دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


چشم برزخی از خیال تا واقعیت


چشم برزخی از خیال تا واقعیت
جسم انسان با میدانی از نور احاطه شده كه در فارسی به آن هاله و در انگلیسی به‌ ‌آن اورا‌ (Aura) می‌گویند. عارفان و روشن بینان از روزگاران كهن قادر به روِیت این هاله بوده‌اند.
پخش سریال <آخرین گنـاه> در ماه مبارك رمضان به دلیل تازگی طـرح برخی مفـاهیم متـافیزیك توجه مرا جلب كرد. فردی كه قرنیه استاد معنوی به وی پیوند شده بود و با چشم استادش می‌دید، در موقعیت‌های مختلف نورهای گوناگونی اطراف افراد‌ ‌مشاهده می‌كرد و گاه حتی افرادی را كه باطن آلوده‌ داشتند، به شكل حیوانی وحشی می‌دید.
البته نمی‌خواهیم راجع به این كه پیوند قرنیه می‌تواند چنین پیامدهایی داشته باشد صحبت كنیم چرا كه بدیهی است پیوند قرنیه در این فیلم، وسیله‌ای برای وارد شدن به موضوع اصلی بوده و در واقع تمثیلی بوده كه مطلب اصلی را به مخاطب منتقل كند. اگر چه آنچه در این سریال درباره به اصطلاح چشم برزخی می‌دیدیم كمی اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد ولی برای یك اثر هنری كاملا طبیعی تلقی می‌شود. هدف این مقاله تشریح مبانـی علمـی این شواهد و تبیین‌ ‌ارتبـاط آن با سلامت است.
جسم انسان با میدانی از نور احاطه شده كه در فارسی به آن هاله و در انگلیسی به‌ ‌آن اورا‌ (Aura)می‌گویند. عارفان و روشن بینان از روزگاران كهن قادر به روِیت این هاله بوده‌اند. هاله طلایی یا سبز رنگی كه در نقاشی‌ها اطراف تمثال انبیا و‌ ‌اولیا رسم می‌شده، اولین گزارش‌های مستند در این زمینه است.
در فصل هفدهم كتاب <مرصادالعباد> با عنوان مشاهدات انوار و مراتب آن این‌گونه می‌خوانیم: ... < و اما الوان انوار، در هر مقام آن انوار كه مشاهده افتد، رنگی‌ ‌دیگر دارد بر حسب آن مقام. چنان كه در مقام لوّامگی نفس، نوری ازرق پدید آید‌ ... . ‌و چون ظلمت نفس كمتر شود و نور روح زیادت گردد، نوری سرخ مشاهده شود و چون نور روح‌ ‌غلبه گیرد، نوری زرد پدید آید و چون ظلمت نفس نماند نوری سفید پدید آید و چون نور‌ ‌روح با صفای دل امتزاج گیرد، نوری سبز پدید آید و چون دل تمام صافی شود نوری چون‌ ‌نور خورشید با شعاع پدید آید.>
رنگ هاله انسان نشات گرفته از طیف نور سفید است یعنی یكی از رنگ‌های رنگین كمان از قرمز تا بنفش. همه رنگ‌ها در هاله كم و بیش وجود دارند ولی یكی از رنگ‌ها غالب است كه رنگ اصلی هاله را تشكیل می‌دهد. رنگ‌های مختلف هاله نشان دهنده‌ خصوصیات مختلف انسانی هستند .مثلاً طبق شواهد موجود، هاله افراد معمولی یك رنگ شفاف یا آبی مایل به بنفش دارد كه با ضخامت حدود نیم تا سه سانتی‌متر از سطح پوست‌ ‌به خارج امتداد دارد.
احساسات منفی می‌توانند رنگ هاله را تغییر دهند؛ مثلاً خشم می‌تواند رنگ قرمز كدر به هاله دهد. در مقابل، ترس باعث ایجاد رنگ سفید مایل به خاكستری و حسادت، منجر به رنگ سبز لجنی در هاله می‌شود. غم و اندوه معمولاً با رنگ‌ ‌خاكستری تیره در هاله مشخص است. مصرف مواد مخدر و الكل می‌توانند رنگ طبیعی هاله را‌ ‌مخدوش كنند و باعث تیرگی و كدورت آن شوند. دیدن این رنگ‌ها شاید تا كنون محدود به‌ ‌روشن‌بینان و افرادی بود كه در این زمینه استعداد داشتند ولی در حال حاضر با وجود فناوری‌هایی مثل دوربین كرلیان (Kirlian) قابل ثبت هستند. سال ۱۹۳۹ سیمون كرلیان اتفاقی متوجه شد كه اگر یك شی‌ء‌ در مقابل میدان الكتریكی با ولتاژ بالا‌ ‌قرار گیرد، تصویری از آن تشكیل می‌شود. این تصویر شبیه یك هاله رنگی است و كرلیان ادعا می‌كرد تصویری فیزیكی از هاله انسانی است كه اطراف هر موجود زنده وجود دارد‌.
‌البته سابقه جستجوهای علمی در زمینه هاله انسان به سال‌ها قبل برمی‌گردد. سال‌ ۱۸۷۳ ‌فردی به نام ادوین بابیت كه نماینده ایالت نیوجرسی در امریكا بود، مقاله‌ای را با عنوان اصول نور و رنگ منتشركرد. او برای چندین هفته در یك اتاق تاریك اقامت كرد‌ ‌و پس از این‌كه بیرون آمد، متوجه شد می‌تواند هاله‌های اطراف اشخاص را با دقت زیادی ببیند. اگر به خاطر نقاشی‌های دقیقی كه وی از این هاله‌ها ترسیم كرده نبود، برخی تصور می‌كردند وی دچار توهمات بینایی شده است. در حال حاضر دانشمندان معتقدند‌ ‌تصاویر و رنگ‌هایی كه بابیت می‌دید با امواج مغزی كه در فیبرهای بین نیم‌كره‌ای‌ (Interhemispheric) كورپوس كالوزوم (كه بین دو نیم‌كره قرار دارد) جریان می‌یابد،‌ ‌مرتبط است.
همچنین عارفان و روشن‌بینان معتقدند در وجود هر انسان، حیوانی نهفته است. این حیوان چون به صورت پیكره نوری است، در افرادی كه خصوصیات انسانی در آنها متجلّی است ممكن است به صورت یك حیوان كوچك در قسمتی از هاله در سمت چپ نزدیك پاها دیده شود، ولی‌ ‌آن‌گاه كه صفات حیوانی بر او غلبه می‌كند این میدان انرژی تقویت می‌شود و به هاله فرد،‌ ‌ظاهر حیوانی بزرگ را می‌دهد. هر انسانی با توجه به شخصیت خود حیوان خاصی را در خود حمل می‌كند. عرفا این پدیده را از دیرباز می‌شناختند زیرا قادر به روِیت آن بودند .حیوان درون را می‌توان در نقاشی‌‌های مدرن از جمله آثار نقاشان سورئالیست مشاهده‌ ‌كرد. در بسیاری از این نقاشی‌ها تصاویر انسان با سر شغال و گرگ یا پاهای سم‌دار‌ ‌دیده می‌شود.
تجسم حیوان در هاله انسان كه از سوی روشن‌بینان گزارش شده با برخی شواهد پزشكی درباره مغز انسان قابل تطبیق و توجیه است؛ مثلاً پل مك‌لین یكی از دانشمندان علوم اعصاب مفهوم مغز سه قسمتی را ارائه داده است. وی كه رئیس آزمایشگاه‌های تحول مغز و رفتار در ایالت مری‌لند امریكاست، معتقد است انسان كنونی زیر لایه‌های نئوكورتكس خود صاحب یك مغز به ارث رسیده از اجداد خزنده و یك مغز بر جای مانده از‌ ‌پستانداران قدیمی‌تر است. از نئوكورتكس به عنوان مادر اختراعات و پدر تفكرات‌ ‌انتزاعی تعبیر می‌شود. آینده‌نگری و خلاقیت و صفات عالیه انسانی به‌وسیله این قسمت از مغز هدایت می‌شود‌.
‌مغز پستانداران قدیم در سیستم لیمبیك قرار دارد كه مركز سازماندهی احساسات و‌ ‌عواطف است. تغذیه، تخاصم، فرار و تلذذ جنسی با این قسمت مغز انجام می‌پذیرد .مغز قدیمی خزنده در ساقه از ساختارهای اطراف آن قرار دارد كه مركز سازمان‌دهی خشونت، وسواس، زورگویی و سایر خصوصیات حیوانی است‌.
‌آرتو كویستلر در كتابش به نام روح در ماشین درباره‌ مغز سه واحدی بذله‌گویی كرده‌ ‌و می‌نویسد: "وقتی بیماری كه قرار است روانش كاویده شود روی تخت دراز می‌كشد، انگار‌ ‌یك تمساح و یك اسب نیز به همراه او دراز می‌كشند."
گفته می‌شود، برخی كشفیات در جهان فراتر از زمان خود بوده‌اند به این نحو كه در زمان كشف، قابل تطبیق با دانش زمان خود نبودند. به نظر می‌رسد پیشرفت در فیزیك‌ ‌كوانتوم و فنآوری‌های آشكارسازی امواج نوری هاله در آینده نزدیك، بسیاری از یافته‌های كنونی را به طور علمی تشریح كرده و زمینه‌های كاربرد آنها را در ارتقای‌ ‌سلامت جامعه فراهم آورد‌.‌
‌‌دكتر سمانه سماواتی
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید