یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گمشده در بیابان


گمشده در بیابان
دریچه فیلم سه زن با آوای زنی که نقشه فرش می‌خواند به روی مخاطب گشوده می‌شود. فرش نخ تسبیح مراودات آدم‌ها و سلسله رخدادهای تزریق شده به سازمان فیلم است. از طرفی این فرش به نمادی از زنانگی و مظلومیت جنس دوم به گونه‌ای گل درشت در فیلم مبدل می‌شود.
اتصال این نماد به میراث تاریخی فرهنگی و کوشش مینو شایان‌فر برای حفظ و صیانت این هویت بیشتر به شوخی تلخی در فیلم تبدیل شده است.
پگاه به عنوان نماینده نسل بی‌قید امروزی قرار است در مسیر سیر و سلوک خود با رفتاری نیمه‌روشنفکرانه با جوان باستان‌شناس همراه شود که بی‌مقدمه در مسیر او قرار می‌گیرد. جوانی که به روال اسلوب چنین فیلم‌هایی نه اسمی دارد نه رسمی! گویی از آسمان به زمین هبوط کرده تا سر راه قهرمانان به ته خط رسیده از زندگی و زمانه قد علم کند.
بانوان این فیلم از سه نسل هستند که مشکل نسل دوم و سوم بخوبی در مناسبات و گفتارشان عیان است اما مادر بزرگ چه در آن فلاش بک که فرش را برمی‌دارد و از آتش‌سوزی و تهاجم نیروهای ناشناس می‌گریزد و چه در چند پلانی که داخل ماشین دخترش حبس شده و گویی روزه سکوت گرفته، مطلب تازه‌ای را برای بیننده ارائه نمی‌دهد.
بهانه فراموشی و بیماری دم دست‌ترین و نخ‌نما شده‌ترین دلیلی است که اغلب نویسندگان به چنین کاراکترهایی سنجاق می‌کنند. مضاف بر این که از زمان گریز مادربزرگ تا رسیدن او به امامزاده و پهن کردن فرش داخل امامزاده، گویی وی در خلا رها شده است.
کما این که در یکی از سکانس‌های میانی او را می‌بینیم که به خرابه‌ای رسیده است، در چند سکانس بعد او را مجدد داخل پایانه مسافربری در حال خروج از اتوبوس می‌بینیم. این سکته و تناقض در مسیر رسیدن مادربزرگ به امامزاده به سازمان روایی اثر صدمه زده است.
جوان باستان‌شناس در این مسیر شبه‌عرفانی که قرار است دریچه‌های تازه‌ای به روی پگاه و آلام او بگشاید، داخل ماشین دست به نقد مناسبات طبقه مرفه می‌زند؛ که ضرورتی برای این چانه‌زنی گفتاری میان او و پگاه وجود ندارد؛ زیرا در مسیر حرکت مینو ما تمام این قضایا را به نوعی کشف می‌کنیم.
از زندگی متلاشی شده و خانه به هم ریخته تا شارژ کردن موبایل داخل سوپری محله و استراحت کنار جوی آب، تمامی اطلاعات در ارتباط با مینو و طبقه اجتماعی‌اش عیان می‌شود. حرافی‌های پگاه و جوان باستان‌شناس فقط زمان فیلم را چاق و فربه کرده است.
«سه‌زن» حداقل در بهره‌وری از برخی از جغرافیا و مکان‌های داستانی و هل دادن آدم‌هایش به محیط‌های شلوغ شهری مثبت عمل کرده است. پرسه‌زنی مینو در بازار و محیط شلوغی چون چهارراه گلوبندک، خیلی درست به سازمان فیلم چسبیده است، سازنده اثر و فیلمبردار کارکشته‌اش بخوبی این فضا را بارور کرده‌اند.
هرچند فیلمساز در فضاسازی بصری محیط‌های شهری به توفیق رسیده است، اما در بیابان و جاده، مسیری که پگاه و مادربزرگ طی می‌کنند به موفقیت آن چنانی نرسیده است. بخصوص آن اتوبوس قرمزرنگ که مادربزرگ با آن سفر می‌کند، بافت تصویری فیلم را اذیت می‌کند و به نوعی از کلیت کار بیرون زده است.
به هر روی سه زن در قیاس با زندان زنان فیلم نخست این بانوی فیلمساز، حفره‌ها و دست‌اندازهایی دارد. فیلم اول این فیلمساز هنوز قابل اعتناتر به نظر می‌رسد.

علی احسانی‌
منبع : روزنامه جام جم


همچنین مشاهده کنید