یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه پس از عملیات رضوان


خاورمیانه پس از عملیات رضوان
نامگذاری آزادی اسرای حزب‌الله لبنان و سمیر القنطار به «عملیات رضوان»، بی‌شک انتخابی معنادار و عمیق در جان مقاومت اسلامی لبنان به شمار می‌رود. دو سال پیش، در چنین روزهایی، حاج عماد مغنیه (حاج رضوان) با رهبری نظامی «عملیات جنگ سی و سه روزه» در لبنان، زخمی عمیق در پیکره اسرائیل گذارد که تاکنون اسرائیلی‌ها مرهمی مناسب برای آن پیدا نکرده‌اند. پس از دو سال، بار دیگر با نام «حاج رضوان» روندی در لبنان شکل گرفت تا حزب‌الله لبنان «به اعتراف اسرائیلی‌ها» در چند جبهه، زخمی جدید بر پیکر اسرائیل ایجاد کنند:
ـ حزب‌الله لبنان چهار اسیر جنگ سی و سه روزه «جنگ تموز» به همراه اسطوره اسرای لبنانی «سمیر القنطار» را آزاد کرد و ۱۹۷ شهید لبنانی و غیر لبنانی را از اسرائیل باز پس گرفت، اما در برابر تنها دو جنازه سرباز اسرائیلی به طرف دیگر انتقال یافت.
ـ حزب‌الله لبنان در اوج اقتدار سیاسی خود در لبنان است، اما دولت اسرائیل همچنان با پس لرزه‌های شکست در جنگ سی و سه روزه دست و پنجه نرم می‌کند.
ـ حزب‌الله لبنان همچنان در اوج قدرت نظامی خود است و به سرعت نقاط ضعف و خلل ناشی از جنگ سی و سه روزه را بازسازی کرد، اما ارتش اسرائیل، هنوز نتوانسته است خلل ناشی از توازن نظامی جنگ سی و سه روزه در شمال سرزمین‌های اشغالی فلسطین را ترمیم کند.
ـ به رغم قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل که مبنایی برای ایجاد توازن جدید قوا در جنوب لبنان از نگاه آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به شمار می‌رفت، حزب‌الله لبنان همچنان دارای استراتژی برتر در جنوب و شمال رودخانه لیطانی در جنوب لبنان است و همچنان توانا در هدف‌گیری شمال سرزمین‌های اشغالی فلسطین و نیز اهدافی جدیدتر در عمق اسرائیل است، اما در برابر ارتش اسرائیل، هنوز نتوانسته است چتر امنیتی و حفاظتی قابل قبولی در این مناطق برای حفاظت از شهروندان و شهرهای یهودی نشین ایجاد کند.
ـ حزب‌الله لبنان در حال برگزاری جشن‌های پیروزی‌های متوالی‌اش است، اما اسرائیل در حالتی مأیوسانه با «سکوتی شبه شکست خورده» تحولات لبنان را نظاره می‌کند.
ـ حزب‌الله لبنان با نگاهی استراتژیک به تحولات داخلی این کشور و با تدوین گفت‌وگوی استراتژی مشترک دفاعی لبنان، خواستار آزادی مناطق اشغالی در مزارع شبعا و کفر شوبا و قجر است، اما اسرائیل از هم اکنون به دنبال راهی به نام «غیر سرافکنده» برای خروج و عقب نشینی از این مناطق است.
ـ به رغم گذشت دو سال از جنگ سی و سه روزه و تعیین هدف نهایی «انزوای حزب‌الله در تحولات داخلی لبنان» در جریان این جنگ، اما حزب‌الله لبنان همچنان عنصری ثابت و غیر قابل چشم پوشی در لبنان است، ولی عناصر لبنانی مورد اتکای اسرائیل در این کشور در حاشیه یک انزوای سیاسی دراز مدت قرار دارند.
با اجرای هوشمندانه مذاکرات غیر مستقیم حزب‌الله با طرف اسرائیلی با یک میانجی آلمانی، کار آنچنان بر طرف اسرائیلی و حتی آلمانی سخت و دشوار آمد که حتی در چند روز باقی مانده به تبادل اسرا، اسرائیلی‌ها نمی‌دانستند آیا دو سربازشان در قید حیاتند یا نه!
و این همه در حالی انجام شد که در مرز ناقوره با سرزمین‌های اشغالی فلسطین فقط یک خط باریک آن طرفتر، مقامات نظامی و امنیتی اسرائیل، شاهد عکس‌های برافراشته «حاج رضوان» بودند که با نام او و در سایه حضور معنوی وی، یکی از بزرگترین رویدادهای مبادله در تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل که بی‌تردید به سود طرف لبنانی به پایان رسید، شکل می‌گرفت.
اما همه این تحولات در حالی در منطقه خاورمیانه شکل می‌گرفت که برخی از کارشناسان حاضر با بدبینی خاصی روند رو به آرامش منطقه را بررسی می‌کردند. بنا بر این نگاه، آمریکا به منظور آغاز جنگ احتمالی علیه ایران با قانع کردن اسرائیل، در صدد آن بوده است تا همه نقاطی را که احتمال پاسخ‌های منقطه‌ای ایران از آن می‌رفته است، آرام کند. بر پایه این نظریه، لبنان باید در قالب یک حکومت وحدت ملی، خیلی سریع به قانونمندی داخلی روی آورده و جنبش مقاومت اسلامی در قالب حزب‌الله، مجبور به ادامه مسیر در چهارچوب تحولات داخلی قانونی لبنان شود تا در صورت بروز جنگ بین ایران و آمریکا، از هرگونه پیمان استراتژیک با ایران و نیز پاسخگویی از داخل لبنان علیه اسرائیل منع شود. بنا بر این نگاه، این فرض در صورت بروز یک جنگ احتمالی بین ایران و اسرائیل نیز جاری بوده است. آنها چه بسا سرعت تحولات مذاکرات غیر مستقیم بین اسرائیل و حزب‌الله را از همین زاویه ارزیابی می‌کنند.
از سوی دیگر، سرعت پیشرفت مذاکرات غیر مستقیم بین سوریه و اسرائیل با میانجیگری ترکیه نیز بنا بر همین نگاه، با بدبینی خاصی مورد ارزیابی قرار گرفته است. بر این اساس، نتیجه ولو محدود مذاکرات سوریه و اسرائیل، منجر به عدم هرگونه پاسخگویی سوریه به آمریکا و اسرائیل در صورت بروز هرگونه جنگی با ایران می‌شود.
جریان شکستن محاصره اقتصادی غزه و ازسرگیری زندگی شبه طبیعی در این بخش از فلسطین اشغالی نیز با همین نگاه بررسی شده است تا در سایه اوضاع جدید غزه، حماس امکان هرگونه حضور در برخورد نظامی احتمالی بین ایران و آمریکا را نداشته باشد.
و اما در عراق و جریان خلع سلاح جیش المهدی نیز بنا بر همین نگاه، دارای ابعادی در چهارچوب برخورد احتمالی بین ایران و آمریکاست تا به رغم همسویی نداشتن سیاست‌های جیش‌المهدی با ایران، این جریان از احتمال بروز برخی خلل‌های نظامی در سایه جنگ احتمالی ایران و آمریکا علیه نیروهای آمریکایی در عراق استفاده نکند و توازن نظامی آمریکا در عراق را بر هم نزند.
اما بر فرض درستی چنین نگاه‌هایی، آیا آمریکا، محصول موردنظر خود را می‌تواند در منطقه درو کند و آیا می‌تواند در صورت آغاز جنگی سریع علیه ایران، از ابعاد منطقه‌ای آن جلوگیری کند؟
بدون شک، پاسخ به این پرسش منفی خواهد بود.
بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در چهارچوب یک انعطاف بسیار بزرگ فرانسوی و در راستای جداسازی سوریه از ایران، به جشن روز ملی فرانسوی دعوت می‌شود تا همزمان با مذاکرات غیر مستقیم بین این کشور با اسرائیل، پاریس فضایی دوستانه‌تر در مذاکرات بین دو طرف را رهبری کند، اما رئیس‌جمهور سوریه سه پیام کاملا شفاف و معنادار برای میزبان خود به همراه داشت:
۱) هیچ کس حق ندارد درخواست قطع روابط دمشق با تهران را بنماید و روابط دو کشور، هرگز دستخوش تغییرات نمی‌شود.
۲) صلح احتمالی با اسرائیل با یک خوشبینی غیرمتعارف، هرگز زودتر از فاصله زمانی بین شش ماه تا دو سال تحقق نخواهد یافت و به بیانی دیگر، این صلح هرگز در زمان ریاست‌جمهوری جورج بوش محقق نمی‌شود.
۳) هر جنگی علیه ایران به صورت مستقیم با اسرائیل ارتباط پیدا خواهد کرد.
هنگامی که «حافظ الاسد»، رئیس‌جمهور فقید سوریه، پا در مذاکرات صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ گذارد، همین نوع مواضع نیز از وی شنیده شد و نتیجه این شد که در زمان حیاتش، هیچ گونه پیمان صلحی با اسرائیل به امضا نرسید. همه این مواضع آنگاه قوت بیشتری می‌گیرد که رهبری سوریه به خوبی بر این امر آگاه است که اگر جنگی علیه ایران آغاز شود، بی‌هیچ گونه تردید، هدف دوم و سوم این جنگ سوریه و مقاومت اسلامی لبنان خواهد بود و ائتلاف آمریکا و اسرائیل، بی‌توجه به مواضع اروپایی‌ها و به منظور هدف ثابت و تاریخی «تغییر موازنه قطعی نظامی به نفع اسرائیل»، جنگی ویرانگر را آنگاه علیه سوریه آغاز خواهند کرد و این فرضیه‌ای است که نیاز به هیچ توضیح یا تفسیری ندارد.
اما از سوی دیگر، این نگاه مقاومت اسلامی لبنان است. آمریکا که در آخرین اقدام امنیتی‌اش با همکاری اسرائیل و در آخرین گام، پیش از آغاز مذاکرات دوحه از محاصره و سرکوب رهبری مقاومت اسلامی لبنان در ضاحیه جنوبی بیروت ناکام ماند، حتما به خوبی می‌داند که این جنبش ملی و اسلامی خود را جزیی لاینفک از مقاومت اسلامی در منطقه و در چهارچوب هم‌پیمانی روشن و آشکار با انقلاب اسلامی در ایران می‌داند و این جنبش اسلامی فراتر از همه استراتژی‌های هم‌پیمانی و نظامی، بر پایه نگاه فقهی خویش، خود را دایر مدار رهبری و مرجعیت شیعی در جهان اسلام می‌داند. از همین روی، افق نگاه آمریکا در صورت بروز یک جنگ واقعی علیه ایران، بی هیچ شک و شبهه‌ای در لبنان عقیم باقی خواهد ماند و همین نگاه فقهی، دامنه و گستره خویش را در عراق و بسیاری از مناطق دیگر نیز پهن کرده است؛ پس آیا گمانه‌های آمریکا برای جلوگیری از یک جنگ منطقه‌ای در سایه ایجاد آرامش سیاسی در خاورمیانه «به استثنای ایران» به کرسی خواهد نشست؟
این همه در حالی است که مقاومت اسلامی لبنان در دو سال اخیر، به یک نماد بارز رهبری مقاومت نظامی و سیاسی در کل جهان عرب تبدیل شده است؛ نمادی که با تکیه بر تدبیر و هوشمندی در جریان «عملیات رضوان»، بار دیگر، برتری خویش را به طرف مقابل دیکته کرد.
از همین رو، تدبیرهای آمریکایی برای جلوگیری از یک جنگ منطقه‌ای در صورت آغاز جنگ با ایران، تدبیرهای آزموده و شکست خورده‌ای خواهد بود و برای همین، هیچ شکی وجود ندارد که هر گونه آغاز جنگی، ولو مرحله‌ای کوتاه مدت، به کل خاورمیانه سرایت خواهد نمود و آمریکا، ناخواسته نیروهایش را به محاصره دیگران درخواهد آورد؛ بنابراین، بهتر آن خواهد بود تا از فرصت پیش آمده در مذاکرات «۵+۱» با ایران استفاده کند و با تکیه بر گفت‌وگو و احترام به مواضع دیگر هم‌پیمانانش، به جای ایجاد آتش در خاورمیانه، روند آرامش در منطقه را در سکان سیاست خارجی خویش قرار دهد.
علی منتظری


همچنین مشاهده کنید