دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

این من نیستم


این من نیستم
امیل دوركیم، جامعه شناس فرانسوی، برآن بود تا با ساختن یك نظام علمی جامعه شناختی، زمینه ای را فراهم آورد تا آن نظام نه به عنوان یك هدف، بلكه به عنوان وسیله ای برای راهنمایی اخلاقی جامعه به كار آید. او در پی روشن ساختن این موضوع بود كه جامعه شناسی موضوع خاص خود را دارد و اینكه می توان آن را با روش های علمی بررسی كرد. این مقاله با توجه به هستی شناسی و روش شناسی در اندیشه امیل دوركیم به چند مفهوم كلیدی در آراء او اشاره می كند: وقایع اجتماعی، جامعه هنجار و ناهنجار، خودكشی و دین.
●هستی شناسی امیل دوركیم
از نظر دوركیم، آنچه در جامعه شناسی حائز اهمیت است «وقایع اجتماعی» است. از نظر او واقعیات اجتماعی موضوعات خاص جامعه شناسی هستند. واقعیات اجتماعی در ماورای هر فرد موجودند و تعیین كننده اند.
دوركیم در «قواعد روش جامعه شناسی» درباره اینكه «واقعه اجتماعی» چیست؟ می نویسد: «وقتی من وظیفه عضویت در اجتماع را انجام می دهم، وقتی به تعهدات خود كه سپرده ام عمل می كنم، تكالیفی را به جا می آورم كه در خارج از من و اعمال من و در زمینه حقوق و رسوم تعیین شده است. این تكالیف، واقعیت پیوسته عینی و خارجی است؛ زیرا این من نیستم كه این تكالیف را ساخته و پرداخته ام، بلكه این تكالیف از راه تربیت به من رسیده است. اینها شیوه های عمل كردن و اندیشیدن است كه دارای این خاصیت شایان توجه است كه در بیرون شعورهای فردی وجود دارد. نه تنها چنین رفتار و اندیشه ای بیرون از فرد وجود دارد، بلكه دارای قدرتی قاهر است و به واسطه این قدرت خود را علی رغم میل فرد به وی تحمیل می كند. این فشار در هر حال خاصیت ذاتی این گونه رفتار و اندیشه است و دلیل آن هم این است كه همین كه خواستم در برابر آن ایستادگی به خرج دهم با قدرت ظاهر می شود.»(۱)
وظایفی كه ما انجام می دهیم، در حقیقت به وسیله اجتماع و به شكل آداب و رسوم تعیین شده اند و ما نمی توانیم از آنها سرپیچی كنیم، زیرا دارای قدرتی هستند كه در صورت سرپیچی از آنها در برابر ما مقاومت نشان می دهند و ما را ملزم به انجام این وظایف می كنند. از نظر دوركیم بیشتر افكار و تمایلات ما ساخته و پرداخته خود ما نیست و از خارج به ما می رسد و نفوذ آنها در ما وقتی صورت می گیرد كه ما را به قبول آنها وادار كرده باشند.
تمایز پدیده عادی(بهنجار) از پدیده مرضی(نابهنجار) در اندیشه دوركیم نقش مهمی بازی می كند. این تمایز یكی از واسطه های لازم میان مشاهده پدیده ها و صدور دستورالعمل است. پدیده جامعه شناسی می تواند برحسب اوضاع و احوال صور مختلف به خود بگیرد. اما این صورت ها دو نوع است: بعضی در سراسر نوع عمومیت دارد. یعنی اگر در تمام افراد یافت نشود لااقل در نزد بیشتر آنها دیده می شود. دسته دیگر به عكس استثنایی است. یعنی از طرفی در اقلیت قرار دارد و از طرف دیگر در جایی هم كه پیدا می شود، اغلب در سراسر عمر فرد نمی پاید یعنی در زمان و مكان استثنایی است. بنابراین ما با دو نوع پدیده مشخص سروكار داریم. ما وقایعی را كه دارای عمومی ترین صورتند «بهنجار» و بقیه وقایع را «مرضی» می نامیم.(۲) نشانه نوع بهنجار، رواج و عمومیت آن است و هرگونه انحراف از این نوع بهنجار، مرضی و نابهنجار است. اما تعریف شرایط بهنجار و مرضی به طور مطلق ممكن نیست. نمی توان درباره یك رفتار یا دستور اخلاقی این طور قضاوت كرد كه اینها در تمام جوامع به طور یكسان و بدون هیچ تفاوتی خوب یا بد هستند. مبنای قضاوت كردن درباره بهنجار و نابهنجاربودن در انواع مختلف اجتماعی فرق می كند. فایده تشخیص بهنجار از نابهنجار این است كه راه عمل به این وسیله روشن می شود و فرد می داند كه چه رفتاری خوب و چه رفتاری بد است. به نظر دوركیم، هر پدیده ای كه به طور عام و عمومی در نوع معینی از جامعه و در مرحله معینی از تحول آن مشاهده شود، پدیده ای عادی است.
توجه دوركیم در مطالعه خودكشی، معطوف به علل تفاوت های میزان خودكشی در میان گروه ها، مناطق و رده های مختلف مردم بود. استدلال دوركیم این بود كه ماهیت واقعیت های اجتماعی و دگرگونی های جوامع موجب تفاوت در میزان خودكشی می شود. دوركیم می خواهد نشان دهد كه افراد تا چه حد تحت تأثیر تعینات واقعیات اجتماعی اند. هنگامی كه فرد تنهاست و چنان نومید است كه دست به خودكشی می زند، در این حال نیز جامعه در آگاهی فرد حاضر است و در سوق دادن او به سوی این كردار بر وی تأثیر می گذارد. میزان خودكشی نمودار خصایص یك جامعه یا منطقه است. تغییرات میزان خودكشی تابعی از اوضاع و احوال متعدد است. وظیفه جامعه شناس آن است كه میان تغییرات میزان خودكشی ها كه پدیده هایی اجتماعی اند و اوضاع و احوال اجتماعی، همبستگی برقرار كند.
خودكشی یك مسئله اجتماعی است كه دوركیم نوع و میزان آن را با نوع و میزان همبستگی و كنترل اجتماعی تحلیل كرده است. بر این اساس دوركیم چهار نوع خودكشی مطرح می كند: خودكشی قدرگرایانه، خودكشی آنومیك كه ناشی از ضعف كنترل اجتماعی است، خودكشی دیگرخواهانه و خودكشی خودخواهانه كه ناشی از ضعف همبستگی اجتماعی است. در این نوع خودكشی به دلیل ضعف همبستگی اجتماعی و انسجام بین افراد، فرد احساس تنهایی می كند، ناامید و افسرده می شود و دست به خودكشی می زند. دوركیم خودكشی را یك مسئله اجتماعی می داند و علت آن را نیز علتی اجتماعی می داند. به نظر دوركیم عوامل اجتماعی سبب خودكشی یك فرد می شوند. البته به این نظر دوركیم انتقادوارد شده است. اگر قرار باشد كه عوامل اجتماعی در خودكشی مؤثر باشند، پس در این صورت همه افراد جامعه تحت آن شرایط اجتماعی باید خودكشی كنند.
دوركیم در عمده ترین كتابش، صور بنیانی حیات دینی، بر مذهب به عنوان صورت غایی واقعیت اجتماعی غیر مادی تاكید ورزید. او معتقد بود كه سرچشمه دین، خود جامعه است. این جامعه است كه بعضی چیزها را شرعی و برخی دیگر را كفرآمیز می شناسد. دوركیم به این نتیجه رسیده بود كه جامعه و دین از یك گوهرند. او به یك معنا جامعه و فرآورده های عمده اش را به مقام خدایی رسانید.
دوركیم بر دین نه به عنوان مقوله ای فردی بلكه مقوله ای اجتماعی تأكید می كرد. به نظر او جامعه خصلت های خداوندی را دارد.
●روش شناسی امیل دوركیم
دوركیم اولین جامعه شناسی است كه به طور جدی سعی می كند روش های تجربی را در علوم اجتماعی به كار برد. قبل از دوركیم، تحقیقات عمدتاً جنبه ای تاریخی داشت كه بیشتر از تحلیل های فلسفی و روانشناختی بهره می گرفتند. سعی دوركیم بر این بود كه به تحقیقات اجتماعی، رنگی علمی و جامعه شناختی زند. دوركیم سعی می كند كه بیشتر به مسائل خاص جامعه شناسی عین گرا دقت كند. به نظر دوركیم، در تحلیل های جامعه شناسی باید امور از دیدی جامعه شناسانه بررسی شوند. كار دوركیم شبیه كار رفتارگراهاست، زیرا هر دو فقط رفتارهای بیرونی را كه مورد آزمون قرار می گیرد، بررسی می كنند.
شیوه اندیشه دوركیم در كتاب های «تقسیم كار اجتماعی»، «خودكشی» و «صور بنیانی حیات دینی» یكسان است؛ ابتدا نمود مورد بررسی را تعریف می كند، در مرحله دوم تعابیر قبلی در آن باره را رد می كند و در مرحله سوم، به تعبیر اساساً جامعه شناختی نمود مورد بحث می پردازد. در كتاب «تقسیم كار اجتماعی» تعبیری كه تمایزپذیری اجتماعی را نوعی پیشرفت تدریجی از طریق مكانیسم های روانشناسی فردی می داند، رد می شود. در كتاب «خودكشی»، تبیین ایده آلیستی و روانشناختی نمود خودكشی از طریق جنون رد می شود و در صور بنیانی حیات دینی، دوركیم تعابیر جان پرستانه و طبیعت پرستانه دین را كه هر دو از تعابیر ایده آلیستی و روانشناختی اند، كنار می گذارد. در هر سه كتاب دوركیم به تبیینی جامعه شناختی می رسد. در «تقسیم كار اجتماعی» تبیین دوركیم از آن رو جامعه شناختی است كه جامعه را بر نمودهای فردی مقدم می داند. در كتاب خودكشی، نمود اجتماعی مورد نظر دوركیم برای تبیین خودكشی، همان گرایش اجتماعی به خودكشی است كه در افراد به دلیل اوضاع و احوال فردی، فعلیت می یابد. در مورد دین، تبیین جامعه شناختی خصلتی دوگانه دارد، از یك سو عبارت است از غلیان احساسات جمعی كه نتیجه تجمع افراد در مكانی واحد است و باعث پیدایش نمود مذهبی در نزد افراد می شود. از سوی دیگر، افراد در پرستش مذهبی خویش، بی آنكه بدانند در واقع به جامعه توجه می كنند.(۳)
برای دوركیم، تحلیل علِّی، ضروری و مهم است. برای فهم یك واقعیت اجتماعی، ضروری است كه علت آن را تعیین كنیم و همان طور كه دوركیم تاكید داشت این علت باید واقعیت اجتماعی دیگری باشد. از نظر دوركیم، تحلیل علّی بدون تحلیل كاركردی ناقص است. او معتقد بود كه هر چند تحلیل علّی و كاركردی باید مجزا باشند، اما درك كامل از پدیده های اجتماعی تنها از طریق این دو با هم حاصل می شود. دوركیم معتقد بود كه پدیده ها باید برحسب كار و فایده ای كه برای جامعه انجام می دهند، ارزیابی شوند. تحلیل كاركردی مستلزم تعیین نتایج یك واقعیت اجتماعی برای اجتماع است. در تحلیل كاركردی، كاركرد و سهمی كه پدیده اجتماعی در تداوم و بقای جامعه دارد، بررسی می شود. طبیعی است كه ابتدا به جست وجوی علت پدیده بپردازیم. وقتی علت معلوم شد، كشف وظیفه پدیده ها آسانتر خواهد بود. برای آنكه تبیین پدیده ای كامل شود تعیین وظیفه آن ضرورت است. به نظر دوركیم، پیداكردن علت یك پدیده (تحلیل علّی) و تعیین كردن وظیفه و كاركرد آن (تحلیل كاركردی) نقش ضروری در بررسی پدیده های اجتماعی دارد.
به عقیده دوركیم، از طریق شرایط متقارن است كه می توان نمود اجتماعی را شناخت. وقتی دو پدیده از لحاظ ارزش موازی باشند، به شرط آنكه عده موارد موازی كافی و این موارد به قدر كافی متنوع باشد، این توازی دلیل بر این است كه میان دو پدیده مذكور رابطه ای وجود دارد. مزیت روش تغییرات متقارن در این است كه از درون به رابطه علّی دست می یابد. روش مذكور حاكی از این است كه دو واقعه، لااقل از لحاظ كمیت خود از هم بهره مند می شوند و همین تأثیر و تأثر متقابل به تنهایی برای اثبات اینكه دو واقعه نسبت به هم بیگانه نیستند كافی است. برای اینكه این روش به نتیجه برسد وجود چند واقعه كافی است. یعنی همین كه ثابت شود كه در عده ای از موارد دو پدیده مانند یكدیگر تغییر می كنند، می توان مطمئن بود كه قانونی در میان است و چون نیازی نیست كه مدارك متعدد باشد، جامعه شناس می تواند از میان آنها عده ای را برگزیند و از نزدیك به مطالعه آنها بپردازد و با روشن بینی بیشتر، دایره مقایسه خود را تنگ خواهد كرد و این مقایسه را با روح انتقادی بیشتری انجام خواهد داد زیرا از این راه سروكارش با عده معدودی از وقایع است، می تواند با مراقبت بیشتر بر آنها نظارت كند. مقایسه تغییرات جدا انجام نمی شود، باید یك سلسله از تغییرات منظم را كه اجزایشان حتی الامكان به نحو پیوسته ای درجه بندی شده است و دارای وسعت كافی هستند، با یكدیگر مقایسه كرد.
اما درباره نحوه مطالعه پدیده های اجتماعی دوركیم این نظر را دارد كه باید درباره پدیده های اجتماعی آنچنان كه هستند و جدا از انسان هایی كه آنها را به تصور خود در می آورند، اندیشید. باید این پدیده ها را از بیرون و مانند اشیای بیرونی مطالعه كرد. هرگز نباید از قبل عمل یا نهادی را قراردادی فرض كرد. باید هرگونه مفهوم پیش ساخته را از ذهن خود دور كرد. به نظر دوركیم، جامعه شناس باید خود را از بند بدیهیات نادرستی كه بر ذهن عامه مردم تسلط یافته، آزاد كند. به نظر او، این قاعده اساس هر روش علمی است و جامعه شناس باید با ذهنی خالی از هر پیش فرض و نظر پدیده های اجتماعی را بررسی كند و در بررسی آنها ارزش های خود را دخالت ندهد و بی طرف باشد كه این مسئله بیان كننده قانون جدایی واقعیت از ارزش است.
اكرم استیری
پی نوشت ها:
۱- قواعد روش جامعه شناسی، امیل دوركیم، ترجمه: علی محمد كاردان، صص ۲۸ و ۲۷.
۲- همان، صص ۷۴ و ۷۳.
۳- مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ریمون آرون، ترجمه: باقر پرهام. ص ۳۹۱.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید