دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بوداگرایی


بوداگرایی
بوداگرایی دین و فلسفه ای مبتنی برآموزه‌های سیدارتا گوتاما که در حدود ۵۶۶ تا ۴۸۶ (پیش از میلاد) می‌‌زیسته است. بوداگرایی بتدریج از هندوستان به سراسرآسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، ‌مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. بوداگرایی به عنوان دین پاکان یا &#۲۵۶;rya dhrama در نظر گرفته می‌‌شد و یکی از ادیان شرمنی موجود است و با ۳۵۰ میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان به شمار می‌‌آید. بوداگرایی بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تاکید دارد. آماج این ورزیدگی‌ها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا سمساره است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا نیروانا صورت می‌‌گیرد. اخلاقیات بوداگرایانه بر بن-پایه‌های بی گزندی و رواداری برپا شده است. بوداییان همواره از روش‌های درون پویی برای یافتن بینش نسبت به کارکردهای بنیادین روان آدمی و فرایندهای علّی جهان بهره میگیرند. آثار نوشتاری بوداگرایی بسیارند و بخش ارزنده‌ای از ادبیات دینی جهان بشمار میروند.
● آموزه‌های بودا
چکیده آموزه بودا اینست: ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‌شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج آور است.(و این رنج زمانی پایان می‌‌یابد که دیگر منی ؛یا درک کننده‌ای نباشد چه او در قید حیات باشد چه نباشد(نگارنده)). هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد. درک چهار حقیقت اصیل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل می‌دهد. این حقایق عبارت‌اند از: ۱. به رسمیت شناختن وجود رنج. ۲. اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است. ۳. و اینکه بریدن از رنجها دستیافتنی است. ۴. و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی رنجی وجود دارد. این راه، راه اصیل هشتگانه نام دارد زیرا عوامل سازنده آن این هشت اصل هستند: گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، توجه درست، تمرکز درست، جهان بینی درست و پندار درست. آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت میداند: کار حقیقت نخست از چهار حقیقت اصیل تشخیص این بیماری به‌عنوان بیماری رنج در انسان‌هاست. حقیقت دوم دلبستگیها را به‌عنوان باعث و بانی این بیماری بازمیشناسد. سومین حقیقت شرایط را سنجیده و اعلام می‌کند که بهبود امکانپذیر است. حقیقت چهارم تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همه موجودات می‌گردد. این آموزه‌ها آیین بودا (دارما) را تشکیل می‌دهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است. ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند. آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش می‌شود. به این روی این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی مینامند. راه اصیل هشتگانه که نسخه تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنجهاییست که همه بُوَندگان (موجودات) دچار آن هستند خود به سه گروه دسته بندی می‌شود: درستکاری (شیلا)، یکدله شدن (سامادی) و فراشناخت (پرگیا). این سه مفهوم هسته تمرینهای روحانی بوداگرایی را میسازند. درستکاری که در راه هشتگانه به گونه گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده دستوراتی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر می‌گیرد. یک بخش از درستکاری در بوداگرایی مربوط به دهش (دانا) می‌شود. این دهش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوتمندی محدود نمی‌شود و معنی مشخص دینی دارد، یعنی تأمین نیازمندیهای روزانه همایه (جامعه راهبان بودایی (سنگها)). هموندان (اعضاء) همایه نیز به نوبه خود به دهش میپردازند. دهش آنها بالاترین دهشها یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است. مفهوم دوم راه هشتگانه یعنی دل را یکدله کردن یا کار کردن بر روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر می‌گیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست می‌دهد که در آن اندیشنده با موضوع اندیشه یکی می‌گردد. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست بلکه یک پدیده روانی است. اینکار از راه یوگا و درون پویی انجام می‌گیرد. بوداگرایی همانند دیگر کیشهای هندی ذهن را ابزار بنیادین رهایی میداند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید می‌نماید. آماج کوشش درست یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه است. توجه درست باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنشهای بدن و ذهن می‌گردد. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست میرساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهیهای خلسه آمیز در حین درون پویی (مراقبه) است و با آزمودن خوشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را درون نگری (دیانا) مینامند. بخش آخر راه هشتگانه یعنی جهان بینی درست و پندار درست تشکیل دهنده فراشناخت (پرگیا) است. رسیدن به فراشناخت یا بعبارتی حکمت اعلاء در بوداگرایی به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گامهای درستکاری و یکدِلگی می‌آید و نتیجه یک درون پویی ویژه بودایی است. جهان بینی درست همان درک کامل چهار حقیقت اصیل و پندار درست همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی می‌‌پالاید. اینها راه را برای رسیدن به فراشناخت هموار میسازند. چکیده اینکه: از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایش‌های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان می‌شود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
● شاخه‌های بوداگرایی
بوداگرایی از دیدگاه شمار پیروان، پس از مسیح باوری، اسلام و هندوگرایی چهارمین دین جهان است. بوداگرایی به سه شاخه اصلی بخش می‌گردد. راه بزرگ یا مهراه و راه کوچک یا کهراه و الماسراه (وَجرَیانا). بوداییان شاخه مهراه را مهایانا و شاخه راه کوچک را تیره واده یا هینایانا (هینه یانه) مینامند. کهراه، بوداگرایی سنتی است که بر اهمیت واپسین بیداردل تاریخی یعنی سیدارتا گوتما (Siddhartha Gautama) تأکید دارد. مهراهی‌ها گوتما را به‌عنوان بودا پذیرا هستند اما به شمار زیادی بوداهای دیگر نیز باور دارند. بوداگرایی در پی رویدادهای تاریخی از هند و نپال رخت بربست و به سوی سرزمینهای خاوری کوچید. کشورهای جنوبی تر مانند سری لانکا پیرو شاخه کهراه و شمالیترها مانند چین و ژاپن پیرو گونه‌هایی از کیش مهراه هستند. بیشترین گسترش بوداگرایی زمانی رخ داد که آشوکا شاه بدین دین گروید و به گستراندن آن کمر بست.
● خاستگاه اندیشه‌های بودا
پیرامون سه هزار سال پیش شاخه‌هایی از آریاییان ایران، از بقیه جدا شده و به سرزمین هند کوچیدند. پیش از ورود آنها به شبه جزیره هند تیره دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریایی‌ها پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش یعنی بهنگام زایش بودا در بیشتر سامانهای شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره گشته بودند. سیدارتا گوتاما (بودا) با آنکه خود آریایی بود اما بیشتر اندیشه‌های بنیادین کیش او از ریشه دراویدی هستند. (برای جستاری مفصل در این باره نگاه کنید به: ع. پاشایی: هینه یانه، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰، صص ۱۱۹-۹۱). جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار رده (کاست) بخش می‌شد: برهمنها (روحانیان)، کشتریا (شهریاران و جنگاوران)، وایسیا (کشاورزان و بازرگانان) و سودرا (خدمتکاران برده). سیدارتا اسمآ به رده کشتریا تعلق داشت ولی اعلام داشت که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.
● بوداگرایی و ایران
سکه‌ای از پیروز پسر اردشیر ساسانی یافت شده که در آن وی از ارجگذاری خویش نسبت به دو دین زرتشتی و بوداگرایی خبر می‌دهد.
در سده ۶ زایشی یک رشته داستان‌های بودایی بنام جاتاکا از روی ویرایش هندوی آنها بنام پنچا تنترا به پارسی میانه ترجمه شد و کلیلگ و دمنگ نام گرفت. در سده ۸ زایشی روزبه پوردادویه آن داستان‌ها را به عربی برگرداند و نام کلیله و دمنه بر آنها نهاد. ترجمه‌های لاتین و یونانی آن کتاب بعدها در سده ۱۴ پایه داستان‌های آسوپ نوشته یک راهب بیزانسی را تشکیل داد.
بوداگرایی در خراسان بزرگ تا اندازه‌ای ریشه گرفته بود و یکی از کانونها و نیایشگاههای بزرگ آن در صومعه بودایی بلخ بود. این صومعه به سانسکریت ناوا ویهارا نام داشت که معنی آن صومعه نو است. این نام در فراگویی پارسی زبانان به گونه نوبهار درآمد. لقبی که به گردانندگان این صومعه در زبان سانسکریت داده بودند پراموکها بمعنی سرور بود و نام خانواده برجسته ایرانی برمکیان از همین لقب گرفته شده. برمکیها عهده دار و گرداننده این نیایشگاه بودایی بودند.
بتازگی روزنامه آساهی ژاپن از قول یک باستان شناس برجسته ژاپنی بنام نوگوچی از یافته شدن ۱۹ تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. در گزارش دیگری از شبکه بودیست نیوز درازای این تندیسها میان ۵ تا ۲۰ سانتیمتر و جنس آنها از گچ و گل اعلام شده است.
● گردونه مهر در آیین بودا
گردونه مهر یا گردونه خورشید كه به چلیپای شكسته نیز مشهور است ، نماد و نشانواره بسیار كهنسالی ست كه آن را به قوم آریا و سرزمین ایران نسبت می دهند ، هرچند كه یافته های باستان شناسی در زمینه ی پیشینه ی گردونه ی مهر بسیار اندك و تفسیر پیرامون آن بسیار دشوار است ، اما از همین یافته های نادر باستان شناسی می توان چنین برداشت كرد كه گردونه ی مهر نمادی مختص ایرانیان باستان بوده و به احتمال قریب به یقین ، این نشانواره از نمادهای آیین مهری یا میتراییسم بوده است . آیینی كه پیش از ظهور زرتشت در ایران رواج داشته و پس از تولد دین زرتشت نیز همچنان موقعیت خود را حفظ نمود و در دین زرتشتی نیز نفوذ یافت و بعدها ( حدوداً در سدهٔ یكم پیش از میلاد ) به غرب آسیای صغیر گسترش یافت . خصوصاً ورود آیین مهر به روم و اروپا كاملاً محسوس است ، چنانكه دستاوردهای باستان شناسی در این زمینه این امر را تأكید می كنند . البته این در حالی ست كه پس از قدرت یافتن مسیحیت در اروپا و رقابت سرسختانه ی دین مسیحیت با آیین مهرپرستی ، سرانجام مسیحیت در اواخر قرن چهارم میلادی بر دین میتراییسم چیره شده و در این میان آثار باستانی مهری بسیاری توسط مسیحیان نابود شده و یا تغییر شكل یافتند . گرامی داشت نماد گردونه ی مهر ، ریشه ای بس كهن دارد . گروهی از محققان بر این باورند كه این نشانواره نمادی از خورشید است كه به مرور تغییر شكل داده شده . گروهی نیز بر این باورند كه در جامعه های آغازین ، مردم به نماد چلیپا چون مظهر آتش ، احترام می گذاشتند و این نماد ، نقشی از ابزار ابتدایی برای بدست آوردن آتش بود . ذكر یك تاریخ و مفهوم دقیق و حتی ذكر یك تاریخ حدودی پیرامون زمان پیدایش گردونه ی مهر بسیار دشوار و دور از دست است . این امر دلایل گوناگون دارد . یافته های باستان شناسی پیرامون گردونه ی مهر ، هر چند كه اصالت آن را به سرزمین ایران نسبت می دهند اما در بسیاری از نقاط جهان و با قدمتی بسیار دور نیز مشاهده می شوند . در بسیاری از تمدن های باستانی كهن ، این نماد مشهود است و نیز در سرزمین های بسیار دور نیز مشاهده شده . علاوه بر آن یكی از دلایل آنكه مفهوم گردونه ی مهر به درستی در متون و لوح های باستانی ذكر نشده آن است كه آیین مهر ، آیینی بسیار راز آمیز بوده و پیروان آن ، مفاهیم آیینی را به صورت یك راز به نسل های بعدی منتقل می كردند . از این رو نه تنها مفهوم گردونه ی مهر ، بلكه بسیاری از آداب و رسوم و باورهای مهری ( میترایی ) نیز در پرده ای از ابهام نهفته است و معدود اطلاعاتی كه امروزه در دست است از تفسیر تصاویر به جای مانده بر مهرابه های میترایی و مختصر متون قدیمی به جای مانده استخراج شده . این در حالی ست كه بسیاری از مسیحیان و مخالفان آیین مهر در اروپا ، علاوه بر تخریب و نابودی آثار مهری ، متون مهری كاذب و دروغینی نیز بر جای گذاشتند تا وجهه ی دین مهری را در نزد عوام و آیندگان خراب جلوه كنند . آنچه در میان تفاسیر مختلف پیرامون معنا و مفهوم گردونه ی مهر مورد توجه می نماید علاوه بر مفهوم نماد خورشید ، مهر و آتش ، اشاره ی این گردونه به آخشیج های چهارگانه( آب ، آتش ، خاک و باد ) است كه ممكن است نشانواره ی گردونه ی مهر به معنای آن باشد . همانگونه كه ذكر شد این نماد در بسیاری از تمدن های كهن یافت شده و نیز در بسیاری از فرهنگ ها و باور ها راه یافت . از آن جمله این نماد در دین بودایی نیز مشهود است كه موضوع این نوشتار حول محور آن قرار دارد ، از این رو در راستای بررسی مفاهیم این نماد و مختصر شناختی پیرامون باستان شناسی و ظهور آن در سرزمین ها و باورهای گوناگون ، در ادامه ، ذكری كوتاه پیرامون مباحث فوق به میان خواهد آمد و پس از آن نوشتار به بررسی مفهوم گردونه ی مهر در كیش بودایی خواهد پرداخت .▪ گردونه ی مهر در ایران باستان
بسیاری از صاحبان نظران بر این باورند كه منشاء این نشانواره نزد قوم آریا بوده ، قومی كه بیشتر در قسمت های غربی ایران سكنی گزیده بودند و تمد ن های شگفت آوری را موجب شدند . در مورد خاستگاه این قوم جنجال بر انگیز ، صاحبنظران و محققان نظریات بسیاری ارائه داده اند . آریایی ها به صورت دو شاخه ی غربی و شرقی در فلات ایران منتشر شدند كه از مهمترین آنها مادها و پارس ها می باشند . آریایی ها نخستین پادشاهی جهانی را تأسیس كردند . گردونه ی مهر نشانواره ای ست بس كهن كه زادگاه و ریشه های آن بوضوح مشخص نیست و در اكثر تمدن ها و فرهنگ ها ی باستانی خود را نمایانده است . آنچنان كه مشهود است ، این نشانه نخستین بار در خوزستان با قدمتی پنج هزار ساله دیده شده و گواه بر این است كه ریشه ای عمیق و ژرف در باورهای ایرانیان داشته . نشانواره بر روی تكه سفالی كه توسط باستان شناسان بدست آمده مشهود است . در شهر سوخته۱ نیز مهرهایی از جنس مرمر ، لاجورد ، مفرغ واستخوان و سفال كشف شده كه بر روی برخی از این مهرها با قدمتی حدود پنج هزار سال ، این نماد دیده می شود . در هزار ه ی چهارم قبل از میلاد در تل باكون مردوشت ( شیراز ) آوندهای سفالین ، سفالینه های شكسته و منقوش نیز این نشانواره را بر خود دارند . در حفاریهای باستان شناسانه در گیلان فسا در استان شیراز، ظرف سفالین قرمز رنگی مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد بدست آمده كه طرح این نماد را بر روی آن می بینیم . این نشانواره را در تپه سیلك كاشان ، یكی از شاخص ترین تپه های پیش از تاریخ ایران بر روی ظرفی سفالی كه قدمتش به هزاره ی اول قبل از میلاد می رسد و همچنین بر روی یك كوزه از همین تپه نیز ، می توان دید . جام زرینی در كلاردشت در سال ۱۳۱۸ خورشیدی به دست آمده كه بر روی آن پیكره ی شیری را مشاهده میكنیم كه بر روی كپلش چلیپای شكسته مشهود است . لازم به ذكر است كه شیر در نزد آریاییان مقام بالایی داشته و دارای عظمت بوده و نیز یکی از مظاهر آیین مهری نیز محسوب می شده . كاسه زرین زیبایی در كاوشهای تپه ی حسنلو واقع در جنوب ارومیه كشف شده كه این كاسه نیز پیكره ی شیر و شیربان را نشان می دهد و جالب آنكه دوباره در اینجا بر روی كپل شیر ، نشانواره دیده می شود . گردنبند زرینی كه سه چلیپا را در خود نشان می دهد ، در كاوشهایی كه توسط آقای شهیدزاده در سال ۵۶- ۱۳۵۵ خورشیدی در شهر رودبار گیلان به دست آمده كه مربوط به هزاره ی اول قبل از میلاد می باشد . همان طور كه مشخص است این نشانواره از دوران های مختلف گذر كرده . در گرمی آذربایجان گورهایی به صورت خمره مانند یافت شده كه در میان آنها تكه پارچه ای با طرح چلیپای شكسته مشهود است . در همین دوران و همین مكان تكه سفالی از یك خمره بدست آمده كه بر سطح آن ، نشانواره را به صورت برجسته مشاهده میكنیم . هم اكنون این تكه سفال در موزه ی ایران باستان حفاظت می شود . این نشانه تنها بر سطح ظروف سفالین و زرین و اشیاء زرین و تكه پارچه ها مشهود نیست . این نشانواره بر روی سکه های باستانی نیز مشهود است از جمله سکه مهرداد دوم كه ۳۸ سال سلطنت كرد و اشك نهم . در آن دوران نیز نشان چلیپای شكسته را بر روی گردنبند ها تصویر می كردند و این مطلب زمانی روشن می شود كه ما به آویزه ی گردنی از جنس عقیق كه از جوبن گیلان یافت شده بر می خوریم كه در سال ۱۳۴۵ خورشیدی به دست آمده . در ویرانه های كاخی در كوه خواجه سیستان كه قدمتی طولانی دارد و مقر فرمانداری اشكانیان بوده و دارای گچبریهای زیبایی ست ما شاهد نماد چلیپای شكسته هستیم . بر روی كلاه اردشیر ساسانی ، بینانگذار شاهنشاهی ساسانیان در پارس نیز نشانواره مشهود است . در ویرانه های كاخی در بیشابور مربوط به ساسانیان چلیپای شكسته حضور دارد و نیز در گچبریهای قلعه ی یزد گرد كه از جزیره ی كیش به دست آمده و كاخ تیسفون در عراق امروزی . نشانواره بر سكه ی سیمینی كه در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود و به پاكه ( فرمانداری پارسی كه قبل از پیدایش دولت ساسانی فرمانروایی می كرده ) تعلق دارد ، دیده می شود ، همچنین بر روی سكه ی بهرام ، سكه ی نرسی پسر شاپور كه این سكه ها با نام شاهنشاه در شهرها ی ایران ضرب می گردیده اند . آوند پایه دار سفالینی متعلق به ۳۵۰۰ فبل از میلاد در بررسی های ۱۳۱۰ خورشیدی از تپه ی باستانی حصار دامغان یافت شده كه چلیپا را نشان می دهد . گردونه ی مهر در بسیاری از آثار مشابه بدست ‎آمده توسط باستانشناسان در طول تاریخ دیده می شود . این نماد حتی در نگاره ها و معماری مذهبی پس از اسلام نیز مشهود است .
● گردونه ی مهر در سرزمین های دیگر
چلیپای شكسته علاوه بر ایران در بسیاری از اقوام و ملل دیگر نیز مشهود است كه گاه تاریخ آن بسیار كهن می باشد . نشانواره در نزد اقوام و سرزمین هایی نظیر مصر ( از دوره ی بطمیوس به بعد ) ، هندوستان ، چین ، رم ، ژاپن ، آشور در شمال عراق ، انگلستان ، ایسلند ، لیتوانی و آلمان و در ملت هایی چون سرخ پوستان امریكایی ، بوداییان ، اسكاندیناوی و تیوتنی ، سامی ، هیتیت ها و ... حضور داشته و در اماكنی چون آنوردیك عشق آباد ، اوزكند ، آرامگاه یوسف فرزند قیصر ( نخجوان ) ، مدرسه ی میرعرب ، مدرسه ی كاراتای ( تركیه ) ، آرامگاه خواجه عبدالله انصاری ( افغانستان ) و ... حضور داشته و دارد . مورد باستان شناسی بسیار جالب توجه و شگفت آوری نیز پیرامون این نماد در دهكده ای به نام مزین در اكراین یافت شده كه در آن نماد بر روی عاج یك ماموت دیده شده . البته هنوز مشخص نیست كه آیا این عاج در سیبری به دست آمده و در همان زمان ماموت ها نشانواره بر روی آن حكاكی شده و یا بعدها توسط افرادی دیگر این نماد بر روی آن به تصویر در آمده . به هر حال تاریخ نماد حكاكی شده بر این عاج به وضوح مشخص نیست . گردونه ی مهر نزد اقوام غیر ایرانی معانی و مفاهیم مختلفی داشته از جمله : ۱- نماد الوهیت آریایی ۲- چهار عنصر اصلی ( آب ، باد ، خاك ، آتش ) ۳- زندگانی طولانی ۴- حركت آب ۵- هست و نیست ، بود نبود ، بست وگسست ۶- یك پیكره ی قرار دادی انسان با دو دست و دو پا ۷- دور كننده ی چشم زخم و اهریمنان و نیروی درمان بخش ۸- دو تركه ی بر هم نهاده برای روشن كردن آتش ۹- نگاره مثبت و دارنده ی بار مثبت و سازنده ۱۰- نمودار پرواز ۱۱- دوكهای نخ ریسی آغازین ۱۲- خورشید ۱۳- نماد ستارگان و... این احتمال وجود دارد كه ریشه ی معانی و مفاهیم چلیپا در اقوام گوناگون در نزد قوم آریا باشد ، هرچند كه هنوز دستاوردها نتیجه ای قطعی را به ارمغان نیاورده اند . در این میان ، بنابر گزارشات و شواهد به دست آمده ، خالق احتمالی این نشانواره در رده ی نخست ، آریاییان هستند .
● چلیپای شكسته در هند
چلیپای شكسته در هند سواستیك یا سواستیكا۲ ( سانسكریت ) نامیده می شود . این نماد در باور هندیان نمادیست از حركت خورشید ، نیك بختی و افزونی . در گروهی از اماكن مذهبی هند ، چه در گذشته و چه در زمان حال ، سواستیكا مشهود بوده و ریشه هایی بسیار كهن دارد . در شماری از نگاره های كف پای بودا متعلق به سده های قبل و بعد از میلاد ، این نشان به كار می رفته و در آیین بودا نیز كاربرد یافته است . چلیپای شكسته در آیین جینسیم۳ نیز حضوری محسوس دارد . بسیاری از جینیست ها ، این نشان را بر سر در خانه های خود نقش زده و بر این باورند كه سواستیكا دارای نیرویی ست كه خوشی ، بركت و ثروت را به ارمغان می آورد. به طور كل ، سواستیكای راست گرد در هند نمادیست از خورشید ، روشنایی ، خوشی ، بهار و تابستان و در مقابل ، سواستیكای چپ گرد نماد تاریكی ، شب ، وحشت ، جادو ، پاییز و زمستان است .
● چلیپای شكسته در چین و ژاپن
چلیپای شكسته در چین با نام باستانی وان۴ داری تاریخی كهن است . این نماد بیشتر در آیین دائو۵ تجلی یافت . دائو یا تائو۶ از آیین های باستانی چین محسوب می شود كه بنیانگذار آن را شخصی به نام لائوزه۷ به معنای استاد پیر می دانند ، گویی كه گروهی از تاریخ دانان وی را شخصیتی خیالی و افسانه ای می پندارند. لائوزه حدوداَ همدوره ی كنفوسیوس۸ ( ح ۵۵۱ تا ۴۷۹ ق.م ) بود ، اما از زندگی و تعلیمات وی اطلاعات بسیار مختصری در دست است كه صحت آنها هنوز در پرده ای از ابهام است . تنها اثر مكتوب به جا مانده از استاد پیر ، كتابی تحت عنوان دائو د جینگ۹ می باشد كه نویسنده ی آن را لائوزه می دانند . بنیانهای فلسفی آیین دائو بر تعادل و تعامل میان دو نیروی یین۱۰ و یانگ۱۱ استوار است . یین نماد نیروی زنانه ، زمین ، روشنایی و ... می باشد كه در مقابل یانگ یا نیروی مردانه ، آسمان ، تاریكی و ... قرار دارد . دائو گرایان بر این باورند كه این دو نیرو در جهان هستی در گردشند و این گردش بر اساس قوانین طبیعت صورت می گیرد . در این میان ، طبیعت و هستی خود پیرو دائوست . گردونه مهر در فرهنگ و آیین های چینی حضور یافته و مفاهیم جدیدی را در بر گرفت . چلیپای شكسته ی راست گرد نمادیست از یانگ و چپ گرد ، نماد یین . رنگ های این نشانواره نیز در چین معانی و مفاهیم ویژه ای داشت ؛ رنگ سبز نماد بركت در كشاورزی ، آبی مظهر بركت آسمانی ، قرمز نماد بركت قلب بودا و زرد نمودار خوشبختی و نیك فرجامی . بنابر گزارشات تاریخی ، امپراتوریس چین با نام وو۱۲ ( ۷۰۴ – ۶۸۴ م ) در زمان دودمان تانگ۱۳ ، چلیپای شكسته را به عنوان نماد و سمبلی از خورشید مقرر كرد . این نماد در چین مفاهیمی نظیر تداوم ابدی بدون آغاز و انجام ، تجدید ابدی حیات ، تكامل و تعالی ، حركت بر طبق قاعده و قانون ، طول عمر ، بر كت ، طومار رعد و ... را در بر دارد. چلیپای شكسته از چین به كره و سپس به ژاپن راه یافت و در زبان ژاپنی با نام مانجی۱۴ شناخته شد . این احتمال وجود دارد كه نشانواره از طریق ورود آیین بودا به ژاپن راه یافته ، هر چند كه این نظر نمی تواند قطعیت كامل داشته باشد . در هر حال در ژاپن ، عموماَ چلیپای شكسته نمادی ست از معابد بودایی و آیین بودا . در حالت كلی هر دو جهت گردش نشانواره در ژاپن معانی و مفاهیم سازنده و خجسته ای را در بر دارد . گردونه ی چپ گرد با نام ئوموته مانجی۱۵ نمادی ست از عشق و رحمت و گردونه ی راست گرد یا یورا مانجی۱۶ نمادی از بصیرت ، آگاهی و قدرت .● بودا
در حدود دو هزار و پانصد سال پیش ، در قلمرو پادشاهی شاكیا۱۷ در هند ، شاهزاده ای تولد یافت كه امروزه او را از بزرگترین اندیشمندان و تاریخ سازان جهان قلمداد می كنند . نام واقعی وی گوتمه سیدارتا۱۸ بود . در داستانها و افسانه ها آمده است كه مادر سیدارتا ، ملكه مایا۱۹ و همسر پادشاه قلمرو شاكیا ، سود هدانا‌۲۰ ، شبی در خواب دید كه فیل سپیدی از پهلوی وی وارد رحم اش شد . پیشگویان و بزرگان دربار ، خبر تولد فرزندی را پیش بینی كردند . قصر پادشاهی سرشار از شادی و شور گشت ، زیرا راجه۲۱ و ملكه مایا ، پس از بیست سال صاحب فرزند می شدند . همانطور كه انتظار می رفت ملكه مایا باردار شد و بنابر رسم آن دوران ، برای تولد فرزند خود ، رهسپار خانه ی پدری گشت . در مسیر این سفر ، در منطقه ای به نام لومبینی۲۲ ، ملكه قبل از رسیدن به مقصد ، فرزند خود را به دنیا آورد۲۳. در افسانه ها نقل شده است كه بودا پس از تولد ، قادر به تكلم و راه رفتن بود و با هر قدمی كه بر می داشت ، در جای پایش نیلوفری می رویید . تاریخ دقیق تولد وی به وضوح مشخص نیست . تاریخ نگاران بر این باورند كه تولد بودا در سال ۵۶۳ قبل از میلاد بوده است . زاهدی وارسته ، پیشگویی كرد كه ولیعهد تازه متولد شده ، در صورت دیدن رنج ها و مشقات جهان ، زندگی درباری را رها كرده و به بی خانگی روی می آورد و نجات دهنده ای بزرگ خواهد شد . از این رو پادشاه ، فرزند خود را در نهایت خوشی و لذتهای دنیوی پرورش داد. سه قصر برای بودای كوچك ساخته شد ، قصرهایی برای فصل باران ، زمستان و تابستان . شاهزاده از هفت سالگی دروس و فنون حكومتی و نظامی را آموخت و در جوانی تیرانداز و سواركاری ورزیده شد . در شانزده سالگی و یا در روایتی نوزده سالگی با دختردایی خود شاهزاده یسودرا۲۴ ازدواج كرد . بودا در یكی از گشت و گذارهایش در خارج از قصر به چهار پدیده برخورد كه تا آن زمان چنین مسائلی را ندیده بود . این چهار مورد كه به چهار نشانه۲۵ معروفند عبارتند از پیری ، بیماری ، مرگ و ترك خانمان . برخورد با این نشانه ها كه وی تا آن زمان ندیده بود ، انقلابی ذهنی در او به وجود آورد. آنگاه بود كه رنج و سختی را دریافت و برای درك حقیقت زندگی و رهایی از رنج ، مخفیانه قصر پادشاهی را ترك گفت . این واقعه درست در زمانی روی داد كه فقط یك روز از تولد تنها فرزندش راهوله۲۶ گذشته بود . وی در سحرگاه با همسر و فرزند خود كه در خواب بودند وداع كرد ، قصر را ترك گفت و زندگی بی خانمانی را آغاز نمود ؛ در آن زمان وی بیست و نه ساله بود۲۷ . در آغاز راهش به سوی بیداری با مكاتب و اساتید مختلفی آشنا شده و انواع راهها را پیمود ، در این میان با پنج مرتاض همگام شد . پس از شش سال ریاضت و سختی در راستای كشف حقیقت هیچ راهی از پیش نبرد ، از این رو بر بیهودگی ریاضت پی برد . بودا در واقع دو مرحله افراط و تفریط را طی كرده بود و هر دو راه را عبث و بی نتیجه یافت . دوران خوشگذرانی و ریاضت را پیمود و ناگاه به راه میانه پی برد . از این رو ریاضت را رها كرده ، تن شست و خوراك خورد . پنج مرتاض او را بع علت شكستن ریاضتش ترك گفتند . پس از آن بودا به مراقبه عمیق پرداخت و راه میانه را پیمود . در مراقبه ای در زیر یك درخت به نام درخت بدی۲۸ ، وی به مبارزه با شیطان یا نفس خویش پر داخت . مبارزه وی با شیطان یك داستان افسانه ای ست . در این داستان شیطان یا مارا۲۹ ، پنج دختر خود را كه نمادی از تكبر ، طمع ، ترس ، جهل و شهوت هستند ، برای فریفتن سیدارتا به سوی او فرستاد ، اماشكست خورد و آنگاه خود به فریب بودا پرداخت اما كاری از پیش نبرد و نابود شد . پس از آن ، بودا به بیداری۳۰ رسید و حقیقت جهان بر وی نمایان گشت . از آن پس بود كه وی را بودا نامیدند ، به معنای روشن شده و كسی كه به بیداری رسیده است . در آن زمان وی سی و پنج ساله بود . از آن پس بودا به گسترش آموزه ها و دریافت های خود پرداخت . ابتدا به سمت گردشگاه آهوان ایسیپته۳۱ ، محلی كه پنج مرتاض دوران ریاضت وی در آنجا ساكن بودند رفت و اولین موعظه ی خود كه به موعظه ی بودا در بنارس۳۲ مشهور است را بیان كرد و پنج مرتاض نخستین شاگردان وی شدند . وی تا سن هشتاد سالگی به گسترش آیین خود پرداخت و راه رهایی را در پیمودن راه میانه ، كه راهی ست میان افرط و تفریط دانسته و آن را روشنگری كرد . در راستای آموزش آیین به اقصی نقاط كشور سفر كرده و همواره به ارشاد و آموزش رهروان می پرداخت . آموزه های منحصر به فرد ، بی چشم داشت و ناب او ، نام وی را در ردیف معلمان بزرگ تاریخ جهان رقم زد . وی طریق رهایی و رستگاری را بر پایه های یكساندلی ، احترام و شفقت بنا نهاد . بودا پس از چهل و پنج سال تلاش و كوشش پی گیر در راه بیداری رهروان ، كمك به تمامی انسانها و ابراز عشق به تمامی موجودات هستی ، در سال ۴۸۳ قبل از میلاد ، در زیر دو درخت در منطقه كوسینارا۳۳ كالبد جسملانیش را بدرود گفت و به نیروانا۳۴ و آگاهی مطلق پیوست . جسد وی چند روز بعد از مرگش سوزانده و خاكسترش بین هفت خاندان بزرگ تقسیم شد .
● آموزه های بودا ؛ آیین
آموزه های بودا به دارما۳۵ یا آیین مشهور است . خود بودا همواره آیین را مرجع قلمداد می كرد و نه آموزگار آیین را . سه اصل اساسی طریقت بودا عبارتند از بودا ، آیین و انجمن۳۶ . هر فرد بودایی ملزم است به این سه اصل معتقد بوده و پیرامون آن آگاهی یابد و همواره به این اصول پایبندی داشته و آنها را محترم شمارد. اصول آیین بسیار گسترده و گاه پیچیده است . نخستین ویژه گی اساسی آیین ، فانی بودن و ناپایداری جهان هسنی ست ، از این رو تمامی موجودات هستی و تمامی جهان فاقد پایداری و جاودانگی می باشد و دل بستن به چنین عناصر فنا پذیری ، رنج و زایش های مجدد را خلق خواهد كرد . چهار اصل اولیه آیین بر همین اساس استوار است و چهار حقیقت عالی نام دارد . حقیقت اول : حقیقت رنج۳۷؛ بودا زیستن را ذاتأ رنج می دانست . تولد و مرگ ، پیری ، بیماری ، عدم رسیدن به خواسته ها و آرزوها و ... همگی رنج آورند. حقیقت دوم : خاستگاه رنج۳۸ ؛ ریشه رنج و ناخوشی در این جهان همانا آرزوها ، تمناها ، طمع و خواسته های آدمی ست كه هرگز پایانی ندارد . حقیقت سوم : رهایی از رنج۳۹ ؛ رهایی از رنج همانا دل كندن از آرزوها و ریشه های به وجود آورنده رنج است . حقیت چهارم : راه رهایی از رنج ؛ این راه همان طریقت میانه است و به گردش در آوردن چرخ آیین۴۰ ، یعنی قرار گرفتن در مسیر راههای هشتگانه عالی۴۱ كه عبارتند : ۱- شناخت درست : درك حقیقت رنج ، خاستگاه رنج ، رهایی از رنج و راه رهایی از رنج و همچنین شناخت آیین . ۲- اندیشه درست : اندیشه ی آزاد ، فارغ از جهل و نادانی . ۳- گفتار درست : خوداری از دروغ گویی ، بدگویی ، درشتگویی ، یاوه گویی و هر كلام نادرست . ۴- كردار درست : پرهیز از قتل موجودات زنده ، دزدی ، بی عفتی و زنا و پرهیز از هر آنچه موجب رنج و آزردگی انسانها و تمامی موجودات هستی شود . ۵- زیست درست : خوداری از درآمد هایی كه برای دیگران و یا موجودات زنده دنیا ایجاد رنج و مزاحمت كند .خوداری از خرید و فروش موجودات زنده ، خرید و فروش اسلحه ، خیانتكاری ، كلاهبرداری ، ربا خواری ، طالع بینی ، شعبده بازی و ... . ۶- كوشش درست : تلاش و كوشش بسیار برای دوری از بدی و ناپاكی و نزدیكی به نیكی و رستگاری . ۷- آگاهی درست : كسب آگاهی و دانش پیرامون آیین و به كار بستن آن در راه مراقبه و راه میانه . ۸- یكدلی درست : تمركز صحیح و آگاهی پیرامون نگرش اصولی .
این هشت طریق در كنار هم سمبلی را بوجود می آورند كه به چرخ آیین مشهور است . رهروان در راه رسیدن به رهایی و بیداری مطلق ، موظفند هشت راه عالی را به وادی عمل كشانند . بودا در اولین موعظه خود در گردشتگاه آهوان ، پیرامون این هشت طریق سخن گفت . لذا به گردش در آوردن چرخ آیین ، همانا به معنای عمل به تمامی این موارد است و رهرو در این راه موظف است در راه میانه قدم بردارد و در طی مسیر همواره با احترام و یكساندلی نسبت به تمامی موجودات هستی ، به سوی مقصد رهسپار شود .
● گردونه مهر در كیش بودایی
در ابتدای آیین و پس از مرگ بودا ، هیچ تمثالی از وی ساخته نشد . آغاز زمان پیكره سازی و تصویرگری از بودا به وضوح مشخص نیست . تاریخ نگاران بر این باورند كه ابتدا وی را به صورت یك چتر ، یك فیل و یا جای پا مجسم می كردند . زمان آغاز تصویر گری از بودا به صورت نماد یا نشانه ، احتمالاَ دویست سال پس از وفات وی بوده است . در اوایل قرن اول میلادی بود كه هنرمندان بودایی به ساخت پیكره های بودا به صورت جدی و حرفه ای روی آوردند . سنگ تراشه های بدست آمده از هنر گندهارا۴۲ مربوط به قرن های اول ، دوم و سوم میلادی در هند و نیز تمثال های بر جا مانده از هنر آسیای میانه در همان دوران ، از معدود بقایایی ست كه امروزه بر جای مانده . حمله مسلمانان به هند آیین بودا را به كلی محو ساخت ، از این رو بسیاری از منابع و ساختارهای بودایی از میان رفت و بررسی های تاریخی دشوار شد . بودیسم در هند از جایگاه بسیار مناسبی برخوردار بود . در دوران پادشاهی آشوكا۴۳ (۲۷۳ تا ۲۳۲ ق.م ) آیین بودا بسیار پیشرفت كرده و هنر بودایی كمی سازمان یافته شد . به علت نابودی آثار بودایی . پس از حمله مسلمانان ، منابع بسیار اندكی از هنر بودایی در هند ، افغانستان و پاكستان به یادگار مانده . همانطور كه ذكر شد ، هنرمندان بودایی در ابتدا ، بودا را تنها با نمادها و نشانه ها به تصویر می كشیدند . یكی از نمادها جای پا یا اثر پای بودا بود . در نگاره های بدست آمده از جای پای بودا ، نقش چلیپای شكسته مشهود است . آیین بودا نیز همانند دیگر مكاتب و ادیان ، تحت تأثیر گروهی از عوامل خارجی قرار گرفته و مفاهیم و نمادهایی بیرونی به آن راه یافت . بی شك بوداییان چلیپای شكسته را در راستای ایجاد مفاهیم جدید و نیز همآغوشی با بنیانهای فرهنگی و مذهبی جامعه ی آن دوران ، به آیین بودا وارد كردند ؛ همانگونه كه در دیگر مكاتب ، نظیر این عمل مشاهده می شود . چلیپای شكسته با پیشرفت آیین بودا و هنر پیكره سازی و تصویر گری از بودا ، در تمثال های بودا راه یافت . محل قرار گرفتن نشانواره كه در ابتدا بر روی انگشتان پای بودا به تصویر كشیده می شد ، در تمثال ها ، بر روی سینه ی بودا ترسیم شد . جالب آنكه چلیپای شكسته ی چپ گرد در نزد هندیان آنچنان خوشایند نبوده و یا شاید منفی بودن نیروی نماد چپ گرد ، بعدها و پس از این نگارگری بوجود آمده باشد . این امكان وجود دارد كه شاید اقوامی در راستای خدشه دار كردن آیین بودا ، نماد چپ گرد آن را كه در تمثال های بودا به كار می رفته ، در اذهان عمومی به صورت منفی و شیطانی جلوه كرده باشند۴۴ . عموماً چهار چلیپای شكسته برروی چهار انگشت پا ترسیم شده و گاهی بر روی هر پنج انگشت مشهود است . در نگاره های كف پای بودا علاوه بر نقش چلیپای شكسته ، دیگر نشان ها ، رمزها و سمبل های آیین بودا نیز مشهود است از جمله نیلوفر ، چرخ دارما ، ناگا۴۵ (شاه مار ) و ... كه هر یك در جایگاه خود مفاهیم و معانی بسیار عمیقی را در بر دارند . نشان چلیپای شكسته در آیین بودا دارای مفاهیم متعددی ست ؛ از جمله چهار نشانه ، چهار حقیقت عالی ، به گردش در آوردن چرخ آیین ، رفتن راهبان و آموزگاران به چهار گوشه ی هند و جهان ، در چرخش بودن نظام طبیعت و چهار عنصر ، كه نمادیست از فنا پذیری و عدم پایداری موجودات و ... در این میان دو تفسیر ، بسیار جالب توجه است . نخست آنكه این نماد را راز پنهانی آیین بودا می نامند . عمق آیین بودا و تجربه ی بوداگی صرفاً یك تجربه ی انحصاری ست ، غیر قابل انتقال و غیر قابل تفسیر و توضیح و یا شاید این نماد به مفهوم دیگری اشاره دارد كه باید آن را كشف كرد . دومین مفهوم و معنا كه عمومیت بیشتری دارد آن است كه چلیپای شكسته نمادی ست از قلب بودا ، به همین علت در تمثال ها ، نشان چلیپا بر روی سینه ی برهنه ی بودا ترسیم می شود و به مهر دل بودا مشهور است . این نشانواره بیشتر در تمثال های بودا در چین دیده می شود و شاید نشان از همآغوشی آیین دائو و آیین بودای چینی داشته باشد . معنای دیگر چلیپا در آیین بودا كه صرفأ یك گمانه زنی شخصی ست آن كه ممكن است این نماد نقطه ی اتصال بودا و قوم آریا باشد . هر چند كه این نماد در بسیاری از نقاط جهان و بسیاری از فرهنگ ها و اقوام یافت می شود اما نكته ی فابل توجه آن است كه به ندرت چلیپای شكسته بر روی بدن تمثال ها به تصویر آمده و عموماَ در كنار دیگر موضاعات جای گرفته و یا به صورتی مجزا و با اشكال گوناگون ترسیم شده . این كه آیا بودا از اقوام آریایی بوده یا نه صرفاَ یك گمانی زنی شخصی۴۶ بر اساس دستاوردهای ابتدایی پیرامون این مسئله می باشد كه نیازمند بررسی های گسترده است . استفاده از نشان چلیپای شكسته در تمامی تمثال های بودا عمومیت ندارد ، اما این نشان در بسیاری از معابد بودایی جهان و شماری از تمثال ها و نگاره ها مشهود است . همانگونه كه در ژاپن این نشان ، نمادی از آیین بوداست . این نشانواره خود از اسرار آمیز ترین نمادهای چهان بوده و بسیار جالب است كه بوداییان بار دیگر آن را به صورت یك راز معرفی می نمایند . این نماد علاوه بر تمثال های بودا ، گاه در نگاره ها و پیكر ه های دیگر افراد آیین و بودی ستوه ها۴۷ دیده می شود. از جمله خدا بانوی رحمت ، بودی ستوه گوان یین۴۸ كه در چین محبوبیت بسیاری دارد . گردونه ی مهر در آیین بودا ، نشانی ست از تداخل و تعامل بسیار پیچیده ی فرهنگ ها ، باورها و تاریخ جهان باستان كه گوشه های بسیاری از آن ، در پرده ای از ابهام نهفته است .
● پی نوشت ها :
۱- در سیستان
۲- wastika یا Suvastika
۳- Jainism
۴- Wan
۵- Dao
۶- Tao
۷- LaoTzu یا Laozi
۸- Confucius ،كه در واقع شهرت اصلی وی كونگ زه Kong Zi ، به معنای استاد كونگ می باشد ( غربی ها به لاتین كنفوسیوس می نامند . ) در حقیقت نام اصلی او Kon Qin بوده .
۹- Tao Te Ching یا Dao De Jing
۱۰- Yin
۱۱- Yang
۱۲- Wu
۱۳- ‏Tang
۱۴- Manji
۱۵- Omote Manji
۱۶- Ura Manji
۱۷- Shakya یا Sakya ساكیا
۱۸- Siddhartha Gautama (سانسكریت)Siddhattha Goatama ( پالی)
۱۹- Maha Maya Davi
۲۰- Suddhodana
۲۱- Raja لقب پدر بودا در بعضی مدارك و گزارشات تاریخی .
۲۲- Lumbini ،این منطقه كه در زمان تولد بودا یك بیشه پر درخت بوده است ، اكنون در نپال واقع شده ، در دویست و سی كیلومتری شمال بنارس .۲۳- در گروهی از گزارشات ذكر شده است كه بودا از پهلوی مادرش متولد شد ، عملی شبیه به سزارین .
۲۴- Yasodhara برای وی نامهای گوناگونی ذكر شده است از قبیل بهدا ( Bhadda ) ، سوبهدكا ( Subhaddaka ) و بمبه ( Bimba )
۲۵- Nimithe
۲۶- Rahula (در روایاتی ذكر شده كه راهوله در زمان خروج بودا از قصر هفت روزه بوده )
۲۷- بنابر گزارشاتی احتمالاً سی ساله.
۲۸- Bodhi به معنای روشن شدگی . در واقع این درخت یك درخت استه (Assattha ) یا (Pippala ) بوده ، نوعی انجیربن كه به انجیر بزچرانان هم معروف است .
۲۹- Mara . در آیین بودا ، شیطان نه یك وجود یا نیرویی خارجی ، بلكه وهم و نیرویی ست درونی . شیطان در داستانها شکلی نمادین داشته و بیشتر در افسانه ها حضور دارد .
۳۰- بدی یا بدهی (سانسكریت ) معادل وو (چینی ) و ساتوری (ژاپن )
۳۱- Isipatana باغ آهوان : منطقه ای در بنارس كه امروزه سرنات Sarnath گفته می شود .
۳۲- Benares ، (موعظه بودا در بنارس ) به ( گفتار به گردش در آوردن چرخ آیین ) یا Dhammacakkappavatana مشهور است .
۳۳- Kusinara - كاسیای كنونی ، در پنجاه و پنج كیلومتری شرق گواخپور .
۳۴- Nirvana ( سانسكریت ) – مقصد نهایی بوداییان است كه فرد پس از رهایی به آن می پیوندد و از دایره مرگ و زندگی خارج شده و دیگر تولدی نخواهد داشت .
۳۵- Dharma ( سانسكریت ) یا Dhamma ( پالی ) ، در كتب فارسی آن را درمه ، دارمه ، دمه ، دارومه ، داروما و ... هم نوشته اند .
۳۶- سنگه Sangha به معنای انجمن بوداییان
۳۷- Dukkha Sacca
۳۸- Dukkha Samudaya
۳۹- Nirodha
۴۰- Dharma Cakra یا Dharra Chakra
۴۱- Ariya Atthangika Magga
۴۲- Gandhara
۴۳- Ashoka
۴۴- برداشت شخصی مولفین مقاله
۴۵- Nagga
۴۶- گمانه زنی شخصی مولفین مقاله
۴۷- Bodhisattva
۴۸- Guan yin یا Kuan yin ( چینی ) و Cannon ( ژاپنی )
● منابع و ارجاعات :
۱- بختور تاش ، دكتر نصرت الله ، نشان رازآمیز ، انتشارات فروهر ، ۱۳۸۰
۲- پاشایی ، ع ، بودا ، انتشارات فیروزه ، ۱۳۷۵
۳- جلالی نائینی ، دكتر سید محمد رضا ، هند در یك نگاه ، نشر شیرازه ، ۱۳۷۵
۴- شایگان ، داریوش ، ادیان و مكتب های فلسفی هند ، نشر امیر كبیر ، ۱۳۸۳
۵- فیروزمندی ، بهمن و سرافراز ، علی اكبر ، باستان شناسی و هنر دوران تاریخی ، نشر عفاف ،۱۳۸۱
۶- فیروزی ، حمید ، سهم ایران در تمدن جهان ، ۱۳۷۹
۷- كریدز ، مایكل ، بودا ، ترجمه علی محمد حق شناس ، نشر طرح نو ، ۱۳۷۲
۸- ولفگانگ شومان ، هانس ، آیین بودا ، ترجمه ع . پاشایی ، نشر فیروزه ، ۱۳۷۵
۹- ویلسون راس ، نانسی ، بودیسم ، ترجمه منوچهر شادان ، انتشارات بهجت ، ۱۳۷۴
۱۰- پاسپرس ، كارل ، فیلسوفان بزرگ ، ترجمه دكتر اسدالله مبشری ، انتشارات پیام ، ۱۳۵۳
۱۱. Aigner ,Dennis J , The Swastika in Navajo Textiles – laguna Beach , California : DAI Press (۲۰۰۰)
۱۲. Sagan , Carl, and Ann Druyan, Comet , New York : Rand House (۱۹۸۵)
۱۳. Wilson , Thomas , The Swastika : The Earliest Known Symbol, Washington (۱۸۹۶)
۱۴. about .com
۱۵. answers . com
۱۶. collectorsguide .com
۱۷. crystalinks .com
۱۸ . dpjs .co.uk
۱۹. heathenworld . com
۲۰ . loksley .com
۲۱. redaimthe swa stika .com
۲۲. swastika – info .com
۲۳ . wikipedia .org
منبع : ویکی پدیا