جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مردم از احمدی نژاد چه می خواهند


مردم از احمدی نژاد چه می خواهند
خواندن وبلاگ مقامات هم بسیار جالب است. هم از این بابت که می توان به درون افکار مقامات راه یافت و هم از این بابت که می توان به نظرات مردمی یا افرادی که این وب را می خوانند، دست یافت. تاکنون تعداد مقامات ایرانی که با استفاده از این ابزار الکترونیک و رایانه یی به دنیای مجازی راه یافته اند بسیار اندک است اما همین تعداد هم برای روزنامه نگاران می تواند خبرساز باشد. یکی از مقامات جمهوری اسلامی که با استفاده از جامعه الکترونیک به دنیای مجازی وبلاگ نویسی راه یافته، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران است. احمدی نژاد که نزدیک به ۵/۱ سال است وب خود را تحت عنوان
http://www.ahmadinejad.ir/fa
راه انداخته، توانسته مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. شروع وب نویسی احمدی نژاد ۱۸ مرداد ۱۳۸۵ بود. او در اولین پستش چنین به شرح زندگی خود می پردازد منصور بیطرف خواندن وبلاگ مقامات هم بسیار جالب است. هم از این بابت که می توان به درون افکار مقامات راه یافت و هم از این بابت که می توان به نظرات مردمی یا افرادی که این وب را می خوانند، دست یافت. تاکنون تعداد مقامات ایرانی که با استفاده از این ابزار الکترونیک و رایانه یی به دنیای مجازی راه یافته اند بسیار اندک است اما همین تعداد هم برای روزنامه نگاران می تواند خبرساز باشد. یکی از مقامات جمهوری اسلامی که با استفاده از جامعه الکترونیک به دنیای مجازی وبلاگ نویسی راه یافته، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران است. احمدی نژاد که نزدیک به ۵/۱ سال است وب خود را تحت عنوان
http://www.ahmadinejad.ir/fa
راه انداخته، توانسته مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. شروع وب نویسی احمدی نژاد ۱۸ مرداد ۱۳۸۵ بود. او در اولین پستش چنین به شرح زندگی خود می پردازد؛
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من اعوانه و انصاره.
در ایامی که اشرافیت شرافت بود و شهرنشینی کمال، در خانواده یی تهیدست در روستایی دورافتاده از توابع گرمسار متولد شدم.
از شهریور ۱۳۲۰ و سلطنت مستبدانه پهلوی دوم پانزده سال می گذشت که پدرم کام مرا با تربت سیدالشهدا باز کرد. از آنجا که قرار بود شاه کورکورانه ایران را دروازه تمدن غرب کند، طرح های زیادی اجرا شده بود تا ایران به بازار مصرف دیگری برای کالاهای تشریفاتی غرب تبدیل شود بدون آنکه در زمینه علمی پیشرفتی داشته باشد. فرهنگ ایران اسلامی ما اجازه چنین هجمه یی را نمی داد و مانعی بر سر راه آمال شاه و اربابان بیگانه اش بود. از این رو می خواستند آرام آرام این فرهنگ اصیل و مستحکم را کم رنگ کنند تا وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران به غرب روز به روز بیشتر شود. در پی اجرای همین سیاست ها و رونق ظاهری شهرها، آن سا ل ها سال های هجوم روستاییان به شهرها بود. پس از پیاده سازی سیاست اصلاحات ارضی وضع روستاها به مراتب بدتر از گذشته شد و روستاییان برای پیدا کردن لقمه یی نان فریب زرق و برق و ظاهر اغواکننده شهرها را خوردند و شهرنشین یا به بیان دقیق تر «حاشیه نشین» شدند.
بر خانواده ما نیز در روستا بسیار سخت می گذشت. با تولد من که چهارمین فرزند خانواده بودم فشارها بیشتر شد، پدرم شش کلاس سواد داشت. او آهنگری زحمتکش و سرد و گرم چشیده و باایمان بود و دین را به خوبی می شناخت. در مسجد حضور پررنگی داشت و قرآن و احکام درس می داد. اگرچه هیچ گاه زرق و برق دنیا در چشم او ارزشمند نبود اما فشارهای زندگی او را نیز یک سال پس از تولد من وادار کرد به تهران مهاجرت کند. در تهران محله پامنار را برای سکونت برگزیدیم. برای دور شدن از فضای به ظاهر مترقی و در واقع بی هویت آن روز تهران که با فشار رژیم شاه ایجاد شده بود، پدرم خانواده ما را با مسجد و منبر آشنا کرد. من نیز کمی که بزرگ تر شدم و دوران کودکی ام آغاز شد همراه خانواده با مسجد و روحانی آن آشنا شدم...»
ورود رئیس جمهوری به وب نویسی روزنه یی برای افرادی شد که به نهاد یا رئیس جمهور برای حل مشکلات خود یا آنچه را که لازم می بینند با رئیس جمهور خود طرح کنند، دسترسی ندارند. در وب رئیس جمهور مردم هم از او گلایه کرده اند و هم حمایت. ما در اینجا بنا بر مقتضیات نظرات مردمی را که در چارچوب مشکلات اقتصادی طرح شده، می آوریم. رضی نجفی یکی از پست گذارهایی است که در وب رئیس جمهور نوشته؛ «مطمئن بودم برایم جوابی ندارید. باشه حرفی نیست جواب ندید ولی تو رو خدا شعار هم ندید. موفق باشی رئیس جمهور محبوب من.» مرتضی هم با اشاره به طرد یاران انقلاب می نویسد؛ «ای کاش وضعیت کشور را طوری اداره می کردید که همه یاران انقلاب و همه بچه های جنگ و همه انجمن اسلامی ها و همه... آنها که دل شان برای نظام می سوزد پای کار باشند. فکر کنم این غیرممکن است؟ اللهم عجل لولیک الفرج.»
بخشی از نتایج سفرهای استانی را می توان در پست خوانندگان وب رئیس جمهور دید. محسن سورگی که معلوم است از استان خراسان جنوبی است برای احمدی نژاد که حدود دو هفته پیش شروع مجدد سفرهای استانی را از آن استان آغاز کرده این چنین پست گذاشته؛«سلام رئیس جمهور. آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟، از روستای سورگ در نزدیکی بیرجند.... دست تان درد نکند که آنجا را دارید آباد می کنید، جاده می کشید... آب رسانی می کنید... طرح نوسازی بافت فرسوده را اجرا می کنید... ۱۵ سال پیش که من به یاد دارم جمعیت آن روستا بیش از ۲۰۰ ، ۳۰۰ نفر بود.... مردم آن روستا یکی یکی از آنجا رفتند... عده یی برگشتند و در آنجا برای باقیماندگان مدرسه ساختند.... و در سال ۸۶ یعنی امروز تنها شاید دو خانوار در سورگ زندگی می کنند و شما دارید آنجا را آباد می کنید، آب رسانی کردید، جاده کشیدید و وام می دهید... دست تان درد نکند اما اکنون همه سورگی ها در شهرهای بزرگ زندگی می کنند. به امید آنکه روزی به روستای پدربزرگ بازگردیم.... پیرمردی از این روستا که تمام فرزندانش در شهر زندگی می کردند و بینایی کافی نداشت برای رئیس جمهور شعر زیبایی خواند؛ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟...»
تبسم نام یکی دیگر از پست نویس های وب احمدی نژاد است. او از استان سمنان این چنین برای احمدی نژاد پست گذاشته؛ «سلام، می خواستم بگم که آخر بی عدالتیه اگه بخواهید دوباره به همان ترتیب قبلی سفر کنید و باز ته مونده ها به سمنان برسه و زود سر و تش هم بیاد. ما شما رو خیلی دوست داریم می خواهیم شما را زود به زود ببینیم. التماس دعا.»
سهمیه بندی بنزین از مشکلات روزمره یی است که وب احمدی نژاد را هم بی نصیب نگذاشته است. بدون هیچ شرحی چهار پستی را که برای احمدی نژاد گذاشته شد، می خوانیم؛ « سلام شما که الحمدلله در اینجا هم در سانسور وارد هستید...خواستم از طرف ۵ درصد مردمی که البته جمعیت شان بیش از ۵۰ میلیون نفر است، بگویم با این وضعیت بنزین با مشکل مواجه هستند. بگویم وضعیت اشتغال و همچنین روابط خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر شدید افتضاح شده است. به جای این سفرهای استانی ، به جای این تبلیغات صدا و سیما، و به جای خبرهایی که اطرافیان می دهند باید به بطن جامعه بیایید...» صادق آل ابراهیم هم این چنین نوشته؛ «قبل از سهمیه بندی بنزین در شهر ما دو تا پمپ بنزین بود که یکی هم همیشه تعطیل بود. الان به لطف شما سه هزار فروشنده بنزین داریم باور ندارید یکی را بفرستید؛ این است اشتغال زایی جدید.»
مهدی آل طاها هم از رئیس جمهور بابت سهمیه بندی بنزین تشکر کرده و یکی دیگر هم این طور نوشته؛ «لطفاً پهناوری شهرها در میزان سهمیه بنزین دخالت داده شود.»
بیکاری از دیگر معضلاتی است که پست نویسان در وب رئیس جمهور مطرح کرده اند. حامد باقری در این خصوص نوشته؛ «جناب آقای رئیس جمهور برای شما آرزوی موفقیتی بیش از پیش دارم. خواهشمندم جهت رفع بیکاری جوانان بیشتر کار انجام شود.» یکی دیگر که نام خود را «دل شکسته بیچاره» گذاشته چنین نوشته؛ «سلام آقای احمدی نژاد. من الان لیسانس هستم و می خوام یه کار آبرومند پیدا کنم توی نظام یا ارتش یا سپاه ولی هر جا می رم همه می گن دیپلم می خوایم یعنی دیپلم از لیسانس باارزش تره؟من تا حالا بیش از هزار نامه نوشتم ولی هیچ کدوم رو جواب که ندادید هیچ نمایش هم ندادین چرا؟»
همچنین سعید مصطفی زاده از دوشغله بودن مدیران دولتی گلایه کرده است. او این چنین نوشته؛ «با سلام و احترام خدمت رئیس جمهور عزیز. آیا یک مدیر دولتی می تواند همزمان هم به حجم انبوه کارهای مردم برسد و هم دانشجو باشد؟ آن هم با پول دولت، اینها یا درس را به تمسخر گرفته اند یا مسوولیت شان را. توقع مردم این است که اگر مدیری قصد ادامه تحصیل دارد، از مسوولیتش کناره گیری و به دیگری واگذار کند.»
و در پایان شکایت یکی دیگر از پست نویس ها از رئیس جمهور این چنین است؛ «گمنام ک. با سلام و دعای خیر برای شما رئیس جمهور محترم. جناب آقای دکتر بهتر نیست در رابطه با استفاده اختصاصی از خودروهای دولتی تذکری جدی به حراست های دانشگاه های دولتی بدهید. یکی از مسوولان حراست که خودروی پژو جی ال ایکس اداری خود را سرویسی برای خانم خود کرده در جواب بنده مبنی بر اینکه شما حق استفاده اختصاصی را ندارید، گفته است که مجوزم را رئیس جمهور داده چرا که کار من حساس است. آخر من نمی دانم حساسی کار چه ربطی به خانم خانه دار وی دارد که ماشین دولتی سرویس رسمی وی شده است. امید از شما رئیس جمهور محبوب دارم با این گونه موارد برخوردی جدی کنید.»
منبع : روزنامه اعتماد