شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شهریار ‌‌یا‌ ‌یانگوم؟ مسئله‌ این‌است!


شهریار ‌‌یا‌ ‌یانگوم؟ مسئله‌ این‌است!
سریال شهریار ساخته کمال‌تبریزی براساس فیلمنامه سجاده‌چی و بازنویسی کمال‌تبریزی و پیام‌دهکردی، این‌روزها جمعه‌شب‌ها از شبکه دو جمهوری‌اسلامی‌ایران درحال پخش است.
این سریال واکنشهای گوناگونی بین شهروندان ایرانی در پی داشته‌است و اگر وب‌نویسان را نماینده طبقه روشنفکران مدرن ایرانی لحاظ کنیم که به طور مداوم با نوشتن در فضای‌مجازی سعی در ابراز نظر و نقد و تاثیر بر جامعه را دارند؛ این سریال موجی از اعتراضات مخاطبان خاص را نیز به همراه داشته‌است.
اما آنچه در این مرحله اهمیت دارد، ورای هر چیز دیگر، این است که سریال‌هایی از این‌دست و از جمله سریال مذکور که روایتی تاریخی از زندگی محمد بهجت تبریزی است در کدام فرایند ساخت و از سوی چه کسانی تبدیل به روایتی خاص با اهدافی خاص می‌شود.
معمولا این گونه پروژه‌های سفارشی یک سفارش‌دهنده دارد که با تقبل هزینه‌های ساخت که برایش قدرت دخل و تصرف و اعمال نظر و بارکردن عقاید خاص دارد، آغاز می‌شود.
این سفارش‌دهنده با توجه به آنچه از این موضوع به دنبال آن است، مابقی عناصر دیگر را گرد‌می‌آورد تا سریال کلید بخورد.
سفارش فیلمنامه شهریار برای اولین بار توسط سیما‌فیلم به آقای علیرضا نادری داده‌می‌شود، که بنا به دلایلی از سوی سفارش‌دهنده، رد و برای دومین بار به آقای سجاده‌چی سفارش داده‌می‌شود که مورد قبول واقع می‌شود.
سجاده‌چی در گفت‌وگویی که با روزنامه‌اعتماد مورخ هفتم اسفند داشته‌است، چنین می‌گوید: "یک روز در سیما‌فیلم به من پیشنهاد شد که فیلمنامه سریال شهریار را بنویسم و گفتند که فیلمنامه‌یی نیز توسط علیرضا نادری نوشته‌شده، گفتند این را هم بخوان."
وی روایت جانب‌دارانه خود از زندگی شهریار را بی‌ارتباط با حرکت دولت در انتخاب شهریار به عنوان شاعر ملی می‌داند و اعمال سلایق ویژه از سوی خود و صدا وسیما را منتفی‌دانسته؛ و ملاحضات خاص در این روایت را محدودیت اعمال شده توسط صدا‌و‌سیما وی روایت جانب‌دارانه خود از زندگی شهریار را بی‌ارتباط با حرکت دولت در انتخاب شهریار به عنوان شاعر ملی می‌داند و اعمال سلایق ویژه از سوی خود و صدا وسیما را منتفی‌دانسته؛ و ملاحضات خاص در این روایت را محدودیت اعمال شده توسط صدا‌و‌سیما نمی‌داند، بلکه این روایت منحصر به فرد از زندگی شهریار را توجه به چارچوب‌های اجتماعی و تعهد خاص خود نسبت به اجتماع فرض می‌کند. نمی‌داند، بلکه این روایت منحصر به فرد از زندگی شهریار را توجه به چارچوب‌های اجتماعی و تعهد خاص خود نسبت به اجتماع فرض می‌کند.
وی در حالی‌که اعلام می‌کند خود را خارج از صدا و سیما و رسانه نمی‌داند و خود را جزئی از این ساختار می‌داند، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه حین نوشتن به گونه‌یی رفتار می‌کند که زیاد دچار حذف و تعدیل نشود و شهریاری که نوشته است به گونه یی نوشته شده که در ساخت چندان دچار حذف نشود!
می گوید: "دقیقاً. با توجه به مطالبی که گفتم به نظرم طرح این سوال دیگر موضوعیت ندارد."
اما در مرحله بعدی ساخت فیلم به کمال‌تبریزی واگذار می‌شود، وی با بازنویسی فیلمنامه به همراه پیام دهکردی مراحل ساخت را پشت سر می‌گذارد.
تبریزی که جزء آن‌دسته از کارگردان‌هایی است که به گفته برخی کارشناسان سینمایی از چتر حمایتی دولتیان سود می‌برد و همواره به خاطر این حمایت توانسته‌است، فیلم بسازد و گاهی خطوط قرمز را رد کند. (وی دو بار لااقل با لیلی با من است و مارمولک از خط‌قرمزهایی که برای دیگران دور می‌نماید رد شده‌است.) این روزها از سانسوری که شامل کارهای وی نیز می‌شود گلایه‌کرده و از ساختاری که به گمان برخی جزئی از آن است دهان به نقد گشوده‌است.
تبریزی در مصاحبه‌ای که با روزنامه‌اعتماد در تاریخ هشتم آذر داشته‌است در پاسخ به این که "معمولاً صدا و سیما روایتگر مطمئنی برای روایت اتفاقات تاریخی نیست چون از زاویه دید خودش همیشه به این وقایع تاریخی نگاه می کند و در این روایت ممکن است خیلی چیزها قلب یا حذف شود، می خواهم بدانم که شهریار شما آیا واقعاً همان شهریاری است که بوده یا نه این هم شامل همین قاعده شده است؟" چنین می‌گوید: "به گمان من که سال‌هاست با تلویزیون همکاری می‌کنم و اصلاً کارم را یک جورهایی از تلویزیون آغاز کرده‌ام، خود مسوولان تلویزیون به بایدها و نبایدهایی که اعمال می‌کنند اعتقاد ندارند. در واقع آنها به ما می‌گویند که اعمال این بایدها بیشتر یک نوع اجبار اجتماعی است و به طرق مختلف سعی می‌کنند این محدودیت‌ها را کمرنگ‌تر کنند تا فضای بازتری داشته‌باشند. جمله صحیح‌اش این است که مسوولان تلویزیون دچار "خودسانسوری" هستند و به همین خاطر وقتی شما با آنها در مورد شخصیت شهریار صحبت می‌کنید و می‌گویید که حداقل چهار مولفه را باید در کارتان راجع به این شخصیت داشته‌باشید گرچه آنها حرف شما را قبول دارند ولی ممکن است از این پنج مولفه یک یا دو مورد را به خاطر همان محدودیت‌ها حذف‌کنند."
از تحلیل سخنان جناب تبریزی، چند نکته قابل استتناج است:
۱) صدا وسیما برای ساخت سریال‌ها به اشخاص خاصی اعتماد دارد.
۲) صدا و سیما نه به خاطر اعمال سلیقه بلکه به علت خودسانسوری تنها به چند مولفه خاص در سریالها می‌پردازد.
۳) اگر مولفه‌هایی با آنچه صدا‌و‌سیما تبریزی که جزء آن‌دسته از کارگردان‌هایی است که به گفته برخی کارشناسان سینمایی از چتر حمایتی دولتیان سود می‌برد و همواره به خاطر این حمایت توانسته‌است، فیلم بسازد و گاهی خطوط قرمز را رد کند. (وی دو بار لااقل با لیلی با من است و مارمولک از خط‌قرمزهایی که برای دیگران دور می‌نماید رد شده‌است.) این روزها از سانسوری که شامل کارهای وی نیز می‌شود گلایه‌کرده و از ساختاری که به گمان برخی جزئی از آن است دهان به نقد گشوده‌است. مد نظر دارد هم‌خوانی نداشته باشد، با تیغ سانسور حذف می‌شود.
۴) به هر حال محدودیت هایی وجود دارد.
و از سریال شهریار و سخنان آقای تبریزی می توان به این نتایج رسید:
۱) محدودیت‌های صدا‌و‌سیما علاوه بر خیلی از مطالب، حاصل سلیقه و عقاید خاص عده‌ای خاص می‌باشد.
۲) صدا و سیما حتی به روایت آنهایی که قبولشان دارد اعتماد ندارد و سریال شهریار با این همه تطابق با صدا و سیما نیز حذفیاتی خواهد‌داشت.
به نظر علیرضا نادری نویسنده نخستین فیلمنامه شهریار که مورد تایید قرار نگرفته‌بود در سرزمین ما آثار نمایشی متکی به تاریخ، توسط دو گروه خلق شده‌اند:
الف) نویسندگانی که دغدغه اصلی شان تاریخ است.
ب) گروهی که در میان آثارشان، تعدادی کار با زمینه های تاریخی مشاهده می شود.جدی ترین آثار در این باره مربوط به گروه اول است که از میان ایشان تنها دو نفر را می توان مشخصاً نام برد؛ علی حاتمی و بهرام بیضایی و مابقی در گروه دوم از آنجا که رویکردشان به تاریخ در نتیجه قبول یک یا چند سفارش بوده نتیجه کارشان مشمول یکی از حالات زیر است :
الف) رویکرد به تاریخ، جهت تجلیل از شخصی تاریخی که نزد سفارش دهنده از مقبولیت برخوردار است، در این حالت اگر هنرمند و سفارش دهنده عمیقاً یک سو نبوده یا نباشند، هنرمند «قدرت انتخابی» نداشته است.
ب) استفاده از تاریخ جهت توجیه و تبیین شرایطی که سفارش دهنده بدان بستگی دارد.در این حالت اگر هنرمند و سفارش دهنده هم عقیده و هم سو نبوده و نباشند، هنرمند «قدرت تحلیل» خود را به کار نگرفته است.
ج) رجوع به تاریخ جهت تبیین و معرفی رویداد یا شخصیتی که در موقعیت حاضر اقبال عمومی یا ضرورت سیاسی و فکری- فرهنگی و نیز اقتصادی آن را موجه می نماید.و در این حالت نیز دغدغه هایی غیرواقعی بنا به نظر سفارش دهنده به عنوان ذهن مسلط بر هنرمند تحمیل شده و می شود.آثار ساخته شده در چند سال اخیر در سینما و تلویزیون در سرزمین ما نکات مهم و جالب توجهی را گوشزد می کند، بی ذکر نام و اعلام نشان، برخی از این آثار حتی از پس یک «نقل تاریخی» باارزش نیز برنیامده و با یک بار دیدن به آرشیو سپرده شده و حسرت پول ها و هزینه های هدر رفته را بر دل آدم های دلسوز باقی گذاشته اند.
● فرم سریال شهریار
فارغ از مراحل تولید و این که چه کسی و سازمانی از روایت تک‌بعدی از سریال شهریار نفع می‌برد، می‌توان به خود اثر از لحاظ فرم نقدهایی را وارد کرد، که سبب می شود، سریال شهریار این گونه تک‌بعدی بازنمایی شود.
در واقع به دو صورت می توان به روایت شهریار نگریست:
۱) نگاه و عقاید و منفعت گروهی خاص سبب آن‌گونه روایت شده‌است که در قسمت اول این یادداشت بدان پرداخته‌شد.
۲) فرم روایت، دلیل این کج تابی شده‌است.سعی می‌شود به این مقوله در این قسمت پرداخته‌شود.
در فرم روایی شهریار به دلیل این که این روایت روایتی است، از شخصیتی تاریخی به گمان، سه عنصر تاریخ، شخصیت انسانی که زندگیش روایت می شود و دلیل نقل یا پلات روایت، دارای اهمیت است.
● تاریخ
تاریخ در سریال شهریار به شکل‌های
۱) صدا وسیما برای ساخت سریال‌ها به اشخاص خاصی اعتماد دارد.
۲) صدا و سیما نه به خاطر اعمال سلیقه بلکه به علت خودسانسوری تنها به چند مولفه خاص در سریالها می‌پردازد.
۳) اگر مولفه‌هایی با آنچه صدا‌و‌سیما مد نظر دارد هم‌خوانی نداشته باشد، با تیغ سانسور حذف می‌شود.
۴) به هر حال محدودیت هایی وجود دارد. گوناگون متحول می‌شود که در پاره‌ای از پدیده‌ها به‌خاطر دراماتیک‌تر شدن و روایت امروزی توجیه‌پذیر می‌نماید. اما در قسمت‌هایی از روایت که برای جذابیت شخصیت اصلی سعی بر آن شده‌است که
الف) شخصیت اصلی بزرگنمایی شده و به صورت فرا‌قهرمان و اسطوره نشان‌داده شود
ب) شخصیت‌های دیگر تاریخی از جمله ایرج میرزا و عارف کوچک نمایی و بعد ناهنجار زندگی آنان پررنگ نشان‌داده شده‌است؛ سازنده اثر به خطا رفته‌است.
زیرا که اگر زوایه‌دید ما به این روایت تاریخی با حفظ نمایش واقعیت و یا نمایش تاریخ و شخصیت‌های تاریخی از بعدی خاص است؛ نوع روایت ما باید در مورد تمامی عناصر تاریخی به یک شکل باشد. و ما نمی‌توانیم به یک عنصر به مثابه نورچشمی و به مابقی چون رانده‌شده‌ها نگاه کنیم.
با این اوصاف اگر این گونه عمل کردیم یک جای کار می‌لنگد و روایت به شکل غرض ورزانه رخ می‌نماید.
● شخصیت پردازی
در دروه پیش از مدرن برخوردی که با شخصیت‌های داستانی می‌شد، فارغ از اینکه باید زنده و واقعی جلوه کنند، این گونه بود که شخصیت محوری و اصلی داستان، قهرمانی پاک و همه‌چیز فهم وخوب و عاقل و مردمی بود و شخصیت‌هایی که در تقابل با قهرمان قرار‌می‌گرفتند ضد قهرمان و بدمن و ناخلف و غیر مردمی بودند.
به کلامی دیگر شخصیت ها تک بعدی بودند و سیاه و سفید وعاری از ابعاد انسانی که ما در واقعیت می‌بینیم.
روایت سریال شهریار بر پایه همین شخصیت‌های سیاه و سفید تا آنجا پیش می‌رود که مخاطب را منزجر می‌کند "که ای بابا این شهریار عجب آدم باحالی است و این بقیه ایرج و عارف و بهار و فیروزکوهی نه تنها شاعر نیستند بل می‌توانند بعضا لات سرکوچه هم باشند!
● پلات روایت
چرایی نقل، شاید مهمترین عنصر برای مخاطب خاص و مدرن باشد و شاید مهمترین دلیل که چرا مخاطب عام از آثاری با روایتی مندرس و کهنه استقبال می‌کند.
در سریال شهریار دلیل نقل همانا به نظر می رسد که شاعری ملی بودن شهریار است و بر‌همین خط است که مخاطب عام همان‌گونه که از یانگوم سریال جواهری در قصر استقبال می‌کند ازسریال شهریارخوشش می‌آید؛ چرا که روایت بر پایه "هم ذات پنداری" استوار شده‌است.
پس مخاطب ساده‌دل و خسته از روزمرگی وقتی پای تلویزیون می‌نشیند بیش از هر چیز‌دیگر به این نیازمند است که خود له شده از مناسبات پیچیده محیط اجتماعی خود را جای قهرمانی بگذارد که ایده آل می‌زید.
این‌گونه است که سریال شهریار با سریال یانگوم که از شبکه دو پیش از پخش سریال شهریار پخش می‌شد در عناصر روایت هیچ فرقی ندارد.
و شهریار در روایت کمال‌تبریزی از زندگی این شاعر بزرگ نه شاعری ملی که زری است و جواهری در جیب و قصر برخی.
زهرا فدایی
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید