سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


وضعیت مستعمره گونه مناطق حاشیه کلان شهرها


وضعیت مستعمره گونه مناطق حاشیه کلان شهرها
استثمار «Exploitation» در معنای کلاسیک خود، به روند ارتباطی اطلاق می‌گردد که طی تعامل میان دو فرد یا گروه و یا بیشتر منافع یکی از دو طرف بیش از دیگری نمود یابد و ما به ازای سود بردن یکی از دو طرف، دیگری منافع خود با بر باد رفته، ببیند، این تعامل واجد آن شرایطی است که فرد استثمار شونده از استثماری که بر او روا رفته آگاه باشد و آگاهانه برای ادامه حیات تن به چنین ذلتی بدهد.
گور دون بلوم، باتفکیک استثمار از دو گونه بنیادی آن به نام استثمار عمدی Intentional Exploitalion که ارادی و به قصد لگدمال کردن حقوق دیگری است و استثمار غیرعمدی «unintentional Exploitalion» که اختلاف منافع در آن علل بیرونی وخارج از نظارت دو طرف دارد، سخن به میان می آورد. با نگاهی دقیق و جامعه شناختی می‌توان از نحوه تعامل میان حاشیه و متن در ایران یک روابط نابرابر و مبتنی بر استثمار را ملاحظه کرد. این استثمار که وجهه‌ای اقتصادی و فرهنگی به خودگرفته و در پاره‌ای موارد یک استثمار عمدی و در موارد دیگری از شئون جامعوی یک استثمار غیرعمدی است.
پدیده حاشیه نشینی یا به طور دقیق‌تر زیست حاشیه وی درجهان سوم پدیده غریب و یا اتفاقی عجیب انگاشته نمی‌گردد، در ساختار اجتماعی - جامعوی فرهنگی اقتصادی و سیاسی این کشورها به علت عدم تناسب با یکدیگر وهمچنین توسعه نیافتگی مفرط، مستعد پردازش زیست حاشیه وی است،تمرکز منابع اقتصادی و سیادت تام سیاسی در یک منطقه باچند کلان، شرایطی را پدید می‌آورد که گاه شکل تنازع بقا، را به خود می‌گیرد و بعضی از گروه‌های جامعوی برای ماندن در چرخه حیات جامعه تن به سپری کردن روزگار را در حاشیه می‌دهند.
حاشیه کلان شهرهای ایران نظیر تهران، اهواز و مشهد وضعیتی اسفبار و دون شأن انسان به خود گرفته‌‌اند، روند رو به تزاید مهاجرت از روستا به شهر باعث گردیده ، است که مناطقی نه چندان از لحاظ جغرافیایی منفصل با متن، شکل گیرند، ساکنان این مناطق جملگی مهاجرانی هستند که در پی دسترسی به منابع مالی وشغلی مناسب به شهر پناه آورندو به علت عدم توانایی مالی برای سکونت در شهر به حاشیه نشین مبدل گردیده‌اند.
حاشیه کلان شهرها برای ادامه حیات به چرخه اقتصادی شهر نیاز تام دارد، بدان معنا که حیات اقتصادی حاشیه نشینان تنها در آن صورت محقق می‌گردد که در واحدهای تولیدی و اقتصادی و اداری کلان شهر به کار مشغول شوند و در صورت عدم امکان این امر بالاجبار درقالب سپاه کارگران یدی به کارگری صرف و روزمزدی روزگار بگذرانند.در نحوه تعامل اقتصادی کلان شهر با حاشیه یک رابطه استثماری دیده می‌شود، این استثمار که یک استثمار غیر عمدی است در چنین فرایندی به منصه ظهور می‌رسد.
سازمان اداری و واحدهای تولیدی و تجاری کلان شهرها برای امور خدماتی خودبه افرادی نیاز دارند، این مشاغل در نظر ساکنان کلان شهر مشاغلی سطح پایین یا پست ارزیابی می‌گردندو کسی برای حفظ موقعیت جامعوی «social position» خود حتی فکر به عهده گرفتن آنها را هم به خود راه نمی‌دهد! حال مهاجری که در جستجو کار از روستا دل کنده و به شهر آمده است برای گذارن زندگی لاجرم چنین مشاغلی را برعهده می‌گیرد، به علت ساختار اقتصادی توسعه نیافته کشور، علی رغم طاقت فرسا بودن این مشاغل دستمزد پرداختی، تناسبی بااین طاقت فرسایی ندارد، لیکن مهاجر برای محروم شد از همین حداقل مجبور است آن را بپذیرد، بنابراین مطابق باتعریف بلوم از استثمار و دوگونه بنیادی آن این استثمار یک استثمار غیرعمدی است، زیرا در خارج از محدود عملگرایی مهاجر و واحد اقتصادی عواملی وجود دارند که شرایط را بدان گونه که ذکر شد رقم می‌زنند.
در چنین حالتی برای مهاجر یک موقعیت طبقاتی «class positiona» به وجود می‌آید که در سطحی پایین‌تر از موقعیت منزلت « tatus situation» پذیرفته شده در جامعه قرار دارد و این پایین‌تر بودن منزلتی، تبعاتی را برای جامعه در پی دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد.
● «حاشیه» به مثابه یک «مستعمره»
در ایران حاشیه شهرها در آغاز به شکل یک اجتماع (community) را به خود گرفتند و به علت وضعیت جامعوی نابه سامان در حال حاضر، اکنون هیات یک مستعمره (colony) را یافته‌اند. مستعمره عبارت از جامعه‌ای است که از لحاظ اقتصادی عقب مانده بوده و توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن تابع شبکه روابطی از وابستگی است که در این شبکه مذکور اجبارا با یک یا چند جامعه پیشرفته‌تر از لحاظ اقتصادی در ارتباط است.
درست است که تعریف فوق، توصیف یک رابطه استعماری میان یک کشور با کشوری دیگر است، لیکن گاه روابط استعماری می‌تواند صبغه‌ای درون سرزمینی هم به خود بگیرد چه به زغم بالاندیه، استعمار سلطه اقلیتی است... که به نام برتری اجتماعی یا قومی یا فرهنگی بر مردمی که از لحاظ مادی و فنی در وضعیت نامناسبتری قرار دارند اعمال می‌گردد.
بخشی بزرگی از ساکنان شهرهای ایران غالبا خود از مهاجران قدیمی هستند و بنا به خاستگاه روستایی اینان می‌توان رگه‌ها از روابط اجتماعی (communal) را در شهرهای ایران دید که هنوز شرایط جامعوی (social) کسب نکرده‌اند. این مهاجران قدیمی اکنون مهاجران جدید را برنمی‌تابند و آنها را در مرتبه جامعوی با پایین‌تر از خود به حساب می‌آوردند رواج جوک‌هایی که مرتبط با خصایص قومی است گواه این امر است.
بدیهی است مراد از مستعمره بودن حاشیه آن نیست که متن به چپاول ثروت و منابع مالی حاشیه دست یازیده است، (چرا که چیزی برای چپاول کردن یافت نمی‌شود!) بلکه مراد حس برتری قومی متن بر حاشیه و عدم بهره کافی حاشیه از گستره مالی که در متن جریان دارد، است، این استثمار هنوز حالتی سیاسی به خود نگرفته که بتوان آن را یک استثمار تمام عیار خواند.
▪ برای روشنتر شدن این مفهوم ذکر مسایل ذیل ضرورت می‌یابد:
۱) بهترین مکان برای تفریح و گذراندن اوقات فراغت، در کلان شهرهای ایران (حداقل تهران) حاشیه شهرهاست، به واسطه وجود مناطقی سرسبز و خوش آب و هوا همواره گذاردن تعطیلات در چنین فضایی واجد جذابیت برای متن نشینان بوده است. دوری از ترافیک و شلوغی کلان شهر و آرامش مناطق حاشیه‌ای، همواره علاقه متن نشینان را به تامل در این مناطق برانگیخته است اما این مناطق در نظر متن تنها کارکرد و استراحت‌گاه را یافته و به هیچ رو وضعیت نابهنجار اقتصادی فرهنگی این استراحتگاه باعث به فکر افتادن متن در قبال اصلاح این نابه‌سامانی نگردیده است. این رویکرد منفعت گرایانه که عاری است از عواطف متقابل هموطنی، همزبانی، بالاتر از همه همنوعی، وضعیتی را پدید آورده است که از آن می‌توان به عنوان یک بحران جامعوی «social crisis» یاد کرد. فهم دقیق و همچنین اتخاذ تدابیر مناسب برای پایان بخشیدن به این اوضاع، محتاج متد تئوریک ساخت گرایی (stacturalism) است تا بتوان نظم جامعوی (social order) را برقرار کرد.
۲) آیا حاشیه نشینان به هم اندازه (ساکنان متن از حقوق جامعوی برخوردارند از این امر بهره گرفته‌اند؟ عمده حاشیه نشینان فاقد بیمه‌های درمانی،‌ مسکن متناسب هستند.
عدم تناسب زیستی میان حاشیه و متن مبین این امر است یک حالت تعادلی پویا (Moving Equilibraam) در نظام جامعوی ایران محلی از اعراب ندارد. کلان شهرها و گردانندگان آنها در ایران هرگز توجه نداشته و ندارند که این عدم تناسب زیستی میان متن و حاشیه چه پیامدهای عدیده جامعوی را به همراه می‌آورد. حاشیه نشینی که امور خدماتی شهر را برای بهتر شدن زندگی شهرنشینان متقبل می‌شود، متقابلا توقع دارد نهادهای شهری که حاشیه شهرها جزیی از حیطه تحت مسوولیت آنهاست، در ارتقای سطح زیستی او موثر واقع شوند.
در ایران هرگاه حاشیه نشینان مرتکب یک انحراف جامعوی بزرگ می‌گردند همه توجهات به سویشان جلب می‌شود در غیر این صورت،‌گویی که هرگز وجودنداشته‌اند.
۳) حس برتربینی که شهرنشینن نسبت به حاشیه نشینان دارند جدای از خصایص گاها شوونیستی که اعتقاد به برتری یک قوم بر دیگر اقوام دارد، یکی از عواملی است که حاشیه نشین را به سمت بدبینی و احساس حقارت کردن، می‌کشاند. این احساس حقارت موجب می‌گردد که حاشیه نشین خود را در حق انتخاب جامعوی همتا و همسان شهرنشین احساس نکند، (social selection) کنش‌های حاشیه نشینان که بعضا واجد اعراض از هنجارها و ارزش‌های جامعوی است. محصول همین احساس حقارت است.
اینکه سطح فرهنگی و انطباق پذیری حاشیه نشینان مطابق با روال جامعه نیست. بیش از آنکه معلول خصایص عقیدتی آنان باشد. نشانگر عدم آموزش صحیح آنان برای یک زندگی جامعوی است.
وضعیت نامطلوب آموزش و پرورش در حاشیه کلان شهرها نتوانسته‌ است یک ذهنیت منطبق با فضای شهرها را به حاشیه نشین اعطا کند زمامداران متن، اگرچه توانسته‌اند در حیطه سیاسی کنش‌های حاشیه نشینان را تحت کنترل خویش بیاوند و اما در حوزه جامعوی، هیچ نیروی جز حس همبستگی جامعوی و ساختار توسعه یافته جامعوی نمی‌تواند مانع جامعه ستیزی گردد.
● نتیجه
قبل از وقوع انقلاب ۵۷، حاشیه نشینی در ایران در شکل آلونک و حلبی آباد خود را نشان داد ولی اکنون با استمرار مهاجرت ‌های لجام گسیخته، بسط شهر گونه‌ های استثماری در جوار کلان شهر ها نماد حاشیه نشینی محسوب می‌شد.
گویی بررسی رابطه قمر و متروپل که در مطالعات مکتب وابستگی موردتوجه قرار می‌گرفت با زهم محتاج تدقیقی دوباره است.
آندره گوندر فرانک به عنوان یک نظریه پرداز مکتب وابستگی با مطرح کردن گذاره‌‌‌ توسعه توسعه نیافتگی رابطه متروپل و ثمر در سطوح داخلی جهان سوم، همانند رابطه‌ای که میان کشور استعمارگر و کشور مستعمره برقرار است می‌داند ، بدن ترتیب که هر شهر بزرگ و ملی در جهان سوم به مثابه متروپل دارای اقماری به مثابه شهرهای کوچک است و این شهرهای کوچک نیز به نسبت شهرک‌های محلی خود یک متروپل استعماری به شمار می‌روند(برای مطالعه بیشتر در مورد مکتب وابستگی و نظریات فرانک ر.ک تغییر اجتماعی و توسعه تألیف آلوین سو، ترجمه حبیبی مظاهری پژوهشکده مطالعات راهبردی ) با بهره‌گیری از نظریه پردازی فرانک تحت عنوان توسعه توسعه نیافتگی می‌توان همین مفهوم را به وضعیت حاشیه کلان شهرها ایران تعمیم دارد. آنچه که امروز در وطن ما ریشه می‌دارند و ما هم وطنان و هم مسلکان به نظاره‌اش ایستاده‌ایم ، توسعه توسعه نیافتگی حاشیه از لحاظ اقتصادی فرهنگی جامعوی است، تا این توسعه نیافتگی به کجا بینجامد ...

پی‌نوشت‌ها
۱- دکتر داور شیخاوندی به واسطه عدم تناسب زیستی میان حاشیه و متن و کناره طلبی و کنار زدن حاشیه ازبطن زندگی جامعوی این اصطلاح را مطرح کرده‌اند.
۲- دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی ،‌تألیف علیرضاشایان مهر، جلد دوم ، کتاب اول، مهر ۷۹، انتشارات کیهان صفحه ۱۴۸
منبع: مؤلف: سجاد نوروزی
منبع : این روزها


همچنین مشاهده کنید