پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رابطه اخلاق و سیاست


رابطه اخلاق و سیاست
نسبت اخلاق و سیاست از دیرباز مورد توجه بشر بوده و هنوز هم موضوع جالب توجهی برای پژوهشهای فكری - فلسفی به شمار می آید. در این مقاله سعی شده تفكیك هایی كه به منزله تمهیدات لازم برای هر بحث از نسبت اخلاق و سیاست هستند ارایه شوند.
سیاست را علم تقسیم و تكثیر قدرت نام نهاده اند. علم سیاست بنا دارد با توجه به قواعد و قوانینی كه از ساختار سیاسی - اجتماعی به دست می آورد با كمترین هزینه و خسارت، قدرت را عادلانه و عاقلانه تقسیم كند. به همین جهت و با توجه به همین نكته می توان ادعای ارسطو را بهتر درك كرد كه علم سیاست را برترین علم به حساب می آورد. اگر بدانیم كه عوامل و علل دخیل در قدرت فراوانند و مولفه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی بسیاری در آن نقش ایفا می كنند، می توان پی برد كه چه دشواری ها و موانعی بر سر راه علم سیاست رخ می نماید و این علم تا چه اندازه برای شناختن قدرت، مبادی و تبعاتش به نگاهی ژرف نیازمند است.
از سوی دیگر، سیاست علمی نتیجه محور است و به چیزی جز سامان مقوله ای مهم و پرمخاطره چون قدرت نمی اندیشد. این علم اگر بتواند از مضرات فراوان و دامنه دار قدرت از طریق پخش آن بكاهد رسالت خود را انجام یافته می داند و بدان راضی و خشنود است. با این تعبیر از سیاست، مشخص است كه تفاوت و تمایزی میان علم سیاست و حكمت سیاسی از یكسو و سیاسی كاری از سوی دیگر وجود دارد. سیاسی كاری چیزی جز غوطه ور شدن در سودانگاری و نتیجه انگاری صرف برای رسیدن به اهداف و خیال های سطحی و مقطعی نیست در حالی كه حكمت سیاسی، اندیشه و مشی و مرامی را ماند كه به وضوح و به وفور قواعد و قوانین گستره سیاست را می شناسد تا اهداف خود را بهتر و بیشتر مهیا سازد.
تذكر این نكته ضروری است كه در زبان پارسی هم به مانند زبان انگلیسی هنگامی كه از سیاست سخن به میان می آید دو معنا برداشت می شود. معنای اول - همان طور كه ذكر آن رفت - علم سیاست است. سیاست در این تلقی به علمی گفته می شود كه به توزیع و تكثیر قدرت می اندیشد. تلقی دیگر از سیاست به عمل سیاسی پیوند می خورد. یعنی سیاستمداران با تكیه بر حكمت و اندیشه سیاسی، عملی سیاسی را دامن می زنند. پس هنگامی كه از اخلاق سیاسی سخن به میان می آید تفكیك این دو مقام ضروری است و باید مشخص شود كه منظور از سیاست، عملی سیاسی است و یا به علم سیاست توجه داریم.
هنگامی هم كه از اخلاق سخن به میان می آید دو برداشت برجسته است: گاهی از اخلاق علم و فلسفه اخلاق را مراد می گیریم كه یا به ما می گوید چه باید انجام دهیم (علم اخلاق) یا گزاره های اخلاقی را تحلیل مفهومی می كند (فلسفه اخلاق). در این مقام البته رویكردهای گوناگونی را شاهد هستیم. هم سودگرایی را می بینیم و هم وظیفه انگاری و فضیلت محوری و هم تلفیق آنها. اخلاق از سوی دیگر به هنجارها و منش هایی توجه دارد كه ما در مقام عمل بدانها توسل می جوییم.
هنگامی كه خواهان تعیین نسبت میان اخلاق و سیاست هستیم مشخص كردن آنكه از اخلاق چه مفهومی در ذهن داریم و سیاست را به چه مفهومی اطلاق می كنیم ضروری است. باید معین شود كه آیا پرسش از نسبت این دو به رابطه عمل سیاسی و عمل اخلاقی نظر دارد یا نسبت علم سیاسی و عمل اخلاقی یا برعكس علم اخلاق و عامل سیاسی را پیش روی خود قرار می دهد یا این كه رابطه علم اخلاق و علم سیاست را به عنوان پرسش مطرح كند. هر یك از این چهار حالت را كه در نظر بگیریم تلقی و برداشت ما از اخلاق سیاسی را به راه متمایزی خواهد برد.
رابطه علم اخلاق و علم سیاست رابطه ای عادی میان دو علم است و همان طور كه بسیاری از علوم - به خصوص علوم انسانی - نسبتی نزدیك و تودرتو با یكدیگر دارند این دو علم هم داد و ستدهای زیادی با یكدیگر دارند.
هنگامی كه علم سیاست، عمل سیاسی را مورد بررسی قرار می دهد به تاثیرات هنجارهای اخلاقی در تقسیم و تكثیر قدرت می اندیشد و سودای آن را دارد كه از آن اعمال، بهترین نتایج را حاصل كند. در مقامی كه علم اخلاق، سیاست را مورد كاوش قرار می دهد، هنجارهای سیاسی از جهت میزان اخلاقی بودن و اخلاقی نبودن، درست یا نادرست بودن و فضیلت و رذیلت بودن مورد توجه است. این مقام البته مقامی است كه در آن مناقشه و مباحثه اندك نیست و همین باعث شده است كه عده ای بر این گمان باشند كه میان اخلاق و سیاست تناسب و ارتباطی نمی تواند باشد. پرسش ها و سوالات بسیاری در این حوزه مشاهده می شوند: آیا هنجارهای سیاسی می تواند فضیلت محور باشد؟ علم سیاست تا كجا و چگونه می تواند جلوی ابزارانگاری سیاسی را بگیرد؟ آیا در حوزه سیاست می توان اخلاقی ماند و اخلاقی بود؟ همه این پرسش ها در تیررس اندیشه عالم اخلاق قرار دارد تا بدانها پاسخ گوید.
مقام دیگر، مقام نسبت عمل اخلاقی و عمل سیاسی است. در اینجا ما باید به حوزه روانشناسی و انسان شناسی پای بگذاریم و پدیدار شناسانه مشخص كنیم كه یك سیاستمدار اخلاق گرا و یا اخلاقی سیاست پیشه چگونه و با چه مكانیسم هایی این دو حوزه از اندیشه و پیشه بشری را در خود هضم می كند و صحت و سقم این چیستی و كیفیت از چه قرار است؟ واضح است كه دیدار این دو حوزه در وجود بشر عاری از كشمكش و تعارض نیست.
باری اگر از نسبت اخلاق و سیاست سخن به میان می آید تفكیك این مقام ها ضروری است. در اینجا البته قصد آن نداشتیم كه موضعمان را نسبت به موضوع پرمناقشه اخلاق سیاسی روشن كنیم تنها خواهان مشخص كردن این نكته بودیم كه آن كه پا بدین حوزه می گذارد پیشاپیش باید تقسیم این مقام ها را جدی بگیرد.
منبع : روزنامه جوان