دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تولید ناب در صنعت خودرو


تولید ناب در صنعت خودرو
نظام تولید جمع و جور یا تولید ناب، تولید سبك، تولید لاغر كه در دنیای صنعت امروز به ( lean production ) مشهور شده، متضمن پنج هدف به شرح زیر است:
- تحویل به موقع ( JIT )
- به حداقل رسیدن موجودی‏های انبار
- به صفر رسیدن تعداد محصولات معیوب
- انعطاف‏پذیر كردن تولید در قالب مجموعه‏های كوچك
- برقرار كردن همكاری‏های فنی نزدیك با تامین‏كنندگان
در نظام تولید جمع و جور، همه اجزای تولید با یكدیگر پیوندی تنگاتنگ و در عین حال قابل انعطاف دارند. این نظام به دلیل نیاز شدید به هماهنگی، مستلزم جریان‏های سریع و متكرر كالاها و اطلاعات است.
تحویل به موقع ( JIT ) و پایین آوردن موجودی‏های انبار، قلب و محور نظام‏های تولید جمع وجور است. وقتی كه موجودی انبار تنها به میزانی برسد كه بتواند مشكلات غیرمنتظره‏ای مانند تاخیر تامین‏كننده‏ها، نواقص و گیرهای تولیدی یا نوسان‏های پیش‏بینی نشده تقاضا را جوابگو باشد، می‏توان به تدریج آن را كاهش داد و حتی به صفر رسانید. این امر سبب می‏شود كه مدیران نسبت به تامین و تدارك (یعنی جریان‏های بالادستی تولید) آسوده خاطر شوند و در پاسخگویی به نوسان‏های تقاضا در پایین دست، آمادگی و انعطاف بیشتری پیدا كنند.
هنگامی كه سرچشمه مشكلات در بالادست رو به خشكی می‏گذارد، تلاش مدیریت متوجه بهبود كیفیت نهاده‏ها، برقراری كنترل شدید بر فرآیند تولید، كاهش زمان پیش از تولید و چرخه تولید در هر مرحله از آن، كاهش مساحت كارخانه‏ها و كاهش زمان راه‏اندازی می‏شود. نتیجه این اقدامات همانا بهبود مستمر كیفیت، ارتقای بهره‏وری و پاسخگویی و مسئولیت‏پذیری نسبت به مصرف‏كننده و مشتری است.
تولید جمع و جور مستلزم همكاری نزدیك با تامین‏كنندگان در زمینه‏های كیفیت و مسائل مربوط به طراحی - برای - ساخت ( DFM) ۱ است تا بدین وسیله سهولت ساخت، كیفیت، قابلیت اطمینان و خدمت‏رسانی از همان مرحله طراحی، در محصول تعبیه و تضمین شود.
از آشكارترین جنبه نظام تولید جمع و جور تحویل به موقع ( JIT ) و پایین نگهداشتن موجودی انبار، است كه البته به پراكندگی جغرافیایی زنجیره تأمین بستگی تام دارد. بعضی از كمپانی‏های ژاپنی، تامین‏كنندگان را مجبور می‏كنند كه روزانه چندین نوبت كالا و قطعات تحویل دهند و برنامه‏ریزی تحویل باید چنان صورت گیرد كه هر دو ساعت یك بار محموله‏ای وارد كارخانه شود. تحویل درست به موقع تحت تاثیر عامل فاصله است و هرچه فاصله تامین‏كننده تا خط تولید بیشتر باشد زمان تحویل افزایش پیدا می‏كند و در نتیجه موجودی بیشتری برای تغذیه خط تولید نیاز است. تحویل درست به موقع در بعضی از شركت‏ها به این صورت اجرا شده است كه تحویل قطعات از انبارهایی كه در مجاورت كارخانه‏ها احداث شده‏اند، به خط تولید وارد می‏شود. البته این شیوه، JIT واقعی به حساب نمی‏آید زیرا JIT واقعی مستلزم تحویل مستقیم از كارخانه سازنده است نه از انبار، به طوری كه موجودی انبار در این فرآیند حذف شود و نیازی به آن نباشد. فاصله بین تامین‏كننده و خط تولید محصول نهایی نه تنها موجب افزایش موجودی انبار در زنجیره تامین می‏شود بلكه نگهداری سطوح بالاتری از موجودی انبار احتیاطی را الزامی می‏سازد. هراندازه كه زمان تحویل طولانی‏تر و نامطمئن‏تر باشد، موجودی‏های احتیاطی باید با نوسانات تقاضا انطباق بیشتری داشته باشدو در نتیجه باید همواره در نوسان باشد. موجودی‏های در نوسان، در هر حالت حداكثر و حداقل زیان‏بار است زیرا وقتی موجودی پایین است فروش‏های بالقوه از دست می‏رود و وقتی بالاست، پرهزینه است. تولید صنعتی قابل انعطاف به وضعیتی اطلاق می‏شود كه بتوان محصول را مطابق سفارش طراحی و طبق نظر سفارش‏دهنده آن را ساخت و یا به سرعت بتوان از تولید یك مدل از محصول به تولید مدلی دیگر بر روی همان خط تولید پرداخت. تولید قابل انعطاف بنگاه را قادر می‏سازد كه با سرعت بیشتری نسبت به تغییر تقاضا پاسخگو باشد صمن این كه حجم تولیدرا محدود می‏سازد و موجودی‏ها را هم كاهش می‏دهد. و همچنین بنگاه اختیار حوزه‏های كوچك تخصصی بازار را در اختیار داشته باشد و از آن بهره‏برداری كند. تولید قابل انعطاف مستلزم تحویل سریع قطعات از سوی تامین‏كنندگان است تا بدین‏وسیله از تشكیل موجودی‏های زیاده از حد جلوگیری شود. ایجاد ارتباط نزدیك و برقراری همكاری با تامین‏كنندگان و مشتریان ، این ارتباط از جمله الزامات تولید جمع و جور است و این موجب مطلوبیت سطوح كیفیت و سرعت تحویل می‏شود تا آن چیزی كه »طراحی - برای - ساخت« ( DFM ) نام گرفته است، تحقق پذیرد. ارتباط نزدیك بین تامین‏كنندگان و مشتریان موجب انتقال فزاینده اطلاعات مربوط به فرایندها، سطوح كیفیت و راه‏های كاهش هزینه‏ها به یكدیگر می‏شود. هرگاه فاصله بین تامین‏كنندگان با خط تولید جمع و جور زیاد باشد ،اعمال تغییرات مهندسی یا تغییرات مقداری، با سرعت میسر نخواهد شد زیرا ارتباط سریع و گسترده و رودر رو بین طراحان و تامین‏كنندگان به منظور انتقال مشخصات فنی و مهندسی با مشكل مواجه می‏شود. طراحی - برای - ساخت مستلزم هماهنگی نزدیك بین بخش‏های طراحی محصول، مهندسی، و سازنده اصلی از یك سو و تامین‏كنندگان از سوی دیگر است - اعم از این كه تامین‏كنندگان در محوطه كارخانه سازنده اصلی یا خارج از آن واقع شده باشند. در شیوه »طراحی - برای - ساخت«، برخلاف روش سنتی »سرهم بندی« ۲ كه هر واحدی كار خود را پیش از تاییدِ طراحی‏ها و مشخصات تكمیل می‏كند، تلاش‏های طراحی و مهندسی به طور مشترك انجام می‏شودو برای این كار باید اطلاعات به صورتی مستمر و به شدت در بین واحدها جریان داشته باشد. تامین قطعات از فاصله‏های دور، هزینه و زمان تحویل را افزایش می‏دهد و در نتیجه خاصیت تامین برون سازمانی و ارجاع به دیگران را خنثی می‏كند. میزان موجودی انبار به فاصله تامین‏كنندگان تا محل كارخانه سازنده اصلی بستگی دارد. هر اندازه این فاصله بیشتر باشد، حجم موجودی انبار بیشتر خواهد بود. همچنین ارتباطات محدود و ناقص بین تامین‏كنندگان و كارخانه سازنده اصلی؛ موجب كاهش وقت پیش‏بینی‏های فروش می‏شود. پیچیدگی تكنولوژیكی یك قطعه، ضرورت دسترسی و گفت‏وگوی رو در رو و حضوری را بین طراحان و قطعه‏سازان افزایش می‏دهد و در نتیجه چاره‏ای جز انتخاب جایگاه تولید قطعه در مجاورت كارخانه سازنده اصلی نیست. بنابراین، فاصله مانع از حل سریع مشكلات فنی قطعه‏سازان محلی و قطعه‏سازان دور از دسترس می‏شود. تلاش‏هایی كه برای بهبود كیفیت قطعات و جلوگیری از بروز مشكلات كیفیتی صورت می‏گیرد، به دلیل وجود فاصله بی‏نتیجه و غیرممكن می‏شود. نزدیكی فرایند تولید قطعات در كارخانه سازنده اصلی، زمینه‏ای برای بازدیدهای بیشتر نمایندگان كارخانه اصلی و حل مشكلات قبل از اثرگذاری بر خط تولید اصلی می‏شود و وجود فاصله زیاد بین قطعه‏ساز و كارخانه مادر، موجب كاهش بازدیدها می‏شود. به طور كلی می‏توان گفت كه حصول به دو هدف عمده تولید جمع و جور یعنی: »طراحی - برای - ساخت« ( DFM ) و ارتقای سطح كیفیت مستلزم سرمایه‏گذاری‏های قابل توجهی برای سفر، ارتباطات و تكنولوژی - به ویژه در مراحل اولیه توسعه و تولید محصول جدید - است.تجربه نشان داده است كه ارجاع تولید قطعه به قطعه‏سازان خارج از شركت مادر، زمانی عقلانی و با صرفه است كه از تولید قطعه یك یا دو سال گذشته باشد و محصول از نظر فنی و مهندسی تثبیت شود و آن‏گاه این ارجاع صورت گیرد زیرا در طول سال اول تولید یك محصول جدید، معمولا به طور متوسط یك یا دو دستور تغییر مهندسی به تولیدكننده قطعه ابلاغ می‏شود تا قطعه مطابق استاندارد از آب درآید. اثربخشی و موفقیت نظام »طراحی - برای - ساخت« ( DFM ) زمانی است كه تعداد دستورات تغییر كه به سازنده قطعه داده می‏شود در طول عمر قطعه (كه معمولا در صنایع پیشرفته با تكنولوژی برتر حدود دو سال است) به طور متوسط به فقط ۲ یا ۳ عدد تقلیل پیدا كرده باشد. با استفاده از تكنولوژی ارتباطی پیشرفته نیز می‏توان تعداد دستورات تغییر مهندسی را كاهش داد و در صورت ارجاع تولید قطعات به واحدهای برون‏سازمانی، بهبود كیفیت محصول را تضمین كرد. جلسات غیرحضوری از راه دور (تله كنفرانس) از روش‏های ارتباطی بین كارخانه مادر و قطعه‏سازان است و ثابت شده كه تله كنفرانس، از ارتباط تلفنی، فاكسی و یا الكترونیكی ( e-mail ) موثرتر است هرچند در ملاقات‏های حضوری و شخصی فرصت بیشتری برای تعامل افكار و پرسش مشكلات فنی وجود دارد. به عنوان نتیجه‏گیری از این مبحث می‏توان گفت كه تولید جمع و جور مستلزم جریان‏های متعدد و مستمر اطلاعات و محصولات در طول زنجیره ارزش یا زنجیره تامین است و زمانی كه فعالیت‏های زنجیره ارزش از نظر جغرافیایی پراكنده است، این جریان‏ها مشكل‏آفرین و پرهزینه است .با این وجود، دو عنصر اصلی در نظام تولید جمع و جور، یعنی »طراحی - برای - ساخت« ( DFM ) و تقلیل سطح و نسبت محصولات معیوب، می‏توانند تامین برون‏سازمانی و حتی جهانی‏سازی تولید از طریق تثبیت و تحكیم زنجیره ارزش را تسهیل كند. جمع‏بندی تجارب هرچند كوتاه مدت جهانی در مورد تولید جمع و جور، به مدیران صنعت می‏آموزد كه باید آگاه و هوشیار باشند و هزینه‏های عملكرد زنجیره تامین را دست‏كم برآورد نكنند. به تجربه دیده شده است كه آنها دچار خوش‏بینی مفرط می‏شوند و قادر به پیش‏بینی اختلال‏های مكرری كه سبب بالا رفتن هزینه‏های حمل و نقل، نگهداری موجودی‏های زیاد از حد یا تهی شدن انبارها از موجودی می‏شود، نیستند. باید پذیرفت كه زنجیره تامین، سیستمی پویا و پیچیده است كه بروز اختلال در آن در نتیجه مشكلات كیفیتی، تاخیر در تحویل، دستورات تغییر مهندسی و پیش‏بینی‏های غلط در مورد فروش، در تعامل با طولانی شدن دوره زمانی قبل از بهره‏برداری از محصول، هزینه‏های گزافی را تحمیل می‏كند. در صورتی كه اگر فعالیت‏های زنجیره ارزش در كنار هم قرار داشته باشند، نمی‏توان از تولید جمع و جور به عنوان یك استراتژی تولید، چشم‏پوشی كرد. باید توجه داشت كه همه فعالیت‏های زنجیره ارزش، هم‏ارز و برابر نیستند و بعضی از پیوندها و حلقه‏های این زنجیره حیاتی‏تر از بقیه هستند زیرا سرنوشت و ارزش تولید جمع وجور به آنها بستگی دارد. مدیران صنعت، وقتی اجزا و قطعات حیاتی و حساس محصول را شناسایی كردند، باید تبادل و موازنه بین همجواری و عدم همجواری فعالیت‏های تولیدكننده این قطعات را با كارخانه سازنده اصلی (مادر) مورد ارزیابی قرار دهند. این انتخاب و تبادل بین دو راهكار باید صورت گیرد: راهكار احداث فعالیت‏ها در مجاورت واحدهای طراحی و تولید كارخانه مادر و راهكار سرمایه‏گذاری به منظور ایجاد هماهنگی‏های لازم با تامین‏كنندگان قطعات برای نیل به هدف طراحی - برای - ساخت ( DFM ) و هدف كیفیت بالا.
شرایط لازم برای اجرای نظام تولید جمع و جور
از مسائل اساسی بنگاه‏های امروز، تعیین محدوده فعالیت‏های بنگاه و مرزبندی‏های آن با بازار است. این موضوع به‏ویژه در شرایطی كه رقابت شدید و رقبا دیگر نه‏تنها رقبای داخلی و ملی بلكه جهانی هستند از مهم‏ترین و استراتژیك‏ترین تصمیم‏هایی است كه مدیریت سطح بالای بنگاه‏ها باید اتخاذ كند. تعیین مرز و محدوده بنگاه به زبان ساده یعنی این كه »چه فعالیت‏هایی باید به درون بنگاه آورده شود؟« و »چه فعالیت‏هایی را باید به بیرون از بنگاه ارجاع داد؟« بنگاه‏هایی كه فعالیت‏های نامناسبی را به درون مرزهای خود وارد می‏كنند، با خطر عدم تمركز استراتژیك مواجه بوده و به صورت متورم و بوروكراتیك درمی‏آیند و درنتیجه مزیت‏های رقابتی خود را فروگذاشته و به تدریج به شركت‏های »میان‏تهی« تبدیل می‏شوند. شركت‏های میان‏تهی، شركت‏هایی هستند كه از شایستگی محوری خود بهره‏برداری نمی‏كنند و سرچشمه فعالیت‏هایشان از مزیت‏های رقابتی‏شان نیست. برای تعیین مرزها و محدوده فعالیت‏های یك شركت، در نظریه اقتصاد هزینه مبادلات، روش جامع و كاملی وجود دارد. برپایه این می‏توان شرایطی را كه بنگاه باید مبادله اقتصادی مشخصی را در درون مرز سازمانی خویش اداره كند و هم‏چنین مبادله معینی را به بیرون از مرزهای فعالیتی خود ارجاع دهد مشخص كرد. معیارها و ضابطه‏های این تصمیم‏گیری عبارتند از: تدبیر و شیوه اداره امور بنگاه ( governance )، فرصت‏طلبی ( opportunism ) و سرمایه‏گذاری مختص مبادله ( transaction-specific investment ). نخستین بحث در تصمیم‏گیری‏های مربوط به تعیین مرز و محدوده بنگاه در چارچوب اقتصاد هزینه مبادله، تدبیر و شیوه كلی اداره امور بنگاه است. تدبیر عبارت است از ساز و كار اداره داد و ستد اقتصادی یك بنگاه. این ساز و كارها در سه مقوله وسیع طبقه‏بندی می‏شوند:
- تدبیر بازاری ( market governance )
- تدبیر واسطه‏ای ( intermediate governance )
- تدبیر سلسله مراتبی hierarchical )
( governance
بنگاه‏ها وقتی به صورتی تنگاتنگ در بازاری بی نام در تعامل قرار می‏گیرند و به طور عمده بر قیمت‏های تعیین شده توسط بازار برای انجام داد و ستدها تكیه می‏كنند. به عنوان نمونه بنگاه‏های الكترونیك یا تولیدكنندگان مواد غذایی برای به دست آوردن احتیاجات موردنیاز خود از تولیدكنندگان یا دلالهای واسطه، به تدبیر بازاری متوسل می‏شوند. بنگاه‏ها وقتی از تدبیر واسطه‏ای استفاده می‏كنند كه انجام داد و ستدهای آنها مستلزم انتقاد قراردادهای پیچیده و سایر اشكال اتحادهای استراتژیك مانند مشاركت ( J.V ) باشد. برای نمونه، بنگاه‏های خرده‏فروشی برای تامین فرآورده‏های موردنیاز خود ناگزیرند از تدبیر واسطه‏ای استفاده كنند و قراردادهای تامین بلندمدت با تامین‏كنندگان آن فرآورده‏ها منعقد كنند. در همه این موارد كه از تدبیر واسطه‏ای استفاده می‏شود، اشكال قراردادی پیچیده‏تر تدبیر، جایگزین روابط تنگاتنگ مستقل بازاری می‏شود. بنگاه‏ها هنگامی كه یك داد و ستد را به درون مرز و محدوده خود راه می‏دهند از تدبیر سلسله مراتبی استفاده می‏كنند. برای نمونه وقتی یك بنگاه صنعتی كارخانه‏ای را كه تامین‏كننده قطعات مصرفی آن است، تحت مالكیت و مدیریت خود درمی‏آورد، از تدبیر سلسله مراتبی استفاده می‏كند. یك شركت خرده‏فروشی كه مغازه‏ها و فروشگاه‏های وابسته به خود را تملك و اداره می‏كند، تدبیر سلسله مراتبی را به جای شیوه‏های دیگر تدبیر انتخاب كرده است. در این گونه موارد، طرف‏های داد و ستد دیگر فاقد استقلال هستند و معمولا رئیس كل سلسله مراتب دارای اختیارات لازم برای هرگونه اقدام و تصمیم‏گیری است. بنگاه‏ها در گزینش نحوه اداره داد و ستدهای خویش محدوده و مرزهای خود را تعیین می‏كنند. همه داد و ستدهایی كه از طریق سازو كارهای بازاری و شیوه‏های واسطه‏ای تدبیر اداره می‏شوند، در خارج از مرز و محدوده بنگاه قرار می‏گیرند و همه داد و ستدهایی كه از طریق تدبیر سلسله مراتبی اداره می‏شوند، در داخل محدوده بنگاه جای می‏گیرند. طبق اصول اقتصاد هزینه مبادلات، مدیرانی كه محدوده و مرز بنگاه خود را تعیین می‏كنند باید به طور مستمر پاسخگوی این پرسش باشند: »با توجه به مشخصات این داد و ستد، كارآمدترین راه برای انجام و اداره آن چیست؟« علم اقتصاد هزینه مبادلات به ما می‏گوید كه برای پاسخ به این پرسش باید به دو موضوع توجه كرد: ۱) هزینه انجام ساز و كار تدبیر در سه شكل آن ۲) تهدیدهای ناشی از فرصت‏طلبی در یك داد و ستد. به طور كلی هر اندازه كه تدبیر دقیق‏تر باشد، هزینه آن هم بیشتر خواهد بود. از این رو هزینه استفاده از تدبیر بازاری برای انجام یك داد و ستد از هزینه استفاده از تدبیر واسطه‏ای برای انجام همان كار است. به همین نحو هزینه استفاده از تدبیر واسطه‏ای برای انجام یك داد و ستد، از هزینه استفاده از تدبیر سلسله مراتبی كمتر است. هرگاه هدف فقط به حداقل رسانیدن هزینه تدبیر باشد، مدیران همواره شیوه‏های غیرسلسله مراتبی را به شیوه تدبیر سلسله مراتبی ترجیح می‏دهند و همواره مرز و محدوده بنگاه خویش را محدودتر معین می‏كنند. خطر فرصت‏طلبی عمومیت و ارجحیت شیوه‏های تدبیر غیرسلسله مراتبی را نقض می‏كند، و این موجب حساسیت مدیران می‏شود. »فرصت‏طلبی« در داد و ستدها زمانی است كه یك طرف امتیازی غیرمنصفانه نسبت به طرف دیگر داد و ستد كسب می‏كند.برای نمونه اگر بنگاهی ادعا كند كه كالایی را كه عرضه می‏كند دارای كیفیتی بالاست اما چنین نباشد، رفتاری فرصت‏طلبانه را از خود نشان داده است. یا تاخیری كه بنگاه در تحویل كالا یا خدمات، نسبت به وعده‏ای كه به خریدار یا قیمتی بالاتر از آنچه كه در آغاز اعلام كرده مطالبه كند، بنگاهی فرصت‏طلب است. باید دید كه بنگاه‏ها چه زمانی در انجام داد و ستدها، رفتاری فرصت‏طلبانه در پیش می‏گیرند؟ اقتصاد هزینه مبادلات می‏گوید زمانی كه یكی از طرف‏های داد و ستد، سرمایه‏گذاری قابل توجهی مختص مبادله مربوط به آن داد و ستد انجام داده باشد، در سایر طرف‏های آن داد و ستد گرایش نیرومندی به وجود می‏آید كه رفتاری فرصت‏طلبانه را در پیش بگیرند. سرمایه‏گذاری مختص مبادله، به هر سرمایه‏گذاری كه برای یك داد و ستد خاص، بیشتر از هر داد و ستد دیگری واجد ارزش باشد، اطلاق می‏شود. خطر بروز فرصت‏طلبی زمانی است كه یك طرف داد و ستد، سرمایه‏گذاری‏هایی را انجام داده است كه مختص مبادله معینی است در حالی كه دیگران چنین سرمایه‏گذاری‏هایی را انجام نداده‏اند. در مثال خط لوله نفت خام، اگر پالایشگاه موردنظر به جای خط لوله از چند گزینه بدیل برای تامین نفت خام بتواند استفاده كند، ارزش پالایشگاه تغییر نمی‏كند زیرا بنگاه مالك پالایشگاه هیچ‏گونه سرمایه‏گذاری مختص مبادله را انجام نداده است. در چنین وضعیتی، پالایشگاه می‏تواند شركت خط لوله را مجبور كند كه قیمت نفت خام خود را كاهش دهد، كیفیت نفت خام تحویلی را افزایش دهد یا در بعضی از هزینه‏های توسعه پالایشگاه هم مشاركت كند. شركت خط لوله نیز باید تسلیم خواسته‏های پالایشگاه شود. از آنجا كه بنگاه خط لوله، سرمایه‏گذاری‏های مختص مبادله را انجام داده است. برپایه منطق هزینه مبادله، بنگاه‏ها با اتكا به تدبیر می‏توانند، از تهدیدها و خطرات فرصت‏طلبی بكاهند. در مجموع، هر اندازه كه ساز و كار تدبیر دقیق‏تر باشد، تاثیر آن در كاهش خطر فرصت‏طلبی‏های ناشی از سرمایه‏گذاری مختص مبادله بیشتر خواهد بود. بنابراین وقتی داد و ستد دارای این ویژگی باشد كه مقادیر بالایی سرمایه‏گذاری مختص مبادله به خاطر آن صورت گرفته، انجام آن داد و ستد از طریق تدبیر سلسله مراتبی گرچه هزینه بالایی داشته باشد لیكن توانایی این شیوه تدبیر در كاستن از خطر فرصت‏طلبی در شیوه‏های دیگر، آن هزینه‏ها را جبران می‏كند. هرگاه داد و ستدها از نوعی باشند كه به خاطر آنها سرمایه‏گذاری‏های متوسطی مختص مبادله صورت گرفته باشد، استفاده از شیوه تدبیر واسطه‏ای برای انجام داد و ستدها می‏تواند خطر فرصت‏طلبی را بدون هزینه‏های اضافی تدبیر سلسله مراتبی كاهش داده و جبران كند. داد و ستدهایی كه با سطوح پایین سرمایه‏گذاری مختص مبادله مرتبط هستند، در معرض خطر فرصت‏طلبی و هزینه‏های آن نیستند و در نتیجه بنگاه در این گونه موارد از تدبیری كه دارای كمترین هزینه مبادله است، یعنی تدبیر بازاری استفاده می‏كند. به این ترتیب می‏توان به این جمع‏بندی رسید كه طبق منطق اقتصادی هزینه مبادلات، انتخاب بین هر یك از سه گزینه: ۱) همكاری با بنگاه‏های دیگری كه هم‏اكنون دارای قابلیت‏های موردنیاز بنگاه ما هستند در چارچوب تدبیر بازاری یا تدبیر واسطه‏ای، ۲) توسعه قابلیت‏های موردنیاز بنگاه ما در خود بنگاه در چارچوب تبدیل سلسه مراتبی، ۳) مالكیت و دست‏اندازی بر روی بنگاه یا بنگاه‏های دیگری كه هم‏اكنون دارای قابلیت‏های موردنیاز هستند البته در چارچوب تدبیر سلسله مراتبی، باید بر اساس میزان سرمایه‏گذاری‏های مختص مبادله‏ای كه برای دستیابی به قابلیت‏های موردنیاز بنگاه ما لازم است، صورت پذیرد. هرگاه اندازه این سرمایه‏گذاری مختص مبادله زیاد باشد، در آن صورت باید شیوه‏های تدبیر بازاری و واسطه‏ای برای كسب قابلیت‏ها كنار گذارده شوند و از شیوه تدبیر سلسله مراتبی استفاده شود. در این حالت، بنگاه باید به توسعه قابلیت‏ها در درون خود یا باید به مالكیت و دست‏اندازی بر بنگاه دیگری كه آن قابلیت‏ها را دارد، بپردازد.
آثار و تبعات نظام تولید جمع و جور در عمل
طی دو دهه اخیر تحول شگرفی در تولید خودرو صورت گرفته كه نتایج آن كیفیت بهتر و هزینه كمتر بوده است. اصول جدیدی كه این نتایج را به بار آورده است، متضمن نظامی است به نام ۳ TPS یعنی »نظام تولید تویوتا« كه اصطلاحا »تولید جمع و جور« نام گرفته است. »تولید جمع و جور« به وضوح برای نیل به هدف‏های كیفیت و بهره‏وری، بر ابتكار كارگران تكیه دارد. در كتاب مقدس تولید جمع و جور یعنی كتاب »ماشینی كه دنیا را تغییر داد« و از انتشارات MIT است، آن را سیستمی تعریف كرده‏اند كه در آن به كاركنان مسئولیت حفظ كیفیت در خط تولید و طراحی شرح وظایف مشاغل و كارهای مختلف واگذار می‏شود. و كارگران به كمك آموزش‏های گسترده و گردش شغلی همه جانبه گستره وسیعی از مهارت‏ها را كسب می‏كنند. این سیستم نه‏تنها موجب كاهش محصولات معیوب، موجودی انبار و هزینه‏ها می‏شود، بلكه كار كردن را انسانی‏تر می‏كند، زیرا كارگران فرصت چالش و مسئولیت‏پذیری بیشتری را می‏یابند، هرچند موجب تحمیل فشارهای روحی بیشتری بر آنها نیز می‏شود. نویسندگان این كتاب پیش‏بینی كرده بودند »یك تنش خلاق بروز خواهد كرد كه مخصوص مواجهه با مسائل پیچیده و حل آنها« است، تا جایی كه فاصله بین كارگران یدی و كارگران دانایی كمتر می‏شود. گزارش MIT و موفقیت كارخانجات ژاپنی در سایر كشورها، مدیران اجرایی صنایع خودروسازی بسیاری از كشورها را متقاعد كرد كه تولید جمع و جور بهترین روش خودروسازی است. بیشتر خودروسازهای ایالات متحده هم‏اكنون حداقل چند جنبه از این سیستم را اجرا كرده‏اند و بنابه گزارش مجله بررسی اقتصاد هاروارد، یك چهارم از كارخانجات امریكا تلاش كرده‏اند كه كل این سیستم را پیاده كنند. طبق بررسی‏های به عمل آمده، نتایج حاصل از كاربرد نظام تولید جمع و جور منطبق با آن تصویر زیبایی كه گروه استادان MIT در كتاب »ماشینی كه دنیا را تغییر داد« ارائه كرده بودند، نیست. دانشگاهیان وابسته به »برنامه بین‏المللی خودرو« ( IMVP ) ماموریت دارند كه خودروسازان را متقاعد سازند كه از تولید انبوه به تولید جمع و جور روی بیاورند و همگان را مجاب كنند كه این فكر و ایده خوبی است. همه شركت‏های خودروسازی جهان به این برنامه كمك مالی می‏كنند. نویسندگان كتاب MIT نیز، سه تن از سرشناسان IMPV هستند كه تولید جمع و جور را به شدت توصیه و ترویج می‏كنند و آن را نه فقط بهترین شیوه تولید خودرو، بلكه سیستمی جانبدار و سازگار با كارگران معرفی كرده‏اند. آنها ادعاهای مبالغه‏آمیزی را در مورد فواید سیستم تولید جمع و جور برای كارگران به شرح زیر مطرح كرده‏اند:
- آموزش‏های گسترده و جامع
- تنوع مهارت
- كار پرجاذبه
- توانمندسازی كارگران
- روابط همساز بین كارگران و مدیریت
مدعیان و طرفداران نظام تولید جمع و جور در تعدادی از خودروسازهای ایالات‏متحده، نتوانسته‏اند آن طوری كه هدف ادعایی این نظام است به وعده‏های خود جامه عمل بپوشانند. عدم تحقق این وعده‏ها را ازجمله می‏توان در موارد زیر نام برد:
الف - كار گروهی: گروه‏های كاری در بیشتر كارخانه‏های خودروسازی و ازجمله در جمع و جورترین آنها، فقط به بخشی از اختیارات گروه‏های كارگری در كارخانجات اسكاندیناوی، دست یافته‏اند.
ب - آموزش: عملكردهای آموزشی كارخانجات جمع و جور را با شاخص ساعت‏های صرف شده برای آموزش ارزیابی می‏كنند نه برپایه محتوای آموزش‏ها و بیشتر آموزش‏هایی كه در كارخانجات جمع و جور ارائه شده، از نوع ترویجی و ایدئولوژیكی بوده كه تنها به »مهارت‏های نرم« ختم شده است.
پ - گردش شغلی: ادعا می‏شود كه هرچه گردش شغلی بیشتر باشد، موجب افزایش میزان درگیری و مشاركت كارگران در امور كارخانه‏ها می‏شود، ولی در عمل هیچ معیاری برای اندازه‏گیری پیچیدگی‏های مشاغل یا مهارت‏هایی كه هر شغل بدان نیاز دارد و كارگران آن پیچیدگی‏ها و مهارتها را به دست آورده باشند، ارائه نشده است. گردش شغلی متضمن تنوع مستمر پیشه‏ها و كارگران چندپیشه است. در هیچ یك از گزارش‏هایی كه در مورد كارخانجات جمع و جور منتشر شده است، نشانی از كارگران تولیدی دارای چند مهارت نیست.ت - مشاركت كارگران: اقداماتی كه برای ارتقای مشاركت و افزایش درگیری كارگران در امور كارخانه‏های جمع و جور صورت گرفته است، برخلاف انتظار، مانع از فشارهای فضای كاری نشده و گستره و ژرفای كارها را افزایش داده است و به عنوان نمونه، در یكی از كارخانه‏های جمع و جور ایالات متحده (خودروسازی مشترك جنرال موتورز و سوزوكی)، چرخه‏های شغلی از ۱.۵ تا ۳ دقیقه طول می‏كشد. كارگران خودروسازهای Gm و CAMI كه جمع و جورترین كارخانه‏های خودروسازی امریكای شمالی هستند، اعلام كرده‏اند كه سنگین‏ترین و سریع‏ترین كارها را انجام می‏دهند و بیشترین میزان خطرات سلامتی، ضعف و فشار روحی را آنها گزارش داده‏اند. به این ترتیب می‏توان گفت كه ادعای توانمندسازی كارگران نیز در تولید جمع و جور، چندان تحقق پیدا نكرده است. در كارخانه‏های قطعه‏سازی نیز، كارگران كارخانه‏های جمع و جور اعلام كرده‏اند كه كارشان سنگین‏تر و سریع‏تر شده است طوری كه امكان ادامه جریان فعلی كار را تا سن ۶۰ سالگی غیرمحتمل و ضعیف می‏دانند. مطالعاتی كه بر روی دو كارخانه خودروسازی در ایالات متحده صورت گرفته است نشان می‏دهند كه باوجود شعارهای شركت‏ها در زمینه مداخله كارگران و توانمندسازی آنها، تجربه‏ای كه كوچك‏ترین تفاوتی با شیوه سنتی تولید انبوه تیلوری در یك خط بسته كاری با وظایف استاندارد تكراری و یكنواخت كه هر ۶۰ تا ۹۰ ثانیه تكرار می‏شود، نداشته‏اند. انحراف عملی از مبادی اصولی نظام تولید جمع و جور و عدم توفیق این نظام در تحقق شعارهایش می‏توان ناشی از عوامل زیر دانست:
- مشكلات ذاتی خود سیستم تولید جمع و جور كه می‏خواهد به كارگران اختیارتی دهد كه با نظام تولیدی كه جهت‏گری اصلی آن حداكثر تولید با حداقل تعداد كارگر است،تناقض دارد.
- عدم التزام و تعهد سرپرستان خط مقدم تولید به روش جدید و عادت كردن سركارگران به شیوه‏های دیكتاتوری قدیمی.
- تحت فشار بودن دائمی سرپرستان خط تولید برای حصول به حجم بالای تولید.
- استفاده از خودكاری (اتوماسیون و روباتیكز) به منظور كاستن از هزینه‏های كار در بعضی از كارخانه‏ها، كارگران را در حاشیه قرار می‏دهد، در حالی كه در شركت تویوتا و كارخانه‏های مشابه، استفاده از ربات‏ها به این دلیل صورت می‏گیرد كه كار انسانی آسان‏تر انجام شود.
شواهد نشان می‏دهد كه در سراسر جهان، تولید جمع و جوردر جاهایی پیشرفت كرده است كه واحدها جدیدالتاسیس بوده و با رقابت شدیدی مواجهه و بازارها در حال افول و كوچك شدن هستند و ظرفیت‏های موجود عاطل و اضافی‏اند و بالاخره سودها روندی نزولی در پیش گرفته‏اند و چنین وضعی تهدید كارخانه‏ها در كاهش نیروی شاغل و یا تعطیل خط تولید، بی‏اساس نیست. و تولید جمع و جور از پیشرفت بازمانده است كه تهدیدی برای مشاغل وجود نداشته و نهضت (اتحادیه) كارگری قوی و مبارزطلب است. به طور كلی می‏توان به این جمع‏بندی رسید كه شواهد مربوط به عملكرد كارخانه‏ها موید این نكته است كه تلاش‏های به عمل آمده برای ترویج نظام تولید جمع و جور به عنوان نظامی كه متقابلا به نفع كار و سرمایه باشد، رو به ناكامی است. تولید جمع و جور در تحقق وعده‏های انسانی كرن محیط كار موفق نبوده است. درنتیجه این گونه شواهد و تجارت اخیرا »برنامه بین‏المللی خودرو« ( IMVP )، اعلام كرده است كه مزایای كامل سیستم تولید جمع و جور تنها در صورتی تحقق پیدا می‏كند كه سیاست‏های مدیریت مبتنی بر فرزانگی باشد.
. نمونه‏های موفقت‏آمیز كاربرد نظام تولید جمع و جور در مواردی است كه این نظام را صرفا مجموعه‏ای از فرایندها و دستورالعمل‏ها به حساب نیاورده‏اند بلكه آن را سیستم جامعی پنداشته‏اند كه فعالان و شركت‏كنندگان را در عمل با ایدئولوژی كه از قلب و روح آنها مایه می‏گیرد درگیر می‏كند. یك استاد ژاپنی دانشگاه كیو ۴ گفته است كه سیستم تویوتا معادل یك انسان‏افزار است كه مدیریت، مشاركت، انگیزش و استراتژی تكنولوژی را تركیب می‏كند تا بهره‏وری، علاقه و كمال افراد شاغل را به بهینگی برساند. در این سیستم، رهبری گروه‏های كار بین افرادی جابه‏جا می‏شود كه از دانایی‏های مناسب برخوردارند. تجربه‏های حاصل از اجرای سیستم تولید جمع و جور كارخانه‏ها زمانی بهترین عملكرد را دارند كه كارگران از هدف‏ها و اولویت‏های كسب و كار و فعالیت كارخانه آگاهی داشته باشند و در بهبود مستمر آنها، مشاركت كنند. كنار هم چیدن بهترین روش‏ها، موجب موفقیت سیستم تولید نمی‏شود. شرایط و وضعیت اقتصادی - اجتماعی و صنعت خودروسازی ایران در ارتباط با نظام »تولید جمع و جور« تحقق هدف‏های پنجگانه نظام »تولید جمع و جور« در هر بنگاه صنعتی نیاز به دو پیش‏شرط اساسی، یعنی بسترسازی در سطح كلان و آماده‏سازی در سطح خُرد دارد. منظور از بسترسازی در سطح كلان، فراهم آمدن و توسعه نهادها و زیربناهای مادی و اجتماعی است كه »تحویل به موقع« ( JIT ) را میسر و عملی سازد. توسعه شبكه‏های حمل و نقل سریع، توسعه زیربناهای لازم برای استفاده از تكنولوژی اطلاعات (تكنولوژی‏های محاسباتی و مخابراتی)، توسعه نهادها و نرم‏افزارهای تسهیل‏كننده مراودات و مبادلات و كاهنده هزینه‏های معاملاتی (اخلاقیات و آئین رفتار تجاری متكی بر صداقت و اعتماد، نظام قضایی پیشرفته و كارآمد متناسب با فعالیت‏های نوین اقتصادی و الزامات فنی و تكنولوژیكی جدید، سیاست‏های اقتصادی مشوق و مروج توسعه صنعتی و رشد بهره‏وری و...) بسترهای مناسب را برای جریان انبوه و مستمر اطلاعات و محصولات در طول زنجیره ارزش و در نتیجه عملی ساختن سیستم »تحویل به موقع«، فراهم می‏سازند.آماده‏سازی در سطح خُرد، مجموعه سازماندهی‏ها و اقداماتی است كه در سطح بنگاه و در خطوط تولیدی كارخانجات بنگاه برای عملی شدن چهار هدف دیگر نظام تولید جمع و جور یعنی به حداقل رسانیدن موجودی‏های انبار، تعداد محصولات معیوب، انعطاف‏پذیر كردن تولید و برقراری همكاری‏های تنگاتنگ با تامین‏كنندگان، به اجرا درمی‏آیند. اصلاح ساختارهای تشكیلاتی و سازمانی بنگاه، آموزش مهارت‏های متنوع به كارگران و توانمندسازی آنها، تقویت توانایی‏های طراحی - برای - ساخت ( DFM ) در بنگاه سازنده اصلی، اعمال سیاست‏های مدیریتی مبتنی بر فرزانگی و انتخاب مدیران فرزانه، ایجاد فضای مشاركت و انگیزه كافی برای حضور موثر و دخالت كارگران در ارتقای شرایط كار، پذیرش مشتری‏سالاری و برنامه‏ریزی برای آن در سرتاسر زنجیره ارزش محصول از مرحله طراحی تا مرحله اسقاطی، انتخاب شیوه‏های مناسب تدبیر برپایه اصول اقتصاد هزینه مبادلات در زمینه تامین برون‏سازمانی قطعات و خدمات و... ازجمله اقدامات و آماده‏سازی‏هایی است كه باید در خود بنگاه سازنده اصلی خودرو به عمل آید. هدف‏هایی كه هفت سال پیش در قانون خودرو (مصوب ۱۳۷۱) برای توسعه این صنعت به تصویب رسیده است، بخش قابل‏توجهی از شرایط نام برده شده را برای توسعه صنعت خودرو و كاربرد نظام تولید جمع و جور تامین می‏كند. از آن جمله می‏توان به هدف‏های صریح یا ضمنی مانند ایجاد محیط رقابتی برای بازار خودرو ایران، ایجاد انگیزه برای توسعه صادرات، حفظ منافع خریداران، كاهش آلودگی، ارائه خدمات بعد از فروش در سطح گسترده و قابل قبول، گسترش تحقیقات در جهت ارتقای كیفیت محصولات و نوآوری در قانون خودرو اشاره كرد.
مجموعه شرایطی كه در سطح كلان و خرد طی هفت سال گذشته در كشور و در صنعت خودروسازی ایران عملا حاكم بوده است، برای اجرای سیستم تولید جمع و جور در این صنعت مناسب به نظر نمی‏رسد:
الف - بسترسازی‏هایی كه طی دهه هفتاد ساله گذشته در سطح كلان انجام شده است، كافی نبوده و لجام‏گسیختگی قیمت‏گذاری خودرو علاوه بر ضرر به مصرف‏كننده، موجب جذب میلیاردها ریال از منابع مردم و تخلیه بخش قابل توجهی از پس‏انداز ملی برای خرید خودرو و بروز اختناق سرمایه‏ای در سایر صنایع شده است، ضمن این كه توسعه قطعه‏سازی و مجموعه‏سازی برای صنعت خودرو كشور ستودنی و موثر بوده است.
ب - نهادها و نرم‏افزارهای تسهیل‏كننده مبادلات و كاهنده هزینه‏های معاملاتی در اقتصاد كشور، در حدی كه اجرای نظام تولید جمع و جور را با هزینه كم امكان‏پذیر كند، بهبود و توسعه پیدا نكرده‏اند. تامین برون‏سازمانی و ایجاد شبكه‏های قطعه‏ساز و مجموعه‏ساز در چرخه‏های تامین ایران‏خودرو و سایپا در نتیجه مدیریت، مراقبت، تامین مالی و تضمین خریدی بوده كه از سوی دو گروه مذكور اعمال شده است كه هزینه‏های مالی به علت لجام‏گسیختگی قیمت‏گذاری خودرو، احتمالا برای خود سازندگان خودرو نیز شفاف و معین نیست. ساپكو، سازه‏گستر و مگاموتور برای تامین قطعات و خدمات موردنیاز توسط شبكه‏های قطعه‏ساز و مجموعه‏ساز به صورت برون خودروسازی درحقیقت با اجرای نظام تولید جمع و جور امیدوار است كه مشكلات و معضلات مربوط به چرخه تامین (جریان‏های بالادستی تولید) را به بهترین وجه حل كند و با آسودگی خاطر از این بابت، به پاسخگویی به نوسان‏های تقاضا در بازار محصول نهایی (خودرو)، برنامه‏ریزی‏های استراتژیك و اعمال كنترل شدید بر فرایند تولید، كاهش زمان و چرخه تولید، و جلب رضایت مصرف‏كننده و مشتری با پایین آوردن یا منطقی كردن قیمت‏ها و ارائه خدمات موثر پس از فروش بپردازد. صنعت خودروسازی همه تلاش‏های خود را صرف مراحل بالادستی تولید كرده و در این راه دستاوردهای قابل توجه و تحسین‏برانگیزی هم داشته است. لیكن محصولات این صنعت هم‏چنان با كیفیتی پایین‏تر از متوسط استاندارد به خریداران تحویل داده می‏شود و پس از تحویل وظیفه خودروساز در قبال مشتری خاتمه یافته تلقی می‏شود و از این پس سرنوشت خودرو و دارنده آن در دست تعمیرگاه‏های مجاز و غیرمجاز و فروشگاه‏های مجاز و غیرمجاز قطعات قرار می‏گیرد. از نظر استانداردهای فنی كیفیت نیز، شاهد تلاش‏های وسیع خودروسازها و دستاوردهای محدودشان در این زمینه هستیم. با وجود این اگر میزان اسراف بنزین در كشور به ازای هر خودرو هم‏چنان ۶.۵ لیتر در روز باقی مانده باشد، می‏توان گفت كه انتظار تلاش‏ها و دستاوردهای بیشتری از سوی همه مسئولان و دست‏اندركاران تولید خودرو و ترافیك و ترابری، انتظاری نابه‏جا نیست.ج - پذیرش مسئولیت حقوقی تولیدكننده و تعمیركننده خودرو در قبال خسارات تصادف‏ها كه ناشی از نقص فنی خودروست، ازجمله بسترسازی‏هایی است كه در نظام مشتری‏سالار تولید جمع و جور، مورد توجه است. فقدان نظام قانونی و فرهنگ حمایت از مصرف‏كننده در ایران، از جمله مواردی است كه انگیزه‏های نظام تولید جمع و جور را تضعیف می‏كند و از شكل‏گیری و تحكیم آئین رفتار و اخلاقیات پسندیده صنعتی در نزد ارائه‏كنندگان خدمات فنی و تعمیرگاهی جلوگیری می‏كند. لازم به یادآوری است كه به علت قرار داشتن باك بنزین شورلت مالیبو در مجاورت سپر آن، سه سرنشین این خودرو در تصادفی در سال ۱۹۹۳ بیش از ۶۰ درصد سوختگی پیدا كردند. قاضی دادگاه رسیدگی‏كننده به موضوع، كمپانی سازنده ( GM ) را به جبران خسارتی معادل ۴.۹ میلیارد دلار محكوم كرد كه در مقایسه با میزان خسارات وارده در تصادف به طرز سازمانی، زمان و نیروی قابل توجهی را برای برقراری، تحكیم و كنترل ارتباط با تامین‏كنندگان قطعات صرف می‏كنند كه هزینه‏های آن سود و فایده مورد انتظار از اجرای نظام تولید جمع و جور را كاهش می‏دهد.
پ - شبكه‏های حمل و نقل زمینی و هوایی و زیربناهای لازم برای استفاده از تكنولوژی اطلاعاتی در سال‏های اخیر از گسترش كمی و كیفی قابل‏توجهی در كشور برخوردار بوده است ولی برای اعمال JIT و نظام تولید جمع و جور، دارای كفایت و ویژگی‏های لازم نیست. به عنوان مثال، قطع برق موجب بیكاری ۵۰۰ نفری كه در ساپكو با كامپیوتر كار می‏كنند می‏شود، یا به علت این كه شبكه مخابراتی كشور نمی‏تواند خدمات لازم را در حد كفایت ارائه دهد، ساپكو ارتباط بین انبارها و واحدهای مختلف را از طریق آنتن‏های بشقابی و به طور بی‏سیم برقرار كرده است. این كمبودها و هزینه‏ها نیز صرفه‏های موردانتظار از اجرای نظام تولید جمع و جور را كاهش می‏دهد.
ت - محور اصلی نظام تولید جمع و جور و در عین حال عامل اصلی تضمین موفقیت آن، دلبستگی و علاقه و اعتقاد كارگران به این نظام تولیدی است. برای این منظور علاوه بر آموزش مهارت‏های متنوع لازم برای مشاركت هرچه بیشتر كارگران در تنظیم و اداره امور كارخانه‏ها، كاهش فشار فضای كاری خطوط بسته كاری ویژه صنایع خودرو برای كاركنان این خطوط از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مورد، تاكید روشنی در قانون خودرو، برنامه‏های اجرایی صنعت خودروسازی و بیانیه‏ها و مصاحبه‏های مسئولان صنعت دیده نمی‏شود. هیچ سنجه و معیاری هم برای تعیین فشارهای فضای كار خطوط بسته كاری و سنجش پیچیدگی‏های مشاغل یا مهارت‏هایی كه هر شغل بدان نیازمند است، تاكنون تعریف نشده است. كاهش نمره منفی خودروهای ساخته شده به میزان ۷۵.۱ درصد برای سواری، ۳۶ درصد برای غیرسواری و به طور متوسط ۶۷.۳ درصد طی سال‏های اخیر را گرچه به عنوان شاخص تقریبی جایگزین در سنجش آمادگی و رضایتمندی كارگران می‏توان به حساب آورد، ما هنوز گزارش یا مطالعه‏ای كه به طور مستقیم از كاهش فشارهای محیطهای بسته كاری بر كارگران و میزان رضایتمندی آنها اطلاعاتی ارائه دهد، در دست نیست.
ث - یكی از دلایل و جاذبه‏های اجرایی نظام تولید جمع و جور، بهبود مستمر كیفیت، ارتقای بهره‏وری و مسئولیت‏پذیری بیشتر نسبت به مصرف‏كننده و مشتری است. مدیریت واحدهای هولناكی سنگینی و باورنكردنی است. توضیح مطلب اینكه نسبت جریمه‏های تنبیهی نسبت به جریمه‏های جبرانی (كه در این مورد فقط ۱۰۷ میلیون دلار از كل ۴.۹ میلیارد دلار بوده است) فاقد هرگونه منطق عقلانی است. گرچه در مرحله استیناف این نسبت اصلاح می‏شود لیكن در جهان صنعتی امروز اگر مصرف‏كنندگان از حمایت‏های قانونی برخوردار نباشند و اخلاقیات تولید و خدمت نیز مطابق با شرایط روز شكل نگرفته باشد، صنعت درخدمت انسان نخواهد بود.
ج - هدف از تولید هر محصول صنعتی ارضای نیازهای مصرف‏كننده متناسب با قیمت تمام شده محصول و توانایی پرداخت و درآمد او است. نظام تولید جمع وجور، تلاشی برای تحقق سریع این هدف است. قیمت یك خودرو در اروپا و امریكا، تقریبا معادل درآمد سرانه اروپایی‏ها و امریكاییان است، به عبارتی هر فرد با درآمد متوسط در طول یك سال قادر به خریداری یك خودرو سواری است. در حالی كه برآورد یك فرد ایرانی ۵ برای دستیابی به یك خودرو سواری در حال حاضر برپایه درآمد سرانه سال جاری، بیش از ۱۰ سال است. اگر این شاخص را در كنار شاخص دستیابی هر ایرانی به یك واحد مسكونی حداقل كه معادل ۲۵ سال از عمر اوست قرار دهیم، می‏توان گفت كه این صنعت به بیراهه می‏رود.
نتیجه‏گیری و پیشنهاد
نظام تولید جمع و جور در مقابل نظام جاافتاده تولید انبوه و به منظور دستیابی به فواید و مزایایی فراتر از صرفه‏های اقتصادی تولید انبوه، مطرح شده است. در نظام تولید جمع و جور، بنگاه به طور مستمر در تعاملی پویا، سازنده و مسئولانه با چرخه ارزش (تامین) قرار می‏گیرد و تلاش می‏كند تا توان انعطاف لازم را برای پاسخگویی به نوسانات اقتصادی، اجتماعی و تكنولوژیكی تولید محصول به دست آورد. حساسیت‏های بنگاه در توسعه تولید و تكنولوژی خودرو در این نظام معطوف به هزینه ( cost )، عملكرد ( performance )، ایمنی ( safty ) صرفه‏جویی در سوخت ( fuel economy ) و اطمینان ( reliability ) است. كوتاهی در هر یك از موارد پنج‏گانه ( CPSFR ) شعار نظام تولید جمع و جور را به یك ادعای واهی تبدیل می‏كند و به این جهت خودروسازهای جاه‏طلب جهان به خوبی و دریافته‏اند كه پاداش نوآوری‏های بیش از حد، به صورت وعده‏های توخالی و كیفیت‏های پایین و نارضایتی‏های كارگران و مشتریان، خود را به آنها تحمیل می‏كند. همه ما داستان قورباغه‏ای را شنیده‏ایم كه وقتی درون ظرف آب جوش قرار می‏گیرد، به بیرون می‏پرد و خود را نجات می‏دهد ولی وقتی در ظرف آب سردی قرار داده می‏شود كه به تدریج داغ می‏شود، همان‏جا می‏ماند و جان می‏سپارد. شركت‏ها نیز اگر در قبال تغییرات مستمری كه در محیط آنها در سطح جهانی، كلان و خرد رخ می‏دهد واكنش مناسب نشان ندهند، در بازار جان می‏سپارند و جای خود را به رقیب وامی‏گذارند.
پیشنهاد ۱: گسترش‏های آینده صنعت خودرو به صورت قطب‏های خودروسازی دربرگیرنده واحدهای قطعه‏سازی مجاور، به سایر استان‏های كشور منتقل و تامین برون‏سازمانی نیز در همان استان‏ها برنامه‏ریزی و اجرا شود. احداث واحدهای قطعه‏سازی در استان‏ها و نقاط غیرقطبی در امر خودروسازی، تولید جمع و جور را بسیار پرهزینه و غیرممكن می‏سازد.
پیشنهاد ۲: بنگاه‏ها و مدیران خودروسازی نسبت به تعیین مرز و محدوده فعالیت‏های خود اقدام كنند و به طور مستمر این پرسش را مطرح كنند كه با توجه ویژگی هر فعالیت (داد و ستد)، كارآمدترین تدبیر برای اداره آن داد و ستد چیست (تدبیر بازار، تدبیر واسطه‏ای یا تدبیر سلسله مراتبی) و برپایه اقتصاد هزینه مبادلات، راهكار لازم را برگزینند.
پیشنهاد ۳: در اتخاذ راهكارهای نظام تولید جمع و جور، این فكر اصلی باید همواره مطرح باشد كه تكنولوژی و سازمان ابزارهایی هستند كه انسان خِرَد خود را به آن اضافه می‏كند تا در خدمت او درآیند. راهبری تولید باید به گونه‏ای صورت گیرد كه در همه سطوح ایجاد اعتماد و اطمینان و یادگیری را تسهیل كند تا به تدریج موجودی‏های انبار حذف شده و محصول معیوب و ضایعات نیز از بین بروند.
پی‏نوشت‏ها:
Manufacture - For - Design -۱
Throw it over the wall -۲
Toyota Production system -۳
Keio University -۴
Affordability -۵
دكتر بایزید مردوخی
استاد دانشگاه و رییس هیات‏مدیره صندوق ذخیره ارزی
منبع : مجله گسترش صنعت


همچنین مشاهده کنید