شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


غربت قهرمان ایرانی


غربت قهرمان ایرانی
داستان مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب» روایت چند مقطع مهم از زندگی دکتر قریب است. اما د رکنار این داستان زندگینامه جامعه و حوزه هایی از تاریخ اجتماعی دوران زندگی دکتر قریب (قهرمان داستان) نیز روایت می شود.
«کیانوش عیاری» یکی از بهترین فیلمسازان سه دهه اخیر سینمای ایران این بار نیز همچون تجربیات موفق گذشته اش در انتخاب سوژه موفق عمل کرده و ضمن روایت زندگینامه یکی از مفاخر پزشکی ایران داستانی زیبا را به گونه ای هنرمندانه و در قالب ساختار تصویری زیبا و هدفمند برای مخاطبش تعریف می کند. این داستان آن قدر ظرفیت و توانایی دارد که در قسمتهای مختلف سریال، دچار کاستی و کمبود نشود.در مقایسه ای گذرا و کوتاه بین این سریال و سریال تلویزیونی دیگری در همین ژانر (شهریار) که از شبکه دوم سیما پخش می شود، می توان به قابلیتها و ظرفیتهای دراماتیکی قوی سریال «عیاری» پی برد.
«شهریار» که در قسمتهای اخیر بشدت اسیر تکرار شده و هفته هاست جز محور روایی عاشقانه و رمانتیک اش چیزی برای ارائه به مخاطب ندارد، در مقایسه با ظرفیتهای داستانی «روزگار قریب» و توانایی های زیاد دراماتیک آن دچار کمبودهایی است که بیش از هر چیز، اهمیت و نقش انتخاب سوژه را در نخستین قدم یاد آور می شود.
سریال تلویزیونی «کیانوش عیاری» علاوه بر یک شخصیت قوی، زندگی پر فراز و نشیب و پر ماجرای قهرمانش را نیز به عنوان محمل روایت داستانی اش به همراه دارد، بنابراین می توان انتظار داشت که هر قسمت آن با موقعیت و ماجرایی جذاب و جدید همراه باشد.
اما «عیاری» حتی در روایت داستانهای قوی مربوط به سوژه اش هم زیاده روی نکرده و نشان داده که بیشتر به روایتی روان، هدفمند و هماهنگ علاقه مند است «عیاری» در «روزگار قریب» دو هدف مهم را در تعریف روایت مورد توجه قرار داده است؛ اول آنکه می خواهد شخصیت مورد نظرش را به گونه ای وفادارانه و نزدیک به واقعیت و باورپذیر معرفی کند.
دکتر قریب، با وجود همه خدمات و زحماتی که برای جامعه ایرانی چه به لحاظ خدمات پزشکی و چه از نظر آموزشی و تربیت پزشکان- انجام داده، تاکنون آن گونه که باید برای مردم ما شناخته شده نبوده است.
اما «روزگار قریب»، در جهت نخستین هدف کارگردان آن توانست دکتر قریب را بشناساند، مردم را نسبت به زندگی او علاقه مند کند و ضمن الگوسازی- به عنوان یک هدف دیگر- زمینه های دستیابی به هدفی مهمتر را نیز فراهم سازد.
دومین رویکرد مهم «روزگار قریب» بدون شک به روایت تاریخی- اجتماعی آن مربوط می شود که به بهانه- و در کنار- روایت زندگینامه ای سریال قرار می گیرد و شناسنامه ای تحلیلی، جذاب و نزدیک به واقع را از تاریخ اجتماعی ایران ارائه می دهد. نکته مهم دیگر اینکه بیننده سریال عیاری، تاریخ را هم از دریچه ذهن و نگاه دکتر قریب می بیند.
«روزگار قریب» یک محور اصلی داستانی و دو بستر زمانی روایت را شامل می شود؛ در یکی از این بسترهای زمانی، گذشته دکتر قریب از کودکی به مخاطب نشان داده می شود. یکی از قوتها و جذابیتهایی که «روزگار قریب» را به سریالی موفق تبدیل کرده نیز، همین روایت شیرین گذشته است که از دوران تولد و شکل گیری شخصیت و علایق قهرمان در روستا آغاز می شود و لحظه به لحظه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی او را روایت می کند و پیش می رود.
«کیانوش عیاری» در حوزه روایت و ساختار تصویری، قهرمان را محور اصلی رویدادها قرار داده و حوادث تاریخی و اجتماعی را نیز به بهانه حضور این قهرمان پیش می کشد و نشان می دهد. به همین دلیل وفاداری به واقعیت جزء اصلی کار اوست. در واقع او جامعه و تاریخ را در متن روایت داستانی همچون طبیعتی که در پس زمینه حضور این قهرمانان قرار داده باور پذیر، ساده و دوست داشتنی نشان داده است. به همین خاطر دیدن لحظاتی از سریال نه تنها به واسطه ایجاد شناخت برای بیننده، دیدنی و جذاب است، بلکه به همان میزان برایش خاطره انگیز و دوست داشتنی هم جلوه می کند.
در بستر روایی مربوط به گذشته پرداختن به جامعه و محیط زندگی قهرمان به دقت و با سادگی و احتیاط لحاظ شده اند. «عیاری» با اطمینان به قدرتش در روایت داستان هیچ گونه عجله نمی کند و موقعیت و رویداد را با شتابزدگی هدر نمی دهد. به همین دلیل دو بستر روایی سریال، همپا و هماهنگ با هم پیش می روند و هیچ یک در مقابل دیگری کم نمی آورند گر چه روایت مربوط به گذشته به مراتب جذاب تر، دلچسب تر و متنوع تر از بسترهای امروزین روایت است.
بستر روایی دیگر سریال به صحنه ها و ماجراهای مربوط به سالها و روزهای پایانی عمر «دکتر قریب» اختصاص پیدا کرده است. آنچه در مورد ساختار داستان و پرداخت تلویزیونی این بخشها می توان اشاره کرد، بدون شک محدودیت فضا و به تبع آن وقوع رویدادهای کمتر است. حتی رویدادهای قوی و خوب هم به واسطه تفاوت زیاد میان تنوع و تغییر فضاهای گذشته و حال و در مقایسه با رویدادها و صحنه های گذشته دکتر به چشم می آیند.
اما در عین حال می توان گفت که کارگردان محدودیتهای بصری مربوط به صحنه های بسته بیمارستان در حال را با تنوع و جذابیت صحنه های بی شمار خارجی و بیرونی مربوط به گذشته جبران کرده است. هماهنگی میان رویدادها و پرداخت و ترتیب این دو فضا هم آنچنان هماهنگ است که نه تنها کاستی ندارد، بلکه به خودی خود به ریتم روایی تبدیل شده و توجه مخاطب به روایتها را وزن می بخشد و آهنگین می کند.در صحنه های مربوط به حال، دکتر قریب و بستری شدن او در بیمارستان بهانه ای می شوند برای شناسایی شخصیت؛ ما، در صحنه های حال به دکتر قریب و خصوصیات فردی او- در فضای محدود- نزدیک می شویم و زمینه های شکل گیری و تکامل این شخصیت را در گستره ای وسیع تر و نامحدودتر می بینیم.
«عیاری» حتی سعی کرده تا موقعیتهای مربوط به این دو بستر زمانی را نیز در هماهنگی و ارتباط ساختاری و مفهومی با هم قرار دهد و ضمن زیبا سازی روایت، بر محتوای اثرش نیز بیفزاید.
در یک جمع بندی پایانی باید «روزگار قریب» کیانوش عیاری را یک سریال خوب و خوش ساخت دانست که هم مفید و آگاه کننده است و هم ظرفیتها و قابلیتهای هنری قابل توجهی را مورد کاربرد قرارداده است. تنها نکته ای که سریال عیاری را با مشکل مواجه کرده شاید زمان پخش- تاریخ و ساعت پخش- آن باشد. شاید چنانچه سریال به برخی ویژه برنامه ها و سریالهای مناسبتی محرم و نوروز برخورد نمی کرد، محبوبیت و استقبالی بسیار بیشتر را به همراه می داشت.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید