیدۀ همبستگی میان مخلوقات نهفته است, درنگی کوتاه داشته باشیم.
▪ معنی اوٌل:همبستگی در طبقه بندی های مختلف جامعۀ بشری پدیده ای است که تکرار می شود, زیرا نیروهایی که برای دیگران موقعیت محوری دارند, خود به نوبۀ خویش باز در مدار کانون های مرکزی نیرومندتری سیر می کنند وبه مراکز قرتمند تر از خود وابسته اند, واین حقیقت روشن می سازد که ( خوشۀ نجومی) با شماری از یاران خود به خوشۀ نیرومند تری ئابسته است که خود کانونی زنجیره ای از خوشه های دیگر می باشد. واین همان اساس پدیدۀ ( رهبری) در زندگی بشری است, شکی نیست که مردم نیاز به نیروهایی دارند که به این همبستگی قوام بخشیده واز دفع نیروها وبا ظلم وفساد جلوگیری نمایند, پس ظلم ومنافی با سنت وقانونمندی هستی است.
▪ معنی دوم: از دیاد پروتون های هسته های اتم, به همان تعداد الکترون های بیشتری را به سوی خود جلب می کند – چنان که گفتیم – ولیکن آنچه را که نا گفته باقی گذاشتیم این است که: این الکترون ها دارای سطوح وطبقات محدودی هستند که در همان سطوح وطبقات می چرخند, اگر این الکترون ها از نظر تعداد بیشتر باشند, با کوچکترین سببی از مدار خود می گریزند, همچنین است کار در زندگی بشری, اگر تعداد پیروان در کانون اجتماعی بزرگ بسیار باشد, مسئله ریزش نیروها بیشتر است, زیرا عنصری که ایشان را به دور خود گرد آورده است, نمی تواند برای هر یک مدار های بر نامه ریزی شدۀ دقیقی به دست دهد که گرایش ها وآرمانهای آنان را اشباع کند, پس در این جاست که میان قاعده ومحور نوعی گست به وجود می آید که نهایتاً ممکن است به فرار وگریز نیروها بینجامد وچه بسا که این امر عنصر محوری را به نوعی سر خورده سازد که این سر خوردگی به افت توانایی های وی در رهبری بینجامد, زیرا پروتونهاس اتم نیز در حالات فشار وتنگنا همراه با خروج الکترون از مدار هستۀ مرکزی می گریزند, واین امر به دعوتگران مسلمان می آموزد که باید تجمع آنها متوازن وبه هنجار باشد.می توانیم به این پدیده از زاویۀ دیگری نگریسته وبگویم عنصر محوری اگر از نظر نیروی علمی وتوانمندی های ذاتی قوی وآماده باشد, ودر مرحلۀ اولی پیروان بیشتری داشته باشد, آنان پیرامون وی حلقه خواهند زد, در صورتی که لذت ارتباط وهمبستگی در اوج خود باشد, سپس ممکن است در میانۀ راه با افکار متعالی واستنباط ها وتحلیل های پیشرفتۀ او که از سطح ایشان بالاتر است, هماهنگی نشان داده نتوانسته واو را درک نکنند ودر نتیجه از مدار بگریزند, واین امری است که بر دعوتگران الزام می کند تا در حرکت خود سیر میانه را رعایت کرده, حساب ضعفا را نیز داشته باشند, وهمیشه از موضع اقوی واولی به قضایا نگاه نکنند. ممکن است گاهی یک مسلمان زمینه های نبوغ را تا بخواهیم داشته باشد, لیکن نتوانند برای نبوغ خود بازاریابی نموده وکسی را بیابد که او را درک کرده بتواند.
▪ معنی سوم: تعداد الکترون های پیرو, مناسب با نیروی هستۀ اتم وتعداد پروتون ها در آن است , همچنین دعوتگر که صنعتگر زندگی است ... می تواند شماری از مردم را جذب کند که با مقدار علم ونیروهای ذاتی وی متناسب باشد, وهرچند که او از نظر روحی , وتوشه های دیگر وملکات ذاتی قوی تر باشد, مردم هم پیرامون او بیشتر حلقه خواهند زد.
▪ معنی چهارم:یک اتم از یک عنصر, اتم دیگر در عنصری دیگر متٌحد می شود, از اتٌحاد این دو عنصر جزء جدیدی به وجود می آید که دارای خواص جدیدی است, واین موجودات مرکٌب فراوان اند, ومدار بهره گیری در اغذیه وادویه نیز در همین جا است, حتی کیمیای عضوی, سلسله های متعدد از مرکبات جدید به اضافۀ اتم هایدروجن یا کربن را با ترکیب اصلی خود ایجاد می کند, با هر اتمی که اضافه می شود, خواصٌ آن نیز متجدد ومتکثٌر می گردد. حال خوب دقت کنید: این پدیده اساس وقانون " پیمان" و" تعهد" در زندگی بشری وحیوانی است, اگر شما بتوانید با کسانی که با شما نقاط اشتراکی دارند, هم پیمان شوید, یقیناً می توانید, در برنامه های دعوت نیز نیروهای بیشتری را به یاری بگرید.
همبستگی واطاعت هر دو: در انواع مخلوقاتی که شکاف وسیع میان هستی بی نهایت واتم کوچک ترین را پر می کنند,شواهد بی شماری که هرگز به مقیاس بشری تحت ششمار نمی آیند, بر این حقیقت تأکید دارند که پدیدۀ( همبستگی) و( پیروی) در نهاد هستی قانونمند است. مثلاً خورشید ما یکی از این مخلوقات است, ملاحظه می کنیم که زمین ما , کرۀ مریخ, زحل وبقیۀ سیارگان بدان مرتبط واز آن پیروی می کنند , ما در فضای بیکران هستی میلیون ها ومیلیاردها خورشید از این دست داریم که دارای پیروان ووابستگانی هستند سپس در مقیاس پایین تر به همین زمین خود که بنگریم, ملاحظه می کنیم که زمین برای خود قمری دارد که از آن پیروی می کند, وبعضی از کواکب دارای اقمار متعددی می باشد. وافواج پرندگان در مسیر هجرت خود از مناطق زیستی به مناطق زیستی بهتر از آن از یک رهبر پیروی می کنند..... وزندگی نظام مند در کندوهای زنبور عسل وآشیانۀ موران در پیروی از این قانون مشهور ومفروف اند. وهر روز علم با دوربین های حساس خود به دنبال کشف تازه های دیگراز دنیای عجیب وغریب آنان است. تازه هایی که سخت اعجاب آور وگاه بسیار تکان دهنده می باشند,اینها همه مثالهایی برای قانون" محوریت" است که در واقع ناموس هستی است. ما فقط در این میدان مثالهایی زده, ودر این رابطه بابی را گشودیم, شما خود در فهم اسرار خلق, راهی این میدان شده, وافق های بیشتری را بگشائید.
عبد الرؤف مخلص
منبع : سایت اعجاز علمی


همچنین مشاهده کنید