دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم "خواستگارمحترم"


نگاهی به فیلم "خواستگارمحترم"
فیلم «خواستگار محترم» ششمین فیلم داوود موثقی است. این فیلم داستان مرد مسنی است که پس از گذشت سال ها و در حالی که از همسر اول خود جدا شده و از خارج به ایران بازمی گردد، به دنبال عشق دوران جوانی اش می رود. او در این راه با موانع بسیاری روبرو می شود، اما در نهایت به هدف خودش می رسد و فیلم به صورت پایان خوش (هپی اند) تمام می شود.
فیلم سعی دارد این ضرب المثل معروف که «عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند»، را رد کند و به نوعی اصالت عشق و عشق اساطیری را به مخاطب نشان دهد و به این نکته تاکید دارد که عشق ابدی و ازلی است و تاریخ و هویت بشری سرشار از قصه های عاشقانه است. به نوعی عشق را هویت بشر می داند، اما از آنجا که نتوانسته مقصود خود را در قالب نهایی به خوبی بیان کند نتیجه اش اثر فعلی از آب درآ مده که برپرده است . یعنی آن پرداخت لازم و لوازم کارکردی را نداشته و یا نتوانسته از آن بهره ببرد. اصولاً اصالت عشق و معنای واقعی آن در فراق و نرسیدن به معشوق است وگرنه در ورطه تکرار می افتد که این حرکت در این فیلم باهپی اند موجود و وصال باطل می شود و پایان بستر آن بر فلسفه و هدف فیلم یک خط بطلان می کشد. یعنی می توانست نتیجه گیری را به خود تماشاگر واگذار نماید و از این جهت به ارتقای سطح بینش مخاطب کمک کند.
این اثر آنقدر دست انداز دارد که پرداختن به هرکدام از آنها به صورت مجزا یک تحلیل چند ده صفحه ای می شود. پس فقط می توان به صورت گذار و موردی به برخی از آنها اشاره کرد؛ از سوژه کهنه آن گرفته که برگرفته از آثار سینمایی قبلی است. این سوژه یک بار درسال های قبل به صورت فیلم به سینمایی به نمایش درآمد و حال کارگردان سعی دارد با نبش قبر و گشتن در انباری، سوژه ای قدیمی اما واکس زده تحویل تماشاگر دهد. کسی قصد ندارد ساخت آثار دراماتیک را زیر سؤال ببرد اما لزومی هم ندارد وقتی سوژه مناسبی وجود ندارد و یا پرداخت درستی نمی توان از آن داشت به هر قیمتی آنرا به پرده سینما رساند. زیرا نتیجه این رویکرد این می شود که فیلم بسیار مبتذل می شود.
به واقع نوشتن پیرامون این گونه آثار بسیار سخت است زیرا چیزی ندارند که بخواهی آنرا واکاوی کنی و آنرا به چالش بکشی و زیرسؤال ببری. فیلمی که نه تعلیق مناسب که (اصلاً تعلیق ندارد) یک کش و قوس و هیجان در آن نیست یا فاقد جذابیت های بصری است. اصولاً این اثر به قول سهراب سپهری «از تهی سرشار است.» حتی عناصر دراماتیک و یا عناصر داستانی که بن مایه فیلم نامه را تشکیل می دهد را هم ندارد. ریتم فیلم حرکت بسیار کند دارد و این بسیار کسل کننده است.
نکته دیگر این است که کارگردان خیلی زود اصل داستان را لو داده است. فیلم به لحاظ رویکرد مضمونی واپس گرا است که یادآور کلاه مخملی ها و ناموس پرستی های سینمای دهه های پیشین است. مخصوصاً با آن تیپ و شخصیت و گریم خاص بازیگر محوری فیلم که یادآور فیلمفارسی ها و جاهل بازی های این گونه آثار است. به نظر می رسد دوره این شخصیت ها و تیپ سازی ها گذشته و کارکردهای اصلی خود را از دست داده است. تکه پرانی و کمدی سطحی و مخصوصاً کمدی کلامی و طنزکلامی به جای کمدی موقعیت که بیشتر با هنر سینما و درام مرتبط است دیگر اثر ندارد و کاری را از پیش نمی برد و آوازخوانی هم فقط برای پرکردن فیلم است.


احمد عراقی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید